گفت‌وگو با پرنیان پورپزشک،‌راهنمای تور نمونه کشور

گردشگران‌حرفه‌ای با چشم های باز سفر می کنند

پرنیان پورپزشک راهنمای خوش برخورد و موقر یکی از تورهای گردشگری حرفه‌‌ای کشور است. او در جشن ثبت جهانی نوروز سال 88، نشان عالی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را دریافت کرد و به عنوان یکی از فعالان حوزه معرفی فرهنگ ایرانی به کشورهای دیگر مورد تقدیر قرار گرفت. پورپزشک ‌سال 86 نیز به عنوان راهنمای نمونه تور‌ از سوی جامعه راهنمایان تور کشور برگزیده و معرفی شد. او از 17 سال پیش تاکنون به عنوان راهنمای تورهای خارجی ورودی به ایران فعالیت کرده و از 4 سال پیش مسوولیت راهنمایی تورهای ایرانی خروجی از کشور را نیز عهده‌دار است و فعالیت همزمان در این دو گروه تور، او را متقاعد کرده‌ که میان گردشگران‌ نیز، باید تفاوت قائل شد. گفت‌وگوی ما با او، درباره همین تفاوت‌های عجیب است.
کد خبر: ۴۰۲۱۴۴

خانم پورپزشک شما سال‌هاست به عنوان راهنمای تور گردشگران خارجی که به ایران می‌آیند و ایرانی‌هایی که به خارج از کشور می‌روند، فعالیت می‌کنید. به نظرتان میان گردشگران ایرانی که به خارج از کشور می‌روند و آنها که از خارج به ایران می‌آیند چه تفاوت هایی وجود دارد؟

گردشگری که به ایران می‌آید به هوای گردشگری فرهنگی سفر می‌کند؛ او به این کشور می‌آید در حالی که تبلیغات دروغین در کشورش به او می‌گویند ایران کشوری ناامن است و در آن آزاد نخواهد بود. او می‌داند نمی‌تواند در ایران حمام آفتاب بگیرد. می‌داند اینجا خبری از کلوپ‌های شبانه نیست. می‌داند باید به یکسری اصول ارزشی و اخلاقی پایبند باشد که در کشور خودش ارزش محسوب نمی‌شوند. او اینها را می‌داند اما می‌آید! در حالی که همه اینها را شنیده است می‌آید و مشغول تماشا و جستجو می‌شود تا حقیقت را کشف کند.

گاهی پیش می‌آید که گردشگری خارجی از ساعت 6/30 صبح تا 11 شب، در خیابان‌ها برای یافتن اطلاعات تاریخی، معماری و فرهنگی جستجو می‌کند و هرگز از خستگی دم نمی‌زند، اما متاسفانه ایرانی‌ها معمولا به قصد خرید یا عکس انداختن کنار اماکن تاریخی، به کشورهای دیگر سفر می‌کنند. برای مثال ما آنها را ساعت 9 صبح به دیدن اماکن تاریخی می‌بریم و تا 2 بعد از ظهر در میان مناطق مختلف دیدنی می‌گردانیم اما در همین مدت کوتاه متوجه می‌شویم که خیلی از افراد گروه اشتیاقی برای شنیدن درباره تاریخچه یک جاذبه گردشگری ندارند؛ آنها در حالی که سعی می‌کنند احترام و ادب را رعایت کنند بشدت بی‌قرار هستند که زودتر حرف‌ها به پایان برسد و آنها عکس‌هایشان را بیندازند و راهی مراکز خرید شوند. به همین دلیل نصف وقت ما در توری 15 تا 18 روزه به خریدن انواع لباس‌های مد روز و اشیای مدرن دیگر می‌گذرد.

خرید از خصایص مردم ماست. در این 17 سالی که راهنمای تور هستم هر بار می‌خواهم به یکی از شهرهای کشور خودمان هم سفر کنم، هر یک از دوستان و آشنایان، چیزی می‌خواهند که برایشان بخرم و بیاورم. گاهی هم خودم در سفر وسوسه می‌شوم چیزی بخرم. می‌خواهم بگویم که خرید ویژگی ایرانی‌هاست و آنها، این ویژگی را با خود به خارج از کشور می‌برند.

در عوض، ماجرا برای گردشگران خارجی کاملا متفاوت است. ما برای آنها در توری 15 تا 18 روزه، فقط نصف روز را به خرید اختصاص می‌دهیم و با وجود این بعضی از آنها می‌گویند: «ما به همین نصف روز هم احتیاج نداریم، آیا جاذبه گردشگری دیگری باقی مانده که ندیده باشیم؟»

جالب این است که آنها همیشه حوصله و وقت برای شنیدن توضیحات ما درباره یک جاذبه گردشگری را دارند و وقتی برایشان حرف می‌زنیم با علاقه گوش می‌دهند و مشتاقانه شروع به پرسش می‌کنند.

البته یکی از اهداف صنعت جهانگردی این است که گردشگران در کشور مقصد هزینه کنند و باعث درآمدزایی شوند، اما گردشگران خارجی، آنقدر علاقه‌مند به تماشای مکان‌های مختلف هستند که فرصتشان برای خرید کردن بسیار کم می‌شود. گاهی وقت‌ها آنها از ما سراغ آثار تاریخی‌ای را می‌گیرند که حتی مردم همان شهر هم از آنها بی‌خبرند؛ مثلا چندی پیش در شیراز یکی از گردشگران خارجی از ما درباره نقش برجسته ساسانی «برمه‌دلک» می‌پرسید، در حالی که امکان دارد حتی اگر از خود شیرازی‌ها هم اطلاعاتی درباره این نقش برجسته بخواهید، بسیاری از آنها چیزی در موردش نشنیده و ندانند.

نوع خرید‌های ایرانی‌ها و خارجی‌ها هم با هم فرق دارد. ایرانی‌ها همانطور که اشاره کردم در سفرهای خارجی به‌دنبال اشیای مد روز و لباس هستند؛ اما خارجی‌ها معمولا صنایع‌دستی کشورمان را ترجیح می‌دهند.

منظورتان این است که گردشگران خارجی حتی پیش از آمدن به کشور ما در مورد مکان‌های تاریخی مطالعه می‌کنند؟

بله. می‌خواهم بگویم که آنها برای سفر به ایران و هر کشور دیگری، پیش‌مطالعه دارند. اینجا باید توضیح دهم که منظورم از این حرف‌ها این نبود که همه ایرانی‌ها در سفر فقط وقتشان صرف خرید می‌شود، ایرانی‌هایی هم وجود دارند که اهل مطالعه و علاقه‌مند به بیشتر دانستن از جاذبه‌های گردشگری کشور مقصد باشند؛ اما تعدادشان از گروه اول کمتر است.

سن گردشگران هم از دیدگاه من، یک تفاوت مهم میان ایرانی‌هایی که به خارج از کشور می‌روند و خارجی‌هایی که به ایران می‌آیند، محسوب می‌شود. در بیشتر تورهای گردشگری خارجی که به کشور می‌آیند متوسط سنی گردشگران بالاست و عکس این قضیه برای تورهایی که از کشور خارج می‌شوند صادق است.

نمی‌دانم می‌توانید این حرف را در روزنامه چاپ کنید یا نه! متاسفانه بازنشسته‌های ایرانی از نظر مالی به آن اندازه تامین نیستند که بتوانند به سفری ـ حتی اگر شده داخلی ـ بروند و حقوق بازنشستگی آنها، تامین‌کننده مخارج یومیه زندگی‌شان هم نیست! در حالی که خارجی‌ها از این جنبه مشکلی ندارند و حتی کهنسالی را زمان مناسبی برای گشتن و دیدن دنیا می‌دانند.

تعریف ساختار خانواده هم برای آنها با ما کاملا فرق دارد. ما ایرانی‌ها حتی نوه‌مان را هم جزئی از خانواده می‌دانیم و طوری در برابرشان احساس مسوولیت می‌کنیم که فرصتی برای فراغت نداریم؛ اما فرزندان خارجی‌ها از 18 سالگی مستقل می‌شوند و پدر و مادر دغدغه‌ای در موردشان ندارند.

واکنش گردشگران زن خارجی که به ایران می‌آیند در مواجهه با نوع پوشش زنان ایرانی چیست؟ آیا آنها این نوع پوشش را برای خودشان به عنوان تجربه‌ای تازه در کشوری تازه می‌پذیرند؟

آنها با دانش کافی به کشورمان سفر می‌کنند. این سفر کاملا آگاهانه است؛ بنابراین می‌دانند که نباید لباس‌هایی نامتناسب با فرهنگ ایرانی بپوشند. این را هم باید اضافه کنم که احترام به قوانین اخلاقی و دینی فقط مختص کشور ایران نیست. گردشگرانی که به واتیکان سفر می‌کنند نیز می‌دانند که باید تابع یکسری اصول باشند؛ مثلا همه جا مجاز به عکس انداختن نیستند، نباید در راهروهای مکان‌های مذهبی توقف کنند، نباید بلند بلند بخندند یا صحبت کنند و خلاصه باید اصول اخلاقی آنجا را به شکل کامل مدنظر داشته باشند.

وقتی گردشگری به کشوری خارجی سفر می‌کند نماینده‌ای از کشورش به حساب می‌آید و اگر در کشور مقصد کجروی داشته باشد این اشتباه به حساب همه مردم کشورش گذاشته می‌شود، ایرانیان چه نوع اشتباه‌هایی می‌کنند که به نظر شما بهتر است اصلاح شوند؟

اصولا ما با مشکل جدی‌ای در تورها مواجه نیستیم. در طول سال‌های کاری‌ام متوجه شده‌ام که ایرانی‌ها همیشه جانب ادب و احترام و اخلاق را در طول سفر نگه می‌دارند و دردسر ایجاد نمی‌کنند.

منظورم اشتباهاتی است که امکان دارد یک مسافر از سر بی‌تجربگی انجام دهد؛ برای مثال چندی پیش خانمی به ما نامه نوشته بود و تعریف کرده بود که در کشور مالزی گردنبندی را به عنوان طلای 18 عیار خریداری کرده و حتی راهنمایش هم اصل بودن آن را تایید کرده است، اما وقتی به ایران بازگشته‌اند فهمیده گردنبند بدل است.

در این ماجرا هم راهنمای تور اشتباه کرده است و هم گردشگر. یک راهنمای باتجربه، مطلقا در خرید گردشگرانش دخالت نمی‌کند و در این مورد هم وظیفه داشته، اعلام کند تخصصی در تشخیص طلا و جواهر ندارد؛ چون تعریف کار او، صرفا مدیریت گروه گردشگران و ارائه اطلاعات مفید به آنها در زمینه جاذبه‌های گردشگری یک کشور است؛ در حالی که می‌بینید راهنما در این مثال ابراز نظر کرده و اصل بودن گردنبند را تایید کرده است!

از طرفی گردشگر هم خریدی کلان را به هوای سود مادی بیشتر انجام داده در حالی که نامطمئن بوده و بدتر این که از یک غیرمتخصص هم نظرخواهی کرده است.

البته من هم وقتی گردشگران خارجی را در ایران می‌گردانم، گاهی درباره راه‌های تشخیص مرغوبیت یک نوع صنایع دستی خاص، برای آنها توضیح می‌دهم چون آثار هنری کشورم را می‌شناسم؛ اما وقتی ایرانی‌ها را به خارج از کشور می‌برم به آنها می‌گویم که شناختی درباره اجناس ندارم و در این باره باید از متخصص سوال کنند.

بیشتر مردم ما در فعالیت‌های گروهی ناهماهنگ هستند و نمی‌توانند به شکل شایسته‌ای با گروه همراه شوند. در تورها هم وضع به همین منوال است؟

اتفاقا یکی از تفاوت‌هایی که میان گردشگران خارجی و ایرانی وجود دارد همین موضوع است. وقت‌شناسی یکی از اجزایی است که یک گروه را منظم می‌کند. متاسفانه بسیاری از ایرانی‌ها از صفت وقت‌شناسی بی‌بهره‌اند؛ برای نمونه به آنها می‌گویم که فردا راس ساعت 9 صبح برای بازدید از مکانی تاریخی باید در لابی هتل باشند. ساعت 9 و 10 دقیقه یکی از اعضای گروه یادش می‌افتد دوربینش را در اتاقش جا گذاشته است. یک نفر کاری ضروری برایش پیش آمده است و باید به اتاقش برگردد. 3 نفر هم ناپدید شده‌اند. برای یک راهنمای تور، نبود مسافر در چنین شرایطی یعنی آن مسافر برای خودش برنامه دیگری دارد و مایل نیست در این برنامه گروهی شرکت کند؛ اما وقتی با توجه به این اصل، می‌خواهیم راه بیفتیم، بقیه می‌گویند که غایب‌ها برنامه خاصی ندارند و گفته‌اند که مایلند با گروه بیایند، اما تاخیر کرده‌اند!

متاسفانه ما در کشورمان گاهی به حقوق یکدیگر احترام نمی‌گذاریم و به عنوان گردشگر، همین ویژگی را به کشور مقصد هم می‌بریم. بگذارید در این زمینه هم مثال‌هایی بزنم؛ در صف ایستادن و احترام به نوبت دیگران کار سختی نیست اما چرا ما نمی خواهیم آن را رعایت کنیم؟

ما خیال می‌کنیم این که بتوانیم در صفی از نوبت خودمان خارج بشویم و با حربه‌ای از دیگران جلو بیفتیم، زرنگی کرده‌ایم، اما در فرهنگ کشوری دیگر به این کار می‌گویند توهین به حقوق دیگران و قانون‌شکنی. مورد دیگر، قوانین خاصی است که برای بازدید از یک مکان تاریخی وضع می‌شوند. برای مثال ممکن است کنار یک تابلوی نقاشی نوشته شده باشد عکس گرفتن از این اثر ممنوع است؛ متاسفانه درست همان وقت است که گردشگران ایرانی تصمیم می‌گیرند از هر طریق ممکن، عکسی یادگاری کنار آن تابلو داشته باشند.

نکته دیگر لمس آثار هنری و تاریخی است. اصولا گردشگران نباید آثار تاریخی را لمس کنند چون به آنها لطمه می‌زنند؛ اما برخی گردشگران ایرانی، لمس را جزئی از درک یک اثر می‌دانند و مایلند به آن دست بزنند.

گردشگران خارجی هم که به ایران می‌آیند چنین ویژگی‌هایی دارند؟

درباره آنها این پدیده کمتر دیده می‌شود، اما معنی حرفم این نیست که اصلا وجود ندارد؛ برای نمونه یادم می‌آید که زمانی مشغول توضیح درباره تخت جمشید بودم که دیدم یک خارجی، تکه‌ای از سنگ‌های بنای تخت جمشید را برداشت تا همراهش بیاورد. بشدت ناراحت شدم. سراغش رفتم و با لحنی جدی گفتم «اگر آن سنگ را سر جایش نگذاری همین حالا با پلیس تماس می‌گیرم!» او بشدت ترسیده بود، دائما عذرخواهی می‌کرد و اصرار داشت تعهد کتبی بدهد تا باور کنم دیگر از این کارها نمی‌کند.

این تعصبی است که باید در همه ایرانی‌ها وجود داشته باشد.

دقیقا همین طور است. اگر ما نسبت به آثار باستانی کشورمان متعصب نباشیم دیگران آنها را غارت می‌کنند؛ چند سال پیش در تپه سیلک، یکی از گردشگران خارجی با ناراحتی صدایم کرد و گفت «برو نگاهی به پشت این تپه بینداز!» دقیقا نمی‌دانستم که منظورش چیست. به منطقه‌ای که او نشانی داده بود رفتم و دیدم بچه‌های روستایی تکه سفال‌های نقاشی شده باستانی را به خارجی‌ها می‌دهند و دائما کلمه pen را تکرار می‌کنند. بعد از مدتی متوجه شدم این بچه‌ها، در ازای خودکارهای خارجی، تکه‌های سفال چند هزار ساله را به خارجی‌ها هدیه می‌دادند چون هنوز به آنها یاد داده نشده بود که ارزش میراث فرهنگی چقدر است!

باید باعث شرممان باشد که گردشگران خارجی بیشتر از ما نسبت به آثار باستانی‌مان تعصب داشته باشند. در خاطرم هست که چند سال پیش در اصفهان باز هم گردشگری خارجی با اضطراب پیش من آمد و گفت: «برو جلوی آن پسر ایرانی را بگیر! دارد روی دیوار چهلستون یادگاری می‌نویسد!» البته باید به این نکته هم اشاره کنم که طی سفرهایم متوجه شده‌ام که هر سال حساسیت مردم در مورد حفاظت از آثار تاریخی جدی‌تر و دقیق‌تر می‌شود و در حال پیشرفت هستیم.

وقتی قرار است زائران به حج ـ به عنوان عظیم‌ترین برنامه گردشگری دینی ـ بروند برای آنها علاوه بر دوره‌هایی که مناسک سفر را آموزش می‌دهند، صحبت‌هایی نیز در مورد آموزش بخش‌هایی از قوانین حاکم بر آن کشور که به کار زائران می‌آید، گفته می‌شود. چرا آژانس‌ها برای گردشگران، چنین دوره‌هایی نمی‌گذارند تا به آنها درباره کشور مقصد هشدارهایی بدهند؟

گردشگران ما آنقدر‌ها خطا نمی‌کنند که نیاز باشد به آنها هشدار داد، اما تا آنجا که من می‌دانم و دست‌کم در آژانسی که من در آن کار می‌کنم پیش از سفر به گردشگران آموزش‌هایی داده می‌شود تا یکسری اصول اولیه را بدانند؛ اصولی مانند این که نباید با خودشان اشیای قیمتی بیاورند، باید مدارکی مانند پاسپورت را در جایی امن نگه دارند و از آن کپی بگیرند و...

به عنوان یک تورگردان و راهنمای تور، فکر می‌کنید گردشگر خوب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

از دیدگاه من یک گردشگر خوب، گردشگری است که دانسته و آگاهانه مقصد سفرش را انتخاب می‌کند. او بخشی از اطلاعات تاریخی و فرهنگی از کشور مقصد را پیش از سفر به دست می‌آورد. هدفش بیشتر دانستن و لذت بردن از ناشناخته‌های کشوری دیگر است. در طول سفر نهایت سعی‌اش را می‌کند تا با فرهنگ و تمدن کشور مقصد آشنا شود و تفاوت‌ها و تشابه‌های آن را با کشور خود کشف کند و خلاصه این که با چشم باز سفر کند.

گرچه حرفه شما در ظاهر شاد و متنوع است، اما سختی‌هایش کم نیست. آیا از شغلتان راضی هستید؟

شغلم را دوست دارم، اما به طور کلی راهنمایان تور در کشور ما با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند. دولت ما سال‌هاست نوید توسعه گردشگری را به مردم می‌دهد و آن را به عنوان یکی از اهدافش تعیین کرده و بیان می‌کند؛ اما هنوز راهنمایان تور، به عنوان عناصری مهم از این صنعت، حق و حقوق مشخصی ندارند. این حرفه ناشناخته است. ما حتی بیمه نداریم و این ثابت می‌کند از ما حمایتی نمی‌شود. شاید باورتان نشود اما من 17 سال است که کار می‌کنم و فقط 4 سال سابقه پرداخت هزینه‌های بیمه را دارم، آن هم بیمه خویش‌فرما!

راهنمایان تور، در واقع، فرهنگ و باورهای یک کشور را به گردشگران معرفی می‌کنند. ما در ایران، با ارائه اطلاعات مناسب و ایجاد خاطره‌هایی خوش در طول سفر، تاثیر تبلیغ‌های دروغین درباره کشورمان را در گردشگران خارجی از بین می‌بریم و آنها را با حقیقت ایران، آشنا می‌کنیم تا هر کدام از آنها پس از ترک این کشور، سفیرانی باشند که حقیقت را به مردم کشورشان انتقال بدهند و تعداد بیشتری از آنها را به بازدید از ایران، ترغیب کنند. بنابراین می‌بینید که شغل ما، شغلی مهم است اما در کشور ما ارزشمند محسوب نمی‌شود. همه‌مان حداقل دارای مدرک کارشناسی هستیم؛ به زبان دوم تسلط داریم و دست‌کم یک دوره تخصصی را در زمینه گردشگری گذرانده‌ایم، اما دستمزد ما برابر با دستمزد روزانه یک کارگر است؛ آخر ما هم روزمزد هستیم.

مریم یوشی‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها