یک روز با روشندلان موسسه عصای سپید

جایی برای همدلی

چشمانتان را ببندید و برای دقایقی باور کنید که فقط باید بشنوید. روی سنگفرش‌های خیابان محکم قدم بردارید، اما با چشمانی کاملا بسته. شک نکنید، قدم بردارید؛ حتی آرام کافی است به صدا اطمینان کنید، آن‌وقت است که به مقصد خواهید رسید.اینجا جایی است که اگر چشمانتان را هم ببندید، زیباترین احساس‌ها شما را به سمت روشن‌ترین دل‌های دنیا هدایت خواهد کرد.
کد خبر: ۳۹۶۳۴۱

اینجا یک خانه صمیمی است؛ خانه‌ای که با وجود تمام کوچکی‌اش، بزرگ‌ترین حضورها را در خود تجربه کرده است. اینجا خانه‌ای پر از صداهای آشناست؛ صدای آشنای عصای سفیدی که گهگاهی با آهنگی منظم به گوش می‌رسد، صدای ضربه‌ شاسی‌هایی که روی کاغذها رد عبورشان را به جا می‌گذارند، صدای دلنشین نوای موسیقی که از قرار گرفتن انگشتانی هنرمند این چنین زیبا متولد می‌شود. اینجا موسسه عصای سپید و خانه امید آنهایی است که همه چیز را با چشم دل می‌بینند.

ساختمان قدیمی موسسه عصای سپید در خیابان یازدهم محله یوسف‌آباد با آن حیاط کوچک و اتاق‌هایی که پنجره‌هایش رو به حیاط باز می‌شود هر بیننده‌ای را به یاد دوران درس و کلاس و مدرسه می‌اندازد. موسسه عصای سفید از سال 1369 یعنی حدود 20 سال پیش با همت و تلاش مرحوم استاد محمدرضا نامنی که خود از نابینایان آگاه و دردآشنا به مسائل و مشکلات نابینایان بود، کار خود را آغاز کرد و از آن زمان تا امروز در این خانه روی تمام نابینایان و البته همدلان بینا باز است. پرویز معروفی، مدیر داخلی این موسسه می‌گوید: هدف اصلی ما توانمندسازی و بازگشت دوباره فرد نابینا به زندگی است، آنچنان که این فرد بتواند درست مثل دیگران زندگی کند و روی پای خودش بایستد.

تلاش در ایجاد فرصت‌های برابر یادگیری برای روشندلان، فراهم کردن امکانات درمانی برای نابینایان و کم‌بینایان نیازمند، کوشش در فراهم کردن زمینه اشتغال این افراد و تلاش برای آگاه کردن جامعه به رعایت حقوق اجتماعی آنها همه و همه در شمار هدف‌هایی قرار دارند که عصای سفید برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند.

گردانندگان موسسه عصای سپید تلاش می‌کنند در تمامی اهداف و برنامه‌های خود به این شعار جامه عمل بپوشاند که نابینایی محدودیتی است اندک نه محرومیت.

ماهانه 350 تا 450 نفر به این موسسه رفت و آمد دارند و این مرکز حدود 2800 عضو ثابت دارد.کلاس‌های متنوعی در این مرکز برای روشندلان دایر شده است. کلاس آوازهای ایرانی، مهارت‌های زندگی، آموزش رایانه، یوگای پیشرفته، کلاس‌های جهت‌یابی، شاهنامه‌خوانی، آموزش موسیقی شامل نواختن سازهایی مانند پیانو، آموزش خط بریل، کلاس‌های آموزشی زبان انگلیسی و عربی، دوره‌های نویسندگی، آموزش صنایع دستی، مشاوره و... خلاصه این‌که همه در این خانه به نوعی آموزش می‌بینند.اما یک مشکل کوچک هم وجود دارد، این‌که متاسفانه بچه‌های عضو در این مرکز فقط امکان آموزش دروس تئوری را دارند و راه‌اندازی رشته‌هایی که نیاز به کار عملی دارد مانند رشته‌های پزشکی فعلا امکان‌پذیر نیست.

شما فقط درس بخوانید

نمی‌دانم اگر هر کدام از ما یک فرد نابینا یا کم بینایی بودیم، چند نفرمان درس و کتاب را برای همیشه کنار می‌گذاشتیم؟

درس خواندن، جزوه نوشتن و یادداشت‌برداری از سخنان استاد برای روشندلان دانشجو هم سختی‌های خودش را دارد، اما متولیان این مرکز در این مرحله هم دانشجویان روشندل‌شان را تنها نمی‌گذارند و برای این مشکل هم چاره‌ای اندیشیده‌اند.

شما فقط درس بخوانید و برداشتن موانع پیش‌رویتان را به ما بسپارید. این تاکید متولیان و گردانندگان موسسه عصای سپید خطاب به روشندلان جوانی است که به این مرکز رفت و آمد دارند.دانشجویان روشندلی که با این مرکز در ارتباطند کتاب یا جزوه درسی خود را به موسسه می‌آورند و در این مرحله نوبت همدل کتابخوان است که وارد عمل شود. او قبول می‌کند از روی کتاب یا جزوه درسی آرام و شمرده بخواند تا مطالب پس از ضبط روی سی‌دی یا نوار کاست به دانشجو تحویل داده شود. به این ترتیب دانشجوی روشندل هم می‌تواند پا به پای سایر دانشجوها پیش برود.

البته مسوولان این موسسه تاکید می‌کنند تبدیل کتاب و جزوه درسی دانشجویان روشندل به سی‌دی یا نوار کاست فقط مختص دانشجویان تهرانی نیست و حتی روشندلان شهرستانی هم می‌توانند از طریق ارتباط با موسسه عصای سفید، کتاب و جزوه درسی‌شان را به این مرکز ارسال و آن را به صورت تبدیل شده به سی‌دی یا نوار کاست تحویل بگیرند.

مهم‌تر از همه این‌که موسسه در قبال انجام این کار چه برای دانشجویان تهرانی و چه شهرستانی مبلغی از آنها دریافت نمی‌کند و کاملا رایگان است.

اما کمک‌های موسسه به دانشجویان روشندل در این مرحله تمام نمی‌شود. همدلان منشی هم در ایام امتحانات دانشگاه کنار دانشجو در جلسات حضور می‌یابند و با خواندن پرسش‌ها، پاسخ مورد نظر را برای دانشجوی روشندل علامت می‌زنند.

کلاس‌های جهت‌یابی

در کنار تمام مشکلات و موانعی که اجتماع پیش‌‌روی افراد روشندل قرار داده است، متاسفانه برخی خانواده‌هایی که به فرزندان معلول خود که شاید یک فرزند نابینا یا کم‌بینایی هم جزو آنها باشد آنچنان که باید توجه نشان نمی‌دهند و به آنها مهارت‌های زندگی و رفتار در اجتماع را نمی‌آموزند و شاید به همین دلیل عدم آموزش در خانواده و حمایت‌های لازم است که برخی روشندلان ما برای حضور در جامعه به مشکل بر می‌خورند.از سوی دیگر متاسفانه در مواردی خانواده‌ها نیز با مشکل نابینایی فرزندشان به سختی کنار می‌آیند و همین موجب می‌شود تا نتوانند ارتباط صمیمی و موثری با فرزند روشندل خود برقرار کنند.

به گفته مشاوران این موسسه، مواجه شدن با چنین نمونه‌هایی جرقه تشکیل کلاس‌های جهت‌یابی و ضرورت آن در ذهن گردانندگان موسسه عصای سپید زد؛ کلاس‌هایی که در آن اصول ارتباط یک فرد کم‌بینا و نابینا در جامعه و تعامل متقابل آنها با سایر شهروندان به آنها آموزش داده ‌شود.

این‌که در خیابان چگونه راه بروند، چگونه از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند، در مترو چه نکاتی را رعایت کنند، چگونه خرید کنند، چطور با سایر شهروندان تعامل برقرار کنند و...

دل‌هایی از جنس بلور

از همدلی زیاد خواندیم و شنیدیم، اما اهالی اینجا به راستی معنای همدلی را در حق یکدیگر تمام کرده‌اند.

برای اهالی اینجا فرقی نمی‌کند کسی که قصد همدلی با آنها را دارد، پولدار است یا از قشر متوسط، پزشک است یا معلم، آشپز است یا مربی موسیقی.

گردانندگان این موسسه دست رد به سینه هیچ کسی که قصد همدلی و همراهی با آنها را دارد، نمی‌زنند.

نکته: برخی خانواده‌ها به فرزندان معلول خود که شاید یک نابینا هم جزو آنها باشد آنچنان که باید توجه نشان نمی‌دهند و به آنها مهارت‌های زندگی و رفتار در اجتماع را نمی‌آموزند

1300 نفر همدل با موسسه عصای سفید در ارتباطند که برخی از آنها کمک مالی و برخی دیگر نیز همدلی معنوی می‌رسانند، اما به اعتقاد گردانندگان این مجموعه گرداندن چرخ اینجا بیش از کمک مالی نیازمند کمک‌های معنوی همدلان است.و این چنین است که هر کس با هر تخصصی که دارد، می‌تواند به اهالی خانه سپید یاری برساند و شاید به همین دلیل است که اسمشان را گذاشته‌اند همدل.خانم صابر، دبیر بازنشسته با آن موهای سپید و چهره مهربان و دوست داشتنی‌اش یکی از همین همدلان است که از سال‌ها پیش با این موسسه همکاری می‌کند و به قول خودش حالا دیگر اینجا مثل خانه دومش شده و بچه‌های موسسه را مثل فرزندان خودش دوست دارد.او تقریبا بیشتر روزها و ساعات عمرش را اینجا و در کنار بچه‌های موسسه می‌گذراند. به گفته خانم صابر خانه سپید روشندلان، میزبان 1300 همدلی است که دست روشندلان این موسسه را به نشانه مهربانی و همدلی به گرمی فشرده‌اند. از همدل منشی و همدل کتابخوان گرفته تا همدل گل‌فروش و...

برخی همدلانی که به اینجا مراجعه می‌کنند، می‌خواهند منشی شوند تا در امتحانات به روشندلان کمک کنند.

به این ترتیب که همدل منشی کنار دوست روشندل خود می‌نشیند و پرسش‌های امتحان را با حوصله و آرامش برایش می‌خواند و جواب‌های او را برایش علامت زده یا می‌نویسد.

در میان دختران و پسران جوان روشندلی که به این موسسه رفت و آمد دارند، افرادی هم هستند که خانواده‌شان وضعیت مالی مناسبی ندارند. واحد مددکاری موسسه به همراه چند نفر از همدلان مالی، ماهانه مبالغی را برای تامین هزینه‌های زندگی به این خانواده‌ها کمک می‌کنند یا گاهی برایشان مواد غذایی می‌فرستند.

خانم صابر تاکید می‌کند که اگر کمک‌های مردمی افراد خیر و نیکوکار چه به صورت مالی و چه معنوی نباشد، قطعا این موسسه غیردولتی برای اداره با مشکلات فراوانی مواجه می‌شود و به همین دلیل است که آنها از هر نوع کمک مردمی که باعث حمایت بیشتر از روشندلان این موسسه باشد، استقبال می‌کنند.

پا به پا تا ازدواج

خانم صابر به نکته جالبی اشاره می‌کند: ازدواج‌های روشندلان در این موسسه الزاما با یک فرد نابینا یا کم‌بینای دیگر نیست و کم نیستند روشندلانی که همسرشان بیناست. البته در این مرحله حتما 2 نفری که قرار است با یکدیگر ازدواج کنند با کمک و همراهی موسسه دوره‌های مشاوره قبل از ازدواج را برای انتخاب صحیح در ازدواج می‌گذرانند و اگر همه چیز خوب پیش برود در مرحله بعدی برای انجام آزمایش‌های ژنتیک معرفی می‌شوند. این آزمایش‌ها نه فقط قبل از ازدواج بلکه پس از آن هنگام تصمیم برای فرزنددار شدن هم به زوجین ارائه می‌شود.

موسسه عصای سپید از جوانان روشندل خود هنگام ازدواج نیز حمایت می‌کند. به این ترتیب که اگر دختر دانشجویی از امکان مالی مناسبی برای خرید جهیزیه برخوردار نباشد با کمک همدلان مالی موسسه برای خریداری جهیزیه اقدامات لازم انجام می‌شود.

همچنین برای پسران روشندل عضو موسسه نیز در صورتی که هنگام ازدواج دارای مشکلات مالی باشند در حد توان، مبالغی برای برگزاری مراسم جشن در اختیار وی گذاشته می‌شود.

خواندن با چشم‌های بسته

در تمام مدت گفت‌وگویمان صدای جمعی که در سالن همجوارمان قطعه شعر زیبایی را با یکدیگر همنوایی می‌کنند، گوش‌هایمان را نوازش می‌دهد. صدا متعلق به گروه کر روشندلان است.خانم صابر خیلی مشتاق است که از نزدیک شاهد هنرنمایی بچه‌ها باشیم، بنابراین برای دقایقی مهمان جمع‌شان می‌شویم. گروه کر موسسه عصای سپید، متشکل از 15 ـ 10 دختر و پسر هنرمند روشندلند و همنوا با صدای موسیقی دلنشینی که مربی‌شان آن را می‌نوازد، مشغول تمرین قطعه زیبایی هستند.

خانم صابر در گوشم زمزمه می‌کند: بچه‌ها مشغول تمرین قطعه‌ای هستند که قرار است شعر آن به پاس قدردانی از همدلان مالی و معنوی موسسه سروده شود و در جشن‌هایی که اعضای موسسه همراه همدلان دورهم جمع می‌شوند، گروه کر روشندلان این قطعه را اجرا می‌کنند.

سرود که به پایان می‌رسد، خانم صابر با اشتیاق فراوان برای بچه‌ها دست می‌زند، آنقدر ذوق و شوق دارد که نه فقط من بلکه بچه‌ها را هم سر ذوق می‌آورد.

بچه‌ها هم از نتیجه کارشان راضی‌اند. خانم صابر بچه‌ها را متوجه حضورم می‌کند و از مربی موسیقی موسسه می‌خواهد که توضیحاتی درباره گروه بدهد. آقای حسین فرج‌زاده، فارغ‌التحصیل و مدرس موسیقی مدتی است که به صورت افتخاری با این مرکز همکاری می‌کند. خودش می‌گوید که وقتی فقط یک بار برای اجرای موسیقی به این موسسه آمده پاگیر شده و از همان وقت بوده که دیگر به طور مستمر هفته‌ای چند روز را به بچه‌ها تمرین می‌دهد.

اعضای گروه موسیقی موسسه هم برای خودشان حکایتی هستند در میان آنها هم جوان کم سن و سال پیدا می‌شود و هم میانسال هم دانشجو و هم فارغ‌التحصیل، از ساکت‌ترین و کم حرف‌ترین شان گرفته تا بعضی‌هایشان که شیطنت شان از بقیه بیشتر است و در فواصل گفت‌وگوی دوستانشان با مزه پرانی‌هایشان بقیه را به خنده می‌اندازند.

خسته از بی‌مهری‌ها

وقتی از بچه‌های روشندل موسسه می‌خواهم کمی برایم از انتظارتشان از جامعه بگویند بیشترشان سکوت می‌کنند. انگار خیلی حوصله صحبت ندارند و شاید به قول خودشان آنقدر گفته‌اند و ثمری ندیده‌اند که ترجیح می‌دهند کمتر از توقعاتشان بگویند.اما وقتی سر صحبت را باز می‌کنند، انگار بغض ناگفته‌هایشان می‌شکند. از نگه نداشتن حرمت معلولان در جامعه گلایه‌های بسیار دارند. می‌گویند ارتباطات اجتماعی شهروندان با معلولان که روشندلان هم بخشی از آنها هستند، خیلی وقت‌ها ناخوشایند و زننده است. آنقدر بد که چندتایی از آنها به خاطر همین نوع برخورد ترجیح می‌دهند کمتر در اجتماع حضور پیدا کنند.بعضی‌هایشان هم معتقدند که خیلی از شهروندان نحوه رفتار با یک فرد روشندل را نمی‌دانند.یکی از آنها خاطره جالبی تعریف می‌کند: این‌که چطور روزی که کنار خیابان ایستاده، شخصی به زور دستش را می‌کشد که باید تو را برای رد شدن از خیابان کمک کنم و از همه بدتر این‌که در ادامه می‌گوید چرا نمی‌گذاری من هم ثوابی ببرم!تقاضایی که او و دیگر دوستانش از جامعه دارند این است که حرمت معلولان را نگه دارند.آنها از صدا و سیما، آموزش و پرورش و سایر نهادهای آموزشی و فرهنگی جامعه هم می‌خواهند که در برنامه‌های آموزشی خود بخشی را نیز به فرهنگسازی و آموزش به افراد جامعه برای نحوه ارتباط و رفتار صحیح با معلولان اختصاص دهد.

یک آرزوی کوچک

دختران و پسران روشندل این مرکز یک آرزوی کوچک هم دارند. آروزیی که بیشتر به درخواستی کوچک و قابل اجابت شبیه است تا یک آرزوی محال: این‌که اعضای انجمن نابینایان نشستی با رئیس‌جمهور داشته باشند تا این قشر هم بتوانند از مشکلاتشان با وی سخن بگویند.

از اجرایی نشدن قانون 3 درصد استخدام معلولان، از عدم مناسب‌سازی فضاهای شهری برای تردد آسان و ایمن آنها، از مشکلات تحصیل، ازدواج، اشتغال و... آنها امیدوارند شاید به این ترتیب صدای هزاران روشندل جامعه به گوش مسوولان برسد.ساعت را که نگاه می‌کنم تازه متوجه می‌شوم چند ساعتی سپری شده بدون این‌که گذر زمان را حس کرده باشم. باران تندی می‌آید. ساعت کار تمام شده و مربیان یکی پس از دیگری موسسه را ترک می‌کنند. بعضی از والدین هم آمده‌اند دنبال بچه‌ها. زیر ایوان حیاط تعدادی از بچه‌ها جمع شده‌اند. باران آنقدر شدید است که رفتن به خانه برای آنهایی که چتر ندارند یا کسی به دنبالشان نیامده، تقریبا غیرممکن شده است. خانم صابر و تعدادی از همکاران دیگر نگران هستند و ترجیح می‌دهند برای بچه‌هایی که کسی به دنبالشان نمی‌آید، ماشین بگیرند و سرانجام هم آنها آخرین نفراتی هستند که راهی خانه می‌شوند. باران همچنان می‌بارد و بچه‌ها؛ گرچه چشم‌هایشان زیبایی‌اش را نمی‌بیند، اما قطره‌قطره‌اش را در تاریکی دنیای بی‌رنگشان با ذوق بسیار لمس می‌کنند و زیر آن می‌ایستند و دست‌ها را باز می‌کنند تا بی‌اعتنا به همه مشکلات و محدودیت‌ها، زندگی را به امید فردایی روشن در آغوش بگیرند.

پوران محمدی / گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها