گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

تورم بعد از هدفمندی یارانه‌ها

روزناتمه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سناریوی B »،«آمریکا و "انتقال آرام قدرت" در مصر»،«سونامی سیاسی در شاخ آفریقا»،«مصر و زخم التیام نیافته جهان اسلام»،«بازخوانی عناصر ارکان و ارزش های انقلاب اسلا می ضرورتی انکارناپذیر»،«موج بیداری اسلامی»،«اندر حکایت قهر دولت و رای عدم اعتماد مجلس!»،«کار فرعون تمام است»،«تورم بعد از هدفمندی یارانه‌ها»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۸۳۶۵۱

کیهان:سناریوی B

«سناریوی B »عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛اصل مسئله در مورد مصر چیست؟ چرا این موضوع که آینده مصر در دست چه کسی و کدام گروه باشد اینقدر مهم است؟ فقط زمانی که یک پاسخ درست و دقیق برای این پرسش فراهم شود می توان فهمید علت این همه هراس که به جان آمریکا و اسراییل افتاده چیست.

مسلما قضیه این نیست که آمریکایی ها به مبارک علاقمندند و نمی توانند از او دل بکنند. گزارش های موجود نشان می دهد که آمریکا با گزینه هایی مانند کنار رفتن مبارک و حتی خوار و خفیف کردن او به قصد همراه نشان دادن خود با نهضت مردم مصر کنار آمده است. در اینگونه موارد اصطلاحا گفته می شود سناریوی Bجایگزین سناریویA شده است. سناریوی A این بود که مبارک حفظ شود.

حمایت از این سناریو اکنون برای آمریکا به صرفه نیست به این دلیل که اولا آمریکا را کنار یک دیکتاتور شکست خورده می نشاند و ثانیا آمریکایی ها فهمیده اند حالا که عدد تظاهر کنندگان از چند میلیون نفر و گستره آن از قاهره بسیار فراتر رفته، بدون شک هیچ ابزار امنیتی و انتظامی قادر به مهار آن نیست و تا زمانی که معترضان به لااقل یکی از هدف های کلیدی اعلام شده خود نرسند، این شعله فروکش نخواهد کرد. سناریوی Bهمان سناریوی آشنایی است که می گوید رفتار آمریکا با دیکتاتورهای مورد حمایتش در دقیقه 90، 180 درجه تفاوت می کند انگار نه انگار اصلا آنها را می شناخته اند. آمریکایی ها اکنون به این می اندیشند که اولا مبارک با کمترین هزینه ممکن و حتی المقدور در زمانی با فاصله چند ماه از زمان فعلی از مصر بیرون برود، ثانیا کسی مانند عمر سلیمان یا اگر نشد محمد البرادعی به جای او بنشیند که به «منافع حیاتی» آمریکا درخاورمیانه وفادار باشد و ثالثا حرکت مردم مصر ماهیت اسلامی یا ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی پیدا نکند.

آنچه باعث شده سناریویB تمام و کمال اجرا نشود مخالفت یا شاید بهتر باشد بگوییم بیم و هراس اسراییل است. گزارش های بسیار دقیقی هست که نشان می دهد اسراییلی ها به توان آمریکا برای اجرای کامل سناریویB اعتماد ندارند. بر مبنای یک سند مقام های اسراییلی به یاد همتایان آمریکایی خود می آورند که در جریان حمله به عراق و ساقط کردن صدام هم همین حرف ها را می زدند و اطمینان می دادند که قادر خواهند بود کل ماجرا را با روی کار آوردن سکولارها مدیریت کنند اما آنچه بعد از 7 سال اشغالگری در عراق روی دست آمریکا و اسراییل مانده دولتی اسلامی است که خود را بخشی از محور شیعی منطقه می داند.

بسیار خوب، اگر مسئله اصلی سرنوشت مبارک نیست، پس چیست؟ در یک جمله پاسخ این است: «ژئوپلتیک خاورمیانه». همه نگرانی آمریکایی ها این است که با سقوط رژیم مبارک در مصر بر سر جغرافیای سیاسی حساس ترین منطقه جهان که حیاتی ترین منافع آمریکا در آن قرار دارد چه خواهد آمد و تمام دغدغه آنها هم این است که سیستمی در مصر برسر کار بیاید که ژئوپلتیک خاورمیانه را به هم نریزد. مهم برای آمریکایی ها حفظ کارکردهای مبارک است نه خود او و اساس سناریویB هم همین است که تعریف مصر در سناریوی منطقه ای آمریکا تغییر نکند؛ با یا بی مبارک مهم نیست.

آنچه نباید تغییر کند اینهاست: 1- مصر موتور محرکه روند سازش و عامل اصلی تفرقه در صفوف فلسطینی هاست. اگر مصر از روند سازش کنار بکشد یا نسبت به آن بی تفاوت باشد عربستان به تنهایی توان به دوش کشیدن این بار را نخواهد داشت و حماس به آسانی قادر خواهد بود کل سرزمین های اشغالی را در دست بگیرد. 2- مصر عامل اصلی حفظ امنیت پیرامونی اسراییل است. اگر فرض کنیم برای آمریکایی ها هیچ موضوعی در خاورمیانه مهم تر از حفظ موجودیت اسراییل و تداوم برتری راهبردی آن بر اعراب نیست، ابعاد اهمیت حفظ موجودی مانند مبارک کاملا واضح می شود. اکنون این مصر است که اجازه نمی دهد محاصره غزه بشکند، این مصر است که جلوی اتحاد عربی در حمایت از آرمان فلسطین و وقوع جنگ هایی مانند آنچه در 1967 و 1973 رخ داد را گرفته است، مصر است که مانع انتقال هرگونه سلاح و کالاهای استراتژیک به غزه می شود و در یک کلمه مصر است که نمی گذارد دست جهان اسلام به اسراییل برسد. اگر حکومت مبارک در مصر سقوط کند اسراییل دوباره با مسئله مزمن موجودیت این بار به صورت حاد مواجه خواهد شد و با توجه به اینکه غربی ها هم آرام آرام فهمیده اند ضررهای اسراییل در حال پیشی گرفتن از منافع آن است، بعید است غاصبان قدس این دفعه جان به در ببرند. 3- آنچه آمریکایی ها مایلند آن را اتحاد عربی علیه ایران بنامند و در واقع چیزی نیست غیر از مجموعه ای از خیانت های پشت پرده چند دولت وابسته به آمریکا در منطقه، جایگاه سیستم مبارک بسیار کلیدی است. سرسلسله حرکتی در منطقه که می خواهد برنامه هسته ای ایران را کنار برنامه هسته ای اسراییل قرار بدهد، حرکتی که می خواهد القا کند خطر اصلی برای اعراب اکنون ایران است نه اسراییل و جریانی که تهدید می کند اگر به ایران اجازه تسلط بر فناوری هسته ای داده شود یک مسابقه تسلیحاتی در منطقه به راه خواهد افتاد، مبارک و شخص عمر سلیمان به عنوان کسی است که غربی ها می گویند نخ های عروسکی به نام مبارک را تکان می دهد. اگر همه اینها با هم فرو بریزد درست مثل این است که آمریکایی ها جمع کنند، سوار بر ناوهایشان بشوند و از منطقه بروند و بنابراین طبیعی است که آمریکایی ها تا سر حد مرگ نگران باشند. سناریوی B بناست جلوی این فروپاشی ژئوپلتیک در خاورمیانه را بگیرد.
موضوع حفظ رویکرد غربی در جغرافیای سیاسی منطقه برای آمریکایی ها آنقدر حیاتی است که حتی به مسئله ای مانند برنامه هسته ای ایران هم عموما از همین منظر نگاه می کنند. در آمریکا همه می دانند که ایران قصد ساخت سلاح ندارد. علاوه بر این تقریبا همه مجامع استراتژیک در این باره اتفاق نظر دارند که به فرض محال ایران بنای ساخت سلاح هم داشته باشد هرگز از آن استفاده نخواهد کرد و کارکرد این سلاح در حد ایجاد بازدارندگی باقی خواهد ماند. بسیاری از تحلیلگران در آمریکا اکنون این سوال را مطرح می کنند که وقتی چنین تحلیلی به طور فراگیر وجود دارد پس چرا آمریکایی ها اینقدر از برنامه هسته ای ایران احساس نگرانی می کنند و حاضرند برای جلوگیری از پیشرفت آن، چنین بی محابا هزینه کنند. پاسخ باز هم همان یک جمله است: «ژئوپلتیک خاورمیانه»! استدلال اصلی دولت آمریکا در مخالفت با برنامه هسته ای ایران این است که اگر ایران در کنار این نفوذ معنوی عظیم که در خاورمیانه دارد به فناوری هسته ای در عالی ترین شکل آن مجهز شود، آن وقت ترکیب دو برنامه هسته ای و منطقه ای ایران مهارناپذیر خواهد بود و ایران از موضعی بسیار بالاتر و جایگاهی مطمئن تر از گذشته به ایفای نقش در معادلات منطقه خاورمیانه خواهد پرداخت. به همین دلیل آمریکایی ها بارها سعی کرده اند یک اجماع منطقه ای علیه برنامه هسته ای ایران بوجود بیاورند و مدارک بسیار از جمله اسناد تازه منتشر شده وزارت خارجه آمریکا نشان می دهد مصر در قلب این تلاش ها قرار داشته است.

موضوع آخری که باید به اجمال به آن پرداخت این است که ببینیم آمریکایی ها این بار کجا اشتباه کرده اند. پاسبانی از ژئوپلتیک صهیونیستی خاورمیانه عربی به عنوان مهم ترین پروژه آمریکا در منطقه دچار یک مشکل اساسی است و آن هم این است که به جای ملت ها به دولت ها تکیه دارد آن هم دولت هایی لرزان و هراسان که حالا معلوم شده تا چه حد در دفاع از خود ناتوانند. مبتنی کردن سیاستگذاری بر ارتباط صرف با دولت ها و فراموش کردن ملت هایی که نه تنها دولت های خود را قبول ندارند بلکه با سرعت بسیار زیاد در مسیر عکس سیاست های آن در حال حرکت هستند اولا آمریکا را تبدیل به کارفرما و حامی اصلی دیکتاتورهای منفور کرده است و ثانیا باعث شده زمانی که متغیری به نام «مردم» وارد معادله می شود از دست آمریکا و همه سیستم های عریض و طویل دیپلماتیک و اطلاعاتی آن هیچ کاری برنیاید. در مقابل ایران دیپلماسی منطقه ای خود را روی ملت ها و توانایی های منحصر بفرد آنها متمرکز کرده است. این چیزی است که آمریکایی ها آن را تحت عنوان دیپلماسی عمومی همواره تحقیر کرده اند اما اکنون کارآمدی خود را نشان می دهد. برقراری ارتباط با ملت ها و ایجاد توان نرم تاثیرگذاری بر رفتارها و اهداف آنها، رکن اصلی استراتژی منطقه ای ایران در 30 سال گذشته بوده است. آنها که این استراتژی را بی حاصل می نامیدند، حالا باید پاسخ بدهند که چه استراتژی دیگری می توانست نفوذ و تاثیری چنین تعیین کننده به ایران بدهد؟

جمهوری اسلامی:آمریکا و "انتقال آرام قدرت" در مصر

«آمریکا و "انتقال آرام قدرت" در مصر»عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛حسنی مبارک، هر چند پوست کلفتی می‌کند و می‌گوید تا انتخابات بعدی بر کرسی ریاست جمهوری مصر تکیه می‌زنم و از کشور خارج نمی‌شوم، اما انقلاب مردم مصر اکنون به مرحله‌ای رسیده است که دیگر جائی برای او در جامعه مصر وجود ندارد و چاره‌ای غیر از ترک کاخ ریاست جمهوری برای وی نمانده است.

در شرایط کنونی آنچه باید مورد توجه قرار گیرد علت تأخیر در کناره گیری حسنی مبارک است نه اندیشیدن به این سئوال که آیا او می‌ماند یا می‌رود.

علت تأخیر در کناره گیری حسنی مبارک را باید در نگاه آمریکا و رژیم صهیونیستی به شرایط مصر بدون حسنی مبارک جستجو کرد. همانگونه که مقامات آمریکائی بارها در یک هفته اخیر گفته اند، حسنی مبارک خدمات زیادی به منافع نامشروع آمریکا در خاورمیانه عربی کرده که بی نظیر است و حذف او از قدرت در مصر موجب برهم خوردن تعادل سیاسی در منطقه به زیان آمریکا خواهد شد. صهیونیست‌ها نیز در کل خاورمیانه عربی مهره‌ای بهتر از حسنی مبارک ندارند و بر این نکته بارها تأکید کرده‌اند که کناره گیری او از قدرت ضربه بزرگی به اسرائیل خواهد بود.

با اینحال، هم آمریکا و هم رژیم صهیونیستی اکنون این مرحله را پشت سر گذاشته‌اند که تاریخ مصرف حسنی مبارک به پایان رسیده و او دیگر نمی‌تواند در قدرت باقی بماند. اینکه آمریکائی‌ها سخن از انتقال قدرت در مصر می‌گویند به همین دلیل است و آنها حتی برای فهماندن این نظر خود به دیگران انگیزه نیز دارند. اما تاکنون مقامات آمریکائی هر وقت از ا نتقال قدرت در مصر سخن گفته‌اند یک قید هم با آن همراه کرده اند، اینکه این کار باید به آرامی انجام شود. آنها بارها نظر خود را با عبارت "انتقال آرام قدرت" به زبان آورده اند، عبارتی که مفهوم روشنی دارد و علت تأخیر در کناره گیری حسنی مبارک از قدرت را باید در آن جستجو کرد.

تفاوت مصر با تونس اینست که تونس در معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه به ویژه موضوع رژیم صهیونیستی که مسأله اول خاورمیانه عربی است، نقشی ندارد و حذف زین العابدین بن علی از قدرت تأثیری در این موضوع نداشت. اما دولت مصر، در 30 سال اخیر نقش اول را در توازن معادلات سیاسی به نفع رژیم صهیونیستی در منطقه داشته و سادات و مبارک، با هزینه کردن اعتبار کشور مهم مصر کمک زیادی به صهیونیست‌ها برای تحکیم موقعیت خود و عادی سازی روابط با سایر کشورهای عربی و حتی کشورهای اسلامی بعمل آوردند. سادات، با امضای قرارداد ننگین کمپ دیوید، جایگاه مصر را از کشور اول ضد رژیم صیهونیستی و قدرتمندترین حامی ملت فلسطین به کشوری که حامی رژیم صهیونیستی است و در مقابل آرمان فلسطین قرار دارد تغییر داد و مبارک راه او را با مشارکت با صهیونیست‌ها در سرکوب مردم فلسطین و محاصره غزه و توجیه جنایات رژیم صهیونیستی ادامه داد. سادات با گلوله‌های خالد اسلامبولی، افسر رشید ارتش مصر به سزای خیانت خود رسید ولی مبارک چند بار از مهلکه نجات یافت و توانست به همدستی با صهیونیست‌ها و نوکری برای آمریکا ادامه دهد. قیام سراسری مردم مصر علیه حسنی مبارک و شعارهای تندی که علیه او می‌دهند، کاری‌تر از گلوله‌های خالد اسلامبولی است. این قیام و این شعارها کار حسنی مبارک را چنان یکسره خواهد کرد که از این پس حتی جریان وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی در مصر نیز به پایان عمر خود خواهد رسید.

نگرانی آمریکا و صهیونیست‌ها اکنون همین است. مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی بر روی سادات و مبارک و جریان وابسته به خود در مصر سرمایه گذاری زیادی کرده‌اند و نمی‌خواهند آنچه را که در طول حدود 40 سال گذشته به دست آورده‌اند به آسانی از دست بدهند. برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، مهره‌هائی همچون مبارک بعد از آنکه تاریخ مصرفشان به پایان می‌رسد دیگر اهمیتی ندارند، ولی اصل جریان را تلاش می‌کنند به هر قیمتی شده حفظ کنند و اکنون نگران از دست دادن این جریان هستند.

بنابر این، طبیعی است که منظور آمریکائی‌ها از "انتقال آرام قدرت" در مصر این باشد که آنها ابتدا مهره مورد اعتمادی را پیدا کنند و سپس مبارک را از مصر خارج نمایند. وظیفه مهره مورد نظر اینست که نقش "محلل" را بازی کند و ضمن آرام ساختن مردم، در برگزاری انتخابات و هر اقدام دیگری که برای استقرار دولت جدید انجام می‌دهد بگونه‌ای عمل کند که به قدرت رسیدن عناصر متمایل به آمریکا تضمین شود. در چنان حالتی هر چند مصر از وابستگی کامل به آمریکا و رژیم صهیونیستی خارج خواهد شد لکن به یک کشور ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی نیز تبدیل نخواهد گردید.

اینکه آمریکا در این تلاش چقدر موفق خواهد شد، بستگی به هوشیاری مردم مصر دارد. رهبران احزاب و گروه‌های سیاسی موجود در مصر، حتی اخوان المسلمین، به دلیل برخورداری از روحیه لیبرالی به احتمال زیاد با همین طرح همراهی خواهند کرد و مصر را به طرف استقرار یک دولت غیرانقلابی به پیش خواهند برد. اما اگر مردم مصر حاضر به پیروی از احزاب این کشور نشوند و قیام خود را مستقلاً و بدون ملاحظات مورد نظر سران احزاب به پیش ببرند، این احتمال وجود دارد که مصر از یک دولت انقلابی کاملاً ضد آمریکائی و ضد صهیونیستی برخوردار شود، چیزی که آمریکا و رژیم صهیونیستی این روزها با تمام توان درصدد جلوگیری از تحقق آن هستند.

رسالت:سونامی سیاسی در شاخ آفریقا

«سونامی سیاسی در شاخ آفریقا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم  محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛این روزها در قاهره و شهرهای بزرگ مصر چه می‌گذرد؟ فریادهایی که در اردن، تونس، الجزایر، یمن و... به گوش می‌رسد از چه جنسی است؟

آوای خوش الله اکبر و صفوف منظم نمازهای یومیه در میدان های
 نبرد سیاسی علیه مظاهر غرب در شاخ آفریقا و خاورمیانه حاکی از چیست؟
آیا ما با یک انقلاب تمام عیار اسلامی و دینی در جهان اسلام و جهان عرب روبه‌رو هستیم یا یک موج اعتراض اجتماعی و اقتصادی که به زودی فرو می نشیند؟ آیا ما با یک سونامی سیاسی در شاخ آفریقا روبه‌رو هستیم که کاخ های ستم و استبداد را نشانه گرفته است؟

آنچه که مسلم است متن مردم در صحنه هستند و همه لایه‌های اجتماعی و سیاسی دارند سهم خود را در تحولات اخیر ایفا می‌کنند.

واقعیت این است که آزادی و حقوق بشر به عنوان نمادهای ارزش مدرنیته در جوامع اسلامی در بعد سیاسی منجر به استبداد سیاسی و در بعد اقتصادی تولید فساد و همین ارزش‌ها در بعد فرهنگی تولید بی‌بندوباری‌های اخلاقی و فساد اخلاقی می‌کند.

بوی تعفن این فساد همه اقشار جامعه از فقیر و غنی را آزار می‌دهد.
حتی پدیداری طبقه متوسط جامعه با استانداردهای مدرنیته نیز نتوانسته است تاج و تخت سلطه غرب در جوامع اسلامی را حفظ کند و اولین جماعتی که بر این تبهکاری‌های مدرن شوریده، همین جماعت است.

سرویس‌های موساد و سیا که نبض تحولات خاورمیانه را در دست دارند ظاهرا به این واقعیت‌ها رسیده و حوادث و درگیری‌های این روزها را پیش‌بینی کرده بودند.
راه حل سرویس‌های امنیتی غرب برای فروکش کردن این رویدادها، مدیریت و سازماندهی آن و سوزنبانی در حرکت و رهبری جنبش‌های اجتماعی در کشورهای یاد شده این بود که نگذارند مردم این کشورها یک الگوی موفق را در پیش روی خود ببینند و از روی آن نسخه درمان دردهای خود را بپیچند.

لذا همه قدرت نرم واستعداد فریب و نیرنگ غرب و در راس آن آمریکا و رژیم صهیونیستی و بویژه فرانسه و انگلیس متوجه جمهوری اسلامی ایران شد. آنها برای دهمین دوره ریاست جمهوری ایران خواب‌ها دیده بودند که متاسفانه در فعل سیاسی یک جماعت رو سیاه و تبهکار در قبل و بعد از انتخابات ظهور پیدا کرد.

آنها فراتر از یک رقابت سیاسی حیات نظام و انقلاب و فهم و بصیرت مردم را نشانه گرفته بودند. آنها می‌خواستند بگویند انقلاب اسلامی در دهه چهارم به نقطه پایان رسیده است و زنگ بازگشت به غرب و ارزش‌های مدرنیته در ایران به صدا در آمده است. غرب می‌خواست با استفاده از جماعتی که غبار جهل، غفلت، عناد و لجاجت بر سرورویشان نشسته بود از جامعه امروز ایران یک جامعه پشیمان از مبارزه و شرمگین از کفر به مظاهر مدرنیته تصویر کند. لذا نتایج روشن و شفاف انتخابات را بهانه قرار داد تا آنها را در 13 آبان به چند خیابان تهران بفرستند و شعارهایی بدهند که گویی ملت ما از مبارزه با آمریکا پشیمان و شرمنده است.

همان جماعت را در روز قدس به مصاف مردم ما آورد تا شعار ننگین "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" سر دهد. همین روسیاهان در روز 16 آذر سال گذشته به ساحت مقدس امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی - آن هم در مکان مقدسی چون دانشگاه - اهانت کردند و نقط پایان تبهکاری‌های آنها در روز عاشورای سال گذشته بود که شعار علیه اصل نظام و ولایت فقیه سر دادند.

مردم ایران کارهای آنها را رصد کردند و پاسخ قاطع و روشن خود را در روز 9 دی به صورت خودجوش و در یک مقیاس میلیونی در سراسر کشور دادند. مردم به این پاسخ اکتفا نکردند و در روز 22 بهمن سال گذشته پاسخ قاطع‌تری به آمریکا دادند.

مردم سران فتنه را رسوا کردند و در راهپیمایی سراسری خود آنها را به نام، نام خانوادگی و شماره شناسنامه سیاسی لعن و نفرین و جریان نفاق جدید را در زندان نفرت عمومی حبس کردند.

تصویری که جهان بویژه جهان اسلام و جهان عرب از ایران در 9 دی و 22 بهمن سال گذشته دریافت کرد این بود که؛ یک انقلاب عمیق‌تر و وسیع‌تر و پرجاذبه‌تر در ایران در حال جوشش و خودنمایی است که تصاویر زیبای سال‌های 56 و 57 را باز تولید و باز تعریف می‌کند.

این تصویر دقیق و شفاف این بود که جوانان ایران و نسل سوم انقلاب ریزش‌های انقلاب را شناسایی کرده‌اند، از آنهایی که غرب زیر بغلشان را گرفته تا آسیبی به انقلاب برسانند متنفر هستند و اجازه خودنمایی به آنان نمی‌دهند. جوانان برومند ایران نشان دادند، فریب خوردگان و وابستگان به دشمن را در هر لباسی ولو لباس انقلابیگری می‌شناسند و با اکسیر بصیرت و آگاهی از خونین‌ترین و مقدس‌ترین انقلاب معاصر بی‌هیچ تردیدی صیانت می‌کنند.

امروز ایران اسلامی در نگاه جوانان جهان اسلام و جهان عرب به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد که مسیر گفتمان پیشرفت، خدمت و عدالت را هوشمندانه طی می‌کند، یاد می‌کنند یک کشور با مردمی مقتدر و رهبری مومن، مدبر، شجاع وآگاه به زمان.

همین تصویر جهان اسلام و جهان عرب را دعوت به جنبش اسلامی پایدار می‌کند. غرب به آنها هر روز وعده می‌داده است که فریاد اسلام در ایران بزودی خاموش می‌شود. مردم جهان، جوانان جهان اسلام و انقلابیون عرب دیدند که بیش از سه دهه است مردم پرافتخار ایران زیر پرچم اسلام روزگار می‌گذرانند، به قدرت‌های جهان "نه" گفته‌اند و روز به روز هم پر قدرت‌تر، با عزت‌تر و با عظمت‌تر و پیشرفته‌تر شده‌اند. امروز ملت مصر با یک تاخیر 30 ساله دست به انقلابی تمام عیار زده است. فرزندان خالد اسلامبولی‌ها جلودار نهضت اسلامی ملت مصر هستند. البته رسیدن به قله پیروزی‌های ایران هزینه دارد. ملت مصر امروز با شجاعت و تهور قبول کرده است این هزینه را بپردازد.

مصر خاکریز اول سقوط دولت‌های فاسد و تبهکار عربی است که سر در آخور آمریکا و رژیم صهیونیستی دارند. آمریکایی‌ها در ارزیابی مشت اول ملت مصر به مبارک، پذیرفته است که او بازی را باخته است. لذا از مدت‌ها پیش البرادعی را در آب نمک خوابانده‌اند. آمریکا مصر پس از مبارک را مصری می‌خواهد که به تعهدات مبارک به غرب و رژیم صهیونیستی پایبند باشد. این نتیجه یعنی انقلاب ضرب در هیچ مساوی با هیچ!بی‌تردید مردم و رهبران واقعی مصر به این مهم توجه دارند.

 نسلی از خالد اسلامبولی‌ها ارتش را از قرار گرفتن در برابر مردم و خونریزی پرهیز داده است. آمریکا ارتش مصر را دست نخورده و سالم می‌خواهد و لذا نیروهای امنیتی را به مقابله با مردم فرستاده تا زمان بگیرد. آمریکا در مصر به دنبال به دست آوردن زمان و به تاخیر انداختن سقوط مبارک است، تا بتواند با رهبران جنبش اسلامی مصر کنار بیاید. مردم مصر با حضور در میادین مبارزه باید به آمریکایی‌ها ثابت کنند که آتش یک انقلاب عمیق و ژرف را با فوت دهان نمی‌شود خاموش کرد.

با سقوط مبارک ان‌شاء‌الله رژیم‌های استعماری در شاخ آفریقا و خاورمیانه یکی پس ازدیگری فرو می‌ریزند. آن روز خیلی دور نیست.

قدس:فرافکنی با راهبرد دفاع از حقوق بشر

«فرافکنی با راهبرد دفاع از حقوق بشر»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛وزارت امور خارجه آمریکا در اقدامی مداخله جویانه، به اعدام یک قاچاقچی مواد مخدر در ایران اعتراض کرد و توقف اعدام در ایران را خواستار شد. «فیلیپ کراولی» سخنگوی امور خارجه آمریکا در بیانیه ای مداخله جویانه، مدعی محروم شدن شهروندان ایران از حقوق بشر شد و در این باره ابراز نگرانی کرد.

واکنش در ارتباط با اعدام یک قاچاقچی مواد مخدر است که اکنون همه کشورها به عوارض وحشتناک این ماده افیونی در رفتار انسان اعتقاد دارند و برخی از جرایم پر خطر اجتماعی را ناشی از استعمال این ماده افیونی می دانند. از این رو، هیچ عقل سلیمی از یک عامل بر هم زننده نظم اجتماعی، دفاع نمی کند. شهادت بیش از 3 هزار نفر و تقدیم بیش از 14 هزار جانباز در راه مبارزه با این معضل و بلای جهانی، مؤید تلاشهای انسان دوستانه جمهوری اسلامی برای مبارزه با این پدیده شوم بشری است که در خط مقدم مبارزه با قاچاق مواد مخدر قرار دارد.
موضوع برخورد با سوداگران مرگ در ایرانی مطرح می شود که در همسایگی کشوری به سر می برد که به تنهائی 50 درصد هروئین جهان و 80 درصد هروئین اروپا را تأمین می کند.

به نظر دکتر «ویلیام پولین» مدیر انستیتوی جلوگیری از سؤمصرف مواد مخدر در آمریکا، بیش از یک چهارم تلفات در این کشور ناشی از اعتیاد است. طبق گزارش یک نشریه رسمی دولتی به نقل از «پروفسور ادوارد» مدیر واحد مطالعات مواد مخدر در انستیتوی روان پزشکی لندن، سالانه در انگلستان حدود یکصد هزار نفر به دلیل اعتیاد، به نحو غیرطبیعی جان خود را از دست می دهند. تحقیقات در کشور سوئیس نیز نشان می دهد اعتیاد یکی از عوامل مؤثر در زمینه خودکشی در میان افراد آلوده به ویروس ایدز است.

طرح این اتهام در شرایطی صورت می پذیرد که جمهوری اسلامی در حال برگزاری جشنهای پیروزی انقلاب اسلامی است و برگزاری این مراسم به مثابه بازخوانی شکست غرب در حمایت از چهره منحوس پهلوی دوم تلقی می گردد.

 در روزهای اخیر نیز پژواک همان حرکت در گستره جهان اسلام در حال وقوع است که در صورت به نتیجه رسیدن این اقدامها، پیروزی افکار بنیانگذار انقلاب اسلامی را باید در جغرافیای اسلام جشن گرفت. به سخن دیگر، می توان انتفاضه کشورهای اسلامی را غلبه دیدگاه ملت محور و ضد امپریالیسم - که پرچمدار آن جمهوری اسلامی است - بر تلاشهای ایالات متحده و همپیمانانش ارزیابی کرد. بدون تردید، کاخ سفید که اکنون با ارائه نسخه های متفاوت نتوانسته است خشم برآمده از سرکوب مطالبات سه دهه ملتها را مدیریت کند، با طرح موضوعهای کهنه سعی می کند پایگاه جمهوری اسلامی را که به عنوان امید ملتها مطرح می باشد، تخریب نماید.

بسترسازی برای تحریمهای بیشتر علیه ایران، یکی از هدفهای رسانه ای نمودن و اعتراض به این موضوع است. دولتمردان کاخ سفید تلاش می کنند برای تشدید فشار بر ایران، منشأ توجیه تحریمها را متنوع سازند و افزون بر موضوع هسته ای، در بحث نقض حقوق بشر نیز اقدام تنبیهی تحریم را در کنار گزینه های دیگر در نظر بگیرند تا از این منظر جمهوری اسلامی را به زعم خودشان وادار به تسلیم در برابر خواسته های نامشروعشان کنند. در همین راستا، هیلاری کلینتون و وزیر خزانه داری آمریکا، اعلام کردند تحریمهایی جدید، از جمله لغو سفر و مسدود کردن داراییهای برخی مقامهای رسمی و حکومتی جمهوری اسلامی، به دلیل نقض فاحش حقوق بشر در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، به اجرا گذاشته شده است. این در حالی است که شورای امنیت سازمان ملل دور چهارم تحریمها علیه ایران را تصویب کرده بود.

پر واضح است، ایراد اتهام علیه دولتهای غیرهمسو با استراتژی غرب نمی تواند آنها را از نقض فاحش و گسترده حقوق بشر که در آمریکا وجود دارد، مبرا سازد. طبیعی است، سارکوزی در شرایطی وضعیت حقوق بشر در تونس را در زمان دیکتاتور زین العابدین بن علی به عنوان «اتمسفر آزادی» تعبیر می کند که در واکنش به همان تضییع حقوق، مردم علیه دیکتاتور تونس قیام کردند. با این مبنای معرفتی، بعید نیست کشورهای سوریه، لیبی، کره شمالی و چین را نیز در کنار ایران به نقض حقوق بشر متهم کنند.گفتنی است، روزنامه واشنگتن پست با استناد به مدارک و اسناد نظامی که به دست آورده بود، فاش کرد که تعدادی از نظامیان آمریکایی در افغانستان افراد غیرنظامی و شهروندان افغانی را بدون آن که جرمی مرتکب شده باشند، به قتل می رسانند و به عنوان سرگرمی(! ) و تفریح(! ) جسد آنها را قطعه قطعه می کنند.

گزارش عضو بین الملل در سال 2008 نشان می دهد در مراکز حبس و زندانهای آمریکا به طور گسترده برای کنترل زندانیان از دستگاه شوک دهنده استفاده می شود. از سال 2001 به بعد، بیش از 300 مورد گزارش فوت براساس وارد شدن شوک گزارش شده است. از ابتدای تأسیس آمریکا، روشهای متعددی برای اعدام محکومان در این کشور مورد استفاده قرار گرفته است که از میان آنها می توان به «چرخ خرد کننده»، «زنده زنده سوزاندن»، «له کردن با سنگ» و «چوبه دار» اشاره کرد.

در ارتباط با ایران، شکستهای پی در پی در نشستها و مذاکرات هسته ای و ناامید شدن تیم مذاکره کننده غربی، بویژه مقامهای آمریکایی، آنها را بر آن داشت تا با تغییر مسیر رویارویی نرم افزارانه در شرایط کنونی، موضوع حقوق بشر را جایگزین اتهامهای هسته ای کنند تا بتوانند کاستیهای ناکامی هسته ای را جبران کنند. اکنون که اوباما در سیاستهای داخلی و بین المللی در حال پذیرفتن شکست سیاستهایش است، با طرح این موضوع تلاش می کنند برای مقطعی کوتاه هم شده، اذهان عمومی را از تمرکز بر ناکامیهای کاخ سفید به سوی ایران منحرف کنند.

سیاست روز:مصر و زخم التیام نیافته جهان اسلام

«مصر و زخم التیام نیافته جهان اسلام»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم مدیرمسئول است که در آن می‌خوانید؛زخم‌ کهنه‌ جهان اسلام پس از قرون متمادی هنوز التیام نیافته و هر از چند گاهی سر این زخم باز شده و این جریحه مجال بهبودی نمی‌یابد. درگیری‌ و نزاع میان هواداران فرق مختلف در کشورهای مسلمان نظیر افغانستان، پاکستان، عراق، یمن، ... و اکنون مصر این سئوال را یادآور می‌شود که بالاخره پایان این زخم چه زمانی است؟

شاید در میان واژگان اصیل اسلامی نتوان واژه‌ای به اهمیت« وحدت» در جهان اسلام یافت.

چونان‌که انسجام و اتحاد مسلمانان در صدر اسلام و تفوق کم ‌نظیر بر خیل عظیم دشمنان اسلام را باید مرهون وحدت برشمرد و بدون تردید باید عامل غالب ناکامی در حرکت‌های آزادی خواهانه ملل اسلامی در طول تاریخ را برآمده وناشی از خلاء وحدت وتشدید تفرق میان مسلمانان نام برد. لذا مادامی که تشتت و رویارویی مسلمان با مسلمان رخت برنبسته، نمی‌توان از پیروزی و نصرت نهایی دم بر آورد.

حوادث چند روز گذشته در خیابان‌های قاهره و صف‌آرایی مردم در مقابل مردم، دل هر مسلمان را در هر نقطه ای از جهان به درد می‌آورد و علیرغم اینکه برخی کارشناسان مسلمان از اتفاقات مصر به‌عنوان پیروزی یاد می‌کنند اما نگارنده معتقد است مادامی که وحدت، یکدلی و تعاون میان بلاد و ملل اسلامی از هر فرقی شکل نگرفته باشد، نمی‌توان از نصرت یاد کرد.

رویدادهای کشور مصر اگرچه ممکن است به فضل الهی منجر به زیر کشیدن برخی از عوامل و عناصر خودباخته در مقابل غرب و رژیم اشغالگر قدس بینجامد، اما عدم تحقق وحدت میان آحاد جامعه جای نگرانی و دغدغه‌ فراوان را باز نگاه می‌دارد. چونان‌که رویارویی مردم در مقابل یکدیگر در خیابان‌های قاهره در چند روز گذشته مجددا به زخم دیرین جهان اسلام نمک پاشید. البته نباید فراموش کرد که این واقعه نشان از آن دارد که ابزار و اسلحه ای بنام « تفرقه» در اختیار زورمداران دنیای کنونی، هنوز از برندگی اثرگداری برخوردار است وحتی در صورت دستیابی مردم مصر به تغییر و جابجایی عوامل حکومت، بدون تبلور و بروز وحدت میان مردم ، نمی توان آن را پیروزی مردم تلقی کرد، چرا که تجربه نشان داده که ناتوانی غرب در مهار درخواست‌های مردمی و عجز در حفظ عوامل خود (مانند مصر) آنان را به حربه تفرقه وایجاد جنگ‌های داخلی و رویارویی مردم در مقابل یکدیگر متوسل خواهد ساخت. چه اینکه این ابزار ناجوانمردانه و ضد بشری به کرّات در همه ملل اسلامی بکار گرفته‌ شده است و معمولا نتیجه هم داده است.

اکنون بر ایران اسلامی تکلیف است که نه از باب برتری‌ طلبی و کسب هژمونی در منطقه بلکه از باب اثبات برادری، تجارب گران بدست آمده خود را در حوزه تبعات تفرقه، که در طول 30 سال حیات گذشته خودبا اشاره عوامل خارجی واجرای عناصر خودباخته داخلی هدایت و ایران را متحمل زخم‌های عمیقی گردانیده در اختیار ملت‌ مصر قرار دهد.

سخنان روز گذشته رهبر انقلاب در جمع هزاران نمازگزار که آلام مردم مصر را آلام خود می‌دانند حاوی نکاتی مهم است که در صورت توجه جدی به آن مباحث می‌تواند عوارض وخطرات در کمین این حرکت و نهضت مردمی را کاهش دهد.
در نهایت به برخی از تمهیدات غرب در مقابل حرکت خودجوش مردم مصرکه می توان آنرا تهدید تلقی کرد اشاره می شود.

1. محدود کردن مطالبات مردم به درخواست‌هایی نازل و صرفا معطوف به معیشت و نادیده گرفتن اهداف بلند حرکت مردمی.
2. رو در رو کردن و قرار دادن جریان‌های مختلف مردمی در مقابل یکدیگر و منحرف کردن نهضت وتلف نمودن ظرفیت های آن.
3. سوار کردن برخی از عناصر ناشناخته و مزدور خود بر موج مردمی با هدف تداوم سیاست‌های خود توسط مهر‌ه‌های دیگر.
4. موضع‌گیری‌های تاکتیکی و پنهان نمودن آنچه در پس پرده با سران کنونی مصر مطرح می‌شود.
5. ایجادتفرقه و بروز اختلافات اساسی در اهداف قیام مردمی با دامن زدن به برخی مسائل و اختلافات ناچیز.
6. حذف فیزیکی برخی چهره‌های اثرگذار و هدایتگر نهضت ،که حاضر به معامله با غرب نشوند.
7. دامن زدن به برخی مسائل قومیتی و مذهبی.  

مردم سالاری:بازخوانی عناصر ارکان و ارزش های انقلا ب اسلا می

«بازخوانی عناصر ارکان و ارزش های انقلاب اسلا می ضرورتی انکارناپذیر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛در سی و دومین  سالگرد پیروزی  انقلا ب اسلا می یاد امام راحل خمینی کبیر(ره) که رویت هر چه بهار و زیبایی را به چشم مردم در آموخته و با یکایک  پروانه های عاشق در روشنایی شمع محبت،  بال و پر سوخته است را گرامی می داریم و به ارواح بلند شهدای انقلا ب و جنگ تحمیلی درود  می فرستیم  و به اصالت خود و نیابت شهیدان، برگ های زرین  ثمره  این حرکت  عظیم را یکی پس از دیگری آرزو می کنیم.

به همین مناسبت  شایسته است به عناصر، ارکان و ارزش های بزرگترین رویداد قرن بیستم نگاهی گذرا داشته باشیم تا یادمان باشد که چه بودیم  و بررسی کنیم که چه هستیم و بدانیم که چه باید باشیم که مولا یمان علی(ع) فرمود: خدا رحمت کند کسی که بداند کجا بوده، کجا هست و کجا می خواهد برود. اشتباه نکنید من در این جا قصد بازخوانی عناصر، ارکان و ارزش های  انقلا ب اسلا می را ندارم، چون نه ظرف سرمقاله  می تواند چنین  مظروفی  را در خود جای دهد  و نه نگارنده مدعی  چنین بضاعتی  است،  تنها می خواهم بر ضرورت  چنین  اقدامی تاکید کنم.

امام راحل(ره) با تکیه بر اسلا م و مردم و از منظر «کار کردگرایی» به ساخت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی نظر داشتند و معتقد  بودند که اگر ساخت های فرعی نتوانستند در پرتو اصول اسلا می به رسالت ها و وظایف  اولیه خودشان جامه عمل بپوشانند کم کم دچار فساد شده و از آنجا که در نظام  اسلا می بین اسلا م و بنیان های اسلا می  با ساخت های فرعی نوعی  ارتباط  وثیق وجود دارد، لذا تمامی عیوب  و نواقص آخرالا مر به پای اسلا م  نوشته می شود و این گمان باطل  در اذهان  جای می گیرد که اسلا م توانایی اداره امور جامعه را ندارد. نتیجه آن که اگر حکومت از ایفای نقش های اصلی خود در جهت تامین نیازمندی های فرهنگی- سیاسی و اقتصادی  سرباز زند یا عاجز بماند، منجر به ایجاد نارضاتی در میان مردم می شود.

تئوری انقلا ب امام(ره) عام بوده و صرفا برای ایران تجویز نشده بود، بلکه در هر جامعه دینی صدق کرده و می تواند تفسیر معقولی از انقلا ب ارائه دهد. چنانچه به حق امروز حوادث مصر، تونس، یمن و اردن را دست آورد چنین پیامی از انقلا ب اسلا می تلقی می کنیم و واقعا چنین است، اما با بازخوانی عناصر، ارکان و ارزش های انقلا ب اسلا می می توانیم قضاوت کنیم که چه عناصر و ارکان و ارزش هایی چنین الگویی ساخته است. اشتباه است که فردی یا گروهی بخواهد، عمل و رفتار خود را معیار حرکت های اسلا می امروز معرفی کند. برای قضاوت درست و تطبیق جنبش های کشورهای اسلا می باید عناصر، ارکان و ارزش هایی که انقلا ب اسلا می را به وجود آوردند بازخوانی شود.

مثلا  دربازخوانی ارزش ها و معیارهای ارزشی انقلا ب اسلا می، به مکتب عالی و متعالی انسان ساز اسلا م، به ارزش استقلا ل به معنای مطلق، به ارزش قوانین و مقررات اسلا می که از منابع اصیل قرآن و سنت نبی اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و اجماع و عقل سرچشمه گرفته است، به ارزش والا ی این نظام که قوای مختلف و مراکز علمی و تحقیقی همه جا نظارت با متخصصین و کارشناسان باید باشد و به ارزش هم سطح بودن زندگی مسوولین با مردم و به ارزش داشتن رابطه با همه جهان جز رژیم های نژاد پرست به ویژه اسرائیل و...

باید اشاره داشت و دیدگاه های امام(ره) را بازخوانی کرد و به همین طریق در ارکان انقلا ب اسلا می  غور کرد. آری این امر یک ضرورت است تا نقطه اتصال انقلا ب اسلا می با مردم مصر وتونس و اردن شناخته شوند. عاجز بماند، منجر به ایجاد نارضاتی در میان مردم می شود. تئوری انقلا ب امام(ره) عام بوده و صرفا برای ایران تجویز نشده بود، بلکه در هر جامعه دینی صدق کرده و می تواند تفسیر معقولی از انقلا ب ارائه دهد.

چنانچه به حق امروز حوادث مصر، تونس، یمن و اردن را دست آورد چنین پیامی از انقلا ب اسلا می تلقی می کنیم و واقعا چنین است، اما با بازخوانی عناصر، ارکان و ارزش های انقلا ب اسلا می می توانیم قضاوت کنیم که چه عناصر و ارکان و ارزش هایی چنین الگویی ساخته است. اشتباه است که فردی یا گروهی بخواهد، عمل و رفتار خود را معیار حرکت های اسلا می امروز معرفی کند.

برای قضاوت درست و تطبیق جنبش های کشورهای اسلا می باید عناصر، ارکان و ارزش هایی که انقلا ب اسلا می را به وجود آوردند بازخوانی شود. مثلا  دربازخوانی ارزش ها و معیارهای ارزشی انقلا ب اسلا می، به مکتب عالی و متعالی انسان ساز اسلا م، به ارزش استقلا ل به معنای مطلق، به ارزش قوانین و مقررات اسلا می که از منابع اصیل قرآن و سنت نبی اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و شریعت و عقل سرچشمه گرفته است، به ارزش والا ی این نظام که قوای مختلف و مراکز علمی و تحقیقی همه جا نظارت با متخصصین و کارشناسان باید باشد و به ارزش هم سطح بودن زندگی مسوولین با مردم و به ارزش داشتن رابطه با همه جهان جز رژیم های نژاد پرست به ویژه اسرائیل و...

باید اشاره داشت و دیدگاه های امام(ره) را بازخوانی کرد و به همین طریق در ارکان انقلا ب اسلا می  غور کرد. آری این امر یک ضرورت است تا نقطه اتصال انقلا ب اسلا می با مردم مصر وتونس و یمن و اردن شناخته شوند.

تهران امروز:موج بیداری اسلامی

«موج بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم محمد رضا جمالی است که در آن می‌خوانید؛وقوع انقلاب اسلامی در ایران واقعه‌ای را در دنیا رقم زد که از آن به بیداری اسلامی تعبیر می‌شود. موج بیداری اسلامی که امروز می‌رود شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه‌ای را دربر بگیرد مهم‌ترین اقدام جدی‌ است که انقلاب اسلامی ایران از 30 سال پیش طنین‌انداز کرده است. امروز به‌‌رغم تلاش‌های فراوان جبهه استکبار و رنگ‌باختن نگاه‌های ناسیونالیستی و قومیت‌گرایی، بازگشت به اسلام و خویشتن‌ دینی به‌‌رغم تبلیغات فریبنده غربی و فضای سکوت و رعب‌آور سران خائن وابسته عربی در بین ملت‌ها و توده‌های امت اسلامی طنین‌انداز شده است.

به‌صورت بارز بیداری اسلامی در تونس، مصر، الجزایر و یمن توانست نظام سلطه جهانی را با چالش‌هایی روبه‌رو کند. مصر از دیرباز کانون اندیشه دینی و رجوع به خویشتن اسلامی بوده است. تفکرات مصلح شرق مرحوم سیدجمال‌الدین اسدآبادی و حرکت‌های اصلاحی مرحوم استاد حسن البنا و پدیده اخوان المسلمین و اندیشه‌های سیدقطب و تا حدودی رشیدرضا توانست اندیشه بازگشت به خویشتن اسلامی را در برابر کانون استعمار انگلیس پررونق نگاه دارد اما نگاه غالب قومیت‌گرایی که در ناسیونالیسم عربی ناصری پدیدار شد، اندیشه اسلامی را به محاق برد. به‌طوری که گروه اخوان که بر مبنای اندیشه دینی و اصلاح‌گری بنیان نهاده شده بود، به یکباره از فعالیت سیاسی به شاخه‌های علمی و کسب کرسی‌های اندیشه‌پردازی و تئوری‌سازی رانده شد و عملا در حاشیه قرار گرفت و بخش‌هایی از آن نیز تجزیه شد و عملا در خدمت نظامی قرار گرفت که داعیه اندیشه دینی نداشت و بیشتر به تحکیم مواضع قدرت‌ها و ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل می‌پرداخت. سلطه آمریکا بر مصر یکی از بدترین دوران حیات سیاسی مصر بود چراکه آمریکا به خاطر اسرائیل و امنیت آن بیشتر ذلت و خواری را به مصر تحمیل کرد.

پیمان کمپ دیوید و کمک‌های نظامی و اقتصادی به روسای جمهور مصر عملا این کشور تاثیرگذار آفریقایی و مهم‌ ترین کشور عربی را به عنوان مهره آمریکا در شطرنج معادلات اسلامی و عربی در منطقه قرار داد. همگامی مصر با اسرائیل در سیاست‌های جهانی و همسویی با رژیم صهیونیستی در محاصره غزه و فشار بر اسلامگرایان عملا مصر را به عنوان یک مهره دست چندم آمریکا پایین آورد.

خیزش عظیم مردمی در مصر و تونس حاصل تحقیر تاریخی مردم مسلمان آن دیار است. سر دادن شعار الله‌اکبر از جانب معترضان و تظاهرکنندگان و بیان اینکه اسلام تنها راه‌حل می‌باشد نشان از خیزش موج بیداری اسلامی است که می‌رود تا شمال آفریقای خفته را بیدار کند. همان نویدی که انقلاب اسلامی به ملل محروم و مستضعفان دنیا داده بود.

رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی که امروزه موضع‌گیری مشکوکی در خصوص بیداری اسلامی مردم مصر دارند، مرتب می‌گویند اعتراضات مردمی، صبغه دینی ندارد و بیشتر نارضایتی اقتصادی است و به دفعات این خط خبری را تکرار می‌کنند.

اما کیست که نداند خیزش مردم تونس و مصر براساس اندیشه بیداری اسلامی است که تمام موضوعات دیگر ازجمله فشارهای اقتصادی فرع می‌باشد و شعار الله‌اکبر مردم و رنگ باختن هر نوع شعار و بیرق دیگری نشان از بلوغ جوانانی است که دیگر تاب تحقیر دین و سنت‌های خود را ندارند و عزت خویش را در سایه اسلام می‌جویند.

آمریکا و غرب نیز خوب می‌دانند که مردم شمال آفریقا به‌دنبال اسلام هستند و واهمه آنها نیز به همین خاطر است و تناقض‌گویی‌های آنها و اظهارات متفاوت مقامات صهیونیستی نیز چنین امری را ثابت می‌کند.

ابتکار:اندر حکایت قهر دولت و رای عدم اعتماد مجلس!

«اندر حکایت قهر دولت و رای عدم اعتماد مجلس!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛سه شنبه هفته گذشته طرح استیضاح و زیر راه و ترابری با عدم حضور وزیر و رئیس جمهور در صحن علنی، مطرح و در نهایت با ارایه دلایل موافقین استیضاح و در غیاب صاحبان عزا به رای گذاشته شد.

در نتیجه مجلس با 144 رای به استیضاح پاسخ مثبت داد و دکتر بهبهانی رای عدم اعتماد گرفت این البته دومین مورد از سریال استیضاح‌هایی است که به دلیل عدم حضور رئیس جمهور مجلس رای عدم اعتماد می‌دهد.

مورد اول که در سال 87 اتفاق افتاد مربوط به طرح استیضاح وزیر کشور وقت یعنی مرحوم کردان بود در آن مورد هم با عدم حضور رئیس جمهور و وزیر در نهایت مجلس رای عدم اعتماد خود را صادر کرد. نزاع مجلس و دولت هر روز شکل جدیدی می‌گیرد یک روز توپخانه مجلس، دولت را هدف می‌گیرد و با وانگ بی اعتمادی به مصوات مجلس و عدم اطلاع مجلس از مصوبات دولت و تاخیر در ارایه لایحه بودجه و ... دولت مورد هجمه قرار می‌گیرد یک روز هم توپخانه دولت، مجلس را نشان می‌رودو مجلسیان به چوب لای چرخ دولت گذاشتن متهم می‌شوند و اراده مجلس در مسیر تغییرات بنیادی در برنامه پنجم به منظور نقض غرض در اهداف برنامه تفسیر می‌گردد. به هر حال اختلاف میان دولت و مجلس در همه دوره‌ها وجود داشت اما اینکه گستره این اختلاف تاروپود نظام اجرایی و تقنینی کشور را به گونه ای فراگیرد که در دادگاه افکار عمومی، این دو قوه اصلی به لج و لجبازی لقب، گیرند بی سابقه است.

نگاه به عملکردها نشان می‌دهد که جعل این لقب ناشی از قضاوت عجولانه مردم نیست از یک سو مردم به صورت ماهیانه، شاهد خیز مجلس برای استیضاح وزرای مختلف هستند ولی همواره طرح‌های استیضاح به صورت نیمه کاره رها شده به شکلی که فراز و فرود مجلسیان هفتم و هشتم در طرح‌های استیضاح به طنز شبیه شده است و از این جهت کارنامه مجلس درخشان نیست از سوی دیگر شاهدیم که دو طرح استیضاح به دلیل عدم حضور وزیر و رئیس جمهور با اکثریت مجلس به سرانجام می‌رسد و هر دو وزیر ناکام می‌مانند بنابراین این حق مردم است که در فرآیند طرح‌های استیضاح تشکیک کنند اگر طرح‌های استیضاح حق است و با مطالعه به سرانجام رسیده است چرا در بقیه موارد نتیجه بخش نیست اگر این فرآیند همواره ناقص شکل می‌گیرد چرا وقتی دولت قهر می‌کند، نتیجه می‌دهد؟ از طرف دیگر برای مردم پذیرفتنی نیست که رئیس جمهور محترم آنگاه که خود صلاح بداند به تشخیص مجلس تمکین نماید .

به هر حال مطابق قانون اساسی موجود، این مجلس حق نظارت دارد و یکی از ابزارهای نظارتش هم استیضاح است اگرچه ممکن است مجلس در فرآیند استیضاح اشتباه کند اما این دلیل نمیشود که دولت به این حق قانونی تمکین نکند .

این تصویر از کنش و واکنش مجلس و دولت در خوش بینانه ترین فرض به همان عنوان لج و لجبازی در نگاه مردم تعبیر می‌شود اما اصرار بر این صفت ممکن است عنوان دیگری به خود گیرد! که همه برای پرهیز از آن باید به خدا پناه برند بدیهی است با استیضاح یک وزیر و رای عدم اعتماد،همه مشکلات حل خواهد شد چرا که بسیاری از مشکلات مورد انتقاد مجلس به ویژگی‌های وزیر و توانمندی‌های فردی برنمی گردد. بخش مهمی از مشکلات ناشی از ساختارها و نظام اقتصادی است و تغییر افراد تاثیر چندانی در بهبود و اصلاح امور ندارد.

 از سوی دیگر هم حذف یک وزیر نقض آیات محکم و فسخ تعهدات قلمداد نمی‌شود تا مجوز بی اعتنایی به ساختارهای قانونی کشور گردد. مهم این است که مردم باور کنند تضادها و کشمکش‌ها در مسیر منافع ملی است .

مهم این نیست که مجلس استیضاح کند یا نکند مهم آن است که اقدامات به عنوان راهکار برون رفت مشکلات و بحران‌ها تلقی شود . اگر تلقی مردم از این نزاع ها، منافع ملی باشد بسیار مقدس و قابل تحسین است اما اگر تفسیر آن، تلاش برای اثبات در راس امور بودن هرکدام و رو کم کردن از دیگری باشد آنگاه باید تاسف خورد. نگاه به تحولات بیرونی هر ایرانی وطن دوستی را نسبت به سرنوشت کشور و حفظ عزت و اقتدار آن حساس می‌کند حفظ این احساس بر مسئولان کشور سزاوارتر است.

حمایت:کار فرعون تمام است

«کار فرعون تمام است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛سخنان ولی امر مسلمین جهان در خطبه های باشکوه این هفته نماز جمعه تهران آن هم در روزی که صدها کیلومتر آن سوتر از پایتخت ایران اسلامی ، میلیون ها مصری در میدان التحریر قاهره فریاد نابودی حکومت فرعونی مبارک را سر می دادند ، بی شک بر سیر تحولات ناشی از قیام اسلامی مردم دیار نیل اثرات فراوانی خواهد داشت، کما این که بازتاب کم سابقه فرمایشات رهبری در رسانه های معتبر و پرمخاطب عربی و انگلیسی زبان دنیا گواه این ادعا است.‏

رهبر معظم انقلاب در این سخنان مهم که همزمان با یازدهمین روز مقاومت اسلامی مردم مصر ایراد شد، با تاکید بر این که حوادثی که در مصر و تونس درحال وقوع است، یک زلزله واقعی است، تصریح کردند:" اگر ملت مصر به کمک و توفیقی، بتوانند قیام خود را پیش ببرند، شکست غیرقابل جبرانی برای آمریکا و سیاست هایش در منطقه خواهد بود".‏

ایشان همچنین با اشاره به این که"نامبارک مصر" ملت مظلوم و آزادیخواه مصر را ذلیل کرد، گفتند: "حوادث منطقه انعکاس 30ساله صدای ملت ایران است که در نقاط دیگر جهان با قوت و قدرت شنیده می شود.این حوادث برای ملت ایران معنای دیگری دارد و این خلوص بیداری اسلامی است."‏

تردیدی وجود ندارد که بیداری اسلامی مردم مصر و دیگر ملت های مسلمان عرب منطقه که به تعبیر مقام معظم رهبری دلیل اصلی آن، وابستگی حکام این کشورها به غرب و آمریکا می باشد، امروز به شدت دشمنان قطب اسلام را به وحشت انداخته است که در این میان شاید اظهارات خشمگینانه جان مک کین جالب تر از همه باشد .‏

سناتور کهنه کار آمریکایی و رقیب اوباما در انتخابات سال 2008 ، اخیرا با اشاره به رویدادهای مصر ضمن استفاده از تعبیر توهین آمیزی برای قیام ملتها گفته که این "ویروس"! در حال سرایت به سایر کشورهای منطقه است.‏

در واقع سردمداران و سیاست پیشگان غربی به خوبی به این نکته باور دارند که موج بیداری اسلامی که در ادبیات یانکی هایی از جنس مک کین، به ویروس تشبیه شده در منطقه بسیار حساس خاورمیانه فراگیر شده است.‏

حقیقت آن است که سنت الهی همواره بر این مسئله استوار بوده که ظلم و جور هرگز پایدار نخواهد ماند و روزی به سر می رسد و این سرنوشت گریز ناپذیر دیکتاتور سرزمین فراعنه است.‏

سرنوشت کسی که از سال 1981 و اندکی پس از ترور انور سادات، قدرت را در دست گرفت و از آن زمان تاکنون سرکوب گروه های اسلامی و ملی گرایان ونیز نگهبانی از مرزهای فلسطین اشغالی را در اولویت سیاست های خود قرار داده است.‏

فرعونی خودکامه که در طول حکومتش بیش از 150 هزار نفر از هواداران اخوان المسلمین را در مصر کشت.‏

آری! سرنوشت محمد رضا پهلوی و زین العابدین بن علی ، دیکتاتوران پا به فرار گذاشته ایران و تونس در انتظار سرنوشت نامبارک دیکتاتور امروز مصر است. کسی که ارمغان حکومتش در عرصه داخلی زندگی بیش از 600 هزار مصری در قبرستان های اطراف قاهره و فقر، بیکاری، فساد و فحشای فراگیر در این کشور و در عرصه بین المللی نیز لبیک گوی بی چون چرای نظام سلطه در حمایت از رژیم اشغالگر قدس بوده است.‏

راستی! آه دل مادران غزه ، چه آه پر قدرتی است. آه فرعون کش!‏

آفرینش:اختلال در اینترنت کشور

«اختلال در اینترنت کشور»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛اگر امروزه اینترنت را نیازی اساسی برای انسان قرن بیست و یک به شمارآوریم گزافه نگفته ایم چه اینکه امروزه مفاهیم مهم و اساسی از رشد ، توسعه و پیشرفت با آن گره خورده است به طوری که در بسیاری از کشورها امروزه نقش اینترنت در تسریع کارها به حدی رسیده است که عملا نمی‌توان آن را جدا از زندگی آنان دانست در این حین به نظر می‌رسد اینترنت در کشور ما وضعیتی متفاوت داشته چرا که همواره دو نگاه به آن در کشور وجود داشته است.

در یک سو بسیاری از آگاهان و کارشناسان و حتی مقامات سیاسی با توجه به نقش بنیادین این ابر رسانه قرن 21 خواستار به خدمت گرفتن اینترنت وتوجه اساسی به ان به عنوان فرصتی برای رشد بیشترو حل مشکلات است در این راستا است که مفاهیمی مانند دولت الکترو نیک، دور کاری و... طرح می‌گردد از سوی دیگر نگاه دیگر به اینترنت در کشور مانگاهی تهدید محور است و خواستار محدودیت بیشتر آن است.

در این حال آنچه مشخص است چه رویکردی واقع بینانه داشته باشیم و چه رویکردهایی دیگر از جمله بهره بردن ازاینترنت را مورد ملاحظه قرار دهیم باید گفت نمی توان به آسانی از اهمیت اینترنت در کشور گذر کرد در این حال در چند سال گذشته و هم چنان در چند ماه گذشته و ضعیت و سرعت ان در کشور و ضعیت اسفناکی داشته ودارد و همچنین با اختلال ها و قطع هایی مداوم همراه بوده است به طوری که از نظر سرعت و بسیاری جهات با توجه به رشد کاربران داخلی کشور همچنان مشکلات بسیاری در استفاده از اینترنت در کشور و جود دارد .

در این میان باوجود سرعت کم محدودیت دسترسی به سایت‌های مورد استفاده ومفید مردم و شهروندان گاه انچنان مشکل می گردد که بسیاری عطای استفاده از اینترنت رابه لقایش می بخشند در این حال نیز عملا هیچ کس پاسخگو نیست وبه فکرچاره جویی به حل این مشکل داخلی و یا خارجی نیست .در این بین باید گفت این مشکلات در حالی است که عملا وضعیت موجود اینترنت در کشور پیامدهایی منفی بسیاری را بر ذهن شهروندان و جایگاه اینترنت در کشور داشته است و حتی باعث شده است تاامروزه با وجود تلاش های بسیاری برای جا انداختن اینترنت در کشور همچنان مفاهیمی مانند بانکداری الکترونیک،استفاده الکترو نیکی مردم از خدمات دولتی و بخش خصوصی ،دولت الکترو نیکی ، تجارت الکترونیک و جابجایی اینترنتی وجوه و... با مشکلات عدیده ای روبرو گردد و نیز مورد پرسش قرار گیرد امری که همچنان خسارت های متعدد از جمله افزایش ترافیک و صدها مشکل دیگر را در کشور پدید آورده است و بی‌شک نیارمند چاره‌ای اساسی برای حل آن است .

در این حال این پرسش همواره در ذهن بسیاری از کارشناسان و شهروندان وجود داشته است که با توجه به سرعت و وضعیت مختل اینترنت در کشور می‌توان به اهداف و شعار هایی همانند دولت الکترو نیک بانکداری الکترو نیک و...دست یافت و این اعتماد را به مردم برای استفاده از این خدمات ارزانی داشت ؟

آرمان:آمریکا در مصر بر سر دو راهی

«آمریکا در مصر بر سر دو راهی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم سید ‌صادق خرازی است که در آن می‌خوانید؛ این روزها خاورمیانه روزهای بحرانی و سرنوشت سازی را می‌گذراند. خیزش مردمی علیه حکومت‌های خودکامه در برخی کشورهای این منطقه حساس فقط به دلیل گرسنگی مردم به وقوع نپیوسته بلکه استبداد دهها‌ساله نیز ریشه در نارضایتی مردم دارد، مردمی که از حکومت‌های متکی به یک فرد و یا یک حزب به تنگ آمده و می‌خواهند خود سرنوشتشان را به دست گیرند. چقدر صحبت آن جوان 33 ساله مصری دردناک است که گفت وی از اینکه

در طول حیاتش فقط یک نفر را به عنوان رئیس جمهور کشورش دیده ناراحت و عصبانی است. اینکه اعتراضات مردمی در بیشتر کشورهای طرفدار آمریکا به وقوع پیوسته پدیده‌ای است که باید بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. آمریکا که داعیه طرفداری از دموکراسی و حقوق بشر را دارد چرا تاکنون در قبال نقض فاحش حقوق بشر در کشورهای دوست خود ساکت بوده است؟ چرا دولتمردان واشنگتن در مورد مادام‌العمر بودن ریاست دیکتاتورهای طرفدار خود سکوت اختیار کرده اند؟ اینها از جمله پرسش‌هایی است که ذهن مردم منطقه را به خود مشغول ساخته و البته خود پاسخ آن را می‌دانند.

از دید دولت‌های مختلف در ایالات متحده، حقوق مردم و حق تعیین سرنوشت توسط آنها تا زمانی می‌باید به عنوان معیار اصلی در تعیین دوست و دشمن قرار گیرد که با منافع حیاتی آمریکا در تضاد نباشد. به عبارت دیگر چنانچه حکومتی منافع آمریکا را تامین کند دیگر نباید نگران اندک نقض حقوق بشر توسط آن کشور باشد و چنانچه آش آنقدر شور شود که دولتمردان آمریکا مجبور به موضع گیری شوند چنان عمل می‌کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

مشکل اصلی آمریکا در خاورمیانه همان طور که استفن کینزر در آخرین شماره مجله نیوزویک می‌نویسد این است که " آمریکا به صورت سرسختانه‌ای از سیاست‌های خاورمیانه‌ای که در زمان جنگ سرد شکل گرفته بود پیروی می‌کند." در آن سیاست‌ها همه اقدامات حول محور مهار دشمن یعنی شوروی و همپیمانانش دور می‌زد و رژیم اسرائیل به عنوان نزدیک ترین دوست آمریکا بیشترین بهره برداری را از آن سیاست‌ها می‌برد. با از میان رفتن شوروی و بلوک شرق، آمریکا ایران هراسی را سرلوحه سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود قرار داده و منافع خود را در نبود منافع ایران تعریف می‌کند.

در این میان، رژیم صهیونیستی با تشویق این سیاست ضدایرانی دوباره بیشترین منفعت را نصیب خود ساخته است. به غیر از رژیم اسرائیل، سران مصر، اردن و برخی از حکام کشورهای عربی خلیج فارس سرمایه‌های اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه هستند و بی دلیل نیست که این افراد بیشترین تلاش خود را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران به کار برده اند. و درست به همین علت است که آمریکا تا حد ممکن از تغییر این حکومت‌ها جلوگیری می‌کند.

در طول بحران اخیر تونس، آمریکا به طور کلی از خواسته‌های دموکراتیک مردم حمایت نمود و تنها بعد از فرار بن علی از آن کشور وی را دیکتاتور نامید. در بحران کنونی مصر نیز مقامات آمریکا حاضر نشده اند به طور صریح از رژیم مبارک انتقاد کرده و خواستار برکناری مبارک شوند. در ابتدای بحران، بایدن، معاون اوباما مبارک را دوست شخصی خود دانست و اطلاق دیکتاتور به وی را نادرست خواند.

مقامات دیگر آمریکایی از جمله اوباما و کلینتون در عین حمایت از تظاهرات صلح آمیز مردم مصر خواستار گفت‌وگوی دولت با معارضین شدند تا با حفظ آرامش و به دور از خشونت آینده سیاسی مصر رقم بخورد. البته گفته می‌شود که مقامات دولت اوباما در گفت‌وگوهای خصوصی خود با مبارک وی را ترغیب به معرفی معاون رئیس جمهور و اعلام نامزد نشدن برای انتخابات ریاست جمهوری در سپتامبر سال جاری نموده‌اند. تنها بعد از به‌کارگیری خشونت‌های بی سابقه توسط مزدوران مبارک علیه تظاهرکنندگان بود که مقامات آمریکا مجبور شدند تندتر موضع‌گیری کرده و خواستار آغاز فرایند دوره انتقال از هم اکنون شدند. حتی در این شرایط دولتمردان کاخ سفید هنوز نامی از مبارک نمی برند و به روشنی نمی گویند که منظورشان از آغاز فرایند دوره انتقال از هم اکنون چیست. اکنون سوال اصلی این است که به چه دلیل دولت اوباما مایل نیست در قبال رژیم مصر به صراحت سخن بگوید. این پرسش از 4 جنبه قابل پاسخ گویی است.

1-  سیاست آمریکا در خاورمیانه بر حمایت همه جانبه از رژیم اسرائیل استوار است. لابی صهیونیستی در آمریکا چنان قوی و تاثیرگذار است که هیچ دولتی در آمریکا جرات برخورد غیر طرفدارانه با اسرائیل را ندارد. دولت‌های دموکرات و جمهوری خواه در آمریکا خود را متعهد می‌دانند که برتری نظامی اسرائیل نسبت به همسایگان عرب خود را حفظ کنند. به همین دلیل است که اسرائیل دریافت کننده بیشترین کمک‌های آمریکا به شمول کمک‌های نظامی است. با توجه به روابط صمیمانه مبارک و عمر سلیمان با مقامات رژیم صهیونیستی و اهمیت راهبردی رژیم مبارک برای امنیت اسرائیل، دولت آمریکا نمی تواند ملاحظات امنیتی اسرائیل را در نظر نگرفته و به سقوط مبارک بدون اینکه آینده سیاسی آن کشور روشن باشد تن دهد.

 2. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2012 میلادی از هم اکنون مورد توجه سیاستمداران آمریکایی قرار گرفته است. در این میان، اوباما نیز تمام سیاست‌ها و برنامه‌های خود را بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به انتخابات ریاست جمهوری گره زده است. چنانچه با تشویق اوباما و یا با سکوت دولت آمریکا رژیم مبارک ساقط شده و هرج و مرج بر آن کشور حاکم شود، مطمئنا لابی صهیونیستی و جمهوری خواهان اهرم مناسبی برای حمله به اوباما در طول انتخابات 2012 خواهند داشت.

 3. خالی کردن پشت مبارک بدون برنامه مشخص، دوستان دیگر آمریکا در منطقه را آزرده خاطر و ناامید خواهد کرد. دولت اوباما در سیاست‌های خود در ارتباط با منطقه موضوع روابط با یاران و شرکای منطقه ای خود را مد نظر قرار خواهد داد.

 4. موفقیت اخیر حزب الله در یافتن نخست وزیر جدید لبنان که شکستی برای آمریکا و اسرائیل به حساب می‌آید، سرنگونی بن علی در تونس و اوضاع نابسامان مصر همگی حکایت از در حاشیه بودن آمریکا در تحولات خاورمیانه دارد. از سوی دیگر به قدرت رسیدن اسلام گرایان در مصر و دیگر کشورهای منطقه نه تنها مقامات رژیم صهیونیستی را آشفته خاطر خواهد کرد بلکه باعث نگرانی آمریکا به‌دلیل گسترش احتمالی عملیات ضد آمریکایی در منطقه خواهد بود. در شرایط کنونی دولت اوباما بر سر دوراهی قرار دارد. از یک سو نگرانی‌هایی که در بالا آمد دغدغه اصلی آمریکاست و از سوی دیگر اوباما نمی تواند نسبت به شعارهای انتخاباتی خود مبنی بر حمایت از حقوق بشر و برقراری دموکراسی در منطقه بی تفاوت باشد. چنانچه اعتراضات مردمی در مصر ادامه یابد، محتمل است که با فشار آمریکا مبارک از ریاست جمهوری کناره گیری کرده و عمر سلیمان جانشین وی شده و تا انتخابات ریاست جمهوری در سپتامبر سال جاری زمام امور را به دست گیرد.

آمریکا و اسرائیل تا آن زمان وقت خواهند داشت تا با رئیس جمهور بعدی مصر در خصوص روابط با اسرائیل و مذاکرات صلح خاورمیانه به نتیجه برسند. در این میان نکته ای که آمریکا نباید فراموش کند این است که واقعیات منطقه خاورمیانه به گونه ای رقم خورده است که منافع آمریکا و کشور‌های منطقه ایجاب می‌کند که آمریکا در نگاه و راهبرد خود نسبت به تحولات خاورمیانه بازنگری اساسی نموده و خود را از ذهنیت‌های پوسیده جنگ سردی رها سازد. تا زمانی که این تغییرات در سیاست آمریکا به وجود نیاید هرگونه راه‌حلی با دوام نخواهد بود.   

دنیای اقتصاد:تورم بعد از هدفمندی یارانه‌ها

«تورم بعد از هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می خوانید؛رییس‌کل بانک مرکزی اخیرا اعلام کرد که حجم نقدینگی در دی‌ماه 1389 نسبت به مقطع مشابه سال قبل، 5/25 درصد رشد کرده است

این در حالی است که عدد فوق برای دی ماه سال 1388 معادل 27 درصد ثبت شده بود که حکایت از کاهش 5/1 درصدی دارد؛ اگر چه باز هم نسبت به وضعیت ایده‌آل رشد بسیار بالایی است.

از طرف دیگر، براساس اعلام بانک‌مرکزی، شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در دی‌ماه 1389 به عدد 239.6 رسید که نسبت به ماه قبل 3/6 واحد افزایش یافت. این میزان افزایش، نشان از افزایش سرعت رشد تورم دارد؛ زیرا در ماه‌های اخیر، افزایش شاخص به طور میانگین حدود 5/2 واحد در ماه بوده است. چنانچه رشد نقدینگی برای امسال، مشابه سال 1388 باشد در این صورت، روند افزایش نرخ تورم در آینده به طور میانگین از آنچه که در ماه‌های قبل از اجرای هدفمندی یارانه‌ها بود، بیشتر نخواهد شد. به عبارت دیگر، اگر قرار بود بدون اجرای هدفمندی یارانه‌ها عدد شاخص بهای کالاها تا دی‌ماه سال آینده مثلا ماهانه به طور میانگین 5/2 واحد افزایش یافته و به عدد 269.6 برای دی‌ماه 1390 برسد، پس از اجرای هدفمندی نیز به همین عدد خواهیم رسید با این تفاوت که در ماه‌های ابتدایی، افزایش شاخص بیشتر و در ماه‌های انتهایی، افزایش کمتری را شاهد خواهیم بود. با فرض افزایش ماهانه 5/2 واحدی شاخص بهای کالاها، نرخ تورم دی ماه 1390 معادل(پانزده و نیم) 5/15 درصد به دست خواهد آمد. البته به شرط آنکه بانک مرکزی رشد نقدینگی سالانه را نسبت به سال 1388 افزایش ندهد و شاخص‌های اقتصادی، دچار تغییر عمده نشود. یادآور می‌شود، رشد نقدینگی سال 1388 معادل 9/23 درصد بود.

ضمنا با توجه به اینکه قیمت جدید دو کالای گاز و بنزین عملا و عمدتا از ماه بهمن به بعد افزایش یافته است، بنابراین عدد شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در ماه بهمن نیز افزایشی مشابه دی‌ماه خواهد داشت، زیرا در دی ماه، هنوز قبض‌های مصرفی گاز با نرخ‌های جدید به دست مصرف‌کنندگان نرسیده بود و بنزین صد تومانی هم وجود داشت. نکته‌ای که باید در محاسبه نرخ تورم مورد توجه قرار گیرد آن است که این امکان وجود دارد در آینده، سبد کالاهای مورد اندازه‌گیری برای شاخص تورم و وزن برخی از کالاهای آن، دچار اندکی تغییر شود. تغییرات مزبور که احتمالا ناشی از اثرات اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها است با تحقیقات میدانی قابل کشف است. این موضوع در تغییر سال پایه فعلی (100= 1383) دارای اهمیت می‌باشد.

به هر حال تورم، همیشه و در همه جا یک پدیده پولی است و علت آن، پیشی گرفتن رشد مقداری پول از رشد اقتصادی می‌باشد. یعنی نطفه تورم همیشه در بانک مرکزی منعقد شده و رشد می‌کند. به عبارت دیگر، در صورت ثبات عرضه پول، تغییرات نرخ تورم نیز تقریبا ثابت و در حد به علاوه و منهای یک درصد خواهد بود. آیا دولت تدابیر لازم را برای جلوگیری از افزایش رشد نقدینگی در دستور کار دارد؟

جهان صنعت:افتخار به حداقل‌ها، چرا؟

«افتخار به حداقل‌ها، چرا؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم  
طهماسب طلایی است که در آن می‌خوانید؛ اوایل سال‌جاری بود که رییس سازمان سرمایه‌گذاری و کمک‌های فنی و اقتصادی ایران حجم سرمایه‌گذاری خارجی در ایران را رتبه‌دار ارشد میان شاخص‌های اقتصادی کشور اعلام کرد و ایران را جزو کشورهای اول در این بخش برشمرد. علیشیری از کاهش این شاخص میان کشورهای دیگر خبر داده بود تا شاید خوشحال شویم که ما هم در زمره کشورهای برتر در جذب سرمایه‌ها قرار داریم.

اما این پایان کار نبود و وی چند روز پیش هم دوباره مصاحبه‌ای داشتند تا بگویند در 9 ماهه سال‌جاری حدود7/2 میلیارد دلار سرمایه خارجی به کشور وارد شده و از قضا شرایط خوب اقتصادی ایران دلیل این موضوع بوده است.

به هر سو‌‌ با توجه به تکرار این بحث بد نیست نگاهی به آمارهای چند سال گذشته داشته باشیم تا دریابیم آنگونه که ایشان می‌گویند حجم سرمایه خارجی در مقایسه با کشورهای منطقه برای ایران قابل قبول است یا خیر. 
 
جالب است بدانید طی سال 2009 ایران کمی بیش از سه میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب  کرده که بیشتر هم در بخش نفت بوده است. فارغ از آنکه چه میزان از این ارقام اعلامی به واقع وارد زیرساخت‌های کشور شده است با پذیرش ارقام اعلامی باید گفت در همین سال آماری، عربستان 5/35 میلیارد دلار، قطر 7/8 میلیارد دلار، ترکیه 6/7 میلیارد دلار و لبنان 8/4 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کرده‌اند. جالب‌‌تر آنکه دیروز هم یک مقام مسوول عراقی از جذب 10 میلیارد دلار در سال 2010 در این کشور خبر داده تا به وضوح در‌یابیم که گفته مقام ایرانی آنچنان هم که می‌گویند افتخار‌برانگیز نیست‌ زیرا عراق و لبنان با وجود بحران‌ها و شرایط نا‌ایمن سیاسی جایگاه برتری نسبت به ایران داشته و این سوال را برای ما مطرح کرده‌اند که چگونه ما از شرایط خوبمان یاد می‌کنیم و قیاسی بین ‌جایگاهمان در منطقه و ارقام اعلامی نداریم؟حال آنکه آمار‌های آنکتاد (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل) حکایت دیگری از ایران دارد و حجم کل سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی انجام شده در ایران از سال 1990 تا پایان سال 2009 را مجموعا 98/23 میلیارد دلار می‌داند که رتبه ایران را در میان 14 کشور خاورمیانه بیشتر از جایگاه ششم نمی‌داند!

بر این اساس و با عطف به گفته این مسوول ایرانی باید پرسید که چرا با وجود آنکه سهم ایران از جذب سرمایه‌گذاری خارجی در کل دنیا کمتر از نیم درصد است‌ از توفیق در این بخش یاد می‌شود و فراموش می‌گردد که جایگاه بالقوه ایران در منطقه تا حد فراتر از کشورهای برتر در این عرصه است‌؟

از سوی دیگر هم با توجه به آنکه آمار سرمایه‌گذاری خارجی در ایران رتبه اول شاخص‌های اقتصادی کشور دانسته شده، بد نیست پرسیده شود که چه بر سر دیگر شاخص‌های اقتصادی آمده که چنین شاخصی بر صدر نشسته است؟ آیا اگر نسبتی برقرار کنیم دیگر شاخص‌ها هم این‌گونه حداقلی هستند که برخی از آنها سال‌هاست که آماری دقیق از آنها در دست نیست؟

به واقع چرا بر این حداقل‌ها افتخار می‌کنیم، اگر اندکی با خود روراست باشیم باید با کمی احتیاط از این آمارها یاد کنیم و این‌گونه مفتخر نباشیم که برتر هستیم اما نباشیم!

شاید خود این مقام مسوول هم این آمارها را کنار هم ننشانده که در سال‌جاری برای بار دوم این‌گونه آمارها را دست‌چین شده به رسانه‌ها می‌رساند و فراموش می‌کند بجز ایشان بسیاری مرجع آماری در جهان وجود دارند که حقایق را خبر می‌دهند!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها