در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شریفیان که در کارنامه هنری خود ، ساخت بیش از 80 اثر در ژانرهای ارکسترال، کرال، مجلسی، موسیقی الکتروآکوستیک، موسیقی فیلم و سریالهای تلویزیونی و قطعات متعددی روی تمهای فولکلوریک ایرانی از جمله پوئم سمفونی آرش کمانگیر، سمفونی سرداران، اروند و... را دارد، بعد از ساخت سمفونی خسوف در سال 82 ایده تولید اثری مرتبط با زندگی حضرت علی(ع) را داشت تا این که با گذشت 8 سال به ساخت قطعهای با عنوان سمفونی خورشید منجر شد.
به بهانه اجرای این اثر از سوی ارکستر سمفونیک تهران، گفتوگویی با محمدسعید شریفیان انجام دادهایم که میخوانید.
سمفونی خورشید با چه ایده و در چه قالبی شکل گرفت؟
ایده اصلی آن به سال 82 برمیگردد. در آن سال سمفونی خسوف که اثری دینی و راوی موسیقایی عاشوراست، اجرا شد. از همان زمان دوست داشتم کاری در بزرگداشت حضرتعلی(ع) بسازم بر این اساس طرحی را آماده کردم و مذاکراتی را درخصوص آن انجام دادم، اما به دلایل مختلف و اشتغال من در پروژههای دیگر خارج از ایران انجامش به تعویق افتاد. با این حال، چندی پیش با حمایت معاون هنری وزیر ارشاد، این کار عملی شد و اجرای سمفونی خورشید در فهرست کار ارکستر سمفونیک تهران قرار گرفت.
اما گوبا تجربه سختی بوده است.
سخت و بسیار شیرین. برای من به شخصه کار کردن درباره شخصیت به این والایی که برای همه انسانها یک امام و مولاست، بسیار سخت است و پرداخت هنری و موسیقایی به چنین شخصیتی کاری است دشوار. اما در هر حال این کار به انجام رسید و زمان اجرای آن را عید بزرگ غدیر که متعلق به حضرت علی(ع) است، قرار دادیم.
سازبندی و هارمونی این سمفونی بر چه اساسی است؟
من برای این اثر عدد 7 را که در فرهنگهای مختلف بسیار ویژه و خاص است، انتخاب کردم. بر این اساس ، من با بهرهگیری از آن ، سمفونی خورشید را در7 موومان یا 7 بخش آهنگسازی کردم و فرم گنبدی مانند را که از نظر معماری از مستحکمترین فرمهاست و دارای قرینهسازی زیبایی است، برای آن انتخاب کردم. درواقع بر اساس این فرم، موومان اول با هفتم؛ دوم با ششم و سوم با پنجم از همه نظر تشابه دارند و موومان چهارم را نیز که نگین و راس این گنبد است به غدیر اختصاص دادم.
با دنبال کردن سیر کارهای شما، تم ایرانی در همه آنها حتی به واسطه نبود تمام وقت شما در ایران کاملا محسوس است، در سمفونی خورشید چقدر تم ایرانی با توجه به اجرا با ارکستر سمفونیک لحاظ شده است؟
بحث ایرانی بودن بسیار بزرگ و پیچیده است و دغدغه همه هنرمندان ایرانی به شمار میآید. البته این بحث تنها مختص به ایران نمیشود، چرا که در بسیاری از کشورها خصوصا آنهایی که همانند ما دارای سنتهای مستقل هستند، این بحث وجود داشته و دارد. در کشورهای مختلفی که سنت موسیقی کلاسیک را نیز داشتهاند هم به گونه دیگری این موضوع بوده است، چرا که همه میخواهیم در یک مقطع زمانی هویت شخصی و ملی خود را در زمان حال و در موسیقی و هنرهای دیگر خود داشته باشیم. بر این اساس با کنار هم قرار دادن مقولههای فکری، هنری، فلسفی، بومی و... باید در این مسیر حرکت کنیم. البته موضوع ایرانی بودن هم مقوله بسته و مطلقی نیست و کاملا سیال است، چرا که آن هم مثل هر چیز دیگر در این آفرینش مدام در حال تغییر است.
من در دوران فعالیت موسیقاییام خیلی روی موسیقی بومی کار کردم و از سال 68 که به ایران آمدم، آثار کلاسیکی ساختم که دارای تمهای محلی بود در واقع ملودیهای محلی ایرانی را خمیرمایه ساخت موسیقی کلاسیک قرار میدادم. در قطعاتی دیگر نیز تمهای ایرانی را در ابعاد دیگری میبردم و گسترش و پرداخت میدادم.
البته معتقدم وقتی آهنگساز در این موارد تجربیات زیادی میکند، در کارش به عمقی از موسیقی میرسد که دیگر تفاوت ایرانی و غربی بودن آن حس نمیشود. برای مثال من در کار سمفونی اروندرود از هیچیک از نشانههای موسیقی ایرانی استفاده نکردم، در حالی که بسیاری از هموطنان من با شنیدن آن میگفتند کار حال و هوایی بشدت بومی دارد.
درواقع تفکر شما به عنوان یک آهنگساز ایرانی برآن حاکم شده و با وجود داشتن تمام ویژگیهای یک کار کلاسیک، حال و هوایی ایرانی را به مخاطب القا میکرده است.
بله. وقتی یک آهنگساز ایرانی اثری حتی کلاسیک میسازد، فضایی که به وجود میآورد از زیربنای آن گرفته تا آکسانها، طول ملودیها، سازبندی و رنگآمیزی و... با نگاه یک موسیقیدان غربی کاملا متفاوت خواهد شد و به نظر من همه اینها به ریشههای عمیقتر و بحث سیال بودن موسیقی ایرانی برمیگردد.
در سمفونی خورشید هم سازبندی کلاسیک است؟
این کار برای ارکستر سمفونیک و گروه کر نوشته شده که سازبندی آن کاملا ارکسترال است، شاید در ترکیبسازی از سازهای ایرانی استفاده نکرده باشم، اما با وجود این، نمادها و تمهای موسیقی ایرانی در آن کاملا مشهود است. گذشته از موارد ملودیک، تمامی اشعاری هم که گروه کر میخوانند فارسی است و من یک تکخوان سنتی را در کنار ارکستر و شخصی را نیز برای دکلمه برخی اشعار در نظر گرفتهام. حتیدر موومان سوم که به گونهای مثنوی است، من از موسیقی ردیف و اشعار خواجه عبدالله انصاری استفاده کردهام. همچنین در موومان چهارم نیز من از موسیقی ریتم گونه حجاج در مکه بهره گرفتهام.
شما به فرم گنبد گونه این سمفونی 7 موومانی و نیز استفاده از ریتم حجاج در مکه اشاره کردید. آیا این فضاها به خاطر تجربیات شما در زمینه هنرهای تجسمی در کار اعمال شده و آیا شنونده با یک موسیقی تصویری روبهرو خواهد شد؟
سمفونی خورشید، موسیقی تصویری نیست و من به دنبال تصویرسازی نبودم شاید این فرمها تحت تاثیر هنرهایی که در ذهنم هست شکل گرفتهاند، اما مشخصا با توجه به آنها ایجاد نشدهاند، شاید همه این موارد در ذهن بهطور ناخودآگاه پرورش یافتهاند.
سمفونی غدیر یا خورشید دارای کلام است در حالی که فرم سمفونی در موسیقی غربی اغلب بیکلام بوده. به نظر شما آیا اضافه شدن آواز به یک اثر سمفونی ساختارشکنی این فرم یا نوآوری در آن است؟
نکته: سمفونی خورشید، موسیقی تصویری نیست شاید این فرمها تحت تاثیر هنرهایی که در ذهنم هست شکل گرفتهاند، اما مشخصا با توجه به آنها ایجاد نشدهاند، شاید همه این موارد در ذهن بهطور ناخودآگاه پرورش یافتهاند
سمفونی یک فرم در موسیقی است که از ابتدا برای ارکستر نوشته شده است. اولین سمفونیهایی که در سالهای حدودا 1750 میلادی ساخته شد ، همه 3 موومانی بودند که از تکامل فرم سازی کنسرتو ایجاد شدند. به طور کلی ساختارفرم سمفونی در دوره کلاسیک پایه گذاری شد که یک فرم خاص و مستقل برای خودش داشت، به گونهای که دارای 4 موومان و با مشخصاتی بود که با ارکستر اجرا میشد. البته این هم بسیار جالب است که چگونه این فرم و تکامل سازهای یک ارکستر به یک ارکستر سمفونیک منجر شد، اما در نهایت این بافت تثبیت گردید.
از آن زمان تاکنون بسیاری اتفاقات رخ داد و فرم سمفونی گسترش یافت و بنابر تحولات اجتماعی این فرم بازتر شد و کلام به آن راه یافت. به گونهای که برای مثال در سمفونی 9 بتهوون میتوان نقش پررنگ کلام را برای اولین بار دید.
امروزه این فرم گسترش زیادی یافته و معنای عمومیتری دارد. به طوری که هر کاری با ارکستر بزرگ اجرا میشود، عنوان سمفونی را به خود میگیرد، به شرطی که شاخصههایی همچون نوشتار سمفونیک را داشته باشد. در واقع امروزه دیگر سمفونی از یک ساختار و چارچوب خاص پیروی نمیکند و دارای آزادی عمل است. به عنوان مثال من در اروندرود یا سرداران کاملا فرم و چارچوب یک سمفونی را حفظ کردم و فرم آنها کاملا سنتی است، اما در سمفونی خورشید آزادتر حرکت کردم.
قرار گرفتن کلام ایرانی در کنار موسیقی کلاسیک، فضای متناقضی را برای مخاطب ایجاد نمیکند؟
خیر. قرار گرفتن عوامل متضاد در همه هنرها برای من بسیار جالب است، چرا که با درهم آمیختن این عوامل میتوان به یک ساختار جدید رسید.همانطور که صدای انسان و صدای یک ساز متفاوتند، زبان نیز همینگونه است؛ اما مهم، چگونگی تلفیق این تضادها با یکدیگر است.
شما به جاری بودن موسیقی ایرانی اشاره کردید، آیا موسیقی ایرانی در کارهای کلاسیک شما جاری است یا به واسطه حضورتان در خارج از کشور و نزدیکیتان با موسیقی کلاسیک غربی، این نوع موسیقی بر موسیقی ایرانی تاثیر داشته است؟
موسیقی کلاسیک برخلاف آنچه فکر میکنید، خاص و بسته نیست و برعکس بسیار آزاد است. بهگونهای که به نظر من آزادترین موسیقیهاست و همیشه از آهنگساز خلاقیت و نوآوری میطلبد. در حالی که هنرهای سنتی خیلی از هنرمند خلاقیت نمیخواهد و تاکیدش بیشتر برای حفظ آن سنتهاست.این مساله خود به خود باعث باز شدن حیطه جغرافیای موسیقی کلاسیک میشود و داد و ستدهایی که طی سالیان سال در این ژانر از موسیقی بوده باعث غنیتر شدن آن شده است.
در ساخت سمفونی خسوف، خورشید، اروندرود، موسیقی فیلم امام محمد غزالی و... یک شخصیت و سوژهای مدنظر بوده، آیا این مقوله را میتوان به نوعی کار مناسبتی نامید یا اینکه به ذهن تصویرگر شما برمیگردد؟
من بیش از 80 قطعه موسیقی نوشتهام که نزدیک 95 درصد آنها صرفا موسیقی بدون سوژهاند و تنها موسیقی محض در انواع ژانرهای مختلف سازی، آوازی، ارکسترال، کرال، الکتروآکوستیک و... به شمار میآیند.
من هیچوقت برای مناسبتها کار نکردهام و به هرچه ساختهام، معتقد بودهام. اما نباید فراموش کرد که همیشه شخصیتها و مواردی وجود دارند که برای ما نماد خاصی میشوند و در برخی از موارد، این موسیقیها بر اساس این سوژهها شکل میگیرند. مثلا من اروندرود را به یاد و خاطره سرباز گمنام ساختم یا خسوف که روایت موسیقایی عاشوراست.
چه نظری درباره موسیقی مناسبتی و سفارشی دارید؟ آیا ساخت موسیقی مناسبتی محدود به بازه زمانی خاصی میشود؟
من تاکنون موسیقی یک بار مصرف ننوشتهام، چرا که همه کارهای من امتداد داشته و در خارج از ایران اجرا شدهاند. به نظر من تمام اینها بحثها و معضلات اجتماعیاند که نیاز به تصحیح دارند.
به نظر من کاری همانند سمفونی خسوف که ارزشی و هنری است را به خاطر موضوع عاشورا نمیتوان فقط در آن برهه زمانی اجرا کرد، بلکه در هر زمانی در طول سال قابلیت اجرا شدن دارد و این در حالی است که ما کارهای اینچنینی را محدود به زمان خاص میکنیم.
به طور کلی سفارش در کار هنری در تمام دنیا همیشه از بهترین ابزارهای توسعه و پرورش هنرها بوده و هست، اما متاسفانه در ایران و از دوران انقلاب به بعد ما درگیر 2 مساله شدیم که به عدم شناخت مدیریتهای هنری از مقولات هنری و از هنرمندان برمیگردد و همچنین کملطفی برخی از همکارانمان.
این باعث شده که کارهای سفارشی نازل شوند. درواقع مراکز سفارش دهنده با عدم شناخت یا دلایلی غیر فرهنگی به هنرمندانی سفارش کارمیدهند که زمینه کاریشان نیست، البته در این میان نیز برخی از همکاران ما به دلایل مختلف کملطفی میکنند و دست رد به این سفارشات نمیزنند.
سمفونی خورشید با ارکستر سمفونیک تهران اجرا میشود، وضعیت این ارکستر را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما هماکنون در ایران چند ارکستر فعال داریم که بعضا نوازندگان آن مشترک هستند و حتی در بسیاری جاهای دیگر نیز کار میکنند که این خود باعث افت کیفیت و تکنیک نوازندگی آنها به دلیل خستگی ناشی از آن میشود. از طرف دیگر فقدان متولی دلسوز باعث میشود نتوانند شرایط اولیه یا حداقل امکانات معیشتی لازم را برای ایجاد آرامشی نسبی برای این نوازندگان فراهم آورند.
بعضا آرامشی که یک کارمند ساده دارد، یک نوازنده ندارد و این خود موجب تاثیرگذاری برکارش میشود، اما این نوازندگان و خوانندگان با توجه به عشق و علاقه به هنر و کارشان در این شرایط نابسامان ـ بازهم کارهای سخت را انجام میدهند و دوباره در صحنه اجرا حاضر میشود که این فقط ازخودگذشتگی است.
امیرسعید بورنگ / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: