مقاله پیش رو در صدد است تا با تبیینی راهبردی نشان دهد که حادثه یازده سپتامبر در حد خود و صرفنظر از این که توسط چه کسانی طراحی شد پیامدهای عمیق غیر قابل انتظاری را بر سیاست و حکومت در ایالات متحده، اروپا و مجموعه مناسبات جهانی بجای گذاشت.
کد خبر: ۲۱۴۲۴۰

تا آنجا که به ایالات متحده مربوط می شود ایالات متحده می توانست با بازگشت به اصول فراموش شده خویش بنیادهای درست همکاری های چند جانبه را پی ریزی نماید. این مهم انجام نشد و یکه تازی ها، انحصاری طلبی ها و یکجانبه گرایی های همراه با خشم و سرکشی ابعاد شالوده شکنانه این حادثه را بر ملا ساخت و به تدریج روشن کرد که تا چه میزان ایالات متحده خود با دستان خویش فقر و ناتوانی سیاست خارجی اش را در اداره منافع ملی تعمیق بخشیده است.

پیامدهای مهمی همانند گزارش گروه مطالعاتی عراق و متعاقب آن شانزده نهاد اطلاعاتی ایالات متحده بیانگر ورشکستگی ایالات متحده در اجرای سیاست های سبک سرانه نو محافظه کاران بوده است که ذیلاً به آن پرداخته می شود.

چرایی های شکست سیاست خارجی ایالات متحده

بدون اغراق باید گفت که نومحافظه کاران آمریکایی در دهه 1990 بنیادهای فکری یکجانبه گرایی را تدوین کردند و در آستانه دهه بعدی فرصتی سیاسی ساختند تا با قوت و قدرت دیدگاه های خود را عملیاتی نمایند. این دیدگاه و بنیادهای فکری آن در طول تاریخ مغرب زمین از لحاظ خشونت و دامنه آن بی سابقه بود. سوء استفاده از یازده سپتامبر را مزید علت شده بود کمتر متفکر غربی پیدا شد تا منطق اصیل و درست یازده سپتامبر را دریابد. آن حادثه صرفنظر از این که چگونه طراحی شد شالوده های «نظم نهادین» نه تنها ساختار ایالات متحده بلکه تمدن غرب را زیر و رو کرد. پیام ساده، واضح و منطقی آن حادثه این بود که خشم و انزجار ملت های قربانی یکجانبه گرایی لیبرال دموکراسی غربی ریشه در قدرت و توان ایالات متحده، ندارد، بلکه این خشم و انزجار در حال سامان یابی، افشاگر فقر، فقدان قدرت و درماندگی ایالات متحده می باشد. ایالات متحده و همدستان اروپایی آن بجای بازگشت به ریشه های فراموش شده خود و به جای به رسمیت شناختن پیامدهای زخمی که بر پیکر آنها نشسته است خشم و عصبانیت خود را مضاعف ساخته و در کوره تز «انعطاف ناپذیر» دنیای تک قطبی و انحصار طلبی متصلب خود دمیدند.

تا آنجا که بحث به منطقه استراتژیک خاورمیانه مربوط می شود، دولتمردان آمریکایی در خاورمیانه بزرگ و البته بعدها خاورمیانه جدید را با محوریت رژیم غاصب صهیونیستی و علیه تمام دولت های منطقه به ویژه ایران اسلامی، عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، فلسطین و ... طراحی کردند. منطق خام و سبک سرانه تحمیلی دموکراسی تجویزی با منطق تضعیف باورهای اسلامی می بایست نوید بخش یک عصر به اصطلاح طلایی امپراطوری جهانی آمریکا باشد. دستور کار دروغین «اتحاد جهانی برای ارزش های جهانی» ایالات متحده و انگلستان ترجمان خود را در اشغالگری، تجاوز، شکنجه، آدم ربایی و برقراری مخفیگاه های مشترک یافت. مدعیان بی پروای غربی آن چنان سرمست از دستاوردهای حملات پیش دستانه و پیش‌گیرانه خود بودند که حافظه تاریخی گذشته و هزیمت های جانکاه مداخله جویی های ایالات متحده را در ویتنام و سایر نقاط عالم فراموش کرده بودند. اینان از فهم ساده این موضوع ناتوان بودند که «دولت سازی های بعد از اشغالگری های خانمان سوز» در واقع نشدنی است و خاطرات ازلی و الهی مردمان منطقه حساس خاورمیانه در برابر ادعاهای دروغین دموکراسی خواهی مقاومت خواهند کرد و آنها را در گل گرفتار خواهند نمود. کارگزاران سیاست های استعماری به درستی محاسبات لازم را در خصوص این که چه می کنند داشتند لیکن آنچه در محاسبات آنها مطرح نبود این نکته ظریف بود که چه خواهد شد؟ به بیان دقیقتر ظهور خشم و نفرت در سرزمین های اشغالی، افغانستان، عراق، لبنان و سایر نقاط منطقه حساس خاورمیانه حاکی از فقر و ناتوانی استراتژیک ایالات متحده بود. تا آنجا که موضوع به ایران اسلامی مربوط می شد دولتمردان نومحافظه کار در آمریکا و اروپا تصور می کردند که تأکید همزمان بر آتش افروزی، دو یا سه دوره تحریم و جنگ نرم جمهوری اسلامی را به پذیرش شرایط خود وادار خواهد کرد. اما در عمل آنچه  اتفاق افتاد به شکل وحشتناکی خلاف تصور مداخله جویان بین المللی بود. در این فرصت کوتاه مجال نیست تا تمام ابعاد استراتژی فعال جمهوری اسلامی ایران را در ابعاد صلح و عدالت تبیین نمود. همین قدر باید بسنده کرد که دولت نهم در شعاع رهبری های داهیانه مقام معظم رهبری، موضوع برنامه‌ی هسته ای صلح آمیز ایران اسلامی را از عقبه های سخت عبور داد و با بومی سازی چرخه سوخت هسته ای این برنامه را به مرحله‌ی غیر قابل بازگشت رسانید. افشای شصت سال جنایت صهیونیسم بین الملل و واسازی هولاکاست ادعاهای جهان شمول اندیشه لیبرال دموکراسی را نخ نما کرد. ایستادگی، مقاومت و پنجه در پنجه مداخله گران آمریکایی از جانب دولتمردان خطی از مقاومت را در سراسر منطقه خاورمیانه ایجاد کرد که نتیجه و ثمره‌ی آن چیزی فراتر از شکست طرح خاورمیانه بزرگ و پذیرش هزینه های جانکاه برای ایالات متجده و متحدان آن کشور نبود. شک نباید کرد که هزینه های ناشی از شکست پروژه خاورمیانه بزرگ پیامدهای خطیری را به دنبال داشته است. در اینجا دو پیامد ملموس و تعیین کننده مورد توجه قرار می گیرند.

پیامدهای انتقال گرایانه سیاست خارجی ایالات متحده

الف- گزارش راهبردی گروه مطالعات عراق

گزارش راهبردی گروه مطالعات عراق حاصل تلاش نخبگان دانشگاهی و نظامیان کار کشته آمریکایی برای خروج از هزینه های کمرشکن سیاست خارجی ایالات متحده بود. اولاً گزارش به شکل بیطرفانه از سوی دو حزب برجسته آمریکا طراحی شده بود، ثانیاً گزارش راهبردی راجع به جایگاه ورشکسته ایالات متحده در عراق به تنهایی نبود بلکه گزارش راجع به کلیت بحران در منطقه خاورمیانه و ابعاد فرامنطقه ای آن بود، ثالثاً گزارش کار گروه عراق اعتراضی تلخ به سیاست های یکجانبه گرانه آمریکا و بالمال هزینه های کمرشکن در منطقه و جهان داشت و رابعاً دولتمردان آمریکایی می بایست نسخه تجویزی این کار گروه را عملیاتی نمایند و سیاست تهاجمی ایالات متحده را هر چه سریعتر از اشکال جنگ طلبانه به سمت و سوی دیپلماسی تغییر جهت دهند.

در اینجا علاقمندم تا یکبار دیگر صاحبنظران دانشگاهی، فعالان عرصه دیپلماسی و کارگزاران مراکز راهبردی را دعوت نمایم که یکبار دیگر به گزارش راهبردی بیکر- همیلتون مراجعه نمایند. این گزارش در بیش از ده مورد پیامدهای وخیم اقتصادی- مالی سیاست های نومحافظه کاران در عراق و خاورمیانه و عرصه جهانی را مورد تأکید قرار داده است و به جد از دولتمردان آمریکایی می خواهد که خروج از بحران و انتقال به راهکارهای دیپلماتیک را مورد توجه قرار دهند. تا آنجا که موضوع به جمهوری اسلامی ایران مربوط می شود این گزارش جالب توجه است: کار گروه پیشنهاد کرده است که دولتمردان آمریکایی می بایست بدون پیش شرط وارد مذاکره با جمهوری اسلامی شوند و علی الاصول سیاست خارجی ایالات متحده از تغییر رژیم به سمت تغییر رفتار انتقال پیدا نماید، موضوعی که بلافاصله در بیانات متعدد وزیر خارجه، معاونین وزارت خارجه، سخنگوی کاخ سفید انعکاس می یابد. تناقض دیدگاه های کمیسیون عراق و انعکاس آن در عمل سیاست خارجی وقتی بر ملا می شود که استراتژیست های دستپاچه کار گروه عراق در بخش مذاکرات سازنده استفاده از «تشویق و تنبیه همزمان» را مورد تأکید قرار می دهند. معلوم نیست چگونه «مذاکرات بدون پیش شرط» (در خصوص مباحث هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی» با راهبرد چماق و هویج هم خوانی می یابد. و اصولاً اگر جمهوری اسلامی ایران در راستای استیفای حقوق مشروع خود از رویارویی نظامی نهراسیده است چرا باید در شرایط جدید ورشکستگی سیاست خارجی آمریکا از حقوق خود عدول نماید؟!

بدون تردید کار گروه مطالعات عراق نتوانست دستاوردهای ملموس برای رهایی گریبان ایالات متحده و دولتمردان آمریکایی عرضه نماید لیکن اعتراف به نزدیکی بحران جهانی و شکاف افتادن در ساز و کار بافت درونی جامعه آمریکا افق ها و چشم اندازهای بعد از بوش را مورد توجه قرار می داد. گزارش علاقمند بود به تدریج زیر ساخت های فکری لازم برای عبور از نومحافظه کاری به عصری جدید برای بازسازی چهره ایالات متحده را به دست دهد. بلافاصله باید تأکید کرد که جامعه آمریکا و ساختار نخبگان آن یکدست نبوده است. تندروهای نومحافظه کار حاضر نبودند و نیستند که به راحتی قدرت را به رقبای خود واگذارند. دمیدن در کوره جنگ طلبی، افزایش نیروها در عراق و افغانستان به رغم توصبه مشخصاً روشن کار گروه مطالعات عراق برای یک جدول زمانی مشخص برای خروج و تلاش های مذبوحانه برای ایراد اتهامات واهی به جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف اهنگ اضحملال ایالات متحده و تبدیل این کشور به یک قدرت دسته دوم یا حتی سوم را تشدید کرد. در چنین فضایی بود که گزارش نهادهای شانزده گانه اطلاعاتی آمریکا موضوع رهایی گریبان منافع حیاتی ایالات متحده و فرار از هزینه های سرسام آور را اجتناب ناپذیر کرد.

ب- گزارش نهادهای شانزده گانه اطلاعاتی ایالات متحده

بدون تردید طراحی گزارش نهادهای شانزده گانه اطلاعاتی ایالات متحده ریشه در شکست یکجانبه گرایی آمریکا به شکل عام و ناکامی در قبال راهبردهای فعال دولت نهم به معنای خاص کلمه داشت.
گزارش نهادهای اطلاعاتی، محور رایس گیتیس را به این جمع بندی تکان دهنده رسانده بود که اشتباهات فاجعه بار هفت ساله گذشته نوکان ها منافع ملی بلکه حیاتی ایالات متحده را با مخاطرات جدی مواجه کرده است. اینجاست که باید اذعان نمود که دومین پیامد جدی خبط ها و خطاهای استراتژیک ایالات متحده ارائه گزارش نهادهای شانزده گانه بود. متأسفانه در اینجا فرصت نیست تا تمامی ابعاد سیاسی و غیر سیاسی ارزیابی این نهادها را مورد توجه قرار داد. این موضوع قبلاً در جایی دیگر انجام شده است. کوتاه باید گفت که ارزیابی نهادهای اطلاعاتی آمریکا همانند گزارش کار گروه عراق با دقت و فراست برای دوره بعد از بوش و هدف قراردادن افق ها، و چشم اندازهای آینده ایران اسلامی تنظیم شده است. ماهیت سیاسی گزارش نشان می دهد که دیگر علی رغم رجز خوانی هایی که در خصوص وجود همه گزینه ها روی میز است جنگ فوری و فوتی نیست و عمدتاً رهایی از هزینه های کمرشکن اقتصادی مالی از یکسو و نابودی وجهه ایالات متحده از سوی دیگر می بایست مورد توجه و چاره جویی قرار گرفته زیر ساخت های لازم فکری- ذهنی آن راه را برای دوره بعد از بوش فراهم کند.

همین جا باید عنوان کرد که انقلاب اسلامی یک ظرفیت تمدنی احیاء شده است. دولت نهم یکی از مجاری تداوم این ظرفیت اسلامی الهی است. فراتر از این باید گفت که دولت نهم با توسل به راهبرد صلح و عدالت تنها یک دولت نیست، بلکه در قلب منطقه استراتژیک خاورمیانه و از طریق مقاومت قابل ستایش، تجسم تمامی نمای ارزش های احیای اسلامی شده است. بی جهت نیست که انتقال گرایی راهبردی جدید ایالات متحده از یک سو رهایی گریبان فشرده خود را از بحران های مالی و اقتصادی مورد توجه قرار می دهد و از طرف دیگر دولت نهم را به عنوان هزینه سازترین الگوی حکومتی در جهان در نظر می گیرد و محصور سازی و محدود سازی آن را سبک سرانه در مخیله می پروراند. بدون اغراق و براساس توصیه های نهادهای اطلاعاتی آمریکا انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران مورد توجه دولتمردان آمریکایی است. علیرغم این که کوس ورشکستگی اقتصاد آمریکا عالمگیر شده است و با وجودی که وخامت بازارهای جهانی روز به روز غیر قابل کنترل تر می شود لیکن ایالات متحده و متحدین این کشور هنوز ناامید نیستند. نباید ساده اندیشی کرد و تصور نمود که بر غم گرفتایی های عمیق تمده غربی، نخبگان سیاسی ایالات متحده به شکل خاص واروپای غربی به شکل عام حاضر به عقب نشینی به درون مرزهای خود باشند. با این حساب، ایستادگی و مقاومت در مشرق تنها راهبرد و قابل اعتماد دراین رویایی پایانی است.

نتیجه

دیری است که جامعه لیبرال دموکراسی غربی به آخر خط خود رسیده است و در درون آخرین سنگرهای خویش آب شدن خود را نظاره گر می باشد. در عصر حاضر عقلانیّت خود بنیاد غربی و نظامات برآمده از آن به نفع ارجها و ارزشهای جهان شمول اخلاقی درهم ریخته است. نقش حادثه یازده سپتامبر در ارتباط با این تحول عام شالوده شکنانه بودو روندگسیختگی نظم نمادین غرب راشتاب بخشید. متأسفانه به رغم تنوع ساختارهای نخبگان درایالات متحده به شکل خاص و در اروپا به معنای عام هیچ متفکر صاحب قلم یا نظامیان کارگشته غربی نتوانسته اند ابعاد واقع بینانه آن حادثه را دریابند و به درستی آموزه هایی برآمده از خاطرات ازلی مردم آمریکای شمالی و اروپای غربی را در شعاع چند جانبه گرایی مورد توجه قرار دهند.

پیامدهای چنین سکوت و سکون از یک سو و جاه طلبی های سبک سرانه نو محافظه کاران تا کنون خود را دراشکال کار گروه مطالعاتی عراق و برآوردهای اطلاعاتی شانزده گانه آمریکایی در ارتباط با مباحث هسته ای ایران و طیف گسترده مشکلات ایالات متحده درعراق و نقاط وسایر نقاط عالم نشان داده است.

هر دو گزارش راهبردی مورد بحث در این مقاله درصدد بوده اند با اصلاح روشها و فرایندها حیثیت جهانی برباد رفته ایالات متحده از یک سو و مهار دنیای اسلام وبویژه جمهوری اسلامی را از طرف دیگر  مورد توجه قراردهند. برغم هدف قرار دادن چشم اندازهای آینده ایالات متحده  و جهان، این گزارش های راهبردی نتوانسته اند از عمق فاجعه مالی و اقتصادی جهان پیشگیری نمایند و تأمین و تضمین تداوم منافع حیایی غرب بویژه ایالات متحده را پشت نویسی نمایند. درست است که لیبرال دموکراسی در آخرین سنگرخود آخرین مقاوت ها را نشان می دهد لیکن دوران این مقاومت چه بسا چندان کوتاه نباشد. با این ملاحظه  در پایان این تحلیل فرصت را باید غنیمت شمرد و دو پیشنهاد خیر خواهانه و متواضعانه مطرح ساخت.

اول اینکه انصاف را باید مورد توجه قرار داد و سهم نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبری انقلاب و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی بویژه، دولت نهم را در مقاومت، ایستادگی و بالمال ناکارکرده سازی سیاست نو محافظه کاران به دقت مورد توجه قرار داد. بدون تردید و همانطور که تبیین شد یکی از مؤلفه های اساسی ارزیابی نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده هدف قراردادن چشم اندازهای آینده جمهوری اسلامی ایران بویژه انتخابات آینده ریاست جمهوری است. اینان به صراحت عنوان نموده اند که از تمامی ساز وکارها استفاده نمایند تا شاید بتوانند بر انتخابات آینده ایران اسلامی تاثیر گذاشته و نتیجتاً شکاف و گسیختگی را در میان اصول گرایان دامن بزنند. اتحاد وانسجام اصول گرایان و پشتیبانی همه جانبه از آرمان صلح وعدالت دولت نهم تنها راه تداوم اندیشه های احیا شده دینی در شرایط حاضر است.

دوم اینکه مختصات سیاست و حکومت به سرعت در آینده غرب بویژه درانتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در شرف دگرگونی بنیادین است. خاضعانه و متواضعانه پیشنهاد می شود که دولت جمهوری اسلامی پیچیدگی ها، فضاسازیها و وضعیت تماماً جدید آینده را به شکل سازنده و همزمان استفاده از استعدادهای توانا وقدرتمند اصول گرا وفعال سازی اتاق های فکر در مجموعه دولت را مورد توجه قرار دهند. خداوند امر دولت اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی آسان فرما و امر دشمنان قسم خورده آن را سخت.

دکتر علیرضا آقاحسینی
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل راهبردی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها