با علی درستکار ، مجری برنامه این شب‌ها

بیننده قلب مجری را می‌خواند

اگر حالا دیگر بعد از چند سال ، سریال‌های ماه رمضانی هویتی پیدا کرده‌اند و بودن و نبودن و چگونه بودن شان برای تلویزیون و مخاطبانش مساله مهمی‌به حساب می‌آید، می‌شود همین ویژگی را در حد و اندازه‌ای دیگر در برنامه‌هایی که برای دم افطار در شبکه‌های مختلف ساخته می‌شوند هم دید.
کد خبر: ۲۷۸۵۵۲

مخصوصا که تشعشع زمان قبل و بعد افطار، آن قدر قوی است که می‌شود گفت، برنامه‌سازی برای این زمان هم مختصات ویژه خودش را دارد. حدود یک‌سال از شروع برنامه «این شب‌ها» می‌گذرد و موفقیت این برنامه باعث شده شبکه یک، این برنامه را به صورت ویژه و به عنوان برنامه ویژه افطار روی آنتن بفرستد.

گپ و گفت ما با علی درستکار، مجری برنامه از صحبت درباره خود او و اجرایش شروع می‌شود و به هر ترتیب به «این شب‌ها» و بعد هم ویژگی‌های برنامه‌هایی که در حوزه معارف ساخته می‌شوند، می‌رسد.

او متولد سال 46 در تهران است. در کودکی همراه خانواده‌اش به یزد برگشته تا پاییز 65 که در دانشگاه امام صادق قبول شده و به تهران برگشته تا مقطع فوق‌‌لیسانس در رشته «معارف اسلامی ‌و تبلیغ»، دروس اسلامی‌ و حوزه شامل فقه و اصول و فلسفه اسلامی ‌و فلسفه غرب و ارتباطات بخواند.

پایتان چطور به تلویزیون باز شد؟

از دوره راهنمایی اشتیاق زیادی برای حضور در رادیو و تلویزیون داشتم. ولی گذاشتم وقتش برسد. این اتفاق سال 73 افتاد و از طرف دوست و استاد حرفه‌‌ای‌ام محمدجواد مباشری تهیه‌کننده خوب تلویزیون دعوت به کار شدم.

چه جوری؟ برای چه برنامه‌ای؟

از من تستی گرفتند و من به عنوان گزارشگر «صبح بخیر ایران» شروع کردم. ساختمان صبح بخیر ایران دم در جام‌جم است. بنابراین کارم را از برنامه‌های صبح، از دم در جام‌جم، از دستیاری تهیه و گزارشگری شروع کردم و خوشحالم که رشدم طبیعی و بدون رانت و پارتی بوده. چون رشد طبیعی خیلی ارزشمندتر است و به بلوغ جامع آدم منتهی می‌شود.

رشد طبیعی این روزها خیلی کم پیدا می‌شود. فکر می‌کنم خوشحالی شما هم از همین جاست.

به خاطر این است که حالا دارم لذتش را می‌برم. اگر الان به یک توفیق نسبی رسیده‌ام، به خاطر دعواها و تشرهای مباشری است که به من کد داده و باعث رشدم شده و مرا به توانایی‌های متمایز و خاصم رسانده. خوشحالم که روی شانه مدیری یا دوستی سوار نشده‌ام.

آقای مباشری چه برنامه‌هایی را تهیه کرده؟

برنامه‌های شاخصش تهیه‌کنندگی و کارگردانی 2 دور سفرنامه صباست که مجری‌اش اقبال واحدی بود. بعد هم ورود سران کشورهای اسلامی‌در فرودگاه و برنامه‌های مستند گزارشی فراوان دیگر که بخش‌هایی از آنها در «صبح بخیر ایران» پخش شد و بخشی‌ در جاهای پراکنده دیگر.

من «صبح بخیر ایران» شما را یادم نمی‌آید.

حتما یادتان نمی‌آید ولی شاید مرا با آقای نظام‌اسلامی‌ در باند فرودگاه، موقع گزارش کردن ورود سران کشورهای اسلامی‌یادتان بیاید.

نه راستش آن را هم یادم نمی‌آید. تصویری که از شما در ذهن خیلی‌‌ها مانده، برنامه «تهران 20» است. کمی‌از قبلش بگویید.

اولش که گزارش‌های کنار خیابانی می‌گرفتم منتها گاهی هم تا گفتگو با وزیر پیش می‌رفتیم. چون 2 زبان عربی و انگلیسی را صحبت می‌کنم، در اجلاس سران کشورهای اسلامی‌ با خیلی از مهمان‌های خارجی مصاحبه‌های چندزبانه داشتم. بعد از «صبح‌بخیر ایران» حضور تمام وقتم در ‌سازمان به پاره وقت تبدیل شد و ضمنا کمی‌هم تهیه‌کنندگی را در «صبح بخیر ایران» و شبکه 4 تجربه کردم ولی بعد کناره‌گیری کردم و صرفا افتادم در حوزه اجرا. تا اسفند 79 با گروه سیاسی شبکه‌های یک و 2 و 3 و شبکه خبر انحصارا کار سیاسی می‌کردم. در شبکه خبر برنامه‌‌ای بود با عنوان «رودررو» که با شخصیت‌های سیاسی کشورهای دیگر گفتگو می‌‌کردیم اما چون تحصیلاتم علوم سیاسی نبود و دانش سیاسی نداشتم، از بهار 80 کارم را از حوزه سیاسی جدا کردم و از مخاطبان عذرخواهی کردم. بعد برنامه‌«پرتو» شبکه 4 پیشنهاد شد و وارد حوزه علمی‌ و فرهنگی شدم.

چطور یک دفعه به این نتیجه رسیدید که دانش سیاسی ندارید؟ مسلما قبلش یک اتفاقاتی افتاده، درست است؟

اجرای تلویزیونی مثل خیلی امور دیگر بدون متولی است. مسوولان بیش از این که به مدیریت و نظارت حرفه‌ای برسند، به نظارت محتوایی مشغولند

بله، وقتی «رودررو»ی شبکه خبر گل کرده بود و رو به اوج بود و خیلی هم برایم نام و نان داشت، مشاجره‌ای بین من و مدیر گروه اتفاق افتاد که لابه‌لایش گفت تو تحصیلات سیاسی نداری و اصلا به درد سیاست نمی‌خوری. با وجود این که در مشاجره بود و می‌توانست بهم بربخورد، فکر کردم و دیدم چقدر حرف درستی می‌زند.

بالاخره اگر موضوع جدی بود، همان مدیر گروه یا تهیه‌کننده قبلش هم می‌توانستند تشخیص بدهند شما برای آن برنامه مناسب هستید یا نه.

مدیران گروه و تهیه‌کنندگان ما متاسفانه از سال‌ها پیش چنین تشخیصی را ندارند یا اگر دارند، آن را به کار نمی‌گیرند. چون به مصالح و رفع مشکلات خودشان فکر می‌کنند. آنها در انتخاب اجزای یک برنامه و مخصوصا مجری‌ها بیشتر به این فکر می‌کنند که کارشان چطور انجام می‌شود، نه به مصلحت من. فکر می‌کنند که فلانی بلد است مصاحبه را بچرخاند و 2‌‌زبان هم بلد است. پس نوار و آنتن ما هم پر می‌شود.

تا قبل از این حرف، خودتان به این چیزها فکر نکرده بودید؟

نه، فکر نکرده بودم و به خاطرش از همه عذرخواهی می‌کنم.

به خاطر همان نام و نان؟

نه. فکر می‌کردم بلدم. اصولا کاری را که بلد نباشم قبول نمی‌کنم. البته گاهی هم آدم فکر می‌کند کاری را بلد است. البته راستش دارم شکسته‌نفسی می‌کنم. بلد بودم سیاسی اجرا کنم. همین الان هم بلدم. منتها با وسواس و سختگیری‌ای که دارم، می‌‌گویم نمی‌توانم. چرا نتوانم؟ بالاخره شعور سیاسی‌‌ام در حد عموم هست، اگر بیشتر نباشد. کار اجرایم را هم که بلدم. آن مظروف را می‌ریزم توی این ظرف و نتیجه درست درمی‌آید. همه مصاحبه‌های سیاسی‌‌ام خاص و جالب بوده. منتها این سختگیری‌ام است که می‌گوید اشتباه می‌کردم.

ماهیت سیاست و این که با هر بادی باید تغییر جهت داد، چیزی نبود که به خاطرش موضعتان عوض بشود؟

در انتخابات با دستمزدی چند برابر «این شب‌‌ها» برنامه سیاسی به من پیشنهاد شد. ولی مهم‌ترین نکته این است که در حوزه سیاسی به معنای متعارف معمولا‌ دروغ زیاد است یا خیلی از راست‌ها را نمی‌گویند و من این را برنمی‌تابیدم. قبول ندارم که ماهیت سیاست همین است.

برای گریز از این ماجرا چه باید کرد؟

شما کاری نمی‌توانید بکنید. سوره‌اش را نمی‌دانم، ولی می‌گوید: قوا انفسکم و اهلیکم نارا. یعنی خودتان و اهلتان را از آتش حفظ کنید. هر کس باید دامان خودش را حفظ کند.

زود بود که بحثمان به اینجا برسد. ولی فکر کنم همین ماجرا در برنامه‌های معارفی هم وجود دارد. این آسیب‌شناسی‌ها در حوزه معارف وجود ندارد؟

به دلیل هم آمیزی دین با سیاست به صورت نادرست و مفرط در کشور ما در بعضی برنامه‌های من این اتفاق می‌توانست بیفتد یا افتاده. شاید شما نمونه‌هایی هم برای سوال‌های بعدی در ذهنت داشته باشی. ولی من براساس فهم و تجربه ام تلاش می‌کنم این اتفاق نیفتد. به هر حال هنوز به جایی نرسیده‌ام که در این حوزه حضور نداشته باشم. ولی تلاش می‌کنم دینی را که به عنوان دین ناب از بزرگان آموخته‌ام و امروز آن را در نظر دارم، در گفتگو با کارشناسان ترویج کنم. هر وقت هم به سیاست خورد، به عنوان بخشی از دین با آن برخورد می‌کنم. ولی نه به آن معنی که امروزه در جامعه می‌بینیم.

حرف من کمی‌کلی‌تر است؛ می‌گویم گاهی صرف حضور من نوعی در برنامه شما یک حرکت سیاسی است. چون آدم‌های دیگری هم هستند که می‌توانند از منظرهای دیگری درباره موضوع بحث شما حرف بزنند.

گروه «این شب‌ها» چنین نگاهی را ندارد. شرط من هم با آنها همین بوده که بدجنسی سیاسی نکنید و من را هم ابزار سیاسی قرار ندهید. مثلا اولین‌بار که قرار بود یکی از نمایندگان مجلس بیاید، اعتراض کردم. ولی توضیح دادند که با او به عنوان متدینی که در حوزه اقتصاد تخصص دارد، درباره معاش و معاد صحبت کنیم. کلا با منصب سیاسی‌شان کاری نداریم. ضمن این که بیننده هم من را می‌شناسد و هم برنامه را. کلا مردم «این شب‌ها» را دوست دارند.

چطور اینقدر مطمئنید؟

ازبازخورد که می‌رسد؛ از فلا‌ن آیت‌ الله بگیرید تا عزیزی که آنقدر فراغت دارد که فقط در پارک شهر قدم می‌زند. جالب است که حس همه آنها هم یکی است. بالاخره ما می‌فهمیم کی از عمق وجودش حرف می‌زند و کی به خاطر چهره بودنت آمده جلو. کسی که می‌گوید برایت دعا می‌کنم، می‌تواند توضیح بدهد که چرا دوستت دارد. خانواد‌ه‌ها و افرادی که شاید تیپشان هیچ تناسبی با گروه معارف نداشته باشند، برنامه را دنبال می‌کنند و دوست دارند. چون می‌فهمند که این برنامه بی‌پیرایه است و این مدیون تیم «این شب‌ها» است. همه بچه‌ها از گرافیک و موسیقی و دکورش بگیر تا بقیه با جان و دل کار می‌کنند. وقتی همکارانت سر صحنه همراه دعایت آمین می‌گویند، وقتی بعد از برنامه مات و مبهوت سرجایشان فریز شده‌اند، وقتی به خاطر حسی که در فضای گفتگو ایجاد شده اشکشان را پاک می‌کنند، این حس به بیننده هم منتقل می‌شود. من از چند سال پیش فهمیدم چرا وقتی آوینی با وضو می‌رفته سرصحنه، در کارش موثر بوده. شاید روز اول و سال اول موثر نباشد. ولی زمان که می‌گذرد، بیننده واقعا می‌تواند کلمه به کلمه قلب تو را بخواند.

تیم «این شب‌ها» با گزینش خاصی دور هم جمع شده‌اند؟ مثلا شما تجربه‌های دیگری هم با‌ آنها داشته‌اید و همدیگر را می‌شناسید؟

نه. من هیچ کدامشان را نمی‌شناختم. اصلا سابقه همکاری با گروه معارف را نداشتم. حتی به دلایلی از کارکردن با این گروه اکراه داشتم.

این اولین برنامه معارفی شماست؟

نه. چند ماه قبلش 13 قسمت برنامه «عصر ایمان»‌را اجرا کردم. اصلا به دعوت این برنامه پایم باز شد. آن هم بعد از 14‌ماه قطع همکاری با تلویزیون.

کار اصلی‌تان چیست؟

قبلا 10 سالی در معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادقع کار می‌کردم. ولی انتخاب اولم تلویزیون است. اصلا تلویزیون عشق من است و خیلی دوستش دارم. اگر قبل از ازدواج وارد تلویزیون می‌شدم، شاید دیگر ازدواج نمی‌کردم. چون دو‌‌پادشاه دریک ملک نگنجند!

یعنی جذابیت‌هایش برایتان اینقدر زیاد است؟

بله، می‌گویم که من از دوران راهنمایی عاشق این قوطی بوده‌ام.

خیلی از عشق‌ها از دور است. مثلا همین کار روزنامه‌نگاری شاید دورنمای قشنگ‌تری داشته باشد تا وقتی که واقعا با آن درگیر می‌شوی. برای شما این‌طور نبود؟

بحث حرفه را از‌ سازمان جدا می‌کنم برای همین در‌سازمان استخدام نشدم. چون می‌خواهم کارم را بکنم و هدفم پول درآوردن نیست. در حالی که پیشنهادهای زیادی هم دارم. اگر زمانی مرا همزمان در 2 شبکه و در 2 برنامه دیدی، براساس فهم حرفه‌ای است و نه اسکناس.

حالا خیلی جالب است که شخصیت شما برای من این‌جوری است که به کارتان به عنوان یک ابزار نگاه می‌کنید. بویژه در برنامه «این شب‌ها» ازتان این‌طور دریافت می‌کنم که ببین هدف من اجرا نیست. هدفم این است که این محتوا را به درون مخاطب منتقل کنم.

بله، از این نظر ابزار است.

نه، وقتی می‌فهمی ‌این آدم از گزارشگری شروع کرده و برنامه سیاسی و علمی‌ هم اجرا کرده شکل قضیه فرق می‌کند.

من شاگردی کرده‌ام تا پله پله بیایم بالا و کم کم خودم را پیدا کنم.

می‌دانم. می‌گویم جنس اجرایتان این را می‌گوید. مثلا جنس اجرای شما با کسی مثل سیدمحمد حسینی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

با این آدم به طور خاص نه، فرق نمی‌کند. صفا و زلالی سید محمد حسینی در خیلی از همکاران ما نیست.

من دورترین کسی را که به ذهنم می‌رسید مثال زدم و گفتم حتما شاکی می‌شوید.

نه از وقتی او را شناخته‌ام خیلی دوستش دارم، ولی این اتفاق وقتی افتاد که او از ایران رفته بود. درست است که من اجرا را ابزار می‌بینم، اما این ابزار را دوست دارم.

اجازه بدهید طور دیگری توضیح بدهم. اجرا و بازی دو مقوله نزدیک به هم هستند. کما این که خیلی از مجری‌ها بازی‌ را هم تجربه کرده‌اند و بعکس خیلی از مجری‌ها هم دغدغه‌اش را دارند. ولی من این دغدغه را در شما نمی‌دیدم. ولی حالا که عکاس عکس می‌گرفت، حس کردم اتفاقا این دغدغه دیده شدن و خوب دیده شدن در شما هست و اتفاقا خیلی هم پررنگ است.

نمی‌شود درصد بازیگری در اجرا صفر باشد. منتها گاهی خود این ماجرا می‌آید و گاهی وقت‌ها تو آن را می‌آوری و می‌سازی. من هم این گرایش را دارم. خیلی‌ها به من گفته‌اند بازیگر خوبی می‌شوی. مثلا آقای جیرانی یک بار بی مقدمه بهم گفت چرا نمی‌آیی بازی کنی.

این را پای تعارفات معمول نمی‌گذارید؟

آقای جیرانی با کسی تعارف ندارد. بعد هم چه نیازی دارد به تعارف کردن با من. بارها صحبت کرده‌ بودیم و نگفته بود. ولی یک بار بی‌مقدمه گفت. حتی چند سال پیش یکی از دوستان خارجی‌ام به نام جورج که بلغاری و ساکن ‌هاوایی است، خیلی توصیه می‌کرد برای بازیگری. می‌گفت چون زبان هم بلدی می‌توانم در‌هالیوود ازت حمایت کنم! آن موقع خیلی وسوسه شده بودم. ولی با پیشکسوتی مشورت کردم و گفت جایی باش که بتوانی یک بشوی. به نظرم اجرا نمی‌تواند بدون هیچ درصدی از بازیگری باشد، ولی همین بازیگری‌اش ممکن است بداهه باشد و گاهی ممکن است از پیش تعیین شده باشد. قطعا درصدی از بازی هم در کار من هست.

فکر می‌کنم اگر بازی‌ای هم هست، بیشتر در این بخش باشد که خودتان را آدم صادق و جسوری جلوه بدهید. مثل آنجا که وسط اجرا رو به آقای ضرغامی ‌صحبت می‌کنید!

نمی‌شود درصد بازیگری در اجرا صفر باشد منتها گاهی خود این ماجرا می‌آید و گاهی تو آن را می‌آوری و می‌سازی. من هم این گرایش را دارم. خیلی‌ها گفته‌اند بازیگر خوبی می‌شوم

کم و بیش درست می‌گویند. ولی صحبت رو به ضرغامی‌ واقعا بازی نیست. در مورد فیگورها هم یک دفعه می‌بینم دستم این جوری شده. ولی وقتی می‌فهمم، فکر می‌کنم ببینم الان تصویرم چه جوری است و اگر ببینم قشنگ است ادامه‌اش می‌دهم. تا این حد بازی در کارم هست.

پشت صحنه به شما این چیزها را نمی‌گویند؟

آنها که دلشان می‌خواهد تو بیشتر بازی کنی. خودم همیشه نوارهایم را می‌بینم و خودم را اصلاح می‌کنم.

این که از بچگی عاشق تلویزیون بودید به خاطر همین بود که به چهره و تصویر خودتان خیلی علاقه داشتید و حالا می‌خواستید به گونه‌ای نمود پیدا کند؟

نه، اتفاقا تا مدت‌ها از عکس خودم بدم می‌آمد. مدتی است که از تصویر خودم خوشم می‌آید.

چطور این اتفاق افتاد و به این نتیجه رسیدید؟

خب می‌بینم قشنگ و فتوژنیک است.

حالا اگر یکی سفت و سخت بگوید اصلا این طور نیست و خیلی هم بی‌ریخت است، خیلی ناراحت می‌شوید؟

نه، نظرش را گفته.

ولی من باز هم تاکید می‌کنم که اگر از نزدیک همدیگر را نمی‌دیدیم و یخمان آب نمی‌شد، به نظرم آدم تلخی می‌آمدید. حالا یا به اقتضای برنامه‌هایتان یا به دلایل دیگر.

چه کار کنم؟ این بخشی از من است. اگر بخواهم این جوری نباشد، دیگر من همان علی درستکار واقعی نیستم. بخشی که به عنوان ایراد حرفه‌ای است را سعی می‌کنم بفهمم و عمل کنم. ولی بحث سلیقه‌ای را واقعا نمی‌توانم کاریش بکنم.

مثلا علی درستکار می‌تواند مسابقه‌هایی را که بهمن ‌هاشمی‌ اجرا می‌کند، اجرا کند؟

هرگز.

نمی‌خواهد یا نمی‌تواند؟

ممکن است بتوانم. توان این چیزها ته شخصیت من هم هست. بویژه 10 یا 20 سال قبل. من بازیگر قوی‌ای هستم. خیلی خوب می‌توانم بعضی فیگورها و نقش‌ها را بازی کنم. فکر می‌کنم این استعداد را دارم که در قالب‌های زیادی از بازیگری موفق باشم. البته آنقدر آنها را کنار گذاشته‌ام که گرد گرفته و البته حالا هم دیگر نمی‌خواهم ازشان استفاده کنم. تلاشم این است که در هر مقطعی، تعریفم از مخاطب ثابت باشد. یعنی تا زمانی که در «این شب‌ها» هستم، نباید به حوزه‌های دیگر بروم. البته باز حساب شبکه سراسری و برون‌مرزی و شبکه استانی فرق می‌کند. به نظرم، برنامه‌ای مثل «تهران 20» هم باید درجه‌ای از مسائل دینی را در خودش داشته باشد. همه‌اش که نباید از مشکلات شهری و گوشت و مرغ و این چیزها گفت. مثلا من اولین بار در آن برنامه از بیننده‌ها خواستم برای مادرم دعا کنند و به این ترتیب، دیگران را متوجه این موضوع کردم که سلامت دیگران هم مساله مهمی ‌است. به نظرم از همان جا دعا کردن باب شد. اگر برنامه سیاسی هم بگیرم، سعی می‌کنم فاکتورهای اخلاقی و انسانی را دنبال کنم.

همه از اجرا می‌رسند به کارهای دیگر. ولی شما گفتید که تهیه‌کنندگی و کارگردانی هم کرده‌اید و بعد رسیده‌اید به اجرا.

بله. تهیه‌کننده میزگردی بودم درباره اندیشه در شبکه 4 و یک‌سری مستند 10 دقیقه‌ای ساختم برای «صبح بخیر ایران» درباره بیمه و توسعه. مجموعه برنامه‌ای هم درباره کشف حجاب کارگردانی کردم.

تجربه تهیه‌کنندگی جذاب نبود؟

تهیه‌کنندگی در تلویزیون ایران، اقتضائات خودش را دارد. اول این که باید سرمایه‌دار باشی. چون ‌سازمان از پیش به کسی پول نمی‌دهد؛ ولی عوامل، توقع خودشان را دارند. من تحمل آن نگاه‌ها را ندارم و سرمایه‌دار هم نیستم. دیگر این که یارانه و کارانه و جوایز و چیزهای دیگر این حوزه، مرا آشفته می‌کند. اگر فلان جایزه یا بن را به خودم هم بدهند، نمی‌گیرم، چه برسد برای دیگران.

یعنی در اجرا، مشکلی وجود ندارد؟

اتفاقا وقتی در اجرا چهره می‌شوی، این درها بیشتر باز می‌شود؛ ولی تو می‌توانی شخصیتی از خودت نمایش بدهی که بدانند نباید به تو تعارف کنند.

بعد از این شب‌ها، علی درستکار را در برنامه‌های معارفی خواهیم دید؟

راستش به لطف خدا در این موضوع، توفیق غیرقابل انتظار و پیش‌بینی نشده‌ای داشتم. این برنامه یک سالش است و 140 - 130 برنامه روی آنتن رفته. همین بهم‌ انگیزه داده که در همین حوزه بمانم. منتها دوستان خوبی دارم که کارشناس رسانه و ارتباطات هستند و دارند مرا متقاعد می‌کنند که همزمان در حوزه‌های دیگر هم حضور داشته باشم. مثلا در حوزه اجتماعی و شکل‌های دیگری از مناظره‌ها. فعلا در حال مشورت تخصصی و تصمیم‌گیری هستم و اگر به ارزش‌های حرفه‌ای و شخصیتی‌ام لطمه نخورد، احتمالا قبول می‌کنم؛ ولی تصمیم اولیه‌ام این است که در همین حوزه معارف بمانم. به عنوان طلبه‌ای که درس دین خوانده است، وظیفه صنفی خودم هم احساس می‌کنم.

ارزیابی شما از مقوله اجرا در تلویزیون چیست؟

اجرای تلویزیونی مثل خیلی امور دیگر بدون متولی و رهاست. مسوولان بیش از این که به مدیریت و نظارت حرفه‌ای برسند، به نظارت محتوایی مشغولند. مجری‌های بداهه‌گوی ما ‌ که من آنها را به «گفتگوگر» و «گفت گر» تقسیم می‌کنم- بد یا خوب، ضعیف یا قوی، مطلوب یا نامطلوب، حاصل فهم و جهد خودشان بوده و نمی‌توانیم ازشان ایراد بگیریم. این چراها و ایرادها را باید به تهیه‌کنندگان و مدیران گروه و بالاترها گرفت. ما در این 30 سال حتی 3 تا مجری خوب هم درست نکرده‌ایم. اگر شده‌اند، خودشان شده‌اند. عبدالرشیدی و میرفخرایی و امثال آنها از قدیمی‌ترها هستند.

برای حل این مشکل چه باید کرد؟ مشکل در بحث آموزش است یا جاهای دیگر؟

اول از همه باید سامانه‌ای تعریف شود برای جذب مجری. بعد همان جا توانایی، استعداد و دانایی کسی که وارد می‌شود، ارزیابی شود و بعد به سیستم بیاید. گروهی که استعداد اولیه و قابلیت سرمایه‌گذاری را دارند، با توجه به روندی که در دنیا وجود دارد، وارد پروسه آموزش و بارور شدن و فربه شدن شوند. چطور تصویربردار یک و 2 و 3 داریم اما در اجرا این درجه بندی را نداریم؟ یا اگر داریم چرا اجرا نمی‌شود؟ این‌ها چیزهایی است که به دلیل نیاز آنتن مغفول مانده است.

اگر یک علاقه‌مند به اجرا برای راهنمایی بیاید سراغ شما، با توجه به تجربه‌‌تان چه چیزهایی از او می‌پرسید که ببینید به درد این کار می‌خورد یا نه؟

اول از همه دعوتش می‌کنم از خودش بپرسد که چرا به این کار علاقه‌مند است. می‌گویم آیا توانایی خاصی در خودت دیده‌ای یا کسی تو را متوجه این توانایی کرده یا صرفا هوس است و چون شیفته یکی از چهره‌ها یا صداها شده‌ای، علاقه‌مند به این حرفه شده‌ای و دوست داری دیده یا شنیده بشوی؟ اگر جواب موجهی به این سوال داد، سوال‌های بعدی هم مشخص می‌شود. اگر توان داری، چه توانی داری؟ توانایی‌ات در صداست یا سیما یا هر دو؟ سوم این که سوادت چقدر است؟ همه این سوال‌ها در این خلاصه می‌شود که چرا باید تو انتخاب بشوی و بغل دستی‌ات نه؟ هر کدام از ویژگی‌های مثبتی که برای خودت می‌گویی، چقدر خوب است؟ آیا به آن اندازه هست که بیایی پشت تلویزیون کشور؟ بهترین کار این است که بروی و خودت را دانا و توانا و بالغ کنی و آماده پادویی و زحمت بشوی تا برای ظهور بالغ‌تر آماده بشوی. چون این ظهور بالغ است که شیرین است نه ظهور خام. فیدبک‌هایی که پس از 10 سال دوندگی به یک مجری می‌رسد با فیدبک‌های همان مجری‌ در 2 سال اول اجرایش خیلی فرق می‌کند. آن روز به ظواهر نگاه می‌کردند و امروز به چیزهای باطنی‌تر توجه می‌کنند.

چیزی مانده به عنوان حرف آخر؟

از ریزریز دعاها و نگاه‌های مخاطبان، از برگ برگ دعاهای مادر و پدر، از قطره قطره باران مواهب الهی ممنونم. همین طور از شما و روزنامه‌تان که من را قابل دانستید.

جابر تواضعی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها