گفتگو با علی معلم به بهانه نمایش فیلم «آل» و اوضاع و احوال این روزهای سینما

برای همه سلیقه‌ها در سینمای ایران جا هست

علی معلم در سینمای ایران همیشه شخصیتی چندوجهی بوده است. او صاحب امتیاز و مدیر مسوول مجله دنیای تصویر است. برگزاری جشن دنیای تصویر یا همان جشن حافظ هم از فعالیت‌هایی بود که او را در میان دست‌اندرکاران سینمایی، شاخص می‌کرد. به این مجموعه می‌توان فعالیت‌های صنفی را نیز اضافه کرد که از فعالیت در انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی آغاز شد و به بازرسی خانه سینما و نیز نایب‌رئیسی هیات‌مدیره خانه سینما منتهی شد. معلم سابقه اجرای برنامه‌های مختلف تلویزیونی و نیز مراسم‌های گوناگون را هم دارد و از زمانی که با فیلم «شوکران» وارد عرصه تهیه و تولید در سینمای ایران شد، چهره تازه ای از خود به نمایش گذاشت. «گاو خونی» و «ازدواج به سبک ایرانی» 2 فیلم او در مقام تهیه‌کننده بودند که هر 2 به اندازه خود معلم در زمان نمایش جنجال برانگیز شدند. اما از اسفند 1386 با توقیف مجله دنیای تصویر، فعالیت‌های معلم کمرنگ شد.در روزهای میانی اردیبهشت سال 89 بعد از گذشت حدود 5 سال از آخرین مصاحبه‌ای که با علی معلم انجام دادم، بار دیگر در مجله دنیای تصویر با او گفتگو می‌کنم. معلم چند روزی است با مصاحبه‌ای که درباره مدیریت خانه سینما انجام داده حسابی گرد و خاک کرده است. در روز مصاحبه، فیلمش را هم آماده نمایش در جشنواره کن می‌کند‌و همزمان به حساب و کتاب‌های جشن حافظ رسیدگی می‌کند. بعد از پایان همه این کارها فرصتی ‌یک‌ساعته پیش می‌آید تا پاسخگوی سوال‌هایم باشد؛ سوال‌هایی در خصوص چگونگی ساخت این فیلم، ماجراهای مربوط به حضور مرحوم امیر قویدل در مراحل مقدماتی ساخت فیلم، وضعیت این روزهای سینمای ایران و... . در پایان بخش این مصاحبه هم کتاب «یادداشت‌هایی از یک دوران سپری نشده» که تازه از آب و گِل درآمده را امضا می‌کند و به من هدیه می‌دهد. کتابی که در مقدمه آن جمله‌ای نوشته شده که برای مقدمه این مصاحبه مناسب است: «علی معلم یک نویسنده است. کسی که می‌نویسد. او بیش از 2 ‌دهه است که در مورد سینما نویسندگی می‌کند.»
کد خبر: ۳۳۰۶۶۵

شما به عنوان تهیه‌کننده فیلم «آل» در سینمای ایران فعالیت‌های مختلفی داشته‌اید و در زمینه سینما صاحب فکر و نظرید. چند درصد از فیلم آل مربوط به ذهنیت و فکر شماست؟

نمی‌توانم درصدی تعیین کنم، اما همیشه دوست دارم فیلمی ‌را تولید کنم که خودم هم دوست دارم تماشاگر آن باشم.

این حرف را یک بار در مورد مجله خودتان هم گفته بودید.

بله. همیشه به همکارانم می‌گویم اگر زمانی مجله منتشر شود و خودم تمایل نداشته باشم که با وجود مطالعه همه مطالب در مراحل مختلف پیش از چاپ باز هم آن را بخوانم، دیگر آن مجله را منتشر نخواهم کرد. فکر می‌کنم اولین مخاطب هر اثری خود آن فرد و خانواده اوست و اگر آنها از این کار راضی نباشند، مردم هم راضی نخواهند بود.

از نظر من سینما فعالیتی کاملا گروهی است و به همین دلیل محصول نهایی نه‌تنها کارگردان، بلکه حاصل کار تهیه‌کننده هم به تنهایی نیست.

یک روزنامه، مجله و یک فیلم نیز بر توانایی همه افراد متکی است و اگر هم کسی مانند کارگردان و تهیه‌کننده در فیلم و سردبیر و مدیرمسوول در روزنامه مسوولیت ناخدایی داشته باشند، باز این مساله به این معنی نیست که آنها صاحب همه این فرآیند هستند. اما در هر کاری سلیقه ناخدا وجود دارد و فیلم آل هم چه خوب و چه بد محصول سلیقه من است، اما فقط محصول کار من نیست و محصول کار جمع است.

چرا از فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای برای نگارش فیلمنامه دعوت نکردید؟

فیلمنامه اولیه را بهرام عظیمی‌ نوشته بود و فضای کار نیز خیلی ساده بود. او قرار بود فیلمی‌30 تا 40 دقیقه‌ای بسازد و کل داستان نیز رویارویی با شخصیت آل بود. اما من گفتم این سوژه حیف است و می‌توان متن بهتری نوشت. فیلمنامه به چند نفر داده شد، اما کم‌کم متوجه شدم هر فیلمنامه‌نویسی متن متفاوتی را می‌نویسد. یک فیلمنامه‌نویس داستان را اکشن کرد، دیگری به درام روانکاوانه فکر کرد و یک نفر هم چیزی نوشت که قابل ساخت نبود. همه این کارها داشت تازگی داستان را از بین می‌برد که من به عظیمی‌ پیشنهاد کردم خودش داستان را بنویسد.

با دیدن سریال یوسف پیامبر به مصطفی زمانی رسیدید؟

ژانر وحشت کمتر با هنرپیشه مشهور کار می‌کند و بسیاری از فیلم‌های این سینما با هنرپیشه مشهور ساخته نشده‌اند. البته گزینه‌های مشهور هم داشتیم اما دنبال فرد جوانی بودم که بتواند نقش اول باشد. در همان مقطع سریال یوسف پیامبر در حال پخش بود و من در آن مقطع بعد از دیدن قسمت‌هایی از سریال، از چهره و صدای مصطفی زمانی خوشم آمد. به نظرم یکی از ویژگی‌های خوب بازیگر این است که صدای او باید خیلی خوب باشد.

شما به این مساله خیلی امید داشتید که اولین حضور بازیگر نقش حضرت یوسف در فیلمی ‌سینمایی بتواند به موفقیت مالی این فیلم منجر شود؟

زمانی که ما این پیشنهاد را مطرح کردیم، مصطفی زمانی خیلی توی بورس نبود. به همین دلیل تصمیم من از ابتدا چندان تجاری نبود. خود کارگردان هم چندان با این تصمیم موافق نبود و می‌گفت ممکن است مصطفی زمانی از پس انجام این نقش خوب برنیاید. بهرامیان معتقد بود نقش سینا بسیار پیچیده است و زمانی در فیلم یوسف نقش فردی را ایفا کرده که خیلی مثبت و همیشه در حال نصیحت کردن مردم بوده است.

به نظرتان از عهده ایفای این نقش برآمد؟

بله. البته در طول فیلم هم خودش خیلی خوب دقت و همکاری کرد. زیاد هم هوا برش نداشت. هنگامه حمیدزاده هم بجز فیلم «دلخون» و یکی از کارهای رضا عطاران کار دیگری انجام نداده بود، اما او هم در این فیلم خیلی خوب ایفای نقش کرد.

برای نقش الهه به کتایون ریاحی فکر نکردید؟

او هم می‌توانست این نقش را ایفا‌ کند. برای نقش همسر مصطفی به الهام حمیدی هم فکر کردم اما دیدم با نقش یوسف توارد دارد و حالا حضور کتایون ریاحی می‌توانست میان این فیلم با سریال یوسف تشابه ایجاد کند.

در بخش‌هایی از فیلم سینا در خواب، خواب می‌بیند. در سینمایی که این فیلم نمایش داده می‌شد، مخاطبان با دیدن این صحنه می‌خندیدند. آیا نمی‌توانستید ایده بهتری جایگزین کنید؟

ساخت چنین فیلم‌هایی به نوعی تجربه کسب کردن است. 2 روز پس از نمایش این فیلم در جشنواره فیلم فجر به جشنواره فیلم برلین رفتم. در این جشنواره اولین نمایش فیلم «شاتر آیلند» ساخته مارتین اسکورسیزی بود. در آنجا همین ایده در فیلم استفاده شده بود و مخاطب دائم با یک کابوس در کابوس مواجه بود و همه چیز را از زاویه ذهن شخصیت اصلی داستان می‌دید. به نظرم این یک سبک است و حالا ممکن است عده‌ای آن را پسند نکنند، ولی این شکل کابوس‌گونگی و وهمی‌ که در فیلم است، در سینمای دنیا رواج دارد.

در نسخه فعلی نسبت به نسخه نمایش داده شده در جشنواره هم تغییراتی اتفاق افتاد؟

بله. برای اکران عمومی ‌چند کابوس حذف شد. البته در نسخه بین‌‌المللی کم نشد چون چنین چیزی در سینمای جهان چندان عجیب نیست که در یک فیلم مرز بین واقعیت و کابوس به هم بخورد. البته این مرزها در فیلمنامه ما نشانه‌گذاری شده و فقط بخش‌هایی از فیلم که از ذهن سینا روایت می‌شود کابوس است.

ایراد فیلم از نگاه خودتان چیست؟

به نظرم بهتر بود بیشتر به تنهایی و انزوای دختر می‌پرداختیم. کارگردان از کنار این موضوع رد شده و بیشتر به کابوس‌های سینا پرداخته است.

کارگردان فیلم آل در مصاحبه‌ای گفته بود علت این‌که فیلم آل در جشنواره با استقبال مواجه نشد این بود که تهیه‌کننده فیلم منتقد سینمایی است و همین مساله سبب برخی موضعگیری‌ها علیه او شده است. اما به نظر می‌رسد دامنه این موضعگیری‌ها خیلی بیشتر از یک فیلم بوده باشد!

ساخت این فیلم کار بسیار خطرناکی بود. در همه جای دنیا فیلم وحشت ژانر گرانقیمتی است و من به همین دلیل ساخت این فیلم را انتخاب کردم اما در عمل چنین نشد

من آدم صریح و رکی هستم و عادت ندارم پشت سر کسی حرف بزنم. هیچ‌گاه دو رویه با کسی رفتار نکردم و فکر می‌کنم رفتار منافقانه رفتار کثیفی است. اما این مساله در جامعه ما چندان پذیرفته نیست. از طرفی حس می‌کنم نسبت به رفتارهای فردی مانند من حسادت زیادی وجود دارد. البته من آدم چندان پرکاری نیستم. سالی 12 شماره مجله منتشر می‌کنم. البته این مجله بشدت پایگاه مردمی‌ دارد. هرچند سال یکبار هم فیلمی‌ تهیه می‌کنم. اما فکر می‌کنم عده‌ای در سینمای ایران تصور می‌کنند فردی مثل من ممکن است جای آنها را تنگ کند.

شما ایده‌هایی هم برای نمایش عمومی‌داشته‌اید. برگزاری جلسات نمایش فیلم با حضور عوامل و کارهایی از این دست.

بله. تلاش کردم با این ایده‌های تبلیغاتی کمبودهای مرحله نمایش را جبران کنم، اما چنین فعالیت‌هایی در سینمای ایران چندان رایج نیست و عملا در مرحله اکران، به فیلم‌های متفاوت اجازه داده نمی‌شود خودشان را مطرح کنند. حتی فیلم مردم‌پسند و با استانداردی مانند ازدواج به سبک ایرانی هم فرصت عرضه پیدا نکرد.

در آن مقطع واکنش رسانه‌ها نسبت به این فیلم چطور بود؟

مجموع نقدهایی که نوشته شد، چندان مثبت نبود و همه می‌گفتند این فیلم خیلی تجاری است. خیلی دوست دارم منتقدان این فیلم بگویند که آیا آن فیلم اثر مبتذلی بود یا فیلم‌هایی که امروز در سینمای ایران نمایش داده می‌شود؟! در آن فیلم تلاش کردیم یک کمدی حساب شده و مردم‌پسند ارائه کنیم، اما فیلم‌هایی که این روزها ساخته می‌شود کف و سطح زیرین فیلمسازی است.

چرا چنین واکنش‌هایی در سینما دیده می‌شود؟

به نظرم علتش این است که ما هیچ وقت وجه تعادل را در سینمای ایران تقویت نکردیم و به همین دلیل بخش رسانه‌ای سینما هم همیشه یا خیلی روشنفکرانه با این صنعت ـ هنر برخورد کرده یا خیلی عوامانه. که البته هر دوی این برخوردها غلط است.

در ماه‌های اخیر اختلاف‌های صنفی سینما به عرصه رسانه‌ها کشیده می‌شود. به نظر شما آیا چنین فضایی به نفع سینماست؟

ماجرای خانه سینما و صنوف سینما به نظرم بیش از حد رسانه‌ای شد. اتفاقا من علیه این رسانه‌ای شدن صحبت کردم و گفتم اگر مدیریت خانه سینما مدیریت بهنجاری بود و به وظایف خودش عمل می‌کرد، نباید این مسائل به بحران تبدیل می‌شد. انتقاد من هم دقیقا به این موضوع برمی‌گردد که دوستان خانه سینما به دلیل اهمال و در اثر نادیده گرفتن نقش صنوف و دخالت در سربندی گروه‌های صنفی صاحب نفوذ در سینما همچون تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها که به طور خودکار جزو عناصر اصلی سینمای ایران محسوب می‌شوند، نباید مسائلشان اینقدر رسانه‌ای می‌شد. انتقاد من این بود که چرا با دخالت در کار صنوف و رهبری نکردن این اختلاف‌ها عملا باعث بیرون افتادن مسائل سینما از درون به بیرون آن شدید و من علیه این مدیریت اعتراض داشتم. در حال حاضر خانه سینما در مقابل دفترچه سیاست‌های سینمایی واکنشی نشان نداده و تنها دو نهاد «شورای عالی تهیه‌کنندگان» و «اتحادیه تهیه‌کنندگان» از معاونت سینمایی تقاضای وقت کرده و درخصوص دفترچه سیاست‌های سینمایی بحث و گفتگو کردند.

چطور خانه سینما نسبت به این موضوع واکنش نشان نداده است؟

به نظرم کمی ‌تساهل و کم‌کاری در امر صنفی صورت گرفته است. من به عنوان فردی که ‌3‌ دوره بازرس خانه سینما و یک دوره نایب رئیس هیات مدیره بوده‌ام و در حال حاضر در نهاد تهیه‌کنندگی این صنف هم مسوولیت دارم، فکر می‌کنم این مساله حق طبیعی من است که نسبت به این موضوع انتقاد داشته و ابراز کنم. البته این حرف‌ها باعث شد بالاخره یک نماینده بگوید پول خانه سینما را بدهید و معاونت سینمایی هم قدم جلو گذاشت تا حداقل برخی وجدان‌های خفته از خواب بیدار شوند.

به نظر شما آینده فعالیت‌های صنفی در سینمای ایران چگونه خواهد بود؟

آینده فعالیت‌های صنفی به فعالیت خود اصناف برمی‌گردد. من هم این انتقاد را دارم که نحوه رویکرد دولت به اصناف باید روشن شود. این‌طور نیست که فقط صنف بتواند به تنهایی فعالیت کند، اما دولت وقتی می‌تواند صنوف را جدی بگیرد که خود صنوف هم جدی باشند و خودشان در پی حل مسائل خود باشند. البته بخشی از این اختلاف‌ها نشان‌دهنده بلوغ اصناف است. جدی شدن اختلاف‌نظرها به این معنی است که صنف‌ها هم در حال پوست‌اندازی هستند. الان صنف‌های ما بیشتر پناهگاه هستند تا صنف. به نظرم خانه سینما بیشتر یک چتر و پناهگاه است که عده‌ای در آن جمع شده‌اند.

چرا می‌گویید خانه سینما صنف نیست؟

چون اگر صنف بود، حتما خواسته مشخصی داشت و دولت را وادار می‌کرد به خواسته‌اش احترام بگذارد.

صنف برای تحقق این امر چه ابزاری دارد؟

مهم‌ترین ابزار صنف تجمع است. متاسفانه سینمای ایران محل بروز نیروهای منفرد است. همه به شکل انفرادی فعالیت می‌کنند و هر وقت نیاز پیدا کنند که مجتمع شوند و نیازهایشان را که برآورنده کلیت مجموعه و نه یک فرد خاص است پیش ببرند، صنف تشکیل می‌شود. به نظرم الان هر کس دنبال توپ خودش می‌دود، اما اگر قرار باشد به شکل تیمی‌کار کنیم، همه باید دنبال یک توپ بدوند. اگر صنف واقعی شود دولت نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد، چون یک صنف قوی دولت را وادار می‌کند او را جدی بگیرند. به نظرم دولت نسبت به فعالیت‌های صنفی تردید دارد و این تردید را هر دو طرف باید رفع کنند. چون برای پیشبرد هر هدفی، دو طرف به هم نیاز دارند.

ممکن است یکی از این دو طرف بر دیگری چیره شود؟

در چند سال اخیر هم گاهی این اتفاق رخ داده و دولت راه خودش را رفته و جریان صنفی را کلا رها کرده است. برخی مواقع هم کار دست بخش صنفی افتاده است. اما باید تعادل پیش بیاید و هر کدام وظایف خود را انجام دهند و در اداره سینما اشتراک نظر داشته باشند.

این وظایف برای دولت شامل چه چیزهایی است؟

به نظرم وظایف دولت شامل وظایف کلان است، اما دولت این روزها وارد جزئیات شده است. نیازمندی‌های بزرگ سینمای ایران در سطح کلان است و دولت باید مسائل سینما را به عنوان یک صنعت در بخش دولتی حل کند و سینما را به عنوان صنعت به رسمیت بشناسد و ضوابط و مشخصات یک صنعت فرهنگی را اعمال کند.

همین طور باید دستگاه‌های فرهنگی را در برخورد با سینما همسان کند، حقوق سینما را در همه زمینه‌ها به رسمیت بشناسد، به زیرساخت‌های صنعتی سینما کمک کند، فضاهای نمایش را افزایش دهد، برای ساخت سالن تسهیلات ایجاد کند و بازار سینما را تقویت کند، در بخش بین‌المللی بازار بین‌المللی را تقویت کند، قواعد نظارتی را قانونمند کند و سینما را از سلیقه‌ها نجات دهد و افکار عمومی‌جامعه را در مورد سینما در نظر بگیرد.

رضا استادی / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها