در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
«محیا» در رده فیلمهای دختر ــ پسری عصر حاضر قرار میگیرد که اگر بخواهیم ویژگی برای آن نسبت به سایر فیلمهای هم ردهاش در نظر بگیریم، این شاخصه به ایده مرکزی داستان مرتبط است که به دلیل حـاشـیـه پـردازی و تـمـرکز بر کلیشههای آشنای فیلمفارسی این فکر محوری هدر رفته است. شرط محیا برای وصال با همکار سمج خود که با یک نگاه شیدای وی در قبرستان شده است در منظر نخست میتوانست مناسبات جذاب و چالش فراوان میان شخصیتها را برای فیلم به ارمغان بیاورد. مشکل فیلم از جایی جوانه میزند که مدام لحن روایی در آن عوض میشود.
در بـدو امـر لـحـن شـوخ و مـفـرح داسـتان با مزه پرانیهای مهران داماد خانواده به سامان میرسد. پس از اتصال جاوید به حواشی زندگی محیا، مابقی داستان رنگ و لعاب جدی به خود میگیرد، در مرحله بعد که جاوید عزم خود را جزم میکند تا با مردگان همنشین شده و از هفت خوانی که محیا به شوخی در برابر او قرار میدهد به سلامت گذر کند، در چرخشی بی حساب و کتاب فیلم لحن عرفانی و شاعرانه به خود میگیرد.
میرطاهر غسال پیر روستا در چند سکانس کوتاه نسخه فلسفه حیات و ممات را به گوش مخاطب میرساند و در انتها با مرگش چراغ خوان هفتم را برای جوان شیدا سبز میکند! شرطی که محیا برای جاوید میگذارد به قدر کافی جذبه دارد تا زیر و بمهای داسـتـانـی پـیـرامـون آن جـوانـه بزند. جاوید دکتر صفر کیلومتری است که در اتاق عمل با دیدن مرده از حال میرود او اینک باید 7 مرده را در غسالخانه کفن کند تا به وصال محبوبش برسد. پردازش چنین بن مایهای در داستان با تاسی از قواعد آشنای فیلمفارسی انجام شده است.
«کرم » پسردایی محیا در ردای رقیب عشقی جاوید نمونه نخ نما شده و باسمهای شخصیتهایی است که در برابر قهرمان فیلم قد علم میکنند. موانعی که در برابر جاوید طراحی شده، آن قدر جذبه و استحکام ندارد تا این باور را به تماشاگر منتقل کند که آدم اصلی قصه بعد از گذر از هفت خوان مردهشوری به شناخت تازهای از خود رسیده است. فیلم همان رویه آشنای دلدادگی پسر غنی به دختر فقیر را با چاشنی غسالخانه رنگ و لعابی بدلی به داستانش داده است. دختر خاله جاوید در شمایل رقیب محیا پابرهنه به قصه سرک میکشد و پس از وقت تلف کردن و معطلی که به شمایل داستان ودیعه میدهد این کارزار شیدایی را به محیا واگذار میکند. این رقیب بیرمق تاثیر آنچنانی در روند پیش برنده داستان ندارد، چون در عمل کنش و واکنشهای دختر خاله با چند بیت از خواجه شیراز و پختن کیک پروندهاش بسته شد. تنها عمل مهم او دیدن محیا در راهروی بیمارستان بود.
فیلمساز بیدلیل آدمهای مهم داستان را از برخورد و مواجهه با هم دور کرده است. مادر و خواهر جاوید نیز به همین ضیافت دیداری و خاله زنکی در بیمارستان بسنده میکنند. از آن سو با یک تهدید خشک و خالی توسط کرم میدان را ترک کرده و از صفحه روایی داستان محو میشوند تا دکتر عاشق پیشه سیر و سلوک خود را در غسالخانه روستا آسوده به سر منزل مقصود برساند.
چینش رخدادها در پروسه داستان به گونهایست که آدمها به جای رودررویی گاه از کنار یکدیگر عبور کرده و برخی زمانها جا خالی میدهند. محیا پس از این که پی میبرد جاوید به خاطر شرط او خانوادهاش را ترک کرده، گامیمثبت و تاثیر گذار در مسیر آرمانها و اهدافش بر نمیدارد او نیز ترک میدان را ترجیح میدهد تا کرم مانند بزن بهادرهای فیلمفارسی در کوی و برزن جولان داده و برای این و آن خط و نشان بکشد. بامزه ترین بخش این چانه زنی عشقی در فینال قصه رقم میخورد. جاوید بعد از انجام فریضه هفتگانه مرده شوری در گوشه پارکی خلوت در انتظار پاسخ محیا است. بد من قصه پابرهنه وارد گود داستان شده و با تیزی خود به دکتر رعنا و شیدای فیلم زخم کاری میزند، پس از چند لحظه داخل پارکی که پرندهای پر نمیزد یک فوج آدم در جوار 2 شیدای چاقو خورده قصه سبز میشوند. بعد از این فصل مشعشع چاقوکشی که با تاسی از نمونههای شاخص و آشنای فیلمفارسی به سامان رسیده، کارگردان چشمهای از شیطنت و بازی با ذهن مخاطب را پیش میگیرد. سکانسی به این بخش سنجاق شده که تماشاگر گمان میبرد که جاوید به فرشته مرگ سلام کرده و غزل خداحافظی را خوانده است اما با ظهور محیا با دسته گل کنار تخت جاوید و به سخن در آمدن دکتر جوان همه این مصائب مردهشوری وکفن پیچی و ایضا تیزی زنی و جراحت ختم بخیر شده و بیننده با ضمیری مطمئن و قلبی آسوده سالن نمایش را ترک میکند!
«محیا» نسبت به سایر فیلمهای جوان پسند که در این سالها بر پرده سینماها دیدهایم اندکی قابل تاملتر است. همین که فیلمساز توانسته یک قصه عشقی را در جوار قبرستان و غسالخانه ختم بخیر کند و فرشته مرگ را سر کار بگذارد، حاصل تلاشش هدر نرفته است!
علی احسانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: