گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز

پایان خواب‌های طلا‌یی

روزنامه‌ی های صبح امروز پنجشنبه در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل ایران و جهان پرداخته‌اند از جمله «مساله محورى در فرهنگ»،«رازگشایی از اپوزیسیون خارج نشین»،«پایان خواب‌های طلا‌یی»،«توصیه‌های پنج وزیر»،«عقلانیت ، بستر کارساز»و... که گزیده برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۰۲۹۸۶

جوان

«مساله محورى در فرهنگ» عنوان بخش دوم و پایانی سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جوان به قلم مدیر مسئول است که در آن می‌خوانید؛اگرچه کارهاى شایسته اى نیز در زمینه ترویج فرهنگ قرآنى انجام گرفته است اما واقعیت این است که انتظارات بیش از این مى باشد.
دو مثال مذکورگویاى این است که نگاه ما در عرصه فرهنگى مساله محور نبوده است و بنا بر سلایق مدیران فرهنگى تصمیم گیرى هاى فرهنگى عوض شده است. حتى در برخى اوقات نگاه به فرهنگ از سر تفنن بوده است و به این نکته توجه نداشته است که اگر در یک حرکت فراگیر بتواند نهضت کتابخانه سازى، ترویج فرهنگ کتابخوانى نه در مناطق برخوردار شهرها بلکه در عمق روستاها و مناطق غیر برخوردار انجام گیرد بعد از مدتى ثمره عظیم تولید فکر و بهبود و ارتقاى رفتار فرهنگى جامعه را شاهد باشیم.
نگاه فوق یک نگاه مساله محور به عرصه فرهنگ است تا این که مبالغ هنگفتى صرف سمپوزیوم هاى مجسمه سازى آن هم براى نصب در پارک ها و مناطق برخوردار و جشنواره هاى بى حاصل و بى ثمر صرف شود و هیچ حاصلى هم به نفع عموم مردم نداشته باشد.
یک نگاه دیگر در عرصه مساله محورى در فرهنگ احداث خانه هاى مشق در مناطق پر جمعیت شهرها مى باشد که دانش آموزان بتوانند فارغ از خانه هاى متراکم و کوچک با فراغ بال در محیط مناسبى نزدیک منزل به نوشتن و خواندن بپردازند.
نگاه مسئله محور به فرهنگ نه تنها مظلومیت فرهنگى را رفع مى کند بلکه به ایجاد عدالت فرهنگى نیز مدد مى رساند.
هر کدام از شما و ما در محیط زندگى و کارمان به ده ها معضل بر مى خوریم که با اقدامات فرهنگى مى توانیم آنها را به خوبى حل کنیم.
امروز مهمترین مشکل در عرصه فرهنگى بى توجهى به موضوع مساله محورى است که ایجاد عدالت فرهنگى را مانع خواسته هاى خود مى دانند.

جمهوری اسلامی

همچون پنجشنبه های گذشته روزنامه‌ی جمهوری اسلامی سرمقاله‌ی خود را با عنوان «تحلیل سیاسی هفته» به مسائل گوناگونی که در ایران و جهان اتفاق افتاده اختصاص داده است.

این هفته ماه مبارک رمضان از نیمه گذشت . ماه پر فضیلت ضیافت الهی که به نیمه می رسد همه جا آئینه دار سفره احسان کریم اهل بیت (ع ) امام حسن مجتبی می شود; همو که عابدترین و بخشنده ترین انسانها بود و به واسطه جود و سخاوتش سه نوبت همه اموال خود را در راه خدا انفاق کرد.
این هفته از فضیلت دیگری نیز برخوردار است چرا که ساعات پایانی آن به شبهای قدر گشوده می شود. در این شب ها مغفرت الهی به روی بندگان آغوش می گشاید و جلوه رحمانیت و غفران کبریایی تجلی می یابد. لحظات این شبها آنچنان ذیقیمت است که با هزاران ماه هم قابل قیاس نیست . پس زهی سعادت برای آنان که در شبهای قدر تفکر در احوال خویش نموده و جان تیره را با موج اشک صفا دهند و حساب خود را با خدای بی همتا صاف کنند. همچنین در این شبها ملائک از عرش بر فرش نازل شده و برات آزادی از دوزخ را که به امضای ولی الله الاعظم امام زمان (عج ) رسیده برای بندگانی که زمینه اصلاح و توبه را در خود ایجاد کرده اند به ارمغان می آورند. بنابراین فردا شب در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان دل های لبریز از عشق به مولی الموحدین علی علیه السلام با گونه های نمناک از قطرات اشک دستان به آسمان کشیده و جان های به لب رسیده ظرف های وجود را از اقیانوس بی کران رحمت الهی پر می کنند و خود را برای بهره گیری از مکتب امیرمومنان و اسوه عدالت پیشگان آماده می کنند.

در این هفته همچنین در و دیوار شهرها بوی شهدا و ایثارگریهای دوران دفاع مقدس را می دهد و بازماندگان کاروان حماسه و ایثار خود را برای بزرگداشت هفته دفاع مقدس آماده می کنند . در روز 31 شهریور سال 59 شجره ای نوپا مورد هجمه برنامه ریزی شده استکبار جهانی قرار گرفت تا خناسان بین المللی را از پدیده ای به نام « انقلاب اسلامی » خلاصه کند که در مدت کوتاه عمر خویش توانسته بوده در منطقه خاورمیانه ریشه دوانده ملتها را به آگاهی و عدالت خواهی فراخواند ولی مردان و جوانان این مرز و بوم با شجاعت و شهامت تمام ایستادند و این انقلاب را از شر اهریمنان رهاندند. خوشبختانه این دفاع جانانه آنچنان نتایجی را دربرداشت که این انقلاب را از همیشه مقتدرتر ساخت و باعث هزیمت دشمنان انقلاب شد به گونه ای که اکنون صدام به جهنم واصل شده و حامیانش نیز در منجلاب رسوایی دست و پا می زنند.
در این هفته همچنین جنب و جوش آغاز سال تحصیلی جدید با حضور شکوفه ها در مدارس آغاز شد و حدود 14 میلیون دانش آموز در هفته آینده با آغاز پائیز طبیعت بهار علم و دانش را در سنگر مدارس آغاز و موج آگاهی را در مراکز آموزشی ایجاد خواهند کرد.

هفته جاری انتشار گزارش جدید البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره فعالیت های هسته ای ایران بار دیگر موجی جدید در رسانه های غربی علیه جمهوری اسلامی ایران بوجود آورد. هر چند گزارش جدید البرادعی از آخرین وضعیت هسته ای ایران دارای وجوه مثبتی بود اما همانند دفعات پیشین جملاتی دو پهلو مبهم و بعضا بندهایی منفی را علیه منافع حقوقی و فنی ایران دربرداشت آمریکا و متحدانش آنرا بزرگنمایی کرده و بر روی آن مانور دادند.

نگاهی گذرا به گزارش جدید آژانس نشان می دهد که همانند گذشته البرادعی بخش نخستین گزارش خود را به تایید همکاری های گسترده ایران با نهاد عالی بین المللی در امور هسته ای اختصاص داده و تقریبا در 10 پاراگراف اول متن این گزارش جنبه های مثبت روند پرونده هسته ای ایران را مورد اشاره قرار داده است . از جمله مهمترین بند مثبت گزارش البرادعی به پاراگراف (23 ) مربوط می شود که در آن تاکید شده است : « آژانس قادر بوده به راستی آزمایی عدم انحراف مواد هسته ای اعلام شده در ایران ادامه دهد. ایران به آژانس دسترسی به مواد هسته ای اعلام شده و دسترسی به گزارش های لازم مربوطه درباره مواد هسته ای در ارتباط با مواد و فعالیتهای هسته ای اعلام شده را داده است . » همچنین در پاراگراف 2 و 3 تاکید شده که « تمامی مواد هسته ای در نیروگاه غنی سازی سوخت و همچنین تمامی آبشارهای نصب شده تحت بررسی نظارت و احاطه آژانس قرار دارند. » اما مواردی سیاه و خاکستری نیز در گزارش مدیرکل آژانس وجود دارد که نشان می دهد که البرادعی به سیاق سبک نوشتارهای پیشین خود با بکارگیری مهارتی ویژه در نگارش این متن ضمن اشاره ای گذرا به برخی جنبه های مثبت همکاری های گسترده و شفاف جمهوری اسلامی با آژانس در بیش از 16 پاراگراف از مجموع 26 پاراگراف متن گزارش جملاتی مبهم و منفی علیه ایران مطرح کرده است .

در این پاراگراف ها برای نمونه بندهایی همچون « عدم پیشرفت کافی درباره مطالعات ادعایی و برخی مسائل نگران کننده » « امتناع ایران از تعلیق فعالیت های مرتبط با غنی سازی اورانیوم برخلاف تصمیمات شورای امنیت » و « نصب آبشارهای تازه و بکارگیری نسل جدیدی از سانتریفیوژها با اهداف آزمایشی » « فراهم نکردن امکان دسترسی بازرسان آژانس به دیگر اماکن اشخاص و اسناد مرتبط با ساخت سانتریفیوژها » « تحقیق و توسعه درباره غنی سازی اورانیوم و استخراج و آسیاب اورانیوم » « لزوم شفاف سازی بیشتر » و « تصویب سریع و اجرای کامل پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای (ان .پی .تی ) از سوی ایران » به چشم می خورد که در واقع ترجیع بند گزارش تازه البرادعی از آخرین وضعیت پرونده هسته ای ایران را تشکیل می دهد.

این گزارش بار دیگر ثابت کرد مساله هسته ای ایران یک پرونده صرفا حقوقی و فنی نیست بلکه پرونده ای است کاملا سیاسی که با روابط قدرت در سیستم بین المللی ارتباطی مستقیم دارد. از این رو به خاطر حضوری که ایران در نظام بین الملل دارد این پرونده به عنوان نمادی از فشار مورد استفاده قرار گرفته است . هر چند در بعد فنی گزارش های مختلف البرادعی بارها منطق ایران مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای اش را به درستی اثبات کرده اما در اثر فشارهای سیاسی قدرت های سلطه گر غربی به رهبری آمریکا همواره بندهای منفی در گزارش آژانس از وضعیت فعالیت های هسته ای ایران گنجانده شده تا زمینه های گسترش فشار بر ایران همیشه وجود داشته باشد. از این منظر به نظر می رسد همچون گذشته وجود بندهای منفی فراوان در گزارش جدید مدیرکل آژانس از روند همکاری های ایران با این مرجع بین المللی می تواند بهانه های لازم برای اعمال فشار علیه ایران را برای همکاری های گسترده و فراگیرتر نظیر بازرسی ها و ارائه اسناد فراهم آورد. همچنین این موارد می تواند بهانه ای برای آغاز گفت و گوها درباره اعمال دور تازه تحریم ها علیه ایران در چارچوب مذاکرات گروه « پنج بعلاوه یک » به شمار آید.

متعاقب این گزارش موج جدیدی از اتهام علیه جمهوری اسلامی ایران توسط رسانه های غربی به راه افتاد که در آن آمریکا مدعی تلاش تهران برای مجهز کردن موشک های دور برد خود به کلاهک های اتمی شده است . هرچند بی اساس بودن این اتهام کاملا روشن است با اینحال جمهوری اسلامی ایران آنرا بطور قاطع رد کرده و در ردیف دیگر اتهامات بی اساس آمریکا دانسته است .
در هفته جاری در صحنه بین المللی نیز شاهد رویدادهای مختلفی بودیم . این هفته تحولات عراق کماکان از اهم اخبار و گزارش های رسانه های خبری جهان بود.

درحالیکه مقامات آمریکایی طی روزهای اخیر از بازگشت آرامش به عراق سخن به میان می آورند این کشور همچنان دستخوش ناامنی ها و انفجارهای انتحاری است . هفته جاری نیز حوادث خشونت بار شمار دیگری از مردم عراق را به کام مرگ کشاند.
سفر رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا به عراق دیگر رخداد صحنه سیاسی عراق در هفته جاری بود. گیتس که همچون دیگر مقامات آمریکایی به دلیل ترس از حملات شبه نظامیان به طور سرزده وارد عراق شد از مقر نظامیان آمریکایی دیدار کرد و سپس با مسئولان دولت عراق از جمله نوری مالکی به مذاکره پرداخت . هر چند مفاد کامل مذاکرات مقامات دولتی عراق با گیتس منتشر نشده است ولی منابع مطلع بحث بر سر پیمان امنیتی آمریکا ـ عراق را از محورهای مذاکرات طرفین عنوان کرده اند. درباره پیمان مذکور طی روزهای اخیر اخبار ضد نقیضی را شنیده ایم . درحالیکه مخالفین امضای پیمان موانع بر سر امضای پیمان را بسیار گسترده می دانند تا حدی که حتی آنرا غیرممکن تلقی می کنند ولی در عین حال برخی دیگر از قریب الوقوع بودن امضای پیمان مذکور خبر داده اند. در این باره هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق در هفته جاری اعلام کرد طرفین به توافق نهایی بسیار نزدیک شده اند.

با اینحال مذاکرات فشرده وزیر دفاع آمریکا با مقامات بغداد نشان می دهد که همچنان آمریکا از حصول توافق در این باره مایوس است و تلاش می کند از طریق فشارهای مستقیم و غیرمستقیم امضای عراقی ها را پای توافقنامه بگذارد.
جناحی در دولت علیرغم مخالفت های شدید که از طرف مراجع دینی شخصیتهای ملی و گروههای سیاسی ابراز شده است تمایل شدید دارد خواسته آمریکا را تامین کند و از طریق هموار ساختن مسیر انعقاد توافقنامه امنیتی بغداد ـ واشنگتن که تعهدات ننگ آوری را بر عراقی ها تحمیل می کند و تبعات سنگینی علیه ثبات و امنیت منطقه در پی دارد به کاخ سفید خوش خدمتی نماید.

از دیگر رویدادهای خارجی هفته جاری مسائل مربوط به پاکستان و اوجگیری اختلافات این کشور با آمریکا بود. این هفته درحالیکه افکار عمومی پاکستان در خشم ناشی از حمله ددمنشانه ارتش آمریکا به وزیرستان به سر می برد آمریکایی ها وقیحانه بار دیگر درصدد حمله به خاک پاکستان برآمدند که با مقابله نیروهای پاکستانی مجبور به عقب نشینی شدند.

براساس گزارش های منتشره هنگامی که هلیکوپترهای آمریکایی حامل نیروهای نظامی برای حمله به منطقه ای در پاکستان در مرز افغانستان نیرو پیاده کردند نظامیان مرزی پاکستان با تیراندازی آمریکایی ها را وادار به عقب نشینی و بازگشت کردند. این برای نخستین بار است که ارتش پاکستان به رویارویی با تهاجم آمریکا بر می خیزد و نشان از اوج گیری اختلافات دو کشور دارد. پاکستان طی روزهای اخیر صحنه تظاهرات و اعتراضات شدید علیه آمریکا بود. در همین رابطه مقامات پاکستانی از جمله رئیس ستاد ارتش و نخست وزیر پاکستان نیز آمریکا را به دلیل حمله به خاک پاکستان هدف انتقاد شدید قرار دادند.

از جانب دیگر آمریکائیها طی ماههای اخیر و مشخصا پس از روی کار آمدن دولت جدید اسلام آباد را متهم به مماشات و در برخی موارد همدستی با شبه نظامیان افراطی مذهبی مستقر در شمال پاکستان و در نواحی هم مرز با افغانستان کرده است . این اختلافات مناسبات دو کشور را شدیدا تیره کرده و چنین پیش می شود با ادامه آن ائتلاف دو کشور بر سر آنچه که آمریکا از آن به عنوان « مبارزه علیه تروریسم » نام می برد و بلافاصله پس از انفجارهای 20 شهریور 1380 نیویورک در زمان حاکمیت پرویز مشرف ایجاد شد متلاشی شود.

تشدید ضدیت با سیاستهای آمریکا در منطقه آمریکای لاتین دیگر تحول هفته جاری در صحنه بین المللی بود. این هفته چند حادثه زنجیره ای در این منطقه رخ داد تا موج رو به گسترش انزجار از آمریکا را مورد تاکید قرار دهد. « ایوومورالس » رئیس جمهور بولیوی که کشورش این روزها دستخوش آشوب های قومی و سیاسی شده است با انتساب عامل و ریشه این آشوب ها به آمریکا سفیر آن کشور در بولیوی را اخراج کرد. در پی این اقدام هوگو چاوز رئیس جهمور ونزوئلا نیز که متحد نزدیک مورالس به شمار می رود در حمایت از اقدام مورالس دستور اخراج سفیر آمریکا در ونزوئلا را صادر کرد. واشنگتن نیز متقابلا سفیر ونزوئلا را اخراج کرد. آمریکا در برابر شکل گیری سریع رژیم های ضد آمریکایی در این منطقه طی چند سال اخیر به نوعی بهت زده و مستاصل شده است و در عین حال ابزار و امکانات چندانی برای جلوگیری از این روند ندارد. اقدامات واشنگتن در آمریکای لاتین که روزگاری نه چندان دور به سبب حضور حکومت های غربگرا و متحد واشنگتن حیاط خلوت آمریکا محسوب می شد به تحرکات منفعلانه محدود شده است . در این میان برگزاری اجلاس سران هشت کشور آمریکای لاتین در سانتیاگو و اعلام حمایت قاطع آنها از رئیس جمهور بولیوی ضربه دیگری بر کاخ سفید بود. همزمان با این تحولات پرواز بمب افکن های روسی مستقر در ونزوئلا بر فراز آبهای دریای کارائیب پیام ناخوشایندی برای دولت آمریکا داشت که هر چند مقامات واشنگتن ترجیح دادند به این گزارش واکنش شدیدی بروز ندهند و با سکوت از کنار آن رد شدند ولی قدر مسلم این است که آمریکایی ها از تحولات آمریکای لاتین نگران و عصبانی هستند.
اظهارات غیرمنتظره « ایهود اولمرت » نخست وزیر رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه ایده « اسرائیل بزرگ » مرده است اگرچه اشاره به یک واقعیت بدیهی است ولی ذکر آن از زبان یکی از سران رژیم صهیونیستی حاوی واقعیت های مهمی است که باید مورد تامل قرار گیرد. اعتراف یک صهیونیست ارشد به پوچی ادعای اسلاف خود درباره اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات در وهله اول این مطلب را می رساند که صهیونیستها از دستیابی به قلمرو موعود که برپایه یک سری جعلیات و مطالب تحریفی منتسب به کتاب های مذهبی یهود استوار بوده است کاملا قطع امید کرده اند.

نکته دومی که می توان از سخنان اولمرت برداشت کرد این است که رژیم صهیونیستی در شیب تند اضمحلال و فروپاشی قرار گرفته است و اولمرت در واقع می خواهد به صهیونیستها این پیام را بدهد که به جای دلخوش کردن به اوهام و تصورات خیالی تمام تلاش خود را صرف حفظ قلمرو محدودی که صهیونیستها در اختیار دارند نموده تا از این طریق بلکه موجودیت به شدت در خطر اسرائیل نجات یابد. نکته دیگری که باید درباره اعتراف اخیر اولمرت مورد تاکید قرار گیرد نقش مقاومت و مبارزات ضد صهیونیستی در وادار ساختن نخست وزیر رژیم صهیونیستی به این موضع گیری است . بدون تردید صهیونیستها در اندیشه تشکیل کشوری به وسعت از نیل تافرات بوده و هستند و اگر امروزه از آن عقب نشینی می کنند بر اثر عجز سرخوردگی و استیصالی است که در مواجهه با مبارزان ضد صهیونیست در فلسطین و لبنان دچار آن شده اند. این امر ضرورت ادامه مقاومت را مورد تاکید قرار می دهد. قطعا هرگونه عقب نشینی از مبارزه و مقاومت صهیونیستها را بار دیگر به تحقق رویای اسرائیل بزرگ ترغیب خواهد کرد و متقابلا تداوم مقاومت باعث خواهد شد اسرائیلی ها یک به یک به واقعیات امور از جمله لزوم واگذاری سرزمین فلسطین به صاحبان آن یعنی ملت فلسطین اعتراف کنند.

قدس

«رازگشایی از اپوزیسیون خارج نشین» عنوان سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در ابتدای آن می‌خوانید؛
«چهره های اپوزیسیون به شدت مخالف یکدیگرند و به ترور شخصیت هم می پردازند. مخالفان جمهوری اسلامی، نه تنها اوصاف اپوزیسیونی ندارند، بلکه به شدت مخالف یکدیگرند و به ترور شخصیت هم می پردازند. آنان بر تخریب افراد مطرح درون خود اجماع دارند و تنها اقدامشان صدور بیانیه و مقاله است.»
سطور فوق اظهارنظرهای یکی از اعضای بریده از نظام جمهوری اسلامی است که در سالهای اخیر با امید ضربه زدن به انقلاب اسلامی، راه افراط را در پیش گرفت و با رفتارهای اپوزیسیونی تلاش نمود ضمن زیر سؤال بردن مبانی اندیشه ای نظام، شهروندان را به نافرمانی مدنی ترغیب نماید.

در ادامه سرمقاله می خوانید؛بر کسی پوشیده نیست، موقعیت و شرایط مخالفان خارج نشین از سوی بیگانگان مورد حمایت قرار می گیرد و ضمن ارتباط ارگانیک با گروه های مخالف در طیفهای گوناگون مبارزاتی، سوژه براندازی نظام را هیچ گاه از دستور کار خارج نخواهند کرد. بدین ترتیب، آنها ضمن داشتن اوصاف اپوزیسیونی، تلاشهای مستمر با حلقه های مخالفان و جریانهای خارجی علیه نظام را در نشستهای محفلی و غیرمحفلی تعقیب می کنند. اگر با اندکی تعمق، رخدادهای جهانی که به نحوی به امنیت ملی و منافع ملی این کشور مرتبط می شود واکاوی گردد، نقش گروه های برانداز را در همراهی و همسویی با تلاشهای به اصطلاح جهانی نمی توان نادیده گرفت.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛شرایط امروز انقلاب اسلامی با 30 سال قبل بسیار متفاوت است. اکنون جمهوری اسلامی به جوانی تنومند تبدیل شده است که دیگر کسی را یارای مبارزه با آن نیست. در بدو پیروزی انقلاب اسلامی، مشکلات عدیده داخلی و خارجی کیان نظام را تهدید می کرد و موج عظیم مخالفتهای منطقه ای نیز مزید بر علت شده بود، مخالفان خارج نشین شرایط را مغتنم دانستند و برای عملی کردن ایده های شیطانی خود فرصت را مناسب دیدند، ولی هیچ گاه نتوانستند به اهداف خود دست یابند. اکنون توانمندی نظام، بر اساس باور تحلیلگران غربی، حیات خلوت آمریکا در منطقه خاورمیانه را بر اساس بیداری اسلامی به چالش کشیده است. آنان در ادامه سخنانشان، به وضعیت مالی ایرانیان پرداخته و در این زمینه اشعار می دارند: ایرانیان ثروتمند زیادی در خارج کشور زندگی می کنند که بیش از 800 میلیارد دلار سرمایه دارند، اما در شرایطی که دموکراسی خواهان و آزادی خواهان ایرانی به شدت نیازمند تلویزیون ملی هستند، تاکنون ثروتمندان ما حاضر نشده اند سرمایه این کار را تأمین کنند.

قلندریان در ادامه سرمقاله نوشته است؛فریب خوردگان با سرمایه جرج سورس نسخه انقلابهای نارنجی را در ایران با رویکرد دموکراسی خواهی -که به لحاظ نظری و مبنایی مانیفست جمهوریخواهی آقای گنجی را تفسیر میدانی می کرد- پیش گرفتند و فعالیت گسترده ای را بر اساس کدهای بیرون از مرزها تعقیب نمودند؛ ولی بافت فکری و ساختار شخصیتی شهروندان ایرانی در دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی از یک سو و ضعف و موقعیت رو به اضمحلال اپوزیسیون از سوی دیگر، آنها را در پیگیری نسخه ایرانی پروژه دموکراسی طلبی، با ناکامی مواجه ساخت.

در بخش پایانی سرمقاله می‌خوانید؛به نظر می رسد، آقای گنجی یأس و ناتوانی همکاران خارج نشین اپوزیسیونش را با استعمال الفاظ فانتزی سیاسی فرا فکنی نموده و با لحنی دیپلماتیک، ورشکستگی آنها را اعلام داشته است. لذا اقدامهای دشمنان - ایرانی و غیرایرانی- درخصوص نظام جمهوری اسلامی، ایده ای آرمانی و دست نیافتنی تلقی می گردد که آقای گنجی ضمن ایمان داشتن به آن، نافرجام بودن اقدامهای اردوگاه فکری اش را با ادبیاتی عقلانی و سیاسی بیان کرده است.
 
کیهان

«عقلانیت ، بستر کارساز» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در ابتدای آن می خوانید؛حفظ آرمان ها و اهداف انقلاب مهم ترین اصلی است که مسئولان و کارگزاران نظام باید وجهه همت خود قرار دهند و با جهت گیری اسلامی بر آن پای بفشارند. آنچه در این میان از اهمیتی مضاعف برخوردار است یافتن راه هایی است برای وصول و رسیدن به آن آرمان ها و اهداف متعالی. و آنچه بسیار خطرناک است انحراف از دالان و مسیری است که به آرمان های انقلاب و نظام ختم می شود. از همین روی رهبر معظم انقلاب با تاکید بر گفتمان امام(ره) و پایداری بر اصول و مبانی انقلاب و صبر در برابر حفظ آرمان ها و اهداف نظام- هفته گذشته و در جمع مدیران و کارگزاران و مسئولان قوای سه گانه- یافتن راه هایی برای رسیدن به آن آرمان ها و اهداف را «عقلانیت» نام نهادند. طرح مسئله عقلانیت و تصریح بر حاکمیت آن بر تمامی ارکان نظامی که با مبانی اسلامی شکل گرفته و عینیت یافته از سوی «آقا»، هشداری است که غفلت در برابر آن نابخشودنی است.

در ادامه یادداشت روز کیهان آمده است؛البته بدیهی است که ریشه این عقلانیت را باید در مکتب لیبرال- سرمایه داری جستجو و کنکاش کرد. از نگاه این مکتب، انسان دارای مجموعه ای از امیال، غرایز، نیازها و خواسته ها است که باید به آن امیال و نیازها به هر نحوی پاسخ داده شود.

در ادامه می خوانید؛بسیاری از قدرت ها و دولت های غربی بر پایه همین عقلانیت روزگار می گذرانند و با نگاهی تک بعدی به دنیا صرفا به دنبال توسعه و پیشرفت مادی هستند. بر همین اساس و در جهت ارضاء امیال و نیازهای افزون طلبانه شان برای رسیدن به آنچه که اسمش را پیشرفت و توسعه نام نهاده اند دست به هر اقدامی می زنند چون در مخیله آنها انسان موجودی تک ساحتی و دارای امیال و غرایز و نیازهاست و به تبع آن حکومت باید به این نیازها و غرایز پاسخ دهد و تکیه بر کلیدواژه ها و مفاهیمی چون صلح، آزادی، عدالت، حقوق بشر و... وسیله ای است تا در پوشش آن مقاصد مادی گرایانه و غیرانسانی تامین گردد.

نویسنده کیهان معتقد است؛عقلانیت ناب اسلامی برخلاف آن نفسانیتی که خود را عین عقلانیت می نمایاند با فرعونیت قدرت های زیاده خواه و رسیدن به توسعه و پیشرفت مادی از هر طریق و با هر وسیله مخالف است، اما این توانایی و قابلیت را داراست که امور را به نحو مطلوب و شایسته و با حفظ کرامت انسانی اداره و مدیریت کند.

در بخش دیگر یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان می‌خوانید؛ ضعف برخی اشخاص و احزاب و گروه های سیاسی که در میدان نبرد و مبارزه میان عقلانیت اصیل اسلامی و عقلانیت تصنعی و ساختگی غربی و لیبرال- سرمایه داری سستی به خرج می دهند و تازه برای اینکه نشان بدهند قافیه را نباخته اند مدعی عقلانیت و اعتدال هم می شوند، پذیرفتنی نیست. و هشدار رهبر انقلاب که بعضی ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، و با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین المللی می خواهند از مبانی انقلاب کم بگذارند در همین زمینه است.

حسام الدین برومند نوشته است؛همانطور که باز «آقا» در سخنان اخیرشان در جمع کارگزاران نظام بیان فرمودند، عقلانیت به معنای تسلیم و یا هزیمت نیست، بلکه برای پیش رفتن و در جهت یافتن راه هایی برای هرچه موفق ترشدن در رسیدن به آرمان های انقلاب و اسلام است.
قطعا برخی گروه ها و جریان های سیاسی ای که صریحا بیان می دارند حکومت وظیفه «هدایت مردم» را برعهده ندارد و اسلام هم نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ندارد- تا القاء نمایند اسلام آتوریته لازم را برای پیاده کردن احکامش ندارد- و نهایتا نتیجه بگیرند که برای برون رفت از مشکلات، عقلانیت- البته از نوع لیبرال، سرمایه داری- کارگر خواهد بود؛ خارج از حوزه عقلانیت اصیل حکم رانده اند و این یا ناشی از ناآگاهی نسبت به مبانی و اصول اسلامی است و یا آنکه منافع و موقعیت شان را درخطر می بینند و رسیدن به خواسته هایشان را در گرو اصول سرمایه داری غربی می دانند و بر این پایه عقلانیت لیبرال-سرمایه داری را فریاد می زنند.

در پایان یادداشت آمده است؛و بالاخره مردم مسلمان و پایبند به خط انقلاب و امام(ره) نیز باید در بزنگاه حساس و سرنوشت ساز انتخابات ها، گفتمان و شعارهایی را برگزینند که برخاسته از مبانی انقلاب و اصول آن است تا خروجی این گزینش ادامه مسیر در جهت خط انقلاب و امام(ره) باشد و در اینصورت است که می توان عقلانیت اصیل را در ارکان نظام استمرار یافته دید.

دنیای اقتصاد

«عدالت و طرح یارانه‌ها» عنواتن سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم اباذر معین کفیلی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛تقریبا قریب به اتفاق کارشناسان اقتصادی بر لزوم ایجاد تحول اقتصادی جهت حل مشکلات ساختاری اقتصاد کشور متفق‌القول هستند،اما در مورد نحوه (شیوه‌های) اجرای طرح تحول اقتصادی اختلاف نظر وجود دارد که هر روزه در مطبوعات کم و بیش نظرات کارشناسان و دولتمردان منعکس می‌شود. بی‌شک در بین محورهای هفت‌گانه تحول اقتصادی، هدفمند کردن یارانه‌ها سهم بیشتری از مباحث را به خود اختصاص داده است؛ به گونه ای که هر موقع بحث تحول اقتصادی مطرح می‌شود، ناخودآگاه ذهن‌ها به سمت هدفمند کردن یارانه‌ها و پرداخت نقدی یارانه‌ها معطوف می‌گردد. در مورد نحوه پرداخت نقدی یارانه‌ها عده‌ای از کارشناسان معتقد به پرداخت یکسان یارانه هستند و عده‌ای دیگر از کارشناسان و همچنین دولتمردان معتقد به پرداخت پلکانی معکوس یارانه می‌باشند و در راستای این موضوع و بعد از اتمام فاز اول جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی خانوار افراد جامعه (افکار عمومی) به دنبال این موضوع هستند که در کدام طبقه‌بندی دهک درآمدی قرار خواهندگرفت؟ و بالاخره سهم آنها از 90 هزار میلیارد تومان یارانه (نقدی) انرژی چقدر خواهد بود؟

طرفداران پرداخت پلکانی معکوس (از جمله دولت) معتقدند که پرداخت میزان بیشتری از یارانه‌ها به دهک‌های درآمدی پایین باعث بالارفتن قدرت خرید و رفاه آنها می‌گردد و در نهایت فاصله طبقاتی در جامعه کم می‌شود.

با نگاهی نقادانه به این موضوع برخی از چالش‌های پیش روی این طرز تفکر(الگو) مورد مداقه قرار خواهد گرفت.
1 - با عنایت به تبعیت کشور از قوانین اسلامی آیا مبنای فقهی لازم در مورد پرداخت نامساوی به افراد جامعه وجود دارد؟ شاید به یاد داشته باشید یکی از مصادیق عدالت حضرت علی(ع) که در کتب درسی به عنوان یک خصلت برجسته عنوان می‌شد، این بود که بیت‌المال را به صورت یکسان بین اشراف و مستمندان تقسیم می‌کردند یا زمانی که عقیل برادر حضرت علی (ع) به جهت عائله‌مندی و فقر شدید تقاضامند سهم بیشتری از بیت‌المال بودند، با واکنش تند آن حضرت مواجه گردید. با عنایت به موارد ذکر شده در ابتدا باید نظر اسلام را از متخصصان امر (مراجع محترم تقلید) جویا شد تا طبق آن تئوری‌های پرداخت نقدی شکل بگیرد.

2 - بالفرض در مبحث تئوریک هیچ خللی بر این نظریه- با فرض شرایط آرمانی همه عوامل (از جمله سیستم اداری و مدیریتی و....)- وارد نباشد، اما در مقام اجرا آیا کشور از نظر سیستم اداری و مدیریتی و... در شرایط آرمانی به سر می‌برد تا بتواند میزان درآمد و دارایی افراد جامعه را شناسایی نماید؟ به اذعان مجریان طرح -کارشناسان نه مدیران- هنگام جمع‌آوری اطلاعات مربوط به خانوارها سطح درآمدی افراد و همچنین دارایی‌های آنها -البته در صورت ابراز- انسان را به یاد قیمت‌های چهل سال قبل می‌انداخت. و از طرفی آیا به جز راستی آزمایی در مورد اظهارات احوال شخصیه و بعضی از اقلام دارایی‌هایی که به صورت رسمی و رایانه‌ای ثبت شده، می‌توان سایر دارایی‌های افراد را که به صورت سند غیر رسمی ثبت شده است، شناسایی و راستی آزمایی کرد؟ وآیا...... و آیاهای دیگر.... در این بین کسانی که به جرم داشتن فضیلت اخلاقی صداقت از همردیفان خود از نظر درآمدی که به علت عدم اظهار صحیح اطلاعات در دهک‌های پایین درآمدی قرار گرفته‌اند، یارانه کمتری دریافت می‌نمایند و در اینجا علاوه بر پاداش به انسان‌های دروغگو، به قول معروف عدالت افقی در پرداخت یارانه رعایت نمی‌شود.

3 - آیا جز این است که تاثیرگذاران بر بازار به ویژه در حوزه انحصار با عنایت به دریافت کمتر یارانه تصمیم خواهند گرفت با افزایش قیمت اجناس کسری دریافتی را به طور غیرمستقیم جبران نمایند که در نهایت دود این گرانی به چشم دهک‌های پایین جامعه خواهد رفت.

4 - آیا معنای پرداخت پلکانی معکوس جز این است که افراد با کار نکردن- با وجود تقدس کار و مذمت تن پروری در فرهنگ اسلامی - در دهک‌های پایین درآمدی قرار می‌گیرند و یارانه بیشتری دریافت می‌کنند؟ آیا این نوع پرداخت جز تبلیغ و تشویق عملی تن پروری در جامعه نمی‌باشد؟ با عنایت به اینکه تجربه پرداخت نقدی یارانه‌ای یک تجربه نو در سطح کشور است و ممکن است بسیاری از ضعف‌ها با اجرایی شدن طرح آشکار شود و از طرفی واقعی نمودن قیمت‌ها جهت حل مشکلات اقتصادی کشور (رانت‌ها، اسراف‌ها و....) اجتناب‌ناپذیر است، لذا پیشنهاد می‌شود جهت آمادگی و مطابقت تدریجی مردم با این رفتار اقتصادی نو و کاهش عوارض آتی، ابتدا به ساکن به عنوان پیش زمینه، یارانه‌ها به صورت یکسان بین خانوارها توزیع شود تا در مرحله بعد، به دور از شتابزدگی ضمن تکمیل بانک اطلاعات ایرانیان با مطالعه دقیق‌تر و با استفاده از نظرات کارشناسی متخصصان از طیف‌های فکری مختلف عوارض احتمالی اجرای طرح اصلی در یک‌ بازه زمانی بیشتر مورد بررسی و مداقه کافی قرار‌گیرد. لازم به ذکر است که این روز‌ها جمله‌ کلیشه‌ای «یک بار برای همیشه» بین کارشناسان و بیشتر در بین دولتمردان باب شده است و به غلط تصور می‌کنند که با اقدامات یکباره و انقلابی می‌توان مشکلات را حل نمود، اما غافل از اینکه اقدامات شتابزده و انقلابی با پشتوانه مطالعاتی ضعیف باعث وارد آمدن شوک شدید اقتصادی و به تبع آن عوارض شدیدتر اقتصادی از جمله تورم، بیکاری و... خواهد شد.

مردم سالاری

«بوش و پایانی ممکن» عنوان یادداشت روز روزنامه‌‌ی مردم سالاری به قلم امیر مدنی است که در آن می‌خوانید؛ پرزیدنت بوش تا چند ماه دیگر و با پایان دوره دوم ریاست جمهوری در ماه نوامبر به تاریخ می پیوندد. ریاست جمهوری پرزیدنت بوش دارای ویژگی هایی است که ریاست وی را از ریاست دیگر روسای جمهوری بسیار متمایز می کند. انفجار در برج های دوقلو و ترکیدن حباب صنایع تکنولوژیک و اعلا ن جنگ بی مرز و بی زمان به تروریسم و به موجود مشکوک و غبار آلود القاعده و کشورهای ناهمساز با سیاست های نومحافظه کاران و آغاز جنگ هایی پر از ناکامی در افغانستان و عراق از ویژگی های بارز ریاست رئیس جمهوری است که خود را «پرزیدنت جنگ» خوانده است.
 
ریاست جمهوری پرزیدنت بوش دارای وجوه تمایز دیگری همچون بحران عمیق و مستمر اقتصادی به حدی است که ارزش سهام جنرال موتورز یعنی یکی از صنایع شاخص ایالت متحده را به کمترین حد در پنجاه سال اخیر رسانده است و سیستم بانکی آمریکا را بر اثر ترکیدن حباب وام های نااستوار مسکن (Sudprime) دچار کسری وحشتناکی کرده است.

در ادامه یادداشت می خوانید؛ سوال مطروحه این نیست که آیا اقتصاد آمریکا توان شوک جنگی دیگری را دارد و آیا ماشین جنگی به گل نشسته آمریکا در افغانستان و عراق قادر خواهد بود تا به سرزمینی پا بگذارد که شاید مفهوم سلحشوری را وارد مقولا ت تاریخی کرده است؟ به طور کلی آیا گزینه دیگری با هزینه کمتر وجود ندارد که بتواند با طرد زور در حل مناقشات از طریق مذاکراتی همه جانبه با مرکزیت سازمان ملل و رعایت حق حاکمیت دیگر ملل به بازسازی اقتصاد و وجهه آمریکا بپردازد؟

راه حلی مبتنی بر مذاکره و احتمالا  گفت و گو، موجود، ممکن و میسر می باشد و شبیه راه حلی است که پرزیدنت نیکسون با سفر به چین برگزید. واقعیت آن است که پرزیدنت بوش به جای ادامه تهدید و به کارگیری زور می تواند با کشوری که خواسته یا ناخواسته مرکز ثقل نبرد ژئو پلیتیک جهانی شده است وارد مذاکره شود. پرزیدنت کلینتون و خانم آلبرایت دارای شجاعتی بودند که آنان را قادر ساخت که با خطا دانستن کودتای بیست و هشت مرداد 1332، گامی اساسی در شکستن دیوار بی اعتمادی بردارند. پرزیدنت بوش و همکاران او نیز می توانند توانایی آن را داشته باشند تا با ترک تهدید و سیاست های مبتنی بر جنگ های کشور گشایانه که به قصد در هم کوفتن مرزهای ملی و گمرکی و به قصد کنترل منابع و گسترده کردن بازارها صورت می گیرد باب مذاکره در سطوح عالی را با ایران باز کرده و اقتصاد  مبتنی بر صلح را جانشین اقتصاد جنگی کنند تا از این طریق بتوانند در چارچوب مذاکرات ثبات و امنیت قدرت تاریخی منطقه را به حل بحرانهای  بی شمار عارض اقتصاد و سیاست تشویق نماید ضرورت شروع چنین مرحله ای به رسمیت شناختن نقش ایران در چارچوب واقعیات تاریخی موجود در ایجاد ثبات وامنیت و همچنین نگاه مبتنی بر احترام به جامعه مدنی ایران است.

در پایان یادداشت آمده است؛آن طور که هرالدتریبون می نویسد سفر پرزیدنت بوش به تهران می تواند بسیاری از مسائل منطقه را حل نماید و فصل نوینی را در تاریخ خاورمیانه بگشاید. همان طور که پرزیدنت بوش خود را نگران امنیت آمریکا نشان می دهد ایرانیان نیز به نوبه خود دارای نگرانی های امنیتی هستند.پرزیدنت کندی اظهار داشته بود که امنیت یا برای همگان است یا وجود ندارد. جنگی احتمالی دارای عواقبی به تمامی نامعلوم اما قطعا فاجعه آمیز برای همگان خواهد بود. جنگی که به گفته رابرت هانتر نماینده اسبق آمریکا در ناتو می تواند باعث ویرانی ایران شود اما امنیت آمریکا را نیز برای چندین نسل مورد تهدید قرار خواهد داد. جست وجوی، توافق آزمونی دشوار اما میسر است. آن طور که از نوشته های یکی از مشاوران جایگاه اصلی قدرت در ایران در روزنامه های لیبراسیون فرانسه، لوتام سوئیس و لا ریپوبلیکای ایتالیا بر میآید جست وجوی توافق راه حلی ممکن است. این پرزیدنت بوش است که نحوه پیوستن خود را به تاریخ بر می گزیند.

رسالت

«توصیه‌های پنج وزیر» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه است که در ابتدای آن می‌خوانید؛پنج وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده  آمریکا در نشستی مشترک خواستار تعامل با ایران شدند . “ هنری کیسینجر “ ، “ جیمز بیکر” ، “ وارن کریستوفر “ ، “ مادلین آلبرایت “ و “کالین پاول “ پنج وزیر خارجه آمریکایی از دو حزب اصلی هستند که دوران بحران روابط تهران - واشنگتن را  تجربه کرده‌اند.‌ آیا مواضع اخیر آنها که به گونه‌ای مشترک شکل می‌گیرد گویای زمزمه‌های تغییر در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران است ؟ چرا این وزرا که مجری اصلی سیاست‌های بایکوت، تحریم ، مداخله وتنبیه جمهوری اسلامی ایران درسال‌های بعد از  انقلاب بوده‌اند در این شرایط زمانی صحبت از تعامل با ایران می‌کنند؟

“هنری کیسینجر” از معماران دکترین “ نیکسون- کیسینجر” درسال‌های منتهی به  انقلاب اسلامی ایران بود و پس از آنکه آن دکترین “شاه محور” با انقلاب  1357 شکست خورد طراح نخستین اقدامات مداخله، انحراف انقلاب و بایکوت نظام سیاسی جدید ایران به شمار می‌رفت.طوری که حتی دولت‌های بعد از جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نیز همواره از نظریه‌های ضد ایرانی او در سیاستگذاری‌ها و جنگ‌های روانی مربوطه استفاده می‌کردند. آخرین حضور جدی کیسینجر در این دعوا به مشارکت ایشان در تیم یکصدنفره مشاوران  “ دیک چنی” معاون رئیس جمهور کنونی آمریکا بر می‌گردد که با طراحی اقدام جهت ایجاد هژمونی منطقه‌ای آمریکا پیشنهاد می‌کند پس از تسخیر مناطق استراتژیک موجود در عراق ،افغانستان ،لبنان و سرزمین‌های اشغالی  می‌توان ایران را با سیاست‌های غیرنظامی به تسلیم وا داشت.

“ جیمز بیکر “ وزیر خارجه بوش پدر از طراحان دکترین نظم نوین جهانی بود  که پس از شکست عراق در جنگ 1991 میلادی شکل گرفت. او نیز در آن زمان با طراحی مکانیسم 2+6 (شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به همراه سوریه و مصر ) سعی داشت که ایران بعد از عراق و شکست خورده در جنگ منزوی شود. وارن کریستوفر وزیر امورخارجه دوره اول ریاست جمهوری بیل کلینتون نیز با دکترین دموکراسی سازی در جهان به محوریت خاورمیانه اسلامی سیاست تضاد با ایران را در پیش گرفت. سیاست مهاردوگانه (ایران و عراق) در دستور کار او قرار گرفت و این سیاست را خانم مادلین آلبرایت وزیرخارجه دوره دوم کلینتون با سیاست‌های تحریم “ داماتو “ و “هلمزبرتون” همراه ساخت. در زمان این دو وزیر به رغم اینکه به واسطه حاکمیت جریان دوم خرداد در دولت ایران بیشترین “ چراغ سبزها “ را با دولت ایران مبادله کردند ولی این روابط نتیجه‌ای جزشکست نداشت به گونه‌ای که حتی تمهیدات حمله نظامی به ایران در میانه دهه 1990 م کمتر از الان مطرح نشد. بعدها هم آقای خاتمی در ایران و آلبرایت در آمریکا از فرصت سوزی‌های مربوط به آن زمانه اظهار ناراحتی کردند.

کالین پاول وزیرخارجه بوش دوم در دوره اول بود. پاول نیز با 11 سپتامبر وزارت  ‌را بحرانی آغاز کرد . ولی چون خاورمیانه به منطقه اقدام نظامی آمریکا تبدیل شد اختیار سیاستگذاری در این منطقه بیشتر بر عهده دونالد رامسفلد و تیم مشاوران معروف خود به ریاست ریچارد پرل قرار گرفت.

مباحث حقوق بشری به حاشیه رانده شد و موضوع برنامه‌های هسته‌ای ایران به بهانه‌ای برای فشار و انزوای ایران تبدیل گردید. البته پاول نیز بلافاصله بعد از کنار رفتن و آمدن خانم “رایس “ به برخی اشتباهات دولت بوش از جمله در تقابل سخت با ایران اعتراف کرد .

حال از تطبیق آن سوابق و این مواضع چند نتیجه را می‌توان گرفت :
-1 موضوع  “تقابل با ایران “ یک موضوع انتخاباتی است . جمهوریخواهان هرموضوعی حتی شرایط خانوارگی و حاملگی دختر سارا پیلین  و افتخار وی به عدم سقط جنین را برای طرح در رقابت‌های انتخاباتی بهتر از موضوع “ عراق” می‌دانند. موضوع غیرقابل دفاعی که عامل شکست آنها در انتخابات کنگره بود . دموکرات‌ها نیز با طرح ضرورت جلوگیری از بازگشت به دوران جنگ سرد ،تعامل با ایران ،‌ چین ،‌روسیه و سوریه را مطرح می‌کنند. اما همین موضوع نیز اکنون انتخاباتی است  چون حتی اگر حزب دموکرات پیروز انتخابات باشد حفظ پایگاه‌های نظامی ایجاد شده در عراق ،‌ افغانستان  و تداوم اقدامات ایذایی علیه قدرت‌های بین‌المللی رقیب و قدرت‌های غیرهمسوی منطقه‌ای را به‌عنوان بخشی از میراث ابرقدرتی خود در دستور کار خواهد داد.

-2 دو حزب برای پیشبرد سیاست حضور دولت آمریکا درخاورمیانه نیازمند دشمن هستند حتی خانم کاندولیزارایس نیز بعد از کناره‌گیری خواستار تعامل با ایران خواهد شد اما سیاست  وجود  دشمن یا ساختن دشمن در صورت عدم وجود آن همواره در دستور کار دولت‌های 30 سال اخیر آمریکا بوده است.

-3 بخشی از مواضع حاصل فشار افکار نخبگان سیاست خارجی امروز آ‌مریکا است . ‌آنها از احتمال شکل گیری یک جنگ تازه با هدف انتخاباتی در صورت افت محبوبیت جمهوریخواهان نگرانند. چون به هر حال اغلب آنها جنبه‌های حماقت آمیز رفتارهای بوش در هشت سال گذشته را از جنبه‌های منطقی رفتار او بیشتر می‌دانند.

-4 و سرانجام اینکه به رغم اوج تاریکی روابط ایران و آمریکا نخبگان گذشته و حال این کشور نمی‌توانند واقعیت قدرت و دستاوردهای مبتنی بر آن، ایران را نادیده بگیرند. طیفی از نخبگان با نظریات محافظه کارانه در سیاست خارجی  معتقدند برای پرهیز از انواع جنگ سرد و گرم باید با برخی قدرت‌های امروز دنیا همچون چین و روسیه  و بازیگران غیرقابل انکار خاورمیانه مثل ایران کنار آمد.
 
کارگزاران

«شوک صعود و نزول قیمت نفت» نام سرمقاله‌ی روزنامه‌ی کارگزاران به قلم نرسی قربان است که در آن می‌خوانید؛قیمت نفت مسیر کاهش را در پیش گرفته است. اتفاقی که آسیب‌شناسی آن به وضوح نشان می‌دهد که ریشه در افزایش سریع و غیرقابل پیش‌بینی قیمت نفت دارد. روند افزایش قیمت نفت که در ماه‌های ژانویه تا جولای سال جاری میلادی رخ داد رکورد 147 دلاری قیمت را در تاریخ بازارهای نفت جهان به ثبت رساند علل مختلفی داشت که عمده‌ترین آن ورود بیش از 65 میلیارد دلار پول در بازارهای پاینده کالاهای مختلف به خصوص نفت بود.

در ادامه سرمقاله می‌خوانید؛بار دیگر این اتفاق نیز نه‌تنها در بازار نفت که در بازار سایر کالاهایی که افزایش قیمت را تجربه کرده بودند، همه‌گیر شد و میلیاردها دلار پول تزریق‌شده به این بازارها خارج شد. این فرآیند زمینه کاهش 35 درصدی قیمت نفت را طی دو ماه فراهم کرد. فرآیند افزایش و کاهش قیمت نفت در این بازه زمانی کوتاه حکایت از آن دارد که عرضه و تقاضا را نباید عاملی تعیین‌کننده در موج افزایش و کاهش شدید قیمت نفت به حساب آورد. اوپک در زمان رشد فزاینده قیمت‌ها به منظور کنترل قیمت‌ها اقدام به بالابردن سقف تولید خود کرد اما این تجربه موفق نبود.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛ در همان روزی که اوپک میزان تولید را افزایش داد موج افزایش قیمت نفت بیش از پیش بر بازار حاکم شد. امروز نیز در شرایطی که قیمت‌ها در سراشیبی سقوط قرار گرفته است بار دیگر اوپک سطح تولید را کاهش داده است و بار دیگر نیز شکست این تجربه را به نمایش گذاشت. زیرا به‌رغم اعمال سیاست‌ کاهش تولید از سوی اوپک باز هم روند کاهش قیمت نفت در جهان ادامه یافته و البته سبد نفتی اوپک بیش از پیش کاهش قیمت را تجربه می‌کند. بنابراین تردیدی نیست که عرضه و تقاضا چنانکه به نظر می‌آید بر وضعیت بازار تاثیرگذار نبوده و بازارهای نفت از قوانین خاص خود پیروی می‌کنند.

در بخش پایانی سرمقاله آمده است؛ اما نکته مسلم آنکه این فرآیند افزایش و کاهش قیت نفت و به تبع آن صعود و نزول درآمدهای نفتی در کشور قطعا بر سطح توقعات از اقتصاد کشور و برنامه‌‌ریزی‌های اقتصادی تاثیری شگرف خواهد داشت. بودجه‌های سنواتی براساس قیمتی تعریف‌شده از نفت تدوین می‌شود. به‌رغم آنکه مازاد این سقف درآمد در صندوق ذخیره ارزی محفوظ می‌ماند و یا از حجم ذخایر ارزی کشور کاسته می‌شود اما قطعا فرآیند برنامه‌ریزی‌های اقتصادی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

اعتماد ملی

«پایان خواب‌های طلا‌یی» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛ اخباری که از بازار نفت به گوش می رسد بسیار نگران‌کننده است. همزمان با بحران اقتصادی آمریکا و گسترش آن به بازارهای مالی اروپا و آسیای جنوب شرقی، قیمت نفت نیز سیری نزولی در پیش گرفته است. به‌گونه‌ای که به‌طور نمونه قیمت نفت ایران 5/18 دلا‌ر در هر بشکه کاهش یافته است. هر چند مقامات نفتی اوپک اظهارنظر می‌کنند، قیمت‌ها به وضعیت سابق برگشته یا در عدد 100 متوقف خواهد شد اما گویا حقایق چیز دیگری است.در این مجال به دنبال رهیافت چرایی و چگونگی این اتفاق نیستیم اما گویا خواب‌های طلا‌یی دیگر به سر آمده است. اقتصاد جهان شرایط ملتهبی را پشت سر می‌گذارد.

در ادامه سرمقاله می خوانید؛نکته جالب در این میان سرایت بحران اقتصادی آمریکا به آسیای جنوب شرقی و بازار نفت است. بدیهی است کشورهای صادرکننده نفت که عموما از اقتصادهای تک‌محصولی و بیمار بهره می‌برند به شدت متزلزل و متضرر خواهند شد اما خدا کند شرایط برای ایران چندان وخیم نباشد. دولت نهم با سیاست گشاده‌دستی خویش ضمن خالی کردن صندوق ذخیره ارزی، گوش خود را بر نصایح اهل اقتصاد و خبرگان امر بست تا کشور را در آستانه چالش قرار دهد. تا به حال دولت نهم با ولخرجی‌های غیرضروری می‌توانست روپوشی بر آشفتگی‌های سیاستگذاری در امر اقتصاد و سیاست بکشد. روش اداره کشور به صورت کمیته امداد و توزیع پول از بدوی‌ترین و البته بحران‌آمیزترین سیاست‌های متروک دنیا است، اما این شکوائیه را به کجا باید برد که آنهایی که باید می‌شنیدند، خود را به نشنیدن زدند.

در بخش دیگر سرمقاله‌ آمده است؛ واضح است که قدرت‌های بزرگ در حال انتقال بحران‌های خود به کشورهای حاشیه هستند. این مدل شناخته‌شده‌ای است که سرمایه‌داری غرب از عصر نظریه‌های کینز تاکنون سیاست انتقال بحران به کشورهای پیرامون را دنبال می‌کند، وقتی اقتصاد جهانی می‌شود، کشورهای متروپل این امکان را می‌یابند که امواج بحران را به لا‌یه‌های پیرامونی هدایت کنند، بر این اساس است که می‌توان دریافت چرا اقتصاد کشورهای عضو اوپک و حتی کشورهای جنوب شرقی آسیا با بحران‌های مضاعفی روبه‌رو شده‌اند.

در پایان این‌گونه می‌توان گفت: عصر ولخرجی‌های طلا‌یی دولت به پایان رسیده است، دولت نهم باید کمربندهای اقتصاد ایران را ببندد. شاید این امر سبب شود که بتوان بر بسیاری از سیاست‌های شتابزده و عجولا‌نه دولت مهار تدبیر افزود.
چنانچه نتوانیم خود را با شرایط جدید وفق دهیم و اداره کشور را نه بر اساس جیب گشاد و پرپول، بلکه با تدبیر و مملکت‌داری پیش ببریم، خطر همه ما را تهدید خواهد کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها