گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

غرور ملی پس از یک شکار طلایی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «رسانه ملی از فرهنگسازی تا خلاقیت»،«ضربه استراتژیک»،«بازگشت به عزاداری سنتی»،«غرور ملی پس از یک شکار طلایی»،«امان از بی‌تقوایی، بی‌تقوایی، بی‌تقوایی»،«وقتی خورشید را نمی بینیم»،«سایه روشن یک بخشنامه»،«وحدت انتخاباتی یا وحدت ملی؟»،«ضرورت یکپارچگی بخش خصوصی»،«افغانستان و اجلاس بن دوم»،«دو سرزمین با یک سرنوشت» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۴۴۶۷۹

جام جم:رسانه ملی از فرهنگسازی تا خلاقیت

«رسانه ملی از فرهنگسازی تا خلاقیت»عنوان سرمقاله روزنامه جام جماست که در آن می‌خوانید؛اظهار رضایت مردم و نخبگان از برنامه‌های صدا و سیما به مناسبت محرم و بزرگداشت قیام سید‌الشهدا و یارانش، سرمایه بزرگی برای رسانه ملی فراهم می‌سازد تا با بهره‌گیری از تجربیات و ابتکار و خلاقیت‌ها بیش از پیش به تعمیق ارزش‌های دینی و معنوی در جامعه بپردازد.مروری بر اقدامات انجام شده می‌تواند ما را با بخشی از تلاش‌های صورت گرفته آشنا سازد.

1ـ امسال با فراهم شدن 16 کانال دیجیتال، ظرفیت بسیار گسترده‌تری برای برنامه‌ریزی‌های ویژه و رضایتمندی عموم مردم برای استفاده از همه ساختارهای موجود فراهم شد.

2ـ با نگاهی به برنامه‌های پخش شده در این ایام می‌توان دریافت سیاست رسانه‌ملی تکیه بر محورهای امید، آگاهی، اخلاق و دین و مشخصا در نهضت عاشورا براساس دشمن‌شناسی و انحراف خواص (عبرت‌ها و درس‌های عاشورا)‌، اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و پیامدهای آن در جامعه استوار بود. تبیین نهضت امام حسین (ع)‌ از دیدگاه امام خمینی (ره)‌ و رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی)‌ و تبیین غیرت دینی در نهضت امام حسین (ع)‌ از دیگر محورهای تولیدات در این ایام بود.

3ـ خوشبختانه فرهنگسازی صدا و سیما برای تبلیغ و ترویج عزاداری‌های جمعی و گسترده که نشان از اقتدار نظام و دینداری جامعه و نظم و انسجام مردم است به طور کاملا محسوسی، در جامعه نهادینه شده است. بی‌تردید پدیده امسال استان‌هایی چون لرستان و کهگیلویه و بویراحمد بود که همچون مردم زنجان، اردبیل، کرمان، یزد و بسیاری از نقاط دیگر کشور صحنه‌های عظیم و به‌یادماندنی از شور حسینی آفریدند. همچنین ویژه‌برنامه‌های «شیرخوارگان» بزرگداشت حضرت علی‌اصغر (ع)‌ نیز با همین فرهنگسازی در 1500 مکان در داخل و خارج کشور برگزار شد که تصاویر پخش شده حاکی از افزایش فوق‌العاده جمعیت‌های شرکت‌کننده در این مراسم معنوی بود.

فرهنگسازی برای برگزاری نمازهای پرشکوه جماعت در ظهر تاسوعا و عاشورا و پخش مستقیم آن از شبکه‌ها نیز براساس همین رویکرد صورت گرفته است.

4ـ پخش سخنرانی تاریخی رهبر معظم (مدظله‌العالی)‌ در عاشورای 58 در مقابل لانه جاسوسی باتوجه به شرایط جهانی از طراوت، اقناع، کارآمدی و اقتدار خاصی برخوردار بود که نشان داد سیاست‌های نظام از زمان حضرت امام (ره)‌ تا امروز با همان اصول و ویژگی‌های اصیل انقلاب تداوم یافته است.

5 ـ ضبط روزانه برنامه مداحان و توجه به عزاداری‌های سنتی و اصیل توانست بسیاری از خرافه و رفتارهای دور از شأن این ایام را عملا حذف کند و به مداحی‌های فاخر اعتبار ببخشد.

6 ـ پخش 4 سریال جدید «تا رهایی»؛ «سرگشته»؛ «جاودانگی» و «فرات» در کنار تکرار دیگر سریال‌های دینی و مرتبط با این ایام بویژه از شبکه‌های «آی‌فیلم»‌ و «نمایش» تنوع و جذابیت خاصی برای مخاطبان مختلف ایجاد کرد.

براساس اطلاعات موجود فقط در هفته گذشته 24تله‌فیلم تولید سیمای جمهوری اسلامی‌ که همه آنها از مضامین برجسته معنوی و دینی برخوردار بودند از شبکه‌های عمومی پخش شد که در نوع خود یک رکورد محسوب می‌شود.

خوشبختانه رویکرد سیما در افزایش تولیدات مذهبی بویژه تله‌فیلم‌ها؛ در ایام مناسبتی مانند محرم بسیار کارآمد و اثربخش شده است.

7ـ ویژه‌برنامه واحد مرکزی خبر با نام «کل یوم عاشورا» مشابه برنامه‌هایی چون «شاخص» با محور رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تصاویر مرتبط از مجموعه‌ تلویزیونی «مختارنامه» و با تاکید بر مسائل مربوط به «خواص» و «عبرت‌های عاشورا» تولید و در برنامه‌های مختلف خبری و سیاسی پخش شد.

8 ـ اقدام بی‌سابقه و تحسین‌برانگیز حوزه فنی سازمان صدا و سیما در پوشش مستقیم و همزمان از 10 نقطه کشور که بعضا با تقسیم صفحه تلویزیون به 9 تصویر از نقاط مختلف کشور با جمعیت‌های کثیر عزادار پخش شد، کار بدیعی بود که مشابه آن در هیچ​کدام از شبکه‌های تلویزیونی جهانی دیده نشده است. این رویکرد که با تلاش و هماهنگی فراوان حوزه تولید و فنی انجام گرفت، نقش مهمی در انسجام ملی حول شعائر دینی و اصول انقلاب اسلامی دارد.

9 ـ نکته قابل توجه این که حتی شبکه جدیدالتاسیسی مانند «بازار» نیز توانست گزارش‌های متعددی از قیمت‌ها و اماکن توزیع اقلام موردنیاز حسینیه‌ها و دسته‌های عزاداری در بین مردم، پخش کند که در تثبیت بازار و اطلاع‌رسانی به مردم نقش مهمی داشت.

10 ـ شبکه تلویزیونی «شما» نیز عملکرد موفقی در ارائه برنامه‌های متنوع استانی بویژه انواع عزاداری‌های سنتی از سراسر کشور داشت که در بسیاری از اوقات محل رجوع و انتخاب دیگر شبکه‌های ملی از این برنامه‌ها شد.

11ـ تولید و پخش مجموعه نماآهنگ‌های آیینی مرکز موسیقی سازمان، براساس ملودی‌های معروف مرثیه‌سرایی‌های سنتی با مضامین برجسته، حماسی و انقلابی از دیگر نوآوری‌های رسانه ملی بود که تنوع و شورآفرینی را در این ایام به طور محسوسی افزایش داد.

12 ـ مراسم تقدیر از پیرغلامان اهل‌بیت علیهم‌السلام که به صورت بین‌‌المللی و با حضور 450 نفر از این عزیزان در همدان برگزار شد نیز جایگاه خود را یافته است. در این مراسم 40 مداح از کشورهای عراق، مصر، کویت و لبنان نیز حضور داشتند.

13 ـ شبکه‌های برون‌مرزی چون پرس‌تی‌وی، العالم، سحر و الکوثر در این روزها با پخش مستمر تجمع‌های بزرگ عزاداری در کشور به صورت مستقیم؛ و دیگر ویژه‌برنامه‌های عاشورایی فضای بسیار زنده و پرشوری را ایجاد کردند که در شرایط فعلی جهانی نشان از اقتدار نظام و حضور گسترده مردم در عرصه دفاع از اعتقادات دینی و اسلامی داشت.

کیهان:ضربه استراتژیک

«ضربه استراتژیک»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛

1-نقطه عزیمت بحث در یادداشت پیش روی به فتنه سال 88 برمی گردد. به نظر می رسد اکنون پس از گذشت 30ماه از این فتنه هنوز گذر زمان لازم است تا تمامی ابعاد و لایه های پیچیده و تودرتوی این پروژه شکست خورده آمریکایی-صهیونیستی روشن شود.

اما آنچه که محرز است و امروز بدون کمترین تردید می توان درباره آن از فتنه 88 سخن گفت؛ اقتدار نرم جمهوری اسلامی در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری است که به قوت، قدرت نرم آمریکا را شکست داد.

مدیریت بیرونی فتنه به رهبری آمریکا طراحی دقیقی را در نتیجه سال ها برنامه ریزی به صحنه آورده بود تا در این بزنگاه حساس و سرنوشت ساز با الگوی نرم و میل به تغییر یا تضعیف ساختار قدرت در ایران یک براندازی تمام عیار را عملیاتی نماید که البته طرفی نبستند و ناکام ماندند.

این ناکامی بزرگ هنگامی بهتر دیده شد که اوباما، شیمون پرز و نتانیاهو آشکارا و بی پرده از فتنه حمایت کردند و فتنه گران را سرمایه استراتژیک خود دانستند.

بعدها اعترافات بسیاری از فتنه گران در دادگاه پیرامون موضوع فتنه و طرح ریزی ها و برنامه ریزی هایی که یک سر آن بیرون از مرزها بود به وضوح نشان داد که در این کارزار، قدرت نرم آمریکایی ها حریف اقتدار نرم ایران نشده است چرا که دقیقا در شرایط و وضعیتی که باور و اعتماد آحاد ملت نسبت به نظام نشانه گیری شده بود عامل بی بدیلی که بساط این فتنه را بصورت کامل جمع کرد بصیرت توده های ملت بود که در آتشفشان 9دی عیان و نمایان گشت. اینجاست که کنترل مردمی فتنه 88، اقتدار نرم جمهوری اسلامی ایران را که از باورهای عمیق دینی ملت ریشه می گرفت، به یک الگو برای دیگر ملت ها تبدیل کرد تا به باور برسند که شکست برنامه ها و سیاست های قدرت های بزرگ شدنی است.

جالب است که در همان اواخر سال 88 در حالی که دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی تمامی گزینه های نرم خود را به کار گرفته بودند تا تضعیف الگوی ایران را رقم بزنند ایران در عملیاتی اطلاعاتی ضرب شست سنگینی را به آمریکایی ها نشان داد و عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان را پس از رهگیری او در پایگاه های آمریکایی در منطقه، بر فراز آسمان شکار کرد.

2-پس از ناکامی آمریکایی ها در فتنه88 و اجرایی کردن پروژه براندازی در ایران اسلامی مقامات و کارشناسان استراتژیک آمریکا چند کلید واژه و عبارت را کماکان پیگیری می کنند؛ «ضربه استراتژیک»، «تغییر رژیم از طریق استراتژی های ترکیبی» و... و به عنوان یک مصداق می توان به قطعنامه تحریمی 1929 در ژوئن 2010 و در آستانه سالگرد فتنه 88 اشاره کرد که در این راستا قابل ارزیابی است.

بنابراین ناگفته پیداست که تمامی گزینه های موجود برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران را بطور توأمان در دستور کار دارند و حتی اواخر سال گذشته جرج سوروس که از وی به عنوان مغز متفکر انقلاب های رنگی یاد می شود و از قضا در فتنه 88 نیز رد پای او در اقدامات فتنه گران و شهرآشوبان برملا شده بود در مقام توجیه شکست فتنه 88 به میدان آمد و در گفت وگو با سی ان ان درباره ایران به شرط بندی متوسل شد و مدعی شد: «ایران تا یک سال آینده سقوط خواهد کرد»! طرفه آنکه این ادعا بصورت کاملا معکوس به اثبات رسیده و کافی است تا تحولات یک سال گذشته را مرور کرد تا مشخص شود که آمریکایی ها در به کارگیری قدرت نیمه سخت و به صحنه آوردن انواع تحریم های یکجانبه و اعمال فشارها از طریق صدور قطعنامه های مختلف بر ضد ایران نیز راه به جایی نبردند.

اوج این فشارها به چند هفته گذشته برمی گردد و آمریکایی ها به آب و آتش زدند تا به گمان خودشان ایران را در انزوا قرار دهند و از همین روی ابتدا شورای حکام قطعنامه هسته ای علیه ایران صادر کرد، بعد به بهانه ادعای واهی طرح کذایی ترور سفیر عربستان در خاک واشنگتن قطعنامه ای در مجمع عمومی سازمان ملل بر ضد کشورمان صادر شد و در همین راستا، پرونده جعلی حقوق بشری را علیه ایران گشوده و باز یک قطعنامه به اصطلاح حقوق بشری علیه ایران در مجمع عمومی سازمان ملل با کارگردانی شیطنت آمیز آمریکا صادر شد.

خب، سؤالی که به میان می آید این است که برآیند و خروجی این تحریم ها و فشارها بر روی ایران چه نتیجه ای داشته است؟ آیا قدرت نیمه سخت آمریکا توانسته است بر اقتدار نیمه سخت جمهوری اسلامی ایران غلبه کند؟

آنچه که بصورت موجز و البته کاربردی در پاسخ به سؤالاتی از این دست باید گفت آدرس هایی است که بدون هرگونه کلی گویی و صغری و کبری چیدن ها ما را به مقصد جواب می رساند.

علی رغم تحریم ها و فشارها بر ضد ایران در صحنه تحولات منطقه ای نقش و جایگاه جمهوری اسلامی بسیار پررنگ و برجسته بوده است. اکنون در آستانه یکسالگی تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هستیم آنچه که آمریکایی ها و بطور کلی نظام سلطه را به شدت عصبانی و مستأصل کرده است الگوگیری ملت های منطقه از انقلاب اسلامی ایران است. بارها و به کرات مقامات صهیونیستی از آغاز تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی احساس خطر کرده اند تا جایی که در بحبوحه این تحولات و تأثیرپذیری انقلابیون منطقه از الگوی ایران اسلامی آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در گفت وگو با رادیو اسرائیل به زبان می آورد که بزرگ ترین مشکل این رژیم در سطح سیاست خارجی موضوع «ایران» است.

از سوی دیگر؛ اسفند ماه سال گذشته یعنی در تلاقی به کارگیری قدرت نیمه سخت دشمنان بر ضد ایران و شرایط حساس منطقه ای، جمهوری اسلامی اقتدار نظامی و توانمندی دریایی خود در حوزه دفاعی را به نمایش گذاشت. عبور 2 ناو ایرانی الوند و خارک از کانال سوئز و ورود به دریای مدیترانه در بیخ گوش صهیونیست ها آنهم پس از سقوط دولت حسنی مبارک مصداق روشنی بود تا اقتدار نیمه سخت ایران در برابر قدرت نیمه سخت غربی ها و صهیونیست ها به اثبات برسد. نکته ای که در همین جا باید بدان اشاره کرد این است که تأکید بر «انزوا»ی ایران اکنون به گونه ای است که لئون پانه تا وزیر جنگ آمریکا هفته پیش -2 دسامبر- با رد حمله احتمالی نظامی به ایران اعتراف کرد که این اسرائیل است که منزوی شده و از رژیم صهیونیستی خواست برای جلوگیری از انزوای بیشتر در خاورمیانه تلاش کند.

3- طی روزهای اخیر، خبر شکار هواپیمای فوق مدرن جاسوسی آمریکا در کمینگاه الکترونیکی نیروهای مسلح کشورمان بار دیگر اقتدار ایران اسلامی را در برابر قدرت تکنولوژیکی قدرت های بزرگ و در پهنه جنگ الکترونیک به اثبات رساند.

در پی این پرونده بزرگ، باراک اوباما پنج شنبه گذشته در جمع خبرنگاران حاضر می شود و بدون اشاره به این شکست بزرگ آمریکایی ها بار دیگر این ترفند تکراری و نخ نما را به میان می آورد که؛ «همه گزینه ها در قبال ایران بر روی میز قرار دارد»!

البته این به اصطلاح تهدید اوباما بار دیگر نشان می دهد که آمریکایی ها ظرف 3 سال گذشته تنها حرف زده اند و گاه این حرافی را به بلوف رسانده اند ولی ایران به شهادت رویدادها و رخدادها در صحنه عمل اقتدارش را در ابعاد چندجانبه به اثبات رسانده است.

اقتدار چندجانبه ایران از آن جهت قابل توجه است که فراتر از قدرت های علمی، تکنولوژیک، اطلاعاتی و نظامی است.

به عبارت روشن تر؛ منظور از اقتدار ایران در زوایای نرم، نیمه سخت و سخت بسنده کردن به قدرت های تکنولوژیک، علمی، اطلاعاتی و نظامی نیست بلکه اقتدار آن قدرت ویژه ای است که جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر آن توانسته است قدرت علمی، اطلاعاتی، تکنولوژیک و حتی نظامی کشور پرمدعایی که خود را ابرقدرت و کدخدای دنیا می داند به چالش بکشاند و دقیقاً همین اقتدار ایران اسلامی است که آن را به یک الگوی موفق و قابل پیروی تبدیل کرده است و امروز دوست و دشمن اذعان می کنند بیداری ملت ها برگرفته از اقتدار انقلاب اسلامی ایران است.

اکنون آنچه به روشنی و به وضوح قابل رؤیت است اینکه به رغم ادعاها و هیاهوها و بلوف ها و همچنین تهدیدها، فشارها و تحریم های آمریکایی ها و دو، سه کشور دنباله روی آن علیه جمهوری اسلامی ایران، «ضربه استراتژیک»، اقتدار ایران در ابعاد نرم، نیمه سخت و سخت است که قدرت ادعایی آمریکا را در همین ابعاد و زوایا به مرحله چالش و حتی شکست رسانیده است.

خراسان:غرور ملی پس از یک شکار طلایی

«غرور ملی پس از یک شکار طلایی»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛سرانجام ماجرای تسلط و در اختیارگرفتن هواپیمای جاسوسی «٠٧١ RQ» آمریکا توسط ایران در مناطق شرقی کشورمان در صدر مهم  ترین خبرهای مشهورترین و موثرترین شبکه های بین المللی خبری قرار گرفت.

ماجرا و خبری که کاخ سفید تا چند روز پیش آن را کتمان می کرد اما به سرعت مجبور شد اطلاعاتی قطره چکانی در باره این موضوع مهم ارائه کند.

اقدام سریع و به هنگام نیروی هوا فضای سپاه در رونمایی از هواپیمای جاسوسی فوق مدرن و رادار گریز آمریکایی نه تنها کاخ سفید را مجبور به اعتراف به شکستی تلخ و تاریخی کرد بلکه موجب شد خبر قدرت شگفت آور و غرورآفرین کشورمان درجنگ الکترونیکی و سایبری و دفاع و پاسداری از حریم هوایی ایران به سرعت در راس اخبار جهانی قرارگیرد.

رونمایی از «پهپاد» فوق پیشرفته و فوق سری آمریکایی از چند جهت کاخ سفید، پنتاگون، «سیا» و همچنین بسیاری دیگر از دشمنان و بدخواهان ایران را در موضع انفعال، اعتراف و شگفتی قرار داد.

* پس از رونمایی و به معرض نمایش گذاشته شدن این پرنده جاسوسی رادارگریز آمریکایی توسط ایران، سندی دیگر به پرونده رسوایی های سران کاخ سفید و ادعاهای گزاف آنان اضافه شد. چرا که آنان ابتدا ادعا کردند که این هواپیمای بدون سرنشین ناپدید شده است بعد مدعی شدند که ممکن است به خاطر نقص فنی سقوط کرده باشد سپس گفتند که اگر این هواپیما در جایی از کنترل خارج شود براساس طراحی های پیچیده پیش از دستیابی به آن بلافاصله یا به مرکز اعزام برمی گردد یا خود به خود منفجر خواهد شد و چیز به درد بخوری از آن باقی نخواهد ماند. آنها به هیچ وجه این واقعیت را نمی پذیرفتند که هواپیمای جاسوسی شان ممکن است گرفتار «کمین الکترونیکی» ایران شده باشد.

مقامات آمریکایی پس از اعتراف به اصل ماجرای هواپیمای RQ170 مدعی شدند که این هواپیما وارد حریم هوایی ایران نشده است اما دستیابی و تسلط متخصصان جنگ و دفاع الکترونیکی کشورمان بر پهپاد جاسوسی فوق مدرن آمریکایی که به گفته کارشناسان جدیدترین محصول شرکت «لاکهید مارتین» است در یکی از مناطق شرقی ایران بار دیگر علاوه بر اثبات ادعاهای کذب آمریکا به روشنی نشان داد که از قرار معلوم دشمنی سران کاخ سفید با ملت ایران و جمهوری اسلامی تمام شدنی نیست و امروز برای همه به خوبی روشن شده است که ترفند «آمریکایی اوبامایی» پنهان کردن «مشت چدنی در زیر دستکش مخملی» نیز توسط عملکرد خود آمریکایی ها همچنان نقش بر آب بوده و خواهد بود.

* طول دو بال این پرنده فوق پیشرفته جاسوسی حدود ۲۶متر، طول بدنه حدود 4.5متر و ارتفاع آن (بدون احتساب چرخ ها) یک متر و ۸۴سانتیمتر و وزن تقریبی آن ۳۸۵۰ کیلو گرم (هنگام بلندشدن از باند) است و پس از هر سوخت گیری می تواند ۱۵۰۰کیلومتر پرواز کند. تصاویر پخش شده این هواپیما که به روشنی از صدمه جدی وارد نشدن به آن حکایت می کرد به خوبی نشانگر توان بسیار بالای بازدارندگی و تخصص فوق العاده متخصصان دفاع سایبری کشورمان است تخصص و توانمندی فوق العاده ای که در عین تحمیل سالها تحریم های سخت بر کشورمان از سوی آمریکا و هم پیمانانش نه تنها سران کاخ سفید، پنتاگون و «سیا» را بلکه همه جهان را شگفت زده کرد و دشمنان ملت و رجزخوانان علیه ایران را به «بهتی» مرگ آور فرو برد. اهمیت این هواپیما برای واشنگتن تا بدان حد است که حتی نقشه ای جنون آمیز را طراحی کردند طرحی که بنابر اعلام آسوشیتدپرس و فاکس نیوز از اعزام کماندو به داخل ایران برای برگرداندن حتی لاشه هواپیمای جاسوسی حکایت می کرد که این طرح به خاطر ترس از شدت عمل ایران در نطفه خفه شد.

بی گمان دستیابی به این گونه تخصص ها و توانمندی ها تنها و تنها در سایه توکل دانشمندان جوان ایران به خدای شهیدان سرافراز این سرزمین و ایثارگری و جهاد و تلاش شبانه روزی این عزیزان برای سربلندی هرچه بیشتر ایران اسلامی و باورمندی به «خودباوری» و توان ملی مردان و زنان و جوانان و متخصصان این سرزمین و کشور تمدن آفرین و فرهنگ ساز و سرزمین عاشوراهای مکرر است.

قدرمسلم آمریکا حتی در مخیله اش هم نمی گذشت که ایران و ایرانی به چنین توان تخصصی پیشرفته در جنگ سایبری و دفاع الکترونیکی دست یافته باشد.

هواپیمای جاسوسی آمریکایی RQ170 که بنابر اظهارات کارشناسان دارای رادارها و حسگرهای فوق پیشرفته است و قابلیت کنترل از راه دور حتی از خود آمریکا را نیز دارا می باشد، قدرت فوق العاده ای برای تصویربرداری توسط لنزهای پیشرفته و توان استراق سمع بالایی نیز دارد همچنین از توان بسیار بالایی برای تشخیص اورانیوم و مواد رادیواکتیو برخوردار است.

این هواپیمای جاسوسی که آمریکایی ها به آن صفت تامل برانگیز «جانور قندهار» را نیز داده اند علی رغم کدگذاری های پیچیده این توان را داشته که در صورت بروز خطر به صورت اتوماتیک منفجر شود تا هیچ کسی نتواند به اطلاعات آن دست پیدا کند و مسلم است که دستیابی ایران به چنین سیستم فنی الکترونیکی پیشرفته و فوق مدرنی علاوه بر مهر تایید گذاشتن بر توان دفاع الکترونیکی و تخصص بالای دانشمندان ایرانی، امکان فوق العاده استثنایی برای کشورمان ایجاد می کند که علاوه بر دستیابی به اطلاعات فوق سری جمع آوری شده توسط این پرنده الکترونیکی جاسوسی با استفاده از روش مهندسی معکوس، به تکنولوژی و توان ساخت چنین سیستم هایی نیز دست پیدا کند و آمریکا را انگشت به دهان تر و بهت او را افزون تر کند و افسر سابق سیا و برخی دیگر از مقامات آمریکا و پنتاگون را وادار به گفتن این جمله کنند: که تصاویر نشان داده شده از RQ170 توسط ایران نشان می دهد که ایران توانسته است از طریق رخنه سایبری این هواپیما را تحت کنترل و فرمان خود درآورد. اهمیت این توفیق ایران تا بدان حد است که همین مقامات گفته اند ما باید سیستم این گونه هواپیماها را تقویت و پیشرفته تر کنیم چرا که بدون این هواپیماها ما درباره ایران دچار «سیاهچاله اطلاعاتی» خواهیم شد.

و شاید این ماجرا نیز از مصادیق «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» باشد. از نکات قابل اشاره در ماجرای دستیابی ایران به هواپیمای فوق مدرن جاسوسی آمریکا این که این توانمندی می تواند باعث شود که دشمنان ملت ایران به دیگر توانمندی های دفاعی و بازدارندگی ادعا شده، اعلام شده و اعلام نشده و اصطلاحا «زیرخاکی»  ایران باور پیدا کنند و از گنده گویی ها و گزافه گویی ها و رجزخوانی  علیه ایران عزیز پرهیز کنند و باور کنند که اگر حتی دورترین و غیرحساس ترین نقطه در خاک ایران زمین مورد تهدید و حمله یک دیوانه متجاوز مثل رژیم صهیونیستی، آمریکا یا هر تجاوزگر دیگری قرار گیرد، موشک های دوربرد ایران به راحتی حتی توان هدف گیری قلب تل آویو را دارند.

و همان طور که چندی پیش اشاره شد فرزندان دریادل ایران در نیروی دریایی و در خلیج فارس این توانمندی را نیز پیدا کرده اند که در صورت هر نوع تهدید و تجاوزی از سوی آمریکا یا هر قدرت دیگری حتی ناوهای غول پیکر و هواپیمابر آنان را در عمق آب های خلیج فارس غرق کنند.

* نکته دیگر این که گرچه در این چند روز دستگاه دیپلماسی کشورمان اقداماتی برای تذکر به آمریکا انجام داده، از جمله این که سفیر سوئیس را به عنوان حافظ منافع ایران احضار کرده است و نامه ای نیز به دبیرکل سازمان ملل در اعتراض به این اقدام مقامات آمریکایی ارائه کرده اند، اما دستگاه دیپلماسی خصوصا وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی، مجلس و حتی قوه قضاییه با انجام اقداماتی سریع، دقیق و حقوقی باید تلاش کنند صدای اعتراض و مظلومیت ملت ایران را به گوش جهانیان برسانند و این اقدام کاخ سفید علیه کشورمان را به عنوان سندی روشن از تجاوز به حریم هوایی ایران در مجامع حقوقی بین المللی جهان ثبت کنند، برای تحقق چنین امری باید بلافاصله هیئتی متخصص برای دفاع از این حق قانونی تشکیل شود و سند این تجاوز آمریکا به حریم هوایی ایران در سازمان ملل و دیگر مجامع حقوقی بین المللی به ثبت برسد.

نکته دیگر این که به هر صورت این هواپیمای جاسوسی فوق مدرن آمریکایی از پایگاه هوایی «شیندند» واقع در ۱۲۰ کیلومتری جنوب هرات در افغانستان از زمین برخاسته و به حریم هوایی کشورمان تجاوز کرده است، سران این کشور باید با اعتماد به ملت خود و ایجاد عزم ملی و افزایش توان ملی خود هرچه زودتر بساط اشغال و اشغالگران را از سرزمین افغانستان و از سر مردم مظلوم این کشور مسلمان جمع کنند تا هم مردم افغانستان نفس راحتی بکشند و از شر اشغالگران و تجاوزکاران رهایی پیدا کنند و هم دشمن کینه توز ایران «خیمه غصبی» خود را از همسایگی و حریم ایران عزیز برچیند و بگذارد ملت ها و مردم جهان خصوصا مردم منطقه خودشان برای آینده خود و کشور خود تصمیم بگیرند.

و اما نکته آخر، ماجرای این «شکار طلایی» و این توانمندی فوق العاده علاوه بر این که دل مردم ایران را با هر گرایش و سلیقه ای شاد کرد و برگ غرور آفرین دیگری بر تاریخ ایران اضافه کرد به خوبی نشان داد که چه متخصصان و دلسوزان متعهد و گمنامی در این کشور شبانه روزی برای پیشرفت و عزت و سربلندی ایران بی هیچ ادعایی جهاد می کنند و عده ای نیز با سیاسی کاری تنها به دنبال مطرح کردن خود، و منافع خود و تضعیف روحیه ها و ایجاد تنش و اختلاف هستند. اما ایران عزیز به همت بزرگ مردان و بزرگ زنان متخصص و متعهد همچنان به سوی سرافرازی هر چه بیشتر در حرکت خواهد بود.

جمهوری اسلامی:بازگشت به عزاداری سنتی

«بازگشت به عزاداری سنتی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دهه عاشورای 1433 هم گذشت و مردم ایران و شیعیان نقاط مختلف جهان به یاد فداکاری‌های سالار شهیدان و اصحاب باوفای آن حضرت، بر مظلومیت آنان گریستند و با شهدای کربلا تجدید میثاق کردند.

اینکه بعد از گذشت 1370 سال از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت، همچنان حماسه عاشورا زنده است و پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت، پرشورتر از همیشه یاد شهدای کربلا را گرامی می‌دارند خوشحال کننده و امیدآفرین است، زیرا زنده بودن عاشورا به معنای زنده بودن مبارزه علیه ظلم و حمایت همیشگی از مظلوم است. این، بهترین تفسیر برای "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" ست. سفارش تاریخی امام خمینی که "محرم و صفر را زنده نگهدارید" نیز به همین دلیل بود همانگونه که خود آن عزیز میفرمود: هرچه داریم از محرم و صفر داریم.

این، یک روی سکه است. روی دیگر این سکه را باید در کیفیت عزاداری‌ها مشاهده کرد که سالهاست درحال تنزل است و به طرف بی‌محتوا شدن به پیش می‌رود. خطر بزرگی که از ناحیه بی‌کیفیت شدن عزاداری‌ها و نفوذ مطالب سطحی و رفتارهای انحرافی به محافل و مجالس محرم و صفر در کمین حماسه عاشوراست، بسیار نگران کننده است. این انحراف، از دوران قبل از انقلاب شروع شده بود و بزرگانی همچون شهید مطهری درباره آن هشدارهائی داده بودند و حتی قبل از شهید مطهری نیز این هشدارها توسط بزرگان دیگری از روحانیت داده شده و در کتاب‌ها ثبت گردیده بود و هم اکنون در دسترس می‌باشد. اما آنچه نگران کننده است، ادامه انحراف و حتی اوج گرفتن آن در دورانی است که ایران از نعمت نظام جمهوری اسلامی برخوردار است، نظام حکومتی مترقی و عالمانه‌ای که اقتضای آن، بالا بردن کیفیت‌ها و مبارزه با انحرافات و سطحی نگری هاست.

بررسی ابعاد آنچه اکنون دامنگیر محافل و مجالس عزاداری شده، از واجبات است و البته به کار جمعی، فرصت کافی و آشنائی با دقایق و ظرایف امور دینی نیاز دارد. اما اینطور نیست که بدون آن بررسی همه جانبه نتوان موارد آشکاری از اشکالات و انحرافات را برشمرد و به برطرف کردن آنها اقدام کرد. بعضی از مشکلاتی که اکنون حتی مردم کوچه و بازار هم از آنها می‌نالند و به خاطر آنها برای عزاداری‌های مذهبی احساس خطر می‌کنند، این موارد هستند:

1 - خالی بودن اشعار و مطالبی که در بسیاری از مداحی‌ها مطرح می‌شوند از محتوای حماسی، اخلاقی و آموزش‌های دینی.
از قدیم، مداحان اهل مطالعه‌ای وجود داشتند که به دلیل بهره گیری از محضر علمای زمان خود، هم با مکتب اهل بیت به مقدار لازم برای اداره کردن مجالس عزاداری آشنا بودند و هم از تدین کافی و اخلاق اسلامی برخوردار بودند و به همین دلایل از مطرح کردن مطالب خرافی، دروغ و بی‌اساس پرهیز می‌کردند. مردمی که در مجالس این افراد شرکت می‌کردند، بعد از هر جلسه این احساس را داشتند که اخلاق و رفتارشان به خلق و خوی دینی تا حدودی نزدیک‌تر شده و با راه و رسم شهدای کربلا آشناتر شده‌اند. خوشبختانه هنوز هم از این قبیل مداحان در جامعه حضور دارند و علیرغم رواج یافتن شیوه‌های انحرافی جدید، آنها به راه اصیل خود می‌روند و آثار و برکات این کار را نیز در میان مردم بر جای می‌گذارند.

متأسفانه این دسته از مداحان، اکنون در اقلیت قرار دارند و تعداد افرادی که به این اصول و معیارها پای بند نیستند درحال افزایش است. بی‌محتوا بودن، بی‌اعتنائی به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام، توجه به امور ظاهری و فاصله گرفتن از معنویات، بکار بردن الفاظ و عبارات عامیانه و سخیف و استفاده از سبک‌ها و آهنگ‌های وارداتی غربی از ویژگی‌های مطالبی هستند که توسط این افراد مطرح می‌شوند. دنیاطلبی، شهرت خواهی، مطالبه پول‌های کلان و غرق شدن در زرق و برق‌های مادی نیز از ویژگی‌های شخصی خود آنان است. طبیعی است که هیچکس نمی‌تواند با داشتن چنین ویژگی‌هائی مردم را هدایت کند، زیرا اینها اموری هستند که با ماهیت قیام عاشورا و نهضت کربلا بیگانه‌اند و به همین دلیل نمی‌توانند مردم را با ا ین قیام آشنا کنند. در ظاهر، بازار این قبیل افراد، پررونق و پرمشتری به نظر می‌رسد ولی این مشتری‌ها حتی اگر یک عمر به این محافل رفت و آمد داشته باشند با فلسفه قیام حسینی آشنا نخواهند شد و به الزامات مکتب اهل بیت پای بندی پیدا نخواهند کرد. این مشکل را فقط با کیفیت بخشیدن به محافل مذهبی می‌توان حل کرد و اگر وضع به همین منوال که اکنون جریان دارد باقی بماند، خطر گم کردن هدف و فاصله گرفتن از معارف دینی هر روز بیشتر می‌شود.

2 - کوتاهی رسانه ملی در مقابله با انحرافات و میدان دادن به جریان‌های بی‌محتوا
اینکه افرادی تحت عنوان مداح یا روضه خوان در محافل کوچک چند ده نفره یا چند صد نفره مطالب سست و موهن به زبان بیاورند، فی نفسه اقدامی نادرست است و باید تصحیح شود، ولی عوارض منفی این مطالب فقط همان جمع را از معارف واقعی دینی دور نگه می‌دارد. اما هنگامی که همین مطالب از رسانه ملی پخش می‌شود، آن عوارض منفی فراگیر می‌گردد و یک جامعه را دچار انحراف یا سستی عقیده می‌کند. مهمتر اینکه با توجه به تنوع مخاطبان رسانه ملی چنین مطالبی به جای آنکه اسلام را به درستی به غیرمسلمانان معرفی نماید و یا مسلمانان بی‌اعتقاد را به مکتب امام حسین علیه‌السلام جذب کند، آنان را از اصل اسلام و مکتب عاشورا دور می‌کند. بنابر این، رسانه ملی باید در مورد پخش مطالب محافل عزاداری و بطور کلی آنچه به مراسم مذهبی مربوط است کاملاً گزینشی عمل کند و از پخش آنچه با معارف اصیل اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله منطبق نیست خودداری نماید. متأسفانه رسانه ملی اکنون نسبت به این رسالت مهم خود بی‌اعتناست.

3 - تفرق در محافل عزاداری و خلوت شدن مساجد
یکی از عواملی که به محافل عزاداری عاشورا ضربه وارد می‌کند، تفرق شدید عزاداران به بهانه هرچه بیشتر تشکیل دادن هیئت‌های مذهبی است. این مشکل در دهه عاشورا بسیار دیده می‌شود و در سال‌های اخیر رو به افزایش گذاشته است. گاهی در یک خیابان ده‌ها و حتی در یک کوچه چند محفل عزاداری تشکیل می‌شود. این اقدام، حداقل سه عیب و اشکال اساسی دارد؛ اول آنکه هر کدام از این محافل با تعداد اندک شرکت کنندگان مواجه می‌شوند و رونقی نخواهند داشت، دوم آنکه پراکنده شدن عزاداران موجب خلوت شدن مساجد می‌شود درحالی که مساجد باید همواره کانون تجمعات مذهی باشند و سوم آنکه همین تفرق و پراکنده کاری، موجب کاسته شدن از محتوای محافل می‌شود، درحالی که اگر همه همت‌ها در یک محله یکجا جمع شود، مجلسی که برگزار می‌گردد از جمعیت و محتوای بهتر و بالاتری برخوردار خواهد بود، شرکت کنندگان بهره بیشتری خواهند برد و از انحرافات و کارهای سطحی نیز جلوگیری می‌شود.

4 - ایجاد مزاحمت به بهانه خدمت رسانی به مردم
در سالهای اخیر، کارهائی در میان بعضی جوانان رسم شده که از جهات مختلف دچار ایراد و اشکال است ولی تصور خود آنها اینست که این کارها را برای امام حسین علیه السلام انجام می‌دهند و نوعی خدمت به مردم است. این افراد، خیمه‌هائی در کنار خیابان‌ها برپا می‌کنند و به رهگذران، چای و آش و در فصل تابستان، شربت و خاک شیر و... می‌دهند. بدیهی است که نفس این اقدام، کاملاً پسندیده و نوعی خدمت به مردم است اما بشرط آنکه باعث راه بندان و مزاحمت برای مردم نشود. متأسفانه این کارها در اغلب موارد چنان ترافیکی ایجاد می‌کند که به جای خدمت به مردم تبدیل به ناراضی کردن مردم می‌شود. شهرداری و نیروی انتظامی که در این زمینه‌ها مسئولیت دارند باید ترتیبی بدهند که اگر قرار است این خدمات انجام شود، این قبیل مشکلات را به همراه نداشته باشد.

ادامه عزاداری‌ها تا نیمه شب و گاهی بیش از نیمه شب و ایجاد مزاحمت برای مردمی که می‌خواهند در خانه هایشان استراحت کنند یا بیمار دارند، یکی دیگر از کارهای ناپسند است که در سال‌های اخیر رواج یافته و با روح مکتب حسینی سازگاری ندارد. عزاداری برای امام حسین علیه السلام به میزان و بگونه‌ای که مزاحمتی برای مردم ایجاد نکند بسیار پسندیده و ارزشمند ا ست و تأثیرگذار نیز خواهد بود، اما هنگامی که از این چارچوب‌ها خارج شود، نه تنها تأثیر خود را از دست می‌دهد بلکه آثار منفی نیز خواهد داشت.

در نظام جمهوری اسلامی که سنگ بنای جامعه دینی گذاشته شده، باید با هر نوع افراط و تفریط و انحراف به نام دین مبارزه شود و همه چیز براساس منطق دین و تعادل باشد. پالایش عزاداری‌ها می‌تواند به این مهم کمک کند.

در طول قرن‌های گذشته، آنچه نهضت عاشورا و حماسه کربلا را زنده نگهداشته عزاداری سنتی است. عزاداری سنتی، ویژگی‌هائی دارد که با آداب و رسوم و فطرت مردم سازگار است و پیام امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا را تا عمق جان‌ها نفوذ می‌دهد و مظلومیت و حماسه را یکجا و همزمان، مجسم می‌نماید. اینکه مردم، داوطلبانه و عاشقانه روزهای تاسوعا و عاشورا از خانه‌ها بیرون می‌آیند و با تمام وجود برای شهدای کربلا سینه می‌زنند و گریه می‌کنند و هر سال این علاقه و عشق، بیشتر و بیشتر می‌شود، به این دلیل است که حماسه حسینی در طول قرن‌ها با نوحه‌ها و عزاداری‌های سنتی در مساجد و حسینیه‌ها و در دسته‌های سینه زنی و زنجیرزنی با جسم‌ها و جان‌ها عجین شده است. این واقعیت با روشن‌ترین بیان به همگان می‌گوید اجازه ندهید هیچ چیزی جای عزاداری سنتی را بگیرد که اگر چنین شد، عامل اصلی زنده ماندن این عزاداری دیر پا را از دست خواهیم داد. تأکید امام خمینی بر ضرورت حفظ عزاداری سنتی نیز به همین دلیل بود.

اکنون عزاداری سنتی در معرض خطر قرار دارد و کسانی باید برای رفع این خطر همت کنند. علمای دینی تذکراتی داده‌اند و می‌دهند ولی این کار بزرگ و مهم باید متولی اجرائی داشته باشد. مناسب‌ترین متولی برای بازگشت به عزاداری سنتی، نهادهای فرهنگی هستند، البته مداحان سنتی نیز می‌توانند سهم بزرگی در انجام این واجب داشته باشند.

رسالت:حمایت آشکار از تروریسم!

«حمایت آشکار از تروریسم!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در ان می‌خوانید؛ 20روز به پایان مهلت نهایی دولت عراق به منافقین برای تخلیه اردوگاه اشرف باقی مانده است.
دولت عراق بارها خواستار تخلیه اردوگاه اشرف از لوث وجود منافقین شده است. اما دولت آمریکا و برخی دولت‌های اروپایی از منافقین تروریست حمایت می‌کنند.

مقامات غربی بارها از دولت عراق مهلت گرفته‌اند تا شاید برای منافقین جایی دست و پا کنند اما هیچ کشوری حتی دولت‌های اروپایی و آمریکایی حامی منافقین حاضر نیستند به آنها پناه دهند.

رژیم صهیونیستی تنها کشوری است که حاضر شده است منافقین را بپذیرد. هم اکنون نیز شماری از منافقین در سرویسهای امنیتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی به خیانت علیه ملت ایران مشغول هستند 31 دسامبر آخرین مهلت برای تخلیه اردوگاه اشرف از سوی دولت عراق اعلام شده است.

این بار سازمان ملل به عنوان اصلی ترین حامی تروریستهای منافق به نمایندگی از آمریکا و دولت‌های اروپایی پا در میانی کرده است تا باز مهلت دولت عراق تمدید شود.

مارتین کوبلر نماینده بان‌کی‌مون در عراق در گزارش خود به شورای امنیت اهالی اشرف را "ایرانیان تبعیدی" خوانده و خواستار "ایمنی"، "رفاه" و "امنیت" منافقین شده است.

منافقین چه کسانی هستند؟ چرا به تروریسم روی آوردند؟ آنها برای کدام دولت کار می‌کنند؟ چرا آمریکا و اروپا با آنکه به ظاهر از تروریسم بیزاری و نفرت دارند اما از منافقین تروریست به شکل افراطی حمایت می‌کنند و اعضا و رهبران منافق در آمریکا و اروپا همیشه در راهروهای کنگره آمریکا و پارلمان اروپا ولو هستند و به راحتی آمد و شد دارند.

منافقین به ظاهر عده ای از مبارزین علیه شاه بودند که با قیام ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) از زندانهای رژیم شاه آزاد شدند. آنها در اوایل دهه 50 با اعلام مواضع تغییر ایدئولوژیک اسلام را رها کردند و مارکسیست آمریکایی شدند. این اولین ضربه آنها به مبارزات ملت مسلمان ایران بود. آنها پس از آزادی از زندان در اهداف و شعارهای نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) اخلال می‌کردند و بنای ناسازگاری با انقلاب اسلامی را گذاشتند. منافقین در فتنه بنی‌صدر شاخه نظامی لیبرالها علیه انقلاب اسلامی شدند و بیش از 16 هزار نفر از مردم ایران را شهید کردند آنها شهید مظلوم بهشتی سید الشهدای انقلاب اسلامی را به همراه 72 تن از یاران با وفای امام خمینی (ره) در هفتم تیر سال 60 به خاک و خون کشیدند.

منافقین به فاصله کمی نخست وزیر و رئیس جمهور قانونی کشور را در یک حادثه تروریستی به شهادت رساندند. آنها اسوه‌های دین، اخلاق و عرفان در چهار سوی کشور یعنی حضرات آیات مدنی، دستغیب، اشرفی‌اصفهانی و صدوقی را در تبریز، شیراز، کرمانشاه و یزد به شهادت رساندند و به سیره یزیدیان بدنهای آنها را پاره پاره کردند. با حمله عراق به نمایندگی از اروپا و آمریکا به ایران منافقین به ارتش بعث پیوستند و به تدریج کادرهای خود را به بغداد بردند. آنها در طول جنگ عملا برای استخبارات ارتش صدام جاسوسی می‌کردند و محل اصابت موشکهای صدام به شهرهای ایران را در اختیار واحد موشکی صدام قرار می‌دادند.

آخرین اقدام آنها در جنگ پس از پذیرش قطعنامه، همگامی و همراهی با ارتش صدام درحمله به ایران بود که با مشت محکم و آهنین ملت روبه‌رو شدند. آنها در ادامه زندگی ننگین و بی‌شرمانه خود در عراق در سرکوب قیام شیعیان و کردها در سال 1991 در کنار ارتش صدام دست به کشتار بی‌گناهان در این کشور زدند.

نماینده بان‌کی‌مون در عراق از این جماعت روسیاه و تروریست به عنوان "ایرانیان تبعیدی" یاد می‌کند. او باید به این سئوال پاسخ دهد که چه کسی منافقین را به عراق تبعید کرده است؟

او باید به این سئوال پاسخ دهد یک جماعت جنایتکار با این پرونده سیاه از تروریسم چرا باید مورد حمایت شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد به طوری که آنها خواهان "امنیت"، "رفاه" و "ایمنی" منافقین تروریست باشند.

به این سئوالات فقط در یک شکل می‌شود پاسخ داد که بپذیریم منافقین به نمایندگی از سرویسهای سیا، موساد و ام آی 6 انگلیس این جنایت را در ایران مرتکب می‌شدند. خصومت آمریکا و دولتهای غربی با ملت ایران و معارضه آنها با انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. آنها از بانیان جنگ داخلی در ایران، تحمیل جنگ 8 ساله و ادامه خصومت ورزی با ایران تاکنون بوده‌اند.

حمایت آنها از منافقین این واقعیت را افشا می‌کند که این خصومت ورزی هنوز ادامه دارد و مأموریت‌های جدیدی برای منافقین برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی تعریف شده است.

منافقین شاخه نظامی نبرد نرم آمریکا علیه ملت ما هستند. این شاخه از طرف غرب حمایت مالی، تسلیحاتی، سیاسی و دیپلماتیک می‌شود.

واقعا باید به مظلومیت ملت ایران و انقلاب سخت گریست. آمریکاییها داستان خیالی ترور سفیر عربستان در واشنگتن را چنان می‌بافند که گویی یک فیل هوا کرده‌اند. بعد تهمت تروریسم به دولت و ملت ایران می‌زنند در حالی که کارنامه سیاه شاخه تروریسم آمریکا در ایران آن قدر فضاحت بار و آشکار و علنی است اما به دلیل بی‌عرضگی دستگاه دیپلماسی کشور نتوانسته‌ایم پیام مظلومیت ملت ایران را به گوش جهانیان برسانیم. توقف دیپلماسی تهاجمی دولت به این مظلومیت کمک می‌کند و معلوم نیست این ستم کی پایان خواهد پذیرفت.

دولت عراق باید از شرف ملت خود بخصوص شیعیان و کردها دفاع کند، دولت عراق باید حسن همجواری با ملت ایران را اثبات کند و منافقین را از این کشور اخراج نماید. فرقه منافقین باید به وطن اصلی خود یعنی سرزمینهای اشغالی برگردند و در کنار بهائیان و دیگر نوکران آمریکا و انگلیس عمر ننگین خود را به پایان ببرند. آمریکا و اروپا با آنکه از آنها حمایت می‌کنند حاضر نشده‌اند این جماعت را در کشورهای خود پذیرا باشند. عفونت ناشی از همکاری با منافقین دستگاه تنفسی امنیتی آنها را آزار می‌دهد. لذا مدام دنبال مهلت هستند. این استمهال باید روزی پایان پذیرد. روز 31 دسامبر آخرین روز این مهلت است.

سیاست روز:امان از بی‌تقوایی، بی‌تقوایی، بی‌تقوایی

«امان از بی‌تقوایی، بی‌تقوایی، بی‌تقوایی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیرعلی است که در آن می‌خوانید؛«تحریم‌ها موثرند، زیرا موجب ایجاد بحث‌ها (مجادلات) داخلی در ایران شده است، جای تعجب نیست که سازمان سیا ایران را ضعیف ارزیابی نموده است، اکنون اطمینان یافته‌ایم که تحریم‌ها منجر به افزایش بحث‌های داخلی ایران شده است و ما می‌توانیم پیش از گذشته به تحریم‌ها امیدوار باشیم»
عبارت فوق بخشی از تحلیل اخیر روزنامه نیویورک تایمز است. این تحلیل را داشته باشید تا پس از اشاره کوتاه متعاقبا به آن بپردازیم.

همگان اعم از دوست و دشمن می‌دانند که ایران در عمر سی و اندی سال انقلابش همواره در تحریم قدرت‌های بزرگ بوده است. چه تحریم‌های مستقیم به ویژه در هشت سال جنگ تحمیلی و چه پس از آن زیر چتر تحریم‌های غیرمستقیم بوده است. اگرچه در بسیاری از مواقع این تحریم‌ها، عرصه را در داخل کشور به برخی حوزه‌ها از جمله اقتصاد سخت می‌نمود ولی نگاه بسیاری از ناظران داخلی و خارجی این بود که معمولا این تحریم‌ها عامل ابتکارات داخلی و حتی انسجام درونی هم نشده است. خلاصه اینکه حداکثر محصول منفی تحریم‌ها در سالهای گذشته، در تنگناقرار گرفتن برخی مبادلات اقتصادی و فشار مضاعف اقتصادی به مردم ارزیابی می‌شد. اما تحلیل این روزنامه آمریکایی در ابتدای این یادداشت، موید نکته‌ای جدید است و آن اینکه؛ تحریم‌ها موجب تشدید اختلافات میان مسئولین کشور گردیده و تداوم بکارگیری ابزار تحریم توانسته آنها را امیدوارتر کند.

خیلی زمان زیادی از توصیه‌های معمار کبیر انقلاب و سفارشات متعدد مقام معظم رهبری به کارگزاران نظام در همه قوا نمی‌گذرد ولی بارها مسئولان را از اختلافات غیرمتعارف بر حذر می‌داشتند و حداقل غیرعلنی شدن برخی اختلافات طبیعی را خواستار می‌شدند چرا که حاصل آن را برای کشور بسیار هزینه‌دار می‌دیدند. اکنون همان مقطع زمانی است که باید از آن اجتناب می‌کردیم.

اما ریشه این اختلافات کجاست که به این میزان دشمن شادکن شده است.
به اعتقاد نگارنده ریشه مجادلات در میان فرزندان انقلاب را ناشی از فقدان تقوا می‌داند. بی‌تقوایی در گفتار و رفتار، بی‌تقوایی ناشی از عمل غیرخالص و صرفا نفسانی،‌بی‌تقوایی حاصل از منیت‌ها، بی‌تقوایی در رعایت اخلاق انقلابی و بی‌تقوایی در....

آری همین بی‌تقوایی است که شعله اختلافات و بحث‌های داخلی را خصوصا در میان گروههای سیاسی افروخته‌تر کرده و دامن زده است و معاندان نظام را ذوق زده و امیدوار ساخته است.

روزنامه نیویورک تایمز در بخشی دیگر از تحلیل خود این گونه می‌نویسد «نگران نباشید چون تحریم‌ها موجب محدودشدن و کاهش نفوذ ایران در منطقه و همچنین ایجاد بحث‌های (اختلافات) داخلی قابل ملاحظه‌ای شده است»

آیا وقت آن نرسیده که مسئولان در همه قوا و نهادهای کشور تقوا را در رفتار و گفتار خود حاکم سازند و منتظر آن نباشند که حتما رقبا و سایر مسئولان تقوا را پیشه سازند.

مردم سالاری:وقتی خورشید را نمی بینیم

«وقتی خورشید را نمی بینیم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابامطهری نژاد است که در ان می‌خوانید؛می دانید این جملات از کیست؟«...می پندارم انقلاب یک حرکت است، یک حرکت اجتماعی، و هر انقلاب یا حرکتی باید هدف داشته باشد. انقلاب اسلامی ما هدف ها داشت: نخستین هدفش بنیان گذاشتن و تحکیم بخشیدن به یک نظام نوین  «جمهوری اسلامی» بود و دومین هدفش بنیاد و گسترش آزادی هایی که متجاوز از پنجاه سال در هر زمینه ای از فرد فرد این مملکت دریغ شده بود و به جای آن خفقانی را به ما تحفه داده بودند که جرئت و قدرت حال و احوال پرسی از یکدیگر را نداشتیم . سومین هدف انقلاب ما تدارک بدست آوردن استقلال بود که متجاوز از دویست سال از طرف جهانخواران غالبا صهیونیست، مورد هجوم و لطمه قرار گرفته بود و در این 25سال معاصر (منتهی به پیروزی انقلاب) از طرف شیطان بزرگ  «آمریکا» و رقیب «سالت» نشین او.»

این جملات بخشی از سخنان شمس آل احمد  در فروردین 1359 در کنگره انقلاب فرهنگی در دانشگاه کرمان است  که در ادامه آن به راه انقلاب و ویژگی های این راه  و به وسایلی که برای رسیدن به آن اهداف و راهی که در پیش گرفته است  از آن برخوردار است  می پردازد و در راس آن وسایل، از رهبری انقلاب به عنوان یک رهبر و زعیم بی  بدیل و بی نظیر که در عالم بشریت و دست کم در انقلابات این دویست سال معاصر بشری، مشابه و همتایی نداشته است.

این جملات از «شمس آل احمد» است که از سال  1325 زمانی که تنها 17 سال بیش نداشته، روزنامه نگار بوده است. او برادر جلال آل احمد روشنفکر مسئول و پرکار و صادق است که افتخار دائمی نویسندگان این مرزوبوم بوده و هست و خواهد بود. هفته گذشته 14 آذر نخستین سالگرد در گذشت این انسان بزرگ بود. تا آنجا که نگارنده دنبال کرده است متاسفانه هیچ یادی و هیچ اشاره ای جز یک یادداشت در روزنامه اطلاعات  به این مناسبت نیامد.

خبر حادثه بزرگ تر از آن بود که بشود در یک یا چند سال آن را هضم و جذب کرد. شمس آل احمد که اینک در سالگرد فقدان تاثر انگیزش هستیم، ادیب، نویسنده و روشنفکری است که به خاطر کمرنگ نشدن برادرش "جلال" که بزرگ بود و از اهالی امروز، هرگز سعی نکرد واقعیت قلم و اندیشه اش را فریاد زند. شمس آل احمد از قید نسبت ها رهیده بود و به حقایقی فراتر از واقعیت های ملموس رسیده بود، اما از قید نسبت با برادرش جلال هرگز نه خواست و نه توانست که خود را برهاند، که اگر چنین می شد او خود به عنوان یک واقعیت پرفروغ می درخشید و این معنا را در کتاب "از چشم برادر" به خوبی می توان دریافت.

 در دو هفته ای که در سال 76 در دامغان میزبان او بودم و در نشست هایی که با فرهنگیان، جوانان و دانشجویان داشت  و در نوشته هایش در مورد انقلاب اسلامی از جمله دو جلد  کتاب  حدیث انقلاب، با تمام وجود نگران کارکرد دین در جامعه انقلابی ایران بود و هرجا به سوال یا رویدادی برمی خورد که خطر کارکرد منفی برای دین داشت مثل اختلاف مسوولان یا اختلاف بین دو روحانی یا دو جناح روحانی به شدت آه می کشید و آن را خطرناک می دانست و این در حالی بود که زندگی اش مملو از کم لطفی ها و بی لطفی ها از جانب برخی افراد شده بود. اهتمام شمس به یادداشت های روزانه در دفتر ایامش ستودنی بود. هرچه دیده بود و هرچه شنیده بود را به اختصار می نوشت و جهت گیری و نگاه خودش را یادداشت می کرد که اگر آن دفاتر تنظیم و منتشر شود و دیدگاه های سال های ماضی او در مورد افراد با واقعیت های پیش آمده بعدی تحلیل شود چه خواهد شد.

یاد و نام او را گرامی می داریم که بزرگ بود و از اهالی امروز و با صداقت و راستی و یکرنگی و یک رویی نسبتی دیرینه داشت.
 
شرق:سایه روشن یک بخشنامه

«سایه روشن یک بخشنامه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جمشید عدالتیان است که در آن می‌خوانید؛بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران 10 بانک را موظف کرده تا ارز مورد تقاضای واردکنندگان کالا و خدمات را به هر میزان جهت مصارفی که در آینده خواهند داشت، تامین کنند. همان‌طور که آمار نشان می‌دهد بیش از 80درصد از واردات کشور را مواد اولیه کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای تشکیل می‌دهند که عموما در بخش تولید از آنها استفاده می‌شود.

از این رو به دلیل نوسان بازار ارز، قیمت تمام شده بسیاری از کالاها در کشور دچار مشکل شده و همچنین برای تهیه کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای و تهیه مواد اولیه در چند ماه گذشته مشکلات تولید‌کنندگان افزون شده است زیرا آنان نه می‌دانستند و نه می‌توانستند قیمت تمام شده کالای خود را برای عرضه به بازار محاسبه کنند.

در کنار این مورد، مدتی است که برخی کشورهای دنیا به‌خصوص کشورهای اروپایی نظیر آلمان از پذیرش «ال‌سی» ایران خودداری می‌کنند. در حال حاضر رابطه بانکی بین بانک‌های کشور و خارجی کمتر وجود دارد و تولیدکنندگان مجبور هستند که عموما از طریق صرافی‌ها پول کالاهای خریداری شده را واریز کنند که این امر نیز هجوم وسیعی از تقاضای ارز را در بازار ایجاد کرده است. همان‌طور که اشاره شد 80درصد واردات کشور در بخش تولید است و این سبب می‌شود تقاضای بزرگی در رابطه با ارز را شاهد باشیم که به دلیل محدودیت‌ها، این تقاضا در بازارهای غیررسمی و غیربانکی خودش را نشان می‌دهد. به خصوص اینکه در حال حاضر تولید‌کنندگان باید پول نقد تهیه کنند.

تاکنون رسم بر این بود که معمولا از طریق «ال‌سی» با پرداخت 10درصد حساب خرید را باز می‌کردند تا کالا می‌رسید و سپس باقیمانده را پرداخت می‌کردند اما اکنون تولید‌کننده به ناچار باید در بازار آزاد، پول نقد را تمام و کمال پرداخت کند. نگرانی دیگر این است که طبق روال معمول، سیستم بانکی امن است و بانک‌ها اعتبار یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند، برای همین تولید‌کننده با خیال راحت مواد را خریداری می‌کرد تا رسیدن کالا که مابقی را پرداخت کند اما اکنون باید تمام پول را قبل از دریافت کالا بپردازد که این خود نیز می‌تواند مشکلات متعددی را به وجود آورد.

علاوه بر این، پیش از این تولید‌کننده می‌توانست ما‌به‌تفاوت ارز آزاد و دولتی را از طریق بانک دریافت کند اما معمولا این روش طولانی و سخت بود و برای همین نیز این کار به سهولت صورت نمی‌گرفت.

در چنین وضعیتی، بخشنامه جدید بانک مرکزی می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند به طوری‌که تولید‌کنندگان می‌توانند امیدوار باشند که از این پس به ثبات نسبی برسند و می‌توانند تا حدودی قیمت تمام شده کالا‌ها را محاسبه کنند. از این‌رو بخشنامه بانک مرکزی را می‌توان گام مثبتی تلقی کرد. هرچند مشخص نیست که چطور اجرا خواهد شد و این امر، نگرانی‌هایی را دامن می‌زند.

ابتکار: وحدت انتخاباتی یا وحدت ملی؟

«وحدت انتخاباتی یا وحدت ملی؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی کریمی است که در آن می‌خوانید؛کمتر از چهار ماه به انتخابات مجلس نهم باقی مانده. اگر از فراز فعل و انفعالات گروه‌های فعال در میدان سیاست، به صحنه بنگریم، مهم‌ترین گفتمان حاکم، گفتمان وحدت است. بیش از یک سال از تشکیل کمیته‌های وحدت اصولگرایان گذشته؛ اما هنوز نتیجه مشخصی به‌دست نیاورده‌اند. همچنان گروه‌های مختلف تلاش می‌کنند با افزودن یا کاستن از تعداد کمیته‌ها، به نتیجه دلخواه خود نائل آیند. دراین‌حال، کشمکش جبهه متحد و جبهه پایداری پایانی ندارد. در این مدت، سیاست رسانه‌ای اصولگرایان کتمان و سانسور اختلافات و وحدت‌نمایی بوده. هم‌زمان، پوشش بدون روتوش اخبار گروه‌های مختلف اصولگرا توسط رسانه‌های مستقل، به اختلاف‌افکنی متهم می‌شود.

وحدت عامل پیروزی انقلاب اسلامی بود و استمرار انقلاب نیز به حفظ وحدت ملی متکی است. وحدت مقیاسی است که باعث ارزش‌گذاری بقیه اقدامات خواهد بود؛ برای مثال اگر حرکت‌های فردی و جمعی در مسیر وحدت ملی باشد، ارزش خواهد داشت؛ ولی اگر وحدت‌شکن باشد، ضدارزش است.

انتخابات همواره فرصتی برای نمایش وحدت جامعه است. گروه‌ها و نخبگان سیاسی نقش تعیین‌کننده‌ای در وحدت جامعه عهده‌دارند؛ اما گروه‌های سیاسی این نقش را تنها در آستانه انتخابات، آن‌هم با تعاریف مضیق اعمال می‌کنند. انگار که دایره وحدت محدود به انتخابات است و در این دایره، تمام همت و تلاش به منظور تحقق وحدت حداکثری، صَرف دفع افراد با تفاوت‌های حداقلی می‌گردد. شرایط و قیود وحدت، آن‌چنان گسترده می‌شود که مصداق آن نایاب و مدعیان آن ناکام می‌مانند. در نگاه مدعیان وحدت گروه‌ها و وحدت انتخاباتی آنان آن‌چنان مهم القا می‌شود که پوشش اخبار ناراضیان، گناهی نابخشودنی تلقی می‌گردد، گویی که منافع ملی نقض شده است.

وحدت انتخاباتی آنقدر تبلیغ می‌شود که منتقدان جرئت نکنند لیست مستقل ارائه دهند یا خود را در چارچوبی غیر از دایره مدعیان قرار دهند. برای رفیع نشان‌دادن قله وحدت، ابزارهای مختلفی به‌کار گرفته می‌شود. گاهی احتمال جان‌گرفتن جسم بی‌جان مرحوم اصلاح‌طلبان به‌عنوان سوخت موشک وحدت خرج می‌شود. گاهی هم خطر جریان انحرافی و ساکنین فتنه، چاشنی آن می‌گردد. این در حالی است که انتخابات همچون دیگر صحنه‌ها یکی از میدان‌های مشارکت مردم ایران محسوب می‌شود. محدودکردن وحدت به فصل انتخابات، بی‌اعتنایی به مقاطع مختلفی است که ملت شریف ایران به‌صورت یکپارچه در مقیاس ملی، نقش خود را ایفا می‌کنند.

مردم همواره در آزمون وحدت موفق‌تر از گروه‌های سیاسی بوده‌اند. شاید یکی از دلایل این موفقیت، تفاوت اهداف ملت و گروه‌هاست. توده مردم یاد گرفته‌اند که وحدت خود را محدود و مقطعی نکنند. آنان به‌نیکی دریافته‌اند که اگر هدف وحدت متعالی باشد، امکان فراگیری آن فراهم است. اگر وحدت به خواسته‌های قومی و ‌قبیله‌ای تنزل پیدا کند، خود عامل اختلاف و رویارویی قبایل دیگر خواهد شد؛ اما اگر مشترکات ملی و منافع عموم ملت مبنای وحدت باشد، جمعیت هفتادمیلیونی ایران انرژی خود را به پای وحدت صَرف خواهند کرد و به‌طور طبیعی، هرکدام از مردم به‌عنوان اجزای وحدت ملی نقش‌آفرینی می‌کنند؛ چراکه به کارکرد وحدت در تأمین اهداف متعالی و مقدس خود ایمان دارند و وحدت را ضروری می‌دانند؛ چون دشمن مشترک را باور کرده‌اند. ملت ایران حیات خودش را مرهون وحدت ملی می‌داند. ازاین‌جهت، از هرآنچه وحدت‌شکن است، پرهیز می‌کند و آنچه باعث تحکیم وحدت است، پاس می‌دارد.

اما وحدت انتخاباتی گروههای سیاسی شبیه وحدت قبیله‌ای است. قبیله‌های سیاسی تا هنگامی‌که سهم حداکثری خود را در ائتلاف‌ها و اتحاد با دیگر قبایل ببینند، حاضر به تمکین هستند. هرگاه که سود خود را در نواختن ساز جدایی تصور کنند، ساز جدایی را کوک می‌کنند. آنان بجز سود قبیله‌ی محدود سیاسی خود، هدف متعالی دیگری ندارند. انتخابات در نگاه توده مردم، یکی از برش‌های تاریخی برای ادای دین به کشور و نظام ارزیابی می‌شود؛ اما در نگاه بخشی از گروه‌های مدعی، فرصتی برای دستیابی هرچه بیشتر به قدرت است.

در نگاه مردم، انتخابات هرچه پرشورتر و باعث مشارکت حداکثری گردد، موجب تقویت پایه‌های نظام و عامل سربلندی و عزت ملت خواهد شد و بر اقتدار نظام در صحنه بین‌الملل خواهد افزود. اما در نگاه گروه‌های سیاسی که خواهان حضور مطلق و انحصاری خود در قدرت هستند، تلاش برای انتخابات با مشارکت حداکثری، پذیرش میزان ریسک رقابت است و شانس خود را در انتخابات بدون رقابت می‌دانند. بر همین اساس، میزان مشارکت نه‌تنها برای آنان ارزش و هدف نیست، که گاهی نقض غرض به حساب می‌آید.

به‌هرحال وحدت مردم، وحدتی ملی و با اهدافی متعالی است؛ ولی وحدت مورد ادعای بخشی از گروه‌های سیاسی، همواره قبیله‌ای و گروهی است و به همین دلیل، جامعه به این نوع صدا و ندا رغبت نشان نمی‌دهد. این گروه‌ها اگر می‌خواهند صدای ایشان شنیده شود، وحدت را با مقیاس ملت ایران سر دهند تا ببینند چطور همه گوش‌ها برای شنیدن و لبیک گفتن حساس خواهد شد.

آفرینش:افغانستان و اجلاس بن دوم

«افغانستان و اجلاس بن دوم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛نزدیک به یک دهه از برگزاری اجلاس بن اول در مورد افغانستان پس از سرنگونی طالبان می گذرد. اجلاسی که مقدمات آینده افغانستان را با شرکت کشورهای همسایه این کشور گروه های مختلف افغانستانی و همچنین جامعه بین المللی و سازمان ملل رقم زد و به ابعاد سه گانه اقتصادی، امنیتی و سیاسی آینده این کشور پرداخت. در این بین اینک و پس از یک دهه اجلاس بن دوم بار دیگر در آلمان می تواند خود مبدا تحولاتی دیگر در افغانستان شود .

در این بین اگر نگاهی به دستاوردهای اجلاس بن دوم و شرایط کنونی سیاسی، اقتصادی وامنیتی افغانستان داشته باشیم باید گفت که در واقع هر چند بنا به نتایج نشست بن اول امید می رفت که به حوزه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی جامعه افغانستان توسط جامعه بین المللی توجهی ویژه شود، اما باید گفت امروز و پس از یک دهه این کشور همچنان درگیر چالشهای گسترده و فراوان اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و سیاسی است. یعنی هر چند در سالهای ابتدای سرنگونی طالبان وضعیت اقتصادی امنیتی و سیاسی این کشور بهبود یافت و با رشد خوب و گسترده ای همراه بود اما اندک اندک با افزایش درگیری های نظامی و افزایش حضور جریان افراطی در این کشور وضعیت اقتصادی نیز مطابق انتظارات با رشد گسترده روبرو نشد .

گذشته از این نیز بسیاری از کشو هایی که تعهدات گسترده مالی و اقتصادی به افغانستان داده بودند در عمل به قول خود وفا نکردند و این کشور با سطح مطلوبی از رشد اقتصادی سرمایه گذاری و برگشت مهاجران و پناهندگان روبرو نگردید .

آنچه مشخص است اینک و پس از برگزاری اجلاس بن دوم باید گفت بی شک این اجلاس همچون بن اول بر سرنوشت چند بعدی و آینده افغانستان تاثیر گسترده ای دار د. در این حال اگر بخواهیم واقع گرایانه به دستاوردها و پیامدهای این اجلاس نگاه کنیم می توان گفت اگر کشورهای غربی بویژه امریکا به جای توجه به منافع اقتصادی سیاسی وامنیتی افغانستان به منافع ملی خود توجه کنند عملا روند حوادث چند ساله گذشته این کشور ادامه خواهد یافت و افغانستان نیز همچنین با چالشهایی فروان و چند بعدی روبرو خواهد بود.

در این حال اگر به وضعیت کنونی این کشور توجهی داشته باشیم باید گفت این کشور اینک با چالشها و مشکلاتی هم چون پیمان استراتژیک، آینده حضور نظامی آمریکا و ناتو ، تهدیدات روبه فزاینده جریان افراطی و طالبان در بعد امنیتی و همچنین در حوزه اقتصادی با نبود سرمایه گذاریهای لازم اقتصادی و کاهش کمک های بین المللی روبرو است .

در این راستا بی شک تصمیمات و دستاوردهای کنفرانس بن دوم در صورتی می‌تواند به نتیجه و سرانجام مشخصی برای آینده افغانستان دست یابد که جامعه بین المللی در واقع گذشته از توجه به نیازها و چالشهای جامعه افغانستان نقش بیشتری برای همسایگان موثر این کشور در افغانستان قائل باشد. در عین حال نیز سازمان ملل و جامعه بین المللی نیز همچون به تعهدات امنیتی سیاسی و اقتصادی خود در قبال این کشور توجهی ویژه داشته باشد تا عملا پیامدهای این اجلاس با دستاورهای متمایز و نتایج مثبت تری برای افغانستان همراه گردد. .

حمایت:دو سرزمین با یک سرنوشت

«دو سرزمین با یک سرنوشت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛عراق و افغانستان دو سرزمینی هستند که از برخی جهات دارای شباهت‌های بسیاری می باشند. مولفه‌ای که دو کشور را بیشتر به یکدیگر نزدیک می‌کند حضور اشغالگران و فعالیت گروههای تروریستی است. نکته قابل توجه در تحولات دو کشور در روزهای گذشته تشدید ناآرامی‌ها و انفجارهای خونین است که دهها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. نکته مهم آنکه اکثر این حملات علیه هیات‌های عزادار سالار شهیدان امام حسین(ع) بوده است.

در باب این ناآرامی‌ها دو دیدگاه مطرح است. اولا برخی بر این امر تاکید دارند که ناآرامی‌های عراق برگرفته از تحرکات سلفی‌ها و بعثی‌هایی بوده که شرایط کنونی عراق را مغایر با منافع دانسته و برآنند تا در سایه کشتار و جنایات اهداف قدرت طلبانه خود را محقق سازند. جریان‌هایی که به نوعی با برخی کشورهای عربی و غربی در ارتباط هستند.در افغانستان نیز طالبان همچون گذشته مسئولیت این حملات را پذیرفته است که البته بخشی از آن را اعلام نارضایتی از اجلاس بررسی وضعیت افغانستان در آلمان ( بن 2) عنوان داشته‌اند.

ثانیا، بسیاری از ناظران سیاسی و نظامی نیز بر این عقیده‌اند که این ناآرامی‌ها برگرفته از اقدامات و خواسته‌های اشغالگران بویژه آمریکا است. در عراق، آمریکا سیاست بحران سازی را راهکاری برای توجیه ادامه اشغال این کشور دانسته و به نوعی به آن دامن می‌‌زند تا ضمن کسب امتیازات جدید ادامه حضور خود را در این کشور محقق سازد. در قبال افغانستان نیز بخش عمده‌ای از سیاست آمریکا معطوف به اجلاس بن است. این نظریه مطرح است که آمریکا همزمان با برگزاری اجلاس بن تلاش کرده با فضای ناامنی ضمن شکست وحدت افغان‌ها، راه را برای ادامه اشغالگری بویژه وادار ساختن افغان‌ها به پذیرش توافقنامه استراتژیک برای حضور بلند مدت آمریکا و نیز ادامه حملات به خاک پاکستان هموار سازد.

 آمریکا با این رویکرد همچنین باردیگر مذاکره با طالبان پس از 10 سال ادعای جنگ با آنها را توجیه می‌کند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که آمریکا باردیگر با ادعای تروریسم و ناامنی تلاش کرده تا سلطه طلبی‌های خود در افغانستان و منطقه را توجیه کند.

با تمام این تفاسیر این نکته مهم قابل توجه است که ناآرامی‌های اخیر عراق و افغانستان برگرفته از هر کدام از این جریان‌ها و یا تبانی آنها با یکدیگر باشد، یک اصل انکار ناپذیر وجود دارد و آن اینکه ریشه تمام این ناآرامی‌ها حضور اشغالگران است که در سالهای اخیر کارکردی جز تشدید بحران و ناامنی در این کشورها نداشته‌اند. اکنون عراق و افغانستان گرفتار تروریسمی هستند که آمریکا زمانی آنها را ایجاد کرد و زمانی نیز با ادعای مقابله با آنها به اشغال افغانستان و عراق پرداخت اما هرگز این طرح را اجرا نکرده و با حفظ آنها همچنان به دنبال بهره‌برداری از وجود آنها در جهت تحقق منافع خویش است. بر این اساس تنها راه حل چالشهای این کشورها خروج اشغالگران است که ثبات و امنیت را برای آنها به همراه خواهد داشت.

دنیای اقتصاد:ضرورت یکپارچگی بخش خصوصی

«ضرورت یکپارچگی بخش خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛نهاد بخش خصوصی ایران، روزهای پرافتخاری را در تاریخ معاصر خود تجربه می‌کند.

نمایندگان بازرگانان، صنعتگران و فعالان اقتصادی از فرصت‌هایی که آفریده و آنها را در متن قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل 44 و همچنین قانون برنامه پنجم گنجانده بودند استفاده کرده و با تهیه طرح بهبود فضای کسب‌وکار و ارجاع آن به مجلس توانسته‌اند آن را به صحن علنی برسانند.

آنهایی که دوران به محاق رفتن بخش خصوصی در دهه 1360 و کم وزن بودن آنها در دهه 1370 را به یاد دارند، می‌دانند که گام‌های برداشته شده برای کسب بخشی از قدرت تاثیرگذاری بر تصمیمات اقتصادی توسط بخش خصوصی تا همین‌جا نیز هوشمندانه بوده است. در حالی که همه مطالعات و تجربه‌ها نشان می‌دهد فضای کسب‌وکار در ایران در مقایسه با شاخص‌های کارشناسی پذیرفته شده در دنیا، فضایی ناکارآمد، غیرشفاف و نامتعادل است، تصویب طرح بهبود فضای کسب‌وکار می‌تواند بخشی از این نقاط کور را در روشنایی قرار دهد. در صحن علنی مجلس، اما تصویب طرح به سد مخالفت معاون پارلمانی رییس جمهور و رییس مرکز پژوهش‌های مجلس برخورده و احتمال تصویب طرح را با نوعی ابهام روبه‌رو کرده است. این دو مقام دولتی و قانونگذار با بخشی از ماده 24 طرح یاد شده مخالفت کرده و خواستار حذف یا تعدیل آن شدند. برخی رسانه‌های طرفدار دولت نیز با استناد به مباحث یاد شده در صحن علنی مجلس، داوری‌های جالبی کرده و ضمن مشابه‌سازی با مسائل روز آمریکا، این طرح را اخلال در اوضاع کسب‌وکار و تسلط یک درصد بر 99 درصد معرفی کردند که باعث دور شدن از فضای کارشناسی مباحث می‌شود. اکنون و در شرایطی که تصویب طرح بهبود فضای کسب‌وکار در مجلس با نوعی ابهام مواجه شده است، چه می‌توان کرد؟ دو نکته قابل یادآوری است:

1- نهاد دولت، مجلس قانونگذاری و سایر نهادهای رسمی قدرت در ایران تجربه 3 دهه سپری شده در سپردن سیاستگذاری و تصدی‌گری فعالیت‌های اقتصادی به دولت را دارند. تجربه نشان می‌دهد آنچه در این سه دهه رخ داده است به تقویت اقتصاد واقعی منجر نشده است، بلکه بنیان‌های کسب‌و‌کار ایران را تضعیف و بر ابهام‌ها، ناشفافی‌ها و ناکارآمدی‌ها افزوده است. همین تجربه تلخ بود که راه را برای تقویت بخش خصوصی هموار و سیاست‌های کلی اصل 44 را الزامی کرده است. تداوم این وضع و ناتوان ماندن بخش خصوصی که اکنون در برابر دولت وزن زیادی ندارد، همه آنچه را که برای رهایی اقتصاد ایران باقی مانده است، با مشکل مواجه خواهد کرد؛ بنابراین اگر مسوولان سیاسی می‌خواهند کسب‌و‌کار ایرانیان بیش از این تضعیف نشود و به سویی رانده نشود که در آینده‌ای نه چندان دور همه بازارها در اختیار کشورهای دیگر قرار گیرد، در تصویب این طرح نباید سختگیری کرده و به دلایل غیرواقعی، کار را ناتمام سازند. ایجاد فضایی که صاحبان سرمایه و صنعت مستقر در سرزمین را دلسرد و ناکارآمد کند به نفع هیچ کس نیست.
تردید نباید کرد که حتی با تصویب این طرح در میان‌مدت تعادل قوا در تعامل دولت و بخش خصوصی همچنان با فاصله زیادی به نفع دولت خواهد بود.

2- بخش خصوصی ایران شامل صدها تشکل و انجمن و سندیکا و هزاران فعال اقتصادی در ادامه راه و در بستر نشاندن بذری که نتیجه آن قانونی شدن حضور بخش خصوصی در مراکز تصمیم‌سازی است، نقش ممتاز و بی‌بدیلی دارند. واقعیت این است که نهادها و تشکل‌های بخش خصوصی باید در همین نقطه و در مسیری که تا اینجا آمده است با ارائه طرح‌های کارشناسی و چانه‌زنی‌های کارشناسانه از پیشبرد طرح بهبود فضای کسب‌وکار حمایت کنند. بدون حمایت‌های نیرومند و کارآمد از نمایندگان حاضر و درگیر در کار تصویب طرح و خالی ماندن عقبه پشتیبانی و حمایتی، احتمال اینکه طرح با قدرت و قوت بالا تصویب شود، کاهش می‌یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها