نگاهی به وضعیت روحی و روانی زنان تنها در جامعه امروزی

«تنها بودن» مناسب‌ترین گزینه نیست

غم در چهره و صورتشان نشسته است، هر قدر هم که بخواهند خود را شاد و خرسند از وضعیتشان نشان دهند، می‌توان بسادگی ناراحتی نشسته بر صورت و چشمشان را درک کرد. امروز بسیاری از دختران و زنانی را می‌توان در گوشه گوشه شهرمان دید که اگرچه به ظاهر از تنهایی و تنها بودن خود راضی هستند، اما وقتی پای درددلشان می‌نشینیم، چندان هم از داشتن چنین شرایطی راضی نیستند. آنها در حقیقت سعی می‌کنند با گذراندن وقت در پاساژها، مراکز تفریحی یا کنار دوستان خود، بخشی از تنهایی زندگی خود را فراموش کنند. این وضعیت بسیاری از دختران و زنان امروزی جامعه ماست. دختران و زنانی که یا به دلیل بالا رفتن سنشان دیگر حاضر نیستند ازدواج کنند و یا زنانی که به هزاران دلیل از شوهران خود جدا شده و آنها نیز تنها زیستن را ترجیح می‌دهند. مستقل بودن امروزه شاید کوچک‌ترین خواسته یک دختر از خانواده‌اش باشد، اما قطعا این استقلال نباید بستری برای بیماری‌های مزمنی چون افسردگی شود. آنچه امروز بیشتر شاهد آن هستیم، آن است که بسیاری از دختران اگرچه توانسته‌اند زندگی مستقلی برای خود ایجاد کنند، اما همواره این استقلال باعث به‌وجود آمدن بسیاری از مشکلات روحی و روانی برای آنها شده است.
کد خبر: ۲۹۷۳۱۴

فاطمه، دختر 45 ساله‌ای است که هم‌اکنون به صورت مستقل و با امکاناتی که بسیاری در حسرت آن هستند، زندگی می‌کند اما چندان از شرایط زندگی خود راضی نیست و معتقد است تنهایی کم‌کم دارد روی اعصاب و روانش تاثیر می‌گذارد و حتی در مواردی مجبور است که برای خواب و استراحت خود، از قرص‌های خواب‌آور استفاده کند.

او که هم‌اکنون معلم آموزش و پرورش است، معتقد است او همانند بسیاری دیگر از دختران تمایلی به مستقل زندگی کردن نداشته اما با گذشت زمان و از دست دادن پدر و مادرش حالا مجبور است به تنهایی زندگی کند.

از او درباره ازدواج نکردنش می‌پرسیم که چنین پاسخ می‌دهد: «در سنین پایین تمایلی به ازدواج نداشتم، اما با گذشت زمان و بالا رفتن سنم، توقعاتم نیز بالا رفت و در این شرایط نیز بسیاری از آقایان نیز حاضر به تن دادن به شرایط من نبودند. اما باز هم فکر می‌کنم که شرایطم بهتر از بسیاری از زنانی باشد که به هر دلیلی ازدواج کرده و حالا مجبورند یک زندگی سخت را با چند فرزند تحمل کنند.»

این معلم آموزش و پرورش حالا تنهایی خود را با تعلیم دادن به بچه‌ها و رفتن به کلاس‌های آموزشی و تفریحی پر می‌کند.

ضرورت حضور در اجتماع

امروز متاسفانه بسیاری از دختران و زنان جامعه خواسته یا ناخواسته تن به چنین شرایطی می‌دهند و به گفته روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، عواقب آن نیز چیزی جز به وجود آمدن افسردگی‌های حاد و مزمن که امروز در جامعه دیده می‌شود نیست.

زهرا صانعی‌زاده از جمله روان‌شناسانی است که نسبت به وجود چنین شرایطی در میان قشر زنان در جامعه احساس خطر می‌کند و می‌گوید: «در جامعه امروزی بسیاری از زنان احساس تنهایی کرده و حتی این احساس موجب شده است بسیاری از آنها دست به خودکشی نیز بزنند. خطر این موضوع امروز چندان در میان مسوولان درک نمی‌شود، اما قطعا این موضوع در سال‌های آینده به معضلی هم برای جامعه و هم برای نسل آینده تبدیل خواهد شد.»

او درباره این‌که چرا امروزه بسیاری از دختران زندگی به دور از خانواده و در تنهایی را ترجیح می‌دهند، توضیح می‌دهد: «این موضوع برمی‌گردد به شرایط خانواده و این‌که آنها تا چه اندازه می‌توانند فرزندان خود را در خواسته‌هایشان درک کنند. قطعاً دختران آنها نیز علاقه‌ای به زندگی مستقل با توجه به شرایط اقتصادی امروزی ندارند، اما وقتی خانواده‌ها عرصه را بر یک نفر تنگ کنند، فرزندان نیز حاضرند در هر شرایطی، استقلال خود را حفظ کنند.»

صانعی‌زاده ادامه می‌دهد: همچنین زنان مطلقه از ترس صحبت‌های حاشیه‌ای و سربار شدن به خانواده یا دانشجویانی که تجربه زندگی مستقل را در دوران دانشجویی خود داشته‌اند، دیگر تن به زندگی در کنار خانواده نمی‌دهند.

با هم ولی تنها

دکتر صانعی‌زاده همچنین بیان می‌کند که البته در این میان، بیمارانی به ما مراجعه می‌کنند که در ظاهر تنها نبوده و صاحب زندگی کامل و مرفه با فرزندان ایده‌آل هستند، اما آنها نیز در کانون خانواده احساس تنهایی می‌کنند و حتی به صورت مخفیانه به مصرف داروهای روانی روی می‌آورند.

او معتقد است: «آقایان پس از ازدواج توجه‌شان به مرور زمان و بتدریج نسبت به همسرانشان از بین می‌رود و حتی در برخی موارد، حاضر به صحبت کردن چند کلمه‌ای نیز با همسرانشان نیستند. خب در چنین شرایطی مشخص است که زنان نیز دچار افسردگی‌های حاد شده و فکر می‌کنند که هیچ نقشی در خانواده‌ مشکل‌گرفته ندارند.»

صانعی‌زاده درباره راهکارهایش به بیمارانی که دچار چنین حسی می‌شوند، توضیح می‌دهد: «من هیچ‌گاه در جلسه اول و حتی در مواردی جلسه دوم راهکار خاصی را به مراجعه‌کنندگان ارائه نمی‌دهم، چه، معتقدم در ابتدا باید اجازه دهیم زنان و دختران حرف بزنند و به قولی خود را تخلیه کنند، سپس آرام آرام سعی می‌کنیم نقش آنها را بخوبی برایشان تشریح کنیم و توصیه‌های لازم را برای داشتن یک زندگی آرام و مفید ارائه می‌دهیم. همچنین سعی می‌کنیم اگر فرد مراجعه‌کننده همسر نیز دارد، با همسرش نیز جلساتی را داشته باشیم تا او نیز درک درست و صحیحی از نقش همسرش در خانه، خانواده و زندگی داشته باشد.»

بزرگ‌ترین مشکلات زنان مطلقه در کنار تبعات شخصی و روان‌شناختی جدا شدن از همسر، فشارهایی است که به روش‌های مختلف از سوی جامعه به آنها وارد می‌شود

این روان‌شناس معتقد است؛ بسیاری از افکار شیطانی و پلید ناشی از تنهایی توام با افسردگی است، حتی بسیاری از دختران و زنان بویژه زنان مطلقه در همین شرایط که چندان قادر به تشخیص خوب از بد نیستند، به راه‌های خلاف و در مواردی نیز به خودکشی می‌رسند.

پیامدهای تاخیر در ازدواج

اما در این میان، نظر جامعه‌شناسان بر این امر استوار است که سخت شدن شرایط جامعه موجب بالا رفتن سن ازدواج در میان جوانان شده و با بالا رفتن سن نیز دختران تن به ازدواج نمی‌دهند و ترجیح می‌دهند در تنهایی کامل زندگی خود را بگذرانند.

این امر اگرچه به گفته اسماعیل قرایی‌مقدم، موجب افسردگی‌هایی در میان دختران می‌شود، اما آنها از سوی دیگر حاضر نیستند تن به ازدواج با مردی بدهند که با گذشت زمان بسیاری فاکتورهای موردنظرشان را ندارد.

این جامعه‌شناس توضیح می‌دهد که بالا رفتن سن ازدواج، عواقب بسیاری را هم برای فرد و هم برای جامعه ایجاد می‌کند که آنان افسردگی، ناامیدی، حس تنها بودن، بداخلاقی و پرخاشگری است.

قرایی‌مقدم از جمله دلیل بالا رفتن سن ازدواج را نبود شغل مناسب، بیکاری و گران شدن مسکن عنوان می‌کند و می‌گوید: «در جامعه امروزی سن ازدواج برای دختران 25 سال است که این سن هم‌اکنون به 29 تا 30 سال افزایش یافته و این خود در درجه اول زخم بزرگی هم برای دختر سپس برای جامعه است.»

او همچنین بیان می‌کند: «تنها راه‌حل برای از بین بردن چنین شرایطی که به دنبالش افسردگی و بیماری‌های روحی و روانی نیز از جامعه رخت بر می‌بندد، آن است که سالانه 500 تا 600 هزار شغل ایجاد کنیم تا بشود حداقل شرایط ازدواج را برای جوانان فراهم آورد. البته هم‌اکنون گفته می‌شود سالانه یک میلیون و 200 هزار شغل در جامعه ایجاد می‌شود، اما شواهد امر بیانگر آماری دیگر است.»

امروزه زنانی که به دلایلی از همسرانشان جدا شده و یا همسرانشان را نیز از دست داده‌اند، یکباره با مشکلات و دنیایی روبه‌رو می‌شوند که برخی به دلیل عدم مدیریت صحیح هنگام برخورد با این مشکلات دچار افسردگی‌های حاد شده که در مواردی حتی به بستری شدن آنها در بیمارستان منجر می‌شود.

ضرورت تغییر در نگاه جامعه

زهرا صانعی‌زاده، روان‌شناس و استاد دانشگاه در این باره توضیح می‌دهد: دغدغه‌های معیشتی ، عاطفی، نوستالژی زمان از دست رفته، وسواس‌های فکری، حاشیه‌های ناخواسته از برخورد نامناسب اطرافیان و بویژه دید منفی عامه مردم نسبت به زنان بیوه از جمله مشکلاتی است که زنان مطلقه یا کسانی که همسرانشان فوت کرده‌اند، با آن مواجه می‌شوند.

او ادامه می‌دهد: «بزرگ‌ترین مشکلات زنان مطلقه در کنار تبعات شخصی و روان‌شناختی جدا شدن از همسر، فشارهایی است که به روش‌های مختلف از سوی جامعه به آنها وارد می‌شود. این فشارها در برخی افراد موجب می‌شود آنها تصویری بسیار مغشوش و خودتنبیه‌گرایانه را در ذهنشان ایجاد کنند و در نهایت در بسیاری موارد، موجب انزوا و گوشه‌نشینی این زنان می‌شود.»

صانعی‌زاده راهکار لازم برای فرار از این مشکلات را داشتن هویت مستقل به هنگام ازدواج و حتی پس از ازدواج عنوان می‌کند و می‌گوید: «یکی از بزرگ‌ترین ایرادهایی که امروزه روان‌شناسان به آن نیز بسیار معتقدند، این است که بسیاری از خانواده‌ها در تربیت میان فرزندان دختر و پسر خود تفاوت قائل می‌شوند و به‌گونه‌ای دختران را افرادی وابسته بار می‌آورند، قطعاً چنین فردی پس از ازدواج نیز همواره به همسر خود وابسته بوده و در صورتی که از او جدا شود، با سوالات و مشکلات پیچیده‌ای در جامعه مواجه خواهد شد که اغلب نیز از عهده این مشکلات برنیامده و دچار سرخوردگی و افسردگی می‌شود.»

این استاد دانشگاه معتقد است زنان باید شخصیت و هویت مستقلی در کنار خانواده اعم از پدر و مادر و یا شوهرانشان داشته باشند. داشتن این هویت مستقل به معنای مخالفت با خانواده نیست، بلکه زنان می‌توانند به موازات همسر خوب بودن، هویت مستقل خود را حفظ کنند و حتی رشد دهند. در چنین شرایطی حتی اگر خدای ناکرده به هر دلیلی از شوهرش جدا شد یا همسرش فوت کرد، می‌تواند براحتی به زندگی خود ادامه دهد.

به هر تقدیر، یک زن جدای از این که می‌تواند مادر خوب یا همسر خوب باشد، نباید از تعالی و رشد درونی و توجه به استعدادهای فردی‌اش هم غافل بماند، اما اگر این رشد فردی اتفاق نیفتد و کارکرد زن همواره در دو نقش همسری و مادری شکل بگیرد، معلوم است او بعد از این که همسرش را به هر دلیل از دست بدهد، با بحران‌های زیادی مواجه خواهد شد و نمی‌تواند به شکل مستقل روی پای خود بایستد. بنابراین به نظر می‌رسد خانواده‌های ما باید روی هویت مستقل زن کار کنند و به فرزندانشان در این باره آگاهی بدهند.

نرگس محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها