همزمان با آغاز حرکت‌های مردمی در کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس و شمال آفریقا، دیدگاه‌های متفاوتی در قبال آن مطرح شد. برخی با اشاره به ساختار کشورها و نیز نحوه برگزاری تظاهرات‌ها از واژه بیداری یا خیزش اسلامی نام بردند. در مقابل برخی نیز با برجسته‌سازی خواسته‌های اقتصادی و سیاسی، آن را بیداری یا خیزش انسانی معرفی کردند.
کد خبر: ۴۳۳۱۰۶

در این چارچوب محافل رسانه‌ای و سیاسی غربی از همان ابتدا تلاش کردند ماهیت‌ها و مولفه‌های اسلامی این قیام را پنهان و اصطلاح بیداری انسانی را در اذعان عمومی تداعی سازند. در نهایت برخی رسانه‌ها و شخصیت‌های سیاسی در جهان نیز تحت تاثیر این تفکرات، واژه بیداری انسانی را برای این قیام‌ها عنوان داشتند.حال این سوال مطرح است که چرا غرب تلاش دارد مفهوم بیداری اسلامی را در حاشیه قرار دهد و بیداری انسانی را جایگزین آن کند؟ آیا واقعا چنان که غرب می‌گوید بیداری انسانی بوده است یا غرب به دنبال اهداف خاصی این واژه را طراحی کرده است؟

مولفه‌های پیش رو‌

الف ‌‌ـ‌ شکست دیپلماسی عمومی: در حرکت‌های مردمی در کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس و شمال آفریقا ریشه‌هایی که مشاهده می‌شود برگرفته از اصول و اندیشه‌های اسلامی است. برگزاری اعتراض‌های میلیونی پس از نمازجمعه به عنوان عنصر وحدت بخش مسلمانان، ‌استفاده از شعار الله اکبر در قیام به عنوان نشانه وحدت، تاکید بر اصل وحدت و دوری از تفرقه و جدایی،‌ اصرار بر مبنا قرار گرفتن اسلام به عنوان شاکله تدوین قانون اساسی، بهره‌گیری از مفاهیم دینی و قرآنی در مقابله با حاکمان دست نشانده و غیر مردمی و... از جمله نشانه‌های اسلامی بودن حرکت‌های مردمی در کشورهای مذکور بوده است. این تحرکات در حالی صورت گرفته که آمریکا و اروپا همواره چالش‌های فرهنگی و زدودن اسلام از چهره جامعه تلاش کرده‌اند جامعه‌ای سکولار و ضددینی را ایجاد کنند.

ب‌ ‌ـ‌ ناکامی در انزوای مقاومت: از دیگر ارکان بیداری اسلامی رویکرد به مقاومت است. مقاومتی که از ایران آغاز و تا سوریه، لبنان و فلسطین ادامه می‌یابد. ملت‌های منطقه نشان داده‌اند به دنبال تقویت جبهه مقاومت هستند چنان که در ماه‌های اخیر ضدیت با رژیم صهیونیستی را آشکارا نشان داده‌اند. این رویکرد در حالی صورت می‌گیرد که غرب همواره به دنبال انزوای جبهه مقاومت و محدودسازی آن به مناطقی خاص بوده، در حالی که اکنون مقاومت به الگویی برای اکثر کشورها مبدل شده است.

ج‌‌ ـ‌ ناکامی حمایت از صهیونیست‌ها: از خطوط قرمز غرب در خاورمیانه حفظ امنیت و ثبات رژیم صهیونیستی است. غرب که در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذار نیست اکنون با حرکت عظیم مردمی مقابله با این رژیم مواجه شده است. برگزاری تظاهرات‌های ضد صهیونیستی در شصت و سومین سالگرد اشغال فلسطین (روز نکبت) و چهل و چهارمین سالگرد جنگ اعراب و با این رژیم (جنگ 1967) را می‌توان در این چارچوب مشاهده کرد. نقطه عطف این حرکت، اقدام شجاعانه ملت مصر بود که در 19 شهریور با تسخیر لانه جاسوسی رژیم صهیونیستی مرحله جدیدی از بیداری اسلامی را رقم زد وحشت صهیونیست‌ها و غرب را موجب شد. ملت مصر نشان داده به دنبال پایان دادن به 3 دهه حقارت همگرایی با آمریکا و صهیونیست‌هاست و اکنون مقاومت را ضروری می‌داند. این اقدام به الگویی برای سایر کشورها نیز مبدل شده است. چنان که مردم اردن نیز 23 شهریور با تجمع عظیم در برابر سفارت رژیم صهیونیستی بر قطع روابط با این رژیم تاکید کردند. جنگ سفارتخانه‌ها که اکنون موج بیداری عربی آن را آغاز کرده‌ است لطمات بسیاری برای صهیونیست‌ها و غرب به همراه خواهد داشت، چرا که آنها آخرین پایگاه‌های خود در منطقه را از دست داده و در مسیر انزوای بیشتر قرار می‌گیرند. بسیاری این تحرکات را مرحله دوم قیام‌های ملت‌های عربی دانسته‌اند که برگرفته از تقویت بیداری اسلامی در منطقه است.

د ‌‌ـ ‌شکست احیای جایگاه آمریکا: از سیاست‌های اوباما در طول ریاست‌جمهوری احیای آبروی از دست رفته آمریکا بویژه در خاورمیانه و کشورهای اسلامی بود. سیاست‌های دوران بوش بویژه معرفی اسلام به عنوان منبع تروریسم، عملا آمریکا را در انزوای جهانی قرار داده بود. اوباما با شعار تغییر، ادعای دگرگونی در این ساختار را مطرح کرد و حتی با سفر به مصر تلاش نمود تا عزم خود را برای این مهم نشان دهد. در شرایطی که اوباما در عرصه داخلی و افکار عمومی جهان، ادعای تحقق نسبی این مهم را مطرح کرد، بیداری اسلامی منطقه و قیام مردمی تمام این روند را با چالش همراه ساخت. ملت‌های عربی با شعار «نه شرقی و نه غربی»، به آتش کشیدن پرچم آمریکا و تاکید بر بسته شدن سفارتخانه این کشور، دموکراسی ادعایی غرب را رد و بر اسلامی بودن ساختار سیاسی و قانونی کشور تاکید کرده و عملا نشان داده اند که اوباما در عرصه سیاسی و احیای چهره واشنگتن با شکست مواجه شده است. این امر چنان گسترده بود که زبیگنیو برژینسکی، مشاور ارشد و کارشناس کهنه‌کار آمریکا در تحلیلی از تحولات منطقه تاکید می‌کند، اختلاف‌های منطقه در چارچوب خواست و مطالبات آمریکا نیست. این هراس زمانی بیشتر نمود پیدا می‌کند که آمریکا در کنار حمایت‌ها از حاکمان دیکتاتور و وابسته صراحتا خواستار جلوگیری از تکرار تشکیل جمهوری اسلامی در میان کشورهای منطقه است.

ی‌ ‌ـ‌ الگو شدن بیداری اسلامی: غرب همواره با تبلیغات خود تلاش کرده است تا خاورمیانه و ملت‌های عربی را فرومایه و ضعیف معرفی کند. حرکت‌های اخیر در کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس و شمال آفریقا بار دیگر این منطقه را کانون توجه جهانی قرار داده است که اساس آن را ترویج فرهنگ بیداری اسلامی در سایر جوامع باید دانست. بررسی ساختار آمریکا و اروپا نشان می‌دهد که وضعیت‌های مشابهی با کشورهای عربی دارند. بحران اقتصادی، ‌حاکمان مفسد و انحصارطلب ، یکجانبه‌گرایی در لوای نظام تک‌حزبی و پادشاهی ‌وابسته به آمریکا و صهیونیست‌ها و نارضایتی مردم و... از جمله این شباهت‌هاست. غرب هراس داردکه این ویژگی‌ها در نهایت گسترش بیداری اسلامی در اروپا و آمریکا را به همراه داشته باشند چنان که جوانان اسپانیایی با تحصن در مرکز مادرید و اجرای تظاهرات به سبک کشورهای عربی، نمادهایی از این حرکت را به نمایش گذاشتند.

نتیجه‌گیری

در جمع‌بندی کلی از تحولات ذکر شده بصراحت می‌توان گفت که این قیام‌ها همان بیداری اسلامی است و شاخصه‌های آن را در اشکال مختلف می‌توان مشاهده کرد. براین اساس ادعای بیداری انسانی واژه‌ای انحرافی برای فریب افکار عمومی خواهد بود که از سوی غرب و برخی فریب‌خوردگان مطرح می‌شود. استمرار این بیداری اسلامی با اتحاد و همگرایی ملت‌ها و علما و اندیشمندان اسلامی‌ دستاورد بسیاری برای جهان اسلام در منطقه و جهان به همراه خواهد داشت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها