گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

قسمت دوم سریال شاهکار هوایی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «رقص تروریست ها بر لبه تیغ»،«مأموریت عقیم»،«عیار ملت در فتنه 88‏»،«تلفات تاکی؟»،«اصل و فرع سیاست»،«77 قربانی برای قدم نورسیده برف و باران؛»،«رویاهای خانم وزیر»،«قسمت دوم سریال شاهکار هوایی‌»،«راه‌حل‌هایی برای معضل بدهی دولت به بخش‌خصوصی»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۷۸۹۳۸

کیهان:رقص تروریست ها بر لبه تیغ

«رقص تروریست ها بر لبه تیغ»عنوان یادداشت روز روزنامه ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛از 31 ژوئیه 2009- 8 مرداد 88- که سه تبعه آمریکایی به دلیل ورود غیرقانونی به خاک جمهوری اسلامی و به اتهام جاسوسی در مرز عراق دستگیر شدند تا انتشار خبری درباره دستگیری یک جاسوس زن آمریکایی در مرزهای شمالی- که البته تایید نهایی نشد- فعالیت ها و تحرکات جاسوسی علیه ایران شتاب گرفته و میل به افزایش داشته است. چرا که در این میان 18 مهرماه سال جاری نیز دو تبعه آلمانی که در پوشش توریست و گردشگر در تبریز حضور یافته بودند به اتهام جاسوسی بازداشت شدند.

همچنین جای تأمل است که به موازات این تحرکات جاسوسی طی یکسال و نیم گذشته دشمنان نشان دار نظام جمهوری اسلامی به اقدامات تروریستی علیه دانشمندان کشورمان دست یازیدند. یکسال پیش در چنین روزهایی-22/10/88- عوامل ضد انقلاب دکتر علی محمدی را ترور و به شهادت رساند. ماه پیش هم دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی دو دانشمند هسته ای مورد سوءقصد قرار گرفتند که دکتر شهریاری به شهادت رسید.

هرچند از همان ابتدا ردپای رژیم صهیونیستی در ترورها قابل پیش بینی بود اما در ادامه مسئله کاملا مشخص شد بطوری که همین چند روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص و سایت وزارت خارجه این رژیم جعلی، هر دو ترور دانشمندان هسته ای را جزو موفقیت های مئیر داگان رئیس پیشین موساد ارزیابی کرده و به این ترتیب به صراحت اعتراف کردند که موساد در این ترورها نقش داشته است. حوادث تروریستی در زاهدان، چابهار، مهاباد و ... را نیز باید به اقدامات تروریستی دشمنان اضافه کرد.

اکنون این پرسش به میان می آید که چرا چند کشور غربی و رژیم صهیونیستی راهبرد «جاسوسی و ترور»! را علیه ایران اسلامی برگزیده اند؟ برای پاسخ به این سؤال ناگزیر باید نقبی به ماه های گذشته زد و صحنه رویارویی ایران اسلامی با نظام سلطه و مستکبران و چپاولگران را به نظاره نشست.

نقطه عزیمت بحث به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 برمی گردد.

از چند ماه مانده به انتخابات، دشمنان خارجی و متأسفانه برخی که گمارده های آنها در داخل محسوب می شوند بر روی سلامت انتخابات ایران شبهه افکنی کردند. نمونه ها و کدها در این باره به قدری است که گرد آوردن آنها مصداق مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود اما از باب نمونه که مشتی از خروارها و اندکی از بسیارها است می توان به مقاله دانیل کالینگرت عضو ارشد CIA اشاره کرد که صریحاً پارادایم مقوله شبهه افکنی در انتخابات را تئوریزه می کند. یا در همین راستا مرکز «سابان» وابسته به اندیشکده آمریکایی بروکینگز در جهت براندازی نرم در ایران و حمایت از مخالفان نظام قبل از انتخابات دستورالعمل صادر می نماید. خب؛ نمونه هایی از این دست و پمپاژکردن شبهه تقلب در فضای قبل از انتخابات نشان از آن داشت که دشمنان بیرونی و داخلی ایران اسلامی موعد انتخابات ریاست جمهوری را به عنوان بزنگاهی برای ترور جمهوریت و اسلامیت نظام درنظر گرفته اند و با طراحی های پیچیده و تودرتو تمام پتانسیل خود را به صحنه آورده اند تا به زعم خودشان بساط جمهوری اسلامی را جمع نمایند! بنابراین بعد از انتخابات مشاهده می کنیم که ادعای واهی تقلب پیش کشیده شده و از همین رهگذر آشوبها و اغتشاشات خیابانی کلید می خورد.

جالب اینجاست که در ادامه این پروژه به ثمر ننشسته مقامات ارشد آمریکایی و برخی دولت های غربی و همچنین رژیم صهیونیستی از باراک اوباما، هیلاری کلینتون تا سارکوزی و شیمون پرز و نتانیاهو آشکارا از آشوبگران و براندازان حمایت می کنند.

حتی برخی از تحلیلگران خارجی و غربی که همواره ژست دموکراسی خواهانه و انسان دوستانه به خود می گیرند به صحنه آمدند و بر نقش آمریکا و اذنابش در طراحی آشوب ها به منظور سرنگونی و تغییر نظام جمهوری اسلامی تاکید کردند.

 اعترافات «کنت تیمرمن» رئیس بنیاد ملی دموکراسی (NED)، «پل کریگ رابرتز» سیاستمدار سابق آمریکایی، «لرد بالتیمور» نویسنده و پژوهشگر غربی، «نیل ویلاتیو» تحلیلگر برجسته غربی و عضو کمپین مخالفان تحریم و مداخله نظامی در ایران نمونه هایی از این دست است.

اما علی رغم تمام ترفندها، دسیسه ها و کارشکنی هایی که دشمنان بیرونی نظام با به خدمت گرفتن بعضی در داخل کشور انجام دادند عمر فتنه 88 با بصیرت آحاد ملت به شماره افتاد و در 9 دی و 22 بهمن همان سال مرگ سیاسی فتنه گران رقم خورد.

طبیعی است که دشمنان تابلودار نظام که مدیریت فتنه پس از انتخابات را برعهده داشتند بعد از ناکامی بزرگ در پروژه -به زعم خود- براندازی جمهوری اسلامی به تاکتیک ها و راهبردهای دیگری روی بیاورند از همین روی، در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری از کانال شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه تحریمی 1929 را علیه ایران به صحنه آوردند!

سپس آمریکا، استرالیا و اتحادیه اروپا تحریم های یکجانبه را بطرفیت ایران به تصویب رساندند.

حتی در شرایطی که جمهوری اسلامی خردادماه سال جاری گزارش نهایی خود درباره «بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر»-UPR- را در صحن شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو ارایه کرده و این گزارش با اجماع به تصویب رسید ولی چندی پیش با نفوذ آمریکا، رژیم صهیونیستی و استرالیا، کمیته سوم مجمع عمومی قطعنامه ای ضد ایرانی پیرامون حقوق بشر به تصویب رساند و این در حالی بود که 112 کشور عضو سازمان ملل با این قطعنامه موافقت نکردند.

خلاصه آنکه دشمنان با طراحی پروژه تقلب در انتخابات، مشروعیت نظام را نشانه رفته بودند، با اجرایی کردن گزینه- تحریم ها بر ضد ایران به فلج کردن اقتصاد جمهوری اسلامی دل بسته بودند، با پیش کشیدن سیاست «ایران هراسی» به دنبال اجماع جامعه جهانی علیه ایران بودند تا بنابر آنچه که می پنداشتند جمهوری اسلامی را در عرصه سیاسی و دیپلماسی منزوی نمایند و... چه پنبه دانه رنگارنگی در خواب دیده بودند. آنها تضعیف ساختار نظام و شکاف میان حاکمیت و مردم را تصور کرده بودند اما حضور توده های میلیونی در 9 دی و 22 بهمن خط بطلانی بر تصور آنها کشید.

به تحریم ها امید بسته بودند اما نه تنها بی خاصیتی و ناکارآمدی تحریم ها به اعتراف رسانه های غربی برملا شد که امروز ایران اسلامی با به اجرا درآوردن طرح بزرگ اقتصادی هدفمندی یارانه ها، دشمنان بیرونی را در موقعیت آچمز قرار داده است.

از سوی دیگر در حوزه دیپلماسی و سیاسی امروز توپ در زمین دشمن قرار گرفته است. اولا ایران در مذاکرات ژنو3 اقتدار خود را به نمایش گذاشت به طوری که تیم خانم اشتون در مذاکرات نتوانست دستپاچگی و سراسیمگی خود را پنهان نماید. ثانیا پیشنهاد هوشمندانه ایران اسلامی مبنی بر بازدید از تاسیسات هسته ای کشورمان از سوی کشورهای مختلف تمام بهانه ها و اشکال تراشی های آمریکا و چند کشور دنباله رو او را از بین برد.

همه این موفقیت ها در حالی است که جمهوری اسلامی ایران طی دو سال گذشته پیشرفت های خارق العاده ای در زمینه مسایل هسته ای داشته است که همگان حتی دشمنان توان انکار آن را ندارند.

اینجاست که با اشاره به موارد یاد شده می توان فهمید و پی برد که چرا داعیه داران قدرت (اعم از قدرت و توان نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و...) منفعلانه و از سر عجز و ناتوانی راهبرد «جاسوسی و ترور» علیه ایران را برگزیده اند.

واقعیت آن است که پیشرفت فزاینده و هر روزه نظام جمهوری اسلامی را نمی توانند برتابند. همچنانکه «جان ساورز» رئیس سازمان جاسوسی ام آی 6 انگلیس یکماه قبل از ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان- عباسی و شهریاری- عجزآلود می گوید که دیپلماسی به تنهایی کافی نیست و باید در برابر ایران از اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی بهره برد!

آنچه باید خاطرنشان کرد آن است که دشمنان در حوزه اطلاعاتی نیز سیلی های سنگینی از ایران دریافت کرده اند. در بحبوحه کارزاری که دشمنان بیرونی تمامی ظرفیت و پتانسیل خود را علیه ایران اسلامی به صحنه آورده بودند دستگاه اطلاعاتی کشور با شکار عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان تودهنی محکمی را به تروریسم دولتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی زد.
ضمن آنکه دستگیری سه تبعه آمریکایی، دو تبعه آلمانی و مواردی از این دست که همگی متهم به جاسوسی هستند نشان از اقتدار و بیداری و هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی دارد.

اخیرا نیز سربازان گمنام امام زمان(عج) با رصد دقیق اطلاعاتی و اقدامات چند لایه آفندی و پدافندی و نفوذ به عمق اطلاعاتی موساد عوامل اصلی ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی را شناسایی و دستگیر کردند. مروری گذرا بر بازتاب خبر بازداشت تروریست ها و حیرت توام با وحشت سرویس های اطلاعاتی بیگانه از این موفقیت ها به وضوح نشان می دهد که تروریست ها علی رغم بهره گیری از تجهیزات و امکانات بیگانگان، خود را در حال رقص بر لبه تیغ می دانند.

اکنون نوبت دستگاه قضایی است که اقتدار جمهوری اسلامی ایران را بار دیگر به دشمنان بیرونی و نشان دار نظام تحمیل نماید.

البته دستگاه قضایی همچنانکه انتظار می رفت اقدامات ارزشمندی در این زمینه انجام داده است و در همین ارتباط از جمله برای سه تبعه آمریکایی متهم به جاسوسی کیفرخواست صادر شده و زمان رسیدگی به اتهامات آنها در دادگاه به گفته مقامات قضایی 17بهمن ماه خواهد بود.

دو تبعه آلمانی نیز به خبرنگار نبودنشان اعتراف داشته و مقامات قضایی تصریح کرده اند که جرم جاسوسی آنها محرز است و پرونده این دو در حال تکمیل شدن است. همچنین در ماه گذشته 11نفر از عوامل گروهک تروریستی جندالشیطان پس از فرآیند دادرسی اعدام شدند و مردم انقلابی و مؤمن ایران اسلامی بی صبرانه منتظرند تا در اسرع وقت بقیه جاسوسان و تروریست ها و عوامل ستون پنجم دشمن نیز به سزای اعمالشان برسند.

جمهوری اسلامی:مأموریت عقیم

«مأموریت عقیم»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در یک دوره گردی سیاسی، بار دیگر برای دیدار و مذاکره با مقامات امارات، یمن، قطر و عمان عازم منطقه شده است. وی در این سفر سعی می‌کند با تکرار ادعاهای همیشگی واشنگتن، شانس خود را برای جلب نظر کشورهای منطقه امتحان نماید و در جهت کمک به دیپلماسی شکست خورده و ناکام آمریکا، استمداد و آنها را به دشمنی با ایران و اعلام حمایت از سیاستهای ضد ایرانی واشنگتن تشویق کند.

این، نخستین سفر یک مقام بلندپایه آمریکا در سال جدید میلادی به منطقه محسوب می‌شود که قرار است از این طریق، زمینه‌های خروج آمریکا از بن بست سیاسی در منطقه ارزیابی شود. علیرغم این واقعیت‌ها، تلاشهای مستمر واشنگتن برای محاصره سیاسی - تبلیغاتی ایران همواره استمرار داشته و تقریباً بدون استثنا، همیشه نیز با شکست و ناکامی مطلق مواجه گردیده است.

نباید از نظر دور داشت که پیش از این هم "هیلاری کلینتون" وزیر خارجه، "رابرت گیتس" وزیر دفاع و سایر مقامات ارشد آمریکائی با سفر به منطقه سعی داشته‌اند در ارتباطات منطقه‌ای ایران ایجاد اختلال کنند و روابط سیاسی - اقتصادی و مناسبات فیمابین را مطابق خواسته‌های واشنگتن، تحت الشعاع قرار دهند. خشم واشنگتن از اینست که علیرغم اصرار فوق‌العاده آمریکا برای القای شبهه علیه ایران اسلامی و ارائه چهره‌ای مخدوش از دیپلماسی منطقه‌ای ایران، این واشنگتن است که در منطقه دچار بحران‌های شدید و گسترده است و در باتلاق حوادث روزمره، دست و پا می‌زند.

زنجیره بحران‌ها در آمریکا، از بحران اقتصادی گرفته تا افول ستاره اقبال "باراک اوباما" براثر اثبات بی کفایتی، بی‌تدبیری و عدم کارآئی وی، همگی نشانگر آنست که اوباما و دستیارانش نتوانسته‌اند چهره‌ای موجه و قابل اعتماد از دولت خود به نمایش بگذارند. در واقع، مقامات واشنگتن علیرغم اقدامات و برنامه ریزی‌های کوتاه مدت و دراز مدت خود برای تخریب مناسبات ایران و همسایگانش، در کل منطقه شاهد اوج گیری اقتدار سیاسی و نفوذ کلام ایران هستند و حداقل در 3 مورد، عملاً و بطور آشکار، خواستار همکاریها و کمک ایران برای تضمین موفقیت سیاست‌های ناکام و انفعالی واشنگتن بوده اند.

الف - در افغانستان
ب - در عراق
ج - در مسأله فلسطین

این برای مقامات واشنگتن،‌ یک شکست بزرگ سیاسی محسوب می‌شود که در عین ادعای ابرقدرتی و اینکه آمریکا نقش اول و برتر در دنیای تک قطبی را به خود اختصاص داده، دست نیاز به سوی ایران دراز می‌کند تا بلکه بتواند سیاست‌های منطقه‌ای خود را با تضمین و اطمینان بیشتری ادامه دهد لکن در عین حال، نهایت بی اعتباری آمریکا در گفتار و عمل محسوب می‌شود که واشنگتن در عین استمداد از ایران، برای کارشکنی علیه ایران، از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند.

کاملاً آشکار است که همسایگان ایران، از تجربه‌های ناموفق عناصری همچون صدام درس عبرت گرفته‌اند و می‌دانند که نباید با طناب آمریکا به درون چاه بروند و تجربه‌های ناکام و شکست خورده صدام را تکرار کنند. علاوه بر این، قاعدتاً از فرصتهای کنونی می‌توان برای اثبات قانونمندیهای حاکم بر منطقه بهره گرفت. اما آیا کشورهای طرف مذاکره هیلاری کلینتون به وی خواهند گفت که برای تکرار تجربه‌های ناموفق و ناکام گذشته وسوسه شود چرا که جای هیچگونه امیدی به چشم نمی‌خورد.

همه به خاطر دارند که 30 سال پیش در چنین روزهائی، صدام برای تحقق برنامه‌های آمریکا سنگ تمام گذاشت و هر آنچه می‌توانست، به انجام رساند ولی سرانجام توسط اشغالگران آمریکائی سرنگون و برای اعدام به دست دشمنانش، معارضین عراقی، سپرده شد. خوبست خانم کلینتون به این سئوال پاسخ دهد که آیا انتظار دارد آمریکا با چنین سیاست پرفراز و نشیبی، در منطقه مورد استقبال قرار گیرد؟ آیا کسی هست که بخواهد دچار سرنوشت صدام شود؟ آیا دیپلماسی ناکام آمریکا با این رفتارهای کینه توزانه، راه به جائی خواهد برد؟

البته دوره گردی هیلاری کلینتون ثابت می‌کند که وی حتی با وجود آگاهی نسبت به ناکامی‌ها و نامرادی‌های دیپلماسی رسوای آمریکا هنوز هم امیدوار است بلکه همسایگان ایران را اغفال کند و آنها را به همراهی با آمریکا وادار نماید اما سرنوشت شوم صدام، برای همگان یک درس عبرت بزرگ و فراموش نشدنی محسوب می‌گردد، با این تفاوت که امروزه اوباما و دستیارانش حتی درون ساختار قدرت آمریکا هم فاقد کمترین وزن و اعتبارند. نتایج انتخابات آبانماه کنگره، به حاکمیت دمکراتها در مجلس نمایندگان و سنا پایان داد و همین امر نشان می‌دهد که وزیر خارجه آمریکا، ضعیف‌تر از هر زمان ممکن دست به این دوره گردی سیاسی زده است، سفری که از همین ابتدا و حتی قبل از شروع آن،‌ یک "مأموریت عقیم" و بیهوده تلقی شده است.

رسالت:عیار ملت در فتنه 88‏

«عیار ملت در فتنه 88‏»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛
1- کلمه فتنه از ماده فتن به معنای گداختن طلا برای کاستن ناخالصی ها و رگه های زاید مستفاد شده است. با در نظر گرفتن همین اصل، فتنه در قبال بشر و جوامع انسانی به معنای آزمایش و امتحان به کار می رود که سره از ناسره و پاکی را از پلشتی می ستاند. سربلندی در فتنه و امتحان الهی عیار یک شخص و یا ملت را بالا می برد و شکست در این سنت جاودان الهی آغاز خذلان و خسران است.‏

معمر بن خلاد از ابو الحسن (علیه السلام)نقل می کند که آن حضرت فرمودند:‏
‏...همچنانکه طلا گداخته و آزموده می شود ،مردم هم آزموده می شوند و هم چنانکه طلا ناب می شود مردم نیز ناب می شوند.(اصول کافی ج2،ص194)‏
مردم ایران در سه دهه گذشته در بوته آزمایش ها، امتحان ها وفتنه های سختی قرار گرفته اند که هر کدام از آنها به تنهایی می توانست یک ملت و تفکرش را برای همیشه از صحنه تاریخ حذف کند. اما مردم ایران در هر کوره ای که گداخته شدند ناب تر از گذشته و درخشان تر از قبل شدند. فتنه ها در 31 سال گذشته عیار ملت ایران را روز به روز بالا برده تا جایی که امروز ایران اسلامی و تفکر مترقی  انقلاب اسلامی بر فراز قله های اقتدار،شرافت و تاثیرگذاری در عرصه های داخلی، منطقه ای و بین المللی قرار دارد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی به خوبی این واقعیت و سنت الهی را در دیدار اخیر خود با مردم قم به مناسبت 19 دی تشریح کردند و از آن به عنوان یک دستور العمل یاد نمودند. "وقتى امتحانِ خوب بدهید، خدا شما را بالا می برد. امروز خط اسلام، خط ایمان باللَّه، خط انقلاب در کشور و در میان ملت، خیلى قوى‌تر، پررنگ‌تر و بالاتر است از آنچه که قبل از این فتنه‎]‎فتنه 88‏‎[‎‏ بود. چرا؟ چون مردم، خوب امتحان دادند. این، نمره‌ الهى است. این شد براى ما دستورالعمل... امروز ملت ایران در سیاستهاى داخلىِ خودش مقتدر است؛ در سیاست خارجىِ خودش مقتدر است؛ در تأثیرگذارى بر روى منطقه مقتدر است؛ در تأثیرگذارى بر روى مسائل مهم جهانى هم مقتدر است..."

2- اینکه ایران اسلامی در سیاست داخلی و خارجی خود در اوج اقتدار قرار دارد یک تعارف و یا مبالغه نیست. بلکه و اقعیت غیر قابل انکاری است که در عرصه خارجی آن دشمنان انقلاب به آن اذعان دارند و در عرصه های داخلی نیز پیشبرد موفق سیاست ها وبرنامه های بزرگی نظیر هدفمند شدن یارانه ها نشان می دهد.‏

همزمان با جمهوری اسلامی ایران چند کشور دیگر نظیر بولیوی و الجزایر نیز دست به اصلاح قیمت ها زدند اما پس از گذشت چند ساعت در اوضاع بحران زده کنونی  اقتصاد جهانی با شکست مواجه شدند. اما اعتماد ملت ایران به دولتشان و سرمایه های اجتماعی انبوهی که پس از فتنه سال گذشته در بین مردم شکل گرفت مانع از آن شد که کوچکترین اخلالی در روند طرح عظیم تحول اقتصادی صورت پذیرد که مایه شگفتی بسیاری از تحلیلگران خارجی و داخلی قرار گرفته است. در ساحت خارجی به اذعان هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا امروز در منطقه، فضای بین المللی و حتی در حیاط خلوت آمریکا یعنی در آمریکای لاتین "جبهه ایران" در حال تقویت شدن است و جایی در جهان نیست که منافع ایران و غرب در مقابل هم قرار نگیرند.

تقابل جبهه استضعاف و استکبار، جبهه تجدیدنظرطلبان نظام بین المللی در برابر محافظه کاران و تمامیت خواهان حاکم بر شورای امنیت، تقابل فقر و غنا و از همه مهتر احتجاج عدالت با بی عدالتی مثل سه دهه گذشته استمرار پیدا کرده با این تفاوت امروز جبهه عدالتخواهان، تجدیدنظرطلبان و مستضعفان به مراتب از گذشته بیشتر تقویت شده و امروز می تواندسر منشا تحولات بین المللی منطقه و داخلی بزرگی قرار گیرد.‏

‏3- فتنه 88 عیار ملت را بالا برد اما رگه های ناخالصی هنوز به مانند کبک سر در برف دارند و نمی بینند یا نمی خواهند ببینند پیرامونشان چه اتفاقات بزرگی در حال رخ دادن است. آنهایی که در امتحان 88 از ملت جا ماندند "باج سکوت شان" را می خواهند و می گویند اگر لب باز کنیم ...

اما وقتی لب باز می کنند نهایت تلاششان تکرار حرفهای دهه 50 و 60 اروپا در زمینه سیاست های کنترل جمعیت است که امروز همان اروپایی ها نیز آن نسخه ها را به سطل های زباله ریخته اند. البته یک رونوشت از آن را به دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی خود سپرده اند. فرانک نوتشتین - مدیر سابق مرکز مطالعات جمعیت در دانشگاه پرینستون که بعدا رئیس هیئت إسکان در سازمان ملل شد - یکبار در اظهاراتی صادقانه گفت :
" باید برای جلوگیری از رشد جمعیت کشورهای جنوب برنامه ریزی شود وگرنه پیشرفت اقتصادی در این مناطق موجب خواهد شد ابرقدرتهای کنونی در آینده به اقلیتهایی تبدیل شوند که روز به روز وزن کم می کنند و در نتیجه سهمشان از ثروت جهان کاسته شود و امکان کنترل جهان را از دست بدهند. سیاست ملی ما در قبال کشورهای عقب‌مانده باید در پرتو این حقیقت تعریف شود."‏

امروز خاموشی عده ای که غیر از خودشان دیگران را نخبه نمی دانند و نخبگی را مصادره کرده اند نه تنها در مصادر تصمیم گیری خللی ایجاد نکرده بلکه حکمرانی عادلانه و مطلوب را نیز روان تر از گذشته نموده است. آیا اقتدار امروز ایران که مایه مباهات ملت و رهبری است میراث توافق سعدآباد و خنده های متملقانه با جک استراو وزیرخارجه وقت انگلیس است؟ آیا اقتدار ایران در سیاست داخلی میراث واهمه های بی پایان دولت ها از اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها و تورم 46 درصدی سال 1374 است؟ چرا در زمانی که همین به اصطلاح نخبگان مسئولیت مذاکرات هسته ای را بر عهده داشتند، نه تنها غنی سازی بلکه تمامی فعالیت های هسته ای کشورمان به حال تعلیق در آمد؟ "تعلیق داوطلبانه غیرالزام آور" را کدام نخبه وارد کتاب های حقوق بین الملل کرد؟ چرا همین نخبگانی که امروز برخی به آنها می نازند و باج سکوتشان را می خواهند کارمند دیک چنی در شرکت هالیبرتن شدند؟

‏ 4- بالا رفتن عیار ملت به معنای پایان یافتن ابتلائات و امتحان های الهی نیست. امتحان سنت جاودان الهی است و با موفقیت در هر مقطع سخت تر می شود. یک لحظه غفلت مایه امیدواری دشمن و حرکت در مسیر تباهی است.

غفلت از واقعیت ها ظلال نفوس و مایه گمراهی یک جامعه است. غفلت، فراموش شدن امری از خاطر انسان و عدم توجه به آن است. امری که می تواند فرصت یا تهدید باشد. در جبهه، جنگ یک واقعیت است و غفلت از واقعیت جنگ در نوبت نبرد، مساوی است با رها کردن تنگه احد و شکستن دندان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم). خالد بن ولید ها در کمینند تا با سواران خود از تنگه احد به مسلمانان حمله کنند و از پشت، بر قلب سپاه اسلام خنجر بزنند.به تعبیر رهبر معظم انقلاب " همه باید بیدار باشند. نمی خواهیم و نباید بالش نرم زیر سرمان بگذاریم، براى خودمان لالایى بخوانیم؛ هى بگوییم دشمن شکست خورد، دشمن ضعیف است، ما قوى هستیم؛ این نباید ما را به خواب ببرد. ما باید بیدار باشیم؛ همان طور که امیرالمؤمنین فرمود: "و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه". وقتى درگیرى دارید، باید بیدار باشید."‏

بیداری رمز عزت یک ملت است. هر جا توانستیم درست تشخیص دهیم و به موقع و در همان لحظه حساس وظیفه خود را انجام دهیم، از آن امتحان و ابتلای الهی سربلند بیرون آمده ایم و غلبه با ماست. آن‌گاه بر عیار ملت افزوده شده است. اما آنجایی که غفلت کردیم و یا صحیح و سقیم را تشخیص دادیم اما تنبلی کردیم یا فرزند، خانواده، پست و مقام را ترجیح دادیم و در صحنه حاضر نشدیم به عیار بالای خود وفادار نمانده ایم.‏

مردم سالاری:تلفات تاکی؟

«تلفات تاکی؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم شهرام صدوقی است که در آن می‌خوانید؛ایران در بین کشورهای جهان دارای رتبه هایی جهانی است که در خیلی مواقع باید به آن رتبه ها افتخار کرد. اغلب این رتبه های جهانی در بخش کشاورزی وتولید مطرح است که بررسی آنها هدف نگارش این مطلب نیست.

کشورمان همچنین در سایر شاخص های نامطلوب و حوادث نیز دارای رتبه در جهان است، به طوری که در بین کشورهای منطقه و حتی جهان خسارات ناشی از حوادث غیرمترقبه و همچنین حوادث جاده ای و هوایی کشورمان در رتبه های بالا ی جهانی قرار گرفته است.

کشتار سالا نه حدود 25 هزار نفر و آسیب های جدی جسمی حدود 100 هزار نفر از هموطنان در جاده های کشور از جمله آماری است که از میزان تلفات بسیاری از نزاع های بین المللی در گوشه و کنار جهان هم بیشتر است. به عبارتی دیگر با توجه به تلفات حوادث جاده ای کشور اینگونه فرض کنید که ایران دائم درحال جنگ با کشوری مجازی است و روزانه و ماهانه در حال کشته و زخمی دادن است.

حال، به این آمارهای وحشتناک حوادث جاده ای اضافه کنید تلفات ناشی از حوادث هوایی کشوررا. براساس آمار موجود سالا نه حدود یک یا 2 حادثه بزرگ هوایی در آسمان کشور رخ می دهد که اتفاقا تمامی این حوادث نیز یا ناشی از خطای انسانی است یا از فرسودگی قطعات هواپیما که در هیچ یک از حوادث چندین سال اخیر بازخواستی از مدیران ارشد این صنعت پرخطر در کشور نشده است.

اصولا  سیستم جوابگویی برخی مدیران درکشور ما ظاهرا با تمام سیستم های رایج در سایر کشورهای جهان متفاوت است. در بسیاری از کشورهای جهان با وقوع حوادثی از این دست جایگاه مسوولین آن پس از بررسی دقیق و موشکافانه تحت تاثیر آن حوادث و خسارات ناشی از آن قرار می گیرد و حتی شاهد برخی استعفاها و جابه جایی ها می شویم. این در حالی است که در کشورما هنوز بررسی های مربوط به سقوط های گذشته به اتمام نرسیده است و پذیرش وقوع چنین حوادثی در کشور ظاهرا عادی شده است.

خانه ملت البته در واکنش به حادثه اخیر هوایی در کشور از وزیر راه و ترابری برای پاسخگویی به نمایندگان در خصوص علل سقوط هواپیما و کشته و زخمی شدن تعداد کثیری از هموطنان دعوت به عمل آورده است تا در اولین جلسه مجلس شورای اسلا می حاضر شود، اما نکته در اینجاست که در  حادثه اخیر همانطور که از شواهد پیداست شرایط پرواز مهیا نبوده و طبق آخرین اظهارات آقای بهبهانی وزیر راه و ترابری این پرواز به اصرار مردم انجام شده است! البته قضاوت درخصوص اظهار نظر اخیر را به عهده خوانندگان محترم می گذاریم.
جا دارد نمایندگان ملت نیم نگاهی هم به آمار تلفات سالیانه حوادث جاده ای کشور داشته باشند  و در خصوص آن هم سوالا تی مطرح کنند. اگرچه حوادث هوایی بازتاب ناگهانی و فراوانی را در اخبار داخلی و خارجی ایجاد می کنند اما آمار مخوف حوادث جاده ای در طول سال بسیار سنگین تر و وحشتناک تر است، به طوری که در طول 30 سال گذشته بیش از 300 هزار نفر در کف جاده های کشور جان خود را از دست داده اند و علی رغم فعالیت دست اندرکاران این حوزه از حمل ونقل، درساخت و بهبودمعابر اصلی و فرعی کشور هنوز شاهد تلفات بالا یی در این بخش هستیم.

هماهنگی  دستگاه های گوناگون البته در کاهش ایجاد حوادث جاده ای در کشور نقش بسیار خواهند داشت که می توان از آن جمله به نقش صنایع خودروساز در تولید خودروهای ایمن تر، شرکت های تابعه وزارت راه و ترابری برای اصلا ح جاده ها و تجهیزات مربوط به آنها و رفع  نقاط حادثه خیز کشور و نمایندگان مجلس شورای  اسلا می برای تدوین قوانین رفع موانع بهبود کیفیت جاده و خودرو  در سازمان ها و ارگان های درگیر این بخش از حمل و نقل و همچنین نیروی انتظامی در تقویت حضور فیزیکی و مکانیزه  در جاده های کشور نظارت بر نحوه صدور  گواهینامه های رانندگی اشاره کرد تا شاید شاهد کاهش تلفات اینگونه حوادث در کشور باشیم.

تهران امروز:اصل و فرع سیاست

«اصل و فرع سیاست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم دکتر محمد رضا جمالی است که در آن می‌خوانید؛در احوال کشورداری و آداب اداره حکومت آن چیزی که اصل است و ابتنای جامعه بر آن قرار دارد، محور قراردادن اصول و گذر از فروع است، به همین خاطر بسیاری از بزرگان و دلسوزان نظام تاکید می‌نمایند فروع و پرداختن به آنها نباید شما را از اصول بازدارد.

از ابتدای انقلاب تاکنون سعی عده‌ای بر آن بوده است تا با حادثه‌سازی و ابهام‌آفرینی در مسیر صحیح که توسط امام و مقام معظم رهبری تعیین شده و می‌شود خلل ایجاد نمایند. به همین‌خاطر تاریخ انقلاب بسیاری از این ابهام‌آفرینی‌ها را به یاد دارد اما در شرایط حاضر و سیر قافله تمدنی به سوی پیشرفت و توسعه نمی‌توان از چشم‌اندازهای امیدبخش و مسرت‌آفرینی که با کار و تلاش و اخلاص و عمل خالص برای خدا و برداشتن سنگ‌ها از پیش پاها و باز کردن گره‌ها غافل شد.

اگر عده‌ای اصولگرایی را که نیاز امروزه کشور ما می‌باشد و اقبال عمومی مردم ما به تفکر و گرایش اصولگرایی است را با جنجال‌آفرینی و تنش‌زایی اشتباه گرفته‌اند و هر روز به بهانه‌ای حرف‌هایی شاذ و نادر بدون در نظر داشتن جایگاه سیاسی و اداری خود عنوان می‌کنند، آیا وظیفه مطبوعات و اهل خرد این است که خود را درگیر بحث‌های باطل و هیچ و پوچ کنند یا این است که به امور مهم و تبیین فراگیر کردن نهضت خدمتگزاری برای مردم و ولی‌نعمتان انقلاب و مستضعفین و محرومان و رنج کشیدگان بپردازند؟ راه صحیح و اصولی این است که فروع ما را از اصول غافل نکند و زر ناب را به بهای آهن قراضه‌ای از دست ندهیم. شاید امروز جنجال ژورنالیستی برای کسانی که از اصول غافل شده و به فروع پرداخته‌اند نیز رنگ و لعاب خود را از دست داده است اما این سوال باقی است چرا به جای اینکه عده‌ای گزارشی از آنچه که وعده داده بودند ارائه بدهند، بیشتر به حاشیه‌ها می‌پردازند تا اصول و سیاست‌ورزی عالمانه را با سیاست‌زدگی دنبال ‌کنند.

ابتکار: 77 قربانی برای قدم نورسیده برف و باران؛

«77 قربانی برای قدم نورسیده برف و باران؛ لطفا یک بار هم از جعبه سیاه مدیریت بگویید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛پس از مدت‌ها انتظار و آلودگی هوا و خشک شدن زمین و سوختن جنگل ها، بالاخره با تاخیری طولانی زمستان واقعی همراه با سوز سرما و برف و باران همه جای ایران را فراگرفت. مردم کشورمان که دیگر چشم امید خود به جبهه‌های هوای کم فشار و پرفشار و توده‌های ابر را از دست داده بودند، به یکباره پذیرای قدم نورسیده برف و باران شدند، تا در نیمه راه دی ماه دلشان خوش شود که خدای آسمان و زمین آنها را فراموش نکرده است. چرا که به بیان قاآنی شیرازی:«ابر با آن تیره‌رخساری که پوشد روی روز/ مردم چشم است دهقان را ز باران داشتن».

اما این فقط روی خوش ماجرا بود و در گوشه ای از کشور همه چیز دست به دست هم داده بود تا از یک اشتباه مدیریتی دیگر، قربانگاهی ساخته شود برای پیشکش کردن جان 77 نفر از شهروندان پیش پای باران رحمتی که از آسمان نازل می‌شود. روز 19 دی ماه هواپیمای بوئینگ 727 با بیش از 100 نفر سرنشین علیرغم بارش شدید برف و باران و نامساعد بودن اوضاع جوی، پس از دو ساعت اما و اگر، با چراغ سبز مسئولین هواپیمایی کشوری، مهرآباد را به مقصد فرودگاه ارومیه ترک می‌کند اما ساعتی بعد سراز قربانگاه کلیسا کندی در 7 کیلومتری ارومیه در می‌آورد و فاجعه ای رقم می‌خورد.

بله به همین راحتی 77 خانواده داغدار می‌شوند وبیش از 30 قربانی دیگر در بیمارستان‌های شهر در دوراهی مرگ و زندگی، دست و پنجه نرم می‌کنند و بار دیگر سفید پوش شدن زمین به قیمت سیاه پوش شدن مردمان کشورمان تمام می‌شود.

تلخی ماجرای ارومیه وقتی تشدید می‌شود که یادمان بیاید 5 سال پیش درست در همین روز و در همین مکان و در همین اوضاع جوی، یک هواپیمای دیگر نیز سقوط می‌کند و 11 تن ازمقامات ارشد نظامی کشور از جمله شهید احمد کاظمی به شهادت می‌رسند. اما حتی تجربه‌های گذشته نیز حریف سوء مدیریت‌ها نمی‌شود.

برف و باران اگرچه برترین نعمات الهی و مهم ترین فرصت‌ها برای زندگانی و حیات آدمی است و در لطافت طبعشان خلاف نیست، اما هر گاه که دست مداخله گر انسان ناشیانه به این چرخه وارد شد، این رحمت بی پایان، به سادگی و ازسرندانم کاری به نقمت و مرارت و تهدید برای زندگی بدل می‌شود. باران متحول کننده و روینده، روزی به مدد سوء مدیریت بحران آلودگی به باران اسیدی مبدل شده و سر و روی شهروندان را تا یک قدمی انواع سرطان می‌کشاند و روزی دیگر به سبب سوء استفاده ازخاک و جنگل و طبیعت به سیل خروشان مبدل می‌گردد و همه چیز را می‌شوید و می‌برد و خرابی را جایگزین می‌کند. برف سفید و بی آزار روزی جان صدها انسان را در راهبندان ناشی از سوء تدبیر در راهداری‌ها به خطر می‌اندازد و روزی دیگر حریف هواپیمای بوئینگ پیر و از کار افتاده پرواز 727 می‌شود.

همین چند هفته پیش در موعد تعطیلات آغازسال جدید، به دلیل برف شدید در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، صدها و شاید هزاران پرواز طی یک هفته لغو و برنامه ریزی‌های هزاران نفر در این کشورها به هم می‌ریزد. اما مسئولین فرودگاه‌ها و متولیان پرواز،علیرغم داشتن مدرن ترین هواپیماها و فشار طبیعی مردم، زیر بار درخواست‌ها برای ازسر گرفتن فعالیت هواپیماها و متوسل شدن به شگرد نخ نمای سعی و خطا در پرواز‌ها نمی‌شوند و طبیعتا علیرغم اینکه صدها هزار نفر برای هفته‌ها در مبدا ماندند و به مقصد نرسیدند و سردرگمی بی سابقه ای بر مردم این کشورها حاکم شد اما همه آن مردمان زنده و سالمند و خونی از بینی کسی نریخت. وچنین است در جریان حادثه آتشفشان ایسلند و ... . مثال‌هایی از این دست زیاد است.

بر اساس گزارش رسانه ها، خانواده‌های قربانیان حادثه و مسافرانی که از این سانحه جان سالم به در برده اند، همگی یک سوال واضح از مسئولین دارند: چرا مسوولان هواپیمایی با وجودی که اوضاع جوی بسیار نامساعد بود اجازه پرواز می‌دهند تا جان هموطنان این گونه به خطر بیفتد؟

اما در واکنش به این سوالات بی جواب، بهبهانی وزیر راه و ترابری ساده ترین موضع ممکن را اتخاذ می‌کند. او با بیان اینکه «چیزی که در این حادثه مطرح نبوده، بحث مدیریتی است» تلویحا مردم را مقصر اصلی حادثه ارومیه قلمداد کرده و تاکید می‌کند که «در شرایط نامساعد جوی مردم فشار می‌آورند که پرواز انجام شود» و ظاهرا مسئولین هم ناچار به گوش دادن به درخواست مردم برای رفتن به قربانگاه هستند.

آیا پراندن بوئینگ پیر 37 ساله و از کار فتاده در چنین آب و هوایی چیزی به جز سوء مدیریت است؟ آیا عدم تجهیز فرودگاههایی مانند ارومیه و.. به امکانات لازم برای فرود در شرایط دشوار آب و هوایی چیزی غیر از سهل انگاری مدیران است؟ دادن اجازه پرواز با وجود اطلاع کامل از شرایط جوی و مجهز نبودن فرودگاه مقصد اگر قضیه و تصمیمی مدیریتی نیست، پس چیست؟ و به راستی چند سانحه هوایی دیگر باید اتفاق بیفتد تا مدیران ارشد کشور مجاب شوند سازمان‌های متولی تردد هوایی مردم نیازمند تغییر و تحول هستند؟

اما متاسفانه و بر حسب عادت مالوف مدیران ارشد کشورمان، بجای سخن گفتن از جعبه سیاه مدیریت خود از انتظار برای بررسی محتویات جعبه‌های سیاه هواپیمای‌های ساقط شده سخن می‌گویند. جناب آقای وزیر، رئیس محترم سازمان هواپیمایی و ..... لطفا دست نگهدارید و برای یکبار هم که شده مردم را به جعبه سیاه هواپیما و تشکیل ستاد‌های بررسی سانحه حواله ندهید و بیایید صاف و پوست کنده حکم به سو ء مدیریت خود و زیر مجموعه هایتان بدهید تا لااقل برای فرداهای دیگر این حادثه تلخ تجربه ای و عبرتی باشد.

سیاست روز:رویاهای خانم وزیر

«رویاهای خانم وزیر»عنوان یادداشت روزنامه‌ی سیاست به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا برای سفری دوره ای راهی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شده است. وی در این سفر از امارات ،یمن ، قطر و عمان دیدار می‌کند. هر چند که وی در این سفر اهداف سیاسی ، اقتصادی و نظامی را پیگیری می‌کند و تلاش دارد تا منافعی را برای آمریکا در شرایط حاکم شدن بحران اقتصادی بر این کشور ،کسب و حتی از این کشورها برای روند سازش در منطقه بهره‌برداری کند اما برخی محافل رسانه ای و سیاسی این سفر را ادامه پروژه ایران هراسی عنوان داشته‌اند.

مواضع هیلاری کلینتون هنگام بازدید از امارات و تلاش‌های وی برای خدشه دار ساختن روابط میان کشورهای عربی و جمهوری اسلامی ایران و ادعاهای واهی وی درباره فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای ایران ، گواهی بر این تحرکات است.
البته هیلاری در این پروژه تنها نبوده و برخی سناتورهای کنگره نیز در راستای پروژه ایران هراسی خواستار تدوین راهبرد نظامی برای مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای ایران شدند. هر چند که اینگونه موضع گیری‌ها از سوی مقامات آمریکایی امری تکراری و نخ نما شده است اما مواضع تکرار توهمات و رویا پردازی‌های خانم هیلاری می‌تواند برگرفته از شرایط حاکم شده بر عرصه داخلی و سیاست خارجی آمریکا باشد. بسیاری از ناظران بر این عقیده‌اند که‌ آمریکا که در اجرای اهداف خود در منطقه بویژه در تقابل با جبهه مقاومت ، چگونگی بازیگری در عراق ، به چالش کشاندن فعالیت‌های هسته‌ای صلح آمیز ایران در قالب مذاکرات ایران و 1+5 و... با شکست مواجه شده برای سرپوش نهادن بر این شکست‌ها و نیز ایجاد فضای تبلیغاتی در آستانه مذاکرات استانبول ، سفر دوره‌ای کلینتون به منطقه را طراحی کرده است.

نکته قابل توجه آنکه ابتکار عمل ایران در دعوت از نمایندگان کشورها و نهاد‌های بین المللی برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای آن هم بدون دعوت از آمریکا و برخی شرکای آن ، سردرگمی و هراس آمریکا را به همراه داشته است ،چرا که این اقدام ایران از یک سو نشانه‌ای دیگر بر واهی بودن ادعاهای آمریکا و متحدانش برای فضاسازی منفی علیه فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای ایران است و از سوی دیگر این ابتکار عمل، تزلزل جایگاه آمریکا برای تحمیل خواسته‌هایش به گروه 1+5 را به را به همراه دارد.

به اذعان بسیاری از آگاهان سیاسی ، تور هسته‌ای ایران ، آمریکا را با چالشهای جهانی مواجه می‌سازد، لذا این کشور برای کم رنگ کردن اهمیت تور هسته‌ای اعتماد ساز ایران و نیز سرپوش نهادن بر شکست‌هایش در برابر ایران ، فضاسازی منفی علیه نقش منطقه ای ایران را در پیش گرفته است که مواضع و ادعاهای کلینتون بخشی از این پروژه است.

برخی ناظران نیز تاکید دارند که فضاسازی هیلاری در چارچوب سرپوش نهادن بر رسوایی‌های اطلاعاتی صهیونیست‌ها و آمریکا در ایران بوده است بویژه اینکه توانایی‌ها و قابلیت‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ در دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها که به کشف تیم طراحان ترور استاد فیزیک کشورمان ، شهید مسعود علی محمدی را اجرا کرده‌ بودند ، ضربه‌ای سنگین برای صهیونیست‌ها و آمریکا بوده است.

با تمام این تفاسیر هر چند که پروژه نخ نما شده ایران هراسی همواره از سوی آمریکا تکرار شده است اما تحولات منطقه از شکست زودهنگام اهداف هیلاری در منطقه حکایت دارد.

البته آمریکا به دلیل بحران اقتصادی پروژه‌ای دیگر از ایران هراسی را نیز اجرا می‌کند و آن سوق دادن کشورهای عربی به خریدهای تسلیحاتی است تا این کشورها بودجه‌های عمرانی و اجتماعی خویش را صرف رونق اقتصادی آمریکا نمایند. این پروژه در حالی همچنان اجرا می‌شود که به اذعان کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای توان دفاعی ایران نه تنها تهدیدی برای منطقه نیست بلکه پشتوانه‌ای برای امنیت و ثبات منطقه است.

با تمام این تفاسیر به رغم تمام کارشکنی‌های آمریکا ، روابط میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای منطقه در سطح مختلف در حال گسترش است و دامنه آن از ابعاد سیاسی به بخش‌های اقتصادی و نظامی نیز گسترش یافته است.
دیدارهای مکرر مقامات ایران و کشورهای منطقه از جمله قطر، عمان و امارات ، حمایت کشورهای عربی از ریاست ایران بر اوپک، حضور ناوگان دریایی ایران در سواحل عمان ، امضای چندین توافقنامه امنیتی میان ایران و کشورهای عربی و... خود گواهی بر مناسبات همه جانبه ایران و کشورهای منطقه است.

البته آمریکایی‌ها برای اجرای پروژه‌های خود هزینه‌های بسیاری می‌پردازند و بعضا پیشنهادهای بسیاری را برای کشورهای عربی مطرح می‌کنند که بیان مسائلی همچون فروش تسلیحات پیشرفته و کمک به آمریکا تحولات منطقه‌ای بخشی از این سناریو است.

با تمام این تفاسیر روند تحولات نشان می‌دهد که این اقدامات نیز نتوانسته دستاوردی برای آمریکا داشته باشد و کشورهای منطقه با محوریت ایران و کشورهای عربی، افغانستان و پاکستان، ترکیه و... به دنبال بومی سازی مسائل منطقه و ایجاد شرایط خروج بیگانگان از منطقه هستند. امری که رویاهای آمریکایی‌ها از جمله خانم هیلاری وزیر خارجه آمریکا را نابود ساخته است.

این همگرایی با تقویت توان دفاعی در برابر بیگانگان ، اتخاذ مواضع واحد در برابر رژیم صهیونیستی و... می‌تواند تکمیل گردد که مسلما دستاوردهای بسیاری برای کشورهای منطقه به همراه خواهد داشت. البته آمریکا همچنان با ادعاها و وعده‌های پوشالی به دنبال فریب کشورهای منطقه است که بیداری دولتها و تاکید ملتها بر تحکیم روابط منطقه‌ای سدی در برابر این توطئه‌ها است. آنچه مسلم گردیده همگرایی کشورهای عربی به خواسته‌های آمریکا صرفا به استمرار مداخلات آمریکا در امور داخلی این کشورها و انحراف این کشورها از دشمن واقعی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی و حضور بیگانگان منجر می‌گردد، در حالی که استمرار همگرایی آنها به طرح‌های جمهوری اسلامی ایران برای تامین امنیت و ثبات منطقه و مقابله با دشمنان اتحاد همسایگان، بیشترین دستاورد را برای کشورهای منطقه به همراه خواهد داشت.

جهان صنعت:قسمت دوم سریال شاهکار هوایی‌

«قسمت دوم سریال شاهکار هوایی‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم محمدحسین مهرزاد است که در آن می‌خوانید؛ پس از اینکه سازمان هواپیمایی کشوری موفق شد سال گذشته رکورد سوانح هوایی را به نام ایران ثبت کند گویی هنوز مسوولان درس نگرفته‌اند و سریال سوانح امسال هم شروع شد. پس از آنکه شامگاه یکشنبه 77 نفر با بوئینگ 37 ساله هما راهی دیار باقی شدند آخرین ساعات دوشنبه باز هم هما حادثه آفرید که البته جای شکرش باقی است که نتوانستند کسی را به آخرت بفرستند چراکه پرواز شماره 439 هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران که با چهار ساعت و 45 دقیقه تاخیر ساری را به مقصد بندرعباس ترک کرده بود در فرودگاه مهرآباد فرود اضطراری کرد و تا ساعت 20:1 بامداد مسافران معطل شدند تا بالاخره در این ساعت به سمت بندرعباس حرکت کردند.

گویی این بار ایرلاین ملی به شدت در حال محقق‌کردن شعار با ما به بهشت بروید است؛ ایرلاینی که زمانی بدون حادثه بودن خود را به رخ بزرگ‌ترین ایرلاین‌های جهان می‌کشید حالا از فوکر گرفته تا بوئینگ سانحه می‌دهد.

سال گذشته حوادث متعدد هوایی باعث شد احساس کنیم سازمان هواپیمایی درس گرفته و دیگر خبری از سوانح سریالی نخواهد بود. حتی وقتی رضا نخجوانی، رییس این سازمان از ایمنی گفت و اینکه حاضر است حتی پروازها لغو شود ولی جان مسافران به خطر نیفتد خدا را شکر کردیم که کسی هست و هنوز هم جان مردم کمی تا قسمتی ارزش دارد.

اما حدود یک‌سال و اندی کافی بود تا بوئینگ پیر هما مسایل زیادی را مشخص کند. هواپیمایی که به تازگی اورهال (تعمیرات اساسی) شده بود و مثلا مجوزهای لازم را هم اخذ کرده بود به جای فرود روی باند 15 کیلومتر آن طرف‌تر کاری کرد که مسوولان نامش را فرود می‌گذارند اما هر چه به عکس‌ها نگاه کردیم شبیه همه چیز بود جز فرود!

 البته احتمالا این‌گونه به زمین اصابت کردن هم در ردیف فرود اضطراری قرار می‌گیرد.با این حال همه تلاش کردیم از گمانه‌زنی پرهیز کنیم و نگوییم وقوع سانحه تنها به علت نقص فنی بوده است اگرچه آن سوی ماجرا مسوولان از خلبان گرفته تا آسمان توفانی را مقصر معرفی کردند و دم بر نیاوردند که یک هواپیمای 37 ساله هم می‌تواند دچار نقص شود اما ما سعی کردیم جانب انصاف  را نگاه داریم.

اگرچه برای رسانه ملی اتفاقات جنوب سودان به اندازه اختصاص گفت‌وگو ویژه خبری مهم بود و کشته شدن قریب به 80 ایرانی در یک سانحه هوایی به زحمت لابه‌لای خبرها پیدا می‌شد اما بد نیست مسوولان این سازمان بدانند این موضوع اصلا برای مردم به همین شکل دنبال نخواهد شد و افکار عمومی سوال‌های بسیاری دارد که مسوولان باید پاسخ دهند  حتی اگر رسانه ملی به راحتی از کنار واقعه‌ای با این درجه اهمیت بگذرد.

با این حال وقتی در آخرین دقایق دوشنبه‌شب منابع خبری از فرود اضطراری دوباره سخن گفتند و نوشتند، مطمئن شدیم که دوباره سریال سوانح آغاز شده و این تازه قسمت دوم شاهکار مشترک مسوولان هوایی کشور است.

اگر سال گذشته رضا نخجوانی می‌توانست به بهانه تازه کار بودن و تاثیر اقدامات روسای قبلی سازمان هواپیمایی مسوولیت سوانح را به دوش دیگران بیندازد امسال دیگر این کار را هم نمی‌تواند بکند.البته ایشان فعلا پاسخگوی مردم نیستند و از دسترس اصحاب رسانه خارج شده‌اند اما بالاخره زمان پاسخگویی هم فرا می‌رسد.

دنیای اقتصاد:راه‌حل‌هایی برای معضل بدهی دولت به بخش‌خصوصی

«راه‌حل‌هایی برای معضل بدهی دولت به بخش‌خصوصی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛
داستان بدهی سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی مجری طرح‌های عمرانی به پیمانکاران بخش‌خصوصی که از سال 1384 تاکنون ادامه دارد، ابعاد شگفت‌انگیزی پیدا کرده است.

رییس هیات مدیره سندیکای صنعت برق با یادآوری این نکته که پرداخت بدهی دولت نسبت به قبل روزگار بهتری دارد، گفته است که ارزش طلب آنها به 7هزار میلیارد تومان رسیده است. این میزان بدهی دولت تنها به فعالان یک صنعت، معما شده است. به این معنی که این شرکت‌های طلبکار چگونه توانسته و می‌توانند سرپا مانده و به فعالیت ادامه دهند؟ برخی از مدیران این شرکت‌ها می‌گویند ما ناگزیر به ادامه کار هستیم؛ زیرا به محض اینکه اعلام ورشکستگی کنیم سروکله طلبکاران پیدا شده و دارایی شرکت را مصادره خواهند کرد. یک سر دیگر معما این است که چرا سازمان‌های دولتی از پرداخت بدهی خود در زمان مقرر امتناع می‌کنند. بعضی از مدیران شرکت‌های دولتی بدهکار می‌گویند باید اعتبارات خواسته شده از طرف معاونت برنامه‌ریزی تامین شود تا توانایی پرداخت داشته باشیم. مدیران این شرکت‌ها همچنین می‌گویند افزایش بدهی آنها ناشی از ارجاع کار بیشتر به بخش‌خصوصی است.

در حالی که طلبکاران راهی برای دریافت طلب خود نمی‌بینند و از ده‌ها نامه‌ای که به مقام‌های مسوول نوشته‌اند چیزی عایدشان نشده، در دیدار با رییس مجلس قانون‌گذاری خواستار حل این معضل شده‌اند. برای اینکه این گرفتاری بزرگ برطرف شده و طلبکاران بخش‌خصوصی از این وضع تاسف‌بار رهایی یابند، چه راه‌حل‌هایی را می‌توان تصور کرد؟ یک راه‌حل این است که دولت بپذیرد، طلبکاران از پرداخت نقدی مالیات سال 1389 معاف شده و نوعی تهاتر مالی صورت پذیرد. با توجه به اینکه مالیات نوعی درآمد برای دولت است و اختیار آن را دارد، این راه‌ می‌تواند بخشی از مشکل را برای یک دوره کوتاه مدت برطرف کند. یک راه‌حل دیگر این است که دولت بپذیرد آن بخش از بدهی شرکت‌های طلبکار به نهادهایی را که دولت در آنها سهم دارد، برای یک دوره استهمال کرده یا به تهاتر مالی اقدام کند. علاوه بر این دولت بپذیرد که جریمه دیرکرد بدهی‌هایش را مطابق نرخ تورم یا نرخ سود بانکی به شرکت‌های طلبکار پرداخت کند. راه‌ دیگری که می‌توان تصور کرد، دادن سهام شرکت‌های مرتبط به پیمانکاران طلبکار در رشته‌های گوناگون است. این راه‌حل در صورت توانایی شرکت‌ها به ویژه آنهایی که سندیکای متشکل دارند نیز با مطالعات کارشناسانه می‌تواند در دستور کار برای مذاکره قرار گیرد.

راه‌حل دیگری که رییس مجلس نیز به آن اشاره کرد، دادن اطلاعات دقیق از جزئیات بدهی شرکت‌ها به کمیسیون‌های تخصصی مجلس است. کمیسیون‌های مجلس می‌توانند با بررسی دقیق این جزئیات راه‌هایی از جمله تخصیص اعتبار را در بودجه سال 1390 برای شرکت‌های دولتی بدهکار در نظر گرفته و آنها را موظف به تسویه حساب با شرکت‌های طلبکار کنند. تداوم این وضعیت منجر به کور شدن گره‌های موجود شده و روزی می‌رسد که باز کردن این گره با دست ناممکن می‌شود و البته هیچ کس حاضر نیست که پیامدهای ناشی از انباشت بدهی دولت را به بخش خصوصی بپذیرد. یکی از پیامدهای ملموس آن تعطیلی شرکت‌ها و بیکار شدن شاغلان آن است که در شرایط حاضر ریسک بالایی دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها