گفتگو با یک جوان محکوم به قصاص‌

نباید قدم در راه بی‌بازگشت، گذاشت‌

محمد، جوان 21 ساله‌ای است که چند قدم بیشتر با مرگ فاصله ندارد. او از 17 سالگی در زندان رجایی‌شهر زندانی شده و متهم است به ضرب چاقو جوانی را به قتل رسانده است. محمد تاکنون 2 بار پای چوبه دار رفته و برگشته است. او هنوز به زندگی امیدوار است، اما طناب دار بر سرش سایه افکنده و زندگی را برای او بسیار سخت کرده است. گفتگوی کوتاه ما با محمد را بخوانید.
کد خبر: ۱۸۲۵۴۱

نوجوانی دوران درس و شیطنت‌های بی‌آسیب است. چطور شد که سر از زندان درآوردی و هنوز هم گرفتار آن هستی؟

مرا به جرم قتل بازداشت کردند. از 17 سالگی زندان هستم و فقط یک اشتباه باعث شد تا من دستگیر شوم. هیچ وقت فکر نمی‌کردم چنین گرفتار شوم.

چطور شد که قتل انجام دادی، مقتول را می‌شناختی؟

من مرتکب قتل نشدم، فقط در آن درگیری حضور داشتم، اما نامردی یکی از دوستانم باعث شد تا قتل را به گردن من بیندازند. من برای جدا کردن وارد دعوا شدم و هیچ کس را نمی‌شناختم فقط یکی از دوستانم در آن درگیری بود. رفتم که به او بگویم دعوا نکند و از محل دورش کنم، اما در حقم نامردی کرد و مدعی شد که من ضربه را به مقتول زدم.

می‌دانستی که دعوا بر سر چه اتفاق افتاده است؟

من اصلا از ماجرا خبر نداشتم. خودم هم در باشگاه بیلیارد بودم و داشتم بازی می‌کردم. صدای درگیری را که شنیدم، بیرون رفتم. دیدم دعوا شروع شده است. من رفتم که دوستم را بیرون بکشم. مقتول به سمتم حمله کرد.
چماقی در دست داشت. او به طرف من حمله کرد و در حالی که نیم‌خیز نشسته بودم، با چماق 2 ضربه به من زد.
چاقو در دستم بود و در حالت دفاعی قرار داشتم. هنگامی که مقتول داشت دوباره به من حمله می‌کرد، چاقو به بدنش گیر کرد. البته ضربه‌ای نزدم و گیر کردن چاقو هم باعث جراحت او نشد. چند نفر دیگر هم چاقو داشتند که آنها هم ضربه زدند و من فکر می‌کنم که ضربه چاقوی من باعث مرگ مقتول نشد و حتی جراحتی هم بر بدنش وارد نکرد.

با توجه به آنچه می‌گویی، پس چرا دادگاه تو را به قصاص محکوم کرد؟

قضات دادگاه حرف‌هایم را قبول نکردند و مرا به قصاص محکوم کردند. با این که من اعتراف نکرده بودم و چند تن از شاهدان هم گفته بودند ندیدند که من ضربه بزنم.

با توجه به این که رای بر قصاص برای تو صادر شد، حتی پای چوبه دار هم رفتی، اما آیت‌الله شاهرودی رئیس قوه قضاییه جلوی اجرای حکم را گرفت. علت  این کار چه بود؟

بعد از این که محاکمه من تمام شد، رای بر قصاص صادر شد. پدرم به طور ناگهانی متوجه شد دو وکیلی که برای من گرفته بود، وکلای قلابی بودند. این دو پروانه وکالت نداشتند و بنابراین دادرسی و روند دادگاه به طور کامل اشتباه بود، من را به سلول انفرادی برده بودند تا حکم را اجرا کنند؛ اما لحظاتی قبل از اجرا با توجه به این که مشخص شده بود وکلای من قلابی بودند، معاون دادستان تهران دستور توقف اجرای حکم را صادر کرد. من تقاضای اعاده دادرسی را دادم که متاسفانه به آن توجهی نشد، با توجه به این که ایراد پرونده کاملا واضح بود.

یعنی دوباره در نوبت اجرای حکم هستی؟

بله متاسفانه، برایم نوبت اجرا گذاشته‌اند. من نامه‌ای به آقای شاهرودی نوشتم و تقاضا کردم که دوباره جلوی اجرای حکم را بگیرند، البته می‌دانم نامه به دست آقای شاهرودی رسیده است و دفتر آقای شاهرودی، پرونده را از شعبه اجرای احکام خواسته؛ اما هنوز پرونده ارسال نشده و اگر آقای شاهرودی از اختیاراتش استفاده نکند، مرا اعدام خواهند کرد.

تا به حال برای گرفتن رضایت از اولیای دم اقدامی کرده‌ای؟

پدرم خیلی تلاش کرده است. او در مراسم ختم مقتول شرکت کرد و چندین بار هم به مقابل خانه آنها رفته بود؛ اما گفته بودند فرصت دهید سالش بگذرد، بعد با هم صحبت می‌کنیم. یک سال بعد وقتی پدرم مراجعه کرده بود، قبولش نکرده بودند و گفته بودند چرا حالا اقدام کردی؟ البته من شرایط آنها را درک می‌کنم، چون به هر حال داغدار هستند و هرچند اشتباه، اما من را عامل قتل فرزندشان می‌دانند، من همیشه سر نماز دعا کرده‌ام و از خداوند متعال خواسته‌ام که به‌ آنها صبر بدهد و من را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده‌ام، نجات دهد.

از زندان برایمان بگو، چند سال است که در زندان هستی و شرایط چطور است؟

حدود 4 سال است که در زندان هستم. شرایط بسیار سختی دارم، به هر حال من تنها هستم و همه شواهد نشان می‌دهد هرگز از اینجا بیرون نمی‌روم و باید همین‌جا بمیرم، مگر این که اتفاقی در پرونده‌ام بیفتد. زندان خصوصا برای کسی که می‌داند اعدام خواهد شد، بسیار سخت و غیرقابل تحمل است.

و کلام آخر؟

از اولیای دم می‌خواهم مرا حلال کنند، چون به هر حال من هم در آن دعوا بودم؛ هرچند باز هم می‌گویم عامل قتل نیستم. به پدر و مادرم می‌گویم دوستشان دارم و از زحماتی که برایم کشیده‌اند بسیار ممنونم. من در این سال‌ها خیلی تغییر کردم و فهمیدم که نباید اشتباهاتی که غیرقابل جبران است، انجام دهم و به همسالان خودم توصیه می‌کنم اول این که هرگز شیء برنده در جیب خود نگذارند و وارد دعوا هم نشوند. اگر صحنه درگیری مشاهده کردند، به پلیس خبر دهند. همیشه خدا را به یاد داشته باشند و بر خشم خودشان فائق آیند تا مثل من گرفتار نشوند.

 داوود ابوالحسنی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها