مروری بر جاذبه‌های گردشگری مریوان

هم‌آوازی انسان و طبیعت

اهل ادب و عرفان سلوکی در خویشتن نوای نی و دف «دف دف دددف دف دف» ای روح کرد، کرد روح؛ دل سپردن به این نوا آغاز سفر توست که چندان تو را به اوج می‌رساند گویی خیالی برای بازگشت نیست. آن‌گاه که نیک در خویش می‌نگری، خواهی دید موطن تو همین جاست. سرزمینی سبز و مردمانی نامدار و اهل معرفت.
کد خبر: ۲۷۳۱۶۶

هنوز مانده تا ماشین از میان پیچ و خم جاده خود را به شهر برساند. در یک نگاه جواهری می‌بینی که در شب چنان مسحورت می‌کند انگار که در پس هزاره‌ها بارها آن را دیده‌ای. وحدتی میان جسم و جان و سفری افلاطونی.

اما جاده ایستگاه‌هایی دارد که مردم آگاه و ناخودآگاه در مسیر تاریخ فرود آمده‌اند و جسم و روان خویش را در این کهن‌ بوم آیینه کردند. یکی از این ایستگاه‌ها روستایی است میان جاده سنندج و مریوان؛ «نوگل» یا به زبان اهل محل نگل. به نام دوست که هر چه داریم از اوست.

در خانه خدا

در زمان‌های دور، شبانی در این منطقه سرگرم چرای گوسفندان خود بوده است که ناگهان گل بسیار زیبایی، او را به سوی خود می‌کشاند. وقتی گل را از زمین بیرون می‌آورد، چاله‌ای پدید می‌آید و صندوقچه‌ای می‌بیند، اما چوپان که به تنهایی نمی‌تواند صندوقچه را بیرون آورد، اهالی روستا را خبر می‌کند. مردم، صندوقچه را بیرون می‌کشند و قرآن بزرگی در آن صندوقچه می‌بینند که بر پوست آهو نوشته شده است.

چون این قرآن در اثر توجه چوپان به گلی زیبا کشف شده بود، این محل به نوگل معروف شد و مردم، مسجدی به نام مسجد نوگل را بنا نهادند که به مرور زمان به مسجد نگل شهرت یافت. همین هم باعث شد تا مردم مومن و اهل دل در همان محل خانه‌های خود را بسازند و دل در گرو کلام معبود نهند. این را مردم روستا بازمی‌گویند و سخت بر آن پای می‌فشارند.

اینک شما بر سر راه خود درست پس از یک پیچ به روستای نگل رسیده‌اید. نیازی نیست از کسی نشانی بپرسید. بر سر جاده تابلوی مسجد و قرآن و حتی مناره‌های مسجد دیده می‌شود. پس وضو بگیرید و به صحن مسجد بیایید. قرآن تاریخی نگل در قطع رحلی بزرگ بوده، جلد آن از چرم و به رنگ قهوه‌ای تیره است. صفحه‌های قرآن ضخیم و به علت تشابهی که با پوست دارد در بین مردم به پوست آهو شهرت یافته است. خط قرآن کوفی و دارای اعراب و نقطه در قسمت سرسوره‌ها بوده و شماره‌های آیات مطلا و مزین به نقوش گیاهی است. براساس شواهد، شیوه نگارش و اعراب‌گذاری، احتمالا این قرآن در سده‌های چهارم یا پنجم هجری قمری نگاشته شده است.

مردم این روستا باور دارند که قرآن نگل یکی از 4 قرآنی است که در صدر اسلام به رشته تحریر درآمده و به 4 نقطه جهان ارسال شده است.

اما مباد که روزی کسی به دروغ زبان به سوگند این قرآن بگشاید که به باور مردم گناهی بزرگ و نابخشودنی است.

با توجه به گفته‌ها و حکایت عامه مردم، این قرآن تاریخی در دوران صفویه از دل خاک پیدا شده و به منظور زیارت اهالی منطقه قرار داده شده است. جالب آن که بارها این اثر نفیس ارزشمند و معنوی مورد سرقت قرار گرفته و هر بار با پیگیری مردم دیگر بار به این مکان باز آمده است. این تا آنجا پیش رفته که زن و مرد منطقه اعتقاد پیدا کرده‌اند هر بار قرآن مورد سرقت واقع شود خود باز خواهد گشت.

گذر از جاده و جنگل

دوباره حرکت خویش را آغاز خواهیم کرد و این حرکت روح را به سوی ناشناخته‌ها رهنمون خواهد شد، مسیری که مملو از زیبایی و تکامل است. جاده همچنان راه خود را در میان کوه‌ها با پیچ‌های تند باز کرده و پیش می‌رود و پیش می‌راند. جنگل‌های سبز که امروز در مسیر می‌بینید بازمانده جنگل‌های انبوه گذشته است که به دلیل قطع بی‌رویه و خشکسالی‌های متعدد از تراکم آن کاسته شده است. روستا‌ها با معماری زیبا و بر دامنه کوه‌ها همچنان نوازشگر دیدگان هر مسافری است. آنقدر طبیعت و زیبایی مسیر مسحورتان می‌سازد که مقصد را فراموش می‌کنید همچنان که ما مسیر 3 ساعته سنندج  مریوان را 7 ساعت پیمودیم.

حالا پس از آن که هنوز چشم و جانمان مبهوت مانده، کم‌کم خود را بر دروازه ورودی شهر می‌یابیم؛ مریوان نامی ماندگار... .

شهری زیر آب

نام مریوان با نام زریبار گره خورده است. انگار هر کدام هویت دیگری هستند. اولین مشخصه و جاذبه توریستی مریوان دریاچه زریبار است؛ زریباری که در لالایی شبانه مادران برای ابد در ذهن کودکانشان نقش می‌بندد و آنها نیز لحظه به لحظه با آن زندگی می‌کنند. افسانه زریبار هم شنیدنی است و هم عبرت‌آموز. لابد دوست دارید که قصه آن را بدانید، پس خوب بخوانید:

در زمان‌های بسیار دور که نه ما می‌دانیم و نه کسی دیگر، مسافری درویش به همراه همسرش از نزدیکی این دیار عبور کرد. از قضای روزگار توسط ماموران حاکم شهر دستگیر و به شهر آورده شد. می‌گویند که اهالی شهر و ماموران آنها را بسیار شکنجه و آزار دادند تا جایی که زن باردار درویش، فرزند خود را سقط کرد. دیگر درویش دلشکسته و پرغصه تاب و تحمل این همه شکنجه را نداشت. پس به بلندای کوهی در ضلع شرقی شهر رفت و با خدای خویش شروع به راز و نیاز کرد و قصه دل پیش معبود برد و گفت: به آستانت آمده‌ام، سر از سجده برنمی‌دارم مگر آن که حقم بستانی و شهر را با آب یکسان کنی و این قوم ظالم را نابود سازی. خدا هم دعای درویش را استجابت فرمود و چنین شد. اکنون قبر او در پای کوه تا ابد نظاره‌گر دریاچه‌ای است که از نفرینش پدید آمده: دریاچه زریبار؛ زریباری که در خود راز این پیر مومن را نهان دارد.

اما از این قصه که بگذریم، این دریاچه در فاصله 2 کیلومتری شمال غربی شهر مریوان واقع شده است. نیزارهای اطراف که حدود 5/22 کیلومتر را پوشانده منظره‌ای بسیار زیبا را پدید آورده‌اند و بارها باید به تماشایش بنشینی و زبان به تقدیس این شاهکار بگشایی.

حجم تقریبی دریاچه حدود 30 میلیون مترمکعب برآورد شده است، اما جالب است بدانید هیچ رودی به این دریاچه نمی‌ریزد و حتی خود، منبع و سرچشمه بسیاری از رودخانه‌هاست. آب دریاچه شیرین و از تعدادی چشمه‌های کف‌جوش و باران و برف تامین می‌شود.

تمام این عوامل به اضافه آب و هوای سرد و معتدل بستر مناسبی را برای انواع گیاهان آبزی و حاشیه‌ای ازجمله بارهنگ آبی، هزاران نی، نیلوفر آبی، نی، لویی، جگن، بزواش، نعناع و گندمیان فراهم آورده است. وفور این همه نعمت باعث شده این مکان میزبان مناسبی برای انواع جانداران ازجمله ماهیان، پرندگان و پستانداران باشد. شما می‌توانید شاهد اردک سرسبز، خوتکا، چنگر، گیلار، پرستوی دریایی و انواع کشیم از بومیان دریاچه زریوار ‌باشید هرچند در سال‌های اخیر به علت شلوغی دریاچه و ورود افراد محلی، با مشکل مواجه شده‌اند.

هنوز بر ساحل مانده‌اید و دیدگان خویش را بر گستره آبی بیکران رها کرده‌اید؛ انگار آدمی با وجود و حضور این همه در خویش تنها مانده است. خسته که شدید می‌توانید در اقامتگاه ساحلی که برای مهمانان تعبیه شده است بیاسایید و از ماهی کباب که صید همین دریاچه است و پخت ویژه‌ای دارد حسابی سفر خاطره‌انگیزی داشته باشید. ما به شما توصیه می‌کنیم غروب دریاچه را بر فراز کوه مجاور از دست ندهید.

چرخی به وسعت دریاچه

شما که به زریبار آمدید و به تماشای آن نشستید، بدانید این تمام آن چیزی نیست که شما دیده‌اید. می‌توانید بسادگی تمام دریاچه را دور بزنید و از آن لذت ببرید. جاده مثل حلقه‌ای دور دریاچه کشیده شده است. سوار ماشین خود شوید و مسیر را طی کنید. در حاشیه این جاده، 6 روستا قرار گرفته که عبارتند از: روستاهای برده‌رشه، ینگیجه، کانی‌سپیکه، پیرصفا، دره‌تفی، کانی‌سانان و نی که طبیعت بکر این روستاها و همچنین سرسبزی و چشمه‌های آب فراوان در کنار دریاچه زیبایی خاصی به آن بخشیده است. در برخی از این روستاها خانه‌های قدیمی بزرگ با معماری ویژه اشراف خواهید دید. درست حدس زدید آنها متعلق به خوانین و اشراف‌زادگان قدیمی هستند که هنوز در برخی از آنها نوادگانشان زندگی می‌کنند. البته در اطراف این جاده باغ‌ها و چمنزارهای زیبایی وجود دارند. این مسیر که از سه‌راهی روستای نی شروع و به سه‌راهی برده‌رشه منتهی می‌‌شود چیزی حدود 18 کیلومتر است.

شاید بتوان تمام روستاهای این منطقه را به دلیل طبیعت زیبا و بکر آن دارای ارزش توریستی دانست. بدون شک شما اگر از اهالی محل پرسش کنید، آنها جاهای زیادی را به شما پیشنهاد می‌دهند. از مسیرهای دور گرفته تا نزدیک. حال کمی دورتر می‌رویم یعنی 40 کیلومتری شهر، مکانی به اسم ناوطاق گاران که مابین بخش‌های سرشیو و مرکزی قرار دارد. این دشت در فصل بهار به دلیل سرسبزی و طبیعت زیبا و چشمه‌های آب، پذیرای گردشگران زیادی است. در اطراف این دشت کوه‌های بلندی قد افراشته‌اند که زیبایی ویژه‌ای به منطقه داده‌اند؛ مکانی پر از آوازهای بکر طبیعت با صدای دلنشین شبانی که تنها نشان آن در شهر میان کتاب‌هاست.

هم فال، هم تماشا

حال اندکی نزدیک‌تر خواهیم آمد. یعنی تنها 3 کیلومتر از شهر فاصله خواهیم گرفت. اسم اینجا ملاقوبی است و درست در جنوب ‌شرقی روستای برقلعه واقع شده است. اینجا از روزگاران دور تاکنون به عنوان زیارتگاه و تفریحگاه مردم برای خود نام و نشانی داشته است. در این مکان درختان جنگلی زیادی وجود دارد. نام این محل به دلیل وجود زیارتگاه شخصی به نام ملاقوبی نامگذاری شده که علاوه بر وجود طبیعت سرسبز و چشمه‌های آب و درختان جنگلی جزو مناطق دیدنی مریوان است.

رقص کردی

حیفمان آمد این همه بگوییم اما از حرکات زیبا و‌‌ رزم‌گونه که آمیخته با اصیل‌ترین احساسات بشری است حرفی به میان نیاوریم. رقص کردی که به عنوان «هه لپه رکی» در میان مردم منطقه از آن یاد می‌شود، از روزگاران کهن تا به امروز میان آنان جاری و ساری بوده است و اینک هم اجرا می‌شود، در هر مراسم و به هر بهانه‌ای. این هنر ریشه در زندگی و کار روزانه مانند کشاورزی، اعتقادات دینی، مراسم و جشن‌های بزرگ، بازی‌های محلی، جنگ و دفاع، حالات روحی و درونی افراد دارد. با این حال می‌توان به نوعی برون‌گرایی مردم کرد را دریافت. این رقص در تمام نقاط کردستان با تفاوت‌هایی وجود دارد. البته اگر بتوانید نمونه رقص را به همراه موسیقی سنتی بیابید لذت دیدن و شنیدن آن دوچندان خواهد شد.

بازاری با بوی زندگی

اگر اهل کنجکاوی هستید، یک جایی همین نزدیکی وجود دارد که دیدنش خالی از لطف نیست. البته شما نمی‌توانید از آنجا چیزی بخرید! مگر این که کارت بازرگانی داشته باشید و خریدتان عمده باشد. درست در 15 کیلومتری شهر مریوان بازارچه مرزی باشماق قرار دارد که به صورت ترانزیت از کردستان عراق کالا رد و بدل می‌شود. بازارچه دارای یک دیوار است و نگهبان‌ها تنها به افرادی اجازه ورود می‌دهند که کارت پیله‌وری دارند. معمولا مسافران عراقی و ایرانی از این نقطه رفت و آمد دارند. اگر کمی دقت کنید آن طرف بازارچه پرچم و مرزبانان عراقی دیده می‌شوند. وجود کوه‌های سرسبز مجاور و پویایی افراد جلوه‌ای خاص به اینجا داده است. شما براحتی می‌توانید با بازرگانان ایرانی و عراقی صحبت کنید و با کار و تجارت و حتی فرهنگ آنها آشنا شوید. آنها از خاطراتشان بگویند، یعنی دورانی که صدام حاکم بود و اینجا به جز ویرانه و جنگ خبری دیگر نبود. اما امروز آن مردمان ترانه شاد زندگی می‌خوانند و می‌گویند «‌ما به این دنیا نیامده‌ایم که به سادگی بمیریم آن هم در سپیده‌دمی که بوی لیمو می‌آید...»

چی می‌خورید؟!

حتما دوست دارید مزه غذای محلی مریوان را هم بچشید. می‌دانم که کباب‌ماهی زریبار را از دست نداده‌اید. غذای دیگری که مریوانی‌ها به شما پیشنهاد می‌دهند، دلمه است! تعجب کردید نه؟ گرچه این غذا در اغلب نقاط ایران رواج دارد، اما اینجا رواج و رونق خاص خود را دارد. آن هم با برگ موی تازه و نازک محلی که با رب انار آمیخته می‌شود. اما دلمه به تنهایی صرف نمی‌شود. یک پای ثابت این غذا دوغ محلی است. خوش باشید و گوارای جان.

تراول ببرید

لابد از بازار مریوان زیاد شنیده‌اید. درست است بازار شهر مریوان یکی از بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین بازارهای غرب کشور است، چرا که موقعیت مرزی شهر مریوان و ورود اجناس خارجی آن هم با قیمت بسیار مناسب همیشه مشتریان زیادی داشته است، از وسایل خانگی و الکترونیکی گرفته تا پوشاک و... بازار اورامی‌ها محل فروش این اجناس است. آنقدر شما را وسوسه می‌کند که زود از آن خارج نخواهید شد. اما در کنار این اجناس صنایع دستی نیز وجود دارد که خوشبختانه به دلیل این که هنوز صنعت بر آن غلبه نیافته، اصالت خود را به طور کامل حفظ کرده است. کفش محلی، لباس مردانه که از پشم بافته شده و زیورآلات سنتی زنانه از این جمله است.

سامان عابری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها