از 70 سال پیش که آکادمی اسکار جایزه بهترین فیلمنامه اورژینال را به جمع جوایز خود اضافه کرد، این رشته اسکاری فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده و با وضعیت‌های متفاوتی روبه‌رو شده است.
کد خبر: ۲۹۴۵۲۱

این رشته هنری از یک سو استعدادهای جوان و تازه نفسی را معرفی کرده که حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشته‌اند و از سوی دیگر، سرآغاز خلق یک کارنامه خوب سینمایی برای گروه بزرگی از نویسندگان بنام بوده است. در این مدت چهره‌های متنوعی همچون اورسن ولز، بیلی وایلدر و پدی چایفسکی به عالم سینما معرفی شده‌اند که در دراز مدت تبدیل به نام‌های افسانه‌ای شاغل در صنعت سینما شدند.

در شرایطی که اسکار رشته بهترین فیلمنامه تالیفی یا ا‌ورژینال همیشه نام‌های زیادی را در کنار خود داشته است، امسال آکادمی اسکار به گونه‌ای خود را آماده اعلام نام نامزدها می‌کند که در این رشته مهم سینمایی، با تعداد زیادی نام روبه‌رو نیستیم. تحلیلگران سینمایی می‌گویند انگار این بخش آب رفته است و ضعف و نحیفی آن، آدم را به یاد مدل‌هایی می‌اندازد که این روزها رژیم‌های سخت می‌گیرند تا لاغر و باریک بمانند.

نام بردن از فیلمنامه‌های اورژینالی که امسال رقیب یکدیگر در رشته اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال هستند، کار سختی نیست. تعداد اندک آنها کمک می‌کند تا نام همه‌شان براحتی به خاطر سپرده شود! منتقدان سینمایی در این رابطه، به طور مشخص از 3 فیلمنامه اسم می‌برند. انیمیشن «بالا» نوشته مشترک پاب پترسن و تام مک‌کارتی، «پدرسوخته‌های لعنتی» نوشته کوئنتین تارانتینو و «یک مرد جدی» نوشته جوئل واتین کوئن. این فیلمنامه‌ها آثاری هستند که منتقدان از آنها به عنوان نوشته‌هایی اسم می‌برند که شانس خیلی زیادی برای نامزد شدن در اسکار رشته بهترین فیلمنامه اورژینال را دارند.

بجز این 3 فیلمنامه رای‌دهندگان مراسم اسکار باید کمی به خودشان زحمت بدهند و با دقت بیشتری به محصولات سینمایی امسال نگاه کنند تا بتوانند فیلمنامه‌های دیگری را برای رقابت‌های اسکاری به این 3 فیلم اضافه کنند.

به احتمال زیاد آنها خیلی زود فیلمنامه «500 روز تابستان» را هم وارد فهرست خود خواهند کرد. این قصه‌ پر درد و رنج و عجیب و غریب را اسکات نوستادتر و مایکل وبر نوشته‌اند.

پرفروش‌های اسکاری

اگرچه سال گذشته آکادمی اسکار توجه زیادی به شوالیه تاریکی دومین فیلم بتمنی کریستوفر نولان نشان نداد و آن را یک کار تجاری و پرفروش ارزیابی کرد (و به همین دلیل آن را مستحق حضور در کنار فیلم‌ها و فیلمنامه‌های جدی و غیرمتعارف سال سینما ندانست) اما گروهی از منتقدان امسال روی فیلمنامه‌های «سفر‌های ستاره‌ای / پیشتازان فضا» نوشته مشترک روبرتو اورسی و آلکس کورتزمن و «تغییر شکل دهندگان: انتقام سقوط کرده‌ها» تاکید می‌کنند.

به اعتقاد آنها با آن که هر دوی این فیلم‌ها جزو کارهای تجاری و عامه‌پسند هستند و با فروش بالا و میلیون دلاری خود لقب اولین و سومین فیلم پرفروش تابستان سال را گرفتند، ولی قابلیت لازم ادبی را برای حضور در رقابت‌های اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال دارند. اما احتمال دارد آکادمی اسکار به این بهانه که هیچ‌یک از این دو فیلمنامه اورژینال نیستند، مانع از حضور و شرکت آنها در رقابت‌ها شود. «سفرهای ستاره‌ای» با آن که قصه‌ای اورژینال دارد، ولی در حقیقت نسخه دوباره‌‌سازی شده یک مجموعه موفق تلویزیونی است و همین موضوع می‌تواند بهانه لازم را به دست اعضای آکادمی اسکار بدهد. با چنین بهانه‌ای می‌توان ادعا کرد فیلمنامه فیلم اقتباسی است و نه اورژینال.

در ارتباط با «تغییر شکل‌دهندگان» هم این بهانه می‌تواند کارساز باشد که فیلم سینمایی آن براساس یک بازی رایانه‌ای و ویدئویی محبوب بچه‌ها ساخته شده است و به این ترتیب، قصه آن نمی‌تواند اصیل باشد. فیل رابینسن، یکی از مسوولان اتحادیه فیلمنامه‌نویسان آمریکا که همکاری نزدیکی با آکادمی اسکار دارد، در یک مصاحبه اعلام کرد که فیلمنامه‌نویسان بزودی در یک گردهمایی شرکت می‌کنند تا درباره وضعیت کلی فیلم‌هایی مثل «سفرهای ستاره‌‌ای» بحث کنند. این گردهمایی کمک می‌کند تا یک بار و برای همیشه، تکلیف آثاری از این دست مشخص شود.

آیا رقابت امسال ارزشمند است؟

اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال در چند دهه اخیر دستخوش دگرگونی‌های زیادی شده است و این محدوده، شاهد وضعیت دراماتیکی در این رابطه بوده است. آخرین باری که تارانتینو نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال شد، سال 1994 بود. در این سال، او با نویسندگان پرقدرتی مثل وودی آلن، پیتر جکسن و ریچارد کرتیس رقابت می‌کرد. اما امسال او احتمالا باید با نویسنده کمدی خانوادگی «خماری صبحگاهی( »اسکات مور)‌ رقابت کند. نه فیلمنامه جدید این فیلمنامه‌نویس کار چندان مطرحی است و نه نوشته قبلی او «اشباح دوستان قدیمی من» به این ترتیب، آیا نامزد شدن در رقابت‌های امسال می‌تواند ارزش چندانی داشته باشد؟

منتقدان سینمایی می‌گویند باز اگر فیلمنامه تارانتینو در رقابت‌های سال قبل حضور داشت، می‌شد یک چیزی گفت. سال گذشته چندین نام خوب و مطرح در میان نامزدها بود. ولی حضور نداشتن نام‌های سرشناس و معتبر در رشته فیلمنامه‌نویسی در سال جاری، نکته‌ای است که از چشم تیزبین بسیاری از تحلیلگران و اهل فن پنهان نمانده است. این کمبود چیزی نیست که فقط اهل فن به آن اشاره کند، حتی مردم عادی هم در این‌باره صحبت و اظهارنظر می‌کنند.

اسکار مهم‌تر است یا سود بیشتر‌

یکی از بازاریاب‌های سرشناس سینما که تمایلی به افشای نامش ندارد، در این‌باره می‌گوید: «من فکر می‌کنم شما می‌توانید به کلیت رشته بهترین فیلمنامه اورژینال از این منظر نگاه کنید که حاصل کار فیلمنامه‌نویسان نتیجه مستقیم دیدگاه مسوولان کمپانی‌های بزرگ فیلمسازی است. این افراد هستند که زندگی و مرگ بازار سینما را رهبری و هدایت می‌کنند و می‌گویند چه می‌خواهند. فیلمنامه‌نویس‌ها هم باید آن خوراکی را ارائه بکنند که این مسوولان می‌خواهند. اگر چیزی غیر از این ارائه‌کنند نوشته‌هایشان یا پس‌فرستاده می‌شود یا در قفسه بایگانی جای می‌گیرد.»

فیلمنامه‌‌های اورژینال برای ادامه حیات خود در دل سیستم استودیویی، همیشه با مشکلات متعددی روبه‌رو بوده‌اند. در بسیاری از موارد مسوولان استودیویی مجبور شده‌اند از تنوع و تازگی این فیلمنامه‌ها استقبال کنند و آن زمانی بوده که تماشاگران معمولی سینما استقبال خوبی از فیلم‌های سینمایی آنها کرده‌اند. با وجود دید نه‌چندان مثبت تهیه‌کنندگان سینمایی به قصه‌ها و حکایت‌های بدیع، آنها طرفدار کسب سود بیشتر هستند. در چنین شرایطی اگر یک فیلمنامه خلاق و بدیع فروش فیلمی را در جدول گیشه نمایش تضمین کند، آنها از این فیلمنامه استقبال می‌کنند، اما بحثی که این روزها از سوی منتقدان سینمایی مطرح می‌شود، این است که در زمانه‌ای که تهیه‌کنندگان سینما بیش از هر وقت دیگر وسوسه ساخت قسمت‌های جدید فیلم‌های موفق خود را دارند یا می‌خواهند کارهای قبلی‌شان را دوباره‌سازی کنند، چه بلایی بر سر فیلمنامه‌های اورژینال می‌آید؟ پرسشی که در این رابطه به ذهن می‌آید این است که سرنوشت این فیلمنامه‌ها چه خواهد شد؟

موضوعات تازه و قصه‌های شخصی

در کنار این پرسش‌ها نکته‌ای هم مطرح می‌شود که جالب توجه است. برخی از اهالی فن می‌گویند، نبود و کمبود فیلمنامه‌های اورژینال باعث می‌شود تا آن تعداد اندکی که در این رشته نوشته می‌شوند، محبوبیت ویژه‌ای کسب کنند. با این حال هنوز هم منتقدان سینمایی از تعداد کم فیلمنامه‌های اورژینال در بین انبوه فیلم‌هایی که در عرض سال ساخته می‌شوند، شکوه دارند. آنها با استقبال از حضور ‌ایده‌های جدید و خلاق بر این نکته تاکید دارند که صنعت سینما و تماشاگران آن به تعداد بیشتری از این نیروها و‌ایده‌های خلاق و تازه‌نفس احتیاج دارند.

منتقدان سینمایی می‌گویند مضمون‌های تازه و بدیع را این روزها فقط می‌توان از دل قصه‌های بسیار شخصی همچون «یک مرد جدی» و «500 روز تابستان» بیرون کشید. اینها قصه‌هایی هستند که حرف‌ها و دیدگاه‌های خاص و تازه خود را به زبانی ساده و جذاب مطرح می‌کنند. حال و هوای این قصه‌ها منحصر به فرد است و وضعیت ویژه و تازه‌ای را برای محصولات سینمایی خلق می‌کنند. فیلمنامه 500 روز تابستان، اول به شرکت سونی ارائه شد، اما مسوولان این شرکت ترجیح دادند به‌جای آن، قسمت دوم کمدی اکشن «پلنگ صورتی» را بسازند. آنها ضمن رد فیلمنامه وبر و نوستادتر، از آنها خواستند در کار نگارش فیلمنامه پلنگ‌صورتی 2 همکاری ‌کنند! نوستادتر در این رابطه چنین توضیح می‌دهد: «وقتی درخواست آنها را شنیدم، شگفت‌زده شدم و از آنها پرسیدم واقعا می‌خواهید ما این کار را انجام دهیم؟ آیا اصلا فیلمنامه‌ای را که به شما ارائه کرده‌ایم، خوانده‌اید؟ متاسفانه آنها فیلمنامه را تا پایان آن مطالعه نکرده بودند.»

بخش کم‌اهمیت اسکار

وقتی تعداد فیلمنامه‌های خوب اورژینال کم باشد، آکادمی اسکار هم با دردسر و مشکل روبه‌رو می‌شود. کمبود فیلمنامه‌های خوب و غنی، کار اعضای آکادمی را مشکل می‌کند. آکادمی همیشه می‌کوشد کارهای مستقل و غیرمتعارف را در رشته‌های مختلف خود مورد بررسی قرار دهد و جوایز خود را به آنها اهدا کند. اما زمانی که اغلب فیلمنامه‌ها کارهایی هستند که مدیران استودیویی می‌خواهند و اثر چندانی از کارها و نوشته‌های مستقل نیست، قدرت انتخاب اعضای آکادمی به حداقل خود می‌رسد. عدم حضور فیلمنامه‌های اورژینال در شرایط فعلی، می‌تواند تاثیرات منفی خیلی زیادی بر مراسم اسکار و حتی خود صنعت سینما بگذارد. کمپانی‌های فیلمسازی تعداد اندکی از فیلمنامه‌های اورژینال را برای کار انتخاب می‌کنند، آکادمی اسکار هم در عمل نمی‌تواند تعداد زیادی فیلمنامه اورژینال را برای شرکت در رقابت‌های اسکاری انتخاب کند. نتیجه این می‌شود که رشته بهترین فیلمنامه اورژینال، تبدیل به یک رشته کم‌اهمیت و خنثی می‌شود.

رنسانس اسکار

روزگاری در دهه 70 فیلمنامه‌های متعهد و واقع‌گرای اجتماعی مثل «شبکه» و «محله چینی‌ها» وجود داشت که توسط فیملنامه نویسان مولف نوشته شده بودند. این فیلم‌ها اشتیاق خاصی را در میان تماشاگران خود برمی‌انگیختند و اعضای آکادمی اسکار را به وجد می‌آوردند. جذابیت فیلمنامه‌های این فیلم‌ها به قدری زیاد بود که باعث می‌شد تا آکادمی، این فیلم‌ها را در رشته‌های مختلف دیگری هم نامزد دریافت جایزه کند. این فیلم‌ها که از سوی کمپانی‌های بزرگ فیلمسازی تولید شده بودند، اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال را از آن خود کردند. حتی زمانی که فیلم‌های مستقلی مثل «بازی تمنا» در دهه 90 میلادی سر و صدای زیادی به پا کرد، جذابیت فیلمنامه اورژینال آنها برایشان اسکار بهترین فیلم را به ارمغان آورد. در آن زمان منتقدان سینمایی از یک رنسانس در صنعت فیلمسازی اسم بردند، رنسانسی که دوام چندانی نیافت.

امسال هم اگر فیلم‌ها و فیلمنامه‌هایی مثل «سفرهای ستاره‌ای» و «خماری صبحگاهی» نامزد دریافت جایزه اسکار شوند، باز هم می‌توان از یک رنسانس تازه در صنعت سینما اسم برد، اما این رنسانس تفاوت‌های آشکاری با رنسانس‌های قبلی صنعت سینما دارد. از قرار معلوم رنسانس‌های امروزی هم باید همسو با وقایع و اتفاقات دهه اخیر باشد و حال و هوای اینترنتی و فیس بوکی تماشاگران سینما را منعکس کند.

مترجم: کیکاووس زیاری
منبع: اسکرین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها