یک روز در پشت صحنه سریال «یک لحظه دیرتر»، اپیزود سفید

غافلگیری ‌در ‌حیات ‌‌متافیزیکی

ایرج کریمی، منتقد قدیمی سینماست. او از نسل منتقدانی است که چند سالی است ساخت فیلم‌های سینمایی را آغاز کرده و توانسته نگاه متفاوتی را در به تصویر کشیدن آثار خود ارائه کند. همه ما خاطره خوب فیلم‌هایی مانند «از کنار هم می‌گذریم»، «چند تار مو» و «باغ‌های کندلوس» را به یاد داریم. یکی دیگر از ویژگی‌های کریمی نگاهی است که به مرگ دارد و این موضوع همیشه خودآگاه یا ناخودآگاه در آثار وی دنبال می‌شود. این کارگردان مدتی است با تلویزیون همکاری می‌کند. فکر کنم حدود 2 سال پیش بود که برای گزارش پشت صحنه فیلم تلویزیونی «روابط» به کارگردانی وی که هم اکنون بدون نمایش در تلویزیون وارد شبکه خانگی شده است! به امامزاده پنج تن لویزان‌‌رفتم. او ساخت اپیزودهای «جراحت» و «سفید» را از مجموعه «یک لحظه دیرتر» برای شبکه 2 سیما آغاز کرده است؛ البته تصویربرداری جراحت بتازگی تمام شده و او این روزها در لوکیشنی حوالی خیابان بهار مشغول تصویربرداری اپیزود «سفید» با بازی هومن سیدی، خاطره حاتمی، پوراندخت مهیمن و حمید مولوی است.
کد خبر: ۲۸۹۶۵۵

وقتی به کریمی برای گرفتن گزارش، تلفن کردم مثل همیشه با خوشرویی از حضورم استقبال کرد و برای یک روز وسط هفته با هماهنگی سینا حمزه‌ای، دستیار وی به همان خانه خیابان بهار که منزل حامد و مادر وی (هومن سیدی و پوراندخت مهیمن) است، رفتم.

وارد یکی از خیابان‌های بهار شمالی که می‌شوم خانه‌ای قدیمی قرار دارد که نمای آن آجر سه سانتی است. مشخص است از ساخت خانه زمان زیادی می‌گذرد، زیرا رنگ آجرها تغییر کرده است. گروه در حال گرفتن پلان است، به همین دلیل با آرامی وارد خانه می‌شوم که جلوی در آن نوشته لطفا با کفش وارد نشوید.

راهروی باریکی تو را به سمت آشپرخانه و هال و پذیرایی این خانه هدایت می‌کند که گروه مشغول گرفتن صحنه‌های این اپیزود است. طراحی داخلی خانه نیز قدیمی است. پله‌های سنگی با پاگردی که با موکت قرمز رنگ پوشیده شده به سمت اتاق‌های خانه در بالا راه دارد. گروه در قسمت پذیرایی است و در کنار آنها وسایل تصویربرداری و صدابرداری، کتابخانه قدیمی دیده می‌شود. انتهای اتاق که پنجره‌ای رو به حیاط کوچک خانه دارد، تختی فلزی هست که هومن سیدی در آن دراز کشیده است.

به نظر می‌آید او در این فیلم بیمار است یا دچار سانحه شده، زیرا زیر گردنش آتل پلاستیکی قرار دارد. با کریمی احوالپرسی می‌کنم. پس از صحبت‌های کوتاه ما آخرین پلان این سکانس با حضور هومن سیدی، حمید مولوی (دکتر) و پوراندخت مهیمن (مادر) گرفته می‌شود. هنوز در جریان خط اصلی این اپیزود نیستم. به همین دلیل ترجیح می‌دهم بعد از پایان تصویربرداری در سکانس‌های بعدی درباره آن توضیح دهم.

ساعت تقریبا از یک گذشته و وقت ناهار است. گروه کار خود را تعطیل می‌کند. به ایرج کریمی پیشنهاد می‌کنم در زمان صرف ناهار، گپی کوتاه درباره فعالیت‌های تازه‌اش بزنیم.

همه گروه بیرون می‌روند و خیلی صمیمانه با انداختن سفره‌ای در حیاط ناهار خود را می‌خورند. صحبت‌های من و کریمی از شماره 400 مجله فیلم و انتخاب آثار برتر منتقدان شروع شد.

ابتدا بیشتر از سینما و شرایط روز صحبت کردیم. دوست داشتم بدانم چرا فیلم تلویزیونی روابط، بدون نمایش وارد شبکه خانگی شده است. او در پاسخ گفت: جالب است تلویزیون یک سناریو را تصویب می‌کند و ما نیز آن را می‌سازیم و بعد از تولید هم مورد توجه قرار می‌گیرد، ولی پخش نمیشود. پس از مدتی برای نمایش به رسانه‌های تصویری فروخته می‌شود.

وی درباره فعالیت‌های اخیر در تلویزیون و حضور کمرنگ خود در سینما گفت: دوستی عنوان کرد اکنون در تلویزیون کارهای سینمایی تولید و در سینما فیلم‌های تلویزیونی ساخته می‌شود. این اتفاق در حال حاضر افتاده است. به هر حال من دوست دارم در سینما کار کنم، اما شرایط مناسب نیست.

کریمی افزود: این کارهایی هم که بتازگی در تلویزیون انجام می‌دهم، سناریویش مال من نیست. فیلمنامه‌های خودم هم به تصویب نرسیده‌اند. سعی می‌کنم در تلویزیون با شیوه و نگاهی که در سینما دنبال می‌کنم دست به ساخت فیلم یا مجموعه بزنم.

وی در ارتباط با ساخت اپیزود تحقیر از مجموعه «راه شیری» که هم اکنون آماده نمایش است و به نوعی اولین کارش در قالب یک مجموعه برای تلویزیون به حساب می‌آید، گفت: این اولین مجموعه‌ای است که برای تلویزیون کار کردم. راه شیری به عقیده من یک مینی سریال است. من در حقیقت طاقت و صبر ساختن یک مجموعه تلویزیونی بلند را ندارم، زیرا بی‌حوصله و بیقرار می‌شوم. یک سریال بلند تلویزیونی به یک چشم‌انداز خیلی وسیع نیازمند است که من نمی‌توانم در این شرایط به آن برسم؛ البته نه از نظر مالی بلکه به دلایل اعتقادی نمی‌توانم چنین کارهایی را انجام دهم.

کریمی‌: همیشه در تلویزیون با شیوه و پرداخت سینمایی کار میکنم و همان تم‌هایی را که‌‌در سینما دنبال می‌کردم، ادامه می‌دهم

وی تاکید کرد: از نتیجه اپیزود تحقیر راضی هستم. البته این مجموعه کار جدید و متفاوتی در تلویزیون به‌شمار می‌رود. این شکل استفاده از بازیگران در«ده فرمان» کیشلوفسکی نیز بوده، اما در تلویزیون مااولین‌بار است با این ساختار کاری تولید می‌شود. این اپیزود هم‌اکنون آماده نمایش است. به هر حال باید منتظر کار بقیه کارگردانان ماند. این اپیزود 6 قسمت 35دقیقه‌ای است.

در ادامه صحبت‌هایمان درباره مجموعه«یک‌لحظه‌دیرتر» که امروز تصویربرداری یکی از اپیزودهای آن روبه اتمام است، حرف زدیم. وی درباره این مجموعه گفت: هر اپیزود در این مجموعه 45 دقیقه است. البته ما تصویربرداری اپیزود جراحت را بتازگی به پایان رسانده‌ایم و در حال حاضر مشغول کار روی اپیزود سفید هستیم.

اپیزود تونل را مهدی کیا نوشته و نویسنده اپیزود سفید، پیمان عباسی است که من آنها را دوباره برای ساخت بازنویسی کردم. اپیزود اول را در 8 روز تصویربرداری کردیم. من این زمان محدود را به خاطر متمرکز بودن لوکیشن‌های کار پذیرفتم. در اپیزود تونل بیشتر صحنه‌های ما در بیمارستان تصویربرداری می‌شود. من سعی کردم حتی 2 میزانسن مشترک نداشته باشم تا از لحاظ بصری مخاطب خسته نشود.

وی درباره فضای این اپیزودها افزود: به نوعی فضایی متافیزیکی دارد و اخلاقگرایانه است. در اپیزود تونل دکتری که نقش آن را سعید ابراهیمی‌فر بازی می‌کند، بیشتر از این‌که به فکر درمان بیمارانش باشد، دغدغه تجارت دارد؛ اما برایش سانحه‌ای پیش می‌آید و روحش در برزخ بین مرگ و زندگی دچار همان بلایی می‌شود که او خود بر سر مریض‌ها می‌آورد و...

با سینما قهر نیستم

یکی از ویژگی‌های کریمی همان‌طور که پیش از این هم گفتم، نگاه متفاوتی است که به مرگ دارد. آن طور که مشخص است وی در این اپیزودها نیز این نگاه را همچنان دنبال می‌کند. وی دراین‌باره گفت: من همیشه با همان شیوه و پرداخت سینمایی کار می‌کنم. همان تم‌هایی که در آن آثار دنبال می‌کردم را ادامه می‌دهم. این خیلی در محدوده تنگ تولید تلویزیون آگاهانه نیست. به عقیده من در این شرایط افراد ناخودآگاه کار می‌کنند، اما همیشه یک دیدگاه دارند.

وی درباره حضور بازیگران در هر دو اپیزود گفت: در تونل بازی سعید ابراهیمی‌فر، مریم سلطانی و حسین رفیعی را بسیار دوست دارم. در اپیزود سفید هم هومن سیدی، خاطره حاتمی و پوراندخت مهیمن بازی‌های متفاوتی ارائه کردند. در این کار ما به داستان جوانی می‌پردازیم که در شب عروسی خود هنگام پخشکردن کارت، با عابر پیاده‌ای تصادف می‌کند و چون ماشینش بیمه ندارد، فرار می‌کند. ما پس از آن وارد عالم دیگری می‌شویم که در آن این جوان همان عابر پیاده است و از گردن به پایین فلج شده و...

کریمی درباره فعالیت خود با تلویزیون گفت: تلویزیون از نظر دیدگاه خیلی محدودیت دارد ولی تکلیفش روشن است. سینما همیشه دچار بلاتکلیفی است و هیچ چیز در آن معلوم نیست. اما من با سینما قهر نیستم.

صحبت‌های ما همزمان با ناهار خوردن ایرج کریمی بود. پس از آن نیز درباره پروژه‌های مختلف سینمایی صحبت کردیم و کم‌کم گروه بعد از استراحت کوتاهی وارد خانه شدند. قصد دارم با هومن سیدی یعنی حامد قصه صحبت کنم، اما وی تمایلی ندارد و من نیز اصراری نمی‌کنم.

کریمی تصمیم دارد در کنار آن کتابخانه که میز کوچک 4 نفری قرار دارد با منشی صحنه، سینا حمزه‌ای دستیار کارگردان و هومن سیدی کمی تمرین کنند. فکر می‌کنم بهترین فرصت است که سراغ پوراندخت مهیمن بروم که بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و تلویزیون است.

او در طبقه بالا در اتاق گریم قرار دارد. پیراهنیبرتن دارد و مانند مادران سنتی چادری کرم رنگ گلدار بر سر کرده است. او با خوشرویی با من صحبت می‌کند. وی درباره فعالیت‌های اخیر خود گفت: در حال حاضر چند کار تلویزیونی دارم که آماده پخش است. البته فیلم «دوخواهر» نیز با بازی من و دیگر دوستان هم اکنون روی پرده سینماهاست و فیلم سینمایی «نیش و زنبور» حمیدرضا صلاحمند را نیز در نوبت اکران دارم.

مهیمن درباره اپیزود «سفید» و همکاری با ایرج کریمی گفت: کارگردان برای من اهمیت زیادی دارد. من پیش از این با کریمی همکاری نداشتم. او به لحاظ حرفه‌ای و اخلاقی فیلمساز بسیار خوبی است و از این‌که در این کار با وی همکاری می‌کنم، بسیار خوشحالم. او شرایطی را فراهم می‌کند که بازیگر براحتی به ایفای نقش بپردازد. بیشترین سکانس‌های من در این اپیزود بازی حسی می‌طلبید. امیدوارم نتیجه خوبی به همراه داشته باشد. البته فکر می‌کنم با نقش مادرهایی که تاکنون بازی کرده‌ام، تفاوت‌هایی دارد. قصه را بسیار دوست دارم.

صحبت‌های ما زمانی به اتمام می‌رسد که صدای سکوت، دوربین، صدا، حرکت از پایین به گوش می‌رسد. آرام آرام پله‌ها را پایین می‌آیم تا به گروه تولید ملحق شوم. کریمی در ابتدای سالن پذیرایی با مونیتور کار را کنترل می‌کند. دوربین در سمت راست تخت حامد قرار دارد. حامد روی تخت خوابیده و حمید مولوی که نقش دکتر را به عهده دارد، بالای سر او ایستاده است. کنار تخت در قسمت چپ سالن یک دست مبل قدیمی چوبی قرار دارد که هم اکنون در زاویه دوربین است. این پلان متعلق به سکانس 27 است.

دکتر: معلوم هست چی داری می‌گی؟

حامد: خواهش می‌کنم.... بهت التماس می‌کنم....

دکتر: حامد تو چرا این‌جوری شدی؟

حامد: آنقدر حامد حامد نکن...

حامد به یکباره لحنش تغییر می‌کند و پر انرژی می‌گوید: به خاطر خودم نیست...

حامد: بهت التماس می‌کنم دکتر... پاتو می‌بوسم... تورو خدا این لطف رو در حقم بکن...

دکتر: من دارم، دارم می‌رم...

حامد: نه.... وایسا....

حامد به یکباره کنترل رفتارش را از دست می‌دهد و سرش را با سرعت به اطراف تکان می‌دهد و داد می‌زند و التماس می‌کند.

صدای بلند او خانه را می‌لرزاند او واقعا خوب بازی می‌کند و در همین حال گریه می‌کند. این پلان طولانی با چند برداشت نهایی می‌شود.

به سادگی عبور نمی‌کنیم

گروه به هم خسته نباشید می‌گویند و کمی درباره پلان بعدی صحبت می‌کنند و من دوباره به طبقه بالای خانه می‌روم تا بتوانم با امیرعباس کنی تهیه‌کننده این پروژه تلویزیونی صحبت کنم. او در یکی از اتاق‌ها که بالکن بزرگی رو به حیاط دارد نشسته است.

وی در همان ابتدا درباره تولید کارهای اپیزودیک که بتازگی در تلویزیون باب شده است، گفت: ساخت این مجموعه به 2 سال و نیم پیش برمی‌گردد و قبل از مجموعه راه شیری است که آن هم به سبک اپیزودیک ساخته می‌شود. من همان زمان طرح و ایده این کار را به فرجی که در آن سال‌ها مدیر فیلم و سریال شبکه یک سیما بودند، ارائه کردم. طرح این مجموعه 13 قسمتی برای خودم بود‌ و بعد از مدتی تعدادی از نویسندگان جمع شدند و درباره تم‌های اصلی داستان صحبت کردیم. البته ایده چند خطی داشتیم. ما در همان ابتدا ظرفمان را طراحی کردیم تا بتوانیم مظروف مناسبی داخل آن بریزیم.

دنبال ساختار روایی و تصویری متفاوتی بودیم که تم آن نیز عمیق‌تر و متفاوت‌تر باشد. می‌خواستیم به خیلی چیزهایی که مورد غفلت قرار می‌گیرد و ما بسادگی از کنار آن می‌گذریم اما بشدت می‌تواند تاثیرگذار و حتی تبعاتی را هم به دنبال داشته باشد، بپردازیم.

وی درادامه افزود: ما در تلویزیون با نوعی سریال روبه‌رو هستیم که تعریف کلاسیک دارد و با یک قصه و مجموعه‌ای از بازیگران از یک تا 100 قسمت ساخته می‌شود. از طرفی سریال‌های دیگری نیز تولید می‌شود که به عنوان مجموعه کاری اپیزودیک هم به شمار می‌روند اما درباره یک شغل یا یک مکان با مجموعه آدم‌هایی ثابت کار خود را تولید می‌کنند، مانند مجموعه تلویزیونی پرستاران، پلیس بزرگراه، عملیات 125 و... اما مجموعه ما 13‌فیلم است که در یک بسته ارائه می‌شود.

کنی درباره مجموعه «یک لحظه دیرتر» توضیح داد: ما در این مجموعه به جهت مضمونی در هر قسمت به یک سری مفاهیمی می‌پردازیم که اگر دسته‌بندی کنیم، این مضامین در یک طبقه قرار می‌گیرند و یک مجموعه می‌شود. به جهت فرم روایی، ساختار تصویری، مفهوم و مضمون از یک جنس اما با موضوع‌های کاملا متفاوت تولید می‌شوند.

حدود 3 سال روی این مجموعه تلویزیونی کار شده است. در زندگی هر فردی لحظاتی وجود دارد که بسیار مهم و سرنوشت‌ساز هستند و هر شخصی می‌تواند به این لحظات توجه کند یا از کنار آن براحتی بگذرد. لحظاتی که اگر جاهلانه از آن عبور کنی، نمی‌توانی تصور کنی که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. ما این لحظات را گرفتیم و گسترش دادیم.

دوستی عنوان کرد اکنون در تلویزیون کارهای سینمایی تولید و در سینما فیلم‌های تلویزیونی ساخته می‌شود

وی درباره مفاهیم کلی این مجموعه گفت: در یک قصه شخصیت را در موقعیتی قرار می‌دهیم و نتیجه راه‌ها را هم به او می‌گوییم. در هر عالم غیرواقعی به بیننده این‌گونه منتقل می‌کنیم که اگر در چنین موقعیتی در زندگی قرار بگیرد و چند راه جلوی پای وی باشد، نتیجه آنها چه می‌شود. بیننده با شخصیت ما همراه می‌شود و باور می‌کند و تا انتها با وی می‌آید و بعد در همان لحظه که مخاطب به بیقراری می‌رسد، او را برمی‌گردانیم به همان نقطه و به او می‌‌گوییم این هنوز همانجاست و امید دارد؛ اما این موضوع و پایان غافلگیرانه، چیزی از تاثیر آن کم نمی‌کند.

کنی در ارتباط با همکاری نویسندگان این مجموعه ‌افزود: عمدتا من خودم متن‌ها را کنترل می‌کنم. البته کارگردانان نیز بازنویسی‌هایی انجام می‌دهند؛ اما به اصل کار وفادارند. متن‌ها بسیار خوب بود و ما توانستیم از حضور نویسندگانی چون پیمان عباسی، فدیا نوراللهیان، مهدی کیا، سارا باقرزاده، نوید توحیدی و... استفاده کنیم.

وی همچنین درباره کارگردانان این اپیزودها گفت: از اول قرار بود اپیزودها را کارگردانان متنوعی بسازند؛ اما در جلساتی که با مدیران تلویزیون داشتیم، فکر کردیم این کار مشکلاتی دارد و بعد تصمیم گرفتیم فقط با یک کارگردان کار کنیم که در عمل جواب مثبتی نگرفتیم. هر اپیزود یک قصه و خستگی‌های خود را داشت و انرژی‌های لازم را می‌طلبید. البته این موضوع به سبب ضعف فیاض موسوی که 5 اپیزود کار را ساخت، نیست؛ بلکه به سبب حفظ کیفیت مجموعه این کار را کردیم و حالا نیز غیر از ایرج کریمی قرار است رضا بهشتی نیز با ما همکاری کند. در آینده کارگردانان دیگری نیز به گروه ملحق می‌شوند.

این تهیه‌‌کننده تلویزیون، حضور بازیگران متعدد و متنوع را در این مجموعه، یکی از ویژگی‌های کار دانست و دراین‌باره گفت: خوشبختانه ما توانستیم در این مجموعه از حضور بازیگرانی چون یکتا ناصر، سولماز غنی، شهروز ابراهیمی، هادی قمیشی، علی دهکردی، بیتا سحرخیز، هومن برق‌نورد، فرهاد جم، مهتاج نجومی و... استفاده کنیم.

رابطه بین مرگ و زندگی

هنوز گروه در حال تمرین پلان بعدی هستند و درباره تغییرات آن صحبت می‌کنند. حمید مولوی، بازیگری که به گفته کریمی، دوست قدیمی وی نیز هست و چهره‌ای کمتر شناخته شده دارد، در حیاط خانه مشغول خوردن چای است. او درباره سابقه کاری خود و آشنایی‌اش با کارگردان این اپیزود ‌گفت: من سال 67 در فیلم کوتاهی از ایرج کریمی، کار عکاسی می‌کردم و پس از آن نیز در سینما کار مدیریت تولید و تهیه‌کنندگی را به‌عهده داشتم. همچنین در فیلم‌های براده‌های خورشید، جعبه موسیقی، ارتفاع 45/6،زیر‌آب ، عیار 14 و... نیز بازی کردم. من فضای کار کریمی را بسیار دوست دارم و حتی حاضرم بدون خواندن فیلمنامه، با وی همکاری کنم.

من در اپیزود سفید در بیشتر سکانس‌ها حضور دارم و به نوعی شخصیت دکتر، رابطی بین مرگ و زندگی حامد است. او در کابوس و بیداری دکتر را می‌بیند. دکتر به حامد کمک می‌کند به شرایط عادی زندگی برگردد.

دوباره به خانه برمی‌گردم، پلان بعدی با حضور پوراندخت مهیمن و هومن سیدی گرفته می‌شود. خاطره حاتمی (الهام) که نقش نامزد حامد را بازی می‌کند، وارد می‌شود. بازی وی بعدازظهر شروع می‌شود و باید زود گریم شود. فکر می‌کنم در زمان گریم، فرصت خوبی است که با هم صحبت کنیم.

او درباره فعالیت‌های اخیر خود در سینما و تلویزیون توضیح ‌داد: مجموعه تلویزیونی گاوصندوق مازیار میری و کلانتر را کار کردم که هنوز پخش نشده است و البته قرار است بزودی کار در یک فیلم سینمایی را شروع کنم. البته صندلی خالی را هم در نوبت اکران دارم.

وی درباره همکاری با کریمی گفت: فیلمنامه این اپیزود را خیلی دوست داشتم. فضای کاملا متفاوتی دارد. من نقش نامزد حامد را بازی می‌کنم. در خیال حامد، الهام سعی می‌کند با شرایط جسمی که وی دارد کنار بیاید و به نوعی جا خالی نکند؛ اما حامد معتقد است من باید سراغ زندگی خود بروم. حامد حتی در اوهام خود می‌بیند که الهام ازدواج کرده است. برای بازی در این نقش، چیز خاصی از خودم اضافه نکردم. در این کار نیز کارگردان از من خواست، همان شیطنت همیشگی خودم را در صحنه‌هایی داشته باشم و به نوعی پرانرژی باشم. خوشحالم که با هومن سیدی نیز در این کار همبازی شدم.

پس از گفتگو با این بازیگر جوان سینما، باز به طبقه پایین می‌روم. گروه در حال تمرین هستند. از همه خداحافظی می‌کنم و خسته نباشید می‌گویم و برای ایرج کریمی آرزو می‌کنم دوباره کار سینمایی از وی ببینم؛ چون نگاهی که او دنبال می‌کند را می‌پسندم. از لوکیشن خارج می‌شوم و به عالم برزخی فکر می‌کنم که کریمی و کنی درباره آن صحبت می‌کنند. از لحظاتی که ممکن است در زندگی هر شخصی اتفاق بیفتد.

بیتا موسوی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها