گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

زلزله در ارکان اتحادیه اروپا

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: «زلزله در ارکان اتحادیه اروپا» ، «بن بست دیپلماسی!» ، «دولت و مصوبات مجلس» ، «پارلمان در معادلات قدرت دنیا» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۴۱۹۳۹

جمهوری اسلامی: «زلزله در ارکان اتحادیه اروپا»

زلزله در ارکان اتحادیه اروپا سرمقاله روزنامه‌ جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
بحرانهای پی در پی و نفس گیر، آینده تاریکی را در برابر اتحادیه اروپا ترسیم و نگرانی‌های فراوانی را برای برنامه‌ریزان و افکار عمومی فراهم کرده
است.

آنچه تا این اواخر به عنوان بزرگترین نقطه قوت اتحادیه اروپا شناخته می‌شد و سایر کشورهای اروپایی را برای پیوستن به این اتحادیه وسوسه کرد، اکنون جاذبه‌های همیشگی خود را از دست داده است.

الگوهای رفاه اجتماعی و برقراری سیاست‌های عام المنفعه در پرتو بحران‌های مالی - اقتصادی در کشورهای اروپایی به تدریج رنگ باخته و مشخصاً به علت بالا رفتن میزان قرضه‌های ملی، شرایطی به وجود آمده است که دولت ها ناچار به در پیش گرفتن ریاضت اقتصادی و اجرای سیاست‌های سخت گیرانه بمنظور صرفه جویی در هزینه‌های عمومی و کاستن از بار خدمات رفاهی شده‌اند که آثار و تبعات فوری آن در سطح زندگی جامعه بویژه اقشار آسیب پذیر، به شدت محسوس و ملموس بوده است.

اعتراضات خیابانی بویژه در یونان و حتی فرانسه و ایتالیا نشانگر حساسیت و بلکه وخامت اوضاع کنونی اروپا است که آنرا تا سرحد «شکنندگی» به پیش برده است.

در این زمینه تصمیمات کشورهای اروپایی در قبال مسائل مشترک، عموماً یکسان نبوده و همین امر به تضاد و تقابل بیشتر و جبهه بندی‌های جدید درون ساختار اتحادیه منجر شده است.

از میان 27 کشور عضو اتحادیه اروپا، تاکنون فقط 16 کشور به «حوزه یورو» پیوسته‌اند و علائم نگرانی درون و بیرون «حوزه یورو» نسبت به ثبات در تصمیم گیری‌ها و موفقیت آمیز بودن سیاست‌های جبرانی و ترمیمی بیشتر شده و به ابراز تردید آشکاری منجر گردیده که به نوبه خود شهامت دراتخاذ سیاست های جدید و مشترک، جای خود را به نوعی محافظه کاری و پنهانکاری باهدف «فاصله گرفتن از تصمیمات مشترک» و تلاش جداگانه برای نجات انفرادی اقتصادی هر کشور داده است.

آنچه در این میان اهمیت بیشتری دارد ، «مولفه‌های اثرگذار بیرونی» برای تشدید بحران، دامن زدن به مسائل گذشته و احیای فضای تنش و تردید درون ساختار اتحادیه اروپا است که مشخصاً از جانب آمریکا و انگلیس و اخیراً فرانسه، نوعی بدبینی و عدم اعتماد نسبت به آلمان اعمال می‌شود که به تدریج با وضوح بیشتری قابل ردیابی است.

در واقع نوعی قرینه سازی نزد افکار عمومی اروپا درحال تکوین است که نشان دهد «قدرت گرفتن مجدد آلمان» ، نه تنها یک امتیاز برای اتحادیه اروپا به حساب نمی‌آید بلکه یک خطر بالقوه برای تکرار حوادث گذشته در مقیاس جدید است که نوعی سلطه سیاسی - اقتصادی برای آلمان را در مقیاس اروپا به وجود می‌آورد و بویژه کشورهای ضعیف‌تر را درون ساختار «اروپای بدون مرز» ، به شدت آسیب پذیر می‌سازد.

دقیقاً برای تأمین اهداف سیاسی - تبلیغاتی همین طرز تلقی از روند تحولات اروپایی است که زنگ خطر را درون اتحادیه اروپا و بویژه درون «حوزه یورو» به صدا درآورده است که در پرتو آن، زمینه‌های تضعیف و حتی فروپاشی حوزه یورو را فراهم سازد و در صورت امکان، پایان «پول واحد اروپائی» را اعلام نماید و یا زمینه‌های تحقق آنرا نزدیکتر سازد.

تصادفی نیست که این روزها در لابلای تحلیل‌های سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی اروپایی، شاهد قوت گرفتن «نشانه‌های واگرائی نسبت به آلمان» هستیم بطوری که مشخصاً تصریح می‌کنند ایجاد «یورو» ، یک سیاست تحمیلی از سوی آلمان ها بوده و مهمتر آنکه «پول واحد اروپایی» ،‌ یک پدیده سیاسی و نه اقتصادی محسوب می‌شود که هدف آن زمینه‌سازی برای اقتدار بیشتر آلمان و فراهم کردن زمینه‌های نفوذ سیاسی - اقتصادی آلمان بوده و هست.

آنچه در این میان اهمیت دارد، جوسازی رسانه‌ای برای ایجاد ذهنیت منفی نسبت به همبستگی سیاسی - اقتصادی اروپا و متزلزل کردن ارکان اتحادیه اروپا از دیدگاهی به شدت انتقادی و قویاً شک برانگیز است که لبه تیز حملات را دقیقاً متوجه آلمان می‌کند.

اما چرا آلمان؟ علت آنست که آلمان ها نیروی محرکه اصلی اتحادیه اروپا و موتور اصلی اقتصادی در «حوزه یورو» هستند و فقط با کمک سایر کشورهای اروپایی است که می‌توانند به نقش آفرینی درون اتحادیه و بویژه در قلمرو یورو ادامه دهند.

آلمانها اصرار فراوانی دارند که بایستی وزن سیاسی اروپا و نقش مورد انتظار از اروپا به شدت افزایش یابد و مشخصاً در مقابل سیاست های واشنگتن درون ساختار «ناتو» ، جبهه گیری و مقاومت نشان داده‌اند و حتی دیگران را نیز به دیدگاهها و مواضع خود علاقمند ساخته‌اند.

این آلمان و 5 کشور دیگر عضو ناتو بودند که خواستار خروج سلاح های اتمی آمریکا از خاک اروپا شدند و برلین در برابر طرح های واشنگتن در مورد افغانستان مخالفت‌های جدی و موثری داشته و دارد.

علاوه بر این، روند تحولات دهه‌های اخیر به خوبی نشان داده که قدرت روزافزون یورو به تضعیف همیشگی «دلار» منجر شده و دلار آمریکا را از موقعیت «ارز مسلط» در مقیاس جهانی شاید برای همیشه خارج ساخته است.

از این دیدگاه، آنچه در صحنه رسانه‌ای و حتی در مقیاس سیاسی اروپا علیه آلمان شاهدیم، در چارچوب «پاتک سنگین واشنگتن» علیه آلمان قابل پیگیری و اثبات است و تمامی ویژگی های یک سیاست خصمانه و تهاجمی علیه برلین را با خود به همراه دارد.

اگر از همین زاویه به سیر تحولات اخیر بحران اروپا بنگریم، بهتر قابل درک خواهد بود که بیشترین بهره‌های این روند پرشتاب، نصیب آمریکا شده و می‌شود که در آن واحد ، ارکان اتحادیه اروپا و بنیان همبستگی در «حوزه یورو» را با زلزله‌ای عظیم و پرتوان مواجه ساخته و «ابتکار عمل» را برای نخستین بار از آلمان ها گرفته است.

واشنگتن در جریان بحران عظیم اقتصادی خود، با در پیش گرفتن سیاست های تاخیری و عدم اعلام بموقع بحران اقتصادی آمریکا، در واقع فرصت طلبی کرد و تا آنجا که توانست، بحران اقتصادی خود را به اروپا و سایر متحدان صادر نمود و از رمق اقتصادی ملی آنها سوءاستفاده نمود.

ناگفته پیداست که قدم اول برای مقابله با این روند رو به رشد، آگاهی و شناخت نسبت به منبع، منشاء و اهداف این بحران است که بنظر می‌رسد اروپا هنوز هم در مورد آن تردید دارد.

کیهان: «بن بست دیپلماسی!»

بن بست دیپلماسی ! یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید:

طی چند روز اخیر رسانه های غربی اخباری را درباره آمریکا منتشر و بازتاب دادند که گویی به یکباره سیاست های باج خواهانه و چپاولگرانه واشنگتن به یک دیپلماسی معطوف به اخلاق و انسانیت چرخش استراتژیک و اساسی داشته است!

سه، چهار روز پیش بود که کمک مالی آمریکا به پاکستان در صدر اخبار رسانه های غربی قرار گرفت و با آب و تاب فراوان به این مسئله پرداخته شد که در جریان سفر هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به پاکستان، واشنگتن 500 میلیون دلار به اسلام آباد کمک مالی کرده است.

در جزییات این خبر، خبرگزاری آلمان این کمک مالی را بخشی از بسته 7.5 میلیارد دلاری دانست که سال گذشته توسط کنگره آمریکا به تصویب رسید.

مقامات آمریکایی هم هدف از این کمک مالی را «مبارزه با تروریسم» ادعا کردند! از سوی دیگر؛ دو روز قبل نیز خبری در حمایت آمریکا از افغانستان منتشر شد.

شبکه خبری بی بی سی با اعلام این خبر که واشنگتن بدهی دولت های پیشین افغانستان به آمریکا را بخشیده است نوشت که کابل از پرداخت 108میلیون دلار به واشنگتن معاف گردیده است.

«کارل آیکنبری» سفیر آمریکا در کابل هم هدف از این به اصطلاح بخشش مالی واشنگتن به کابل را در راستای حمایت از افغانستان برای مبارزه با فقر ارزیابی و توصیف کرد!

اگر چه ارقام 500 و 108میلیون دلار در مقایسه با هزینه های هنگفت آمریکا در خاورمیانه، رقم درخور توجهی نیست ولی پرسش آن است که چرا این به اصطلاح ولخرجی را کابوهای وحشی آمریکایی با اهدافی نظیر مبارزه با تروریسم و یا مبارزه با فقر توجیه کرده اند! البته این تعجب و شگفتی به این خاطر نیست که آمریکایی ها برای اغراض جاه طلبانه و نیات شوم و افزون طلبانه خود به گفتمان هایی نظیر مبارزه با تروریسم یا مبارزه با فقر متوسل شده اند چون این همواره مشی و مرام آمریکایی ها بخصوص طی سال های اخیر بوده است.

از باب نمونه و تنها نمونه ، می توان به ریشه و عقبه گفتمان مبارزه با تروریسم آمریکایی ها اشاره کرد. همگان به یاد دارند که آمریکایی ها پس از حادثه 11 سپتامبر 2001- 20شهریور 1380- جنگ با افغانستان را به بهانه نابودی تروریست ها یعنی طالبان و القاعده کلید زدند و امروز پس از 9 سال اشغالگری در این کشور هیچ اتفاقی رخ نداده است و کماکان روند فعالیت های تروریستی ادامه دارد.

بنابراین تعجب و شگفتی به این علت است که چرا در شرایط و اوضاع و احوالی که افکار عمومی دنیا به سیاست های مغرضانه و چپاولگرانه واشنگتن پی برده است مقامات آمریکایی با ژست دیپلماسی بار دیگر سخن از مبارزه با تروریسم به میان آورده اند؟!

برای درک این نکته که چرا واشنگتن بار دیگر در شرایط کنونی جامه دلسوزی و کمک بر تن دیپلماسی پرمکر و فریب خود کرده است باید نیم نگاهی به شرایط سیاسی آمریکا در داخل این کشور و در منطقه داشت.

1- علی رغم آنکه 18 ماه از زمامداری باراک اوباما بر آمریکا می گذرد کماکان او و دولتش نتوانسته اند به وعده های خود در بهبود اوضاع این کشور در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی و... جامه عمل بپوشانند. تیم دموکرات ها با شعار «تغییر» روی کار آمدند و با طرح «دیپلماسی هوشمند» - ترکیبی از قدرت سخت و نرم- مدعی بودند افتضاحات به بار آمده دولت بوش را در صحنه اقتصادی، سیاسی و دیپلماسی جبران خواهند کرد.

اما امروز پس از گذشت 18 ماه از روی کار آمدن اوباما، تحلیلگران و رسانه ها به صراحت بر این مسئله تأکید دارند که تردید درباره اقدامات اصلاحی اوباما افزایش یافته و موج دلسردی افکار عمومی از دولت وی ادامه دارد.

از میان حجم انبوه و تعداد کثیر نوشته ها و گفته های ناظران و تحلیلگران سیاسی و تحلیل های پرشمار رسانه های غربی می توان به مطلب تحلیلی روزنامه آلمانی «تاگس اشپیگل» اشاره کرد که سه روز پیش با تاکید بر ناکارآمدی دولت اوباما نوشت؛ «اصلاح بخش های اقتصادی در این کشور هیچ تغییری ایجاد نکرده است؛ بدهی های روزافزون دولتی نیز ترس از آینده را در بین مردم ایجاد کرده است، بحران لکه نفتی در خلیج مکزیک و اینکه

آمریکا سه ماه و نیم پس از وقوع این حادثه با تمام امکانات خود هنوز نتوانسته است آن را مهار کند فشار بیشتری بر حکومت اوباما وارد می کند.» جالب است که در همین راستا به آخرین نظرسنجی درباره باراک اوباما اشاره ای داشته باشیم.

این نظرسنجی که از سوی یک دانشگاه آمریکایی انجام شده نشان می دهد که روند نزولی حمایت های افکار عمومی از رئیس جمهور آمریکا به کمتر از نصف یعنی 44 درصد کاهش یافته است.

«رادیو سوای آمریکا» در گزارش خود علت این کاهش محبوبیت دولت اوباما را وضعیت اقتصادی مردم آمریکا، سیاست خارجی ناموفق اوباما بخصوص در افغانستان، بحران لکه نفتی در خلیج مکزیک و مهاجرت غیرقانونی برشمرده است بنابراین امروز به گواهی و شهادت آنچه که رسانه ها و تحلیلگران غربی و آمریکایی اعتراف دارند هر روز به لشگر دهها میلیونی ناراضیان در آمریکا افزوده می شود و همین باعث شده تا فشار افکار عمومی در تصمیم گیری های مقامات آمریکایی در صحنه منطقه ای و بین المللی نیز تاثیر بگذارد.

2- آمریکایی ها در سطح منطقه ای افقی چون «خاورمیانه جدید» را برای خود نشانه رفته بودند. از همین رهگذر در دهه اخیر در پوشش مبارزه با تروریسم در سال 2001 جنگ با افغانستان را به راه انداختند، به بهانه کشف تسلیحات کشتار جمعی در سال 2003 به عراق حمله ور شدند، به پشتیبانی و حمایت لجستیکی تروریست ها در پاکستان روی آوردند و در قضیه فلسطین همواره از جنایت های ددمنشانه و سبعانه صهیونیست ها حمایت کردند.

طرح صلح اوباما نیز در تمامی ماه های گذشته نشان داد که هرچند در ظاهر بر مقوله تشکیل دولت مستقل فلسطینی در اراضی 1967 پافشاری می شود اما لایه و محور اصلی این طرح چیزی جز وجه المصالحه قرار دادن حقوق حقه فلسطینی ها در برابر زیاده خواهی ها و غارتگری های صهیونیست ها نیست.

اما آنچه آمریکایی ها را در تمام اهداف یاد شده فوق ناکام گذاشته و اجازه نداده است واشنگتن به همراه تل آویو در اجرایی و عملیاتی کردن خاورمیانه جدید با مختصات کاملا آمریکایی و صهیونیستی به موفقیتی نائل شود برخورد با سدی پولادین و مستحکم به نام اقتدار و نفوذ «جمهوری اسلامی ایران» است که همواره مانعی برای دست اندازی های کاخ سفید بوده است.

توانمندی و اقتدار ایران اسلامی در ناکام گذاشتن آمریکایی ها در رسیدن به اهداف منطقه ای شان و عدم توفیق آنها در شکل گیری خاورمیانه ای با مختصات آمریکایی و صهیونیستی نه شعار است و نه بیانیه ای که یک نهاد یا حزب داخل جمهوری اسلامی صادر کرده باشد؛ واقعیتی است که تحلیلگران مستقل غربی بر آن تاکید می ورزند.

همین چند روز پیش بود که «پاسکال بونیفاس» تحلیلگر برجسته فرانسوی که خالق بیش از 40 کتاب در زمینه مسائل راهبردی و سیاست خارجی است در گفت وگو با مرکز مطالعات الجزیره بیان داشت که هنوز به تحلیل خود در اینکه قدرت و هوش ایرانی ها سبب شد که آنها تنها پیروز جنگ آمریکا در عراق باشند پایبند هستم و تاکید می کند: «جهانی که در آن آمریکایی ها و غربی ها سلطه داشتند رو به پایان است».
 
پیش تر نیز رابرت بائر مامور شناخته شده سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا - CIA - تاکید کرده بود: «این تنها ایران است که قادر به پایان دادن
برتری غربی ها در خاورمیانه است.»

و بالاخره از میان انواع تحلیل ها باید به مقاله تحلیلی الحیات اشاره کرد که در آستانه شکل گیری دولت اوباما نوشته بود: «خاورمیانه جدید آنگونه که ایران می خواهد شکل گرفته است، باراک اوباما، هیلاری کلینتون و جرج میچل به چشمان خود خواهند دید که خاورمیانه جدیدی شکل گرفته اما به دست آنها شکل نگرفته است.»

3- آمریکایی ها در شرایط سختی به سر می برند، چالش ها و مشکلات سیاست داخلی و فشار روزافزون افکارعمومی از یکسو و ناکامی های پی در پی آنها در سطح منطقه ای و ناتوانی در تشکیل خاورمیانه جدید با مختصات مدنظرشان، همگی باعث شده است تا مقامات دولت اوباما با تاکتیک های مقطعی این امید را داشته باشند که تا حدودی شرایط را به نفع خودشان رقم بزنند.

تصمیماتی چون کمک مالی آمریکا به افغانستان یا پاکستان و راه اندازی پروپاگاندای رسانه ای در این زمینه، بیانگر آن است که دولت اوباما به حمایت افکارعمومی کشور خود و دنیا نیاز دارد تا به زعم خود آب رفته را به جوی بازگرداند.

گویا آمریکایی ها به این نکته پی برده اند که در سطح منطقه ای و حتی بین المللی نه تنها وجهه کدخدامنشانه خود را از دست داده اند بلکه بی اعتمادی افکارعمومی جهان و دولت ها و ملت های مستقل و آزادیخواه به سیاست های زورگویانه، زیاده خواهانه و باج خواهانه آنها به اوج خود رسیده است و از همین رهگذر به اصطلاح به خود آمده اند تا «دیپلماسی عمومی» را احیا و بازسازی نمایند.

از همین روی، اخیراً موسسه بروکینگز
در گزارشی که گفته می شود نتیجه همفکری بیش از 300 تن از نخبگان سیاسی آمریکاست به موضوع دیپلماسی عمومی آمریکا پرداخته و توصیه هایی به دولت اوباما ارایه داده است.

اما به نظر می رسد آنچه که آمریکایی ها نمی خواهند بفهمند- یا نمی فهمند که بخواهند- این است که کماکان قائل به تغییر و چرخش استراتژی خودشان نیستند و اصرار دارند با ترفندها و تاکتیک های مختلف به استراتژی خودشان که همانا چپاولگری و دست اندازی به منابع و ثروت های مناطق مختلف دنیا است ادامه دهند که البته در منطقه خاورمیانه به علت مواجه شدن با ایران اسلامی و شکل گیری بیداری اسلامی و جریان مقاومت ناکام مانده اند بنابراین تاکتیک های جدید آمریکا حتی رگه ای از «تغییر» را نیز دربر ندارد و تنها از سر استیصال و ناچاری است تا شاید فشار افکارعمومی در داخل و خارج را کاهش دهند.

آنچه بیش از همه آمریکایی ها را آزار می دهد توانمندی و عمق استراتژیک ایران اسلامی است که پیشروی آنها را در منطقه متوقف کرده است.

آمریکایی ها با استیصال در عرصه مقابله با جمهوری اسلامی ایران، اکنون به خیال خود، مهار جمهوری اسلامی را در داخل از طریق فتنه سال گذشته و در خارج از کانال تحریم کلید زده اند.

در به فرجام رساندن فتنه ناکام ماندند و ایران اسلامی به سلامت و با قوت از آن عبور کرد. داستان تحریم هم نیازی به دلیل ندارد تا اثبات شود که تحریم ها ناکارآمد و بی اثر بوده اند؛ آنچه می ماند بن بست پیش رو آمریکایی ها در مواجهه با ایران در عرصه کارزار منطقه ای است.

مردمسالاری: «دولت و مصوبات مجلس»

دولت و مصوبات مجلس عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم سید علیرضا کریمی است که در آن می خوانید:

چندی پیش به دلیل عدم ارسال مصوبات قوه مجریه به قوه مقننه، دولت و مجلس اصولگرا وارد مناقشه تازهای شدند.سرپیچی آشکار دولت از اصل 138 قانون اساسی در حالی به مدت نا معلوم صورت گرفت که رسانه های حامی یا بهتر بگویم شیفته دولت تلاش داشتند که دولت را از این اقدام غیر قانونی تبرئه کنند.

موضوع از آن جا آشکار شد که دو تن از نمایندگان در جلسه  علنی مجلس طی تذکری شفاهی  نسبت به در تعارض  بودن بر خی مصوبات دولت با مصوبات مجلس تذکر دادند و خواستار پاسخگویی هیئت رئیسه در این خصوص شده بودند اما سردمداران مجلس در پاسخ به این اخطار ها افشا کردند که نزدیک به دو ماه است که مصوبات دولت تقدیم هیئت ریسه نمی شود و به مجلس نمی آید. 

پس از این تذکرات معاون پارلمانی نهاد ریاست جمهوری این قصور دولت را در اظهاراتی گنگ  و پر ابهام به خاطر یک مشکل «دو ماهه» دانست و قول بر طرف شدن آن را داد  اما وعده آقای معاون اجرا نشد تا جایی که حتی برخی چهره های حامی دولت در مجلس مجبور شدند در برابر بی قانونی آشکار دولت واکنش نشان داده و علی رغم میل باطنی خود آن را نادرست بدانند.

هر چند که در میان این اعتراضات حتی احتمال طرح سوال از احمدی نژاد مطرح شد اما نباید با توجه به تجارب مجالس اصولگرا آن را جدی گرفت! کما این که در برخی موضوعات مهم تر اصولگرایان اهالی بهارستان  مماشات و کوتاه آمدن در برابر دولت احمدی نژاد را  به پافشاری بر قانون و حق  مسلم خود ترجیح دادند.

پس از این اعتراضات میرتاج الدینی نماینده حامی دولت دیروز در مجلس و معاون پارلمانی دولت در این روزها  مدعی شد که مصوبات دولت به مانند روال گذشته به مجلس می رود. این در شرایطی بود که همزمان با این اظهارات شهاب الدین صدر  نائب رئیس مجلس ضمن تکذیب اظهارات آقای معاون بیان داشت که همچنان مصوبات دولت به مجلس نمی آید.

در این مناقشه میان دولت و مجلس در حالی که رسانه های مستقل و منصف حق را به خانه ملت دادند اما برخی رسانه ها که پیش از این عملکردشان مقابل نهاد مردمی مجلس منفی بوده و در پرونده شان پشتیبانی از تجمع غیر قانونی مقابل مجلس و هتک حرمت به نمایندگان ثبت شده وانمود کردند که دولت در این مناقشه عمل خلاف قانون انجام نداده است.

برخی از آنان مجبور شدند  در این خصوص چنان با شیفتگی عمل کردند که با گاف های عجیب و غریبی به تبرئه دولت و سیا ه نمایی علیه مجلس بپردازند. یکی ازاین رسانه ها چندی پیش در گزارشی نسبتا مفصل با توجه به این خبر که هیات رئیسه مجلس نتایج بررسی و تطبیق مجلس درباره دو مصوبه و آیین نامه اجرایی دولت پرداخته است ، نتیجه گیری کرده بود بنابراین ادعاها در مورد بی قانونی دولت در این مورد نادرست بوده و قوه

مجریه به وظایف خودش عمل کرده و اصل 138 قانون اساسی اجرا شده است اما بایستی گفت ادعای این رسانه بیشتر شبیه آرزو بوده است زیرا گویا برخی شیفتگی ها باعث شده رسا نه های این چنینی از برخی خبر ها و اظهارنظرهای مهم و تاثیرگذار برای ارائه تحلیل ها و گزارش ها مطابق به میل خود  صرف نظر کنند.

در واقع بایستی به برخی دوستان یادآوری کرد که همزمان با این مناقشه برخی نمایندگان اعلام کردند که مجلس در اقدامی کم سابقه یا شاید هم بی سابقه  خودش به سایت دولت و یا روزنامه رسمی کشور مراجعه و از این طریق مصوبات دولت را پیگیری می کرده است.

به عبارت دیگر آن مصوباتی که رسانه های شیقته  دولت خبر از تطبیق آن در هیات ریسه مجلس می دهند  رجوع به آ نها از طریق سایت و روزنامه دولت بوده و نه اجرای اصل 138 قانون اساسی از سوی دولت.

بی شک طرفدار و حامی «همراه با عقلانیت» دولت بودن محل تردید نیست بلکه شیفتگی ها و چشم بستن بر انحرافات به بهانه منافع جناجی ، خطی و حفظ قدرت خطایی بزرگ و نا بخشودنی از سوی مردم حماسه ساز می باشد.  

رسالت: «پارلمان در معادلات قدرت دنیا»

پارلمان در معادلات قدرت دنیا عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه رئیس شورای اجرایی بین المجالس مجلس شورای اسلامی است که در آن می خوانید:

ابتکار اتحادیه بین المجالس در گردهم آوردن روسای مجالس دنیا حول موضوع «نقش پارلمان ها در دنیای بحرانی امروز» منجر به حضور کم سابقه عالی ترین مقامات قانونگذاری کشورهای دنیا در چند سال اخیر شد. این اجلاس در محل سازمان ملل متحد در ژنو برگزار شد و وجه مشخصه آن جستجوی همکاری های بیشتر میان اتحادیه پارلمان های دنیا و سازمان ملل متحد بود.

هرچند که هنوز این سئوال به طور جدی مطرح است که آیا پارلمان ها می توانند از نقشی تاثیرگذار در سیاست خارجی کشور خود و به تبع آن در معادلات سیاست و قدرت دنیا برخوردار باشند؟

هیئت ایرانی که به ریاست آقای لاریجانی در اجلاس ژنو شرکت کرده بود، چند موضوع ذیل را به عنوان هدف اصلی شرکت در اجلاس سوم سران در دستور کار قرار داد:

1- سخنرانی رئیس مجلس ایران در روز افتتاحیه و بیان مواضع نسبت به مسائل بین المللی، منطقه ای، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و قطعنامه پایانی

2- مذاکرات در حاشیه اجلاس با دیگر هیئت های پارلمانی

3- ملاقات با بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد

4- حضور فعال در مباحث مربوط به تغییر و اصلاح ساختار اساسنامه بین المجالس با توجه به حساسیت های موجود مبنی بر امکان منفعل ساختن این اتحادیه در قبال تصمیمات فرا اتحادیه ای.

خوشبختانه با توجه به پیگیری های مشترک مجلس و نمایندگی  جمهوری اسلامی در ژنو، ایران در نوبت ششم سخنرانی در میان حدود130  داوطلب از سران و نواب رئیس مجالس دنیا قرار گرفت و آقای لاریجانی در سخنرانی روز افتتاحیه خود ابتکاری را مطرح کرد که طبق آن پارلمان های دنیا بتوانند در ساختاری فراتر از معادلات قدرت سازمان ملل متحد و با همراهی دولت ها و سازمان  نقش نظارتی را بر عهده داشته باشد.

البته تجربه مجمع عمومی سازمان ملل متحد نشان می دهد که قدرت های عضو دائم شورای امنیت بویژه ایالات متحده از افزایش نقش بازیگران خارج از حیطه «حق وتو» جلوگیری می کند چون به هر حال مدیریت تحولات دنیا برای آ نها در میان چهار قدرت دیگر دارای حق وتو، راحت تر از چانه زنی با همه کشورهای صاحب پارلمان دنیا است. 

 بویژه آنکه نمایندگان مجلس با پرهیز از مصلحت گرایی و برخوردهای چارچوب گونه پروتکلی مواضع صریح تری نسبت به مسائل دنیا خواهند داشت. موضوعی که در اجلاس ژنو نیز در سخنرانی اغلب روسای مجالس دنیا مشهود بود. در کل پارلمان های دنیا به نقش منفی دولت ها در بحران های امروز دنیا نگاهی انتقادی داشتند.

مذاکره با دیگر هیئت های پارلمانی از جمله دستور کارهای اصلی هیئت  ایرانی بود. تقریبا هر نیم ساعت یک ملاقات تنظیم شده بود و از این نظر هیئت ایرانی پر مشغله ترین هیئت  بود.

نگاه انتقادی به معادلات قدرت امروز دنیا، اثر معکوس میلیتاریسم غربی- آمریکایی در خاورمیانه، دفاع از مواضع سیاست خارجی و تقویت روابط پارلمانی محورهای اصلی مذاکرات بود.

اما فضای کلی اجلاس و حاشیه های آن نشان می داد که اغلب کشورهای اروپایی و حتی دو عضو غیر غربی شورای امنیت یعنی چین و روسیه نگاه مثبتی به روابط با ایران ندارند و در این بین همسویی دو قدرت شرقی با کشورهای غربی حتی در یک نشست پارلمانی قابل تامل بود.

به عنوان یکی از اعضای هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی معتقدم که تغییراتی در ترکیب بندی تازه میان قدرت های غرب و شرق دنیا شکل گرفته که نیازمند تحلیل واقع بینانه تر است.

در طرف دیگر موضع نمایندگان مجالس کشورهای اسلامی را واقع بینانه تر از مواضع دولتمردان این کشورها دیدیم. براساس تجربه پارلمانتاریسم در دنیای عرب، به میزان افزایش قدرت و نفوذ نمایندگان واقعی کشورهای فوق در سیاست حکومت آنها راهبردهای منطقه گرا و اسلام گرا تقویت شده و همسویی این نمایندگان با همکاران ایرانی خود بیشتر خواهد شد البته در چند سال اخیر ابتکارات مشترک مجالس اسلامی جهت پیگیری مشکلات مناطقی از دنیای اسلام همچون فلسطین تنها به واسطه نقش محدود پارلمان ها در سیاست و  حکومت کشورهای اسلامی ناکام مانده است.

از جمله نقاط قابل تامل برنامه هیئت  ایرانی دیدار با دبیرکل سازمان ملل متحد بود. بان کی مون در میان ده ها هیئت درخواست کننده فقط با چند هیئت  از جمله هیئت  پارلمانی جمهوری اسلامی دیدار کرد و یک ساعت پس از سخنرانی افتتاحیه خود عازم افغانستان شد.

به نظر می رسید او حامل پیامی برای نه فقط پارلمان ایران بلکه مجموعه مسئولان جمهوری اسلامی بود مبنی بر اینکه راهکاری عملیاتی برای پایان دادن به مناقشه هسته ای طراحی شود. راهکاری که در آن هم حقوق هسته ای ایران تامین شود و هم به گفته ایشان دغدغه ایران برطرف شود.

موضوعی که مورد تائید طرف ایرانی نیز قرار گرفت اما تاکید شد که آمریکایی ها وهمراهان آنها اصولا به دنبال حل مشکل نیستند.

اگر در آینده نزدیک دبیر کل در قالب یک برنامه کاری به تهران بیاید مشخص خواهد شد که این تک ملاقات ایشان با هیئت  ایرانی بخشی از یک ابتکار تازه جهت جلوگیری از تشدید بیشتر اختلاف در موضوع هسته ای جمهوری اسلامی ایران است.

البته آقای لاریجانی در این ملاقات بخش عمده صحبت های خود را به وخیم تر شدن اوضاع افغانستان ، بلاتکلیفی ساختار سیاسی عراق و محاصره غزه اختصاص داد تا به عالی ترین دیپلمات دنیای امروز بقبولاند که هنوز زخم های سرباز شده توسط آمریکایی ها از اضطرار بیشتری نسبت به مسائلی همچون موضوع هسته ای ایران برخوردارند و اگر در مقاطع خاص هر بحران به نقش پایمردی جمهوری اسلامی برای حل بحران ها توجه می شد اکنون شرایط به گونه ای دیگر رقم می خورد.

دراین بین برنامه محتوایی اجلاس ، بحث اصلاح  ساختار «آ ی بی یو» (اتحادیه بین المجالس دنیا) بود. این اتحادیه به دنبال تقویت نقش عملیاتی خود در معاملات قدرت و سیاست دنیا است و دغدغه های جدی نیز نسبت به میزان اختیار و اقتدار پارلمان ها و نمایندگان مجالس در کشورها وجود دارد.

کمیته ای از اعضا که مسئول بررسی راهکارهای رسیدن به این هدف بودند یک پیش نویس جدید را آماده کرده بودند که طبق آن اتحادیه تبدیل به سازمان می شود و با این تغییر می تواند به سمت تصمیم گیری  های لازم الاجرا برای اعضا حرکت نماید و با سازمان های همتا در عرصه بین المللی روابط بهتری  را شکل دهد.

ایران به همراه کشورهای عربی و اغلب کشورهای اروپایی با این ملاحظه که اصلاح فوق ممکن است منجر به تضعیف نقش پارلمان ها و افزایش مداخلات خارج از حیطه نمایندگی شود با آن مخالفت کردند ولی واقعیت این است که نمایندگان مجالس دنیا در شرایط بحرانی دنیا به دنبال ایفای نقش بیشتر هستند.

سال هاست که دولت ها به نام ملت با راهبردهای «قدرت محور» دنیا را در جنگ، ناعدالتی و فقر نگه داشته اند و در حفاظ آهنین پروتکل های دولتی، نمایندگان ملت ها نیز نمی توانند در مورد اساسی ترین مسائل انسانی دنیا ایفای نقش نمایند و چه بسیار از تبانی های امروز منطقه ما، حاصل بی اطلاعی مردم و نمایندگان  آنها از معادلات قدرتی است که پارلمان ها نقشی در آن ندارند.

مباحث مربوط به اصلاح اساسنامه به اجلاس پاییز آینده موکول شد و در واقع اگر هدف، افزایش نقش نمایندگان مجلس و پارلمان های دنیا باشد، ایران به موافقان اصلاح ساختار می پیوندد.

تهران امروز: «مگر پول مترو چقدر می‌شود؟»

مگر پول مترو چقدر می‌شود؟  عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سادات رضوی است که در آن می خوانید:

بدون شک یکی از اتفاقات نادری که در کشور رخ داده، حواشی عجیب اختصاص دو میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای توسعه مترو تهران است. براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی که اکنون قانون رسمی کشور شده، دولت موظف است از محل حساب ذخیره ارزی دو میلیارد دلار به توسعه شبکه مترو تهران و حومه اختصاص دهد اما دولت تن به این کار نمی‌دهد و استدلال می‌کند که نمی‌تواند چنین پولی را بدهد زیرا اساسا هم «اعتقادی به مترو ندارد» و هم «موجودی حساب چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد.»

اینکه دولت اعتقادی به مترو نداشته باشد چیز عجیبی نیست ولی نمی‌تواند در برابر قانون از اعتقاد یا عدم اعتقاد سخن بگوید.

شاید دولت قانونی را نپسندد ولی نباید مانع اجرای آن شود ضمن آنکه به لحاظ اعتبار و موجودی حساب ذخیره‌ ارزی نیز این استدلال موجه نیست زیرا در بدترین پیش‌بینی‌ها موجودی حساب ذخیره ارزی باید بیش از این ارقام باشد.

بودجه دولت در سال جاری 368 هزار میلیارد تومان یا به تعبیری 368 میلیارد دلار است در این میان بودجه دو میلیارد دلاری مترو تنها 54 صدم درصد از کل بودجه کشور را شامل می‌شود ، به معنای دیگر رقم اختصاصی به مترو تهران حتی یک درصد بودجه کل کشور هم نمی‌شود، آیا دولت برای همین سهم ناچیز هم پول ندارد؟

از طرف دیگر روز گذشته رئیس ستاد مدیریت حمل‌و‌نقل و مصرف سوخت از طرح 10 هزار میلیارد تومانی یا به تعبیری 10میلیارد دلاری دولت برای توسعه مترو تهران و کلانشهرها خبر داد در حالی که هنوز مصوبه دو میلیارد دلاری مجلس برای توسعه مترو تهران معطل مانده و معاون پارلمانی دولت از اجرا نشدن آن خبر می‌دهد.

در این صورت این سوال پیش‌می‌آید که اگر ادعای دولت مبنی بر نبود بودجه برای اجرای قانون مجلس صحت دارد پس چگونه دولت مردان از طرح پنج برابری مصوبه مجلس سخن می گویند. چنین رویه متناقضی قطعا نمی‌تواند نتیجه یک تعامل مناسب باشد.

اکنون زندگی مردم بیش از هر زمان دیگری به شبکه‌های مناسب و گسترده حمل‌ونقل عمومی وابسته است و افتخار نظام اسلامی باید توسعه کیفی و کمی در ارائه خدمات بهینه به شهروندان باشد.

در این میان ارائه خدمات خالصانه و صادقانه به مردم که گرانبهاترین سرمایه‌های کشور هستند باید مطمح نظر همه مسئولان باشد و از برخورد سلیقه‌ای با قوانین مصوب کشور که مانع ارائه خدمات بیشتر و بهتر به مردم می‌شود، پرهیز کرد.

آرمان: «دیروز و امروز احزاب در ایران»

دیروز و امروز احزاب در ایران عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمد علیخانی است که در آن می خوانید:
تاریخ فعالیت های حزبی در ایران به سال های پایانی عصر ناصری باز می گردد و گویی گسترش آن در گرو ترور ناصرالدین شاه بود.تروری که در سال های پس از آن ، فضای سیاسی کشور را با ظهور انواع و اقسام احزاب مواجه نمود.

احزابی متاثر از آموزه‌های ایدئو لوژیک چپ گرایان قفقازی و یا انقلابیون فرانسوی و آلمانی ، گروه هایی که غایت آنها در مبارزه خلاصه می شد.یک روز در راه مشروطه و روز دیگر برای هدفی دیگر.

احزاب ایرانی متاخر باتوجه به ساختارهای بسته سیاسی در ایران وتحت تاثیر ادبیات چپ ، سنتی ویژه رابنیان نهادند که گویی حزب برپایه مبارزه مستمر بانظام مستقر ، بهره گیری از رودیکردی خشن ، توسل به ادبیات خاص ، فعالیت در چارچوب قالب های بسته های حزبی و... معنا می یابد.

درپی سقوط پهلوی اول ، احزابی متاثراز تفکراتی دیگر با رویکرد ملی که ازآموزه های لیبرالی ومذهبی تقریبا یکسانی برخوردار بودند مجال بروز ومعرفی هر چه بیشتر خود را یافتند.عدم توسل به خشونت وتوجه به بسیج نیروهای اجتماعی در لایه های مختلف از منش این احزاب بود.

رویکردهای حزبی درسالهای بعد تحت تاثیر واقعه کودتاو قیام ناتمام  15 خرداد شکلی مخفی وماهیتی مبتنی بر مبارزه مسلحانه یافت وتحت تاثیر هرچه بیشتر رهیافت های مارکسیستی وچپ به حرکت خود ادامه داد.

این احزاب به دلایل ویژگی های خاص خود بیشتر در میان دانشگاهیان با اقبال نسبی مواجه بودند اما هیچگاه نتوانستند باتوده‌های مردم ارتباط برقرار کنند.

علیرغم تمام دستاوردهای سالهای ابتدایی انقلاب ، به نظر می رسدماحصل تمام آن تنش ها چیزی جز شکل گیری خاطره ای ناگوار ازاین احزاب درذهن مردم نبوده، اتفاقی که نه به واسطه ناپسند بودن ذاتی ، احزاب بلکه به دلیل رویکردهای احزاب ایرانی پدید آمد ودر ذهن بخشی از جامعه هم ماندگار شد.

حزب جمهوری وهیاتهای موتلفه تشکل ها واحزابی بودند که دراین برهه از زمان به فعالیت پرداختند.حزب جمهوری در واقع فرزند نیازهای مقطع خویش برای تشکل بخشی به انقلابیون مسلمان دربرابر احزاب اپوزیسیون بود ، حزبی که شامل تفکرات و گرایشهای مختلف انقلابیون مسلمان بودو آنچنان که مشاهده کردیم با رفع ضرورتهای ابتدائی این حزب نیز منحل شد.

موتلفه از احزاب قدیمی است که از انسجام تشکیلاتی وایدئولوژیکی برخورداربودوبرپایگاه اجتماعی مشخصی بنا شده بودوبه واسطه هم زبانی با نیروهای اجتماعی خود و رهبری دقیق از استحکامی طولانی مدت برخوردار بوده است وبه مقتضای شرایط ،حضوری مملوس درنظام سیاسی وبویژه اقتصادی داشته است.

ابتدای دهه 70 همزمان است با فعالیت بیشتر احزاب سنتی وفادار به نظام وتجدید آرایش به منظور کسب قدرت از کف رفته و به مدد جنبش اجتماعی خام ونارس دوم خرداد وبا شعار اصلاحات واقامه جامعه مدنی،بنابر این نیاز به تحولی که درلایه های اجتماع موج می زد ،به فضای سیاسی کشور عطاشد.

پس از دوم خرداد ،عرصه سیاسی در کشورمواجه با شکل گیری احزاب مختلف وهمچنین نهادهای مدنی درقالب تشکل های مدنی گردید،احزابی که هریک به فراخور ودر مقاطع زمانی خاص از گستردگی ویژه‌ای در سطح جامعه به ویژه دانشگاهیان برخورداربوده اند.

اما درهمین فضا ،علیرغم فرازوفرودهای احزاب مدعی ،احزاب از عدم اقبال عمومی رنج برده اند و این اتفاق در شرایطی که به علت محورقرار گرفتن بحث جامعه مدنی ، انتظار می رفت تا نهادهای مدنی منجمله احزاب با بالندگی ودستیابی به کسب سرمایه های اجتماعی هر چند افزونتر مواجه شوند،سئوالات بیشماری در خصوص علل وچرائی این موضوع پدید آورده است.

در بررسی  علل ضعف احزاب  می توان متناسب با سطح تحلیل های مختلف به ارزیابی موضوع پرداخت،اما آنچه در این میان مطرح است یکی فقدان ارتباط ارگانیک احزاب با مردم ودیگری فقدان جایگاه احزاب در نظام سیاسی است.

فقدان فرهنگ دموکراتیک وآموزه های لیبرالی چه در قالب ادبیات سیاسی ویا عمل اجتماعی از مشکلات موجود محسوب می شود و بنابر این می توان گفت که  زیست اجتماعی درقالب فعالیت حزبی به شدت محجوراست به نحوی که این موضوع هیچگاه به عنوان خصلت اجتماعی وهویت بخشی مردم ما بدل نشده است.

اکنون نیز مردم بیش از آنکه توجهی به احزاب درتحولات اجتماعی داشته باشند چشم به شخصیت ها و رهبران شاخص سیاسی دارند.

جامعه ایرانی ،با توجه به فرهنگ رفتاری ضد جمع خودکه محصول تاریخی قرنها استبداد وانزواطلبی های عافیت جویانه است،بیشتر درپی یک قهرمان یا ناجی است تا تشکل یابی حول برنامه ای مشخص برای تغییر وضع موجود.

فرهنگ شکل گرفته ای طی اعصارمتمادی درمیان ملتی که دموکراسی حزبی برای آنها تمرینی نامقدور محسوب می شده ،فرصت مناسبی در دوران اصلاحات یافت.

در آن زمانه پرفشار ،لزوم تقویت جامعه مدنی به عنوان بستروزیرساخت تمرین دموکراسی وفعالیت احزاب مورد بی توجهی واقع شدوفرصتی که با آن بخشی ازاعتماد مردم وسرمایه اجتماعی لازم برای پشتیبانی از فعالیت احزاب احیا می شد ، از کف رفت.

با توجه به اینکه احزاب یکی ازعناصر جامعه مدنی هستند باید جایگاه احزاب در نسبت های نظام های سیاسی با پدیده ای به نام جامعه ی مدنی ارزیابی شود.

به طورکلی درفضایی که دولتها نیازبه پاسخگویی به جامعه مدنی به واسطه وجود منابع درآمدی مستقل احساس نمی کنند به محدود کردن فضای عمومی از جمله احزاب وتشکل‌ها‌ی مردمی گرایش پیدا می کنند.

این نقش درآمدی مستقل درایران را نفت ایفا می کند ، درشرایطی که درآمدهای نفتی به دولتهای وقت احساس اعتماد به نفس واستغنا از جلب نظر مردم رابه آنها می بخشد، آنها نیزبه تضعیف جامعه مدنی و همچنین احزاب مبادرت می کند.

در دوره دولت اصلاحات به دلیل کاهش درآمدهای نفتی ووابستگی بیشتر دولت به منابع داخلی ازجمله مالیاتها وعوارض مختلف ،رویکرد توجه به احزاب وتشکل های مدنی ،هرچند درگامهای لرزان دنبال شد.

اما در دوره دولت نهم و با افزایش درآمدهای نفتی ، از نفی تحزب وجایگاه احزاب سخن به میان می آید وبه انحای مختلف برای کم رنگ شدن نقش احزاب و تشکل های مدنی سخن می گویند ، هرچند که این سنتی است که بیشتر دولت ها در ایران ، هیچگاه از فعالیت واقعی احزاب استقبال نکرده اند لیکن با عنایت به کارکرد احزاب مدرن ودرچارچوب یک نظام حزبی ، این احزاب هستند که ضامن بقای نظام های سیاسی هستند.

احزاب درچارچوب هدف تمام انتقادات ویا رویکرد کسب مقبولیت ، حزب حاکم را هدف قرار می دهد ونه براندازی کلیت نظام را، امری که در غیاب احزاب مشخص نیست در تحولات اجتماعی چگونه عمل خواهد شدویا چگونه رخ نشان خواهد داد.

آفرینش: «تخریب محیط زیست ظلم به آیندگان»

تخریب محیط زیست ظلم به آیندگان سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:

شاید بتوان ایرانیان را  از جمله اولین ملت های جهان دانست  که به اهمیت محیط  زیست   توجه داشته اند و در آن راه گام های زیادی برداشته اند  با وجود این اکنون تنها  کافی است نگاهی به وضعیت محیط زیست کشور مان در مقایسه با دیگر کشور ها و تخریب گسترده و چند بعدی آن داشته باشیم.

کسب رتبه دهم ایران در بین کشورهای جهان از نظر تخریب محیط زیست یکی از نمونه های  این واقعیت تاسف بار است که در کنار مقولاتی چون قرار گرفتن ایران جزو 11 کشور نخست منتشرکننده گاز  دی اکسیدکربن، سرعت بالای تخریب جنگل ها و مراتع ؛ فرسایش خاک شش برابری میانگین جهانی  در ایران ، بالا بودن ضایعات محیط زیست شهری صنعتی و طبیعی ، آلودگی های مزمن زباله های پنهان وآشکار ، آلودگی شیمیایی ، رسوب گذاری سنگین و نیز خشک شدن تدریجی رودخانه ها، شکار بی رویه حیوانات وخطر بالای انقراض گونه های مختلف ، نابودی تالابهای بین المللی و ده ها نمونه دیگر از نشانه هایی است که زنگ های هشدار را برای آینده محیط زیست ایران  به صدا درآورده است.

هشدار هایی که در صورت تداوم رویکردهای فعلی به این مسئله بنیادین برای حیات بشری نه تنها بر زندگی موجودات زنده تاثیری ناگوار میگذارد بلکه بر حیات آینده انسانی نیز در کشور تاثیرات منفی فراوانی خواهد داشت.

درکشورهای درحال توسعه وپیشرفته  معمولا نخستین بخشی که در مسیر توسعه لطمه می بیند محیط زیست طبیعی آن است که به سرعت دستخوش صدمات جبران ناپذیری می شود در این حال باید به یاد داشت که در واقع  توسعه ای که برپایه نابودی منابع  محیط زیستی باشد توسعه پایدار نیست و عملا دیری نمی پاید که پیامد ها و تبعات ناگوار آن که از دست دادن ذخایر و بنیان های  ارزشمند طبیعی است نمود پیدا می کند همین امر موجب شده است تا از چند دهه قبل کشور ها وسازمان های بین المللی تلاشی دوچندان در راه جلوگیری از تخریب بیرویه زیست بوم بشر به کار برد تلاش هایی که هر چند  در بسیاری از کشور ها با موفقیت های زیادی همراه بوده است اما به نظر میرسد در کشور ما با اینکه  عضو بسیاری از پروتکل های بین المللی و مورد توجه قوانین اساسی و مدنی بوده نگاه به این مقوله  با جدیت مطرح نبوده است و شواهد و آمار کنونی  چه از سوی مراجع بین المللی و چه از سوی منابع داخلی حکایت از فاصله بسیار زیاد کشور ما تا  کشور های پیشرو در این زمینه است.

آنچه مشخص است وضعیت فعلی محیط زیست کشور نه تنها باعث نگرانی است بلکه بر روی زندگی نسل های آینده کشور زیان بار است در این راستا  قبل از هر امری باید با نگاهی آسیب شناسانه و ژرف در پی راهکار هایی عملی برای حل  مشکلات فعلی برآمد  در این میان  اگر قرار است کاری جدی ، به دور از شعار و تبلیغات صرف و تنها به منظور نجات واقعی و حقیقی محیط زیست در کشور صورت بگیرد ، پرداختن به راهکارهایی همچون ارتقای سطح آگاهی های عمومی زیست محیطی شهروندان، عزم ملی و کشوری، بالا بردن حفاظت مطلوب دولتی ، داشتن قوانین مناسبی و اصلاح پاره ای از قوانین و به روز کردن آنها ، استفاده از مجریان کارآمد و بهره برداری خردمندانه و آینده نگرانه در راه توسعه کشور از منابع طبیعی متناسب با  پتانسیل حفظ منابع و اعمال و اجرای قوانین محیط زیستی  می تواند از روند تخریب گسترده محیط زیست کشور بکاهد امری که در پرتو آینده نگری بیشتر می تواند   به  حفظ منابع ملی بیانجامد.

ابتکار: «هیچ راهی به جز مذاکره نیست»

هیچ راهی به جز مذاکره نیست عنوان نگاه ویژه روزنامه ابتکار به قلم سید صادق خرازی است که در آن می خوانید:

موضوع ایران این روزها مهمترین موضوع مباحثات محافل سیاسی و تصمیم ساز اروپا و امریکا است. چندمسئله بهانه جدی این کشورها برای اعمال تحریم‌ها و تهدیدات جدید گشته است که هرکدام در جای خود قابل بحث است.

فارغ از این که آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌توانست هوشمندتر از این رفتار کند و یا اینکه خوش باوری نسبت به تعهدات روسیه و چین و یا حتی برزیل و ترکیه می‌توانست جمهوری اسلامی را در این ایام با مسائل بین المللی به گونه دیگری روبرو سازد موضوع این مقال نیست.

اما ذکر چند نکته ضروری است .نخست همه گروه‌ها و احزاب سیاسی که در منظومه حامیان دولت و یا معارضان و مخالفان دولت دهم در حیات سیاسی جمهوری اسلامی حضور دارند با همه وجود از کیان و ازهمه هستی نظام جمهوری اسلامی فارغ از این که چه دولتی با چه منطق و رفتار وهنجاری حکمرانی می‌کند با فهم ودرک واقعی از مفهوم هویت ملی از اصل و کلیت نظام و رهبریحمایت و تا سر حد وجود استقامت خواهد کرد.

این نکته مهم و بارز که در برابر دشمنان خارجی حفظ وحدت و اطاعت از رهبری امری ضروری و مبرهن است بر هیچ انسان فطن و زیرک یپوشیده نیست.

ایران امروز با چند پدیده و چند واقعیت در عرصه دوستان و دشمنان ولابی‌های نامبارک اعم از صهیونیزم و نئوکان‌های اروپایی و امریکایی و حتی اعراب فرصت طلب و مخالفین آگاه و ناآگاه روبروست و متاسفانه کشورهای عرب منطقه که بیشترین کمک را به تروریسم القاعده و طالبان کردند و همچنین متهم ردیف اول واقعه یازده سپتامبر بوده‌اند با فرار به جلو در پی القای نکته جدیدی از تهدید در منطقه با وارونه جلوه قرار دادن واقعیت‌ها در پی ایجاد بحران در منطقه و تشویق قدرت‌های فرامنطقه‌ای به حضور در منطقه و همنوایی با اسرائیل بر خلاف منافع امت اسلامی و حتی همیت عربی گام‌هایی برداشته‌اند که در زنجیره خیانت اسلاف گذشته ایشان در مواجه با استعمار و صهیونیزم ارزیابی می‌شود و متاسفانه امکانات ارزی و مرزی کشورشان در خدمت دشمن و خصم ایران واقع شده است که در جایی دگر بدان خواهیم پرداخت.

اما لازم به تذکراست که مفهوم بازدارندگی در توان و قدرت ملی سالیان متمادی است که در سازمان نظامی ایران به عنوان یک امر راهبردی مورد بحث است.

نیاز ایران به قدرت‌های تکنولوژیک کاسته شده و در مقابل و مجموعه تلاش‌های قدرت‌های بزرگ در انهدام سازمان نظامی ایران و یا تعدیل توان و یا نابودی و یا کاهش توان و قدرت بازدارندگی ایران ناموفق و نتوانسته کاری ازپیش ببرد.

از زمان حماسه دفاع مقدس تاکنون تلاش فراوانی صورت گرفته شده تا ایران قدرت بلامنازع منطقه باشد. هم اینک سازمان‌های سیاسی و نظامی واطاق‌های فکر غرب به خوبی می‌دانند که ترتیبات امنیتی منطقه‌ای بدون ایران امکان ناپذیر نیست.

گردان‌های موشک ایران به خوبی نسبت به اهداف پدافندی خود در منطقه آگاهند و در صورت وقوع هر حادثه‌ای با بهره‌گیری از قابلیت‌های متعارف و پیچیده خوب می‌دانند که چه باید کنند. اما راه برون رفت از بحران چیست و چگونه می‌توان با پدیده تهدید روبرو شد.

در ضمن هوشمندی کامل بایست ظرفیت‌های دیگر نظام را بررسی کرد و از امکانات مذاکره و چانه زنی و قدرت منطقه‌ای بهره گرفت. این روزها لابی ضد ایران درغرب با جنگ روانی و طرح احتمال وقوع حمله اسرائیل و یا امریکا در پی ایجاد رعب و ترس در مجموعه نظام و مردم است.

در حالی که شرایط خیلی سخت و دشواراست و دو سوی آتلانتیک در اعمال تضییقات ومحدودیت‌ها به هم نزدیک‌تر شده‌اند و در واقع موضوع ایران را از مسائل میان ایران وغرب خارج کرده و تبدیل به یک موضوع بین‌المللی نموده‌اند ولی آنها یعنی غربی‌ها خوب می‌دانند که قدرت و ظرفیت منطقه‌ای ایران در عراق و افغانستان و لبنان و سرزمین‌های اشغالی چگونه است و این موضوع را خوب هم تجربه کرده‌اند.

همین چند سال پیش که اسرائیل و امریکای نئوکان جنگ سیوسه روزه علیه مردم لبنان را به راه انداختند در روزهای آغازجنگ رجزخوانی می‌کردند که به کمتر از نابودی حزب الله تن نخواهند داد ولی در روزهای پایانی التماس می‌کردند که آتش بس را حزب الله بپذیرد.

پیام‌هایی که آن روزها واصل می‌شد همه موجوداست. تاریخ درس عبرت‌هاست. این‌ها تمثیل‌هایی است از بیان واقعیات موجود ایران. درمنطقه هنوز دولت ایالات متحده نتوانسته است به قول‌های که به ملت خودش برای سرکوب القاعده و تروریزم خصم داده جامه عمل بپوشاند.

عقلای غرب خوب می‌دانندهر دولت که در ایران حاکم باشد نیاز به تعامل سازنده در پیش برد اهداف منطقه با ایشان دارد. آنچه در عراق و افغانستان گذشت آیا بدون نظر دولت ایران عملی می‌شد. پاسخ به این سوال دشوار نیست.

دولت دموکرات اقای اوباما اینک تحت فشار داخلی و آزمون با تعهدات دوره انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده روبروست. راه مذاکره با غرب بسته نیست و نبایست باشد.

مذاکره تنها گام عملی و منطقی برای برون رفت از بحران است.البته مذاکره‌ای که در آن حسن نیت و پذیرش منطق گفتگو و احترام به ارزش‌های طرف مقابل در نظر باشد.

از نظر آگاهان مسائل بین‌المللی در ایران محکومیت حملات تروریستی هفته گذشته در سیستان و بلوچستان از جانب رئیس جمهور و وزیر خارجه دولت ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی قابل دقت و بررسی است.

این نخستین باری است که عملیات تروریستی در خاک ایران به صورت رسمی از جانب ایشان محکوم می‌شود. بایست راه برون رفت از بحران‌ها را بهتر و آگاهانه‌تر پیدا کرد. این که با زبان تهدید مداوم در پی تحمیل قطعنامه باشند منطق گفت و گو را ضعیف می‌کند.

همکاری‌های ایران با آژانس حرکت متقابل از سوی غرب را طلب می‌کند. این تلقی در ایران آزار دهنده است که دربرابر موج همکاری‌ها زیاده خواهی‌ها پایان ندارد و دست مسئولان را می‌بنند. موضوع هسته‌ای ایران هیچ راه حلی به غیر از مذاکره وگفتگو ندارد و تنها از این طریق بحران امروز میان غرب و ایران خاتمه خواهد یافت.

دنیای اقتصاد: «بخش خصوصی و گفتگو با مردم»

بخش خصوصی و گفتگو با مردم سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان ‌صفت است که در آن می خوانید:

میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری تاریخی دولت‌های ایران در دهه‌های گذشته در برق ، آب ، گاز ، نفت ، پتروشیمی ، ماشین‌سازی ، فولاد ، مس ،‌ خودرو ، کشت و صنعت ، سد ، جاده ، فرودگاه ، بندر و غیره ...

... در شروع کار دولت نهم با ابلاغیه‌های مربوط به سیاست‌های اصل 44 با هدف تغییر نقش دولت از تصدیگری و بنگاهداری به نهاد سیاست‌گذار مواجه شد.

به این ترتیب و بر اساس قانون، مدیران دولتی باید به مرور نقش و سهم خود را در اقتصاد و کسب‌و‌کار و معیشت شهروندان ایرانی به نهادهای غیردولتی واگذار کنند.

در این شرایط بود و هست که روسای اتاق‌های بازرگانی ایران، تهران و مراکز استان‌ها و شهرستان‌ها باید به مردان پراهمیت‌تر و سرنوشت‌سازی تبدیل شوند که نقش رهبری و به سرانجام رساندن این جابه‌جایی قدرت را با کارآمدی و تعادل ایفا کرده و تحت نظر داشته باشند.

در حال حاضر ، محمد نهاوندیان به عنوان «رییس اتاق بازرگانی و صنایع ‌و ‌معادن ایران» پرچمدار گروه بزرگی از صنعتگران ، بازرگانان، معدنکاران و صاحبان بنگاه‌های اقتصادی خصوصی است و در فرآیند عبور دادن اقتصاد دولتی به اقتصاد خصوصی نقش برجسته‌ای دارد.

رییس پارلمان بخش خصوصی ایران با کدام ابزار و با چه میزان نیروی فکری و مادی باید نقش اول در عبور دادن اقتصاد در اختیار دیوان‌سالاران به بخش خصوصی را ایفا کند؟ به نظر می‌رسد، کارآمدترین و موثرترین ابزار و اهرم قدرت در اختیار وی و روسای اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن تهران و سایر اتاق‌ها چیزی جز علم و دانش و فعالیت‌ همه سویه کارشناسی نیست.

واقعیت و تجربه جامعه بشری نشان داده است، هر فرد و گروهی که به سلاح دانش و علم و ابزارها و نیروهای کارشناسی مجهز باشد در بلندمدت بر دشواری‌ها استیلا یافته و پیروز خواهد شد.

گفته‌های رییس اتاق ایران در گفتگو با «دنیای اقتصاد» نشان می‌دهد که این اقتصاددان تحصیلکرده در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا، نکته یاد شده را به خوبی درک کرده است و کارآیی و اثرگذاری دانش اقتصاد را به خوبی می‌شناسد.

بخش خصوصی ایران اگر تمایل به این عبور دارد و به این نتیجه رسیده است که تفویض قدرت اقتصادی در سطح تصدیگری و بنگاهداری از دولت به نفع شهروندان و رشد پایدار اقتصاد ملی است، باید خود را به دانش اقتصاد تجهیز کند.

این اقدام ضروری البته با چانه‌زنی سیاسی و رایزنی‌های اجتماعی و گفتگو با نخبگان و شهروندان ناسازگار نیست و یکدیگر را تکمیل می‌کنند.

این اقدام‌های اجتناب‌ناپذیر و متکی بر دانش و عقیده، روزهای خوش را نوید می‌دهند که هیاهوهای گروه‌های افراطی در انگ‌زدن به بخش خصوصی را بی‌اثر کرده و خاموش خواهد کرد.

بخش خصوصی ایران در شرایطی قرار دارد که تاکنون هرگز شبیه آن را ندیده است و از نظر زمانی و موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی در وضعیتی است که می‌تواند بلندترین گام‌ها را برای تغییر سرنوشت کسب و کار ایرانیان بردارد. چیزی که آشکار است، نداشتن هراس از نتایج و ایستادگی کارشناسی و علمی بر اجرای قانون‌های تصویب شده است.

برخی اقدام‌های فرهنگی و اجتماعی برای گفت‌وگوی شفاف و مستمر و پایدار و قابل درک از سوی بازرگانان، صنعتگران و صاحبان بنگاه‌های با توده مردم را فراموش نباید کرد. این اتفاقی است که باید رخ دهد تا زمینه‌های اجتماعی تغییر نقش‌ها نیز پدیدار شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها