14 تیر روز قلم نامگذاری شده است

قلم به روایت اهل قلم

باور کنید سخت است... خیلی سخت، این‌که بخواهی قلم بگیری دستت و از روز قلم بنویسی و اهالی قلم بخوانندش! وقتی از قلم حرف می‌زنیم صحبت از چیزی است که دیرینگی‌اش به وسعت تاریخ است. نمی‌دانم کدام سال بوده، اما می‌گویند در زمان‌های خیلی دور 13 تیر هوشنگ پادشاه پیشدادی ایران، نویسندگان و کاتبان را به رسمیت شناخته و آنان را گرامی داشته است و این روز آن زمان‌ها شده روز قلم...
کد خبر: ۴۱۴۰۰۸

بعدتر هم که مسلمان شدیم و با جان و دل گوش به قرآن سپردیم، سوگند خداوند به قلم، ما را بیش از هر چیز به تقدس آن واقف کرد، حالا هم که 14 تیر را فرصتی دانسته‌ایم برای بزرگداشت قلم و اهالی قلم. بر آن شدیم تا بنشینیم پای صحبت اهالی قلم و با هم درباره این پدیده مقدس حرف بزنیم...

اختیار قلم با کس دیگریست

احمد بیگدلی هم از آن نویسنده‌های خوب و دوست‌داشتنی است که سال‌هاست آرام و به دور از هرگونه حاشیه قلم به دست دارد و می‌نویسد و انصافا که زیبا هم می‌نویسد.

اسم «روز قلم» را که می‌شنود، گویی داغ دلش تازه می‌شود و این گفت‌وگو را بهانه‌ای قرار می‌دهد برای گفتن درد‌ دل‌هایش به مسوولان فرهنگی کشور. وی این‌گونه آغاز می‌کند: سال‌هاست با قلم حشر و نشر دارم و خوب می‌دانم رابطه بین قلم و مغز انسان رابطه‌ای است ناگسستنی و امکان ندارد هیچ چیز بتواند جای این رابطه را بگیرد، صفحه کی‌بورد، لپ‌تاپی که حالا جزو اصلی وسایل کار نویسنده‌ها شده و... اصلا هیچ چیز قلم نمی‌شود.

این نویسنده می‌افزاید: قلم قدمتی دارد چند هزار ساله و بخشی مهم از آفرینش ادبیات جهان را عهده‌دار است، هرچند که به زعم مولانای بزرگوار اختیار قلم با کس دیگریست و ما کاره‌ای نیستیم.

و بعد شروع می‌کند و به درد دل می‌گوید: حالا که روز قلم نزدیک است، بگذارید به جای هر حرفی گلایه‌هایم را بگویم شاید مسوولان حرف‌هایم را خواندند و مشکلی حل شد... کتاب «آنای باغ سیب» را نوشتم و سپردم به نشر آگه، حدود 30 ماه در انتظار گرفتن مجوز نشر ماند، سپس منتشر شد، کتاب دیگرم «آوای نهنگ» 39 ماه در انتظار مجوز بود، سپس بدون این‌که حتی کلمه‌ای از آن حذف شود، از سوی نشر چشمه منتشر شده و برنده جایزه کتاب فصل نیز شد.

وی ادامه می‌دهد: حالا هم رمان «بی‌تردید سه‌شنبه بود» نزد نشر علم است و حدود 16 ماهی می‌شود که مانده وزارت ارشاد در صف گرفتن مجوز. دوست دارم مسوولان به من بگویند چه اتفاقی می‌افتد که کتاب‌ها اینقدر منتظر می‌مانند، آیا برخوردها سلیقه‌ای است؟ که اگر چنین است باید برخورد شود.

و بعد به شوخی می‌گوید: آیا کتاب‌ها گم می‌شوند که خب نه! آیا ممیزان کسانی هستند که با ادبیات داستانی آشنایی ندارند و مدام در پی یافتن رگه‌هایی از مسائل سیاسی و اجتماعی در دل کتاب‌ها هستند؟

این نویسنده اظهار می‌کند: این اتفاق تنها برای من نمی‌افتد، بسیاری از دوستان با همین مشکل مواجه هستند. چنین مسائلی فاصله بین نویسندگان و دولت را زیاد می‌کند و رفته رفته دیگر با هیچ چیزی نمی‌توان این فاصله را پر کرد. بهتر است مسوولان فکری به حال این ماجرا بکنند.

بیگدلی در حال حاضر 2 رمان و یک مجموعه داستان هم دارد و منتظر است «بی‌تردید سه‌شنبه بود» منتشر شود تا دیگر آثارش را به ناشر بسپرد.

تفاوت قلم به دستان با صاحبان قلم

دکتر حسن انوشه مترجم، نویسنده و سرپرست دانشنامه ادب فارسی را اغلب کتاب‌خوانان می‌شناسند. با وی تماس می‌گیرم تا درباره روز قلم با هم صحبت کنیم. ابتدا گویی چندان تمایلی به گفت‌وگو ندارد، اما کمی که می‌گذرد فضا تغییر می‌کند و چنان با مهربانی از قلم می‌گوید که می‌شود فهمید قلم ریشه در جانش دارد.

وی در ابتدا می‌گوید: بی‌شک هیچ تعریفی درباره قلم به زیبایی و ژرفناکی کلام خداوند در قرآن نیست؛ «نون و القلم و ما یسطرون» و سوگند خوردن خداوند به قلم بیش از هر مطلبی بیانگر جایگاه والای قلم است. سوگند خداوند یعنی که قلم برایش عزیز است و هرچه برای او عزیز در دل و جان ما جای خواهد داشت.

انوشه می‌افزاید: در زبان عربی می‌گویند قلم و در زبان فارسی کلک و خامه... اما چه فرقی دارد، هرچه که نامیده شود در میان ایرانیان و مسلمانان جایگاهی ژرف دارد، حال ما که هم ایرانی هستیم و هم مسلمان، ارزش قلم برایمان دوچندان است.

مترجم کتاب «ایران و تمدن ایرانی» ادامه می‌دهد: وقتی قلم اینقدر مقدس است، اطلاق صاحب قلم به هر کسی درست نیست. برای همین وقتی که می‌خواهیم به کسی بگوییم صاحب قلم باید دقت بیشتری داشته باشیم و اصحاب قلم واقعی را از غیرواقعی تمایز بخشیم. البته گلایه دارم... در اغلب جشنواره‌ها به کسانی جایزه می‌دهند که اهل قلم نیستند! فقط قلم به دست دارند!

وی اظهار می‌کند: نمی‌توانم نگویم دلم می‌سوزد از این‌که اینقدر به حرمت قلم واقفیم و آن وقت کتاب و قلم در جامعه ما جایگاهی ندارد! یک نویسنده درجه پنج پرتغالی که همه ما خوب می‌شناسیمش می‌گفت سالانه 29 میلیون دلار درآمد دارد، یعنی از طریق همین نوشتن در رفاه کامل زندگی می‌کند آن وقت ما! هیچ نگویم بهتر است.

اصلان‌پور: من مهندس پتروشیمی هستم، به خاطر علاقه‌ای که به ادبیات داشتم، زندگی حرفه‌ای‌ام را گذاشتم پای ادبیات. اما باور کنید در شرایط فعلی احساس افسردگی می‌کنم زندگی حرفه‌ای‌تان را نگذارید پای ادبیات بگذارید تنها یکی از علاقه‌مندی‌هایتان باشد

انوشه با آرامش و طمأنینه بسیار از قلم سخن می‌گوید، گویی که از چیزی حرف می‌زند که بسیار برایش عزیز است. بعد از مکثی کوتاه ادامه می‌دهد: قلم باید آزاد باشد، قلم بدون آزادی زیبا نخواهد بود، اما... گاهی اهالی قلم راه گم می‌کنند و آنچه نباید را پیش می‌آورند. البته ما تجربه آزادی قلم نداریم و همیشه افراط را آزادی تلقی می‌کنیم. شاید یکی از دلایل مهار قلم، ولنگاری است که برخی تجربه‌ها مانند وقایع شهریور 1320 آن‌ را دامن زده است. بودند کسانی که با همین قلم صابون می‌انداختند زیر پای دیگران (که استاد نامشان را هم می‌برد و ما نمی‌نویسیم)‌

و در کلام آخر... شادی در صدایش موج می‌زند و می‌گوید: خوشحالم و فکر می‌کنم بالاخره مسیر درست را یافته‌ایم و داریم به جایی می‌رسیم که از قلم درست استفاده کنیم. داریم یاد می‌گیریم آزادی با تعرض فرق دارد، قلم زدن با دشنام و تهمت نوشتن فرق دارد و امید دارم که قلم بزودی در خدمت حقیقت واقع شود.

من مهندس پتروشیمی هستم اما...

سمیرا اصلان‌پور هم نویسنده‌ای است که آثار خوبی در کارنامه خود دارد و همچنین از اعضای انجمن قلم است.

وی می‌گوید: آن طور که به خاطر دارم، اولین بار انجمن قلم ایران برگزاری «روز قلم» را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهاد کرد تا به عنوان روز جهانی قلم، فضایی را برای ارتباط بین نویسندگان ایران و جهان فراهم کند و ما را از انزوایی که هنوز هم به آن دچاریم، نجات دهد. وزارت ارشاد هم این پیشنهاد را پذیرفت و «روز قلم» شکل گرفت.

وی می‌افزاید: در حال حاضر هم که شده یک مراسم صوری و کار مهمی انجام نمی‌شود، جایزه قلم زرین که در حال حاضر از سوی انجمن قلم به نویسندگان اهدا می‌شود، قرار بود جایزه‌ای جهانی باشد که باعث ارتقای ادبیات ایران شود. البته چه توقعی می‌توان داشت وقتی مردم کشور خودمان با ادبیات مانوس نیستند و حتی می‌توان گفت ارتباطی با آن ندارند، متوقع ارتباط ادبیان ایران با جهان بود.

اصلان‌پور ادامه می‌دهد: تیراژ پایین کتاب هم معضلی است... نویسندگان یکی از کشورهای همسایه که جمعیتی بیش از 8 میلیون نفر ندارد، می‌گفت که متوسط تیراژ کتاب‌هایشان 3 هزار جلد است. آن وقت ما با این جمعیت تیراژ کتاب‌هایمان به 2 هزار جلد برسد باید خدا را شکر کنیم.

این نویسنده که گویی از شرایط موجود بسیار ناراحت است، اظهار می‌کند: هیچ کس به فکر ادبیات نیست، مگر انجمن قلم چقدر می‌تواند به تنهایی در این عرصه کار کند؟ این همه رایزنی فرهنگی و سفارتخانه تا به حال چقدر در معرفی آثار نویسندگان کشور در جهان نقش داشته‌اند؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یا وزارت ازشاد با این همه عرض و طول چه کرده‌اند؟ هیچ.... و به جایی رسیده‌ایم که در عرصه ادبیات جهان هیچ حرفی برای گفتن نداریم.

وی در پایان با ناراحتی می‌گوید: من مهندس پتروشیمی هستم، به خاطر اعتقاداتم و علاقه‌ای که به ادبیات داشتم، زندگی حرفه‌ای‌ام را گذاشتم پای ادبیات، اما باور کنید در شرایط فعلی، احساس افسردگی می‌کنم. زندگی حرفه‌ای‌تان را نگذارید پای ادبیات، بگذارید تنها یکی از علاقه‌مندی‌هایتان باشد.

آسیب‌پذیری اهل قلم

سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز هم می‌گوید: قلم، حاصل تراوشات اندیشه بشری را بر صفحه کاغذ می‌آورد و جوهر جان نویسنده است، فرقی ندارد با یک نوشته ادبی مواجه باشیم یا غیر ادبی، یک نوشته ابتدایی یا بسیار قوی... در هر حالت نویسنده شیره جان خود را می‌نویسد و باید به او احترام گذاشت.

وی با همان نگاه طنازانه‌اش اظهار می‌کند: از برگزاری روز قلم جز مراسم شام هیچ به خاطر ندارم... آن هم تعدادی امسال دعوت می‌شوند و سال بعد حذف می‌شوند تا عده دیگری بروند مهمانی قلم!

وی تاکید می‌کند: در کشور ما نمی‌توان از راه قلم ارتزاق کرد، به همین علت اهالی قلم شده‌اند یکی از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه، قلم بندرت می‌فروشد... البته این موضوع را به گردن کسی نمی‌اندازم چراکه معتقدم ریشه اصلی این موضوع در ذات قلم است.

شاعر مجموعه «سنگچین» در پایان سخنانش خطاب به مسوولان می‌گوید: کاری به کار قلم نداشته باشید. بگذارید راه خودش را برود، هر اثری که ارزشمند باشد، ماندگار می‌شود و آنچه هم که بی‌ارزش است، با نصب بزرگ‌ترین بیلبوردهای شهری هم در دل مردم جایی نخواهد یافت.

باور کنید دلم می‌خواست گزارشی بنویسم پر از شور و هیجان و شادی از روزی که آن‌ را روز قلم می‌نامیم... اما چه می‌شود کرد! وقتی اهالی قلم دلشان شاد نیست، گزارش من هم رنگ دیگری خواهد گرفت... در آخر هم با اسدالله امرایی تماس می‌گیرم که مترجمی است صمیمی و همیشه با مهربانی و حوصله فراوان با اهالی رسانه برخورد می‌کند. می‌خواهم سوالی کنم از نوعی دیگر و شاید پاسخ شیرینی بشنوم که از تلخی این گزارش بکاهد.

از وی می‌پرسم دلتان می‌خواهد برنامه‌های روز قلم چگونه و به چه شکل برگزار شود؟ که می‌گوید: به نظر من بهتر است روز قلم به همه کسانی که با اهل قلم سرناسازگاری دارند، یک قلم بدهند، اعم از خودکار، خودنویس، مداد، روان‌نویس، لپ‌تاپ و نوت بوک و از آنها بخواهند که دلایل خود را در مخالفت با اهل قلم و اندیشه بنویسند. به همه کسانی که کمتر از 20 غلط املایی و انشایی داشته باشند، جایزه بدهند !

زینب مرتضایی‌فرد ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها