در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اینها سوالاتی است که شاید این روزها بیشتر به ذهن والدین و فرزندان جوان خانواده خطور کند. در گذشته تکلیف همه این تردیدها که امروز به آنها دچاریم، معلوم بود. فرزندان در خانوادهای متولد میشدند و از همان سالهای کودکی در معرض نقشهای کوچک و بزرگی قرار میگرفتند که بخشی از نیازهای خانواده را مرتفع مینمود. بچهها بزرگتر که میشدند، رفتهرفته مسوولیتهایشان هم سنگینتر میشد. اگر پسر بودند کنار دست پدر، حرفه پدری و معمولا آبا و اجدادی را کمکم یاد میگرفتند و تا به جوانی برسند برای خودشان یک پا استاد شده بودند. اگر دختر بودند، پیش مادر مسوول انجام بخشی از فعالیتهای سنگین خانه میشدند و با گذشت سالها، کدبانوگری میآموختند و در نهایت پس از رفتن به خانه شوهر از گنجینه مهارتهایی که نزد مادر آموخته بودند استفاده میکردند و بعد از بچهدار شدن آنها را به دخترانشان میآموختند.
در گذشته سهم فرزندان خانواده از مسوولیتهای خانوادگی مشخص بود. نهاد خانواده به عنوان یک کل، اهمیت درجه اول داشت و همه، از پدر و مادر گرفته تا فرزندان کوچک و بزرگ، باید میکوشیدند بخشی از نیازهای نهاد خانواده را مرتفع کنند. امروز اما این رویه ثابت و مستحکم زندگی خانوادگی دچار تغییر و تحول و دگردیسی شده است.
امروز بسیاری از پدران و مادران اعتقاد دارند باید بچهها را لای پر قو بزرگ کرد. نباید گذاشت آنها رنگ سختی و مشقت ببینند و والدین باید هر کاری از دستشان برمیآید انجام دهند تا فرزندان راحت باشند. امروز دیگر فرزندان لزوما در خانواده صاحب نقش و مسوولیتی کارکردی نیستند.
برای کودکان، دنیای کودکانهای مجزا از دنیای واقعی ساخته شده است. تبلیغات رسانهها به همهگیری این دنیای متفاوت کمک میکند. در این دنیا کودکان موجوداتی هستند خارج از حساب و کتابهای زندگی بزرگسالان. آنها اتاق متفاوت، اسباب و وسایل متفاوت دارند و با آنها حتی با زبانی متفاوت از بزرگسالان حرف زده میشود. کودکان چیزی از دنیای پدران و مادران نمیدانند و در همین فضا پا به سالهای نوجوانی میگذارند.
خانوادههای امروزی، تنها «کار» تعریف شده برای نوجوانان درس خواندن است. آنها باید سرشان توی کتاب باشد و اگر نمرههای خوبی بگیرند، کارشان را درست انجام دادهاند. پدر و مادر وظیفه دارند شرایط لازم برای درس خواندن بچهها را فراهم کنند، برای تامین هزینههایشان کار کنند، فکری برای گردش و تفریحشان بکنند، غذا و لباس مناسب برایشان مهیا کنند و در مقابل این همه تنها انتظار دارند نوجوانشان خوب درس بخواند.
مادر خانواده علاوه بر اینکه وظیفه سر و سامان دادن به اوضاع خانه را به عهده دارد، میپزد و میشوید و میسابد. در بسیاری از موارد باید اتاق فرزندانش را هم تر و تمیز کند و لباسهایشان را هم بشوید و اتو کند. پدر خانواده علاوه بر اینکه از صبح تا شب سر کار میرود، باید زحمت کارهایی مثل خرید، بعضی امور فنی سادهای که میشود آنها را در خانه انجام داد و بسیاری از کارهای دیگر را که از عهده نوجوانان هم برمیآید، انجام دهد.
در بسیاری از خانوادهها این رویه، جریان عادی امور را تشکیل میدهد. فرزندان تنها حق دارند و در مقابل تقریبا هیچ وظیفه کارکردی مهمی بر عهده آنها گذاشته نمیشود. فرزندان مسوولیت را یاد نمیگیرند. آنها در خانواده میآموزند که همیشه، در همه حال و از همه تنها توقع داشته باشند. روحیه کمک کردن و آستین بالا زدن ندارند و معمولا در موقعیتهای متفاوت هم انتظار دارند دیگرانی مثل پدر و مادر پیدا شوند و شرایط را برایشان آماده کنند تا آنها دست به کاری بزنند.
این رویه زندگی فارغ از هرگونه مسوولیت در دوره نوجوانی خیلی وقتها به دوره جوانی فرزندان هم راه مییابد و در این دوره هم امتداد پیدا میکند. نوجوانان با ورود به جوانی وارد دانشگاه میشوند و جریان درس خواندن ادامه پیدا میکند. بسیاری از آنها تا سالهای سال همچنان تنها موظف به درس خواندن هستند و کسی انتظار دیگری هم از آنها ندارد.
خانواده در چنین شرایطی، اکنون جوانی بالغ تحویل جامعه داده است که تاکنون داشتن هیچ مسوولیت مهمی را تجربه نکرده است. جوانی که با مفهوم وظیفه عملا بیگانه است و این تازه آغاز مشکلاتی است که فرزند جوان خانواده باید با آنها دست و پنجه نرم کند.
مساله بغرنجتر میشود، وقتی جوان ما از تحصیل فارغ میشود و حالا میخواهد دنبال کاری بگردد. او در سن و سالی قرار داد که باید کمکم شغلی داشته باشد و درآمدی و آهسته آهسته از خانواده پدری استقلال پیدا کند. جوانی با سرگذشت این چنینی که همیشه در سایه خانواده به خواستههایش دست یافته، مسوولیت مهمی نداشته و یاد گرفته است همیشه توقع داشته باشد و در برابر، هرگز بار وظیفهای را بر شانههایش احساس نکند، اکنون در محیط واقعی جامعه قرار میگیرد. او در جامعه هم فردی متوقع است. انتظار دارد دیگران شرایط مناسب را برای او مهیا کنند. همانطور که در خانواده توقع داشته است که والدین شرایط مورد نظر را برایش فراهم کنند، اکنون در جامعه هم این انتظار را از نهادی مثل دولت دارد. او میخواهد دولت برایش کاری آماده کند و او بیتحمل هیچ مشقت و دردسری سر کارش برود و پول دربیاورد. اما پاسخ جامعه به این انتظار همیشه مثل پاسخ پدر و مادر، مهربانانه نیست. در دنیای واقعی معمولا کسی یا نهادی اینچنین مهربان و کمتوقع وجود ندارد و جوان ما ممکن است در این مقطع یکباره احساس شکست و سرخوردگی کند.
چنین فردی حتی اگر کاری پیدا کند و بکوشد زندگی مستقلی آغاز کند، در روابطش با دیگران دچار مشکل خواهد شد. او در روابطش با دیگران بویژه در محیط کار، انتظارات و توقعات بیجا و بیمنطق خواهد داشت، دیگران را از خود خواهد راند و با دریافت پاسخهای منفی از آدمهای دنیای واقعی بر سنگینی سرخوردگیاش افزوده خواهد شد.
در جریان ازدواج چنین فردی نیز مشکلات اساسیتر وجود خواهد داشت. تشکیل خانواده مستلزم فهم و پذیرش مجموعهای از مسوولیتهای بسیار مهم است. فردی که اصولا تجربه قابل توجهی در پذیرش یک وظیفه جدی در زندگی نداشته است، با مسوولیتپذیری در مقام یک مرد یا یک زن خانواده، بیگانه خواهد بود و در زندگی خانوادگی نیز مستعد شکست خواهد بود.
چنین فردی چون همیشه فارغ از وظایف و مسوولیتهای روزمره زندگی بوده است، هیچ مهارت قابل توجهی در زمینه امور واقعی و روزمره زندگی نخواهد داشت؛ مهارتهایی که برای رتق و فتق امور جاری یک خانواده ضروریاند. او در تنگنای کلافگی ناشی از ناتوانی زجر خواهد کشید. این زجر و دشواری تاوان سالهای سرخوشی نوجوانی و جوانی اوست؛ زمانی که بار هیچ مسوولیتی را بر دوش احساس نمیکرد.
ممکن است والدین فداکارانه قصد داشته باشند فرزندشان را از هرگونه دشواری تحمل مسوولیت و وظیفهای دور نگه دارند، اما مساله اینجاست که جامعه و واقعیتی که فرزندان ناگزیر با آن روبهرو خواهند شد، ناگزیر از آنان مسوولیتپذیری و وظیفهشناسی طلب خواهد کرد. شاید بهتر باشد فرزندانمان را برای مواجهه با دشواریهای زندگی واقعی کمی آماده کنیم.
سالار کاشانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: