گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

درباره اقدام اخیر انگلیس

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «حاشیه ها چگونه جای متن می نشینند؟»،«القاعده مرد، زنده باد القاعده!»،«خون مدرس در رگ های نمایندگان مجلس»،«لزوم رعایت قوانین بین المللی»،«میهمان ناخوانده»،«در باب دیدار چهره به چهره با مردم تهران»،«آتشفشان ایدز را جدی بگیریم»،«درباره اقدام اخیر انگلیس»،« 8 آذر تکرار 13 آبان نبود»،«مبانی سیاستگذاری برای ارز»،«همه چیز به نفع مخابرات»و... که برخی از ا»ها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۴۳۳۰۱

کیهان:حاشیه ها چگونه جای متن می نشینند؟

«حاشیه ها چگونه جای متن می نشینند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛مهندسی رفتار اصولگرایانه از کجا آغاز می شود و ملاط این مهندسی کدام است؟ از کجا ممکن است در این چینش، خلل و اعوجاج افتد؟ و چگونه می توان بنیان و هندسه این بنا را مستحکم تر ساخت و سیاست را عقلانی تر و آینده نگرتر کرد؟ اینها پرسش هایی است که همواره در افق حرکت اصولگرایان - به مثابه حاملان انقلاب و دلسوزان آن- قرار داشته اما امروز در سرفصل مهمی از تاریخ جهان که روزگار در حال تغییر و نو شدن است، اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. جهان در آخرین سال از دهه 80 شمسی و اولین سال از دهه دوم میلادی (1390-2011) آتشفشانی شد و زمین و زمانه استکبارزده از مرکز خاورمیانه و اعماق اروپا و آمریکا به جنبش درآمد تا حال و احوال غمبار خود را نو کند.

«فرصت» ها و «مسئولیت» های مهم و بی سابقه ای از دل این جنبش ها برای انقلاب اسلامی ایران پدیدار شد و از آن سو فرعون ها که تردید ندارند این اتفاق دامنه دار، متاثر از ایستادگی و الهام بخشی ایران است، نوک پیکان دشمنی و عناد خود را متمرکز تر از گذشته متوجه انقلاب اسلامی کرده اند. بدین ترتیب، خرد به هماهنگی فزون تر حاملان انقلاب و کاستن از حاشیه ها و هزینه ها و فرسایش ها در جهت تمرکز بیشتر روی فرصت ها، مسئولیت ها و تهدیدها حکم می کند. پرسش این است که «همت» ها و «اراده»ها را چگونه باید تراشید تا متوازن شوند و با چه ملاطی باید آنها را به هم پیوند داد تا خروجی این مهندسی، ثبات و امنیت و پیشرفت کشور و مواجهه قدرتمندانه با مستکبران باشد؟

عبدالله ابن عباس صحابی خردمند و ژرف اندیش پیامبر اعظم(ص) می گوید امیر مومنان علی علیه السلام نامه ای به من نوشت که از هیچ سخنی بعد از کلام رسول خدا به اندازه آن کلام سود نبردم. نامه 66 نهج البلاغه که با اندکی تفاوت ذیل نامه 22 همین کتاب شریف آمده، چهار پنج سطر بیشتر نیست اما می تواند به افق نگاه هر دیندار و سیاستمدار اصولگرایی عمق بدهد. امیر مومنان در این مکتوب شریف می فرماید «اما بعد! آدمی از رسیدن به چیزی که از او فوت نمی شد خوشحال می شود و از فوت چیزی که نصیب او نمی گردید، اندوهناک می شود. فلا یکن افضل ما نل ت من دنیاک بلوغ لذّه او ش فاء غیظ و لکن اطفاء باطل او احیاء حق.

پس نباید برترین برنامه و مقصد تو از دنیا، رسیدن به لذتی یا خالی کردن خشم و غضبی باشد بلکه همت تو باید مصروف فرو نشاندن باطل یا زنده کردن حق شود. و باید که شادی تو برای چیزی باشد که پیش فرستاده ای و اندوهت برای آن چیزی باشد که بر جای می گذاری و همت تو باید برای پس از مرگ باشد.» چینش تعاملات براساس «لذت یا خشم» (سیاست معطوف به هیجان) همان چینش معوجی است که حاشیه ها را به متن تحمیل می کند و فرصت ها را به خاکستر می نشاند. خشت اول، همت ها و اراده هاست که می تواند معطوف به عقلانیت و دوراندیشی و ایثار شود یا هر یک از این سنگ بناها به سوی هیجان رئوس هر یک از اضلاع سیاسی منحرف گردد. موضوعیت یافتن «تکاثر قدرت و ثروت» و راه اندازی باند و حلقه و حزب بر این مبنا و سپس گشودن عقده ها و تسویه حساب با رفقا و رقبا به همین دلیل، انحراف از اصول و اسراف در قبال نعمت ها و فرصت هاست، حال آن که به تعبیر مولای متقیان آثار بهره مندی از نعمت باید در رفتار مومنان و صالحان دیده شود.

امیر مومنان در این باره نیز ملاک و میزان مشخصی را در میان نهاده، آنجا که خطاب به «حارث همدانی» می نویسد «بپرهیز از هر عملی که صاحب خود را خشنود سازد اما برای عامه مسلمین ناخوش و زشت آید. و بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام شود و در آشکار، باعث شرمندگی شود.

و بپرهیز از هر عملی که وقتی از آن بپرسند، صاحب عمل انکار کند یا عذر بخواهد... و به صلاح آور هر نعمتی را که خداوند به تو ارزانی داشته و آن را تباه مکن. و باید اثر نعمتی که خداوند به تو داده، در عمل تو دیده شود و بدان که برترین مومنان، برترین آنها در بذل جان و مال و خاندان خویش است» (نامه 96 نهج البلاغه). تصور کنید که اگر هر یک از صاحبان منصب و نفوذ یا سلسله جنبانان حلقه های سیاسی و بهره مندان از قدرت رسانه ای همین تقوا را در دو حوزه شخصی و جمعی بسط دهند، چه قدر از شاخ و برگ و خار و خس حاشیه ها هرس می شود و مسیر فرصت های خدمت و پیشرفت چه قدر هموار می گردد. فرض کنید رئیس جمهور و دولتمردان و مدیران و رئیس مجلس و نمایندگان و شهرداران و استانداران و مدیران رسانه ای ما هر کدام مراقب این معنا باشند که میان خلوت و جلوت آنها، پرده ای نازک است و دیر یا زود برداشته می شود و بنابراین نباید چنان کرد که فرصت و نعمتی تباه شود و خدای نکرده شرمندگی و خسران آن بماند. آیا در این صورت بسیاری از معضلات برطرف نمی شود؟!

مهندسی و معماری اصولگرایی، فاقد نقشه نیست که هر کس بخواهد به دلخواه، آن را بسازد و شکل دهد. ساخته ها و معماری ها را لحظه به لحظه باید با آن نقشه اصلی منطبق کرد و هر جا اعوجاج و سستی و کم گذاشتن در مصالح وجود دارد، همان موضع را باید جبران کرد و از نو چید. همچنان که آجر به آجر این بنا را نمی توان بدون شاقول چید و بالا رفت، به همان نحو نمی توان بدون ملاطی که اسباب چسبندگی اجزاست، معماری کرد. اینجا هم مناط و ملاک های مشخصی وجود دارد که به هر میزان مدنظر باشد، مقاومت بنای اصولگرایی را در برابر ارتعاش ها و تندبادها و اخلال ها و رخنه ها بیشتر می کند. این ملاک ها اگرچه آرمان و ایده آل محسوب می شوند اما مصالح اصلی هستند و من باب مثال نمی توان گفت که چون یافتن سیمان سخت است از خیر آن می گذریم و سراغ گچ و شن و ماسه می رویم! کلام امیر حکمت و کلام - علی بن ابیطالب علیه اسلام- را در این باره مرور کنیم و ببینیم نوع تعامل سیاستمداران خوب ما، چه قدر به این استاندارد نزدیک است. اگر نیست باید جبران کرد و به مسیر برگشت.

امام در خطبه 412- در برخی نسخه ها خطبه 502- نکته ظریفی می فرماید که شاید گمشده و مغفول خیلی از ماهاست. «بدانید خداوند سبحان همانا کسانی را به عنوان اهل خیر و ستون هایی برای حق و نگاهبانانی برای طاعت قرار داده است. و برای شما در هر طاعتی، یاریگری از جانب خداوند سبحان است که آن یاریگر بر زبان ها می گوید و دل ها را استوار می سازد. در آن (مدد الهی) کفایتی است برای کسی که کفایت خواهد و درمانی است برای هر کس که شفا طلبد. و بدانید که بندگان خدا، علم او را پاس می دارند و آنچه را باید مصون بدارند، حفظ می کنند و چشمه های او را می شکافند و با ولایت و دوستی به هم می پیوندند و با محبت یکدیگر را ملاقات می کنند و از جام سیراب کننده حکمت، همدیگر را می نوشانند و از چشمه محبت و معرفت یکدیگر، سیراب بازمی گردند.

شک و بدگمانی در آنها ندارد و بدگویی و غیبت به سوی آنان نمی شتابد. آفرینش و اخلاق آنها بر این مبنا منعقد شده است، پس بر همین مبنا به یکدیگر محبت می ورزند و طبق آن به یکدیگر می پیوندند- فعلیه یتحابّون و به یتواصلون- بنابراین نسبت آنها با سایر مردم مانند دانه های برگزیده بذر است که خوب آن را برای کشت برمی گزینند و غیر آن را دور می اندازند؛ آزمایش الهی آنها را متمایز و پاک ساخته است».
اخلاق، جوهر سیاست اسلامی است هر چند که زینت و زیور آن هم هست. اخلاق، قوام سیاست دینی و ریشه و برگ و بار و برکت آن است. اگر متدینین پیش از انقلاب اسلامی، مکارم اخلاق را در حوزه رفتار شخصی جست وجو می کردند، امروز در کنار خودسازی ضرورت دارد که این مکارم و فضایل در حوزه رفتار و تعاملات سیاسی جمعی بسط پیدا کند.

ما امروز از موضع اصولگرایی- بر دوش کشیدن مسئولیت سنگین انقلاب اسلامی- به جرعه جرعه نوشیدن دعای مکارم الاخلاق امام زین العابدین(ع) محتاج تریم. «خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و کفایت کن مرا نسبت به هر آنچه اهتمام به آن، مرا مشغول خود می سازد. و مرا به کاری بگمار که فردا از من درباره آن پاسخ می خواهی... مرا عزت ببخش اما به کبر مبتلا مکن. و به عبادت خود وادار اما به خاطر عجب، فاسد و تباهش نکن. و خیر را به دست من بر مردم جاری ساز و به خاطر منت نهادن، همان را نابود مکن. و اخلاق متعالی را به من ببخش اما از تفاخر مصون بدار... و مرا استوار بدار تا با هر کس که درباره من بدخواهی می کند، خیرخواهانه با او روبرو شوم و جزای آن را که از من کناره می گیرد با خوبی بدهم... کسی را که از من جدا می شود، با پیوستن کفایتش کنم و با کسی که بدگویی و غیبت مرا می کند، به واسطه یاد نیکو از او مخالفت کنم... خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا در گسترش عدالت و کظم غیظ و فرو نشاندن آتش التهاب ها و پیوند دادن اهل جدایی و تفرقه، و کم شمردن خیر در رفتار و گفتار خود حتی اگر زیاد باشد و زیاد شمردن بدی رفتار و گفتار خود حتی اگر کم باشد، به زیور صالحان بیارای و زینت پرهیزکاران را بر من بپوشان. و این همه را به کمال برسان به واسطه دوام اطاعت و همراهی جماعت مومنان و راندن اهل بدعت و همه آنها که از اندیشه های من در آوردی (اختراعی) پیروی می کنند... و مرا به واسطه پیوستن با هر کس که از تو جدا شده و مفارقت از هر کس که به سوی تو گرد آمده، امتحان نکن...».

سران گروه ها و طیف های اصولگرا اگر قرار است خدمتگزاران و صف شکنان و معبرگشایانی در تراز اصولگرایی باشند، ضرورتا باید به فرهنگ بسیجی برگردند. «بسیجی یعنی علی علیه السلام که همه چیز خود را وقف اسلام کرده بود». اگر اقتضای وضعیت جهان اسلام در روزگار معاصر و فرصت ها و تهدیدهای موجود، بسیجی شدن است، باید این چند سطر حکمت جاری بر زبان ولی امر مسلمین - ایده الله تعالی- را سرمشق و سرلوحه اتاق های تصمیم سازی قرار داد: «بسیج، سیاسی است اما سیاست زده نیست، سیاسی کار نیست، جناحی نیست. بسیج، مجاهد است اما بی انضباط و افراطی نیست.

بسیج، عمیقا متدین و متعبد است اما متحجر نیست، خرافی نیست. بسیج، با بصیرت است اما از خودراضی نیست. بسیج، اهل جذب است - گفتیم جذب حداکثری- اما اهل تسامح در اصول نیست، غیور است، پاسدار خطوط فاصل است. بسیج، طرفدار علم است اما علم زده نیست. بسیج، متخلق به اخلاق اسلامی است اما ریاکار نیست. بسیج، در کار آباد کردن دنیاست اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ».

تنظیم فهرست نامزدهای انتخاباتی با همه اهمیت و ضرورت، نباید خوبان اضلاع جبهه اصولگرایی را از مهندسی اصلی این جبهه و چینش دقیق جاذبه ها و دافعه ها و نیز ترسیم افق های مهم عملیاتی در 3 مقیاس ملی، منطقه ای و جهانی غافل کند.

خراسان:القاعده مرد، زنده باد القاعده!

«القاعده مرد، زنده باد القاعده!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛1- به دنبال حمله ارتش سرخ شوروی به افغانستان در سال 1979 میلادی (بیش از 30 سال پیش) و افزایش هراس سیاستمداران آمریکایی از گسترش کمونیسم در خاورمیانه، حمایت از جریان های اسلام گرای افراطی و رادیکال به یکی از راهبردهای اصلی دستگاه دیپلماسی و امنیتی آمریکا تبدیل شد. در سال ۱۹۸۰ اسامه بن‌لادن به همراه عبدالله عزام فلسطینی به آموزش، تربیت و پشتیبانی مالی هزاران نفر از مجاهدین خارجی پرداختند و افراد آموزش دیده را راهی بیش از ۵۰ کشور در نقاط مختلف دنیا کردند. آموزش نیروهای مجاهدین در خاک افغانستان انجام می‌گرفت و افراد مختلفی برای آموزش راهی کابل می‌شدند. در میان مسلمانان که به افغانستان می‌رفتند، افرادی از مصر، عربستان، یمن، الجزایر، فلسطین، سودان، عراق، کویت، اردن، ترکیه، سوریه، لیبی، تونس، مراکش، لبنان، پاکستان، هند، اندونزی و مالزی دیده می‌شدند. در آن دوره عربستان سعودی هم که پشتیبان سرسخت اسلام‌گرایی بود از جنگ در افغانستان بهره سیاسی مناسبی می‌برد زیرا بسیاری از جوانان ماجراجو و تندرو را به بهانه کمک به مجاهدین، از کشورش دور می‌کرد. دولت‌های پاکستان و مصر نیز با راهی کردن داوطلبان مبارز افراطی عرب خود به افغانستان، به گونه‌ای مستقیم از مجاهدین افغان پشتیبانی می‌کردند.

این دولت‌ها، بویژه دولت اسلامی ضیاءالحق در پاکستان، با بهره‌گیری از پوشش رسانه‌ای گسترده، جوانان را با شعار جهاد در برابر کمونیسم، به جنگ بی‌پایان با «بی‌خدایان اشغالگر» فرا می‌خواندند.

در کشورهای گوناگون معتقد بودند که درگیری در افغانستان، جنگ کمونیسم و اسلام است. آمریکا نیز به آموزش مجاهدین و تجهیز آنان به پیشرفته ترین تسلیحات خود روی آورده بود تا بدین وسیله یک "پرده آهنین" دیگر را در خاورمیانه ایجاد کند. با پایان اشغالگری ارتش سرخ در 1989 بسیاری از مجاهدین عزم بازگشت به موطنشان را کردند. اما قهرمانان مبارزه با کمونیسم در بعضی از کشورها با بی مهری مقامات امنیتی مواجه شدند. اسامه بن لادن در سال ۱۹۸۹پس از کشته شدن "عبدالله عزام" مربی و مراد خود به عربستان رفت. از آنجایی که وی قبلا بر ضد فساد کاخ سلطنتی عربستان و همچنین استقرار نیروهای آمریکایی به عنوان اشغالگران خارجی صحبت کرده بود، حکومت عربستان وی را در بازداشتگاه خانگی قرار داد. برخی نیز چون شیخ عمر عبدالرحمن، مبارز نابینای مصری که به خاطر عضویت در سازمان جماعت اسلامی مصر( که نقش اصلی در ترور انور سادات را داشت) حق ورود به کشورش را نداشت با وساطت مقامات سازمان سیا به آمریکا پناهنده شد.

تلاش آمریکا برای گسترش سلطه خود بر کشورهای جهان، رقابت " لیبرال دموکراسی" با اسلام سیاسی، افزایش اسلام ستیزی در پرتو جهانی شدن و حمایت روزافزون ساکنان کاخ سفید از دیکتاتورهای فاسد در کشورهای اسلامی به تدریج موجب احیای شبکه القاعده شد. چاقویی که این بار قرار بود دسته خودش را ببرد. در بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ القاعده فعالیت خود در مرزهای پاکستان را افزایش داد و در اکثر شهرهای پاکستان رخنه کرد. مجاهدین به پاکستان می‌رفتند و پس از پیمودن مراحل آزمایشی به مجاهدان افغان می‌پیوستند.

بنا به اعلام برخی منابع بعد از مدت زمان نه چندان زیادی شمار این مجاهدین به سی هزار نفر رسیده بود که رقم چندان کمی به حساب نمی‌آمد. بن لادن پس از امضای یک قرارداد صوری میان سازمان جهاد در نهمین سال تشکیل القاعده در سال ۱۹۹۷مجبور شد خارطوم پایتخت سودان را در اثر فشار دولت سعودی به دولت البشیر ترک کند. او به افغانستان بازگشت و ترجیح داد با یاری پاکستانی‌ها سازمان القاعده را در افغانستان استقرار دهد. گروه جدید ساخته شده از الجهاد و القاعده اولین آزمون ارتش چریکی را در آگوست ۱۹۹۸ به نمایش گذاشت، در حالی که حدود یک دهه از حضور نیمه مخفی بن لادن در پیشاور پاکستان و تشکیل القاعده می‌گذشت، اولین اقدام تروریستی به‌رهبری وی در سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام صورت گرفت و در پی این حادثه بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت ایالات متحده دستور داد به تاسیسات القاعده در افغانستان و سودان حمله نظامی انجام شود.

در این حمله بیش از ۲۰۰ تن از مردم کشته شدند. بعد‌ها حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ (حمله به برج‌های دوقلوی آمریکا) به عنوان بزرگ‌ترین فعالیت تروریستی این گروه رقم خورد. در این حمله بیش از ۳ هزار نفر جان خود را از دست دادند.

2- روز یک شنبه 27 نوامبر شبکه لیبیایی "قناه الزنتان" در گزارشی اقدام به انتشار تصاویری از گذرنامه جعلی عبدالحکیم بلحاج فرمانده شورای نظامی طرابلس نمود. این شبکه مدعی شد بلحاج تلاش داشته تا با گذرنامه جعلی صادر شده از بنغازی به ترکیه بگریزد که توسط نظامیان وابسته به وزارت دفاع لیبی دستگیر شد و پس از مدتی آزاد گشت. برخی از تحلیل گران با توجه به این که بلحاج قرار بود به عنوان وزیر دفاع دولت موقت لیبی معرفی شود، دستگیر شدن وی توسط انقلابیون زنتان که رقیب سیاسی بلحاج محسوب می شوند را نشانه ای بر افزایش اختلافات داخلی درلیبی بعد از قذافی دانستند. تحلیلی که با توجه به جایگاه عبدالحکیم بلحاج کمی ساده لوحانه به نظر می رسد. اما بلحاج کیست؟

با آغاز انقلاب مردمی لیبی نام بلحاج به عنوان یکی از دو نماینده جریان های اسلام گرا در شورای انتقالی لیبی مطرح شد و به زودی پس از قتل مشکوک ژنرال یونس وزیر کشور سابق قذافی که به انقلابیون پیوسته بود به سمت فرماندهی نیروهای میدانی انقلابیون لیبی منصوب شد. "نعمان بن عثمان" از اعضای سابق سازمان "جهاد اسلامی لیبی"که هم اکنون به عنوان پژوهشگر ارشد اندیشکده "کویلیام" انگلستان مشغول فعالیت می باشد و زمانی را با بلحاج همرزم بوده در یادداشتی پیرامون سوابق بلحاج می نویسد: "بلحاج از اعضای فعال شبکه القاعده بود. وی در سال 2004 در عملیاتی مشترک توسط MI6 و سازمان سیا در مالزی دستگیر شد و مدتی در بانکوک در زندان های مخفی سیا بازداشت بود و شکنجه شد." بلحاج متولد "سوق الجمعه" در طرابلس است.

بر اساس اسناد پیدا شده در دفتر "موسی کوسی" وزیر کشور سابق قذافی : بلحاج فعالیت سیاسی خود را هنگامی که دانشجوی مهندسی بود آغاز کرد. در سال 1966 به عنوان رهبر گروه موسوم به جهاد اسلامی لیبی به همراه جمعی از مبارزان لیبیایی به افغانستان رفت و به مقابله با ارتش سرخ شوروی پرداخت.

در 1990 بلحاج به لیبی باز می گردد و در بنغازی به هدایت سازمان جهاد اسلامی لیبی می پردازد. گروه تحت فرماندهی بلحاج سه طرح ترور برای از بین بردن قذافی اجرا می کنند که ناکام می ماند و اعضای این سازمان مجبور به جلای وطن می شوند. برخی چون "بن عثمان" به انگلستان می روند و بلحاج عازم مالزی می شود. بلحاج در سال 2004 هنگامی که قصد داشت مالزی را به مقصد سودان ترک کند دستگیر شد و به زندان ابوسلیم در لیبی منتقل گشت. بلحاج بعدها ارتباطاتی با سیف الاسلام قذافی پسر سرهنگ قذافی پیدا می کند. بلحاج در پروژه ای موسوم به "بازگرداندن تروریست ها به جامعه " که تحت هدایت سیف الاسلام و دو تن از اعضای سابق القاعده "بن عثمان" و "علی سلابی" هدایت می شد، به همراه جمعی از اعضای سازمان جهاد اسلامی لیبی در سال 2010 آزاد شد.

3- اخبار و شواهد نشان می دهد که به دنبال خیزش ملت های عربی یکی از راهبردهایی که آمریکا دنبال می کند ارتباط با گروه های سلفی است که به لحاظ ایدئولوژیک تحت نفوذ عربستان سعودی و قطر می باشند. به عنوان نمونه می توان به تلاش برای ارتباط با "شیخ قرضاوی" که در قطر تبعید است و رابطه خوبی هم با امیر قطر داردو یا ارتباط گیری با اسلام گرایان لیبی و تونس از طریق حزب عد الت و توسعه ترکیه اشاره کرد.

عبدالکریم بلحاج به عنوان رئیس شورای نظامی طرابلس و فرمانده نیروهای فاتح پایتخت لیبی ارتباط بسیار نزدیکی با مقامات ترکیه و قطر دارد. وی در مدت اندکی که از سقوط دیکتاتور لیبی می گذرد بارها به این دو کشور سفر کرده است. پس هیچ دلیلی وجود ندارد که وی بخواهد از لیبی فرار کرده و به ترکیه پناهنده شود آن هم آن طور که عنوان شده است با چمدان هایی پر از پول. قطعا اگر چنین قصدی می داشت دولت انتقالی لیبی به این زودی وی را آزاد نمی ساخت. فردی که نفوذ قابل توجه ای در میان انقلابیون و رزمندگان لیبیایی دارد. واقعیت آن است که در تعاملات پشت پرده صورت گرفته میان ارتش و نیروهای امنیتی ترکیه و قطر ، قرار است بلحاج با حدود 700 تن از رزمندگان لیبیایی در حاشیه مرزهای سوریه با ترکیه مستقر شوند و عملیات های نظامی بر علیه دولت بشار اسد را هدایت کند. امری که بایستی مخفی بماند و سفرهایی که نباید با گذرنامه واقعی صورت بگیرد و پول هایی که نباید از طریق حساب های بانکی جابجا شود. تلاش برای مداخله نظامی در سوریه و درخواست کمک از رزمندگان لیبیایی توسط ترکیه و قطر همچنین نشان دهنده این است که ظاهرا گروه موسوم به افسران آزاد که عملیات های مسلحانه ضد دولتی در سوریه را برعهده د ارد نتوانسته تعداد مناسبی عضو برای خود یارگیری کند.

در همین حال بایستی توجه داشت که چنین اقداماتی بدون هماهنگی با نیروهای ناتو و آمریکا نیز صورت نمی گیرد. حضور همزمان ناو هواپیما بر جورج بوش که از ناوهای فوق پیشرفته آمریکا است در نزدیکی آب های سوریه خود موید این موضوع است. آمریکا و نیروهای ناتو به خوبی می دانند که اولا مداخله نظامی در سوریه هزینه دارد و به سادگی لیبی هم نخواهد بود، ثانیا با مخالفت مردم سوریه همراه خواهد بود، ثالثا با مخالفت گسترده کشورهای مختلف در دنیا از جمله روسیه و چین مواجه خواهد شد. لذا بهترین کار بهره گیری از رزمندگان سابق القاعده می باشد. آنها که اخیرا به اذعان مقامات آمریکایی به منابع خوبی از تسلیحات قذافی در لیبی دست یافته اند. رابطه خوب بلحا ج با جریان های رادیکال و سلفی سوریه که به دوران مبارزه با شوروی در افغانستان باز می گردد نیز مزید علت شد تا ماموریت جدید اعضای سابق القاعده در راستای منافع کشورهایی چون ترکیه قطر و آمریکا تعریف شود.

4-آمریکایی ها یک بار تجربه همکاری با جریان های رادیکال اسلامی و مسلح ساختن آنها را در کوله بار تجربیات سیاست خارجی خود دارند. شکل گیری شبکه جهانی تروریستی القاعده ، انفجار بر جهای دوقلو در نیویورک و "جنگ علیه تروریسم "که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان یکی از عوامل اصلی بحران مالی اخیر در غرب می باشد، تنها بخشی از نتایج اسفبار چنین سیاستی است. ترور بن لادن در ابیت آباد پاکستان را برخی مرگ القاعده نامیدند. ولی ظاهرا سازمان های امنیتی و دستگاه دیپلماسی غرب به دنبال احیا ی این میت می باشند.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛سرتاسر روزهای هفته جاری را ضدیت با دولت انگلیس فراگرفت و گزاف نیست اگر نام این هفته "هفته ضدانگلیس در ایران" گذاشته شود.

اولین اقدام ضدانگلیس هفته جاری تصویب طرح کاهش روابط ایران و انگلیس به سطح کاردار بود که توسط مجلس شورای اسلامی صورت گرفت و به سفیر انگلیس دستور داده شد ظرف دو هفته خاک ایران را ترک نماید. این مصوبه مجلس که مورد تأیید شورای نگهبان هم قرار گرفت، به تصمیم هفته گذشته دولت انگلیس مربوط می‌شود که بانک مرکزی ایران را تحریم و کلیه مبادلات اقتصادی خود با ایران را قطع کرد. همراهی دولت انگلیس با آمریکا و نظام سلطه برای واردکردن فشارهای سیاسی و اقتصادی به ایران، خشم دولتمردان و مردم ایران را شعله‌ور ساخت و نمایندگان مجلس تصمیمی را که چند ماه قبل حرفش را زده بودند عملی کردند.

این اقدام مجلس شورای اسلامی، مقدمه‌ای شد برای تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاههای تهران که بعدازظهر روز سه‌شنبه با تهاجم به سفارت انگلیس در تهران و تسخیر موقت آن و باغ قلهک، خواستار اخراج هرچه سریع‌تر سفیر این کشور شدند. این اقدام دانشجویان، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های خارجی داشت و دولت انگلیس نیز اعلام کرد ضمن مشورت با دوستان خود، برای برخورد مناسب با ایران تصمیم‌گیری خواهد کرد.

شاید یکی از عکس‌العمل‌های اقدامات ضدانگلیسی ایران در هفته جاری، بیانیه‌ای باشد که آمریکا و اتحادیه اروپا مشترکاً علیه ایران صادر کردند و اعلام نمودند فشارهای بیشتری علیه ایران در راه است. این بیانیه با نوعی لحن ملایم نیز همراه است تا تهیه‌کنندگان آن بتوانند از سیاست هویج و چماق برای برخورد با ایران استفاده کنند. این موضعگیری و اقدامات مشابه کشورهای غربی، نه تنها جمهوری اسلامی ایران را از مواضع خود در مسائل هسته‌ای - که بهانه اصلی غربی‌هاست - منصرف نخواهد کرد، بلکه عزم دولتمردان ایران را بر ادامه آن قوی‌تر خواهد نمود.

اظهارات رهبر انقلاب در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج و در جمع فرماندهان نیروی دریائی ارتش و سپاه در روز هفتم آذر، روز نیروی دریائی، که بر تصمیم جمهوری اسلامی ایران مبنی بر مقابله با تهدیدهای دشمنان، تأکید کردند، تکیه بر همین موضع بود. ایشان در جمع بسیجیان، نقش آنان در دفاع مقدس را ستودند و آمادگی آنان برای مقابله با تهدیدها را نقطه قوت ایران در حراست از کشور دانستند. در دیدار فرماندهان نیروی دریائی ارتش و سپاه نیز فرمانده کل قوا گفتند: "چنانچه امروز عرصه و امتحانی مانند 7 آذر پیش بیاید عملکرد نیروی دریائی بسیار شیرین‌تر و باشکوه‌تر خواهد بود که نشانه این توانمندی‌ هم‌اکنون واضح است". ایشان، در کنار آمادگی رزمی، ضرورت خودسازی نیروهای نظامی را نیز یادآور شدند و از آنان خواستند توانائی علمی، عزم و اراده جدی و تدین خود را مستحکم کنند.

اهم مسائل خارجی هفته جاری نیز همچون هفته‌های گذشته به تحولات جهان عرب و پدیده "بهار عربی" اختصاص داشت. در مصر روز دوشنبه مردم این کشور برای نخستین بار پس از سقوط مبارک پای صندوق‌های رای رفتند تا نمایندگان مجلس این کشور را انتخاب کنند. این رویداد را باید نقطه عطفی در تحولات چند دهه گذشته مصر تلقی کرد چرا که برای نخستین بار گرایش‌های مختلف امکان این را یافتند تا در انتخابات شرکت کنند.

انتخابات مصر طی سه دوره برگزار می‌شود که دوشنبه و سه‌شنبه نخستین دور آن انجام شد. در این مرحله، تکلیف 168 کرسی از کل کرسی‌های مجلس مشخص می‌شود.

مرحله دوم و سوم انتخابات به ترتیب در دی و بهمن در مناطق و شهرهای باقیمانده برگزار خواهند شد. تازه‌ترین گزارش‌ها از پیشتازی احزاب اسلامی در انتخابات مصر حکایت دارند. حزب آزادی و عدالت مصر وابسته به جنبش اخوان‌المسلمین می‌گوید که توانسته است 40 درصد آرا را به خود اختصاص دهد هرچند هنوز نتیجه بخشی از آراء اعلام نشده است. در این حال در گوشه‌ دیگری از قاهره، مرکز حکومت مصر، اعتراضات همچنان ادامه دارد. جوانان و معترضانی که در این محل حضور دارند عنوان می‌کنند که انتخابات در سایه حکومت نظامیان نمی‌تواند آزاد باشد به همین دلیل هم آن را تحریم کرده‌اند.

این جوانان که خود را عضو جنبش "25 ژانویه" و بانی اصلی انقلاب مصر می‌دانند از گروههای سیاسی به خصوص جنبش اخوان‌المسلمین که همکاری با نظامیان را پذیرفته انتقاد کرده و آنها را به غارت غنیمت‌های انقلاب متهم می‌کنند.

این هفته، مردم مراکش نیز پای صندوق‌های رای رفتند تا در اولین انتخابات آزاد این کشور شرکت کنند. در این انتخابات 13 میلیون از جمعیت 32 میلیونی مراکش برای انتخاب 395 نماینده فراخوانده شده بودند. در این انتخابات نیز حزب اسلامی "عدالت و توسعه" به رهبری "عبدالله بن کی ران" توانست 107 کرسی یعنی حدود یک چهارم آرا را از آن خود کند. روز گذشته، محمد ششم پادشاه مراکش،‌ عبدالله بن کی ران را مامور تشکیل کابینه جدید این کشور کرد. مراکش، از اسفندماه گذشته شاهد اعتراضات گسترده ضددولتی معترضانی بود که خواستار اصلاح قانون اساسی و لغو حکومت فردی شدند. محمد ششم پادشاه مراکش برای اینکه به سرنوشت دیگر همتایانش، ازجمله در تونس، مصر و لیبی دچار نشود به سرعت وارد عمل شد و با مخالفان در جهت انجام اصلاحات به توافق رسید. در متن توافقنامه دوجانبه، هرچند آزادی‌های زیادی برای احزاب مخالف در نظر گرفته شد ولی مقرر شده شاه همچنان در قدرت بماند و قدرت قابل ملاحظه‌ای نیز دردست وی باشد. از این‌رو، بسیاری از ناظران انتخابات اخیر مراکش را در واقع سنجشی برای میزان رضایتمندی شهروندان از اصلاحات انجام شده دانستند. میزان مشارکت مردمی در این انتخابات 45 درصد گزارش شده است که بیانگر وجود نارضایتی در قشر قابل ملاحظه‌ای از مردم مراکش از شرایط موجود و اصلاحات مذکور است.
این هفته، تنش در مناسبات واشنگتن - اسلام‌آباد اوج گرفت و دولت پاکستان پس از آنکه خواستار خروج سریع آمریکا از یک پایگاه نظامی این کشور گردید، "کنفرانس بن" را نیز تحریم کرد.

کنفرانس بن که قرار است طی چند روز آینده در بن آلمان برگزار شود نشستی بین‌المللی درخصوص افغانستان است و غیبت پاکستان به عنوان یکی از دولت‌های تاثیرگذار در روند تحولات افغانستان می‌تواند اعتبار این نشست را به مقیاس زیادی بکاهد. علاوه بر این، طی هفته جاری شهرهای مختلف پاکستان صحنه تظاهرات مردم خشمگین این کشور بر ضد‌آمریکا و ناتو بود. تظاهرکنندگان ضمن ابراز انزجار از جنایت روز شنبه ناتو در حمله به دو پادگان پاکستانی که منجر به کشته‌شدن 26 سرباز پاکستانی گردید، دولت اسلام‌آباد را نیز به دلیل کوتاهی برخوردهای انفعالی در برابر این جنایت به باد انتقاد گرفتند. مردم پاکستان خواستار لغو پیمان‌های همکاری اسلام‌آباد با غرب و همچنین خروج کامل نیروهای بیگانه از این کشور هستند که به بهانه‌های واهی ازجمله مبارزه با تروریسم در این کشور حضور دارند. پاکستانی‌ها حضور این مهمانان ناخوانده را عامل اصلی بروز بحران‌های امنیتی و سیاسی می‌دانند و این کشورها را به نقض استقلال و تجاوز به حریم حاکمیت ملی خود متهم می‌کنند.

این هفته، اقدام مغرضانه اتحادیه عرب در تحریم سوریه با واکنش‌های تند دمشق مواجه گردید. در این باره ولید‌المعلم وزیر خارجه سوریه روز سه‌شنبه اعلام کرد سوریه دیگر برخورد نرم با اتحادیه عرب را کنار خواهد گذاشت و سیاست‌های جدیدی را در برابر این اتحادیه در پیش خواهد گرفت. وزیر خارجه سوریه در عین حال تاکید کرد اتحادیه عرب بدون حضور سوریه ارزشی ندارد.

هفته گذشته اتحادیه عرب به تحریک عربستان و قطر، تحریم‌های گسترده‌ای را علیه سوریه وضع کرد که از آن جمله می‌توان به تحریم دیپلماتیک این کشور، عدم سرمایه‌گذاری در سوریه و همچنین تحریم پروازی آن اشاره کرد.

اتحادیه عرب درحالی سوریه را به نقض حقوق بشر و سرکوب مردم متهم می‌کند که در برابر جنایات جاری در کشورهای بحرین، یمن و عربستان،‌ نه‌تنها سکوت کرده، بلکه از حاکمان جبار و خودکامه این کشورها حمایت می‌کند. این برخورد یک بام و دو هوا و جانبدارانه که البته از سوی غرب دیکته می‌شود، تتمه اعتبار این تشکیلات را نیز بر باد داده است. در عین حال، اکنون دمشق در انتظار کنفرانس ریاض است که دیروز با حضور وزیر خارجه سوریه برگزار شده و امکان رسیدن به توافق برای تشکیل دولت وحدت ملی در سوریه را بررسی می‌کند.

رسالت:خون مدرس در رگ های نمایندگان مجلس

«خون مدرس در رگ های نمایندگان مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛امروز دهم آذر مصادف با سالروز شهادت ابرمردی است که تاریخ از وی به عنوان یک نماینده واقعی مردم در مجلس، یک اصولگرای حقیقی و نماد پیوند دیانت و سیاست یاد می کند. آیت الله شهید فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیت الله سیدحسن مدرس نماینده ای بود که به کالبد وارداتی مجلس در ایران روح اصیلی بخشید که جوشش و فوران آن برای همیشه باقی مانده است.


امروز دهم آذر مصادف با سالروز شهادت ابرمردی است که تاریخ از وی به عنوان یک نماینده واقعی مردم در مجلس، یک اصولگرای حقیقی و نماد پیوند دیانت و سیاست یاد می کند. آیت الله شهید فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیت الله سیدحسن مدرس نماینده ای بود که به کالبد وارداتی مجلس در ایران روح اصیلی بخشید که جوشش و فوران آن برای همیشه باقی مانده است.

از زمان صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه در 14 مرداد 1285 نزدیک به 105 سال می گذرد. یعنی بیش از یک قرن است که ما در ایران مجلس داریم. نظام پارلمانتاریستی به منظور تحدید استبداد متکی بر پایه های اصیل شریعت مقدس از همان ابتدا مستظهر به حمایت علما، روحانیت و روشنفکران بود. البته پارلمان در مقاطع مختلف تاریخی در 15 سال آخر دوره مشروطه یعنی فاصله سالهای بین 1285 تا 1299 ( کودتای رضاخان)، دوران پهلوی اول و دوم و در نهایت در دوران جمهوری اسلامی تغییرات کمی و کیفی بسیاری پیدا کرده  است.

مجالس 15 سال آخر دوران 151 ساله قاجار عملا به پایگاه فراماسون ها، انگلوفیل و روسوفیل ها تبدیل شده بود و تنها معدودی از نمایندگان مثل آیت الله شهید مدرس درد کشور و مردم را داشتند و همین دردمندی و تعهد باعث شد که بتوانند مقابل مطامع استعمارگران قد علم کنند و به عنوان نمونه اجازه ندهند تا قرارداد ننگین 1919 تصویب شود. قراردادی که مالکیت و سرقفلی ایران را در حوزه های مالی و نظامی یک جا به استعمار پیر انگلستان واگذار می کرد. ایادی استعمار در پوشش نمایندگان ملت درمجلس اول قانون اساسی نوشتند که 51 اصل آن رونویسی از قوانین اساسی کشورهایی نظیر فرانسه، بلغارستان و بلژیک بود که همان زمان مورد اعتراض نمایندگان و منتخبین علما و روحانیت قرار گرفت و در نهایت منجر به تدوین متمم قانون اساسی مشتمل بر 105 اصل در سال 1286 شد.

 در دوران اختناق و دیکتاتوری پهلوی اول  نمایندگان به شدت تحت فشار بودند و در همین دوران بود که رضاخان قلدر نقش و حضور پر رنگ مرحوم مدرس را تاب نیاورد و تحت حمایت و هدایت مستقیم انگلیسی ها دستور شهادت این روحانی بزرگوار را صادر کرد. در دوره پهلوی دوم به جز در فاصله سالهای 1320 تا 1332 مجلس نقش چندان پررنگی نداشت.

در همین 12 سال که رضاخان از کشور تبعید شده بود و دیکتاتوری محمدرضا هنوز مستقر نشده بود. مجلس سرمنشا خدمات بزرگی به کشور شد که از آن جمله می توان به مخالفت با اعطای امتیاز نفت شمال به روسها بر اساس تعهدی که قوام السلطنه به آنها داده بود تا راضی شوند بعد از جنگ جهانی دوم خاک ایران را ترک کنند، مخالفت با قرارداد الحاقی و استعماری گس- گلشائیان، و یا تصویب قاطع طرح ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1229 اشاره کرد که در نهایت منجر به روی کار آمدن دکتر مصدق شد. اما پس از کودتا 28 مرداد و آغاز دوران خودکامگی محمدرضا پهلوی باز مجلس در ایران به محاق رفت و عده ای وکیل السلطنه در مجلس حضور داشتند و مجالس عمدتا فرمایشی بودند و نمایندگان شهرها حتی پیش از برگزاری انتخابات مشخص می شدند.

نمونه عینی این رویکرد فرمایشی و از بالا به پایین در جریان معرفی نماینده مردم دماوند و فیروزکوه در یکی از ادوار مجلس پهلوی رخ داد که حتی قبل از اینکه آرا شمرده شود به طور رسمی نماینده این حوزه انتخابیه توسط رسانه ها اعلام شدند و مامورانی که قرار بود صندوق های رای را به مرکز بر شمارش بیاورند همانجا آرای مردم را به رودخانه می اندازند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به تئوری متمایز و عنایت ویژه مردمسالاری دینی به ضرورت اداره کشور بر مبنای اراده ملت فصل جدیدی در نظام پارلمانی ایران آغاز شد و جایگاه مجلس ارتقای ویژه ای یافت به گونه ای که به تعبیر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی "مجلس در راس همه امور است."

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در همین باره فرمودند: "قانون نرم افزار حرکت عظیم هر کشور است  و قانونگذاری برای هر کشور و ملتی فی نفسه مهم است ، اما برای کشوری همچون جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگی نظیر ملت ایران که راه نوینی را درمقابل بشر گشوده است ، از اهمیتی بسیار فراوان تر برخوردار می شود." ایشان با تبیین تفاوت نگاه های موجود در نظام ها و دموکراسی های رایج در جهان با بینش اسلامی افزودند: "در نگاه اسلامی، ولایت مختص پروردگار است و این ولایت تنها از مجاری الهی که در اسلام تعیین و براساس کتاب و سنت در قانون اساسی بر آن تأکید شده ، قابل اعمال و مورد قبول است که با این نگاه و بینش، نمایندگی ملت به ولایتی که برخاسته از ولایت الهی است تبدیل می شود و به همین علت، قوانینی که تصویب می شود برای همه لازم الاجرا است."در حقیقت قواعد تصمیم گیری در مردمسالاری دینی که همان روح الهی و مردم گرای حاکمیت است و در قانون اساسی کشور متجلی است به کلیه فعالیتهای سیاسی شکل می دهد و جلوه ای بدیع از سرسپردگی در آستان ملکوتی و ذات ربوبی پروردگار را در جهان مادی امروز به نمایش می گذارد.

البته در ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی فراز و نشیب ها وجود داشته اما قدر متیقن اینجاست که ساختار مجلس در ایران روز به روز در حال تکامل است و مایه برکات زیادی برای فرهنگ سیاسی ایران شده است. امروز انتظار این است که در این ساختار الهی و ربوبی که مقام معظم رهبری نقشه کلان آن را تبیین فرمودند هر یک از نمایندگان به تنهایی یک مدرس باشند و سمبلی از یک نماینده معتقد و ملتزم  به پیوند دیانت و سیاست باشند. نماینده ای که مدرس گونه در برابر استعمار و استبداد سینه سپر می کند و دردم مردم را با تمام پوست و گوشت و استخوان خود حس می کند. اقدام انقلابی اخیر مجلس شورای اسلامی در کاهش سطح روابط با دولت انگلیس و اخراج سفیر روباه پیر استعمار یکی از آن نمونه هایی است که هر ناظر بی طرفی را امیدوار می کند که هنوز خون مدرس در رگ های نمایندگان مجلس می جوشد.

آفرینش: لزوم رعایت قوانین بین المللی

«لزوم رعایت قوانین بین المللی»عنوان سرمقاله روزنامه آرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛اوج گیری رویکردهای خصمانه غرب علیه کشورمان به یکی از بی سابقه ترین دوران های خود رسیده است. به نحوی که از آمریکا گرفته تا اروپا و خاورمیانه همگی شمشیر عداوت را بر علیه جمهوری اسلامی ایران از رو بسته اند. اما شکیبایی و ایستادگی مردم کشورمان این توان را به مسولین داده است تا در برابر این فشارها از موضع ضعف وارد نشوند و همواره مدعی حقوق کشورمان باشند.

در آخرین کارشکنی غرب علیه کشورمان سران کشورهای اروپایی به همراهی آمریکا تحریم های سنگینی را علیه ایران در نظر گرفتند که طراح و پیشنهاد کننده این طرح انگلیس بود. لذا نمایندگان مجلس در واکنش به این اقدام مزورانه انگلیس و در جهت حمایت از حق مردم، قانون کاهش سطح روابط با این کشور را به تصویب رساندند و دولت موظف شد سطح روابط با انگلیس را تا سطح کاردار کاهش دهد. این امر سبب واکنش مقامات دولت انگلیس گردید و مراتب اعتراض و نارضایتی خود را ابراز داشتند.

کاهش رابطه با انگلیس واکنشی سیاسی بود که قدرت و جدیت کشور را در پایبندی به اهداف و ارزشها را بمنصه ظهور گذاشت.اما پس از این تصمیم مجلس، گروهی از معترضان در مقابل سفارت انگلیس تجمع کردند وسپس با ورود به حریم سفارت و تخریب و به آتش کشیدن اموال این کشورپرداختند. به هیچ وجه نمی توان اقدامات و سابقه استعماری انگلیس و ضربات مهلکی که در طول تاریخ متوجه کشورمان ساخته چشم پوشی کرد. اما در این رابطه چند نکته باید مورد توجه قرارمی گرفت.

در ابتدا باید توجه داشت که کشورمان در چه اوضاع و جایگاهی در عرصه جهانی قرار گرفته است. به سبب کارشکنی های آمریکا و پیروی نهادهای بین المللی از سیاست های جهت دار این کشور و همراهانش، نوع نگاه کشورهای جهان به وضعیت ایران مثبت نیست. اجماع جهانی در تصویب قطعنامه در سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی در اثبات این ادعا کافی است.هرچند که حقانیت و عزم جدی ما برای رسیدن به اهدافمان در مقابل این هجمه ها همواره راسخ بوده اما نباید بادست خود زمینه افزایش فشارها را فراهم کنیم.

نفرت و انزجار معترضان از سیاست های خصمانه انگلیس قابل درک است و سینه تمام ملت ایران داغ دار خیانت های این کشور در طول تاریخ می باشد. اما قوانین و تعهدات بین المللی ما را نسبت به اقدامات این چنینی منع کرده و به عنوان «نمونه بارز تمرد» از قانون تلقی می گردد. درحال حاضرایران به اتهام عدم رعایت قوانین درزمینه حقوق بشر، هسته ای و ترور شخصیت های سیاسی، تحت فشارهای سنگین بین المللی قرار دارد و نباید شرایط را برای محکومیت خود فراهم کنیم.

نکته دیگری که باید مدنظر قرار گیرد، تبعاتی است که برای کشورمان به همراه خواهد داشت. این اقدام معترضین هرچند در واکنش به خصومت های چندین ساله دولت انگلیس علیه کشورمان تلقی می گردد اما در حقیقت این فرصت را به دولت انگلیس داد تا خود را در هاله ای از مظلوم نمایی پنهان کند و ایران را نزد افکار عمومی متهم جلوه دهد. از سوی دیگر همانطور که بارها تاکید شده، راه حل خروج کشور از فشارهای جهانی رویکردی دیپلماتیک بوده و نباید عرصه جهانی را برخود تنگ تر کنیم و فرصت های نرم را از دست بدهیم. در پی واکنش به این حرکت، شورای امنیت و کشورهای غربی کشورمان را محکوم کردند و افزایش فشارهای مضاعف بر کشورمان را وعده دادند.

حمایت:میهمان ناخوانده 

«میهمان ناخوانده»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا دیروز برای دیداری رسمی وارد عراق شد. بایدن از دو منظر برای عراقی‌ها دارای اهمیت است. نخست آنکه وی در سال 2007 طرح تجزیه عراق به سه بخش شیعه، سنی و کردنشین را به کنگره آمریکا ارائه کرد. دوم آنکه وی از سوی اوباما رئیس جمهور آمریکا مامور ویژه برای پیگیری پرونده عراق بویژه اجرای طرح خروج نظامیان آمریکا از این کشور می‌باشد.

با توجه به این تفکرات است که مردم عراق به شدت از وی خشمگین بوده بگونه‌ای که سفرهای وی به عراق همواره با تظاهرات مردمی علیه وی همراه بوده است. با توجه به سوابق بایدن سفر وی به عراق می‌تواند برگرفته از اهدافی خاص باشد از جمله،اولا آمریکا در حوزه داخلی با چالشهای گسترده‌ای مواجه است که جنبش تسخیر وال استریت بخشی از این امر می‌باشد.

سفر بایدن به عراق با تاکید بر خروج نظامیان از عراق از یک سو می‌تواند اقدامی باشد برای انحراف افکار عمومی از تحولات داخلی آمریکا و نیز نمایش تحقق بخشی از وعده‌های اوباما تا شاید مقداری از اعتراض‌های مردمی از دولت آمریکا کاسته شود. این امر برای مبارزات انتخاباتی اوباما مهم است. ثانیا، آمریکا به رغم وعده‌های خروج همچنان بر ادامه حضور در عراق تاکید دارد.

این اقدام در لوای آموزش نظامیان عراقی در حالی پیگیری می‌شود که آمریکا اموری چون مصونیت قضایی برای نظامیان خویش و آزادی دخالت در تصمیمات نظامی و امنیتی عراق را پیگیری می‌کند. با توجه به ناکامی سایر مقامات آمریکایی برای دریافت این امتیازها بایدن ماموریت تحقق این مهم را بر عهده دارد. ثالثا، نکته مهم در تفکرات بایدن تجزیه عراق به سه بخش می‌باشد که اکنون نیز از سوی برخی گروه‌های وابسته به غرب در عراق مطرح شده است.

اقدامات یک جانبه استان صلاح الدین در این چارچوب است. از ماموریت‌های سفر بایدن به عراق را می‌توان پیگیری این پرونده و اعمال فشار بر دولت عراق جهت پذیرش این طرح دانست. در این چارچوب آمریکا رویکرد به جریان‌های غرب گرا و بعثی‌ها را از ابزارهای فشار بر عراق می‌داند. رابعا، آمریکا همگرایی عراق با کشورهای منطقه را چالشی برای منافع خود می‌داند.

به چالش کشاندن روابط عراق با همسایگان بویژه در قبال ایران و سوریه و نیز سوق دادن بغداد به پذیرش ادامه عملیات ترکیه در خاک این کشور از جمله اهداف سفر بایدن است. وی به دنبال ایجاد بحران در منطقه بویژه در قبال سوریه است چنانکه وی پس از عراق راهی ترکیه می‌شود.

در نهایت می‌توان گفت که سفر بایدن به عراق نه برگرفته از قدرت بلکه نتیجه چالشهای درونی و خارجی آمریکا است که با سیاست بحرانی سازی در عراق پیگیری می‌شود هر چند که تاکید مردم و دولت عراق بر مخالفت با نسخه‌های آمریکایی ابهامات بسیاری را در تحقق اهداف سفر وی به همراه داشته است.
 
مردم سالاری:در باب دیدار چهره به چهره با مردم تهران

«در باب دیدار چهره به چهره با مردم تهران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛آقای احمدی نژاد همچنان اصرار به تداوم سفرهای استانی  و دیدار چهره به چهره  با مردم دارد و علی رغم  انتقاداتی  که نسبت  به این موضوع انجام  می شود،  هنوز این گونه  سفرها  و دیدارها  ادامه دارد;  بدون آن که درباره ثمربخشی آن، اتفاق  نظری  وجود داشته باشد. طی هفته های گذشته،  رئیس جمهور  به شهرهای اطراف  تهران هم سفر کرده  و چند جلسه  دیدار چهره  به چهره با  مردم تهران هم انجام داده است.

فارغ از این که در دیدارهای چهره به چهره  با مردم شهر تهران  که براساس آمار، جمعیتی نزدیک به 9 میلیون نفر را  در بر می گیرد  که نزدیک  به 15 درصد کل  جمعیت  کشور است، چه تعداد  از این افراد امکان دیدار  با رئیس جمهور  و بیان مشکلا ت  خود را پیدا می کنند، نکته مهمتر  این است که این  دیدارها تا چه حد در حل مشکلا ت  مردم تهران  می تواند تاثیرگذار باشد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مشکلا ت  مردم تهران را بشناسیم. طبیعتا بعد از اجرای طرح هدفمندی  یارانه ها، مردم شهر تهران و همچنین  شهرهای بزرگ  کشور به دلیل مشکلا ت  موجود برای زندگی  در شهرهای بزرگ  و هزینه های زندگی در آن دچار مشکلا ت فراوانی شده اند.

مصداق بارز این ادعا گزارش های رسانه های دولتی و حکومتی  به ویژه صدا وسیما در مورد مزایای  طرح هدفمندی  یارانه ها است که تمامی این گزارش ها بدون استثنا از روستاها یا شهرهای  بسیار کوچک تهیه شده که در آن مردم  از مزایای هدفمندی یارانه ها و چگونگی هزینه کردن یارانه های دریافتی برای مواردی همچون شهریه  فرزند  دانشجو  یا تعمیرات خانه خود و مواردی  از این دست سخن می گویند. اما هیچ گاه درباره مزایای طرح هدفمندی یارانه ها،  با مردم تهران  یا سایر  شهرهای بزرگ گفت وگو نشده است. دلیلش هم واضح است چرا که مشکلا ت اقتصادی و مسایلی همچون تورم وبیکاری  بیش از هر جا در مردم تهران و سایر  شهرهای بزرگ  تاثیرگذار  است.

اجازه بدهید  کمی به عقب  برگردیم. نخستین  بار که سخن از سهمیه بندی  بنزین  به عنوان نخستین  گام در مسیر  واقعی کردن قیمت ها و حذف یارانه ها به میان  آمد و اولین گام  برای محدود  ساختن مصرف بنزین  برداشته شد،  همه مسوولا ن  بر ضرورت  هزینه کردن بخش اعظم مبالغ حاصل از صرفه جویی  در مصرف سوخت  پس از سهمیه بندی بنزین، برای تقویت ناوگان  حمل ونقل عمومی  در شهرهای بزرگ به ویژه تهران تاکید می کردند تا با ایجاد امکانات مناسب برای نقل و انتقال  شهروندان با خودروهای عمومی،  تمایل  آنان برای استفاده از خودروی  شخصی کاهش  یابد که به تبع آن، شاهد کاهش  میزان مصرف سوخت  خواهیم بود. اما بیش از  چهار سال  از آغاز سهمیه بندی بنزین  و یک سال از آغاز طرح هدفمندی یارانه ها سپری می شود و هیچ گام بلندی برای تقویت ناوگان  حمل ونقل  عمومی شهرهای بزرگ  و به ویژه تهران برداشته نشده است.

متروی اهواز  و اصفهان و شیراز و... هنوز  نیمه کاره است و متروی  مشهد هم که افتتاح  شده، سال ها پیش تکمیل  شده بود اما در تمام این سال ها معطل  واگن بود. وضع   حمل ونقل  عمومی در شهر تهران که بسیار تاسف بارتر  است.

شهرداری  تهران سال هاست  بابت  عدم پرداخت یارانه های حمل ونقل  عمومی توسط  دولت گلا یه دارد  و  این گلا یه گاه  به اعتراض  هم می رسد  به طوری که نه تنها  دولت در وظایف  خود برای اعطای یارانه های بخش حمل و نقل عمومی در شهر تهران  عمل نکرده بلکه شهردار  تهران گفته  به بانک ها هم دستور داده اند به شهرداری  کمک نکنند. هرچند دیروز در اقدامی دیرهنگام اعلا م شد بخشی از یارانه حمل ونقل عمومی توسط دولت برای شهر تهران پرداخت شده است. با این وجود مردم تهران مدتهاست در ازدحام اتوبوس های بی آرتی و واگن های مترو  له می شوند  یا مدت ها در کنار خیابان  در سرما و گرما  به انتظار  تاکسی می ایستند و دولت یارانه های حمل ونقل  عمومی را پرداخت کرد. 

بنابراین علا وه بر  مشکلا تی  همچون  مسکن و  تورم و بیکاری  که تنها مختص  مردم تهران نیست، مردم پایتخت  با مشکل  ضعف  جدی ناوگان  حمل ونقل  عمومی هم مواجه هستند. رسانه ها مردم را تشویق  می کنند که  به جای  خودروی  شخصی،  از ناوگان حمل ونقل عمومی  استفاده کنند اما ناوگان موجود،  پاسخگوی نیازها نیست  و به همین دلیل مردم  علی رغم  میل باطنی  از خودروی  شخصی  استفاده می کنند،  ساعت ها در ترافیک  خیابان ها و بزرگراه های شهر معطل  می شوند و هزینه بالا یی بابت سوخت خودرو پرداخت می کنند.

این مشکل خاص مردم تهران را به مشکلا ت بزرگی همچون بالا  بودن هزینه زندگی در تهران و گرانی مسکن و تورم بالا  و بیکاری و... اضافه کنید. در چنین شرایطی  که مشکلا ت  مردم تهران واضح  و آشکار  است و دولت سالهاست  برای رفع آن  گامی  جدی بر نداشته، به  راستی  چه ضرورتی  برای دیدار  چهره به  چهره رئیس جمهور با تعداد اندکی  از مردم تهران  وجود دارد  و این دیدارها  چه میزان  از مشکلا ت  مردم تهران را حل  می کند؟

شرق:«آتشفشان ایدز را جدی بگیریم

«آتشفشان ایدز را جدی بگیریم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدجواد حق‌شناس است که در آن می‌خوانید؛شیوع بیماری ایدز در طول دو دهه‌ای که از آن می‌گذرد، به نحو بی‌رحمانه‌ای در جهان ادامه داشته و گرچه شدت آن در بعضی مناطق بیشتر بوده، اما هیچ کشوری از گزند آن در امان نمانده و رفته‌رفته به یک مشکل جهانی تبدیل شده است. چند سالی است که در کشورمان نیمه اول آذرماه که اتفاقا مصادف است با اواخر نوامبر، هر سال جسته‌وگریخته صحبت‌هایی از یک بیماری کمتر شناخته شده به نام ایدز می‌شود.گاهی رسانه‌ها و مسوولان بهداشت و درمان و گاهی ادارات و دفاتر ذی‌ربط سازمان‌ملل متحد مثل UNAIDS، یونیسف، UNFPA و بالاخره ان.جی.اوها و به قولی سازمان‌های مردم نهاد (سمن‌ها) در این ایام تا حدی که مجاز باشند به دستاوردها و تلاش‌هایشان که هیچ‌گاه آن‌گونه که باید و شاید پررنگ نبوده اشاراتی داشته‌اند.

اما امسال وزیر بهداشت و درمان به پیشواز رفت و در دیدار با مدیر اجرایی برنامه مشترک سازمان ملل متحد در زمینه ایدز، هشداری اگرچه دیرهنگام را اعلام داشت که هم درخور تحسین بود و هم دیوار سکوت دولت را شکافت و اعلام داشت که: با ادامه وضع موجود احتمال اینکه با آتشفشانی از ایدز مواجه شویم بالاست. اگرچه محافل علمی و تحقیقاتی کشورمان آن‌گونه که باید تاکنون فرصت و امکان عبور از خطوط قرمزی چون پرداختن به کم و کیف پدیده تن‌فروشی را نداشتند تا واقعیت تلخی را در بوته تبیین و تحلیل قرار دهند!نکته مهم این است که برای اولین‌بار فعالیت «تن‌فروشان» در کشور توسط یک مقام عالی‌رتبه دولتی مورد توجه جدی قرار گرفته و کتمان نشده است و نقش این گروه را در انتقال ایدز موثر دانسته و تاکید می‌کند: «هر روسپی سالانه پنج تا 10 نفر را مبتلا به ایدز می‌کند» ایشان در این سخنان هشدارآمیز، صریح و در عین حال شجاعانه خود به درستی تاکید می‌کند که «بررسی‌ها نشان می‌دهد باید 83 هزار تا 120 هزار فرد مبتلا به HIV در کشور داشته باشیم که فقط 20 هزار مورد آنها را کشف کرده‌ایم.» (روزنامه شرق – چهارشنبه 21 مهر 89). گفتنی است که ایشان پیش‌بینی کرده‌اند، شیوع ایدز از طریق رابطه جنسی در پنج سال آینده، پنج‌برابر می‌شود (خبرگزاری فارس 8/9/89).

اگرچه دیرزمانی نیست که دیگر مسوولان ذی‌ربط دولتی رسما پذیرفته و اعلام کرده بودند که موج سوم انتقال ویروس ایدز از طریق رفتارهای جنسی پرخطر در کشورمان آغاز شده و پس از آن بود که رییس اداره ایدز وزارت بهداشت با ابراز نگرانی از افزایش ابتلا به ایدز زنان کشور در سال‌های اخیر گفت، برنامه سوم مبارزه با ایدز بر زنان آسیب‌پذیر تاکید دارد و همچنین برنامه‌ریزی برای گسترش مراکز ارایه خدمات به زنان آسیب‌پذیر صورت گرفته است (روزنامه آرمان- یکشنبه نهم آبان) این مقام دولتی نسبت به افزایش انتقال ایدز از طریق ارتباطات جنسی پرخطر و محافظت‌نشده و همچنین افزایش آمار این بیماری در زنان هشدار داد و گفت: براساس آمار متاسفانه تعداد ابتلای زنان کشور در سال‌های اخیر افزایش یافته و نگران‌کننده‌تر آنکه مبتلایان به ایدز در کشور در رده سنی 25 تا 34 سال قرار دارند و با فرض اینکه این افراد چند سال پس از مبادرت بر رفتارهای پرخطر به مراکز مشاوره مراجعه کرده‌اند سن مواجهه با ویرویس HIV خیلی پایین‌تر از 25 تا 34 سال بوده است که بسیار جای نگرانی دارد.

چراکه جمعیت ما جوان است. کلام آخر اینکه متاسفانه ابتلا به ویروس HIV (ایدز) از گروه متمرکز در حال ورود به جمعیت عمومی است.براساس آخرین آمار که تا اوایل تیرماه امسال ثبت شده، هنوز هم همچنان بیشترین موارد ابتلا مربوط به استفاده از وسایل مشترک در اعتیاد تزریقی با 9/69 درصد است و موارد ابتلا به ارتباطات جنسی محافظت‌نشده 9/19 درصد، بقیه هم ناشناخته است که کارشناسان معتقدند قسمت عمده این انتقال ناشناخته می‌تواند به انتقال از طریق ارتباطات جنسی محافظت‌نشده مربوط شود که به دلیل قبحی که وجود دارد، مراجعان کمتر آن را ذکر می‌کنند.

پس امروز که مقامات کشورمان سرانجام منع این بحران را دانسته و به آن پرداخته‌اند، فرصتی طلایی پیش‌رویمان قرار گرفته تا بپذیریم که باید جهانی بیندیشیم و ملی عمل کنیم همچنان که در قطعنامه 2/55 مجمع عمومی، مصوب اجلاس هزاره سازمان ملل که در دسامبر 2000 تشکیل شد، آمده که «رهبران جهان با تامین کمک ویژه برای کودکان یتیم شده بر اثر ایدز تعهد خود را نسبت به توقف و جلوگیری از شیوع ایدز تا سال 2015 اعلام کردند.» در بیشتر کشورهای آلوده‌شده به ویروس ایدز 15 تا 20درصد کودکان یک یا هر دو والد خود را بر اثر ابتلا به ایدز از دست داده‌اند و کمتر از 10درصد کودکان یتیم حاصل از بیماری ایدز از حمایت اجتماعی برخوردارند. لازم به یادآوری است که یتیمان ایدز مورد تبعیض قرار گرفته‌اند و باید خود زندگی‌شان را اداره کنند.

از نظر روحی و روانی بسیار مضطرب هستند، کمتر به آموزش و تحصیل دسترسی دارند و عموما از مراقبت‌های بهداشتی اولیه محرومند. با توجه به این اصل که HIV/AIDS یک مشکل جهانی بوده و نیازمند یک واکنش جهانی است. ولی بسیج نیروهای داوطلب مردمی در کنار دولت به منظور آگاهی‌رسانی عمومی و مداخله در بحران پیش‌رو از اهمیت بسزایی برخوردار است. از این‌رو انجام گفت‌وگوهای علنی و آزادانه درباره هنجارها، ارزش‌ها، بهداشت و مسایل جنسی در سطح خانواده و اجتماع با حمایت گروه‌های جامعه مدنی (NGO) می‌تواند تاثیر واقعی بر توانایی افراد برای کاهش آسیب‌پذیری آنها در مقابل بیماری‌ها بگذارد.

تهران امروز:درباره اقدام اخیر انگلیس

«درباره اقدام اخیر انگلیس»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سجاد نوروزی است که در آن می‌خوانید؛1 - انگلیس با اقدام اخیر نشان داد که واکنش‌ها به رفتار اخیر این کشور کاملا «بجا» بوده است. ممکن است کم و کیف حوادث رخ داده در حین تسخیر سفارت انگلیس نظرات مختلف و نقدهای احیانا صحیحی وجود داشته باشد اما نوع واکنش انگلیس نشان می‌دهد که این کشور با پیش‌فرض‌هایی که از قبل اندیشیده شده بود درصدد سامان‌دادن هجمه‌ای علیه ایران بوده است.

سنخ واکنش انگلیس با هیچ منطق دیپلماتیکی سازگار نیست. مجلس طرح «کاهش» روابط با انگلیس را تصویب کرد نه «قطع» آن. در ثانی اقدام دانشجویان در تسخیر کوتاه‌مدت سفارت انگلیس نیز اقدامی کاملا «خودجوش» بود. با این وصف، آیا واکنش انگلیس «متناسب» است؟

واضح است که این اقدام از قبل طراحی شده بوده است و به گمان باطل، این کشور می‌کوشد به‌زعم خود حلقه محاصره را بر ایران تنگ‌تر کند، در حالی که شرایط بین‌المللی نشان می‌دهد وجود سفارت انگلیس در ایران، برای ایران «ضرر» بود و برای انگلیس «نفع»، همین معامله در باب وجود سفارت ایران در انگلیس هم قابل طرح است. بنابراین از حیث راهبردی اینکه ایران در سامان دادن به تحولات مدنظر خود در خاورمیانه اسیر ملاحظات دیپلماتیک نباشد، امری بسیار ممدوح است و در واقع امری است که می‌تواند ایران را در پیشبرد اهداف راهبردی خود یاری کند. در این میان این انگلیس است که جدا از آنکه سفارت خود را از دست داده است، توان تحلیل راهبردی تحولات سامان یافته از سوی ایران را نیز از کف خواهد داد و فرصت «مذاکره» و «تفاهم» را نیز برای خود مسدود کرده است.

به هر روی واضح است که بریتانیا مسیر تخاصم را برگزیده است و در واکنشی به یک اقدام خودجوش، سخت‌سری از خود نشان می‌دهد اما کارنامه ننگین این کشور به نحو ارجح این توان را به ایران می‌دهد که در مسیر یارگیری در تحولات بین‌المللی این اقدام را به عنوان یک «تخاصم آشکار» مطرح کند.

انگلیس نباید از یاد ببرد که جایگاه راهبردی ایران در تحولات منطقه و شکل‌دهی به تحولات بنیادین، اکنون به نحوی تثبیت شده است که این سنخ اقدامات عجولانه نمی‌تواند بر این جایگاه، اندک تزلزلی را وارد کند.

در این میان به نظر می‌رسد که این اقدام «مقطعی» و «شتابزده» در نهایت ضرر راهبردی را برای انگلیس به ارمغان خواهد آورد.

دور نیست روزی که انگلیس برای اعاده روابط با ایران پیشقدم شود؛ آن روز، این ایران است که «شرط» می‌گذارد و چیزهایی را مطالبه خواهد کرد که انگلیس «ناچار» است به آن تن دهد، آن روز دور نیست...

ابتکار: 8 آذر تکرار 13 آبان نبود 

« 8 آذر تکرار 13 آبان نبود»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فرهاد دادجو است که در آن می‌خوانید؛فرزندان انقلابى‏ام، اى کسانى که لحظه‏اى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید... مى‏دانم که به شما سخت مى‏گذرد؛ مگر به پدر پیر شما سخت نمى‏گذرد؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‏تان را در سینه‏ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست.... وخودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید. (صحیفه امام، ج‏، ص )

اول اینکه خباثت و توطئه‌گری دولت انگلیس در قبال جوامع مسلمان بویژه کشور ایران طی یک قرن گذشته آشکارتر از آن است که نیاز به شاهد داشته باشد بلکه در میان مردم ما به مثل تبدیل شده است. شدت یافتن این کارشکنی و دسیسه‌گری از ابتدای انقلاب اسلامی تا فتنه پس از انتخابات نیز بی‌نیاز از اثبات است.

دوم اینکه بخش اعظم مردم و نیروهای سیاسی درون نظام به مواجهه عزت‌مدارانه جمهوری اسلامی با سیاستهای خصمانه دولت انگلیس باور دارند از جمله مداخله در امور داخلی کشور، تقویت جبهه معارضان سیاسی نظام، کارشکنی در دستیابی به فناوری هسته‌ای و تحریم غیرقانونی مقامات، بانکها و شرکتهای ایرانی.

نتیجه نکته اول و دوم تایید سیاستهای عزت‌مدارانه شورای عالی امنیت ملی، دولت و مجلس و همچنین تحسین انگیزه پاک دینی و شجاعت انقلابی دانشجویان معترض است.

سوم اینکه نقد این نوشتار به اشغال سفارت انگلیس در آذر از جنس برخی توصیه‌های مصلحت‌آمیز نیست چه آنانکه با بزرگ کردن خطر قطع روابط اقتصادی، تنها دغدغه هزینه‌های تجاری و مالی کشور را دارند و چه آنانکه اصولا تنها از عینک دیپلماسی مرعوب در مقابل غرب، این حرکتهای افراطی را موجب آسیب دیدن وجهه خارجی کشور می‌شمارند. البته هم حفظ شان ملت ایران و هم هزینه - منفعت اقتصادی باید جایگاه خود را نزد سیاستگذاران خارجی داشته باشند اما نه در جایی که اصول نظام، در معرض آسیب است.

پس نقد ما به حادثه آذر چیست؟ اگر بنا به فرمایش اخیر رهبر انقلاب، بسیجی انقلابی است اما بی‌قانون نیست، جنبش دانشجویی بویژه دوستان بسیج باید به این سوال پاسخی مستدل بدهند که: چه زمانی «دانشجو» مکلف می‌شود که مقر نمایندگی یک کشور دیگر در ایران را (که دولت اسلامی متعهد به حفاظت از آن شده است) به اشغال درآورد؟

مقدمات این مقاله نشان می‌دهد ما می‌پذیریم که اتخاذ موضع خصمانه علیه ایران و هر کشور مسلمان و مظلوم دیگری، این اجازه را به مسئولان جمهوری اسلامی می‌دهد که از موضع اقتدار و عزت، سیاست متناسبی در پیش گیرند و از اصول نظام و منافع ملی عقب‌نشینی نکنند. اما این واکنشهای معترضانه و عزت‌مدارانه طیفی دارد از خفیف تا شدید. معقول است که شدت واکنش ما متناسب با درجه خصومت آنها باشد. در طیف سیاستهای عزت‌مدارانه، قطع رابطه سیاسی یا اخراج کارکنان و تخلیه سفارت در نقطه نهایی شدت قرار دارند، یعنی زمانی که درجه دشمنی آنها به غایت رسیده باشد و ما نیازی به نگه داشتن این برگ برای بازی سیاسی نداریم مانند زمانی که یک کشور در آستانه حمله به ما قرار دارد. بر این اساس مواضعی مانند مصوبه اخیر مجلس در تنزل سطح روابط دیپلماتیک، یک واکنش نیمه شدید به توطئه‌گری دولت انگلیس به شمار می‌رود.

اما هنوز به پرسش اصلی مقاله پاسخ نداده ایم: با فرض وجود خصومت، چه کسی مکلف به مقابله دیپلماتیک است؟ چه زمانی «دانشجو» مجوز ورود پیدا می‌کند؟ منطق حکم می‌کند اگر مسئولان سیاسی کشور خود هوشمندی و شجاعت مقابله با مداخلات خارجی را داشته باشند، نیازی به ورود نهادهای مدنی و انقلابی نیست. به بیان دیگر حاکمیت قانون اقتضا می‌کند تنها اگر دولت و مجلس در این خصوص دچار غفلت مستمر بودند و جنبش دانشجویی سلسله مراتب امر به معروف دولتمردان را طی نمود و نتیجه نگرفت، آنگاه مجاز خواهد بود با درایت و بصیرت خود بهترین روش را برای حفاظت از اصول نظام اسلامی در پیش گیرد. اگر چنین شرایطی لحاظ نشود و چنان مراتبی طی نشود، یعنی مجوز هرج و مرج به نام اسلام و انقلاب.

آبان از آن رو به قله و سمبل جنبش دانشجویی ایران تبدیل شد که نماد تعقل انقلابی و آمیزه‌ای از آرمانخواهی و خردمندی بود، اقدامی برخاسته از شناخت خط امام بدون آنکه منتظر تصریح امام بماند. به بیان دیگر در زمانه‌ای که اولا دولت آمریکا با پناه دادن به شاه مخلوع و مشارکت مستقیم در ستم‌های شاهنشاهی و تبدیل شدن سفارتش به مرکز فعالیت‌های براندازانه و صدها خصومت دیگر، دشمنی را به نهایت رسانده بود و ثانیا دولت موقت مهندس بازرگان به دلیل مشی محافظه‌کارانه خود تمایلی به مقابله مقتدارنه با آمریکا نداشت، جنبش دانشجویی بارها و بارها اعتراض خود را به دولت رساند و از روزها پیش از آبان تجمع‌های اعتراضی مقابله لانه جاسوسی صورت داد، در نهایت به دلیل ناامید شدن از اقدام دولت، خود کمر همت بست و انقلاب دوم را آفرید. هرچند فرایند پس دادن گروگانها می‌توانست با تدبیر بیشتر و هزینه‌های کمتری صورت گیرد، عبرتی که موجب شده اکنون حزب الله لبنان بهترین مدیریت را در قبال داد و ستد اسرای خویش با اسرائیل به نمایش بگذارد.

حال آیا در جریان آذر هر دو شرط فوق محقق بود؟ حتی اگر قضاوتهای بسیار تند افراد تاریخ نخوانده را بپذیریم که شرط اول یعنی رسیدن به بالاترین درجه خصومت دولت انگلیس علیه ایران در حال حاضر وجود دارد، هیچ کس نمی‌تواند مدعی شرط دوم شود. برخلاف دولت موقت، دولت دهم علیرغم ضعف‌های وافر، پیشگام استکبارستیزی و همچنین مجلس هشتم، با وجود تمام نقدها، در مسیر تحقق اصل عزت سیاست خارجی است و هر دو با همکاری شورای عالی امنیت ملی تدابیر متعددی نیز در واکنش به سیاستهای اخیر انگلیس آغاز کرده بودند. با این وجود عقل و شرع چه مجوزی برای متمسک شدن به رفتارهای غیرقانونی می‌دهند؟ آیا ما مجازیم کینه انقلابی و خروش جوانانه خود را به هر روشی ابراز کنیم؟

از سوی دیگر اگر حماسه آبان خط شکن مواجهه با مداخله استکبار در سالهای پس از انقلاب بود، آیا حادثه آذر عقب‌تر از نهادهای حکومتی و رسمی نبود که پس از مصوبه مجلس برای اخراج سفیر انگلیس دست به کار شد؟ آیا ما به عنوان دانشجویان ایران اسلامی متکی بر سه دهه تجربیات نظام‌سازی اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی، شیوه‌های کاراتری برای ضربه زدن به دولت آمریکا و انگلیس و «مبارزه علمی و عملی» مد نظر امام خمینی نداریم؟

دنیای اقتصاد:مبانی سیاستگذاری برای ارز

«مبانی سیاستگذاری برای ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد یزدان‌پناه است که در آن می‌خوانید؛سیاست نرخ ارز در سامان‌دهی هر اقتصادی لااقل دو وظیفه مهم را بر عهده می‌گیرد: یکی سیستم تعیین نرخ ارز کشور و دیگری تبیین نرخ ارز به عنوان یک قیمت نسبی برای انجام معاملات ارزی.

سیاست نرخ ارز بر ساختار قیمت‌های نسبی بر حسب پول ملی که در سطح جهانی مبادله می‌شود (کالاهای قابل مبادله) وکالاهایی که برای بازار داخلی تولید می‌شوند (کالاهای غیرقابل مبادله) اثرگذار است. در اهمیت سیاست نرخ ارز همین بس که بر سطح عمومی قیمت‌ها؛ یعنی بر تورم جامعه تاثیر معنی دار دارد. در یک کلمه سیاست نرخ ارز بر انگیزه‌های قیمتی که نقش حساسی در اقتصادها دارند، موثر است.تدوین سیاست نرخ ارز کشورهای در حال توسعه باید بر پایه ویژگی‌های نهادی و ساختاری آن اقتصادها و بر مبنای معیارهای محوری زیر صورت پذیرد:

1- کم و کیف وابستگی و اتکای کشور به تولید و صادرات موادخام و کالای اولیه معدنی و کشاورزی
2- محدودیت کالاهای داخلی برای جایگزینی واردات
3- وابستگی بخش خارجی اقتصاد به واردات کالاهای واسطه‌ای و تجهیزات سرمایه‌ای
4- درجه اهمیت جریان ورودی سرمایه، شامل سرمایه‌گذاری‌های مستقیم و قرض‌دهی خصوصی و رسمی
5- درجه توسعه‌یافتگی بازارهای مالی و محدودیت تعداد معامله‌گران بازار ارز.

این ویژگی‌ها برای انتخاب اصلح یک نظام ارزی و شناخت محدودیت‌های بالقوه اثرگذار سیاست‌های نرخ ارز در یک کشور در حال توسعه روی تخصیص منابع، به خصوص در کوتاه‌مدت و رفع یا تقلیل عدم تعادل تراز پرداخت‌ها از اهمیت خاصی برخوردارند. برای مثال برای توازن حساب جاری ترازپرداخت‌ها یا تناسب بین صادرات و واردات مقامات پولی و بانک مرکزی کشورها با مداخله در نرخ ارز و افزایش آن سعی دارند با سیاست تضعیف پول داخلی و ملی، واردات را محدود و صادرات را توسعه دهند. آثار این سیاست در یک کشور در حال توسعه بر کل اقتصاد چیست؟

ایده اصلی مداخله در نرخ ارز که در افزایش یا کاهش ارزش خارجی پول ملی تجلی می‌کند، آن است که سوددهی کالاهای قابل مبادله (قابل صدور و کالاهای جانشین وارداتی)را نسبت به کالاهای غیرقابل مبادله (مثل خدمات و مسکن و خرده‌فروشی) بالا برد. همان‌طور که اشاره شد منظور از قابل‌مبادله در اینجا مبادله در سطح بین‌المللی است؛ بنابراین قیمت این نوع کالاها را بازارهای جهانی تعیین می‌کنند؛ البته عوامل دیگری چون نرخ‌های ارز، حمل‌ونقل و بیمه، تعرفه‌ها و یارانه‌ها و مالیات‌های وضع شده بر آنها نیز در قیمت مزبور نقش اساسی دارند. قیمت کالاهای غیرقابل مبادله را نیز عرضه و تقاضا در بازارهای داخلی تعیین می‌نمایند.

چرا حساب جاری تراز پرداخت‌ها در یک کشور در حال توسعه اوضاع وخیمی پیدا می‌کند؟ عوامل متعددی دخیل هستند که می‌توان به مهم‌ترین آنها اشاره کرد:
الف) مشکلات سمت عرضه داخلی، ب) افزایش اقساط بدهی‌ها به علت بالا رفتن نرخ‌های بین‌المللی بهره، پ) بدتر شدن «رابطه مبادله»؛ یعنی افزایش قیمت‌های کالاهای وارداتی نسبت به قیمت‌های صادراتی، ت) سیاست‌های پولی و مالی انبساطی

هدف این نوشته فقط اشاره به آثار کاهش ارزش پول داخلی برای بهبود حساب جاری یا افزایش صادرات و کاهش واردات است نه پرداختن به تک تک موارد فوق. به هر حال داستان از بدتر شدن رابطه مبادله کشور شروع می‌شود. فرض کنید رکود حاکم بر اقتصاد کشورهای عمده طرف تجاری ما باعث شوند قیمت کالاهای صادراتی کشور افت نمایند؛ فرضی که با شرایط کنونی اروپا غیرواقعی به نظر نمی‌رسد و رابطه مبادله را به ضرر ما کاهش می‌دهد. چه می‌توان کرد؟ چه باید کرد؟

چاره آن است که کشور در حال توسعه صبوری نماید و خود را مهیا کند تا از تغییر جهت سیکل تجاری کشورهای عمده تجاری خود با افزایش قیمت‌های صادراتی به جای تغییرات نرخ ارز در آینده بهره‌مند شود. اگر کاهش قیمت کالاهای صادراتی کشور در اثر انتقال دائمی تقاضا برای صادرات چند کالای خاص است، مثلا در اثر تغییرات تکنولوژیکی، سیاست اصلی کشور باید بر محور متنوع‌سازی اقتصاد و کاهش وابستگی صادراتی به آن چند کالا شکل گیرد و در کنار آن نرخ ارز متناسب با شرایط طرح شود. خواهید گفت که بیشتر کشورهای در حال توسعه در عمل نه ذخائر ارزی قابل توجه و نه ظرفیت و دسترسی مناسب به وام برای سیاست صبر و انتظار تا بهبود اوضاع کشورهای غربی را ندارند و نیز در کوتاه مدت یا حتی میان مدت توانایی متنوع سازی ساختار ملی را ندارند. بنابراین در چنین شرایطی کاهش ارزش پول ملی برای سوددهی بخش صادرات کشور ضروری به نظر می‌رسد.

وقتی نرخ ارز را ثابت می‌کنیم در حالی که قیمت‌های کالاهای صادراتی کشور روند نزولی دارند، سوددهی بخش صادرات کاهش می‌یابد. سیاست کاهش پول ملی قیمت کالاهای صادراتی را بر حسب پول داخلی بالا می‌برد و در نتیجه، سوددهی بخش صادرات را افزایش می‌دهد، مشروط بر اینکه قیمت تمامی کالاهای واسطه‌ای که در تولید به کار می‌روند و هزینه‌های نیروی کار به همان میزان افزایش پیدا نکند. چه کسی می‌تواند این شرط را تضمین کند؟

افزایش قیمت داخلی پول‌های خارجی که پس از کاهش ارزش پول ملی رخ می‌دهد برای بسط و توسعه صادرات غیرسنتی انگیزه ایجاد می‌کند و این خود به متنوع سازی پایه‌های صادرات کشور کمک می‌کند. سیاست‌های انبساطی کلان بیش از حد، به طور غیرواقعی غالبا ریشه در مخارج بالای دولت‌ها در مقایسه با منابع مالی قابل دسترس دولت از محل مالیات‌ها و درآمدهای غیرمالیاتی و قرض‌دهی داوطلبانه بخش خصوصی غیربانکی دارد. تامین کسری بودجه وقتی از طریق قرض‌گیری و استقراض از سیستم بانکی مواجه می‌شود و این امر به کمک قرض‌دهی خصوصی توسط بانک‌ها همراه می‌شود موجب عرضه مازاد نقدینگی در جامعه می‌شود.

سیاست انبساطی درست است که درآمدها را بالا می‌برد، ولی آن روی سکه یعنی مخارج داخلی را هم افزایش می‌دهد و فشار مضاعفی بر قیمت کالاهای غیرقابل مبادله (به معنی تجارت بین‌المللی آن) و دستمزدها وارد می‌کند.

حال به رژیم ارزی توجه کنید، اگر نظام ارزی کشور نرخ ارز ثابت باشد، این شرایط موجب می‌شوند که قیمت کالاهای غیرقابل تجارت (مثل مسکن و خرده‌فروشی و...) نسبت به قیمت کالاهای قابل تجارت که در سطح عرضه و تقاضای جهانی تعیین می‌شوند، بالا روند؛ بنابراین، مخارج داخلی برای کالاهای قابل مبادله یا تجارت به دو دلیل گرایش به افزایش پیدا می‌کنند؛ یکی آنکه درآمد اسمی یا پولی بالا رفته است و دیگر آنکه قیمت کالاهای قابل مبادله به طور نسبی پایین آمده‌اند.

وقتی در اقتصاد ملی مخارج داخلی از بخش محصولات غیرقابل تجارت به سوی تولیدات قابل تجارت (کالاهای وارداتی و صادراتی) منتقل می‌شوند، تولید کالاهای قابل تجارت با بی‌رغبتی مواجه می‌شود؛ چراکه عوامل قیمت تمام شده محصولات داخلی بالا رفته و سود در حوزه کالاهای قابل تجارت تحت فشار قرار می‌گیرد، بنابراین پیامد سیاست‌های پولی و مالی انبساطی در یک کشور در حال توسعه وخیم‌تر شدن حساب جاری خارجی کشور است؛ چرا که بخش عظیم کالاهای قابل مبادله که مصرف داخلی دارد و عرضه کالاهای قابل مبادله کاهش یافته‌اند.

 دولت‌ها یا می‌توانند با محدودیت‌سازی و ساماندهی واردات با این وضع مقابله کنند که تبعات خود را دارد یا می‌توانند سوددهی بخش تولیدات صادراتی را به کمک سیاست بازرگانی و یارانه‌ای و بودجه‌ای البته با توازن مخارج کشور با درآمد واقعی و غیرخیالی کشور متناظر و به‌صورت هماهنگ تامین کنند.

در اصل،سیاست دستکاری نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی می‌تواند هر دو منظور را تحقق بخشد:
• کاهش ارزش پول ملی، قیمت داخلی کالاهای قابل مبادله را افزایش می‌دهد؛ لذا موجب بالا رفتن قیمت‌ها و سوددهی کالاهای قابل مبادله نسبت به کالاهای غیرقابل مبادله می‌شود و حساب جاری ترازپرداخت‌ها تحت شرایطی بهبود می‌یابد.

• همچنین سیاست کاهش ارزش پول ملی و ارزش نرخ ارز، گرایش به کاهش سطح مخارج دارد. از آنجا که سیاست مزبور قیمت کالاهای قابل مبادله را بالا می‌برد در حالی‌که قیمت کالاهای غیرقابل مبادله بدون تغییر می‌مانند، سطح متوسط قیمت‌های داخلی بالا رفته و درآمدها و مخارج واقعی (پس از تعدیل با نرخ تورم) افت می‌کنند.

بنابراین، باید در نظر گرفت که در تصمیم‌سازی برای نرخ ارز باید همه جوانب آن اعم از منافع و هزینه‌ها در نظر گرفته شود.

جهان صنعت:همه چیز به نفع مخابرات

«همه چیز به نفع مخابرات»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است که در آن می‌خوانید؛ 17 آذرماه کد تمامی شهرستان‌های استان تهران به 021 تغییر می‌کند و نرخ هر پالس از 7/44 به 43/51 ریال افزایش می‌یابد، این طرح در حالی به اجرا درخواهد آمد که وزیر ارتباطات و مسوولان مخابراتی کشور به دفعات با اجرای آن مخالفت کرده‌ و معتقدند در صورت اجرایی شدن این طرح مخابرات متضرر می‌شود، موضع‌گیری‌های مسوولان و اظهارنظرهای مختلف کار را به جایی رساند که سهامداران مخابرات نیز شروع به اعتراض کردند و خواستار لغو این طرح مخابراتی شدند.

در هر صورت پس از کش و قوس‌های فراوان این طرح از 17 آذرماه اجرایی می‌شود تا مشخص شود که نه تنها اجرایی شدن این طرح به ضرر مخابرات نیست بلکه مخابرات به سود کلانی از این طرح دست پیدا می‌کند.

بد نیست بدانید مخابرات در شهر تهران بیش از 5/8 میلیون مشترک تهرانی دارد که در روز با یکدیگر ارتباط درون‌شهری برقرار می‌کنند، 5/3 میلیون مشترک نیز (حاصل تفریق 13 میلیون جمعیت تهران در روز و 5/8 میلیون نفر ساکن تهران در شب) تعداد افرادی است که ممکن است از توابع تهران با تهران تماس بگیرند، با اجرایی شدن این طرح به طور قطع مخابرات 5/3 میلیون مشترک توابع استانی تهران را از دست می‌دهد اما این تعداد به مشترکان تهرانی اضافه می‌شود حال باید این نکته را در نظر گرفت که با افزایش 15 درصدی هر پالس نه تنها مخابرات متضرر نمی‌شود بلکه اجرایی  شدن این طرح کاملا به نفع مخابرات و ضرر مشترکان است.

از سویی دیگر با اجرایی شدن طرح «هم‌کدی» به طور خود به خود نرخ مکالمه تا 15 درصد‌ افزایش پیدا می‌کند که این مساله متمایز با موضع‌گیری سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولید‌کنندگان است که صراحتا اعلام کرده بود «مخابرات حق افزایش نرخ هر پالس مکالمه را در تلفن ثابت ندارد» ولی این افزایش با اجرایی شدن «هم‌کدی» صورت می‌گیرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها