با هادی ساعی پرافتخارترین ورزشکار ایران و عضو شورای شهر تهران

صدر تا ذیل ورزش باید به دست ورزشی‌ها باشد

هادی ساعی ازجمله ورزشکاران تاریخ ورزش ایران است که صرف نظر از 2 مدال طلا و یک مدال برنزش در بازی‌های المپیک که او را از این حیث به‌عنوان پرافتخارترین ورزشکار ایران معرفی کرده است، به واسطه اخلاق نیکو و کارهای خیرخواهانه‌اش به عنوان یک الگوی واقعی برای نسل جوان ورزش ایران مطرح است. او گرچه حالا 33 سال دارد، اما در کنار تحصیل، عضو شورای شهر تهران است و به تجارب ارزنده‌ای در زمینه امور مدیریتی دست یافته است تا امروز سودای حضور در بالاترین مرجع بین‌المللی ورزش، یعنی کمیته بین‌المللی المپیک را در سر بپروراند. او در این زمینه می‌گوید: سیستم ورزش ایران باید به جای حمایت از چهره‌های سیاسی که حضوری مقطعی در ورزش دارند، به نامداران جهانی همچون علی دایی، برادران خادم، علیرضا دبیر و امثالهم توجه کند تا توسط آنان صاحب کرسی‌های بین‌المللی در عرصه ورزش شود. ساعی بر عکس همیشه که در حرف زدن و مصاحبه‌هایش محتاط است، در مصاحبه با جام‌جم از هر دری سخن گفت؛ از نامهربانی‌هایی که در حقش صورت گرفته تا استقبال از تشکیل وزارت ورزش و جوانان. پای صحبت او نشستیم تا بیشتر از دیدگاه‌های او با خبر شویم.
کد خبر: ۳۸۷۷۳۹

این طور مصاحبه را شروع کنیم، هادی ساعی که پس از المپیک پکن در قامت پرافتخارترین ورزشکار تاریخ ایران از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد، صرف نظر از عضویت در شورای شهر تهران در حال حاضر مشغول چه کاری است و اساسا آیا ارتباط خود را با ورزش حفظ کرده است؟

از روزی که از دنیای قهرمانی خداحافظی کردم ارتباطم را با ورزش و مخصوصا با تکواندو قطع نکرده‌ام، به طوری که در مقاطعی عضو هیات مدیره باشگاه سایپا و سپس عضو هیات مدیره باشگاه نفت بودم. در حال حاضر هم عضو هیات رئیسه فدراسیون تکواندو هستم و در عین حال به عنوان مدیر تیم‌های ملی نوجوانان تکواندو انجام وظیفه می‌کنم. ضمن این‌که در رده‌های سنی نوجوانان و بزرگسالان هم چند تیم در لیگ تکواندو و لیگ بسیج دارم. خوشبختانه در بخش تیمداری هم عملکرد خوبی داشته‌ام و تیم‌هایم خوب نتیجه گرفته‌اند. از طرف دیگر برای برگزاری کلاس‌های بین‌المللی مربیگری هرچند وقت یک بار به کشورهای مختلف می‌روم، به طوری که در ماه‌های گذشته در فرانسه، دانمارک، ایتالیا و کانادا کلاس برگزار کرده و قرار است بزودی در مکزیک نیز یک دوره مربیگری داشته باشم. اینها را گفتم که بگویم از ورزش دور نیستم و هنوز هم ورزشی هستم و حتی تمرین هم می‌کنم. در حال حاضر سوارکاری را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنم، چرا که همچون گذشته 3، 4 راس اسب دارم و به این رشته خیلی علاقه‌مندم و خوشبختانه امسال به جایگاه خوبی هم دست یافته‌ام.

مگر در مسابقات سوارکاری هم شرکت می‌کنید؟

بله، در چند مسابقه استانی تهران و چند مسابقه در سطح قهرمانی کشور شرکت کرده و به عناوین سومی، چهارمی و هفتمی دست یافته‌ام. خلاصه در اکثر مسابقاتی که شرکت کرده‌ام به واسطه کسب عنوان، صاحب جایزه نیز شده‌ام. چون در این رشته خبری از محدودیت سنی و خداحافظی اجباری از دنیای قهرمانی نیست، دوست دارم آن را ادامه داده و به افتخاراتی دست پیدا کنم.

با وجود این همه مشغله وقت کم نمی‌آورید؟

نه، کارم زیاد است، اما با برنامه‌ریزی تلاش دارم به همه کارهایم برسم.

با توجه به عقبه تجربی ارزشمند شما در دنیای قهرمانی و درک واقعی تلخی و شیرینی‌های ورزش ایران، برای خوانندگان جالب خواهد بود که نظر شما را به عنوان یکی از اعضای شورای شهر تهران، پیرامون داغ‌ترین بحث روز ورزش یعنی تصویب تاسیس وزارتخانه ورزش و جوانان جویا شویم. آن هم در شرایطی که مسوولان سازمان ورزش و روسای فدراسیون‌ها این اقدام را بر خلاف مصالح ورزش ایران ارزیابی کرده‌اند؟

در مجموع نفس وزارتخانه شدن، خیلی کمک حال ورزش ایران خواهد بود. به‌طور مشخص وقتی سازمان تربیت بدنی به عنوان معاونت رئیس‌جمهور اداره ‌شود کنترل و نظارت لازم بر آن وجود ندارد و با تاسیس وزارت ورزش و جوانان، مجلس نظارت و کنترل بیشتری بر برنامه‌ها خواهد داشت. در این صورت اگر در ورزش شاهد نقطه ضعفی باشند می‌توانند با سوال و حتی استیضاح وزیر مربوطه را وادار به پاسخگویی به افکار عمومی نمایند. در نتیجه از این حیث مطمئن باشید که وزارتخانه با توجه به تعریف و ساختاری که خواهد داشت به مراتب عملکرد موفق‌تری نسبت به سیستم کنونی دارد.

اما منتقدان وزارت ورزش بر این اعتقادند که با سیستم فعلی که رئیس سازمان تربیت بدنی معاون رئیس‌جمهور تلقی می‌شود، ورزش بیشتر مورد توجه دولتمردان خواهد بود و بهتر می‌تواند امتیاز و اعتبار بگیرد.

می‌خواهم طوری در این باره صحبت کنم که برای خیلی‌ها ملموس باشد، به نظر من و به عنوان ورزشکاری که حضور 5 معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت‌بدنی را در ورزش تجربه کرده‌ام، پیش از این همه توجه به ورزش به ارتباط رئیس سازمان تربیت بدنی با رئیس‌جمهور منوط می‌شد، اگر این ارتباط در سطحی خوب قرار داشت اعتبارات خوبی نیز جذب ورزش می‌شد. در نتیجه این نگاه و توجه به ورزش تعریف شده نیست و ممکن است شدت و ضعف داشته باشد. ضمن این‌که همیشه احتمال سلیقه‌ای کار کردن در ورزش هست. این در حالی است که اگر یک وزارتخانه ساختار درستی داشته باشد، با برنامه‌ریزی خوب می‌تواند امور ورزش را به بهترین شکل پیش ببرد و همه چیز از مجاری قانونی آن به اجرا گذاشته شود. بطور طبیعی در چنین شرایطی دیگر نیازی به این ارتباطات برای جذب بودجه بیشتر نیست و ورزش صاحب ردیف بودجه مشخص می‌شود. زیاد یا کم بودن این بودجه اهمیتی ندارد، مهم این است که یک مبلغ مشخصی به ورزش اختصاص می‌یابد و بر اساس آن می‌توان برنامه‌ریزی واقعی داشت، اما جذب اعتبارات مقطعی ناشی از دوستی رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس‌جمهور، صرفا یک مسکن است و نمی‌تواند دردی از دردهای ورزش را دوا کند.

حالا این پاسخگو شدن رئیس ورزش را باید یک فرصت دانست یا تهدید؟ چرا که این بیم وجود دارد که مثلا با هر شکست فوتبال، وزیر ورزش استیضاح شده و از این حیث چالشی بزرگ برای ورزش ایجاد شود.

بالاخره نماینده مجلس این موضوع را درک می‌کند که یک طرف ورزش برد است و طرف دیگرش باخت و نباید با یک شکست وزیر را استیضاح کرد. اینجا ورزش است و وضعیت و شرایط آن با وزارتخانه‌های دیگر فرق می‌کند. در هیچ جای ورزش تضمینی وجود ندارد که همیشه پیروز باشیم. البته نباید زیاد در این زمینه نگران بود بلکه باید پاسخگو بودن را از دریچه دیگری مورد توجه قرار دهیم. این‌که پولی که وارد سیستم ورزش شده و سازمان تربیت بدنی آن را به فدراسیون‌ها تخصیص می‌دهد در واقع آن جزو هزینه‌های ورزش به حساب می‌آید. این درست که در فدراسیون‌ها ذیحسابی وجود دارد، اما در کل وضعیت به گونه‌ای است که اگر یک فدراسیون هیچ سند و حساب و کتابی مثلا درباره بودجه 500 میلیونی خود ارائه ندهد، اتفاقی نمی‌افتد چون آن پول جزو هزینه‌ها به حساب آمده است. این درست که می‌گویند رسید و فهرست هزینه‌کرد خود را اعلام می‌کنند، اما پول اختصاص یافته به ورزش، هزینه شده تلقی می‌شود؛ حال با برنامه یا بی برنامه.

در این رابطه فکر می‌کنید صرفا با وزارتخانه شدن، مشکلات ورزش ایران حل می‌شود؟

به نظر من بزرگ‌ترین مشکل ورزش ما این است که نمی‌دانیم به دنبال چه هستیم. بعضی کشورها تکلیف خود را با ورزش مشخص کرده‌اند، مثلا سوئد ورزش را با محوریت ورزش همگانی دنبال می‌کند ولی آنقدر ساختار ورزش همگانی را خوب اجرا می‌کند که از همان ورزش همگانی به ورزش قهرمانی رسیده‌است. در عین حال آنها مثل ما برای ورزش قهرمانی زیاد ارزش قائل نیستند و می‌بینیم که در المپیک‌ها و رقابت‌های جهانی اکثر رشته‌های ورزشی، بالاتر از ما هم قرار می‌گیرند، چرا؟ چون ساختار ورزش آنها تعریف شده است و به درستی در درون این ساختار برنامه‌ها پیش می‌رود. جالب این‌که این قبیل کشورها وقتی یک ورزشکارشان قهرمان المپیک می‌شود، تنها به او خسته نباشید می‌گویند ؛ یعنی مثل ما نیستند که جایزه 100 میلیون تومانی به وی اختصاص دهند.

ساعی: با تاسیس وزارت ورزش و جوانان، مجلس نظارت و کنترل بیشتری بر برنامه‌ها خواهد داشت. در این صورت اگر در ورزش شاهد نقطه ضعفی باشند می‌توانند با سوال و حتی استیضاح وزیر مربوطه را وادار به پاسخگویی نمایند

به هر حال آنچه که من در این چند ساله در کشورمان دیدم این‌که ساختار ورزش ما بر برپایه ورزش قهرمانی‌ است و این برایمان مهم است که قهرمان آسیا و جهان شویم. جالب این‌که زمینه این قهرمانی را نیز نداریم و فقط می‌خواهیم مقطعی نتیجه بگیریم؛ البته برای این نتیجه‌گیری مقطعی نیز خیلی هزینه می‌کنیم. در واقع ما از خیلی بیشتر از کشورهای دیگر پول خرج می‌کنیم و در عین حال نسبت به خیلی‌ها نتیجه ضعیفی می‌گیریم، به این دلیل که ساختار ورزش ما درست نیست.

شما در حالی این صحبت را می‌کنید که ذهنیت غالب جامعه دال بر این است که ورزشکاران کشورهای پیشرفته به دلیل امکانات وسیعی که در اختیار دارند می‌توانند به توفیقات بزرگی در عرصه ورزش جهان و المپیک دست پیدا ‌کنند.

معتقدم چون در ورزش ایران به دنبال کسب مدال هستیم بیشتر از بسیاری از کشورها هزینه می‌کنیم. من اگر این حرف را می‌زنم به دلیل این است که وضعیت ورزشکاران رشته‌هایی مثل تکواندو را در کشورهای پرقدرت ورزش دیده‌ام. انصافا خیلی از کشورها مثل ما اردوی تدارکاتی برگزار نمی‌کنند و خبری از پرداخت حقوق به ورزشکاران ملی نیست و در نتیجه چنین هزینه‌های بالایی ندارند. بر این اساس می‌بینیم امکاناتی که برای تیم‌های ملی‌شان در نظر می‌گیرند یک سوم امکانات ما هم نیست. اینجا تکواندو را مثال می‌زنم، ملی پوشان ما تمام وقت در اردو هستند و حقوق می‌گیرند در حالی که کشوری مثل دانمارک اصلا اردو برگزار نمی‌کند و یک هفته قبل ازمسابقات دور هم جمع می‌شوند یا کانادایی‌ها می‌گفتند ما بعضی وقت‌ها پول بلیت هواپیما را نیز جهت عزیمت به محل برگزاری مسابقات شخصا پرداخت می‌کنیم و وقتی هم قهرمان جهان می‌شویم جایزه‌ای به ما داده نمی‌شود.

پس با چه انگیزه‌ای ورزش قهرمانی را دنبال می‌کنند؟

آنها فقط برای کسب افتخار شخصی ورزش می‌کنند. صرف نظر از رشته‌های درآمدزایی همچون فوتبال که کاملا حرفه‌ای هستند، اکثر کشورها مثل ما برای ورزش هزینه نمی‌کنند و بهتر از ما نتیجه می‌گیرند، چرا؟ چون آنها در سطح پایه و رده‌های سنی هزینه می‌کنند و ورزشکار ملی آنها بر اساس انگیزه خود پیش می‌رود. البته امکاناتی هم به آنها می‌دهند اما نه مثل ایران. اینجا این طرز فکر اشتباه جاافتاده که آقا! حریفان ما چین و کره جنوبی‌اند و با امکانات زیاد تمرین می‌کنند، در حالی که اصلا این طور نیست. شاید آنها برای المپیک تدارک وسیعی داشته باشند، اما در این مورد هم من فکر می‌کنم ما جزو کشورهایی هستیم که خیلی هزینه می‌کنیم، شاید جزو 15 کشور اول دنیا از این حیث.

فکر می‌کنید ریشه این وضعیت ورزش ایران کجاست که با وجود تزریق پول و امکانات، نتایج متناسبی با این سرمایه‌گذاری حاصل نمی‌شود؟

ما هزینه می‌کنیم، اما این هزینه هرچقدر هم بالا باشد مقطعی است و کشورهای پیشرفته در رده سنی پایین هزینه می‌کنند؛ چرا تیم ملی فوتبال ما نتیجه نمی‌گیرد چون در باشگاه‌های ما مشکل دارند. ما این انتظار را داشتیم که تیم ملی فوتبال ما کره جنوبی را شکست دهد، واقعا اگر این اتفاق می‌افتاد یا ظلم بود یا از اتفاقات نادر ورزش که هر 5 و 10 سال یک بار رخ می‌دهد. در زمانی ما کره و ژاپن را راحت می‌بردیم، اما وقتی در جا زدیم و آنها زیرساخت باشگاه‌های خود را درست کردند، قضیه فرق کرد. معتقدم به تبع درست شدن وضعیت باشگاه‌ها و بهره‌مندی آنها از ساختاری قوی، تیم ملی هم درست می‌شود. چرا تکواندو ما پیشرفت خوبی داشته است و قهرمان و نایب قهرمان جهان می‌شود چون 18 سال است مسابقات لیگ در رده‌های مختلف داریم، منظم و بی‌وقفه. در حالی که در هیچ جای دنیا حتی در کره هم لیگ تکواندوی وجود ندارد. وقتی باشگاه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، تیم ملی هم مشکلی ندارد؛ چون ملی پوشان با آمادگی 80 درصدی به اردوی تیم ملی می‌آیند و مربیان تیم ملی کار سختی ندارند و کار اصلی در باشگاه‌ها انجام شده است. بنابراین در جهت توسعه ورزش، باید اصلاح نظام باشگاهداری هم در دستور کار ورزش ایران قرار بگیرد.

بدون اغراق تکواندو ازجمله فدراسیون‌های موفق ورزش ماست، چطور می‌شود این موفقیت را به همه رشته‌ها تسری بخشید؟

وقتی ورزش وزارتخانه شود و ساختار درستی برای آن تعریف شود می‌توانیم در همه رشته‌ها وضعیتی مشابه تکواندو داشته باشیم، اما اگر برخورد درستی با این موضوع نشود و فقط اسم آن از سازمان به وزارتخانه تغییر کند، هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود.

چه اتفاقی مد نظر شماست که باید در این فعل و انفعال صورت گیرد؟

بالاخره سیستم یک وزارتخانه با یک سازمان باید خیلی با هم فرق داشته باشد و این موضوع حتی در چارت سازمانی هم مشخص است.

با این تفاسیر وزارت ورزش باید روی بخش ورزش همگانی متمرکز شود یا ورزش قهرمانی.

همان‌طور که در اصل 44 هم هست متولی ورزش همگانی شهرداری‌ها هستند و باید سیاستگذاری و برنامه‌ریزی این ورزش به شهرداری‌ها واگذار شود.

حالا به عنوان یکی از چهره‌های ورزشی عضو شورای شهر، عملکرد شهرداری تهران را در بعد ورزش همگانی چطور ارزیابی می‌کنید؟

امروز اتفاقی که در شهرداری تهران افتاده در هیچ جای دنیا رخ نداده است. این‌که 3 قهرمان المپیک در مدیریت شهری سهیم شوند، این طبیعتا فرصتی است برای توسعه ورزش در پایتخت. اگر مردم تهران به ما اعتماد کرده‌اند به دلیل پیشینه ورزشی ماست و خوشبختانه در همین مسیر هم گام برمی‌داریم. شاید قبل از ما برای ورزش تهران خیلی کار می‌شد، اما به چشم نمی‌آمد. این در حالی است که امروز در تهران به این بزرگی، اتفاقی افتاده که ورزش همگانی به چشم می‌آید. حداقل در پارک‌ها، مجامع عمومی و سالن‌های ورزشی شهرداری تهران این اتفاق نمود عینی دارد. گرچه من، رسول خادم و علیرضا دبیر هر سه نفر حرفه‌ای فکر می‌کنیم و ممکن است این ذهنیت وجود داشته باشد که دنبال ورزش حرفه‌ای و تیمداری باشیم، اما واقعا چنین رویکرد به موضوع نداریم. سیاست ما در شورا این است که تیمداری نکنیم و فضایی را ایجاد کنیم که همه اقشار جامعه بتوانند ورزش کرده و ورزش جزئی از سبد خانوار خانواده‌های تهرانی شود. برای نیل به این مهم سعی کردیم هزینه ورزش را آنقدر پایین بیاوریم که همه بتوانند ورزش کنند. شاید باور کردنش سخت باشد، اما امروز در تهران استخرهایی داریم که ورودی آنها فقط هزار تومان است، این وضعیت را در هیچ شهرستانی نمی‌توانید ببینید. بهترین استخر ما در نیاوران که مشابهش در آن منطقه حداقل 25 هزار تومان ورودی دارد فقط با 5 هزار تومان قابل استفاده است. در همان منطقه یعنی منطقه یک، استخر هزار تومانی هم داریم. یعنی از یک حمام عمومی نیز ارزان تر است، بنابراین ما کاری کردیم که همه بتوانند ورزش کنند.

ساعی: فضا طوری شده بود که بعضی‌ها در مجلس علیه من امضا جمع کردند که به المپیک نروم، فدراسیون هم هیچ کاری برایم نکرد ولی من سکوت کردم

ضمن این‌که در فصل تابستان مسابقات محلات را برگزار می‌کنیم. یک مسابقه فوتبال برگزار می‌کنیم که 3 هزار تیم محلی در آن شرکت دارند، از این تعداد اگر 20 بازیکن هم وارد بخش حرفه‌ای شوند یک موفقیت بزرگ است. از اینجا به بعد باید بر عهده وزارت ورزش و جوانان باشد. یک جای دیگر هم که مشکل اساسی داریم و به نظر من حلقه مفقوده ورزش ما محسوب می‌شود، آموزش و پرورش است. ما در این بخش بشدت با عقب‌افتادگی مواجه هستیم یعنی درست زمانی که یک انسان می‌تواند آموزش ببیند، با فقر امکانات مواجه هستیم. خوشبختانه با بورسیه دانشگاه آزاد و به تبع آن بورسیه دانشگاه‌های دولتی، حالا ورزشکاران ما با سواد و تحصیلکرده هستند، اما هنوز یک ایراد بزرگ هست و آن این که ورزشکار ما ابتدا مجبور است قهرمان شده و بعد وارد دانشگاه شود، درست برعکس کشورهای پیشرفته. بی‌تردید باید در آموزش و پرورش پایه‌های ورزش شکل بگیرد و فرد زمانی که درس می‌‌خواند به ورزش هم بپردازد تا در همان سن و سال استعدادیابی شوند. یک دانش‌آموز استعداد شنا دارد، اما وقتی او 19 ساله شود که دیگر نمی‌توان از او یک قهرمان شنا ساخت. خاطره‌ای در این زمینه دارم که شنیدنی است، وقتی در 6 ـ 7 سالگی وارد تکواندو شدم دوستی داشتم که می‌رفت باشگاه بوکس، به حدی قد کوتاه و کوچک بود که دستکش بوکس اندازه دستش نبود.14 ساله که شد تازه رفت سراغ ژیمناستیک، در حالی که باید سیستمی وجود داشته باشد تا او را توجیه کند 14 سالگی برای ژیمناست شدن مناسب نیست.

حالا با این تفاسیر شما هم مثل خیلی از قهرمانان دیروز ورزش قائل به این هستید که یک فرد ورزشی در راس وزارت ورزش قرار بگیرد؟

چرا که نه، الان قهرمانان خوب و با سواد زیادی داریم که در مدیریت هم با تجربه هستند. افرادی مثل براداران خادم که ثابت کرده‌اند ورزشکاران هم می‌توانند مدیران خوبی باشند.

چرا هیچ وقت در ورزش به این طیف اعتماد مدیریتی نمی‌شود؟

یک مقداری خود ما ورزشکاران مقصر هستیم و پشت همدیگر را نمی‌گیریم؛ البته فکر می‌کنم تا الان افرادی را در سطح مدیریت ورزش نداشتیم، ولی امروز قهرمانان تحصیلکرده‌ای داریم که تجربه مدیریتی هم پیدا کرده‌اند. نمونه آن حمید سجادی که معاون سازمان تربیت بدنی است و دکترای تربیت بدنی دارد، اما چرا نباید سکاندار ورزش از جنس ورزش باشد. ما اگر در شورای شهر هستیم اشتباهی رفتیم، جای ما سیستم ورزش است. برای منِ نوعی خیلی راحت‌تر است که در سازمان تربیت بدنی کار کنم تا در شورای شهر. گرچه در شورا جا افتاده‌ام و کارم را یاد گرفته‌ام، اما ورزش کشور برای ما هزینه کرده است و نباید بگذاریم قهرمانان ما از ورزش دور شوند. اعتقاد دارم از صدر تا ذیل سازمان ورزش یا وزارت ورزش یعنی از رئیس یا وزیر گرفته تا دربان آن باید ورزشکار باشد، چون اینجا بحث تخصص است و یک مهندس کشاورزی نمی‌تواند در پتروشیمی موفق باشد.

به لزوم وجود رویکرد تخصصی در مدیریت اشاره کردید و این که با وجود مدیران متخصص موفقیت قابل دسترس‌تر است، شما سال گذشته به عنوان قهرمان تکواندو قصد داشتید رئیس فدراسیون تکواندو شوید که در نهایت از کاندیداتوری انصراف دادید، فکر می‌کنید روزی برسد که رئیس فدراسیون تکواندو یا وزیر ورزش شوید؟

هدفم خیلی بالاتر از اینهاست و دنبال کسب کرسی بین‌المللی در ورزش هستم، چون احساس می‌کنم می‌توانم این کار را انجام دهم و شرایط آن را نیز دارم. در این راه سیستم ورزش باید از من حمایت کند.

در این رابطه سیستم ورزش با شما همراهی می‌کند؟

فدراسیون تکواندو و سید محمد پولادگر کمک می‌کنند. به نظر من کرسی گرفتن در کمیته بین‌المللی المپیک برای من خیلی راحت است. اگر کمیته ملی المپیک می‌خواهد برای کسی کرسی کسب کند باید بررسی کند که چه کسی بیشترین شانس را دارد. آنها هر از گاهی برای مسوولان سیاسی تلاش می‌کنند و به جایی نمی‌رسند. حتی در انتخاباتAFC هم به مشکل می‌خورند. خب برای علی دایی، ساعی، خادم‌ها، علیرضا دبیر و علیرضا حیدری رایزنی کنید که افراد شناخته شده‌ای در ورزش دنیا هستند. اگر در سال‌های گذشته برای این قبیل افراد تلاش می‌شد الان ورزش ما هم صاحب کرسی کمیته بین‌المللی المپیک (IOC)‌ بود. یکی از کسانی که این کرسی را دارد تکواندوکار کره‌ای است که فقط یک طلای المپیک را دارد و با حمایت کشورش به اینجا رسیده است. جالب این که او به من می‌گوید بیا تا کمکت ‌کنم تو هم صاحب این کرسی شوی، چون با 3 مدال المپیک و 8 مدال جهانی، راحت در این کار موفق می‌شوی، اما من به تنهایی که نمی‌توانم برای خودم کرسی کسب کنم، در مجامع بین‌المللی باید از سوی کشورت مورد حمایت باشی. من الان خیلی موقعیت خوبی دارم، هم مدال المپیک دارم و هم به عنوان منتخب مردم عضو شورای شهر هستم و این امتیاز بزرگی تلقی می‌شود، چون من یک پست انتخابی دارم نه انتصابی. بزرگترین اشتباه سیستم ورزش ما این بود که کرسی مصطفی هاشمی طبا را در IOC از دست داد، در صورتی که می‌توانستیم با حفظ او حتی در سمت تشریفانی نایب‌رئیس دوم کمیته ملی المپیک ایران این کرسی را حفظ کنیم. بعد از آن اتفاق هرچه تلاش شده که برای یک فرد سیاسی کرسی بگیرند به جایی نرسیده‌اند. در حالی که یک قهرمان المپیک حتی اگر در کشور خودش پست و منصبی نداشته باشد او را از IOC کنار نمی‌گذارند، چون او به واسطه ورزش شناخته شده است نه به واسطه یک حکم انتصابی و مقطعی.

قدری هم به نتایج ورزش در سال 89 بپردازیم، موفقیت گوانگجو باعث شده که امیدهای زیادی نسبت به کسب موفقیت در المپیک لندن به وجود آید، به نظر شما نتایج ورزش ایران دربازی‌های آسیایی گوانگجو حماسه بود یا جرقه؟

در این رابطه فقط به گفتن این جمله اکتفا می‌کنم که اگر نتایج گوانگجو حماسه بوده باید در المپیک لندن هم در نوع خود تکرار شود و البته امیدوارم این اتفاق بیفتد.

بسیار خب، به افتخارات دوران قهرمانی اشاره داشتید و این که به واسطه این افتخارات به فرد شناخته شده‌ای در ورزش جهان تبدیل شده‌اید. اگر کمی برگردیم عقب و به بازی‌های المپیک پکن یعنی سال خداحافظی شما از دنیای قهرمانی، انتقادات زیادی در همان مقطع می‌شد مبنی بر این که هادی ساعی برای المپیکی شدن نان افتخارات گذشته‌اش را خورد و با نگاه ویژه فدراسیون به عنوان یکی از 2 تکواندوکار اعزامی به المپیک انتخاب شد.

اصلا این طوری نیست و من حمایتی از فدراسیون ندیدم. بر عکس در طول 16 سالی که در دنیای قهرمانی حضور داشتم یک سال آخر به اندازه تمام 15 سال قبل زجر کشیدم، باعث آن هم فدراسیون بود، فدراسیون کجا از من حمایت کرد.

یعنی حمایتی نکرد؟

نه، با وجود این که 2 سال است در این رابطه سکوت کرده‌ام از شما می‌خواهم که بنویسید ملی‌پوش شدن هادی ساعی در المپیک پکن روال عادی خود را سپری کرد و فدراسیون در این رابطه نه‌تنها نگاه ویژه‌ای به من نداشت، بلکه حمایتی هم نکرد. فضا طوری شده بود که بعضی‌ها در مجلس بر علیه من امضا جمع کردند که به المپیک نروم، حالا به هر دلیلی. فدراسیون این وسط برای من چکار کرد؟ با وجود این که برخی این طرف و آن طرف علیه من مصاحبه می‌کردند، من سکوت کردم و با هیچ کس مصاحبه نکردم. من می‌توانستم این کار‌ها را بکنم یا آن دوستی که رفت این کارها را کرد؟ من که عضو شورای شهرم بودم و دستم هم بازتر بود. حداقل 14 عضو شورا می‌گفتند هادی می‌خواهی ازت حمایت کنیم، اما پاسخ من منفی بود. جالب این که همین دوست بهترین برنز زندگی‌اش را از من دارد، او در آن مسابقات نمی‌خواست به کارش ادامه دهد و این من بودم که او را وادار کردم این کار را بکند. به هر حال در شرایطی که فضای سنگنی علیه من درست شده بود، فدراسیون هیچ کاری برایم نکرد.

اما به هر حال به عنوان یکی از دو ملی پوش اعزامی به المپیک انتخاب شدید؟

در این مورد فدراسیون هیچ تاثیری نداشت و تا روز آخر بشدت من را زجر دادند. من براساس شایستگی خودم به عنوان ملی‌پوش اعزامی به المپیک انتخاب شدم. یک بار در انتخابی شرکت کردم و دستم شکست، رفتم عمل کردم در حالی که دستم بخیه داشت و دکتر رازی، معتمد سازمان و کمیته المپیک و همه فدراسیون‌ها من را عمل کرده بود و حتی تمرین کردن را برایم ممنوع کرده بود، اما پنجشنبه عمل کردم و شنبه سر تمرین بودم ولی آنها گفتند بیا در انتخابی شرکت کن. فدراسیون این جوری از من حمایت کرده است؟ فدراسیون می‌خواست مرا با دست بخیه زده به داخل زمین مسابقه بفرستد. در انتخاب شدنم هیچ کس هیچ کمکی به من نکرد و شایستگی خودم بود، چون از هر لحاظ از همه سرتر بودم. در تست‌های آمادگی جسمانی 16+ بودم، اما آن دوستمان 2ـ بود. حرفی که دارم می‌زنم سند دارد. قبل از شرکت در رقابت‌های گزینشی المپیک در انتخابی شرکت کردم و آن دوستمان حاضر نشد با من انتخابی بزند.

امید توفیقی / گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها