در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در این شرایط و در تیزی آفتاب که گاهی نبود سایه درختان و ساختمانهای بلند، پیدا کردن پناهگاهی دلچسب برای فرار از گرما را تبدیل به آرزویی دستنیافتنی میکند آنچه آزاردهندهتر از هرم طاقتفرسای این فصل میشود، دیدن کودکان و نوجوانانی است که از سر بیحوصلگی و فرار از چرتهای کسلکننده ظهر، بیهدف در کوچه پسکوچهها پرسه میزنند.
پسربچههایی که حالا لابد با یکی در میان سبزشدن پشت لبشان چندان هم از واژه بچه خوششان نمیآید یا چند تایی دور هم چمباتمه میزنند و هرازگاهی با صدای قهقههشان خواب را از سر همسایگان همیشه شاکی میپرانند یا با دست و پا کردن بساط گلکوچیک و یارکشی استعداد فوتبالی خود را در زمینهای سفت و آسفالت به رخ هم میکشند (همان زمینهایی که سابقا زمین خاکی میگفتند و مهد پرورش فوتبالیستهای بزرگ بود).
تابستان که میرسد با تعطیلی مدارس و مراکز آموزش عالی، پایان برپایی آزمونهای رنگارنگ کنکور و ... خاطرمان میآید؛ روزهای کسالتبار این فصل و واژه تکراری و نخنما شده «اوقات فراغت» را.
اوقاتی که گرچه در زمانهای دیگر سال هم به مدد تعطیلیهای نشسته بر صفحه تقویم به وفور پدیدار میشوند، در تابستان اما به واسطه طولانی بودن ایام تعطیل و روزهایی که باید به گفته کارشناسان با برنامهریزی دقیق غنیسازی شوند، نمود بیشتری مییابند.
با آن که نیاز به داشتن زمانهایی که خستگی را به معنای واقعی از تن فراری دهد در همه احساس میشود خاصه آنان که مترصد فرصتی هستند تا فرار کنند از روزمرگی، از شلوغی خیابانها، ازدحام پیادهروها، از خستگی نگاه کردن به اتیکت قیمتها و صفرهایی که انگار همه چیز به نفع آنها و طنازیهایشان تمام میشود! معمولا اما اوقات فراغت برای دانشآموزان و دانشجویانی به کار میرود که ماهها مسیر خانه تا محل تحصیل را طی کردند، با علاقه یا بیهیچ انگیزهای پشت نیمکتهای چوبی نشستند و درسهای گاه تکراری را آموختند.
2 - رفتن به سفرهای داخلی و انتخاب وسیله شخصی (بیتوجه به سهمیهبندی شدن بنزین!) برای طی سفر، اولین گزینهای است که به ذهنها متبادر میشود.
ظاهرا زمانه رفتن به کلاسهای هنری صرفا زنانه برای دختران که فراموش نکنند کدبانوگری اولین مشخصه هر زن ایرانی است و آموختن فنون مختلف برای پسران تا یادشان نرود تسلط به حرفههای رنگارنگ مشخصه هر مرد ایرانی است، به سر آمده و دختران نوجوان امروزی علاقهای به یادگیری حرفهای هنرهای گلدوزی، خیاطی، آشپزی و ... ندارند و کمتر پسربچهای حاضر میشود سه ماه تعطیلی را در مغازههای مکانیکی و... شاگردی کند.
به رغم آنکه این روزها رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل چندان دور از دسترس به نظر نمیرسد، برخی خانوادهها اما با شروع تعطیلات تابستان بیتوجه به آنکه فرزندشان ماههای خستهکنندهای را در مدرسه طی کرده، با ثبتنامشان در کلاسهای تقویتی، کنکور و ... از همان سالهای نخست ورود به دبیرستان آنها را با گزینههای چهارتایی آشنا و درگیر میکنند.(؟)
(البته در این دوران که رفتارها پر از تناقض شده اینگونه برخوردها چندان هم عجیب به نظر نمیرسد، از سویی همه داد آن را سر میدهیم که رفتن به دانشگاه صرفا برای کسب مدرک است و جز برای عقب نماندن از قافله و همرنگ جماعتشدن نیست و از سویی دیگر سحر تبلیغات کلاسهای ضامن قبولی در آزمون دانشگاهها همه را جادو میکند!)
از دیگرسو، نهادها، دستگاهها، ارگانها و مراکز مختلفی که مستقیم یا غیرمستقیم مسوول پرکردن اوقات فراغت این قشر از جامعه هستند با برپایی کلاسها و برنامههای مختلف که متاسفانه سالهاست به رغم رشد کمی، به لحاظ کیفیت و ایجاد تنوع و جذابیت برای سلایق و توقعات خاص نسل امروزیها رشد و تغییر محسوسی نداشته است سعی در غنیسازی این اوقات دارند؛ برنامههایی که گاهی با درگیری در موازیکاریهای نهادها از رسالت واقعی خود دور میشوند.
با همه این احوال و گزینههای به ظاهر سهلی که پیش روی اقشار مختلف جامعه خاصه جوانان برای سپری کردن این ایام وجود دارد، باید پذیرفت سردرگمی در پر کردن اوقات فراغت با هدف کسب رضایت صددرصدی مخاطبان، تخملقی است که زندگی در دوران گذار از سنت به مدرنیته در دهانمان شکسته و به ظاهر گریزی از آن نیست.
3 - تا چند سال پیش بعد از 3 ماه تعطیلی در اولین جلسه کلاس انشاء به راحتی میشد برای موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندید؟» مطالبی از سر صداقت نوشت و از خوشیهای اغناکننده برای سطح توقعات گفت، امروز گذران این اوقات و بازگویی خاطرات آن در قالب انشاءهای کلیشهشده، سختتر از گذشته به نظر میرسد.
گرچه هنوز هم در مناطق محروم و محلههایی که از حداقل امکانات تفریحی و رفاهی برخوردارند، پسربچهها با توپهای پلاستیکی دولایه روپا میزنند و دخترکان عروسکبغل مظلومانه از پشت پنجرهها نظارهگر بازی بچهمحلهایشان میشوند؛ در مناطق مرکزی و مرفه شهرها کلاسهای آموزشی با اسامی مختلف از کلاسهای هنرهای مدرن و پستمدرن گرفته تا کلاسهای یادگیری انواع زبانهای خارجی و... دایر شدهاند و قرار نیست انگار پایانی برای این فاصلهها و تقسیم گاه ناعادلانه امکانات وجود داشته باشد.
بپذیریم که بچههای امروزی براحتی با چند متر فضای سبز، تاببازی و الاکلنگ، با رفتن به سالنهای سینما و نشستن به روی صندلیهایی که پوسیدهاند، چرخزدن در پیادهروهای خیابان و دیدن مغازهها و... راضی نمیشوند.
نیاموختهایم شاید بین برنامهها و برنامهریزیها تعادلی منطقی برقرار کنیم تا آنها که به نوعی درگیر این اوقات هستند دچار روزمرگی یا بطالت نشوند تا در پس این زمانهایی که به بیهودگی میرود فکر پر کردن خلاها با اندیشیدن به پناه بردن به افیونها در ذهن جوانان سردرگم عجین شود، بلوتوثهای مبتذل بین گوشیهای موبایل که تصاویر زنندهاش تناسبی با سن و سال صاحبانش ندارد رد و بدل شود و معضلات شکل بگیرد.
اصلا منتظریم انگار تا شعبدهبازی از شبکلاه خود راهکارهای جدیدتری برای پاسخگویی به نیازهای به روز شده کودکان، نوجوانان و جوانان برایمان به ارمغان بیاورد؟!
مریم نوری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: