در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
عبارت جوان نانآور تعریف سادهای دارد. وقتی والدین به دلیل فوت یک یا هر دوی آنها، مریضی یک یا هر دوی آنها، اعتیاد آنها یا مسائلی از این قبیل توانایی کار و درآمدزایی نداشته باشند، فرزند خانواده که به سن کار رسیده است، سکان خانواده را به دست میگیرد و کار میکند و خرج خانه را میدهد، یا زن جوانی که شوهرش او را ترک کرده، شوهرش را از دست داده یا شوهر دچار اعتیاد یا بیماریای است که توان کار را از او گرفته برای به دوش کشیدن بار زندگی وارد بازار کار میشود و خرج خانه و بچههای کوچکش را میدهد.
بنابراین برای مبارزه با فقر، پسر یا دختر جوان وارد بازار کار میشود.
منصور یکی از این جوانهاست که 22 سال دارد و پدرش دچار اعتیاد است. او توانسته با سرمایه بسیار اندک موتور بخرد و در شرکت پیک بادپا مشغول به کار است. میگوید: «صبح تا عصر پیک هستم و از عصر تا ساعت 11 شب مسافرکشی میکنم و درآمد بدی ندارم.»
او علاوه بر پدر و مادرش خرج 3 خواهر و 2 برادر خودش را هم میدهد و پساندازی برای ساختن زندگی خودش جمع نمیکند. منصور توضیح میدهد: «خرج خانه آنقدر زیاد است که نمیتوانم به فکر پسانداز کردن بیفتم. ما مستاجر هستیم و من ماهانه 300 هزار تومان از درآمدم را صرف اجاره خانه کنم.»
دختران مسافرکش
19 سال دارد و با پیکان پدرش که از دنیا رفته مسافرکشی میکند. هنوز خجالت میکشد از ماشین پیاده شود، مقصد را داد بزند و مسافر سوار کند. توی ماشین مینشیند و به مسافری که نگاهش میکند مقصد را میگوید و مسافر سوار میشود. تا قبل از تاریک شدن هوا کار میکند و سعی میکند خانمها را سوار کند. خرج خودش، مادر و خواهر کوچکش را میدهد و دارد تلاش میکند که در «تاکسیرانی بیسیم بانوان» مشغول به کار شود، چون امنیت بیشتری دارد. میگوید: «دنبال کارهای دیگر هم گشتم و به در بسته خوردم. قبلا در یک شرکت کامپیوتری منشی بودم، اما شرکت منحل شد و من بیکار بودم و نمیتوانستم بیکار بمانم تا شغل دیگری پیدا کنم.» درسش را نیمهکاره رها کرده است: «رشته مدیریت صنعتی میخواندم و سال اول بودم که پدرم فوت کرد. پدرم کار آزاد داشت و بیمه نبود. یک سال دیگر هم بعد از فوت او به دانشگاه رفتم و وقتی دیدم که نمیتوانیم از پس مخارج بربیاییم و دیگر پساندازی باقی نمانده، دانشگاه را رها کردم.»
منصوره هم در یک آژانس کار میکند که برای مسافران زن، راننده زن میفرستد. از کارش رضایت چندانی ندارد چون درآمدش کم است و مشتریهایش بسیار اندک هستند. او 24 سال دارد و دیپلمه است. میگوید: «متاسفانه در مناطق پایین، تهران به دلیل اینکه درآمد خانوادهها کم است خانوادهها چندان از آژانس برای رفت و آمد استفاده نمیکنند.» او سرپرست یک خانواده 6 نفره است و پدرش در زندان به سر میبرد.
هنرمندان نانآور
علیرضا سنتورش را گذاشته گوشه خیابان شریعتی و سنتور میزند. روزی در گذشتهای نهچندان دور قرار بود هنرمند باشد و کنسرت اجرا کند، اما حالا هزینه زندگی و نگهداری از مادری پیر و خواهری که از شوهرش طلاق گرفته و به آنها پناه آورده باعث شده سنتورش را که از 14 سالگی آن را مینوازد بیاورد گوشه خیابان ساز بزند و پول جمع کند. حالا او 20 سال دارد. نتوانسته اصلا به دانشگاه رفتن فکر کند و نتوانسته شغل دیگری پیدا کند. 3 سال است که در خیابانهای مختلف تهران ساز میزند و درآمدش روزانه حدود 12 هزار تومان است. میگوید: «زمانی که یکی از آشنایان و فامیل را میبینم خجالت میکشم، اما من دارم از راه هنری که میدانم پول درمیآورم و به خودم میگویم این اصلا خجالت ندارد. شما در کشورهای اروپایی هم میبینید که دانشجویان فرهیخته توی خیابانها و متروها ساز میزنند و پول جمع میکنند، اما متاسفانه در کشور ما وقتی ساز به خیابان میآید شان و اعتبار خود و نوازندهاش از بین میرود.»
صادق 18 ساله روی چرخ چوبیاش ذرت مکزیکی میفروشد. ذرتهای خوشمزهای که آنها را با آویشن، فلفل، کره، پاپریکا، نمک، پودر سیر، آبلیمو،سس مایونز و قارچ مخلوط میکند و دست مشتری میدهد و کارش را دوست دارد. او میگوید: «از وقتی که این کار را شروع کردهام به آشپزی علاقهمندتر شدهام و دارم پولهایم را جمع میکنم تا مغازه کوچکی اجاره کنم و فستفود به مشتری بفروشم. میدانید که آشپزی هنر است».!
نیلوفر 25 سال دارد و در خانه با استفاده از نخ گوبلن، دستبند درست میکند، روی پارچهها گلدوزی میکند و با استفاده از نخ بافتنی گردنبند و گوشواره و انگشتر درست میکند و میفروشد و با درآمد آن خرج پدر از کار افتاده، مادر و 3 برادر کوچکترش را میدهد. این کار را دوست دارد چون عاشق ترکیب رنگهای مختلف است و میگوید چگونگی ترکیب این رنگها و شکل دادن به نخ هنر است. میگوید: «به بافتنی و کارهای دستی از زمان دبیرستان و برنامه طرح کاد علاقهمند بودم و بعد متوجه شدم که میتوانم خلاقیت داشته باشم و با استفاده از نخ چیزهایی درست کنم که دوستداران زیادی هم دارد. تمام وقتم برای خودم است و هر کاری که دوست داشته باشم با نخ و پارچه میکنم و درآمد متوسطی دارم. تنها مشکلش این است که خیلی روزها تن و گردنم بس که یکجا مینشینم خشک میشود و از سال پیش هم مجبور شدم عینک طبی بزنم.»
شغلهای مخصوص پایتخت
وقتی شغلهای واقعی در دسترس نباشد، شغلهای جدید و کاذب روز به روز بیشتر از پیش متولد میشوند. یکی از این شغلها که حدود یک سال است پا به عرصه هستی نهاده، دستفروشی در متروست و دستفروشی که البته از نخستین شغلهای بشر امروزی بوده! در مترو تنها مختص تهران است. چون فقط تهران مترو دارد! در این وسیله نقلیه دیگر نه شهرداری هست که از ترسش مجبور باشید هر چند ساعت یک دفعه بساط خود را جمع کنید، نه گرما و آفتاب اذیت میکند و نه مزاحمان خیابانی. از این رو مترو برای زنان جوان و دخترانی که دستفروشی میکنند امنیت بیشتری نسبت به خیابانها دارد. توی واگنهای مترو قسمت خانمها دختر جوان را میبینید که ساک یا کیسهای به دست دارد و از وسایل آشپزخانه، لباس، لوازم آرایش سیدی و کتابهای مذهبی، اسباببازی و... .
این فروشندگان جوان کارشان را با آغاز به کار مترو شروع میکنند و با پایان کار مترو به پایان میرسانند.
شهناز یکی از این فروشندگان است که 19 سال دارد. دیپلم گرفته و در دانشگاه قبول نشده. پدرش را 3 سال پیش از دست داده و مادرش دیگر توان کار کردن ندارد. دختر بزرگ خانواده است و یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خودش دارد. میگوید: درآمد چندانی از این کار نصیبم نمیشود. بعضی روزها اصلا خانمها استقبال چندانی نمیکنند و شب با ساک پر برمیگردم خانه.
شهناز میگوید: خیلی دنبال کار گشتم. هر روز روزنامه میخریدم و آگهیها را نگاه میکردم و زنگ میزدم. چند جا رفتم و مصاحبه دادم، اما خبری نشد. من هم نمیتوانستم منتظر بنشینم که بالاخره کار آسانتری برایم پیدا شود.
تنها مشکل او و زنانی که در مترو فروشندگی میکنند برخورد گاه به گاه ماموران متروست که به آنها اجازه ورود نمیدهند.
ماموران مترو وظیفه دارند مانع کار این افراد شوند؛ چون حضور آنها در واگنهای مترو مسافران و همین طور کارکنان مترو را با مشکل مواجه میکند. بخصوص در ساعاتی که مترو شلوغ و پر از جمعیت است.
با همه اینها، متروی تهران با همه دردسرها و شلوغیهایش در همه ساعات روز پر است از فروشندگانی که کالاهایشان را برای عرضه آوردهاند.
هم آنها و هم بقیه میدانند که این کار غیرقانونی است، اما خرج زندگی و کرایه خانه عرصه را چنان بر آنها تنگ میکند که چارهای برایشان باقی نمیگذارد، اما با وجود غیرقانونی بودن کارشان به هر دلیلی همچنان مشغولند و واقعیت این است که بسیاری از مسافران از بودن این فروشندگان در واگنهای مترو ناراضی نیستند. اجناس مورد نیازشان را میخرند، درباره کیفیت جنسی که خریدهاند با هم بحث میکنند و حتی گاهی فروشندگان را از حضور ماموران مترو در سالنهای قطار آگاه میکنند.
یکی دیگر از شغلهای مخصوص پایتخت فروشندگی در جمعه بازار تهران در نزدیکی چهارراه استانبول است که دیگر همه تهرانیها از آن باخبر هستند. روز جمعه جوانان زیادی را میبینید که در طبقههای مختلف پارکینگ پروانه اجناس عتیقه، لوازم چوبی، انواع ظرف و ظروف قدیمی و لباسهایی را که خود تولید کردهاند یا به صورت عمده از بازار و جاهای دیگر خریدهاند به فروش میرسانند. جواد هر جمعه از ترکمنصحرا به جمعه بازار تهران میآید و لباسهای ترکمنی را که با خود آورده کنار هم برای مشتری میچیند. او میگوید درآمدی که در روز جمعه و در جمعه بازار تهران نصیبش میشود از کل درآمدش در طول هفته در شهر خودش بیشتر است.
برنامههای حمایتی
هنوز هیچ برنامه حمایتی برای جوانان نانآور وجود ندارد. البته خوشبختانه برنامههای حمایتی از زنان نانآور در حال تدوین است که طیف وسیعی از دختران جوان را هم شامل میشود. سازمان بهزیستی، به عنوان متولی رسیدگی به امور زنان نانآور در حال حاضر تنها 147 هزار تن از زنان نانآور را پوشش میدهد. میزان مستمری ماهیانهای که به این زنان تعلق میگیرد حدود 30 هزار تومان (برای خانوادههای بیش از 2 نفره تا 5 نفر) است.
سازمان ملی جوانان هم به عنوان متولی امور جوانان برنامه مشخص و معینی برای حمایت از جوانان نانآور ندارد. البته این سازمان تمهیداتی برای زنان نانآور اندیشیده است، اما باید به گسترش آن برای تمامی جوانان نانآور فکر کند تا آنها در بهترین سالهای زندگی خود زیر فشار کار و خرج کمر شکن زندگی دوام بیاورند.
علاوه بر کمکهای مادی و معنوی به جوانان نانآور باید به فکر اشتغالزایی برای آنها هم بود و مسوولان باید تمهیداتی بیندیشند که شغل جوانان به علائق آنها هر چه نزدیکتر باشد.
متاسفانه حدود یکچهارم از نیروی کار ایران فاقد اشتغال و بیکار است. 70 درصد جمعیت ایران زیر 35 سال سن دارند. مرکز آمار ایران میزان بیکاری جوانان را 8/21 درصد اعلام کرده که تقریبا 2 برابر نرخ متوسط بیکاری در ایران است. یعنی بیکاری در جوانان شایعتر از سنین میانسالی و پیری است و این خطر بزرگی برای آینده آنها محسوب میشود.
مسوولان راه بزرگی را در پیش دارند. ایران برای این که بتواند بیکاری را کنترل کند و نرخ آن را کاهش دهد باید سالانه بیشتر از یک میلیون شغل ایجاد کند در حالی که در طول سالهای اخیر به طور متوسط نتوانسته برای بیشتر از 550 هزار نفر شغل ایجاد کند و سهم جوانان در این میان کمتر از حد انتظار است. کاش متولیان به فکر جوانان نانآور هم باشند که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود و آمار مشخصی از تعداد آنها در کشور وجود ندارد.
زهرا سلطانزاده، مریم سپهری، محمد رضایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: