در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
این که چرا سینمای ایران از وجود چنین دستاوردهای فنی محروم است، ریشه در مسائل بسیاری دارد. یک دلیل خیلی مهم، کمبود امکانات است و میزان بودجهای که صرف یک فیلم میشود. مثلا با بودجه 300 میلیون تومانی، نمیتوان انتظار فیلمی با صحنههای عظیم را داشت. گاهی هم که البته سرمایه کافی و لازم در اختیار است، توان کارگردان محدود است و اجازه پیشروی بیشتر به او نمیدهد و صحنههای مهیج و جالب، محدود میشود به ترکیدن و انفجار چند دستگاه یا تصادف 2 تا اتومبیل در یک بزرگراه. مثال مشهور در این مورد خاص، فیلمی مانند دوئل و آثاری از این دست است که با وجود هزینههای فراوانی که صرف آنها شد، نتوانستند دستاورد چندانی داشته باشند. در این میان، البته کارگردانانی بودند که برای ارتقای سطح کیفی فیلمهای سینمای ایران از نظر حرفهای و ساخت تلاش کردند. آنها در جستجوی راههایی بودند تا اثرشان را خوشساخت جلوه دهند؛ به گونهای که تماشاگر از دیدنشان لذت ببرد. حاصل این تلاشها طی 30 سال پس از انقلاب، فیلمهایی است مانند کانیمانگا ساخته مرحوم سیفالله داد و فیلم بعدیاش بازمانده، که متاسفانه هیچ کدامشان نه در زمان خود و نه پس از آن، از این زاویه مورد توجه قرار نگرفتند.
زندهیاد امیر قویدل یکی از این فیلمسازان بود که میخواست سطح استانداردهای حرفهای را در سینمای ایران بالا ببرد. او در نزدیک 35 سال فعالیت مستمر در سینمای ایران، به دنبال راههایی بود برای جذابیت بخشیدن به آثاری که میساخت. در ذهن او، بیش از آن که ایده اهمیت داشته باشد، راههای بیان آن اهمیت داشت و از این بابت، نام کارگردان برازندهاش بود. البته نباید فراموش کنیم که مرحوم قویدل کارش را با فیلمنامهنویسی شروع کرد و دیدگاههای بسیار نو و بکری برای فیلمها داشت، اما اگر امروز نامی از این مرد خوشنام و دوست داشتنی و کمحاشیه سینما برجاست، این نام حکایت از کارگردانی دارد که کوشید از محدودیتهای فنی سینمای کشورش پا را فراتر بگذارد و عرصههای نوینی را تجربه کند و چه غمانگیز است مرگ او و سیفالله داد که در فاصلهای کوتاه رقم خورد و سینمای ایران 2 نفر از بهترین فناورانش را از دست داد.
امیر قویدل با نگارش فیلمنامه «مرگ در باران» کارش را شروع کرد. در سال 1353، ساموئل خاچیکیان یکی از چند کارگردان معتبر و شناختهشدهای بود که از دهه 40 با فیلمهایی مثل «ضربت» و «دلهره»، دنبال شیوه اجرایی تازه در سینمای ایران بود. خاچیکیان که نامش در بررسیهای تاریخی سینمای ایران همواره زیر نامهای تکراری میرود، از کسانی بود که با 2 فیلمی که نام بردیم، برای نخستین بار آثاری با استانداردهای سینمای وحشت و پرتعلیق را عرضه کرد که دیدن آنها هنوز هم میتواند نشانگر این باشد که او از حیث کارگردانی، چند سر و گردن بالاتر از سینمای وحشت امروز بود. قویدل، فیلمنامه «مرگ در باران» را برای خاچیکیان نوشت و دستیار او شد. داستان این فیلم درباره کسی است که به قصد انتقام، قدم در راهی خطرناک میگذارد اما در نهایت رحم و شفقت او کار دستش میدهد و باعث ناکامیاش میشود. در حقیقت، تخطی او از اهداف کینهتوزانهاش به دلیل گرایشش به انسانیت است و اگر چه در پایان در عرصه انتقام ناکام میمانده اما در عرصه اخلاق پیروز میشود. 2 سال بعد، در سال 1355، بار دیگر قویدل در مقام فیلمنامهنویس، اثری به نام «اضطراب» را مینویسد و آن را برای کارگردانی در اختیار خاچیکیان میگذارد. این فیلم جلوی دوربین میرود و قویدل بار دیگر دستیار کارگردان صاحبنام سینمای ایران میشود. اضطراب که ایدهاش به نوعی یادآور فیلم بزرگ هاوارد هاکز با نام «تنگه وحشت» است، توسط خاچیکیان به فیلم مهم و پرفروشی تبدیل شد.
سومین همکاری قویدل و خاچیکیان، فیلمی بود به نام «کوسه جنوب.» فیلمنامه این اثر را قویدل با همکاری بهمن زرینپور نوشتند و در زمان اجرا هم قویدل و اصغر هاشمی (کارگردان مطرح سینما و تلویزیون) دستیاری خاچیکیان را بر عهده داشتند. داستان کوسه جنوب درباره چند کودک است که در منطقهای فقیرنشین بار میآیند و هریک سرنوشتی متفاوت پیدا میکنند. یکی از آنان که به قاچاق مواد مخدر واداشته شده، پس از دستگیری توسط یک نظامی مجازات میشود و این نظامی کسی نیست جز یکی از همان دوستان دوران کودکی. این فیلم در سال 1357 تولید شد و به روی پرده رفت. فیلمنامه دیگری از امیر قویدل با نام «امشب اشکی میریزد» توسط منوچهر مصیری به فیلم برگردانده شد که داستان پر پیچ و خم آن نشان میداد قویدل در قصهپردازیهای پرتعلیق مهارت دارد. در این فیلم شاهد رویکرد تازهای در قصهگویی هستیم. مردی با بازی فرامرز قریبیان پس از از دست دادن همسرش و تحمل زندان، زنی را انتخاب میکند که شباهت زیادی به همسرش دارد. پس از این ازدواج او بار دیگر اسیر نقشه شومی میشود. نکته مهم این فیلم این است یک بازیگر زن، ایفاگر نقش هر دو شخصیت زن فیلمنامه است؛ ایدهای که بیش از همه یادآور فیلم محبوب سرگیجه است.
اما فعالیت مستقل امیر قویدل در سالهای پس از انقلاب، با کارگردانی فیلم «خونبارش» آغاز شد. این فیلم محصول 1359 درباره زندگی 3 سرباز است که در درگیریهای 17 شهریور 1357 به صف معترضان مردمی میپیوندند و با وجود تهدیدهای نظامی و حتی مجروح شدن توسط نظامیان، از آرمانهای انقلابیشان دور نمیشوند. قویدل با ساخت اولین فیلمش در سالهای آغازین انقلاب اسلامی، تعلق خاطر خود را به سینمای پر تنش و درگیرکننده نشان داد. او از واقعهای مستند بهترین بهره را برد و با دراماتیزه کردن این واقعه، تماشاگر را به وجد آورد. جالب اینجاست که یکی از بازیگران اصلی فیلم، کسی بود که این اتفاق در 17شهریور 1357 برایش اتفاق افتاده بود. در سال 1360 قویدل فیلم «برنج خونین» را با همکاری اسدالله نیکنژاد کارگردانی کرد. فیلمی درباره سیاستهای کثیف رژیم گذشته در نابود کردن مزارع برنج کشور و نیز محتاج کردن مردم به واردات این محصول مهم و استراتژیک. «میرزا کوچکخان» اولین فیلم پرحاشیه و خبرساز قویدل است. با این که ناصر تقوایی و بهروز افخمی نیز سریالی درباره این بزرگمرد تاریخ معاصر ساختند، قویدل دست به کار ساختن 2 فیلم شد؛ یکی درباره دوران اولیه مبارزاتی میرزا کوچکخان جنگلی و دیگری سرگذشت غمانگیز و تکاندهنده شکست قیام او و در نهایت مرگش در جنگلهای سرد شمال. فیلم اول میرزا کوچکخان نام داشت و فیلم دوم سرباز جنگل. هر دو فیلم، براساس کتابی نوشته ابراهیم فخرایی ساخته شد و در هر دو فیلم، ولیالله مومنی ایفاگر نقش میرزا بود. مهمترین و تاثیرگذارترین فیلم کارنامه امیر قویدل اثری به نام «ترن» است. این فیلم با بازی خسرو شکیبایی و فرامرز قریبیان در سال 1367 ساخته شد. داستان آن نیز مانند 2 فیلم اول قویدل، متاثر از وقایع دوران شکلگیری انقلاب اسلامی است. قطاری حامل سوخت ارتش به سمت اصفهان در حرکت است اما کارگران اعتصابی راهآهن و شرکت نفت مسیر آن را به سمت شمال تغییر میدهند. ارتش وارد عمل میشود و درگیری شدیدی رخ میدهد، اما سوزنبان پیر قطار با بازی قریبیان تا پای جان برای حفظ منافع مردم در برابر زورگویی نظامیان میایستد. این فیلم زیبا یکی از آثار استاندارد سینمای حرفهای ایران است، با دارا بودن جذابیتهای بیشمار. «دلنمک» فیلمی بود که قویدل پس از ترن ساخت و آن را بسیار دوست میداشت. دلنمک داستان مردی است که تصور میکند عدهای کارگر باعث مرگ پدرش شدهاند اما سرانجام میفهمد که پدرش به دستور خان از میان رفته است. بنابراین با درک اشتباه خود، درصدد انتقام برمیآید. در دلنمک، قویدل همکارانی داشت که بعدها نامهای مشهوری در سینمای ایران شدند. دستیار او و طراح صحنه و لباس این فیلم کسی نبود جز تهمینه میلانی. فیلمنامه را انسیه شاهحسینی نوشت و انوشیروان ارجمند مشاور کارگردان و بازیگر بود و سرانجام محسن مخملباف تدوین فیلم را انجام داد. «گالان»، فیلم بعدی قویدل درباره سوارکار مجروحی است که به رغم توصیه خان، در مسابقات شرکت میکند و جانش را هم در این راه میگذارد. «بندر مهآلود» که تداعیکننده نام فیلمی مشهور اثر مارسل کارنه است، فیلم بعدی امیر قویدل است که در آن بار دیگر با فرامرز قریبیان همکاری کرد و سرانجام «رخساره» ملودرامی بود که این کارگردان توانای سینمای ایران ساخت و پس از تحمل یک بیماری طولانی به جوار حق شتافت.
امان جلیلیان
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: