نگاهی نزدیک‌تر به طلاق سالمندان

تیشه‌ به‌ ریشه‌های ‌‌‌یک ‌عمر ‌زندگی

کد خبر: ۳۴۲۷۴۱

عطیه خانم یک بانوی میانسال قربانی طلاق است. یکی از 16 هزار و 900 نفری که در سال 88 با داشتن بیش از 50 سال از همسرش جدا شده است. او و همسرش 30 سال با هم زندگی کرده‌اند و حالا کمی بعد از این‌که همه فرزندانشان ازدواج کرده‌اند، او فهمیده که شوهرش زنی جوان را به صیغه خود در آورده است. او از همسرش خواسته که به خانواده وفادار باشد، اما همسرش گفته است که من می‌توانم 30 سال دیگر نیز زندگی خوب و سالم داشته باشم در حالی که تو همیشه از کمر درد می‌نالی.

عطیه 52 سال دارد و همسرش 59 ساله است. او می‌گوید: برای همسرم 6 فرزند به دنیا آوردم. او دوست داشت زیاد بچه داشته باشد و می‌گفت تو بچه بیار خودم خدمتت را می‌کنم. نمی‌خواهد دست به سیاه و سفید بزنی. اما حالا که پیر شده‌ام و به خرج افتاده‌ام و بعد از این همه زایمان و بچه داری و شوهر داری دچار پوکی استخوان شده‌ام، یاد جوانی کرده و با ثروتی که اندوخته می‌خواهد زندگی جدیدی با زنی جدید آغاز کند. این بانوی دل شکسته می‌گوید: فرزندان ما هیچ دوست نداشتند این اتفاق بیفتد، اما دیگر من هم تحمل بی‌احترامی‌های او را ندارم. اگر من کمر درد دارم او هم مرض قند و فشار خون دارد و اگر یک زن جوان که از فقر و فلاکت حاضر شده با او زندگی کند او را با گفتن: «تو هنوز جوان و قوی هستی» گول زده است، دلیل نمی‌شود واقعا این طور باشد.

خبر افزایش آمار طلاق در میان سالمندان مدتی است که به گوش می‌رسد. شاید به خود بگوییم بعد از 20 سال زندگی مشترک چه چیزی باعث می‌شود که یک مرد به زندگی زناشویی خود پشت کند و در فصل پایانی زندگی‌اش که ریسک کمتری را می‌پذیرد به طلاق رو بیاورد.

حمدالله یکی از مردان مسنی است که همسر خود را طلاق داده و ازدواج مجدد کرده است.

او می‌گوید: انسان حق زندگی دارد، فرقی نمی‌کند چند سالش باشد. وقتی به زندگی خود نگاه کردم متوجه شدم دارم می‌میرم، نه از پیری از بسکه برای دیگران زندگی کرده‌ام و حالا آنها دیگر نیستند. به خودم نگاه کردم و گفتم پس چرا باید این زندگی را ادامه دهم.

اول پای زنی در میان نبود اما بعدها با زنی مهربان آشنا شدم. ما هردو نیاز به حمایت داشتیم، البته او خیلی از من جوان‌تر بود، من 60 ساله بودم و او 40 سال داشت. یک بار ازدواج کرده بود و همسرش او را طلاق داده بود. از او فرزندی نداشت اما تمام حسن او این بود که من خودم انتخابش کردم و او هم مرا خواست. او مهریه‌ای خواست و من با دل و جان قبول کردم.

او در مورد ازدواج اولش می‌گوید: آن روزها جوان بودم و دلم می‌خواست با دختری که در مسیر خانه تا محل کار او را دیده بودم، ازدواج کنم. این دختر را از دوران دبیرستان می‌شناختم، اما والدینم دلشان می‌خواست با کسی که آنها می‌خواهند؛ ازدواج کنم، یک ازدواج فامیلی. همان ماجرای عقد آسمانی دختر عموها و پسر عموها. من خودم را کشتم که این ازدواج سر نگیرد اما نشد. او هم تا آمد بچه‌دار شد و دهان مرا بست. یک پسر شد 2 تا و بعد هم 2 تا دختر. دیگر بزرگ‌ترها می‌گفتند زشت است که حرفی بزنی، برایت بچه آورده و باید دورش بچرخی. او هم سازگاری می‌کرد اما مرا دوست نداشت، می‌دانست که دوستش ندارم.

یک عمر همین‌طوری با هم سرکردیم. اول برای پدر و مادرمان و بعد برای بچه‌هایمان. ولی حالا هم والدین من و هم والدین او مرده‌اند. ارثی که به هردویمان رسیده ما را بی‌نیاز می‌کند و من مهریه و حقوقش را هم در حد وسعم پرداخته‌ام. بچه‌ها که رفته بودند او همیشه سرکوفت یک عمر زندگی اجباری را به من می‌زد و هروقت می‌گفتم، من که تو را نمی‌خواستم می‌گفت: غلط کردی ازدواج کردی. من دختر بودم و نمی‌توانستم کاری کنم. تو که خودت آمدی خواستگاری. به هر حال دیگر باید خودم را خلاص می‌کردم. وقتی 10 سال هم بخواهم زندگی کنم دوست دارم با کسی باشم که مرا می‌خواهد. چه به خاطر پولم چه از ته دل یا هر چیز دیگر مهم این است هر آنچه که به او می‌دهم، نیاز دارد و و به آن احترام می‌گذارد و قدردان من است، نه این‌که همیشه سرکوفت بزند.

کارشناسان چند علت را برای افزایش آمار طلاق در میان سالمندان بیان می‌کنند که عبارت است از: وضعیت اقتصادی، تغییرات نگرش فرهنگی، تغییر در وضعیت پرداخت مهریه و افزایش آمار سالمندان.

زهرا محمدی، جامعه‌شناس در این‌باره می‌گوید: ما همیشه در مورد فاصله نسل‌ها سخن می‌گوییم، ولی سالمندان نیز در جامعه‌پذیری خود کم کم تجدید نظر می‌کنند و معیارهای جدید را می‌پذیرند. یکی از این معیارها ارزش‌های فردی و جایگزینی آن با ارزش‌های اجتماعی و خانوادگی است.

وقتی کسانی که بیش از یک نسل پیش یعنی 2 تا 3 دهه قبل ازدواج کرده اند و معیارهای سختی را برای ازدواج پذیرفته‌اند، امروز از یک‌سو با توجه به وضعیت اقتصادی نسبت به برخی جوانان در وضعیت برتری قرار می‌گیرند و از سوی دیگر آزادی نسل جوان را در مورد تصمیم‌گیری برای ازدواج می‌بینند که کم‌کم ذهنیت سوختن و ساختن را کنار گذاشته و به ازدواج رو‌می‌آورند؛ اما این طلاق به ضرر بانوان است و الگوی فقر سالمندان را بازهم زنانه‌تر می‌کند، زیرا زنان در این سن کمتر از مردان شاغل و دارای درآمد مستقل هستند و اغلب مهریه قابل توجهی نیز ندارند و با به روز کردن آن نیز ممکن است زندگی مستقلی برای آنان پدید نیاید.

وی می‌افزاید: اگر نگاهی به آمار بیندازیم، می‌بینیم همچنان الگوی مرد سالارانه‌ای که در آن نسل وجود داشته، غالب است و برخلاف طلاق‌های جوانان که اقدام از سوی بانوان صورت می‌گیرد در میان سالمندان داوطلب طلاق مردان هستند. برخی آمارها حاکی از آن است که در ?? درصد ازدواج‌های مجدد، زنان کمتر از ?? سال با مردان بالای ?? سال وصلت می‌کنند. می‌بینید که ظاهرا مردان نتیجه بهتری از طلاق می‌گیرند، زیرا فقر اقتصادی، زنان بیوه و افزایش تعداد دختران ازدواج نکرده با سن بیش از 35 سال سبب می‌شود آنها زیاد تنها نمانند در حالی که در این زمینه بانوان میانسال و سالمند به خاطر اعتقادات شخصی و فشار اجتماعی به ندرت شانس دیگری می‌یابند.

محمدی می‌گوید: نبود مهارت‌های زندگی در میان سالمندان از یک سو و افزایش توقعات آنان براثر تغییر در فرهنگ اجتماعی از سوی دیگر سبب می‌شود با کاهش فشار خانواده و جدایی فرزندان راه دیگری در پیش بگیرند.واقعیت دیگری که زندگی زوج‌های سالمند را تهدید می‌کند، اعتقادات نادرست به روابط زناشویی است. خیلی از زوج‌ها در سنین سالمندی روابط خود را در حد زیادی کاهش می‌دهند و آن را مناسب سال‌های جوانی می‌دانند در حالی که نیاز به رابطه هنوز وجود دارد. از سوی دیگر نبود مهارت‌های زناشویی سبب می‌شود در نارضایتی، رابطه زناشویی سردی، عدم‌تفاهم و قطع رابطه به‌وجود آید.

لذا با افزایش امید به زندگی و آمار زوج‌های سالمند لازم است مسوولان نگاه ویژه‌ای نیز به آموزش زوج‌ها برای سال‌های بعد از میانسالی داشته باشند و با دایر کردن کلاس‌های آموزش خانواده و مشاوره مشکلات، مسائل و دغدغه‌های این سنین را به زن و شوهر‌های سالمند آموزش داده و روش‌های پیشگیری از جدایی و حل مساله را به آنان بیاموزند.

ماندانا ملاعلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها