گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز

پف سیاست خارجی روسیه

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «قفل های خزانه»،«شیطان شیطان است»،«مصداقی از مدیریت اصولگرایی»،«جنگ جهانی سوم !»،«پف سیاست خارجی روسیه»،«هم رحم کنید و هم صبر!»،«پایان افتخارآمیز» و ... که گزیده برخی از آنها در زیر می آید.
کد خبر: ۲۰۵۳۱۹

جام جم

«پایان افتخارآمیز» عنوان یادداشت روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛
1- از 26/6/59 صدام حسین با حضور در مجلس ملی عراق، قرارداد حسن همجواری 1975 الجزایر را پاره کرد و به طور یکجانبه این قرارداد را با 3 پروتکل الحاقی و 4 موافقتنامه تکمیلی آن لغو و 5 روز پس از آن با تجاوز گسترده به خاک ایران جنگ را آغاز کرد.
کمتر از 10 سال طول کشید تا مجددا مجبور شد در تاریخ 23 مرداد 69 همین پیمان را بپذیرد.

در ادامه یادداشت آمده است؛صدام با تحلیل غلط از شرایط ایران و با هدف شکست انقلاب اسلامی و تسلط به اروندرود و ضمیمه کردن خوزستان به خاک عراق و در نتیجه آن آقایی بر جهان عرب ، جنگ را به ایران اسلامی نوپا تحمیل کرده و صدام و حامیان بین‌المللی و منطقه‌ای او فریبکارانه چنین وانمود می‌کردند که تهاجم عراق به ایران واکنش طبیعی او به بحث صدور انقلاب بود و به نوعی ایران را مقصر معرفی می‌کردند. لیکن مقاومت جوانمردانه ملت ایران موجب شد نهایتا سازمان ملل در 18 آذر سال 70 عراق را رسما «آغازگر جنگ و مسوول آن» معرفی کند.

2- در جریان جنگ تحمیلی، شگفتی‌های زیادی رخ داد. یکی از این شگفتی‌ها اتحاد شرق و غرب آن زمان در حمایت از صدام و مقابله با جمهوری اسلامی ایران بود.در طول 8 سال دفاع مقدس بیش از 20 کشور مستقیما و به انحای مختلف صدام را پشتیبانی کردند.

در بخش دیگر می‌خوانید؛ملاقات پنهانی برژینسکی در تیرماه 59 (حدود 2 ماه قبل از شروع جنگ)‌ با صدام در مرز اردن و اعلام حمایت کامل آمریکا از وی، فعال شدن شبکه کودتای سیا از سوی آمریکا در ایران قبل از شروع جنگ، تحویل بمب‌های خوشه‌ای آمریکایی به عراق، کمک‌های اطلاعاتی آمریکا از طریق آواکس‌های خود در عربستان، ورود مستقیم آمریکا به جنگ با ایران در 30 شهریور 66 با حمله به کشتی ایرانی و حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران در 12 تیر سال 67، کاهش قیمت نفت با هدف ورشکست کردن ایران، بازگشت 1200 مشاور نظامی شوروی به عراق در نوامبر 83، تامین 62 درصد تجهیزات عراق از سوی شوروی ازجمله دادن تانک‌های55 T و مقادیر زیادی موشک‌های گراد، فراگ 7، سام 9 واسکاد بی(عراق تنها کشوری بود که به موشک اسکاد بی مجهز شد)‌ از سوی شوروی، نامه گورباچف به برخی سران عرب و اطمینان از این که شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شکست بخورد، ساخت شبکه پناهگاه‌های زیرزمینی برای صدام از سوی شرکت‌های انگلیسی،تحویل 62 فروند میراژ1 F و 5 فروند هواپیمای پیشرفته سوپراتاندارد مجهز به موشک آنووست از سوی فرانسه، ارائه تسلیحات شیمیایی از سوی شرکت‌های آلمانی، هلندی، اسپانیایی و آمریکایی به صدام، فروش 9 میلیون مین ضدنفر از سوی ایتالیا، میلیاردها دلار وام بدون بهره و یا اهدایی از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس بخصوص از سوی عربستان، کویت، امارات و کمک‌های انسانی سودان (در زمان حکومت جعفر نمیری)‌ و یمن فقط فهرست کوتاهی از انواع حمایت‌های شرق و غرب و هم‌پیمانان منطقه‌ای آنها از صدام است و اینها در حالی بود که حتی دادن سیم‌خاردار به ایران با ممنوعیت کشورها از جمله شوروی روبه رو بود!

3- مقاومت 8 ساله ایران در برابر صفوف پشت در پشت دشمنانش، خود مردمی‌ترین دفاع‌ها در طول تاریخ بود. صدام در ارزیابی خود فقط نیروهای مسلح رسمی کشور را دیده بود. این نیروها از نظر او یا ارتش بودند که فرماندهان عالی‌اش در جریان انقلاب اسلامی فرار کرده و یا محاکمه و مجازات شده بودند و بدنه آن هم انگیزه لازم را نداشتند و یا سپاه پاسداران که نیرویی تازه‌تاسیس و فاقد تجربه جنگ و درگیر با ضدانقلاب در نقاط مختلف کشور بود. اما با شروع جنگ ثابت شد، پشتوانه واقعی جبهه‌های دفاع، مانند خود انقلاب اسلامی، مردم هستند و شجره طیبه بسیج سازمان رزم این نیروی عظیم بود.

نویسنده یادداشت جام جم ادامه داده است؛اگر امروز در فلسطین و لبنان جوان‌ها و نیروهای مردمی باشکوه‌ترین حماسه‌ها را در برابر متجاوزان صهیونیست خلق می‌کنند تردید نباید کرد که مقاومت جوانان و مردم ایران در طول سه دهه انقلاب و بخصوص 8 سال دفاع مقدس الها‌م‌بخش آنان بوده است.

4- سرانجام دفاع مقدس با پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 29 تیر سال 67 به آتش‌بس میان ایران و عراق انجامید.

پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام خمینی(ره)‌ اگرچه یکی از تلخ‌ترین حوادث انقلاب اسلامی بود و امام از آن به سرکشیدن جام زهرآلود تعبیر کردند، اما نتایج بسیار ارزشمندی برای کشور داشت از جمله این که ثابت کرد رهبری نظام جز برای رضا خدا و برای تامین مصالح کشور و مردم تصمیم نمی‌گیرد. همان‌گونه که 8 سال دفاع برای انجام تکلیف و حفظ مصالح مردم بود، پذیرش قطعنامه و پایان بخشیدن به دفاع نیز بر همین اساس انجام شد. صرف‌نظر از دلایل پذیرش قطعنامه از سوی امام، فرازی از سخن امام این حقیقت را آشکار می‌سازد: «... با قبول آتش‌بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ما عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.»

در بخش دیگ یادداشت می‌خوانید؛دفاع مقدس ایران در برابر تهاجم عراق که طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم پس از جنگ ویتنام (از سال 1975 - 1950)‌ بود، اولین جنگ در ایران طی حدود دویست سال اخیر بود که پس از آن کوچکترین  تغییری در مرزهای کشور رخ نداد. به عبارت دیگر در تمام جنگ‌های دو قرن اخیر ایران، اگرچه ایران نقشی در شروع آنها نداشت ولی نهایتا شکست‌خورده و با جدا شدن بخشی از خاک ایران، جنگ پایان یافته بود.

در بخش پایانی یادداشت آمده است؛دستاوردهای نظامی، علمی، سیاسی و معنوی امروز همه ریشه در 8 سال دفاع مقدس دارد و واهمه دشمنان انقلاب از تعرض دوباره به ایران اسلامی نیز ناشی از مقاومتی است که در آن 8 سال از ملت شجاع ایران نظاره‌گر بودند بنابراین نتیجه جنگ تحمیلی علی‌رغم همه خسارت‌هایش افتخارآمیز و غرورآفرین بود.

رسالت

«قفل های خزانه» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛خزانه کشور کجاست؟ خزانه‌دار مملکت کیست؟ خزانه‌داری چیست؟ و بالاخره قفل، کلید و اختیارش در دست کیست؟

در ادامه می خوانید؛ خزانه مملکت در بانک مرکزی است. اما خزانه‌دار کشور معاون هزینه و خزانه‌دار کل وزیر اقتصاد و دارایی است. بین مفهوم منابع بانک مرکزی با معنای قانونی «خزانه» که اولی در اختیار رئیس کل و دومی در اختیار معاون وزیر امور اقتصاد و دارایی است از زمین تا آسمان اختلاف است. مدیریت منابع بانک مرکزی اعم از ریالی و ارزی در حوزه اختیار و مسئولیت رئیس کل بانک مرکزی است، اما وجوهی که قانونا باید در خزانه متمرکز باشد و تحت عنوان سرفصل درآمد عمومی از آن یاد می‌شود در حوزه اختیار و مسئولیت معاونت هزینه و خزانه‌دار کل کشور است. مخلوط کردن این دو مفهوم و یکی به جای دیگری ظاهر شدن باعث بروز اختلافاتی است که اکنون شاهد آن هستیم.

در بخش دیگر سرمقاله رسالت آمده است؛معمولا در دولت‌های بزرگ جهان پست خزانه‌داری کل به دلیل اهمیتی که دارد در سطح وزارت مطرح است و وزیر خزانه‌داری معمولا از نیرومندترین وزرا برگزیده می‌شوند و جایگاه وی در دولت یک جایگاه ویژه است.
 قانون محاسبات همان طور که گفته شد در 16 ماده این جایگاه خطیر را تعریف کرده است.
1- ماده 11 قانون محاسبات حکم آمره دارد که کلیه دریافت‌های دولت باید در خزانه‌داری‌کل تمرکز و تجمیع داشته باشد.
2-  ماده 22 ناظر به درخواست وجه ذیحسابان از خزانه است و در ماده 24، 25، 26 به موضوع تعریف تنخواه‌گردان خزانه پرداخته است.
3-  حکم آمره مقنن در ماده 39 ناظر به درآمد شرکت‌های دولتی است که باید در حساب‌های خزانه متمرکز و مفتوح [به استثنای بانک‌ها] باشد.
4- ماده 41 با لفظ باید حکم به تمرکز وجوه سپرده‌ها و وثیقه‌هایی که دستگاه‌های دولتی می‌گیرند، در خزانه داده است.
5-  در ماده 54 حکم به تسهیل در پرداخت‌ها از طریق نمایندگی‌های خزانه دراستان‌ها داده است.
6- در ماده 69 تکلیف برگشت مازاد کمک زیان‌های دریافتی شرکت‌های دولتی به خزانه را معین کرده است.
7- در ماده 124 قانون محاسبات عمومی مکان و جایگاه خزانه را مشخص کرده است و تاکید می‌کند حساب‌های خزانه در بانک مرکزی یا شعب سایر بانک‌های دولتی که از طرف بانک مرکزی نمایندگی داشته باشد و به درخواست خزانه‌داری‌کل کشور یا مقام مجاز از سوی وی افتتاح یا مسدود می‌شود. استفاده از این حساب‌ها با حداقل امضاء مشترک دو نفر از مقامات خزانه‌داری‌کل که کارمند رسمی دولت باشند خواهد بود.کلیه مکاتبات که موجب نقل و انتقال موجودی حساب‌های خزانه باشد باید با دو امضای مجاز انجام شود.
حال اگر دقت در مواد شانزده گانه قانون محاسبات عمومی در مورد جایگاه قانونی خزانه‌داری‌کل کنیم به این ادراک می‌رسیم؛ خزانه یک سرفصل حساب در وزارت امور اقتصاد و دارایی است. خزانه‌دار کل کشور متولی این سرفصل حساب و طرف این سرفصل در بانک مرکزی است. این سرفصل حساب کل مثل همه سرفصل‌ها در صورت‌های مالی دارای معین حساب است. طرف هر معین حساب در خزانه‌ یک حساب بانکی است.
 
سرمقاله نویس رسالت ادامه داده است؛در این میان یک مغلطه بزرگ ادراک می‌شود و آن اینکه در این هیاهوی رسانه‌ای که شروع آن با محدودیت وام‌ دهی بانک‌ها به طرح‌ها از جمله طرح‌های زود بازده شروع شده، بانک مرکزی گویا ترمز وام دهی به مشتریان ایرانی را کشیده است، حال آنکه خود با نقض ماده 124 قانون محاسبات عمومی با سپرده گذاری دلارهای نفتی نزد بانک‌های خارجی تحت عنوان حساب کارگزاری‌های بانک مرکزی در خارج در واقع میلیاردها دلار ارز نفت را به خارجی‌ها با بهره کمتر از داخل وام داده است.
بانک مرکزی در سایه سکوت خزانه‌دار کل کشور ارز نفت را که عنوان حسابش درآمد عمومی است به جای «تمرکز» در خزانه به حکم اصل 53 قانون اساسی و ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی در حساب کارگزاری‌های بانک مرکزی در خارج «متفرق» نموده است و این «تفرق» با هیچ یک از موازین قانونی انطباق ندارد.

در بخش دیگر می‌خوانید؛ رفتار بانک مرکزی با دولت [بخوانید با خزانه‌دار کل کشور] رفتار یک ارباب با رعیت خود شده است در حالی که دولت به دلیل تامین بخش عظیمی از منابع بانک‌ها وحتی دولتی بودن بانک‌ها نباید تن به چنین رفتاری دهد.
 مسئول جدید خزانه کشور برای بازیافت جایگاه خود در رابطه بانک با دولت به نظر می‌رسد باید برای سوالات زیر پاسخ دقیق پیدا کند.
1- خزانه‌ کشور اکنون صاحب چند تن طلاست؟ [خزانه به مفهوم مندرج در قانون محاسبات عمومی] این طلاها کجاست؟ در داخل است یا خارج؟ ارزش ریالی و یا دلاری آن در کدام سرفصل از حساب‌های  خزانه‌داری کل نگهداری می‌شود؟
2- طلای یاد شده تتمه ارز نفت است یا همه ارز نفت، اگر تتمه است مابقی وجوه نقد ارز نفت  اعم از درآمد عمومی یا مازاد درآمد عمومی در کدام سرفصل حساب خزانه‌داری کل نگهداری می‌شود؟ طرف حساب بانکی آن در داخل است یا خارج؟ این  جابه‌جایی با کدام مجوز صادره دو امضایی از سوی خزانه‌داری‌کل طبق مفاد ماده 124 قانون محاسبات عمومی انجام شده است؟
3- سوالات فوق و ده‌ها سوال مشابه نشان می‌دهد که سامانه خزانه نیازمند ترمیم است. در این مرمت بایداختیارات و مسئولیت‌های هر یک از دو طرف حساب خزانه یعنی دولت [خزانه‌دار کل کشور] و بانک مرکزی باز تعریف شود. 

جمهوری اسلامی

«شیطان شیطان است» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که درابتدای آن می‌خوانید؛ به همان اندازه که انتظار مهربانی از گرگ داشتن نادرست است انتظار احترام و عدالت از سردمداران دولت آمریکا داشتن نیز نادرست و بیهوده است .

در بخش دیگر سرمقاله می خوانید؛در جهان امروز آمریکا در راس قدرت های استکباری قرار دارد و چون بیش از دیگران احساس قدرت می کند ابتلای او به خوی استکباری و زیاده خواهی و سلطه طلبی بیش از سایر قدرت های سلطه گر است . شناخت امام خمینی از آمریکا شناخت کاملا درستی بود که عناوینی از قبیل « شیطان بزرگ » و « ام الفساد قرن » را برای این موجود سلطه طلب بکار بردند. ایشان در تمام سخنرانی ها و پیام هایشان فساد ذاتی سردمداران آمریکا را به مخاطبان خود یادآور می شدند و حتی مفاسدی از قبیل غده سرطانی اسرائیل در گوشه و کنار جهان را نیز زائیده آمریکا میدانستند. با همین نگرش دقیق و عمیق بود که امام خمینی معتقد بودند و همواره تاکید می کردند رابطه امثال ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است و تا مفسده آمریکا ریشه کن نشود ملت ها امکان زندگی سالم و همراه با صلح و آرامش نخواهند یافت .

سرمقاله جمهوری اسلامی ادامه داده است؛بدین ترتیب « ابراز علاقه به برقراری روابط با آمریکا براساس عدالت و احترام » و انتظار پدید آمدن « تغییرات مثبت در رفتار آمریکا » چیزی بیش از یک توهم نیست . چنین نگاهی قطعا با سیاست بیان شده توسط قرآن کریم و آنچه از سیاست تهاجمی امام خمینی در برابر قدرت های استکباری بویژه آمریکا سراغ داریم منطقی نیست . تجربه عملی نیز این واقعیت را به اثبات رسانده است . اظهارات خصمانه مقامات دولت بوش در روزهای اخیر علیه نظام جمهوری اسلامی از یکطرف و آنچه « اوباما » نامزد حزب دموکرات برای ریاست جمهوری آینده آمریکا در ابراز خصومت با جمهوری اسلامی ایران و حمایت از رژیم صهیونیستی گفته است از طرف دیگر نشان میدهند خوی استکباری در وجود سران آمریکا ریشه دوانده و از آنها جدا شدنی نیست . اوباما صریحا گفته است : « تهدیدی که برنامه هسته ای ایران ایجاد کرده خطرناک است و اکنون وقت آن رسیده که آمریکائی ها درباره ضرورت اعمال تحریم شدیدتر و افزایش فشار بر ایران متحد شوند » . اوباما حتی رقیب خود « جان مک کین » نامزد حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری آینده آمریکا را برای انتشار اعلامیه ای مشترک علیه جمهوری اسلامی ایران دعوت کرد. وی پیشنهاد کرد در این اعلامیه مشترک دولت آمریکا و شرکت های خصوصی آمریکائی مناسبات خود را با همه شرکت هائی که با ایران همکاری دارند قطع کنند.

در بخش دیگر می خوانید؛اظهارات اوباما روشن ترین دلیل بر ریشه دار بودن خوی استکباری حتی در وجود کسانی است که در آرزوی ورود به کاخ سفید هستند چه رسد به کسانی که وارد کاخ سفید شده اند و چند صباحی در آن اقامت داشته اند. این واقعیت همانست که موجب شد امام خمینی 30 سال قبل آمریکا را « شیطان بزرگ » بنامد و لبه تیز حملات خود را متوجه سردمداران کاخ سفید نماید .

در پایان سرمقاله آمده است؛انتظار پدید آمدن تغییرات مثبت در رفتار دولتمردان آمریکائی فقط یک ساده اندیشی است و ملت های آزادیخواه برای رها شدن از شر آمریکا راهی جز مبارزه بی امان علیه این ام الفساد قرن ندارند. ساده اندیشی ها را باید کنار گذاشت و به سیاستی که امام خمینی و خلف صالح ایشان در مواجهه با آمریکا در پیش گرفتند و تا امروز به پیش برده اند همه باید گردن نهند. تصمیم گیری درباره چگونگی برخورد با آمریکا و اصولا ورود به عرصه های مختلف این مقوله از اختیارات رهبری است و دیگران نباید وارد این عرصه شوند.

مردم سالاری

«مصداقی از مدیریت اصولگرایی» عنوان یادداست روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم کیان راد است که در آن می ‌خوانید؛چهار سال پیش، زمانی که محمود احمدی نژاد شهردار تهران بود و سید محمد خاتمی رئیس جمهور ایران، در یکی از برنامه هایی که باید با حضور رئیس جمهور برگزار می شد، خاتمی به علت ترافیک شدید، دیر به مراسم رسید. به همین دلیل خاتمی گفت که به جای مدیران شهری، بابت وضعیت نامناسب اداره شهر از مردم عذرخواهی می کند. اما این سخن خاتمی با واکنش تند احمدی نژاد مواجه شد و او گفت احتمالا رئیس جمهور این بار با اسکورت در شهر حرکت نکرده که متوجه ترافیک شده است. چند ماه بعد، احمدی نژاد رئیس جمهور شد و خاتمی به حاشیه رفت. اما آیا تغییر مثبتی در وضعیت ترافیک تهران ایجاد شده است؟ نگاهی به وضعیت شهر تهران، به ویژه طی یک هفته اخیر پس از بازگشایی مدارس و دانشگاه ها به ویژه از روز شنبه، نشان می دهد که وضعیت ترافیکی تهران به مراتب بدتر از گذشته شده است.

در بخش دیگر یادداشت آمده است؛عدم تحویل اتوبوس ها و تاکسی ها به میزان کافی و عدم توسعه مطلوب ناوگان حمل و نقل عمومی به ویژه مترو، موجب افزایش ترافیک شده است. البته شاید مدیران اصولگرای دولت با عدد و رقم ادعا کنند که ناوگان حمل ونقل عمومی توسعه یافته اما واقعیت آن است که گره ترافیک شهرهای بزرگ به ویژه تهران کورتر شده است. در این میان مدیران اصولگرای شهرداری هم مدیران اصولگرای دولت را متهم می کنند که با شهرداری همکاری نمی کنند.

نویسنده یادداشت مردم سالاری معتقد است؛این، به غیر از انتقادات شهردار فعلی و شهرداران گذشته در مورد عدم تحقق مدیریت واحد شهری است که معتقدند عامل اصلی عدم رفع مشکلا ت و معضلا ت اساسی شهرهای بزرگ به ویژه در حوزه ترافیک محسوب می شود.
در این میان گویا اراده ای حتی در بین مدیران اصولگرا هم برای رفع معضل مهم ترافیک وجود ندارد و روزانه میلیون ها ساعت از وقت مردم در ترافیک به هدر می رود، میلیون ها لیتر بنزین در ترافیک به هدر می رود، هوا آلوده تر می شود و  میزان بیماری ها در بین مردم افزایش می یابد.

در بخش دیگر یادداشت می‌خوانید؛به راستی اگر مدیریت اصولگرایان بر این شیوه است و افرادی از یک جناح، چنان دچار اختلا ف نظر شده اند که در پیشبرد امور و خدمت رسانی  به مردم هم دچار مشکل هستند، چگونه می توانند انتظار داشته باشند که مردم، دوباره آنها را برای خدمت رسانی به مناصب اجرایی بفرستند؟

کیهان

«جنگ جهانی سوم !» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛«20 هزار سرباز آمریکایی در ایران»، «ارتش آمریکا از مرزهای ایران گذشت»، «جنگ جهانی سوم آغاز شد»! اینها هیچکدام خبر نیستند و واقعیت خارجی هم ندارند. این جملات، نمونه ای از ایمیل های جعلی است که توسط «کرم توفان» با عنوان «جنگ جهانی سوم» چندی پیش و پس از رزمایش موشکی ایران برای کاربران رایانه ارسال شده بود.

در ادامه یادداشت روز کیهان آمده است؛بد نیست نگاهی به تحولات پرونده هسته ای ایران- که دلیل بهانه جویی های آمریکا در این گوشه جهان شده است- بیندازیم.
برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در مسیر خود همچنان پیش می رود و کسانی که در جریان این پرونده و تحولات و فراز و فرودهای آن قرار دارند، گمان نمی کنند که گزارش اخیر و مغرضانه البرادعی به شورای حکام در کنار آنچه که می توان آن را بازیچه قراردادن آژانس بین المللی انرژی اتمی توسط آمریکا در عدم تحویل اسنادی که اساسا واقعیت خارجی ندارند نامید، مانع و خللی در راه پیشرفت ایران هسته ای ایجاد نماید.

در بخش دیگر می‌خوانید؛اگر با سیاست های دولت گذشته به برخی از پیشنهادهای غرب چراغ سبز نشان داده شد، پس از پیروزی احمدی نژاد و شکل گیری دولت نهم، پرونده هسته ای ایران با سیاست های جدید، دچار تغییرات جدی تری در روند تصمیم سازی ها گردید و در این بین خواسته های غرب -به ویژه در بحث تعلیق- عملا از مدار کمترین توجهات مسئولان امر خارج شد.

در ادامه آمده است؛در این راه آنان ابتدا با اعمال نفوذ، پرونده هسته ای ایران را از آژانس به شورای امنیت ارجاع دادند تا از این طریق هم سیاسیون ایران را تحت فشار گذارند و هم مردم کشور را به تشویش اندازند تا در خیال باطل خود شاید با اعمال تحریم ها بین ملت و دولت فاصله بیفتد. از سوی دیگر با تصویب قطعنامه های پی درپی تلاش می کردند تا راه برای حمله نظامی علیه ایران باز شود.

نویسنده یادداشت روز کیهان ادامه داده است؛آمریکا که از سیاست های به اصطلاح تشویقی نتیجه و بهره ای نمی گرفت، لاجرم به تهدید روی آورد و حتی در مقاطع مختلف، چندین بار حمله نظامی احتمالی آمریکا به ایران در صدر اخبار محافل سیاسی و بین المللی نشست و البته تاثیر خود را نیز بر بازار انرژی و قیمت جهانی نفت گذاشت. لشکرکشی آمریکا به منطقه و ورود رزمناوهای آمریکایی به خلیج فارس و مانورهایی چون مانور هوایی رژیم صهیونیستی در مدیترانه، گزینه هایی بود که بحث حمله نظامی به ایران را جدی تر می کرد.

در بخش دیگر می‌خوانید؛جنگ 33روزه بین اسرائیل و مقاومت حزب الله لبنان که به شکست تحقیرآمیز چهارمین ارتش جهان! انجامید و دامنه افتضاح این شکست هفته پیش دامن اولمرت نخست وزیر مستعفی رژیم صهیونیستی را هم گرفت، بر عصبانیت های آمریکا به عنوان مهمترین هم پیمان و حامی اسرائیل، نسبت به ایران افزود. آنها حزب الله را عقبه انقلاب اسلامی ایران در لبنان می دانند که اتفاقا در کثرت عقاید پوچ و بی اساس آنان، اعتقاد غلطی نیست.

حمید امیدی نویسنده یادداشت ادامه داده است؛از سوی دیگر دیپلماسی ایران در جلب حمایت کشورها و ملل آزاده جهان، حتی میان کشورهای آمریکای جنوبی نیز موفق عمل کرده و اکنون حوزه ای ضدآمریکایی در آمریکای لاتین شامل ونزوئلا، اکوادور، کوبا، بولیوی و... بنیان گذاشته شده است.

در بخش پایانی یادداشت می خوانید؛معادلات زیادی در حل این معما وجود دارد که آینده آنها را روشن تر خواهد کرد. گرچه همانطور که سران رژیم صهیونیستی اعتراف کرده اند، رویای شوم اسرائیل بزرگ پایان یافته و پایه های حکومتشان سخت متزلزل شده، امپراطوری آمریکا نیز در حال زوال است و صدای شکسته شدن استخوانهایش به گوش می رسد اما از گروه نومحافظه کار، تندرو و جنگ طلبی که هیات حاکمه آمریکا را شکل می دهند و از کابوی ماجراجوی آمریکایی که روزهای آخر حیات سیاسی خود را در کاخ سفید سپری می کند، هر کاری برمی آید.

دنیای اقتصاد

دشمن تولید» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم غلامرضا سلامی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛هنگامی که آقای رییس کل، خزانه بانک مرکزی را سه قفله کردند، گفتم که در کشورهایی مانند ایران ممکن است قفل‌ها در اختیار بانک مرکزی باشد،ولی الزاما همه کلیدها در دست این بانک نیست و اگر حتی کلیدها به نحوی پنهان شده باشد، در صورت نیاز ممکن است کار به دیلم بکشد و علاوه بر آن رییس کلی انتخاب شود که جای کلیدها را حداقل به دولت نشان دهد (سرمقاله دنیای اقتصاد 4 آذر 86).

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛پاسخ این سؤال را که چرا این شمارش معکوس 4 ماه طول کشید، باید در گشودن تدریجی قفل‌های خزانه توسط آقای رییس‌کل جست‌وجو کرد‌. ایشان ابتدا قفل‌های خزانه را به گونه‌ای شل کرد که بدهی سیستم بانکی به بانک مرکزی ظرف چند ماه پس از قفل زدن حدود 30درصد رشد کرد و از 10هزار میلیارد تومان به 13هزار میلیارد تومان افزایش یافت؛ سپس با چاپ و انتشار ایران چک‌های قابل گردش (اسکناس‌های 50 تا 200هزارتومانی) و واگذاری اعتباری این پول‌های پرقدرت به سیستم بانکی حدود 5هزار میلیارد تومان دیگر به بدهی بانک‌ها افزود و بالاخره در آخرین اقدام مشترک با وزارت امور اقتصادی و دارایی، علاوه‌بر انتقال 6/8‌هزار میلیارد تومان بدهی دولت به بانک‌ها (1/5‌هزار میلیارد تومان بدهی مستقیم و 5/3‌هزار میلیارد تومان بابت اوراق مشارکت دولتی رسوب شده نزد بانک‌ها) 2واحد درصد از نرخ سپرده قانونی کاست‌. یعنی با این اقدامات حداقل 40هزار میلیارد تومان به منابع بانک‌ها افزود.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛ به هر تقدیر تمام افکار و اقدامات رییس کل ضد مردمی تلقی می‌شد؛ زیرا از همان ابتدا قفل زدن به خزانه بانک مرکزی و الزام بانک‌ها به پرداخت تسهیلات از محل منابع خود (چیزی که در تمام دنیا یک اصل پذیرفته شده و بدیهی است)، قفل زدن به تسهیلات قلمداد شده و تمام گناهان بی تدبیری های گذشته در اعطای تسهیلات بیش از توان بالقوه بانک‌ها به گردن رییس کل گذاشته شد و وی به گونه‌ای دشمن تولید معرفی گردید.

در بخش پایانی سرمقاله آمده است؛بالاخره مطرح ساختن این مساله علمی که ارزش پول ملی در مقابل ارزهای خارجی باید با توجه به تورم داخلی و جهانی مورد تجدیدنظر قرار گیرد، برای لابی قدرتمند میلیاردرهای نوپا که منتظر کاهش 50درصدی نرخ ارز بودند نیز از گناهان غیرقابل بخششی است که توسط آنها و سایر رانت جویان مقابله با رفاه ملت قلمداد شده است‌. اکنون که قول بازشدن قفل خزانه و آغاز وام دهی بانک‌ها نوید داده شده است، هورا کشان و هوارکشان نمی‌توانند خوشحالی خود را از کناره‌گیری آقای رییس کل پنهان کنند، باید منتظر بود و دید که تاریخ چگونه قضاوت خواهد کرد.

اعتماد ملی

«پیروزی برای حزب » عنوان سرمقاله روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛ارائه بسته پیشنهادی مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی به اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان می‌تواند به عنوان یک استراتژی موثر، راه برون‌رفت از وضعیت سکون امروز را ارزیابی کند. پیشنهاد ایشان بر این پایه متکی است که کاندیداهای اصلا‌ح‌طلب با اعلا‌م حضور خود در عرصه رقابت‌ها فعالیت‌های خود را تا چند ماه آینده ادامه دهند. در این میان نامزدها با حضور در احزاب، مجامع، گروه‌های اجتماعی، شهرستان‌ها، مطبوعات و دیگر مراکز مدنظر، دیدگاه‌ها و نظرات خویش را با افکار عمومی و مخاطبان در میان گذارند، آنگاه در بهمن یا اسفند با مکانیسمی که مورد پذیرش اجماع اصلا‌ح‌طلبان خواهد بود، نامزد نهایی انتخاب و کار مشترک تمام گروه‌های سیاسی آغاز خواهد شد. این پیشنهاد با اقبال عمومی همراه شده است.

در این میان حتی چهره‌هایی که از مدل‌های رادیکال‌تری برای حضور در انتخابات تبعیت می‌کنند، موافقت کلی خویش را اعلا‌م داشته‌اند اما مشروط نمودن کلیت فرآیند انتخابات به تصمیم‌های پسینی نهادهای ناظر، به معنای آدرس دادن به رقیب برای انجام عمل سیاسی از پیش طراحی شده است. هیچ نیازی نیست که ما حرکات بعدی خود بر شطرنج عمل سیاسی خویش را مشخص نماییم. اینکه در آینده و در خصوص چگونگی تعامل نهایی اصلا‌ح‌طلبان چگونه خواهیم اندیشید و عمل خواهیم نمود موضوعی نیست که از اکنون بر آن پا فشاریم.

در بخش دیگر سرمقاله می‌خوانید؛اما استراتژیست‌های حزب دموکرات بر این هدف بودند که ادبیات، خاستگاه، برنامه‌ها و جهان‌بینی حزب دموکرات در میان ایالت‌ها و شهرهای حاشیه‌ای از سوی دو کاندیدای دموکرات طرح شود. صورت‌مساله روشن بود؛ جمهوریخواهان با یک موتور که مک‌کین بود حرکت می‌کردند و دموکرات‌ها با دو موتور! سرانجام برنده این بازی نه هیلا‌ری بود نه اوباما، برنده حزب دموکرات آمریکا بود که بیش از یک‌سال نامش در محافل و رسانه‌ها و مجامع نقل محافل بود.این مدل می‌تواند برای اصلا‌ح‌طلبان نیز تکرار شود؛ براین اساس کروبی، خاتمی و حتی دیگر کاندیداها می‌توانند برنامه‌ها، نظرات و اهدافشان را با مردم و نخبگان در میان نهند. در آخر این کاندیداها نیستند که برنده شده‌اند، این تفکر و جریان اصلا‌ح‌طلبی است که پیروز شده است.

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛مطلوب است حزب اهداف و برنامه‌های خود را در بخش‌های مختلف جامعه با افکار عمومی در میان نهد و برای مخاطبان خود مدل مناسب دولت را طراحی و بدان اشاره نماید. در این مدت حزب فرصت خواهد داشت الگویی از دولت سایه را که در صورت نیل به قدرت به آن هویت واقعی خواهد داد، به افکار عمومی نشان دهد. در این صورت چه کروبی به صحنه بیاید یا نیاید، چه رای بیاورد و چه نیاورد، این حزب اعتماد ملی است که پیروز واقعی انتخابات آینده است.

کارگزاران

«یکی این پایین تو را همیشه دوست دارد» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی کارگزاران به قلم  پرویز نوری است که در ابتدای آن می خوانید؛:دو چشم‌آبی درخشان این موجود نازنین، این بازیگر پراستعداد، این شخصیت انسان‌دوست برای همیشه خاموش شد. پل نیومن، یک‌بار در جایی گفته بود: «من خودم می‌خواهم سنگ قبرم را بنویسم. می‌نویسم اینجا پل نیومن خوابیده، کسی که به خاطر تغییر رنگ چشمانش به رنگ قهوه‌ای از دنیا رفت.» یادم هست نخستین‌بار او را در نقشی تاریخی از فیلم «جام نقره‌ای» در سینما رکس دیدم. همان موقع احساس کردم چهره‌ای است که به دل می‌نشیند، هرچند بازی‌اش و تیپ‌اش تقلیدی از مارلون براندو بود. براندو در آن زمان شهره بود و هر بازیگر جوانی می‌خواست جای او باشد و ژست و حرکات خاص او را تکرار کند. پل نیومن بعدها با «ادی پنجه‌طلایی» بیلیاردباز و «لوک خوش‌دست» و «بیلی دکید» تیرانداز چپ‌دست نشان داد براندو نیست و برای خودش تیپ جداگانه‌ای است که می‌تواند با هرگونه نقشی و در قالب هر شخصیتی، همان باشد که باید.

پل لئونارد نیومن در کلیوزلند اوهایو به سال 1925 متولد شد. پسر صاحب یک مغازه لوازم ورزشی بود. پس از تحصیل، در جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی درآمد و والدینش از او خواستند شغل تجارت را ادامه دهد. اما پل به سینما علاقه داشت و به مدرسه درام «ییل» گام نهاد و سپس دوره آکتورزاستودیو را در نیویورک گذراند. اولین حضورش در نمایشنامه ویلیام اینچ «پیک نیک» در برادوی بود و خیلی زود توفیق آن را یافت تا نقش نخست فیلم «جام نقره‌ای» را در سال 1954 عهده‌دار شود. پل نیومن به سال 1958 به خاطر بازی در فیلم «تابستان گرم طولانی» جایزه بهترین بازیگر از جشنواره کن را گرفت. او دوبار برای بازی‌های عالی‌اش در «گربه روی شیروانی داغ» (1958) و «بیلیاردباز» (1961) نامزد جایزه اسکار شد. به خاطر بازی در وسترن «بوچ کسیدی و ساندنس‌کید» در سال 1969 جایزه بهترین بازیگر را از آکادمی فیلم انگلستان دریافت کرد. سرانجام در سال 1986 برای بازی در دنباله فیلم «بیلیاردباز» با عنوان «رنگ پول» جایزه اسکار را به دست آورد.

پل نیومن ضمنا به کارگردانی هم اشتیاق نشان داد و در سال 1968 فیلم «ریچل ریچل» با شرکت همسرش «جوآن رودوارد» ساخت. او مرد خانواده بود و تا آخر عمرش با همسر خود زندگی کرد.
به پل نیومن «خوش‌شانس بزرگ» لقب دادند زیرا شرکت غذایی‌اش خاصه سس‌هایش میلیون‌ها دلار هرساله نصیبش می‌کرد. اما او بیشترین این درآمد را به امور خیریه تخصیص داده بود.

پل نیومن یکی از آخرین غول‌های نسل بازیگران معبد سینما بود. هنگامی به یاد «راکی گراسیانو» قهرمان بوکس در فیلم «یکی آن بالا مرا دوست دارد» می‌افتیم، بی‌اختیار به ذهن‌مان می‌زند: «یکی هم این پایین همیشه تو را دوست خواهد داشت.»

ابتکار

«پف سیاست خارجی روسیه» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ابتکار است که در ابتدای آن می‌خوانید؛آنچه که در نگرش عمومی یک پژوهنده اهل سیاست در ایران از رفتار روسیه ترسیم می شود، این است که ذوق زدگی و محاسبه نابخردانه در قضاوت نسبت به همراهی دیگران با اهداف سیاست خارجی کشورمان می تواند آفتی باشد که سرنوشت نسل کنونی و تاریخ کشور را به تلخی رقم زند. یادداشتی از سیدعلی موجانی، پژوهشگر حوزه روابط بین الملل بی تردید میرزا حسن خان اعتماد السلطنه کاتب و وقایع نویس عصر ناصر الدین شاه قاجار، یکی از معدود رجال سیاسی زیرک و فطین ایران آن روزگار است که به دلیل اشراف خود بر ضمایر و دقایق حوادث روزانه بخش عمده ای از دوران سلطنت پنجاه ساله شاه قجر قضاوت هایش حائز اعتبار و اعتنا است. او در کتابی که خلسه نام نهاده کوشیده است تا در رویای خود صدراعظم های بزرگ عهد ناصری را در یک محکمه فرضی به پاسخگویی وا دارد. اگرچه در نگاه اول کتاب خلسه جنبه تخیل نویسنده را هویدا می کند اما با عنایت به محدودیت های عرصه گفتار و نوشتار عصر استبداد ناصری، این متن زیرکانه حاوی پیام های جدی برای رجال سیاسی اعصار بعد از خود است. در مجموعه محاکمات خیالی، نویسنده به گفتگو با میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم دستگاه سلطان صاحبقران پرداخته و از او در مورد ماجرای عدم همراهی روسیه با ایران و ناموفق ماندن سیاست های روس مدارانه عصر صدارت او پرسش می کند. نویسنده، در پی این سوال خود پاسخی را از قلم خود بر زبان امین السطان می راند که نغز و وافی به معانی متعدد است، از نظر او دولت روسیه و روسها مردمانی اند که « به پفی مشتعل شده و به تفی خاموش» می شوند. این بیان مختصر و قضاوت کوتاه بیشتر از آن جهت اهمیت و ارزش پیدا می کند که با گذشت یکصد و اندی از نگارشش، در عالم سیاست بین الملل و خاصه مناسبات ایران و روسیه مصداقی بارز و متواتر پیدا کرده است. شاید آخرین مورد از اشتعال سیاست ایرانی روسیه که تمثیل اعتماد السطنه را دگربار معنا و مصداق می بخشد، موضعگیری اخیر لاوروف وزیر خارجه کنونی آن کشور درباره نشست اعضای دائم و آلمان پیرامون برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران بود. سیاست و موضع رسمی نفی قاطع و مخالفت آشکار قدرت نوظهور روسیه در تشکیل جلسه وزرای خارجه 1+5 به دلیل مشغله کاری (!!؟) تنها چند ساعتی بیش دوام نداشت، و آن گونه که مولف خلسه پیش بینی کرده بود، قدرت و قوت موضع مشتعل رهبران کنونی کرملین نیز چون اسلاف خود، در پی گفتگوی چند دقیقه ای وزیر خارجه ینگه دنیا ( ایالات متحده امریکا) به « تفی » فرونشانده شد. در این مطلب در صدد تحلیل رخداد واقع شده و ارزیابی آن عناصری نیستم که در نظام کنونی بین الملل نمود و عینیت دارد تا با اتکا به چنین داده هایی سیاست روسیه را به قضاوت بنشینم، اما آنچه که در نگرش عمومی یک پژوهنده اهل سیاست در ایران از رفتار روسیه ترسیم می شود، این است که ذوق زدگی و محاسبه نابخردانه در قضاوت نسبت به همراهی دیگران با اهداف سیاست خارجی کشورمان می تواند آفتی باشد که سرنوشت نسل کنونی و تاریخ کشور را به تلخی رقم زند. شکی نیست که روسیه کنونی امروز یکی از کشورهای قابل اعتنا و موثر در نظام بین الملل است، اما پنداشتن اینکه روسیه قطبی مستقل و در تضاد با سیستم جهانی است، باوری نابجا خواهد بود. چرا که ظرفیت این کشور و اهداف آن اجازه نخواهد داد تا تصور کنیم مجددا جنگ سردی با معیارهای نیمه دوم قرن گذشته حادث شده و روسیه، همچون شوروی خواهد کوشید به صف بندی در برابر جریان همسان جهانی متمایل شود. اگر مطالعه تاریخ جهانی، با نگاهی کاربردی و با دقت بر ظرائف و دقایق رفتار کشورها صورت گرفته و بر مبنای وضعیت کنونی - و نه تاریخی - تحلیل شود، می توان امید داشت که قضاوت ها و تصمیم گیری ها از ضریب پایینی به جهت خطا برخوردار باشد. در این میان شیفتگی و امید واهی به بروز روند تقابلی میان روسیه و غرب، لااقل در موضوع پرونده هسته ای ایران باوری محال است. فراموش نباید کرد که پوتین نخست وزیر کنونی و رئیس جمهور سابق که خود معمار تحول و شکل گیری « روسیه نوین » است، با همه اقتدار و قاطعیت رفتاری خود طی دو دوره رهبری قدرت روسیه تنها چند روز قبل از « پف » سیاسی وزیر خارجه دولتش اظهار کرد که روسیه "با ثبات قدم و از روی ندای وجدان" با شرکای خود در مورد ایران همکاری کرده است. بلکه نخست وزیر روسیه در این نوشتار که در سایت شخصی اش انتشار یافته اضافه می کند که دلیل کشورش در این همراهی « نه به دلیل این است که کسی از ما چنین خواسته است و نه به خاطر آنکه می خواهیم در چشم دیگران خوب جلوه کنیم، بلکه ما این کار را می کنیم چون در راستای منافع ملی ماست، زیرا در این مورد، منافع ما با منافع بسیاری از کشورهای اروپایی و منافع آمریکا سازگار است."اساس دیپلماسی کنونی روسیه، بر فرصت طلبی بنا یافته است و این اگرچه برای منافع ملی آن کشور امر نیکویی است، اما برای همسایگان و شرکای روسیه خطری بالقوه است که مانع شکل گیری مناسبات پایدار یا به تعبیر امروزی استراتژیک میان آنها با روسیه خواهد شد. در چنین فضایی منطق دیپلماسی سبب می شود تا همسایگان روسیه نیز در برابر رویه کرملین از ابزار مشابهی بهره گیرند. ابزاری که در میان مدت لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره روسیه نوین ولادیمیر پوتین وارد خواهد ساخت. ایرانیان، یکی از همسایگان آن کشور در حافظه تاریخی خود خاطرات تلخی را از روسیه دارند، برخلاف باور رایج که سخن از شهرهای قفقاز و انتزاع آنها در پی معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای، یا اشغال آذربایجان و حمایت از فرقه دمکرات به عنوان فصول تلخ روابط با روسیه دارد، به زعم نگارنده، آنچه درباره روسیه برای ایران یکصد سال اخیر دردناک و جبران ناپذیر بود، تحولاتی است که در بطن جامعه روسی بروز یافت و جنبه جهانی پیدا کرد. تحولاتی که سبب شد تجار آذربایجان، گیلان و مازندران پس از انقلاب بلشویکی مصمم شوند تا روبل های بی ارزش عهد تزاری را در سماور روسی خود ریخته و با قند روسی چای دم کشیده از آتش روبل بی ارزش را سرکشند، و یا تغییراتی که منجر شد تا به دلیل فروپاشی نظام شوروی فولاد الگوی صنعتی ایران معاصر، از اسلوب غیر روسی پیروی کند. با این تفسیر دور از انتظار نخواهد بود که تکرار تجربیات تاریخی مجددا حادث شده و به آنجا منتهی شود که صنعت هسته ای نوپای کشور که مصداق آن در بوشهر جنبه نمادین یافته نیز الگویی غیر از « روسیه نوین » را برگزیند.

آفتاب یزد

«هم رحم کنید و هم صبر!» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در ابتدای آن می‌خوانید؛طرح تحول اقتصادی و زمان مناسب برای اجرای آن، از سوژه‌هایی است که موجب تحرک فراوان در میان دولتی‌ها و باعث افزایش نگرانی‌ در میان غیردولتی‌ها – اعم از کارگزاران حکومتی و کارشناسان غیرحکومتی – شده است. رئیس جمهور و همکاران او به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی این طرح، نسخه شفابخش اقتصاد ایران است و غیردولتی‌ها نگران آن هستند که تصمیمات دولت در این مورد، چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. برخی از اندیشمندان هم <میان‌داری> می‌کنند و ضمن ضروری دانستن تحول در اقتصاد کشور، هر نوع تعجیل در اجرای طرح موسوم به تحول را خطرناک می‌دانند. اما برآیند اظهارنظر مسئولان دولتی نشان می‌دهد اگر بتوانند در ماه‌های پایانی دوره مسئولیت خود، طرح را اجرا خواهند کرد.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛تغییر و جابجایی مکرر مهره‌های کلیدی در تیم اقتصادی کابینه، بهترین گواه براین امر است. افزایش روز افزون انتقادات و گسترش فزاینده طیف منتقدان، نشانه دیگری است که ثابت می‌کند برخلاف ادعای دولتمردان، انگیزه‌های سیاسی و جناحی، نقش قابل توجهی در مخالفت با برنامه‌های دولت ندارد بلکه بسیاری از نمایندگان مجلس و صاحب‌نظران حکومتی وغیر حکومتی، نسبت به نادرست بودن بعضی از سیاست‌های دولت اطمینان قطعی پیدا کرده‌اند و جز بخشی از همکاران دولت – که آنها نیز در حال ریزش هستند – کسیحمایت از این برنامه‌ها را بر نمی‌تابد. برخی وعده‌های اجرا نشده و سرنوشت پیش‌بینی‌هایی که توسط عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در تریبون‌های علنی اعلام شده و می‌شود از دلایل دیگری است که می‌توان به استناد آنها وجود اشکال در مکانیزم تصمیم‌گیری‌های دولت را اثبات نمود. سال گذشته پس از آغاز سهمیه‌بندی بنزین، رئیس جمهور به مردم وعده داد اجرای این طرح، صرفه جویی‌های قابل توجهی در کشور ایجاد خواهد کرد که از محل آن می‌توان به توسعه شبکه‌های حمل و نقل درون و برون شهری پرداخت.

در بخش دیگر می خوانید؛اما در این مدت، خبر خاصی از توسعه بیمه بیکاری در اختیار مردم قرار نگرفت. در همین دوره زمانی نشانه ویژه‌ای از تسریع پروژه‌های راهسازی برون شهری مشاهده نگردید. مسئولان شهرداری تهران هم مکرراً ادعاهایی مطرح کردند که مفهوم آن، تاخیر در پرداخت اعتبارات مصوب شبکه‌های حمل و نقل درون شهری یا عدم پرداخت این اعتبارات بود. همه این نمونه‌ها ثابت می‌کرد که یا مسئولان دولتی در برآوردهای اولیه از پیامدهای مالی طرح سهمیه‌بندی بنزین دچار خوش‌بینی‌های غیرکارشناسی هستند و یا به دلیل ضعف‌های مدیریتی، قادر به اجرای وعده‌های خود نمی‌باشند. احتمالاً مسئولان دولتی خواهند گفت که افزایش نرخ نفت و فرآورده‌های آن – مانند بنزین – غیرقابل پیش‌بینی بوده و همین امر، محاسبات آنها را بر هم زده است که برای این ادعای احتمالی، دو پاسخ وجود دارد.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛در سال 87 دو اتفاق دیگر هم افتاد که نشان داد حتی اگر تصمیمات دولتی در مسیر صحیح و با استفاده از نظرات کارشناسی اتخاذ شود، بدنه اجرایی دولت در عملی ساختن بعضی پروژه‌هاینه چندان بزرگ، با مشکلات اساسی مواجه است. در ماه‌های اولیه سال، تعدادی از نمایند‌گان مجلس، نگرانی خود را از عدم پرداخت بخشی از حقوق و مزایای معلمان در استان‌های گوناگون – علیرغم گرفتاری‌های فراوان این قشر زحمتکش– اعلام کردند و از اینکه دریافتی این گروه از معلمان نسبت به سال گذشته کاهش داشته است ابراز تاسف نمودند.

در پایان سرمقاله می‌خوانید؛آنچه که در خصوص مکانیزم‌های تصمیم‌گیری و توانمندی ‌های اجرایی مطرح شد نگرانی‌ها در خصوص هر نوع تعجیل در اجرای طرح بزرگ و بی سابقه تحول اقتصادی را افزایش می‌دهد و لذا جا دارد مجلس و سایر نهادهای قدرتمند، با استفاده از اختیارات قانونی خود مانع هر اقدامی شوند که ممکن است قبل از اجماع نسبی کارشناسان نسبت به ‌طرح تحول اقتصادی صورت گیرد. رسانه‌ها هم که فاقد قدرت تاثیرگذاری در این خصوص هستند باید ترحم به ضعیف ترین اقشار جامعه را خواستار شوند زیرا اجرای کارشناسی نشده طرح تحول اقتصادی، می‌تواند زندگی روزمره بسیاری از آنها را دچار اختلال جدی کند.
 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها