مهدی غلامحیدری: خیلی‌ها هنوز فلسفه وجودی مجری تلویزیون را نمی‌دانند و در مقابل، خیلی‌های دیگر هم اساسا مجری تلویزیونی را جزو جدایی‌ناپذیر جعبه جادو می‌دانند. برای خیلی‌های اول که نه، ولی برای خیلی‌های دوم قاعدتا یک مجری خوب تلویزیونی تعریف خاص خودش را دارد و عجیب است که هرکس از یک نوع اجرا خوشش می‌آید و با آن ارتباط برقرار می‌کند. ما تقریبا همه نوع مجری تلویزیونی داریم؛ از مجری برنامه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی گرفته تا مجری جنگ‌های مختلف که می‌تواند رویکردهای مختلفی هم داشته باشد. خیلی‌ها از پرحرفی بعضی مجریان تلویزیونی می‌خواهند سر به بیابان بگذارند و خیلی‌های دیگر هم اینقدر از مجریان دهان گرم خوششان می‌آید که ساعت‌ها پای تلویزیون می‌نشینند و همین‌طور به تلویزیون خیره می‌شوند.
کد خبر: ۲۰۶۸۵۸

در میان مجریان تلویزیونی ما هم کمابیش همان قاعده بالا حاکم است. چطور ممکن است کسی مخاطب این سال‌های تلویزیون باشد و فرزاد جمشیدی را نشناسد؟ او جزو آن دسته از مجریانی است که مخاطبان خود را می‌شناسد و خیلی تلاش می‌کند با ادبیات کاملا متفاوت به روحیه و دنیای آنان نزدیک شود. کلمه‌ها، استعاره‌ها و تشبیهات، سلاح او در مصاف با مخاطب است. از همه مهمتر این‌که او در برنامه‌هایی حضور دارد که معمولا حال و هوای مذهبی دارد. شاید بزرگ‌ترین ویژگی‌ کار او همین نکته باشد که تلاش می‌کند با نوع خاصی از ادبیات که هم می‌تواند خاص و ویژه باشد و هم می‌تواند نظری به منویات مردم داشته باشد، مخاطب را با خود همراه کند.

به همین دلیل هم هست که اجرای او بیشتر از آن‌که قائم به ابزار حاشیه‌ای مثل دکور صحنه، حرکات دوربین، کارگردانی تلویزیونی و... باشد، به استعداد غریب او برای راغب کردن مخاطب به پیگیری صحبت‌هایش برمی‌گردد. جنس کلماتی که او برای صحبت‌هایش استفاده می‌کند تا حدود زیادی شاعرانه، تخیلی، بلندپروازانه، امروزی و به همان اندازه هم متفاوت و غافلگیرکننده هستند.

او در برنامه سحری که امسال به مناسبت ماه مبارک رمضان پخش شد، تلاش کرد باز هم به افکار عمومی نزدیک شود و در این راه هیچ ابایی نداشت که در آن معنوی‌ترین ساعات، همدلی مخاطبان را برای بیماران و گرفتارانی که اسامی‌شان را می‌خواند، برانگیزاند. معلوم است که این تمهید آنقدر کارگر افتاده که مسوولان بخواهند این روحیه را در سال‌های بعد هم ادامه دهند، اما نکته بزرگ واقعا این اتفاق نبود. خواهر فرزاد جمشیدی چند روز پیش در بیمارستانی فوت کرد و این در حالی بود که جمشیدی هیچ اسمی از خواهر بیمارش نبرد. در حالی‌که می‌توانست در میان اسامی مختلفی که هر شب می‌خواند و از مردم برای آنها طلب دعا و نماز می‌کرد، نامی هم از خواهر مریض خودش ببرد، اما جمشیدی هوشمندانه و غبطه‌برانگیز از این موقعیت ویژه استفاده نکرد و تنها پس از این‌اتفاق  درد ناک بود، که خبر واقعه را با مخاطب در میان گذارد. بعضی وقت‌ها استفاده نکردن از موقعیت، آدم را   عزیز می‌کند، می‌دانید؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها