عقب‌نشینی آمریکا از طرح حمله احتمالی به ایران

تغییر ‌راهبرد ‌یا ‌تاکتیک‌

روزنامه هاآرتص، رسانه دست راستی اسرائیلی در شماره 13 آگوست امسال خود نوشت که ایالات متحده در تدارکات لجستیکی اسرائیل برای حمله احتمالی به منظور نابودی تاسیسات هسته‌ای ایران اخلال ایجاد می‌کند و مایل نیست چنین حمله‌ای انجام گیرد؛ چرا که ایالات متحده به اسرائیل هشدار داده است از غافلگیر کردن ایران و انجام حمله پیشدستانه پیش از اطلاع قبلی به واشنگتن خودداری ورزد. پس از آن این خبر به صفحه یک هاآرتص رفت که ایالات متحده درخواست اسرائیل را برای خرید برخی تجهیزات و تسلیحات مهم که می‌تواند قدرت ارتش این کشور را در حدی تقویت کند که بهتر بتواند تاسیسات هسته‌ای ایران را تخریب کند، رد کرده است. اندکی پس از این خبر هم ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل که از بلندی‌های جولان دیدن می‌کرد، تائید کرد که ایالات متحده با اقدام نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هسته‌ای ایران مخالف است.
کد خبر: ۱۹۸۷۸۳

شکاف در محور تل‌آویو  واشنگتن

این حجم از خبرها و اظهارنظرها در حالی انتشار می‌یابد که طیفی از جمهوریخواهان اکنون در واشنگتن نگرانند که اسرائیل مانند ژوئن 1981 و در بی‌خبری آمریکا در حمله به تاسیسات هسته‌ای عراق که به نابودی رآکتور تموز و تاسیسات اوسیراک منجر شد، دگر بار همان سناریو را بدون اطلاع ایالات متحده تکرار کند. شاید همین هراس فرضی در کانون اجرایی واشنگتن باعث شد اکنون صداهای بسیاری از تل‌آویو اینچنین زمزمه کنند که بوش دستور حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران را صادر نخواهد کرد و چند ماهی را که تا پایان دوران ریاست جمهوری او باقی مانده، به تلاش‌های دیپلماتیک اختصاص خواهد داد. این تلقین از واقعیت‌های آشکار منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای باعث شده است تل‌آویو هم به گمان خود ترجیح دهد در انتظار بهره‌گیری کامل و نهایی از مجازات‌ها و تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران بماند و در عین حال هم ادعا کند که گزینه نظامی را نیز همچنان محفوظ نگاه می‌دارد.

این چرخش در دیدگاه راهبردی کاخ سفید پس از آن رخ داد که در دور تازه مانورهای نظامی ایران، آمریکا و اسرائیل و پایان مانور سیمپسون در شرق اقیانوس اطلس با مختصات محاصره دریایی ایران احتمال می‌رفت این تز تهاجمی نومحافظه‌کاران حتی با حملات محدود نظامی علیه ایران و کشدارکردن طرح حمله بوش، میراث شوم دیگری پس از پرونده عراق و افغانستان برای رئیس‌جمهور آتی آمریکا به ارث گذارد.

قدرت سنتی ایران

سیاست خارجی آمریکا در سالیان گذشته همواره بر مبنای 2 فاکتور توسعه‌طلبی و تهاجم‌گرایی استوار بوده است که این سیاست با گسترش مانور قدرت در محدوده آمریکای مرکزی و جنوبی و به تعبیر دیگر حیاط خلوت ایالات متحده شروع شد، به طوری که در سال 1914 عمده جغرافیای سیاسی و اقتصادی قاره آمریکا تحت سلطه و سیطره نظام هژمونیک آمریکا بود و پس از جنگ جهانی دوم  آمریکا فرصت دیگری یافت که قدرت خود را به مناطق دیگر گسترش دهد و بیشتر جهان را تحت سلطه خود گیرد.

در داغی مضاعف تنش هسته‌ای و ابتدای بحرانی که کالین پاول، رئیس دستگاه دیپلماسی ایالات متحده اکتبر 2004 با سخن از معامله بزرگ به میان آورد و همزمان با انتقادهای تند تروئیکای یورو و دوستان کاخ‌سفیدنشین‌اش مواجه شد، پاندول سیاست خارجی آمریکا در پرونده هسته‌ای ایران دوره‌های متناوب از دیپلماسی و حمله نظامی را تجربه کرده است. حتی پیش از آن هم در مارس 2003 که تهاجم به عراق با تحقیر و نادیده انگاشتن کلیه پادمان‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی همراه شد و بوش در اوج محبوبیت 84 درصدی که در تاریخ ایالات متحده بی‌سابقه بود، کمتر حرفی از حمله نظامی و اشغال ایران به میان آمد، تخصیص بودجه‌های چند 100 میلیون دلاری که به قول خود بوش طبق موازین بین‌المللی و از کانال‌های شبه‌دموکراتیک بود، شاید همزمان همان راه براندازی را طی می‌کرد.

چه در آن اوج محبوبیت و چه اکنون که جایگاه بوش در رده‌بندی روسای جمهور آمریکا به کمترین میزان محبوبیت در طول یک قرن اخیر تنزل یافته است، این تساهل و تسامح و پذیرش کنار گذاشتن اهرم نظامی بیشتر ناشی از واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی‌ای است که نئوکان‌ها با آن مواجهند تا حقیقت‌های آشکار دستگاه سیاست خارجی آمریکا. ورشکستگی بی‌سابقه در بخش بانک‌های مسکن، نرخ تورم فزاینده در اقتصاد شکننده آمریکا، کاهش روزافزون ارزش دلار، افزایش سرسام‌آور قیمت‌های جهانی خصوصا در بخش مواد غذایی، افزایش قیمت نفت و بنزین در کنار سیاست‌های غلط اقتصادی و فشار جهانی رقبای سنتی مثل چین تنها توانسته تلنگری بر عقلانیت سیاسی نومحافظه‌کاران وارد و کمی آنان را واقع‌بین کند. همه این آنتی‌اکسیدان‌های اقتصادی در کنار کاتالیزورهای ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی ایران و نرخ روزافزون ضریب نفوذ ایران در عراقی که به بدترین کابوس حامیان سیاست‌های میلیتاریستی کاخ سفید بدل شده، موجبات تثبیت بیش از پیش قدرت سنتی ایران را فراهم آورده است.

برگزاری 4 دور مذاکرات امنیتی بغداد میان ایران و آمریکا جدای از هرگونه دستاورد و نتیجه‌ای اعتراف ضمنی آمریکا به قدرت نفوذ ایران است. وجود پیوندهای محکم مذهبی و اجتماعی با شیعیان عراقی همواره سوپاپ اطمینانی بوده که واشنگتن ‌کوشیده برای مهار اقلیت سنی از آن بهره جوید. اکنون واشنگتن بر این نکته نیک واقف است که اگر به ایران حمله نظامی شود، افرادی چون مقتدی صدر به مخالفت علیه آمریکا برخواهند خاست و همین هم کافی خواهد بود تا کابوس عراق را وحشتناک‌تر کند. در شرایط کنونی مقاومت سنی‌های میانه‌رو مورد حمایت عربستان و اردن در عراق ناآرامی در مناطق شیعه را تشدید و وضع نظامیان ائتلاف را بسیار وخیم‌تر خواهد کرد و این مهم‌ترین بازدارنده علیه نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب در برخورد با ایران در پرونده عراق است.

نداشتن تحمل جنگی دیگر

یک نظرسنجی غیررسمی صورت گرفته در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی وابسته به ریاست جمهوری ایالات متحده نشان می‌دهد سیاست حمله به ایران اکنون متوقف شده است و چنین گمانی وجود دارد که تقریبا طی 2 ماه آینده ضرباتی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران وارد خواهد شد. این نظرسنجی که از سوی بخش مطالعات دفاعی پنتاگون و سرویس‌های امنیتی بلک واتر در آوریل امسال انجام گرفته، نتیجه می‌دهد که این مساله به معنی جنگ یا آغازی برای جنگ نخواهد بود، بلکه پاسخ بوش به چیزی است که آن را دخالت ایران در عراق و در کل منطقه می‌خواند.

اختلاف در دیدگاه سیاستگذاران و افکار و آرای عمومی همواره از پاشنه آشیل‌های سیاست خارجی جمهوریخواهان بوده است، تضادی که در این مورد هم صادق است؛ چراکه نتایج یک نظرسنجی دیگر که پس از این نظرسنجی صورت گرفته مغایر با آرای عمومی در واشنگتن است. این نظرسنجی که از  23 می تا 26 ژوئن به طور مشترک از سوی مرکز سیاست‌شناسی واشنگتن و روزنامه Foreign Policy در میان 108 کارشناس سیاسی مشهور آمریکایی نظیر: جیمز وولز مدیر سابق سیا، آرون فریدبرگ دستیار اول سابق دیک چنی معاون بوش، وزرای خارجه سابق آمریکا مثل مادلین آلبرایت و لورنس ایگلبرگر انجام شده، چنین نتیجه‌گیری شده که 89 درصد کارشناسان سیاست خارجی آمریکا مخالف حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران هستند. همچنین‌
65‌درصد یقین دارند که بوش تا پایان مدت ریاست جمهوری خود به ایران حمله نمی‌کند. تنها 8 درصد موافقند که حمله به ایران ضرورت دارد.  65 درصد معتقدند به هیچ وجه ممکن نیست که بوش تا پایان مهلت ریاست‌جمهوری خود به ایران حمله کند و 35 درصد این را بسیار محتمل می‌دانند. برآورد این نظرسنجی‌ها بارها هم در افکار عمومی ایالات متحده را به نتایجی مشابه منتهی شده و این که دیگر مردم آمریکا آن هراس و ترس فرضی را از ایران هسته‌ای ندارند.

شاید پس از انتخابات ریاست جمهوری‌

روند هارمونی تحولات امنیتی و آماده‌سازی عملیات سیاسی  نظامی آمریکا در آسیای شرقی و مرکزی که به مرحله پایانی خود نزدیک می‌شود، شاید توانسته باشد تا حدی تندروهای صهیونیستی را به سکوت از این عقب‌نشینی و به تعبیری تغییر تاکتیک مجاب کند. بسیاری معتقدند در صورت تک مجدد واشنگتن مناسب‌ترین زمان برای آغاز بی‌ثبات‌سازی پازل سیاسی و نظامی منطقه، فاصله بین سپتامبر تا اکتبر امسال و پس از پایان بازی‌های المپیک در چین است.

زبیگنیو برژینسکی، ایده‌پرداز سیاست خارجی آمریکا در کتاب «سلطه، انتخاب یا رهبری» می‌گوید: حاد شدن بی‌ثباتی و هرج و مرج در محدوده بین کانال سوئز تا سینچوان و از دریای خزر تا خلیج فارس امری ناگزیر است. دلیل تبدیل منطقه آسیای میانه به مرکز بی‌ثباتی این است که پایگاه عملیات مالی جهانی از آمریکا به چین منتقل می‌شود. اکنون هنگ‌کنگ، شانگهای و سنگاپور مناطق توزیع‌کننده جریان مالی جهانی هستند که پیشتر این جایگاه در نیویورک و لندن بود. جابه‌جایی پایگاه عملیاتی مالی بین‌المللی از آمریکا به چین به معنای فروپاشی دلار به عنوان واحد بازرگانی جهانی است. انتقال بازار جهانی به چین و رویآوردن شبکه‌های جهانی بانکی به سیستم جدید مالی که در آن دلار آمریکا تنها ارز نخواهد بود و بلکه تنها یکی از ارزهای محاسبات بازرگانی جهانی خواهد بود، به معنای پایان رفاه جامعه مصرفی آمریکا و پایان ناگهانی حمایت مالی از اسرائیل از محل بودجه آمریکاست و این یعنی این که اسرائیل با نیروی رو به رشد جهان اسلام و دشمن اصلی خود ایران تک به تک باقی می‌ماند. بسیاری در آمریکا معتقدند هر کس که چهل و چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده شود، نهایتا اسرائیل را در معرض مناقشه نظامی با ایران می‌گذارد. ابتدا این تصور وجود داشت که اگر اوباما با ایده‌پردازی برژینسکی به قدرت برسد، اسرائیل بدست سرنوشت سپرده خواهد شد و اگر مک کین با ایده‌پردازی کیسینجر رئیس‌جمهور شود، آمریکا کمک نظامی به اسرائیل ارائه می‌کند، اما جدیدترین نظرسنجی حکایت از آن دارد که برای اولین بار پس از آن که اوباما و مک کین رسما به عنوان کاندیدای حزب خود برای انتخابات 4 نوامبر معرفی شدند، مک کین از اوباما پیش افتاده است. هرچند اختلاف بین این دو بر اساس نظرسنجی Rasmussen مک کین 47 درصد و اوباما با 46 درصد اندک است، ولی آمار دیگری در همین زمینه جالب توجه است. در میان رای‌دهندگان مستقل که به هیچ یک از 2 حزب وابسته نیستند و به احتمال زیاد همین گروه سرنوشت نهایی انتخابات را رقم خواهند زد، میزان محبوبیت هر دو نامزد تا هفته گذشته برابر بود، اما نتایج اعلام شده دوشنبه 4  آگوست از یک چرخش مشهود حکایت دارد. مک کین در میان این گروه با جلب 52 درصد آرا در مقابل اوباما با 37 درصد فاصله خود را با او فزونی بخشیده است. شاید شوک این نظرسنجی و آگاهی‌یافتن اوباما از نقش لابی‌های یهودی و صهیونیستی بود که وی با حضور در معبد سنگ عرفه و دیدار با دموکرات‌های کنگره بگوید: در صورتی که تحریم‌ها علیه ایران بی‌ثمر باشد، اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد.

توانمندی‌های دفاعی ایران

اعلام آزمایش موشک‌های جدید زمین  دریا با برد 300 کیلومتر از سوی فرمانده سپاه و آمادگی برای بستن تنگه هرمز به مدت نامحدود در هنگامه‌ای که تلاطم بازار انرژی اثرات خود را بر اقتصاد در حال نوسان ایالات متحده گذاشته، به همراه عقب‌نشینی آشکار اروپا در برخورد نظامی با تهران، در کنار سخنان اخیر احمدی‌نژاد در آمادگی کامل ایران برای برقراری روابطه سیاسی و باز کردن سفارت آمریکا در تهران می‌تواند کاهنده‌های قوی برای برهم خوردن آرایش جدید نظامی ایالات متحده در منطقه‌ای باشد که با اعزام 2 ناو هواپیمابر اتمی یو.اس.اس تئودور روزولت و یو.اس.اس رونالد ریگان تهاجمی تر شده است. مساله‌ای که مایکل مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا هم پیش از حرکت ناوهای جدید گفت: این منطقه از جهان فوق‌العاده بی‌ثبات است و نیازی نیست که بیش از این بی‌ثبات شود.

حفره‌های خالی متعدد در مجموعه سازمان اطلاعات جاسوسی سیا و موساد درخصوص مکان دقیق و نحوه ضربه‌پذیری و توزیع‌پذیری تاسیسات هسته‌ای ایران، افزایش قیمت نفتی که از ابتدای امسال‌50 ‌درصد و ظرف یک سال گذشته به 2 برابر و از ابتدای 2007 زمانی که قیمت نفت بشکه‌ای 50 دلار بود به 3 برابر افزایش یافته، فرسایش آشکار و غیرقابل انکار در پیشروی ماشین جنگی آمریکا در بعد سخت‌افزاری و حمایت نکردن افکار عمومی جهانی و آمریکایی در وارد شدن به جنگ سوم در بعد نرم‌افزاری و بسیاری دیگر از دلایل ریز و درشت داده‌هایی هستند که می‌توان از آن نتیجه گرفت برای جلوگیری از افزایش قیمت نفت و آرام کردن وضع بازار و همچنین ایجاد یک موقعیت و شانسی بهتر برای کاندیدای اقبال یافته جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر که نمی‌خواهد به دنباله‌روی سیاست‌های غلط گذشته متهم شود، باعث شد به ناچار بوش هیچ چاره‌ای جز سیاستی که هم‌اکنون در پیش گرفته است، نداشته باشد. فشار آوردن بر حل دیپلماتیک مساله ایران و اخطار گاه به گاه به اسرائیل برای آرام گرفتن و فاصله گرفتن از نئوکان‌ها تنها شانس جمهوریخواهانی است که نمی‌خواهند نتایج نظرسنجی Rasmussen ماه آینده جابه‌جا شود. اما به نظر می‌رسد همه اینها کافی نخواهد بود و بوش باید به عملی دیگر نیز دست بزند و آن این که گزینه نظامی را از روی میز بردارد و برای همیشه آن را به بایگانی تاریخ بسپارد که در این شرایط دیگر مک کین همنوای با دیک چنی ناآرام دیگر هوس نخواهد کرد حتی در تنهایی‌اش هم با گروه Beach Boys، آهنگ «بیا بریم تهران را بمباران کنیم» را زمزمه کند.

ارسلان مرشدی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها