در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جزبل، بلندیهای بادگیر، روباهان کوچک، خانم مینیور، بهترین سالهای زندگی ما، وارثه، تعطیلات رمی، ترغیب دوستانه، ساعت کودکان، کلکسیونر، چگونه میتوان یک میلیونر دزدید و... جزو بهترین آثار ویلیام وایلر هستند که از او یک استاد بلامنازع میسازند. مثلا «بهترین سالهای زندگی ما» یکی از نخستین فیلمهای جنگی است که نگاهی توام با انتقاد به آسیبهای آن دارد و سالها پیش از «غلاف تمامفلزی» و فیلمهایی از این دست به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا و الیور استون و دیگران، در فیلمش به بهترین شکل نشان داد که قهرمانان جنگ آمریکا پس از بازگشت به شهر و خانوادههایشان چه وضعیتی دارند. «تعطیلات رمی» جزو مشهورترین فیلمهای عاطفی با مایههایی از رمانتیسیسم شاعرانه است و البته یکی از عالیترین یادگارهای ادری هپبورن.
درباره شیوه بازی گرفتن ویلیام وایلر از بازیگران میتوان صحبت کرد و از تکتک این آثار و بازیهای درخشان آنها گفت، اما بحث اصلی درباره فیلمی است که این کارگردان آن را در سال 1959 ساخت و امروزه جزو آثاری به حساب میآید که همگان آن را دیدهاند، حتی کسانی که شاید ویلیام وایلر را چندان نشناسند و با کارنامهاش آشنایی نداشته باشند.
«بنهور» داستان زندگی مردی است که در شهر اورشلیم، در برابر نماینده حاکم روم تمکین نمیکند و پس از اختلاف با یکی از دوستان دوران کودکیاش، مجبور به تحمل سختیها و شکنجههای بسیار میشود. به بردگی کشیده میشود و خانواده و عشقش تا مرز تباهی پیش میروند؛ اما سرانجام پس از مرگ مسیح و نجات یافتن انسانها، او نجات مییابد و خانوادهاش که به جذام مبتلا شده بودند، شفا مییابند.
در تقسیمبندی فیلمهای قدیمی تاریخ سینما، تعدادی فیلم تاریخی میشناسیم که جزو آثار شاخص به حساب میآیند. مثل «السید» و «سقوط امپراتوری رم» ساختههای آنتونی مان و همین «بنهور» که مربوط به دورهای از تاریخ محسوب میشود که رومیها بر اروپا قدرت داشتند. «بنهور» به طور غیرمستقیم به زندگی حضرت مسیح میپردازد، یعنی بدون نشان دادن این پیامبر و حوادثی که در زندگیاش رقم خورد، تاثیر این زندگی را بر افراد دیگر به نمایش میگذارد. مثل فیلم معروف «باراباس» که آن هم در سایه زندگی مسیح رقم میخورد و دقیقا برخلاف آثاری چون «انجیل به روایت متی» ساخته پیر پائولو پازولینی، «مسیح در ابولی توقف کرد» ساخته فرانچسکو رزی و «شاه شاهان» اثر نیکلاس ری که مستقیما به حضرت عیسی و زندگی او میپرداختند، بر مبنای روایتهای انجیلی.
این که ویلیام وایلر تشخیص داده اهمیت مسیح در زمان امپراتوری روم را با تاکید بر زندگی یک فرد عادی نشان دهد، ریشه در علایقی دارد که او را وامیدارد که مثلا در «بهترین سالهای زندگی ما» به جای پرداختن به جنگ و وقایع مختلف آن، به آدمهای زخمخوردهای بپردازد که دیگر نمیتوانند به شخصیت قبلی خود بازگردند و جایگاه گذشته خود را میان خانواده و محل زندگیشان بیابند و یا حتی بازسازی کنند. بنابراین وایلر چه در «بنهور» و چه در «بهترین سالهای زندگی ما» ترجیح میدهد از زاویهای دیگر به موضوع بپردازد، نهاینکه مستقیم و بیواسطه به دل جنگ بزند یا زندگی مسیح را به تصویر بکشد. در زمانی که «بنهور» ساخته شد، فیلمهای زیادی درباره پیامبران ساخته میشد و بازیگران مطرحی جای این شخصیتهای بزرگ جلوی دوربین میرفتند که شاید مشهورترین فیلم در میان این آثار «ده فرمان» باشد. اشتیاق برای ساختن فیلم درباره زندگی مسیح هم آنقدر بود که مثلاً فیلمسازان هنری اروپا مثل فرانسچکو رزی و پیر پائولو پازولینی و روبرتو روسلینی را وادارد تا همصدا با قصهگوهای سینمای سرگرمکننده آمریکا مانند نیکلاس ری و جان هیوستون به این زندگی از زاویه دید خود بپردازند که تجربه آخرین فیلم این گونه، یعنی «مصائب مسیح» ساخته مل گیبسون نشان داد که هنوز میتوان با روایتهای مختلف، داستانهایی درباره نحوه زندگی و مرگ این پیامبر گفت که باعث غافلگیری شود. تصور بر این است که روایت مستقیم و انجیلی، گاه مانع داستانپردازی و تخیل قصهگو و یا کارگردان میشود، زیرا تا حد مشخصی میتوان روایت انجیل را پر آبوتاب و یا پرتفصیل بیان کرد و بیش از آن امکانپذیر نیست. در حالی که پرداختن به زندگی شخصیتی که موازی با پیامبر بوده و ایمانش به او باعث رنجش شده، دست کارگردان را در موارد بسیاری باز میگذارد. امروز کمتر کسی ممکن است فیلم «بنهور» را به این دلیل زیر سوال ببرد که شخصیت «جودا بنهور» آن تفاوتی با واقعیت دارد. روشن است که حساسیتهای کلیسا و مسیحیان درباره زندگی پیامبرشان به نسبت بسیار کمتر است درباره کسانی که جزو مقدسین به شمار نمیآیند. همواره درباره فیلمها و قصههایی این گونه میگویند که محدودیتهای موجود در بازسازی روایتهای انجیلی امکان ابتکار عمل را از سازندگان میگیرد؛ اما قصههایی از جنس «بنهور» میتوانند هم به مایههای مذهبی و اعتقادی این داستانها پابند بمانند و هم امکان خلاقیت و قصهپردازی بیشتر به خالق اثر بدهند.
«بنهور» یکی از دو فیلم رکورددار دریافت جایزه در مراسم اسکار است. درواقع از این فیلم به عنوان پرافتخارترین محصول تاریخ هالیوود یاد میشود. سال 1959 که 32 سال از زمان برگزاری مراسم اسکار میگذشت، کمتر فیلمی توانسته بود چهار جایزه اصلی این رویداد را به دست آورد. یعنی جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر. «بنهور» نه فقط این جوایز، که هفت اسکار در رشتههای دیگر هم به دست آورد و همگان را شگفتزده کرد. چارلتون هستون بازیگر این فیلم که در «السید» نیز در کنار سوفیا لورن نقشی مشابه بازی کرد و شمایل این نوع سینما به شمار میآمد، در این فیلم بازی تحسینآمیزی از خود به نمایش گذاشت و بر محبوبیتش افزوده شد. استیون بوید و هیو گریفیث دیگر بازیگران موفق این فیلم بودند. اما نکته بسیار مهم درباره «بنهور» به مهیجترین صحنه آن برمیگردد. در سکانسی از این فیلم که مربوط به مسابقه ارابهرانی است، چارلتون هستون در نقش اصلی سوار بر یکی از این ارابههاست که با افراد دیگر رقابت میکند و این رقابت بیش از آن که یک هماوردی ورزشی باشد، نوعی تقابل میان دو تفکر است. این سکانس از نظر اجرا و کارگردانی بینظیر است. نام اندرو مارتن به عنوان همکار کارگردان این صحنه (در واقع سازنده اصلی این سکانس) در تیتراژ آمده است که آندرو مارتن نام مستعار سرجو لئونه است؛ همان کارگردان برجسته سالهای بعد سینما که با شاهکارهای وسترنش، همه را به شگفتی واداشت و موجب رونق دوباره این ژانر شد. سکانس ارابهرانی یکی از پروداکشنهای عظیم تاریخ هالیوود تا آن مقطع را داشت با هزاران سیاهیلشکر که به لطف میزانسن دقیق لئونه، به سکانسی درخشان و تأثیرگذار تبدیل شد.
امان جلیلیان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: