گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

آقایان ! شما تمام شده‌اید

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نشستی برای تحول»،«واقعا کمبود وقت!؟»،«نقض اصل55 قانون اساسی»،«آقایان ! شما تمام شده‌اید»،«ما سیاسی نیستیم»،«کتاب قانون، بیانگر ایرادهای تاریخی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۷۴۴۹

جام جم:نشستی برای تحول

«نشستی برای تحول»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن می‌خوانید؛اگر مدعی باشیم که نشست‌های «افق رسانه» که در فواصل مشخصی طی یک سال در صداوسیما تشکیل می‌شود یکی از مفیدترین همایش‌هایی است که در کشور برگزار می‌گردد، بیراه نگفته‌ایم. این نشست‌ها که با حضور رئیس سازمان و همه مدیران اصلی صداوسیما در سراسر کشور شکل می‌گیرد، تلاشی است در جهت همگرایی، انسجام سازمانی و تبیین و تحلیل شرایط پیش روی رسانه.

رسانه ملی در حال حاضر خود را برای جهش و دستیابی به افق‌های نوتر آماده می‌کند.

لذا به دلیل پراکندگی جغرافیایی، گستره نفوذ و تنوع محصولات نیازمند فهم دقیق در اهداف، استفاده بهینه از ابزار و امکانات و هم‌‌افقی در تحقق برنامه‌هاست.

در این گونه نشست‌هاست که فارغ از تعارفات اداری ضعف‌ها و قوت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها و راهکارهای عملیاتی مطرح و نگاه‌ها را متوجه ماموریت‌های ویژه این رسانه بزرگ ملی و فراملی می‌سازد.

در نشست دیروز نیز در چنین فضایی دیدگاه‌ها و مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی از رسانه ملی برای حاضرین مطرح گردید تا همه توانایی‌های موجود در خدمت تحولی نوین بسیج و رسانه در طراز واقعی و مطلوب خود قرار گیرد.

توجه به روش‌های نو در تبلیغ معارف دینی، استفاده هنرمندانه از موسیقی، توجه ویژه به پایداری اصالت خانواده در برنامه‌های نمایشی، و آمادگی کامل و همیشگی برای مبارزه و مواجهه با جنگ نرم دشمن و حضور فعال در میدان رسانه‌های مجازی از نکات مورد تاکید در این همایش بود.

آفتاب یزد:واقعا کمبود وقت ! ؟   

«واقعا کمبود وقت!؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛در سه روز گذشته، دو مقام دولتی علت عدم حضور احمدی‌نژاد در دو مجمع مهم را کمبود وقت یا گرفتاری‌های کاری او و اشتغال به امور دیگر دانسته‌اند.

دیروز، معاون پارلمانی نهاد ریاست جمهوری گرفتاری احمدی‌نژاد برای انجام یک مصاحبه را علت غیبت او در جلسه میهمانی سالیانه مجلس دانست. البته این نخستین بار نیست که برخی توجیهات رسمی دولتی، به جای رفع ابهام بر ابهامات می‌افزاید.

چند ماه قبل، رئیس دولت برای معرفی سه وزیر پیشنهادی خود، نامه‌ای به مجلس نوشت و یک روز بعد، خواستار استرداد همان نامه شد و علت این استرداد را فرارسیدن شب‌های قدر دانست. از آن زمان تاکنون هیچ‌یک از مقامات دولتی توضیح نداده‌اند که »مگر رئیس دولت و کادر دفتر او از فرارسیدن شب‌های قدر بی‌اطلاع بودند یا این شب‌ها، به طور ناگهانی و بدون قرار قبلی فرا رسید که رئیس دولت را ناچار به استرداد نامه خود کرد؟ « آنچه دیروز برای توجیه غیبت احمدی‌نژاد در ساختمان پارلمان مطرح شد، شباهت بسیاری به توجیه عجیبی داشت که تقریبا سه ماه پیش برای استرداد »نامه معرفی وزیران« ارائه گردید. زیرا قاعدتا دعوت از احمدی نژاد برای حضور در جلسه دیروز مجلس، از مدت‌ها قبل- و شاید ماه‌ها قبل - ارائه شده و موافقت او با انجام مصاحبه هم، امری نیست که یک روزه صورت گرفته باشد. لذا دفتر احمدی‌نژاد این فرصت را در اختیار داشت که با یک برنامه‌ریزی دقیق، امکان اجرای هر دو برنامه را برای رئیس خود فراهم نماید. ضمن آنکه به فرض بی‌دقتی در تنظیم دو برنامه و لزوم حذف یا تغییر ساعت یکی از آنها، قاعدتا اولویت‌حضور، با جلسه‌ای بود که به میزبانی مجلس برگزار گردید.

یک روز قبل از توجیه اخیر، رئیس دفتر احمدی‌نژاد، عدم حضور او در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام را ناشی از گرفتاری‌های کاری دانسته بود. البته تردیدی وجود ندارد که احمدی‌نژاد از سایر اعضای مجمع تشخیص مصلحت گرفتارتر است و مسئولیت‌های اجرایی و روزانه بیشتری دارد اما جلسات این مجمع به صورت منظم و در ساعات معینی از روزهای مشخص برگزار می‌شود و تصمیمات آن نیز بر اساس قانون اساسی، برای همه قوا لازم الاجراست.

از سوی دیگر، عدم حضور رئیس دولت در جلسات مجمع، می‌تواند موجب اتخاذ تصمیماتی شود که دولت را در اجرای آنها با مشکل مواجه می‌کند یا با توجه به تجربیات قبلی، در لیست مصوباتی از مجلس و مجمع قرار خواهد گرفت که علیرغم اهمیت، دولت اصراری به اجرای فوری آنها ندارد. این مسئله تاکنون در مورد احیای شوراهای‌عالی و نیز برخی مصوبات مجلس به وجود آمده و سرآغاز اختلافات، گله‌گذاری‌ها و حملات رسمی یا غیررسمی اعضای نهادهای رسمی کشور علیه یکدیگر شده است. البته آنچه در بالا به آن اشاره شد به همه زمان‌‌ها مربوط می‌شود اما تداوم غیبت احمدی‌نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت و عدم حضور در جلسه دیروز مجلس، از زاویه‌ای دیگر اهمیت مضاعف می‌یابد که شاید ارائه توجیهات غیرتکراری و قابل پذیرش‌تر توسط دفتر احمدی‌نژاد را ضروری می‌سازد. این زاویه، توصیه‌های اخیر عالی‌ترین مقام نظام خطاب به سیاسیون و مقامات کشور برای وحدت است.

اگر در فاصله کمتر از یک هفته از این توصیه‌ها، رئیس دولت به بهانه یک مصاحبه یا با توجیه نه چندان موجهی مانند »گرفتاری‌های کاری« رفتار غیروحدت‌ا~میز از خود بروز دهد، آنگاه امید بستن به رفتار وحدت آمیز رده‌های پایین‌تر سیاسی و حکومتی، چندان منطقی نخواهد بود زیرا تجربه نشان داده است که زیردستان، به کپی‌برداری از رفتار بزرگتر‌ها عادت دارند. این مسئله به خصوص در مورد همکاران احمدی‌نژادکه هر نوع نمایش اختلاف سلیقه با رئیس، موجب گرفتاری‌هایی برای آنها شده و می‌شود، با شدت بیشتری وجود دارد. به عبارت دیگر بعید نیست که به تدریج، تعداد دیگری از مسئولان دولتی نیز برای اثبات هماهنگی با رئیس دولت، انجام مصاحبه و شرکت در محافل دیگر را برحضور در جلسات مشترک با سایر قوا ترجیح دهند و عملا توصیه‌های وحدت را بی‌خاصیت کنند. این رفتار البته می‌تواند تداوم همان اظهارات و اقداماتی باشد که از چهار سال قبل آغاز شد و در مناظره‌های انتخاباتی به اوج رسید و تنها ثمره آنها، جدا کردن حساب دولت فعلی از تمامی 30 سال گذشته انقلاب است. اگر چنین باشد و دولتمردان، با علم و اراده، مرتکب برخی غیبت‌ها و عدم حضورها شوند حرفی نیست اما کسانی که منتقدان دولت را به وحدت فرا می‌خوانند باید تکلیف خود را با طرف دوم وحدت یعنی دولتمردان نیز روشن کنند.

مسئولان دولتی اگر این شائبه‌ها را قبول ندارند باید دلایل محکم‌تری برای عدم حضور رئیس خود در مجامع رسمی مرتبط با سایر قوای حکومتی بیابند. زیرا برای رئیس دولتی که حتی اجلاس فائو در ایتالیا را از نظر دور نمی‌دارد و در جمع 2 یا 3 رئیس‌جمهور شرکت کننده در آن اجلاس، حاضر می‌شود تا پیام خود را ابلاغ نماید، عدم حضور در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام یا میهمانی کاری مجلس - که این بار نام شکرانه وحدت بر آن نهاده بودند - نمی‌تواند تنها ناشی از کمبود وقت باشد.

رسالت:نقض اصل55 قانون اساسی

«نقض اصل55 قانون اساسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛یک فوریت طرح الحاق چند تبصره و موادی به قانون دیوان محاسبات کشور چهارشنبه27 آبان ماه از تصویب نمایندگان گذشت و این در حالی بود که رئیس ، دادستان و کارشناسان فنی دیوان از وجود چنین طرحی اطلاعی نداشتند.

 یک فوریت طرح الحاق چند تبصره و موادی به قانون دیوان محاسبات کشور چهارشنبه27  آبان ماه از تصویب نمایندگان گذشت و این در حالی بود که رئیس ، دادستان و کارشناسان فنی دیوان از وجود چنین  طرحی اطلاعی نداشتند.

چهارشنبه و پنج شنبه  گذشته نقدی به مفاد این طرح در دو قسمت ارائه شد یکی از نکات جالب پیشنهادی این طرح این است که ؛ تفریغ بودجه به تصویب کمیسیون برسد و سخنگوی کمیسیون آن را در مجلس قرائت کند.

اصل55  قانون اساسی می گوید؛ « دیوان محاسبات به کلیه حسابهای وزارتخانه ها و موسسات ، شرکتهای دولتی و سایر دستگاههایی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده می کنند به ترتیبی که قانون مقرر می دارد رسیدگی یا حسابرسی می نماید که هیچ هزینه ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرف رسیده باشد . دیوان محاسبات حسابها، اسناد و مدارک مربوطه را برابر قانون جمع آوری و گزارش تفریغ بودجه هر سال را به انضمام نظرات خود به مجلس شورای اسلامی تسلیم می نماید. این گزارش باید در دسترس عموم گذاشته شود.»
با کمی دقت در مفاد اصل55  قانون اساسی به این نکته رهنمون می شویم که گزارش تفریغ بودجه گزارشی فنی و حرفه ای از وقوع تخلف است.

این تخلف فقط ناظر به این است که هزینه ای خارج از اعتبارات مصوب و یا وجهی که در غیر محل خود مصرف شده گزارش شود. پس گزارش تفریغ بودجه ناظر به معرفی متخلف نیست بلکه ناظر به وقوع تخلف است.

این گزارش که محصول کار حسابرسان و داوری هیئت عمومی دیوان محاسبات متشکل از12  مستشار و دادستان و رئیس دیوان محاسبات است چه نیازی  به تصویب کمیسیون برنامه و بودجه مجلس دارد؟

در هیچ یک از مفاد قانون دیوان محاسبات ، قانون محاسبات عمومی و اصول54  و55  قانون اساسی چنین نقشی برای کمیسیون تعریف نشده است.

مفهوم این تصویب چیست؟ مگر می شود یک حکم یا رای محکمه قانونی ( هیئت عمومی دیوان) را در جایی غیر از جایگاه قانونی آن تصویب کرد؟

مثلا مگر می شود یک تخلف را که در هیئت عمومی دیوان محرز شده است در کمیسیون برنامه و بودجه از درجه احراز ساقط کرد؟!

نکته مهم قرائت تفریغ بودجه توسط سخنگوی کمیسیون است ! اصل55  می گوید گزارش تفریغ هر سال باید توسط دیوان محاسبات «تسلیم» مجلس شود . کمااینکه در اصل52  دولت ملزم شده است بودجه سالانه کل کشور را تهیه و به مجلس «تسلیم» کند. مفهوم «تسلیم» آن است که همان طور که رئیس جمهور با حضور خود در مجلس بودجه را تسلیم می کند رئیس دیوان محاسبات هم خود گزارش تفریغ را تسلیم مجلس کند.

دست بردن در گزارش تفریغ و خلاصه کردن در کمیسیون و قرائت آن توسط سخنگوی کمیسیون خلاف اصل55  است.

تهیه کنندگان طرح خود متوجه تخلف مجلس طی30  سال گذشته شده اند که تفریغ برخلاف اصل55  همه ساله در کمیسیون خلاصه و توسط مخبر یاسخنگوی کمیسیون در صحن علنی مجلس قرائت می شود .

در این رویداد از «تسلیم» تفریغ بودجه همانند آنچه که در تسلیم اصل «بودجه» رخ می دهد خبری نیست . لذا پیشنهاد کنندگان طرح مذکور می خواهند به این رویه خلاف قانون اساسی  شکل قانونی بدهند و در حقیقت در برابر نص اصل55  قانون اساسی اجتهاد بنمایند. نگارنده چندی پیش شکایتی در خصوص نقض اصل55  قانون اساسی در مجلس شورای اسلامی به هنگام تسلیم تفریغ بودجه تقدیم کمیسیون اصل90  کردم که تاکنون پاسخ رسمی به شکایت اینجانب به دستم نرسیده است . با توجه به اینکه60  نماینده مجلس هنگام تقدیم طرح الحاق چند تبصره و موادی به به قانون دیوان محاسبات متوجه این تخلف آشکار شده اند و در مقام قانونی کردن آن نیز برآمده اند تردید باقی نمی گذارد که رویه مجلس در مورد «تسلیم تفریغ بودجه» نادرست بوده است. امیدوارم امسال مجلس محترم اجازه دهد رئیس دیوان محاسبات وفق اصل55  قانون اساسی تفریغ را رسما تسلیم مجلس نماید و مفاد گزارش را همان طور که در اصل55  قانون اساسی آمده است در دسترس عموم قرار دهد.

اعتماد:ما سیاسی نیستیم

«ما سیاسی نیستیم»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی اعتماد به قلم مرتضی شاملی است که در آن می‌خوانید؛باورم شده است که ما هنوز یک جامعه سیاسی نیستیم. سیاسی می گویم نه به مفهوم متداولی که به طور عام از سیاست می فهمیم و ترکیباتی مثل سیاستمدار و سیاست پیشه و سیاست باز و رجل سیاسی و اتهام سیاسی و زندانی سیاسی و از این قبیل از آن درست می کنیم. نه، منظورم این نیست، بلکه چیزی است بیشتر از این؛ چیزی که تکلیف ما را با خودمان، جامعه مان و همان سیاست رسمی مان روشن می کند، چیزی که باید باشد اما نیست چیزی که یا نداشته ایم یا داشته ایم و گم کرده ایم.

اما چرا اینها را می نویسم، نمی دانم. اسمش را بگذارید یک نیاز. یک کنکاش. یک چیزی که باید گفته شود، اندیشیده شود، و اگر دست داد و لزومی برایشان احساس شد، دیگران هم بگویند و بنویسند.اصفهان زیباست. زاینده رود، غرب تا شرق، از وسط شهر می گذرد. دو طرف آن پارک های زیبایی است که گریزگاهی برای روزهای تعطیل خانواده هاست. شاید شما هم از هر جای دیگر میهن مان باشید روزی گذرتان به یکی از این پارک ها افتاده باشد. در سایه درختی تنومند فرشی پهن کرده، سفره یی انداخته و از دویدن و قهقهه کودکان تان لذت برده باشید.بعدازظهر جمعه چهارم اردیبهشت امسال در یکی از همین پارک ها، درخت سپیداری به ارتفاع 20 متر بر سر چند خانواده فرو می افتد و باعث مرگ دختری 15 ساله و کودکی دوساله می شود،تعدادی را هم مجروح و مصدوم و شاید برای تمام عمر علیل می کند. خبر و گزارش این فاجعه در چند روزنامه نوشته می شوداما شهرداری اصفهان از همان ابتدا تاکنون نه تنها خودش را مسوول نمی داند بلکه علت حادثه را باد شدید و کوتاهی اداره هواشناسی اعلام می کند که وضع هوا را به شهروندان اطلاع نداده است،به راستی اگر این حادثه برای یک توریست اروپایی یا امریکایی یا حتی یکی از اعضای هیات های فرهنگی کشورهای اسلامی که چند سال پیش برای دیدن این «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» به اصفهان آمده بودند پیش می آمد، باز هم شهرداری اصفهان یا هر مقام دیگری چنین موضعی می گرفت و این گونه پاسخ می داد؟،

در زمان حادثه از باد شدید خبری نبوده است. به گزارش هواشناسی، باد در ارتفاع نسبتاً بالای سطح زمین بوده و مردمی هم که در پارک بوده اند می گویند هوا آرام بوده است و اصلاً باد مزاحمی را احساس نکرده اند. مضافاً اینکه در آن روز هیچ مورد مشابه دیگری هم در اصفهان گزارش نشده است که درختی یا حتی شاخه یی در اثر وزش باد شکسته باشد. تازه مگر هر بادی می تواند تنه درخت قطوری را که 20 متر هم ارتفاع دارد، از محلی نزدیک به زمین بشکند و سرنگون کند؟، اگر چنین باشد باید با هر نسیمی مردم هراسان شوند و به داخل خانه ها و زیر طاق ها پناه ببرند، و می دانیم که چنین ترس و هراسی اصولاً در اذهان مردم ما وجود ندارد. درخت اگر سالم باشد این انعطاف را دارد که در برابر بادهای بسیار شدید هم مقاومت کند. از طرفی، مسلماً مسوولان شهرداری اصفهان می پذیرند، یعنی باید بپذیرند که قطع درختان پوسیده یک اصل شناخته شده در تشکیلات شهرداری های ماست و جای هیچ شبهه و توجیهی هم ندارد.

یکی از دوستان تعریف می کرد که سال پیش، در یکی از پارک های کرج شاهد قطع چند درخت سرسبز توسط گروهی از ماموران شهرداری بوده است. به آنها اعتراض می کند که قطع درختان آن هم توسط شهرداری چه معنایی دارد؟، شخصی که مسوول آن گروه بوده است با یک پیچ گوشتی تنه یکی از آن درختان را سوراخ می کند و نشان می دهد آن درخت به ظاهر سالم، از درون پوسیده است و هر لحظه ممکن است بشکند و روی مردم بیفتد. بعد هم اضافه می کند قطع چنین درختانی یکی از وظایف تشکیلات فضای سبز شهرداری است. این را گفتم تا عرض کنم رسیدگی به سلامت درختان یک اصل شناخته شده است و اگر هزاران بار هم گناه حادثه چهارم اردیبهشت را به گردن باد و کواکب و افلاک و دیگران بیندازیم، نه تنها مشکلی حل نمی شود و از میزان مسوولیت ما نمی کاهد، بلکه ابعاد اجتماعی و انسانی فاجعه را غم انگیزتر و تکان دهنده تر می کند.

کارشناسان دادگستری اصفهان طی دو مرحله کارشناسی علت حادثه را عمر زیاد درخت، چوب پنبه یی شدن و آفت زدگی آن و همچنین کج شدن و انحراف آن حدود 30 درجه از محور قائم دانسته اند. سن این درخت حدود 40 سال بوده است، در حالی که درخت سپیدار باید در سن 20 تا 25 سالگی و قبل از پروسه فساد و پوسیدگی قطع شود. تاکنون دوبار این کارشناسی ها صورت گرفته و هر دو بار هم شهرداری اصفهان به نتایج آنها اعتراض کرده و آنها را رد کرده است. البته نظر نهایی را قاضی پرونده باید بدهد، اما به شرط موافقت او، این کارشناسی ها تا سه بار دیگر هم می تواند با تعداد بیشتری از کارشناسان دادگستری ادامه یابد.

اینکه نهایتاً مقصر این حادثه چه نهاد و تشکیلاتی است دادگاه باید بگوید. اما مساله این است که چنین نهادی اصولاً متوجه مسوولیت خطیر خود بوده است یا نه؟ مسلماً نبوده است، و اگر هم زمانی بوده فراموش کرده است. برای همین هم چنین اتفاقاتی می افتد. نه، ما هنوز یک جامعه سیاسی نیستیم.

کیهان:آقایان ! شما تمام شده‌اید

«آقایان ! شما تمام شده‌اید»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛«مدتی است که اینها -روزنامه کیهان- اتهاماتی همچون همراهی با مارکسیست ها، سلطنت طلب ها، صهیونیست ها و منافقین جنایتکار را مطرح می کنند ولی واقعاً برای من جای سوال است که آیا اینها نمی دانند و فکر نمی کنند که این نوع سخنان نتیجه عکس خواهد داشت؟... آقایان -خطاب به کیهان- بدانند که من به خط امام اعتقاد کامل دارم و معتقدم برخی درصدد هستند راه و خط امام را پاک و از بین ببرند و منویات خودشان را به جای خط امام به مردم قالب کنند. اما بدانند که من پای آرمان های امام و منافع ملی ایستاده ام و تلاش می کنم انحرافات را یک به یک برای مردم بیان کنم تا راه از بیراه مشخص شود... به مسئولین روزنامه کیهان می گویم که برداشت ما از اسلام با برداشت شما از اسلام متفاوت است و به همین علت، آن خمینی ای که ما می شناسیم با خمینی ای که شما می شناسید فرق دارد... به شما می گویم که کج فهم هستید و امام را نشناخته اید و...»

مطلب فوق بخشی از مصاحبه آقای مهدی کروبی با سایت «تغییر» است که در برخی روزنامه های زنجیره ای- از جمله روزنامه اعتماد- با عنوان «نامه کروبی به حسین شریعتمداری» از آن یاد شده است. درباره اظهارات کروبی، اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی از آنجا که هویت کنونی ایشان بر کسی پوشیده نیست، در این نوشته فقط به چند مورد اشاره می کنیم.

1- آنچه درباره مواضع، عملکرد و همراهی و همصدایی کروبی با آمریکا، اسرائیل، گروههای ضدانقلاب نظیر منافقین، بهایی ها، مارکسیست ها، سلطنت طلب ها، دشمنان تابلودار امام و اسلام و انقلاب و... در روزنامه کیهان آمده است، تماماً مستند و غیرقابل انکار است و کیهان تمامی این اخبار و گزارش ها را همراه با اسناد آن - که برای همگان نیز قابل دسترسی است- به چاپ رسانده است بنابراین تعجب آور نیست که آقای کروبی جرأت نفی این اسناد را نداشته باشد و به جای آن- و از ترس رسوایی بیشتر- به کیهان حمله کند. البته با توجه به هویت کنونی آقای کروبی، کیهان حمله ایشان را سند حقانیت خود دانسته و به آن افتخار می کند. کاش آقای کروبی یک بار- فقط یک بار- یکی از اسناد ارائه شده در اخبار و گزارش های مستند کیهان- تاکید می شود فقط یکی از آنها- را که از همکاری آشکار وی با طیف یاد شده حکایت می کند، با ارائه دلیل- و نه با مصاحبه یکطرفه- نفی می کرد و یا می توانست فقط یکی از اسناد کیهان درباره همنوایی سران فتنه با دستور العمل های رسماً اعلام شده آمریکا و اسرائیل را، انکار کند.

به عنوان مثال، آیا جناب کروبی فراموش کرده است که قبل از روز قدس در دیدار با اعضای حزبش برای نظام و مردم مسلمان ایران خط و نشان کشیده بود که «شما روز قدس متوجه می شوید که مردم از چه فکر و اندیشه ای حمایت می کنند»؟! و روز قدس وقتی هواداران کروبی و موسوی و خاتمی آشکارا به نفع اسرائیل و علیه جمهوری اسلامی ایران و حضرت امام(ره) شعار دادند، آقای کروبی با گشاده رویی از آنان استقبال کرد؟! و آیا فراموش کرده است که مقامات آمریکایی و نخست وزیر رژیم صهیونیستی به خاطر مقابله وی با اسلام انقلابی و خط امام(ره) به ایشان مدال شجاعت دادند؟! آقای کروبی! مگر سازمان منافقین، بهایی ها، فدائیان خلق، سلطنت طلب ها و... با صدور بیانیه و اعلامیه و مصاحبه و انتشار آن در سایت های حامی شما و موسوی، از حضرتعالی حمایت نکرده و نمی کنند؟! چرا حتی برای یک بار هم که شده علیه آنها موضع نگرفتید؟!

البته آقای کروبی در مصاحبه یاد شده برای اثبات ادعای خود درباره دروغ بودن اخبار کیهان! به تماس خویش با احمد صدر حاج سید جوادی- عضو جبهه ملی- اشاره کرده و ضمن تجلیل فراوان از وی، می گوید، «او به من پیغام داده بود که می خواهد به صورت تلفنی از من دلجویی کند(!) ولی ناگهان، چند روز بعد کیهان نوشت احمد صدر حاج سیدجوادی از کروبی خواست جبهه مدافعان ملی تشکیل بدهد» و این خبر کیهان را دروغ نامیده است! که باید گفت: خبر کیهان با استناد به اظهارات شخص حاج سید جوادی در مصاحبه با سایت میزان- وابسته به نهضت آزادی- نقل شده بود و سند و آدرس آن نیز در خبر ویژه کیهان آمده بود. حاج سید جوادی در آن مصاحبه و همچنین در مصاحبه با سایت «آریا» تأکید می کند که در تماس با آقای کروبی از وی خواستم همراه با آقای موسوی به تشکیل جبهه مدافعان ملی روی آورد و به مبارزه خود ادامه دهد!! خب! جناب کروبی، بعد از آنهمه رجزخوانی فقط به یک نمونه اشاره کردید که آنهم تأیید خبر کیهان و اثبات دروغگویی شما بود.

2- آقای کروبی فرموده اند اسلام ایشان با اسلام کیهان فرق می کند و خمینی ای ]ره[ که او می شناسد با خمینی ای]ره[ که کیهان می شناسد متفاوت است، که باید گفت: این سخن آقای کروبی کاملاً درست بوده و قابل قبول است. چرا که اسلام امام(ره)، اسلام ناب محمدی(ص) است و ضدیت با آمریکا، دشمنی با اسرائیل، مقابله با منافقین و بهائیان و سلطنت طلبان و مرفهین بی درد، حمایت از مستضعفین و محرومان از جمله اصلی ترین شاخصه های آن است. آیا غیر از این است؟ حالا باید از آقای کروبی پرسید، آیا می توانید همراهی و همصدایی خود با آمریکا و اسرائیل و منافقین و بهایی ها و مرفهین بی درد و سلطنت طلب ها و... را انکار کنید؟ بدیهی است که با وجود اینهمه اسناد که کیهان فقط به اندکی از آنها اشاره کرده است نمی توانید انکار کنید. و از سوی دیگر مقابله کیهان با طیف مورد اشاره با استناد به نسخه های آن که موجود است قابل انکار نیست.بنابراین، ادعای شما درباره تفاوت اسلام شما و اسلام کیهان و متفاوت بودن برداشت شما از امام(ره) با برداشت کیهان از آن بزرگوار، کاملاً صحت دارد. با این توضیح که جنابعالی در صف دشمنان امام(ره) و در اردوگاه اسلام آمریکایی هستید و همه تلاش کیهان آن است که از حلقه اسلام ناب محمدی(ص) بیرون نرود. آیا غیر از این است؟!

آیا اسلام ناب و حضرت امام (ره) که پرچمدار آن بوده اند، با جرثومه های فسادی که حضرتعالی در کنف حمایت آنها هستید، سر آشتی داشتند؟ و آیا روز قدس به نفع اسرائیل و روز 13 آبان به نفع آمریکا شعار می دادند؟ آیا ... و آیا...؟!

3- راستی آقای کروبی! مگر حضرت امام(ره) نفرموده اند هرگاه دشمنان اسلام و انقلاب از شما تعریف و تمجید کردند، مطمئن باشید که به بیراهه می روید؟ این سخن امام راحل(ره) را که نمی توانید انکار کنید؟ بنابراین، چرا، حتی یک بار هم علیه دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و امام(ره) موضع نگرفتید بلکه، به حمایت آشکار از آنها نیز برخاستید؟! راستی چرا؟! شما علت را می دانید و نمی گوئید ولی کیهان می داند و می گوید که علت آن استحاله هویتی شما و خروج از خط امام و انقلاب است.

گفتنی است آقای کروبی در همین مصاحبه، وقتی می خواهد خاطره ای از مرحوم مهندس بازرگان نقل کند، می گوید «البته بنده در آن زمان- سال های اولیه بعد از انقلاب- دیدگاه مشترکی با مهندس بازرگان نداشتم»! دقت کنید! یعنی اینکه، حالا با نهضت آزادی دیدگاه مشترکی دارد! همان نهضت آزادی که حضرت امام(ره) در نامه ای - از قضا خطاب به آقای محتشمی پور که هم پیمان کنونی کروبی و موسوی است- درباره آنان فرموده اند «اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرن ها سر بلند نمی کرد... نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، می گردند باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»

خب! آقای کروبی! آیا باز هم لاف گزاف می زنید و خود را خط امامی! معرفی می کنید؟!
جناب کروبی! حافظ شیرازی را «لسان الغیب» نامیده اند و برای اثبات شایستگی این لقب همین اندازه کافی است که قرن ها قبل، انگار هویت افرادی نظیر جنابعالی و موسوی و خاتمی را وصف کرده است. آنجا که می فرماید؛
صوفی پیاله پیما، زاهد قرابه بر دوش
ای کوته آستینان، تا کی دراز دستی؟
در خلوت مغانم، دوش آن صنم چه خوش گفت
با کافران چه کارت، گر بت نمی پرستی؟!
راستی آقای کروبی «با کافران چه کارت»؟!
آقای کروبی! مگر آقای منتظری از سوی حضرت امام(ره) طرد نشده و با توجه به خیانت های وی، او را از «سوختن در قعر جهنم» بیم نداده بود؟ و مگر جنابعالی در همان ایام طی نامه ای به خیانت منتظری اشاره نکرده بودید؟ پس چه شد که امروزه با دشمن طرد شده حضرت امام(ره) علیه انقلاب و خط امام(ره) و به نفع دشمنان اسلام، ائتلاف کرده و قربان صدقه او می روید؟ آیا هنوز هم ادعای خط امامی بودن دارید؟!

4-آقای کروبی گفته است «میزان رأی ملت است» که سخن حکیمانه ای است- و البته این سخن حکیمانه متعلق به حضرت امام(ره) است نه جناب کروبی- و اما، باید به جناب کروبی گفت؛ اگر میزان رأی ملت است- که هست- اینهمه سروصدای جنابعالی برای چیست؟ شما که با آنهمه هزینه و برو بیا و... نتوانستید حتی یک درصد از رأی ملت را هم کسب کنید؟! تعداد آراء حضرتعالی از تعداد آراء باطله هم کمتر بود! نبود؟! آیا اعتقاد دارید که در شمارش آراء 40 میلیون تقلب شده است؟! شوخی نفرمائید! درست است که گفته اند «مأمور معذور» است ولی مأمور اگر اهل ایمان و تقوی و صداقت باشد، نزد خدا و خلق خدا «مسئول» هم هست و هرچه را جرج سوروس صهیونیست و جین شارپ و مایکل لدین درباره ادعای تقلب در انتخابات و سردادن شعارهای ضدامام و اسلام و انقلاب به وی توصیه کردند، نمی پذیرد. یادتان هست که این توصیه ها چند ماه قبل از انتخابات به سران فتنه دیکته شده بود؟ اگر یادتان رفته لطفاً به یادداشت روز و اخبار ویژه کیهان که در همان روزها این فرمول دیکته شده را فاش کرده و اسناد آن را نیز آورده بود، مراجعه بفرمائید.

5- جناب کروبی، باور بفرمائید جنابعالی و آقایان موسوی و خاتمی در آزمون الهی که برای سنجش ضریب اعتقاد و ایمان برخی از مدعیان به اسلام ناب محمدی(ص) و خط امام(ره) و میزان میهن دوستی و مردم گرایی آنان برپا شده بود، رفوزه شده و سقوط کرده اید. باور بفرمائید که شما آقایان تمام شده اید!

آقای کروبی! یادتان هست که قبل از انتخابات آقایان موسوی و خاتمی و... در جلسات محرمانه خود، حضرتعالی را راه نمی دادند؟ راستی چقدر از بی محلی آنها عصبانی بودید؟! یادتان که هست؟! اما بعد از ناکامی در انتخابات و هنگامی که نوبت به بازی «صفر»ها رسید، شما را هم به بازی گرفتند... و چه بازی مسخره ای؟!... امیدواریم علی رغم گناه بزرگی که مرتکب شده اید توفیق توبه پیدا کنید که «دارالشفای توبه نبسته است، در هنوز» و صد البته مجرمان را بعد از توبه هم مجازات می کنند، چرا که مجازات آنان، هم «حق الله» است و هم «حق الناس»... و خدای مهربان همه ما را از شر نفس اماره و همزات شیطان محفوظ بدارد که چه اندک است جیفه دنیا و ماندگاری آخرت چه طولانی و بی انتها...

ابتکار:کتاب قانون، بیانگر ایرادهای تاریخی 

«کتاب قانون، بیانگر ایرادهای تاریخی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم زهرا فضلی است که در آن می‌خوانید؛گره زدن طنز اجتماعی با ذائقه های مردم سخت است. اما این روزها مردم تهران بیشتر از نان شب به طنز نیاز دارند.

به تعبیر دیگر وجه تبسم زایی طنز جزو کمک های اولیه شهرنشینان تهران است که از صبح تا شب در معرض آلودگی صوتی، آلودگی هوا، ترافیک و مسائل مختلف آسیب رسان دیگر هستند. کتاب قانون، از جمله فیلم های حاشیه دار دو سه سال اخیر سینما است; فیلمی بحث برانگیز که پس از چند سال توقیف،به تازگی در سینماها اکران شده و از فروش خوبی نیز برخوردار گردیده است.از زمان مدت اکران این فیلم نقد های مثبت و منفی سیاسیون نیز حکایت از آن دارد که  کارشناسان سیاسی هم فیلم می بینند.

برخی بدون این که خود را در این آینه برانداز کنند آن را شکستند و برخی هم درباره نقطه نظرات خود به گفت وگو پرداختند که این بهترین راه حل موجود است. «کتاب قانون» نقد امروز و همین حالای ماست.اکثر ما ایرانی ها داریم شبیه یکدیگر می شویم. ما همیشه به انسان بودن و ایرانی بودن خود می بالیم، اما برخی موارد مانند دروغگویی، کم فروشی و غیره کم کم در ما حالت نهادینه پیدا کرده است.

کتاب قانون به این مساله می پرداخته است. موضوع این اثر آفتی است که در بطن جامعه ما نفوذ کرده و روز به روز شدت آن بیشتر می شود. لذا اگر این اثر سه سال دیگر هم پخش می شد شاید مخاطبانی بیش از این داشت. «کتاب قانون» فیلمی با درونمایه ایی طنزگونه که با حرف های مهم درباره شرایط جامعه امروز ایران و نوع رویکرد عمومی به آداب و سنن و البته مذهب است و به لحاظ حساسیت و ضرورت موضوعی که طرح می کند، همچون «آژانس شیشه یی»، «لیلی با من است»، «زیر نور ماه» و «مارمولک»، اهمیتی فراتر از ابعاد عادی یک فیلم دارد.

مازیار میری در "کتاب قانون" ناهنجاری های جامعه ایرانی را نقد می کند و مخاطب را وا می دارد که بازنگری درباره خودش را شروع کند.از آن جا که میری برای ساخت اثری کمدی مضمونی چالش برانگیز و حساس را برگزیده، رویکرد انتقادی فیلم به برخی مناسبات فرهنگی و اجتماعی که در جامعه ایرانی حاکم است، نظرات ضد و نقیضی را به دنبال داشت که برخی را به واکنش واداشت تا نسبت به این رویکرد انتقادی که در نظر آنها به سیاه نمایی جامعه و مناسبات جاری در آن انجامیده بود، اعتراض داشته باشند، هرچند که در جبهه روبه رو برخی نیز بر این باور بودند که میری در روزگار ساخت کمدی های بی ارزش، اثری کاملا ارزشمند را ارایه کرده است که علاوه بر مایه های سرگرم کننده اش، حرف هایی برای گفتن دارد تا تماشاگر دست خالی از سینما بیرون نرود."کتاب قانون" در واقع در دفاع از جامعه اخلاقی و دینی ساخته شده است.

یکی از چالش های جدی که در این فیلم وجود دارد، تعامل میان احکام و اخلاق است و حرف کتاب قانون حرف امروز و دیروز نیست و مسئله ای کلان تر و مشکلی تاریخی را مطرح می کند.اما به تصویر کشیدن مفاهیم و انگاره‌های دینی یا نقد برخی باور ها و عادت های مذهبی در سینما، یک تیغ دولبه است که هم دارای جذابیت های دراماتیک و سینمایی است و هم می تواند مخاطبان زیادی را جذب خود کند و هم از سوی دیگر راه رفتن روی میدان مین است و به دلیل حساسیت  هایی که در جامعه نسبت به این مسایل وجود دارد، با واکنش ها و انتقاداتی هم مواجه می شود.

این فیلم نشان می دهد که برخی از ما ایرانیان بیش از آن که به حقیقت دین اسلام بپردازیم و دستورهای آن را رفتار کنیم، به ظواهر سنت هایی می پردازیم که ساخته عرف جامعه است.میری با کمک محمد رحمانیان رفتارهایی را پیش روی ما قرار داده که همه می دانند «نکوهیده» است و ناپسند اما همین «همه» آن را انجام می دهند و آب از آب تکان نمی خورد و کسی هم اعتراض نمی کند. او در طول فیلم همان رفتارهای دوگانه ما با اعتقاد های دینی و مذهبی مان را گوش زد می کند و دستخوش طنزی تلخ قرار می دهد.

فیلم ساختن در حوزه مفاهیم دینی در ایران بسیار دشوار است و به هنرمندی و هوشمندی ظریف نیازمند است تا یک فیلم ساز بتواند تلقی خود را از این مفاهیم و ارزش ها روایت کند و هم به گونه ای آن را روایت کند که با اعتراض یا واکنش تند از سوی جامعه مواجه نشود.  
 
جمهوری اسلامی:پشت صحنه قطعنامه های ضد ایرانی

«پشت صحنه قطعنامه های ضد ایرانی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛این روزها جنجال پیرامون موضوع هسته ای ایران شتاب زیادی به خود گرفته که حجم وسیعی از اخبار خبرگزاریها و رفت و آمدهای سیاسی و رایزنیهای دیپلماتیک در غرب و شرق عالم به این موضوع اختصاص یافته است . این روند پرشتاب و پرفشار که با جنجال های سیاسی و تبلیغاتی آمیخته شده نه تنها طبیعی و معقول به نظر نمی رسد بلکه با توجه به قرار گرفتن آمریکائیها در پشت فرمان مذاکرات هسته ای و صحنه گردانی های آنها در گفتگوهای اخیر و مدیریتی که مشخصا توسط کاخ سفید و شخص اوباما بر موضوع هسته ای ایران اعمال می شود اوضاع به سمتی کاملا غیرطبیعی و باج خواهانه هدایت می شود.

همزمان با پیچیده شدن روابط فیمابین گروه 1 +5 با ایران که با رئیس جمهور شدن اوباما مقارن بود گمانه زنی ها مبنی بر از سرگیری مذاکرات و حل و فصل منطقی آن تقویت شد و صاحبنظران از نوعی منطق گرایی در روند اوضاع سخن گفتند ولی مسائل اخیر کاملا خلاف آنرا به اثبات رساند.

از سال گذشته که مذاکرات هسته ای 1 +5 با ایران به خاطر یکجانبه گرایی غرب و عدم پایبندی آنها به حقوق مسلم و تصریح شده ملتها در معاهده « ان . پی . تی » به بن بست کشانده شد لزوم تحول در مدیریت مذاکرات آشکار گردید و از این رو کسانی در غرب اظهار امیدواری کردند با روی کار آمدن یک رئیس جمهور سیاهپوست از حزب دمکرات که بویژه با شعار ایجاد « تغییر » و « اصلاح » در مسیر مسائل داخلی و سیاستهای خارجی آمریکا رای مردم این کشور را به دست آورده می توان به روند مذاکرات هسته ای خوشبین بود و این جابجایی قادر خواهد بود تحولی مبتنی بر منطق و عقل گرایی را در مدیریت گفتگوها با ایران بوجود آورده و فضای تیره خصومت را تغییر دهد ولی مواضع کاخ سفید که در قطعنامه اخیر شورای حکام علیه ایران متبلور شد نشان داد که این انتظار کاملا بیهوده و عاری از پشتوانه بوده است .

امروز پس از اعتراف مقامات آمریکایی به اینکه قطعنامه شورای حکام حاصل تلاش چند ماهه رئیس جمهور جدید آمریکا علیه ایران است دیگر شکی باقی نمانده که پشت صحنه پرونده سازیهای هسته ای بر ضد جمهوری اسلامی ایران باید اوباما و برخی محافل کنگره آمریکا از جمله لابی صهیونیستها را جستجو کرد. آنچه در این قبیل قطعنامه ها و بیانیه ها تحت عنوان « خواسته جامعه جهانی » مطرح می شود دقیقا مطالبات غیرقانونی آمریکا است .

بررسی روند موضعگیری کینه توزانه اوباما علیه فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران و مقایسه آن با دوران حاکمیت بوش نشان می دهد که در سیاستهای ضد ایرانی کاخ سفید نه تنها تغییر مثبتی ایجاد نشده بلکه رفتارها خصمانه تر شده است .

رسانه ها و محافل کارشناسی غرب به طور یکصدا خاطرنشان ساخته اند تحریم ایران و تشدید فشارها علیه تهران که فعلا در دستور کار آمریکا و سایر کشورهای گروه 1 +5 قرار دارد کاری از پیش نمی برد و سیاست « توپ و تشر » غرب علیه ایران را با عکس العملی شدیدتر به سوی خود آنها باز می گرداند. غرب بویژه آمریکا با نگاهی به گذشته کارنامه خود در برخورد با موضوع فعالیتهای هسته ای صلح آمیز ایران باید به این نتیجه عبرت آموز برسد که از تشدید تحریم و فشار علیه ایران به نتیجه ای نخواهد رسید و قطعنامه اخیر نیز نتیجه ای جز اتحاد بیشتر ملت مجلس و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران در ادامه روند فعالیتهای هسته ای و حرکت به سمت غنی سازی 20 درصدی برای آنها نداشته است . تداوم انسجام عمومی در ایران برای آقای اوباما که مسئولیت مدیریت و هدایت نحوه برخورد با پرونده هسته ای ایران را برعهده گرفته نشان خواهد داد که او هرچه بیشتر با این فرمان به پیش براند و از حیثیت خود آمریکا و متحدانش خرج کند نتیجه کمتری خواهد گرفت و باقیمانده اعتبار خود را نیز از دست خواهد داد.

امروز برای صاحبنظران کاملا آشکار شده که کاخ سفید قصد دارد با وارد آوردن فشار بر ایران در موضوع هسته ای مسئولان ایرانی را به پای میز مذاکره با آمریکا بکشاند و جمهوری اسلامی ایران را از مواضع اصولی 30 ساله و حق طلبانه اش منصرف کرده و مشکل « واشنگتن تهران » را به نفع خویش حل و فصل کند.

فشارها و مقابله تند و صریح ماه های اخیر مقامات کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران بخوبی آشکار می سازد که مخالفت واشنگتن و متحدانش با برنامه های هسته ای ایران صرفا به خاطر حساسیت و نگرانی آنها نسبت به کم و کیف فعالیتهای اتمی کشورمان نیست زیرا آنها از طریق گزارش بازرسان آژانس بخوبی از عملکرد و اهداف صلح آمیز ما مطلع هستند و فقط در صدد به دنبال حل مشکل سی ساله شان در عدم ذلت پذیری ملت ایران و قطع روابط سلطه با ایران هستند و این البته خواب آشفته ایست که هرگز به تعبیر آن دست نخواهند یافت . طبعا آقای اوباما نیز همانگونه که روند اوضاع در عراق و افغانستان به او ثابت کرده باید به این واقعیت تن در دهد که همه چیز به سوی افول ستاره بخت آمریکا حرکت می کند و او نیز مانند بوش ورشکسته باید این اصل را بپذیرد که چاره ای جز تن دادن به خواست ملتها ندارد.

مردم سالاری:سفرهای استانی برای چیست؟

«سفرهای استانی برای چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛«سفرهای استانی» از آن جمله مسائلی است که احمدی نژاد بهآن بسیار علا قه مند است.

سفر به استانهای کشور، تا آن میزان برای احمدی نژاد پراهمیت است که هیچگاه انتقادات گسترده منتقدان از نحوه این سفرها، کوچکترین تردیدی در تصمیم اش ایجاد نکرد. هر استان، دوبار در دوره دولت نهم  در قالب سفرهای استانی مورد بازدید قرار گرفت و حال نیز احمدی نژاد، دور سوم سفرهایش به دور ایران را آغاز کرده است.

اما بیان چند نکته  در خصوص این سفرها الزامی است:
1- دولت آماری واقعی از میزان اجرای مصوبات فراوانی که در چند ساعت نشست هیات دولت در دوره های اول و دوم به تصویب رسانده، به دست آورد. اخبار استانها حکایت از آن دارد که اگر چه، مصوبات فراوان در چندساعت نشست دولت در هر استان با سرعت فزاینده ای به تصویب رسیده است اما در عمل بر عکس زمان صرف شده در تصویب، با فرسایش در اجرا روبرو شده اند.
انتقادات نمایندگان شهرها و اخبار مختلف در این زمینه مهر تائیدی بر عدم اجرای کامل مصوبات تاثیر گذار دراستان ها است.

یکی از مهمترین انتقادات منتقدان احمدی نژاد همواره حجم گسترده مصوباتی است که تضمینی در میزان اجرایی شدن آنها وجود ندارد.

2-ای کاش همراهان احمدی نژاد به این نکته توجه می کردند که اهداف آنها از برنامه ریزی برای سفرهای استانی چیست؟

اگر قرار است دولتی ها، مشکلا ت کشور را از نزدیک مشاهده کنند، تصور می شود، یک بار کافی باشد تا به عمق کمبودهای مردم واقف شد.

حال چگونه است که دولت احمدی نژاد، با یک مکانیزم تکراری و ساده و آن هم دیدار چهره به چهره، می خواهد مشکلا ت خیل گسترده جامعه را حل کند؟

تصویب مصوبات جدید و تاکید بر مصوبات قبلی، آیا در ساختمان ریاست جمهوری امکان پذیر نیست؟
3-حرکت ماشین حامل احمدی نژاد از فرودگاه تا استادیوم و سخنرانی درجمع مردم، از جمله قسمت هایی از سفرهای استانی است که احمدی نژاد هیچگاه آنها را از برنامه هایش حذف نمی کند. سوال اساسی آن است که این اقدام آن هم برای سومین بار در طول دوره دولت نهم و دهم که ممکن است به مراتب بیشتری نیز در هر استان برسد، چه تاثیری در حل مشکلا ت مردم دارد؟

اگر قرار است، احمدی نژاد با مردم سخن بگوید که صداوسیما همواره در خدمت رئیس دولت است و راه ارتباطی احمدی نژاد با مردم در هر لحظه ای که اراده کند هموار است.

4-ادامه سفرهای استانی با مکانیزمی که در حال حاضر اعمال می شود، نتایج قابل توجهی به همراه ندارد و کشاندن طرفداران در هوای سرد و گرم به استادیوم و تصویب مصوباتی که بعضا در اجرا با مشکلا ت فراوان روبرو می شوند، نمی تواند پاسخ مناسبی برای هزینه های سیاسی این سفرها باشد.

و نکته دیگر این که آیا گرفته شدن وقت وزرا در این سفرها باعث نمی شود که دولت از وظایف عادی خود از جمله ارائه به موقع لا یحه بودجه سالا نه و برنامه پنجم توسعه باز بماند؟

حیالت نو:اینان پیرو کدام امامند؟

«اینان پیرو کدام امامند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حیات نو به قلم حمید قزوینی است که در آن می‌خوانید؛اظهارات مقام معظم رهبرى درباره ضرورت پرهیز از تخریب مسئولان رسمى نظام و اجتناب از ایراد اتهام «ضدولایت فقیه» و «منافق» به نیروهاى درون نظام بازتاب‌هاى مختلفى در روزهاى گذشته داشته است.

بر کسى پوشیده نیست که چنین رفتارهایى در ماه‌هاى اخیر بیشتر از ناحیه کسانى سرزده که خود را مدعى اصولگرایى و دفاع از نظام و انقلاب مى‌دانند. نگاهى هرچند گذرا به مواضع جریان اصلاح‌طلب نشان مى‌دهد این شیوه نه تنها به مشى اصلاح‌طلبان راه ندارد که اساسا آنها از بیم تعقیب‌ها و پیگردهاى بعدى جرات طرح چنین اتهاماتى ندارند. اما بخش‌هایى از جریان مقابل که معمولا با ابروهاى درهم تنیده و چهره‌اى اخم‌آلود به رقیبان نگاه مى‌کنند و به چیزى جز حذف و طرد دیگران نمى‌اندیشند از بامداد تا شامگاه بدون نگرانى از عواقب کار خود، «قلم» را همچون «تیغ» از نیام برکشیده و در کارزارى بى‌رقیب به رجزخوانى مى‌پردازند و سرانجام سرود فتح و ظفر سر مى‌دهند؛ ظفر در عرصه‌اى که اخلاق و وحدت ملى مغلوبان بزرگ آن هستند. حقیقتا چه مبارک سحرى و چه فرخنده شبی!

اکنون که رهبرى از این شیوه غیراخلاقى و تفرقه‌آمیز براى چندمین بار انتقاد کرده و خواستار کنار نهادن آن شده‌اند فرصت را مغتنم شمرده و به مواردى از سیره امام خمینی(ره) نیز اشاره مى‌شود.

1- در اوایل دهه 60 امام جمعه یکى از شهرهاى بزرگ ایران با شمارى از نیروهاى سیاسى و انقلابى استان که بیشتر آنها از روحانیون، مبارزین سیاسى و رزمندگان دفاع مقدس بودند اختلاف پیدا کرد. منتقدان، خطبه‌ها و عملکرد امام جمعه را در تضاد با منویات امام و ضرورت‌هاى دوران دفاع مقدس مى‌دانستند.افراد مختلف با هدف حکمیت از تهران عازم آن شهر شدند. اما با وجود تلاش‌هاى فراوان، توفیقى در رفع اختلافات به دست نیامد. در چنین شرایطى و در نزاع و کشاکش میان معترضان و حامیان امام جمعه، خبر به امام رسید که عمامه این روحانى از سر او افتاده است. همین واقعه کافى بود تا امام به شدت برآشفته شده و دستور به ابقاى آن فرد دهند.از نظر امام توهین به روحانیت آن هم در نظام اسلامى پذیرفتنى نبود و عدم برخورد با آن به عادى شدن و نهایتا رواج آن مى‌انجامید. برخى نزدیکان و مطلعان معتقدند امام با وجود نارضایتى و ناراحتى از مباحث مطرح شده در نماز جمعه و همدلى با معترضان، راضى به کنار گذاشتن این روحانى محترم پس از چنین حادثه‌اى نشدند.

2- باز در اوایل دهه 60 که مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادى انتقاداتى را نسبت به شیوه اداره کشور و مباحث مرتبط با جنگ داشتند، عده‌اى تندرو در برخى مجامع شعارهایى را علیه آن مرحوم سردادند امام از این رفتار نیز به شدت ناراحت شده و خواستار اجتناب از چنین کارهایى شدند. این برخورد در حالى به وقوع مى‌پیوست که امام با مواضع اعضاى نهضت آزادى در آن سال‌ها به شدت مخالف بود.

حال باید پرسید به راستى کسانى که بى‌محابا در سال‌ها و ماه‌هاى اخیر به برخى روحانیون سرشناس حمله کرده‌اند پیرو کدام امامند؟! چند سال قبل در پى چاپ یک کاریکاتور که هیچ اشاره‌اى به فرد خاصى در آن نبود عده‌اى برآشفته شده و مدعى توهین به روحانیت شدند و چه جنجال‌ها که نیافریدند همان‌ها امروز در حمله و ضرب و شتم روحانیون محترم، خوشنام و با سابقه نظام یا مشارکت کرده و یا در مقابل آن سکوت مى‌کنند و آب هم از آب تکان نمى‌خورد.

شیوه جریان متعصب، بداخلاق، تندرو و اتهام‌افکن امروز آیا با شیوه رهبر قبلى و فعلى نظام قابل مقایسه است؟ شما قضاوت کنید.

دنیای اقتصاد:یارانه‌ هدفمند و بلاتکلیفی ایرانیان

«یارانه‌ هدفمند و بلاتکلیفی ایرانیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است که در آن می‌خوانید؛میلیون‌ها خانواده ایرانی که در هفته‌های گذشته شاهد اوج مجادلات و بحث‌های دولت و مجلس درباره جزئیات هدفمند کردن یارانه‌ها بودند،دوهفته است جز چند خبر کوتاه و ناسازگار از سوی برخی مقام‌های دولتی و نمایندگان مجلس، چیزی درباره فرجام این لایحه نمی‌شنوند. بررسی اخبار و گزارش‌های پراکنده نشان می‌دهد دولت قصد ندارد از خواسته اصلی خود درباره اختیار کامل در نحوه هزینه کردن درآمد ناشی از آزادسازی قیمت کالاهای مشمول یارانه‌ عقب‌نشینی کند. در مقابل، مجلس نیز اصرار دارد باید حق نظارت بر پول مردم را به شکل‌ کامل داشته باشد و هر ریالی که از این لایحه قرار است جا به جا شود، با اجازه نهاد قانون‌گذاری صورت پذیرد.

طولانی شدن مجادله دولت و مجلس در حالی است که آثار روانی ناشی از این لایحه دست کم در قیمت برخی کالاها و خدمات ظاهر شده و شهروندان با قیمت‌های بالاتر ناگزیر به خرید کالاهای گوناگون شده‌اند؛ در حالی که میلیون‌ها خانوار ایرانی می‌پرسند پس از اجرای لایحه، چقدر به آنها قرار است پول پرداخت شود، قیمت بنزین، گازوئیل، آب، برق و... چقدر خواهد شد و بحث‌های تکراری درباره ضرورت اجرای این لایحه هنوز از سوی دولتی‌ها به گوش می‌رسد. برخی اقتصاددانان و کارشناسان و فعالان اقتصادی نیز سکوت خود را در این باره شکسته و درباره پیامدهای لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها داوری می‌کنند. این نگرانی خانواده‌ها و ابهاماتی که آنها دارند و این مجادلات، در حالی شدت پیدا کرده است که یک پرسش دیگر والبته بنیادین پدیدار شده است. پرسش این است که آیا دولت تمایل دارد که مصوبه مجلس را اجرا کند یا نه؟ دو دیدگاه در این باره خودنمایی می‌کند: یک دیدگاه باور دارد که دولت پس از سبک و سنگین کردن هزینه فایده‌های اقتصادی و به‌ویژه سیاسی طرح به این نتیجه رسیده است که شاید اجرای لایحه در شرایط فعلی، آن فایده‌ای که انتظارش را می‌کشید ندارد و تمایل دارد که اجرای آن به تاخیر بیفتد.

یک دیدگاه دیگر اما معتقد است اجرای این لایحه برای دولت یک مساله بسیار پراهمیت تلقی می‌شود و نمی‌تواند از اجرای آن شانه خالی کند و در نهایت و حتی اگر به همه خواست‌های خود درباره اختیارات کامل نرسد نیز آن را اجرا خواهد کرد. آنچه اکنون درباره هدفمند کردن یارانه‌ها بیش از هر چیز برای میلیون‌ها ایرانی اهمیت دارد، خارج شدن از بلاتکلیفی است. مدیران و صاحبان هزاران بنگاه صنعتی، بازرگانی، حمل‌و‌نقل، کشاورزی و ... این روزها با بلاتکلیفی مواجه شده و تمایل دارند که تکلیف این لایحه هر چه زودتر معلوم شود تا آنها نیز درباره آینده خود تصمیم بگیرند. آن همه شور و شوق و حرارت نشان دادن برای تعیین‌تکلیف لایحه و اکنون نوعی رها کردن مساله، دو رفتار ناسازگار است که موجب بهت شهروندان می‌شود.

آفرینش:شرکت های هرمی در بهشت ایران

«شرکت های هرمی در بهشت ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛کافی است تنها از خیابان های جیحون و اطراف آن در غرب تهران گذر کنیم تا از عمق حضور شرکت های هرمی در کلان شهر تهران آگاه شویم.شرکت هایی که در هر کوی و برزنی در تارو پود زندگی ایرانیان رخنه کرده و با استفاده از محیط مناسب اجتماعی و ضعف های مختلف دستگاه های عریض و طویل اداری و اجرایی روز به روز بر قدرت و حضور خود در جامعه می افزایند. آمارها حکایت از فعالیت حدود 110 شرکت هرمی در ایران دارد.اینان که محیط زندگی ایرانی را متناسب فعالیت خویش یافته اند توانسته اند نزدیک به چهارمیلیون از شهروندان کشور را در زیر چتر خود قرار دهند.در این میان با وجود ممنوع و جرم اعلام شدن این شرکت ها هم اکنون آمارها حکایت از عضویت یک سوم افراد دعوت شده توسط شرکت ها به حیطه فعالیت آنان است.

این افراد بنا به آمارهای موجود قشر بزرگی از جامعه بیکاران و نسل جوان کشور را تشکیل می دهند که بنا به عدم وجود بسترهای مناسب اقتصادی ،نا امیدی از آینده و... به ناچار از اینگونه شرکت ها سر در می آورند.   در طول دهه اخیر تحولات اجتماعی جامعه و برداشتن گام هایی از سوی مسئولان در جهت کنترل این پدیده باعث توجه به ابزارها واهرم های دیگر برای جلب شهروندان از سوی این شرکت ها شده است.دست اندرکاران فعالیت های این چنینی با سو» استفاده از افراد سرشناس جامعه و تبلیغ عضویت بسیاری از شخصیت های فرهنگی ،سیاسی وهنری توجه بسیاری از مخاطبانی را که در شرایط ناگوار اقتصادی به سر می برند جلب کرده و با ایجاد سراب ها و وعده هایی بر رشد و گسترش دامنه ی خروج میلیاردها دلار سرمایه اقتصادی از کشور می افزایند.

در این میان گروه اندکی به ثروت دست می یابند و بسیاری مغبون،محروم و سرخورده که نه روی ادامه راه دارند و نه بازگشت .چرا که عملشان مجرمانه است و در صورت شکایت ،نخست خود آنان مرتکب جرم شده اند.  اینکه چرا کشور ما از بهشت های اصلی فعالیت اینگونه شرکت های هرمی است ،حکایت مفصلی است.این حکایت ریشه در نابسامانی ها و ضعف های ساختاری اقتصادی ،فرهنگی،روانی و سیاسی جامعه دارد.

در این راستا وجود شرایط مطلوب برای جولان شرکت ها باعث شده اقتصاد ایران گریبانگیر این پدیده باشد.بی شک جدا از کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی ،بسیاری از کشورهای در حال توسعه همچون چین و مالزی با فراهم آوردن شرایط مناسب جهت جلوگیری از رشد اینگونه شرکت ها و وضع قوانین مناسب در کنار اجرای نهادینه و عملی آنها راه را بر فعالیت مخرب بسیاری از این شرکت ها سد کرده اند.در مقابل کشورهایی همانند آلبانی و کلمبیا خسارات فراوانی را از قبل فعالیت این شرکت ها بر اقتصادشان نظاره گر بوده اند.

حال جدا از ساختارهای نا مناسب ،فقر،نا آگاهی،بیکاری فزاینده،شکاف میان هزینه ها و درآمدها و... مهمترین مسئولیت در این روند بر عهده دولت است.چرا که هرچند نهادهای مختلفی از جمله مجلس ،دادگاه ها و... تلاش کرده اند تا با وضع و اجرای برخی اقدامات لازم تا حدودی از رشد فعالیت این شرکت ها بکاهند اما آنچه در عمل در حال اتفاق است رشد فزاینده این شرکت ها و عدم سیاست گذاری مناسب از سوی نهادهای دولتی و حکومتی در قبال پیشگیری و یا حمایت از آسیب دیدگان این شرکت هاست.گذشته از آن ضرورت برخورد قاطع و روشن با گردانندگان و روسای این شرکت ها کار چندان مشکلی نیست.امری که تاکنون با سهل انگاری های بسیاری روبرو بوده است. 
 
جوان:آزادی محصول مقاومت است نه مذاکره

«آزادی محصول مقاومت است نه مذاکره»عنوان یاداشت روز روزنامه‌ی جوان به قلم سعدالله زارعی  است که در آن می خوانید؛تجربه تاریخی فلسطینی‌ها بیانگر آن است که رژیم تل‌آویو فقط در زمانی نرمش نشان می‌دهد که در طرف مقابل خود اراده «ایستادن» و «کوتاه‌نیامدن» را ببیند. در ماجرای آزادسازی تعدادی از اسرای فلسطینی که احتمالاً جمعه آینده خواهد بود، این تجربه تکرار می‌گردد.

رژیم صهیونیستی طی ماه‌های پس از پایان جنگ غزه بارها اعلام کرد که حماس و دولت اسراییل دولت اسماعیل هنیه را به رسمیت نمی‌شناسد و حاضر نیست با آنان به عنوان بخشی از «واقعیت فلسطین» مواجه شود اما 10 ماه پس از این مواضع به ظاهر انعطاف‌ناپذیر، تندروترین دولت صهیونیستی پذیرفت که در قبال رها شدن «گلعاد شالیط» نظامی اسراییلی که در اوایل تابستان 1385 به اسارت مقاومت فلسطین در آمد نزدیک به 800 نفر از فلسطینی‌های در بند، از جمله دو تن از رهبران آنان مروان برغوثی و احمد سعاده- را آزاد نمایند.

پیش از این فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها با پایداری بر سر اصول و مبانی مبارزاتی خود موفق به آزادسازی جمع زیادی از هموطنان خود شده بودند. در سال 2004 جهان شاهد آزادی جمعی از لبنانی‌ها که در میانشان شیخ عبید و مصطفی دیرانی هم وجود داشت، بودند. لبنان در سال گذشته نیز شاهد آزادی جمعی از شهروندان خود که در میانشان سمیر قنطار هم وجود داشت، بود.

مروان برغوثی آزاد خواهد شد هرچند پیش از این رژیم صهیونیستی او را به حبس ابد محکوم کرده بود. برغوثی متهم بود که گردان شهدای الاقصی را راه‌انداخته و نقش برجسته‌ای در انتفاضه دوم مردم فلسطین داشته است. سمیر قنطار آزاد شد هر چند اسراییلی‌ها او را به چند بار حبس ابد محکوم کرده بودند. او البته با تحمل 30 سال حبس، عنوان اسیری را که طولانی‌ترین دوران اسارت رابه خود اختصاص داده است، به خود اختصاص داد.

نکته جالب توجه اینکه وقتی مذاکرات غیرمستقیم لبنان و رژیم صهیونیستی با پادرمیانی آلمانی‌ها- به بن‌بست رسید و رژیم تل‌آویو حاضر به آزادی سمیر قنطار در اواخر سال 1383 نشد، سیدحسن نصرالله طی نطقی در اردیبهشت سال 1385 اعلام کرد که «مابه زودی سمیر قنطار را در بیروت ملاقات خواهیم کرد.»

بسیاری در آن روز گمان کردند که این یک سخن تبلیغاتی است ولی از زمان اعلام این سخن تا آزادی قنطار بیش از سه سال به درازا نکشید و قنطار در هیبت یک قهرمان قدم به خاک لبنان گذاشت.
تن دادن رژیم افراطی تل‌آویو به مبادله 800 اسیر به همراه دو چهره سرشناس فلسطینی نشان داد که کاری که محمود عباس و صائب عریقات در مذاکرات طولانی و ملال‌آور نتوانسته‌اند محقق نمایند، مقاومت فلسطینی توانسته است بدون دادن امتیاز و حتی بدون به رسمیت‌شناختن رژیم اسراییل به دست آورد.

رژیم صهیونیستی و آمریکایی‌ها طی ماه‌های اخیر از یک سو محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را به گفت‌وگو فرا خواندند و در همان حال با پافشاری بر روی شرایط خود او را تحقیر کردند. توقف فعالیت‌های شهرک‌سازی خواسته مهمی نبود که دولت بنیامین نتانیاهو از پذیرفتن آن استنکاف کرد و آمریکایی‌ها نیز از میانه راه این موضوع را رها کردند و در واقع دست اسراییل را در این کار باز گذاشتند. محمود عباس برای اعاده مذاکرات، توقف شهرک‌سازی را شرط کرد ولی خانم کلینتون به او گفت که پیش‌شرط مذاکره را رها کند و موضوع تداوم یا توقف شهرک‌سازی را به مذاکرات موکول نماید.

محمود عباس اعلام کرد که از نظر او و فلسطینی‌ها مذاکرات بی‌فایده و شکست‌خورده است و او حاضر به ادامه دادن به آن نیست ولی آمریکایی‌ها به این موضوع اعتنایی نکردند تا اینکه عباس از شرکت در انتخابات آینده رئیس تشکیلات خودگردان انصراف داد ولی انصراف او نیز توجهی را برنینگیخت.

 از یک سو فلسطینی‌ها این انصراف را یک حیله تبلیغاتی تلقی کردند و آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها آن را موضعی ناپایدار دانستند با این وصف فلسطینی‌ها و سایر ملت‌های عربی و اسلامی به چشم خود دیدند که 20 سال داعیه صلح‌جویی آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها فریبی بیش نبوده و کسانی که سلاح را رها کرده و زیتون را بر سر دست گرفته‌اند راه به جایی نبرده و خود نیز به حاشیه رفته‌اند.اسراییل طی سال‌های گذشته به مذاکراتی تن داد که یک طرف آن حماس بود و آلمانی‌ها بار دیگر میزبانی و دبیری آن را به عهده داشتند.

 رژیم صهیونیستی ابتدا تنها به آزادی 400 نفر تن داده بود، ولی با سماجت حماس بر آزادی 1000 نفر، اینک عدد توافق شده به 800 اسیر رسیده است و در میان آنان حداقل دو چهره‌ مبارزاتی مروان برغوثی از رهبران جوان انتفاضه و احمد سعاده از فرماندهان عملیاتی مقاومت وجود دارد.

گسترش:چشم‌انداز جذب سرمایه‌های جدید به بازار ایران

«چشم‌انداز جذب سرمایه‌های جدید به بازار ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی گسترش است که در آن می خوانید؛شاید وقتی چهل روز پیش، بورس بین‌المللی کالای کیش گشایش می‌یافت کمتر ناظر بیرونی انتظار داشت این بورس با چنین موقعیت بی‌بدیلی مواجه شود.

سقوط اقتصاد امارات زیر بار بهمن بدهی‌ها، شرایطی استثنایی را در اختیار مدیران بازار سرمایه ایران قرار داده که این بار با تصمیم‌گیری‌های عاجل و پتانسیل‌های موجود، سرمایه‌های فراری از حاشیه جنوبی خلیج فارس را به اقتصاد ایران جذب کنند. هرچند در این موقعیت همچنان از تعلل در راه‌اندازی تابلوی ارزی مبادلات سهام در بورس کیش تاسف می‌خوریم اما همچنان چشم امیدمان به تالار مبادلات بین المللی بورس کالاست. در حالی‌که  مقام‌های ارشد مالی در دوبی اعلام کرده‌اند، دولت امارات متحده عربی بدهی‌های شرکت به شدت مقروض و دولتی "دوبی‌ورلد را تضمین نمی‌کند، سرمایه‌گذاران در بازارهای سهام دوبی به شدت نگران هستند. تاکنون شاخص بازارهای سهام دوبی و ابوظبی بیش از 10 درصد سقوط کرده است.

موسسه معتبر مالی «مریل لینچ» هم در تازه‌ترین گزارش خود اعلام کرده، میزان کل بدهی‌های امارات تا پایان سال 2009 به 184 میلیارد دلار خواهد رسید. بنا به تخمین موسسه مریل لینچ، امارات تا قبل از سال 2013 میلادی قادر به تسویه کامل بدهی‌های خارجی خود نخواهد بود.  افزایش بدهی‌های امارات و به خصوص دوبی و ابوظبی تاثیر منفی زیادی بر بازارهای مالی جهان و کشورهای عربی داشته است.

به اعتقاد کارشناسان اقتصادی و مالی، ناتوانی مقام‌های دوبی در بازپرداخت بدهی‌های خارجی تاثیر منفی شدیدی بر رشد و رونق اقتصادی کشورهای عربی خواهد داشت.  بر اساس این گزارش از بدهی 184 میلیارد دلاری امارات بیش از 88 میلیارد دلار مربوط به دوبی و 90 میلیارد دلار مربوط به ابوظبی است.

دوبی تا سال 2012 تنها قادر به تسویه 50 میلیارد دلار از بدهی‌های خود خواهد بود. این خبر در حالی منتشر می‌شود که درخواست امیرنشین دوبی برای تمدید مهلت بازپرداخت بدهی‌های خود بازارهای مالی امارات را به لرزه درآورده و پس‌لرزه‌های آن در بورس‌های مهم دنیا نیز احساس شده است. در حال حاضر بدهی دوبی به 80 میلیارد دلار رسیده است.

نگاهی دوباره به این اخبار قطعا مسوولان وزارت اقتصاد و مدیران بازار سرمایه را باید به تکاپوی بیشتر برای تقویت جایگاه منطقه‌ای ایران در جذب سرمایه‌ها وادارد. در کنار بورس بین‌المللی نفت، فرآورده‌های نفتی و محصولات پتروشیمی، جزیره کیش باید هرچه سریع‌تر به تابلوی مبادلات ارزی سهام هم مجهز شود. بی‌گمان چنین فرصتی و چنین لغزشی در رقبای منطقه‌ای به این سادگی‌ها دوباره تکرار نخواهد شد.

به یاد می‌آوریم که وزیر اقتصاد در مراسم گشایش بورس بین‌المللی کیش گفته بود، رونق بورس، سبب پویایی و فعالیت دیگر نهادهای مالی خواهد شد. به گفته وزیر اقتصاد، بورس به قطاری درحال حرکت شبیه است که سبب پویایی همه اجزای بازار می‌شود. حال شرایط جدید به‌وجود آمده در اقتصاد منطقه، فرصتی را در اختیار مسئولان اقتصادی قرار داده تا از این تئوری‌ها در عرصه عمل نیز بهره مناسب ببرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها