درگذشته ازدواج فامیلی بخشی طبیعی ازساختار اجتماعی ایران بود.این الگو هنوز در حافظه فرهنگی جامعه حضور دارد؛ هرچند نسل جدید با نگرش متفاوتی به مفهوم ازدواج، استقلال فردی و حریم خصوصی وارد میدان شده است.
با این حال مهمترین دغدغهای که نام ازدواج فامیلی را همواره در صدر نگرانیها نگهداشته، مسأله سلامت فرزندان و خطرات ژنتیکی است. پیشرفتهای پزشکی و ژنتیک در دهههای اخیر توانسته بخشی از این نگرانیها را کاهش دهد اما نبود آگاهی عمومی، بیتوجهی به مشاورههای تخصصی و الزامی نبودن غربالگریهای روانشناختی و ژنتیکی همچنان این موضوع را به یک چالش جدی اجتماعی تبدیل کرده است. در شرایطی که مشاوره پیش از طلاق در ایران الزامی است، فقدان الزام قانونی برای مشاوره پیش از ازدواج_ بهویژه در ازدواجهای فامیلی_ پرسشهای مهمی را درباره سیاستهای پیشگیرانه اجتماعی مطرح میکند. در همین چارچوب، گفتوگوی پیش رو با دکتر معصومه حاتمی روانشناس و مدرس دانشگاه تلاشی است برای پاسخ دادن به این پرسش اساسی: آیا ازدواج فامیلی در دنیای امروز همچنان میتواند انتخابی سالم باشد یا تنها با عبور از فیلتر آگاهی، مشاوره و علم است که میتوان خطرات پنهان آن را مدیریت کرد؟
دکتر حاتمی نخستین بانوی دارای فوق دکترای روانشناسی سلامت در ایران است و اولین مرکز فوق تخصصی روانشناسی در ایران توسط او راهاندازی شده که در حال حاضر ۵۰پزشک با این مرکز همکاری دارند. این بانوی روانشناس همچنین مؤلف ۱۰کتاب است.
در سالهای اخیر بحث ازدواج فامیلی دوباره به یکی از موضوعات داغ اجتماعی تبدیل شده. اگر بخواهیم از ابتدا شروع کنیم، ازدواج فامیلی چه تعریفی دارد و چرا تا این اندازه در تاریخ ایران ریشهدار بوده است؟
ازدواج فامیلی یا ازدواج خویشاوندی به ازدواجی گفته میشود که بین افراد دارای نسبت خونی صورت میگیرد؛ از خویشاوندان درجه یک مثل پسرعمو و دخترعمو گرفته تا نسبتهای دورتر. این نوع ازدواج در گذشته ایران بهویژه در ساختارهای قبیلهای و طایفهای کاملا رایج بوده است. دلیل آن هم روشن است. خانوادهها ترجیح میدادند دارایی، قدرت، هویت فرهنگی و پیوندهای اجتماعی درون یک طایفه یا خانواده حفظ شود. ضمن اینکه در جوامع سنتی، انتخاب همسر، بیشتر یک تصمیم جمعی بود تا فردی. یعنی خانواده نقش محوری داشت.
از نگاه روانشناسی آیا میتوان گفت ازدواج فامیلی مزایای خاصی نسبت به دیگر انواع ازدواج دارد؟
اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، ازدواج فامیلی مزایایی دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. مهمترین مزیت، شناخت قبلی و عمیق خانوادهها از یکدیگر است. در این نوع ازدواجها، نظام باورها، ارزشهای اخلاقی، شیوه تربیت فرزندان، سبک ارتباطی و حتی نحوه برخورد با بحرانها تا حد زیادی شناخته شده است. این شناخت میتواند باعث کاهش اضطراب، سوءتفاهم و شوکهای اولیه پس از ازدواج شود؛ شوکهایی که معمولا در ازدواجهای ناآشنا بسیار شایع است.
آیا این شناخت فقط به خود زوجین محدود میشود یا خانوادهها هم در آن نقش دارند؟
خانوادهها نقش بسیار مهمی دارند. در ازدواجهای فامیلی، خانوادهها از گذشته با ویژگیهای شخصیتی، نقاط قوت و ضعف هم آشنا هستند. برای مثال اگر در خانوادهای سابقه اختلال خاص، اعتیاد، پرخاشگری یا مشکلات روانی وجود داشته باشد معمولا پنهان نمیماند. همین شفافیت باعث میشود برخی مسائل که در ازدواجهای غیرفامیلی ممکن است سالها بعد آشکار شود، از همان ابتدا روشن باشد.
حمایت خانوادهها در این نوع ازدواجها چگونه است؟
یکی ازنقاطقوت ازدواج فامیلی،حمایت گسترده خانوادگی است.درگذشته،خانوادهها نقش پررنگتری درحمایت مالی، عاطفی و اجتماعی داشتند؛ چه در شروع زندگی مشترک وچه هنگام بروز بحرانها. دربسیاری ازموارد، این حمایت باعث میشد زوجین احساس تنهایی نکنند و فشارهای اقتصادی و عاطفی کمتری را تجربه کنند. البته همانطور که اشاره کردم، همین حمایت اگر از حد متعادل خارج شود، میتواند به دخالت تبدیل شود.
به نکتهای اشاره کردید که یکی از سؤالات من است. مهمترین آسیبهای ازدواج فامیلی از نظر روانی چیست؟
یکی از مهمترین آسیبها، نبود مرزهای شفاف و سالم است. در بسیاری از ازدواجهای فامیلی، مرز بین زندگی زوجین و خانواده گسترده بهدرستی مشخص نمیشود. برای مثال اختلافات بین جاریها، خواهرشوهرها یا حتی والدین، بهراحتی وارد رابطه زن و شوهر میشود. در چنین شرایطی، زوجین ناخواسته درگیر طرفداری از خانواده خود میشوند و این موضوع میتواند به تعارضهای شدید زناشویی منجر شود.
آیا این مسأله یکی از دلایل کاهش تمایل نسل جدید به ازدواج فامیلی است؟
همینطور است. نسلهای جدید، بهویژه نسل Z، به حریم خصوصی، استقلال فردی و «ویژه بودن» رابطه اهمیت زیادی میدهد. در ازدواجهای سنتی و فامیلی، معمولا این مرزها کمتر رعایت میشود؛ از نحوه پوشش و سبک زندگی گرفته تا تصمیمهای مهم شخصی. به همین دلیل، بسیاری از جوانان امروز احساس میکنند ازدواج فامیلی آزادی و استقلال آنها را محدود میکند.
اما مهمترین نگرانی درباره ازدواج فامیلی، خطرات ژنتیکی است. این نگرانی تا چه حد واقعی است؟
نگرانی درباره مسائل ژنتیکی هرچند وجود دارد اما علم پزشکی این نگرانیها را بهطور چشمگیر و قابلتوجهی رفع کرده است. نگرانی جامعه از این است که در ازدواجهای فامیلی، احتمال فعال شدن ژنهای معیوب نهفته افزایش پیدا میکند و این موضوع میتواند باعث بروز مشکلاتی مانند ناتوانیهای ذهنی، نقصهای مادرزادی، سقطهای مکرر یا حتی مرگ نوزاد شود. اما تاکید میکنم که توسل به علم پزشکی، میتواند به همه این نگرانیها پایان دهد.خوشبختانه علم پزشکی و ژنتیک پیشرفت چشمگیری داشته است. امروزه با مشاوره ژنتیک پیش از ازدواج و بررسی حداقل سه نسل خانوادگی، میتوان میزان ریسک را بهدقت تعیین کرد. آمارها نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد زوجهای فامیلی که به مشاوره ژنتیک مراجعه میکنند، یا هیچ مشکل خاصی ندارند یا ریسک آنها بسیار پایین و قابل مدیریت است.
در چه شرایطی ازدواج فامیلی بهطور جدی منع میشود؟
زمانی که در خانواده سابقه تکرارشونده بیماریهای ژنتیکی،ناتوانی ذهنی شدید، سندرمهای شناختهشده یا مرگهای نوزادی وجود داشته باشدوآزمایشها ریسک بالایی رانشان دهند،توصیه میشودازازدواج صرفنظر شود.بهطورمعمول اگر ریسک بیش از حدمتوسط باشد،ازدواج توصیه نمیشوداما درریسکهای پایینتر،راهکارهای پزشکیومراقبتی متعددی وجود دارد.
شبکههای اجتماعی، فضای مجازی و رسانهها چقدر در ایجاد ذهنیت منفی درباره ازدواج فامیلی نقش داشتهاند؟
متأسفانه در بسیاری از موارد، در برخی رسانهها و در شبکههای اجتماعی تصویر اغراقشده و ترسناکی از ازدواج فامیلی ارائه شده است، بدون اینکه به نقش علم، مشاوره و پیشگیری اشاره شود.این باعث شده جامعه دچارنگاه صفروصدی شود؛ یا ازدواج فامیلی را کاملا بد بداند یا بدون منطق از آن دفاع کند.درحالی که نگاه علمی همیشه میان این دو قطب قرار دارد.
خانم دکتر، یکی از نگرانیهای خانوادهها این است که مشاوره قبل از ازدواج فامیلی، باعث ترساندن جوانها یا بههم خوردن تصمیم ازدواج شود. آیا این نگرانی بجاست؟
این دیدگاه کاملا نادرست است و اتفاقا ریشه در یک سوءبرداشت فرهنگی عمیق دارد. مشاوره پیش از ازدواج قرار نیست کسی را بترساند یا رابطهای را بههمبزند؛ بلکه هدف آن روشنکردن واقعیتها، آشکارکردن نقاط قوت و ضعف طرفین و کمک به تصمیمگیری آگاهانه است.اگر یک ازدواج با آگاهی و سلامت روان و جسم همراه باشد، مشاوره آن را محکمتر میکند، نه متزلزلتر. درواقع، آن ازدواجهایی که با یک یا دو جلسه مشاوره بههممیخورند، معمولا از ابتدا پایه درستی نداشتهاند. ازدواج ازجمله ازدواج فامیلی باید یک تصمیم آگاهانه باشد.
آیا در تجربههای بالینیتان، مواردی بوده که مشاوره باعث جلوگیری از یک ازدواج پرخطر شده باشد؟
بله، موارد متعددی بوده است. گاهی زوجها در مراحل اولیه رابطه، وابستگی عاطفی شدیدی به یکدیگر پیدا میکنند، اما وقتی موضوع را جدیتر بررسی میکنیم،مشخص میشودکه یکی ازطرفین بااختلال شخصیت شدید،وسواسهای کنترلنشده یا مشکلات جدی در تنظیم هیجان دستوپنجه نرم میکند. در چنین شرایطی، ادامه ازدواج یک آسیب بالقوه بزرگ است؛ نهفقط برای خود زوج، بلکه برای فرزندان آینده. مشاوره در اینجا نقش «چراغ قرمز» را دارد، نه مانع بیدلیل.
توصیه شما به خانوادههایی که به ازدواج فامیلی تمایل دارند چیست؟
توصیه اصلی من این است: برای تصمیمگیری درباره ازدواج، باید احساسات لحظهای وباورهای سنتی بدون پشتوانه منطقی را کنار گذاشت و براساس آگاهی، واقعبینی و ارزیابی مسئولانه گام برداشت. تنها در این صورت میتوان انتخابی آگاهانه داشت که پیامدهای آن را بهخوبی درک کردهاید.جملاتی مثل«ناف این دو نفررا ازکودکی به هم بریدهایم»نباید مبنای تصمیمگیری باشد. ترتیب درست این است: ابتدا بررسی عقلانی، سپس مشاوره روانشناسی، بعد مشاوره و آزمایش ژنتیک و درنهایت، در صورت نبود مشکل، ورود به مسائل عاطفی.
مراکز معتبر مشاوره در این زمینه چه خدماتی ارائه میدهند؟
مراکز معتبر معمولا بهصورت تیمی فعالیت میکنند و شامل روانشناس، مشاور، روانپزشک و در صورت نیاز متخصصان دیگر هستند. در برخی مراکز، از روشهای نوینی مانند نقشهبرداری مغزی برای بررسی سلامت روان استفاده میشود. هدف این است که زوجین با آگاهی کامل و آرامش وارد ازدواج شوند.
شما بارها بر «تصمیم آگاهانه» تاکید کردید. دقیقا منظورتان چیست؟
تصمیم آگاهانه به این معناست که ازدواج، نه بر پایه فشار خانواده، نه براساس تعصب و نه از روی هیجانات زودگذر صورت پذیرد، بلکه به معنای این است که زوجین با چشم باز و از روی شناخت قدم بردارند: از نظر روانی نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند، از نظر ژنتیکی از ریسکهای احتمالی آگاه باشند و مهارتهای ضروری مانند گفتوگو، حل مساله و مدیریت تعارض را در خود ارزیابی کرده یا کسب کنند. هنگامی که این بستر از آگاهی و شناخت فراهم شود، حتی در ازدواجهای فامیلی نیز احتمال دستیابی به رابطهای سالم و پایدار بهمراتب افزایش مییابد.
نقش آموزش عمومی در کاهش آسیبهای ازدواج فامیلی چیست؟
آموزش عمومی بسیار کلیدی است. اگر از دوران مدرسه درباره سلامت روان، مهارتهای زندگی، ازدواج سالم و ژنتیک آموزش داده شود، بسیاری از این سوءتصمیمها اتفاق نمیافتد. آگاهی این امکان را فراهم میآورد که افراد پیش از تصمیمگیری و قبل از آنکه در موقعیتی دشوار قرار گیرند، به پرسش و کاوش بپردازند، واقعیتها را وارسی کنند و آنگاه با بصیرت کامل انتخاب خود را انجام دهند. پیشگیری همیشه ارزانتر و انسانیتر از درمان است.
شما به مسائل اقتصادی هم اشاره داشتید. آیا این عامل بر مراجعه به مشاوره تأثیر گذاشته است؟
متأسفانه بله. هرچند این روزها فرهنگ مراجعه به مشاوره و روانشناس بسیار بیشتر از قبل در جامعه جا افتاده است اما در سالهای اخیر، مشاوره برای بسیاری از خانوادهها به یک کالای لوکس تبدیل شده است، درحالیکه باید یک ضرورت اجتماعی باشد.
چه راهکاری برای حل این مشکل پیشنهاد میکنید؟
به نظر من، مشاوره قبل از ازدواج باید تحت پوشش بیمه قرار گیرد. همچنین دولت میتواند با ارائه تسهیلات به مراکز معتبر مشاوره، دسترسی عمومی را افزایش دهد. رسانهها نیز میتوانند برای فرهنگسازی و ارتقای آگاهی عمومی گامهای بیشتری بردارند. برگزاری کارگاههای رایگان، استفاده از رسانهملی، بیلبوردهای شهری و فضای مجازی برای فرهنگسازی هم ضروری است.
در پایان، اگر بخواهید یک جمعبندی کوتاه داشته باشید، چه میگویید؟ ازدواج فامیلی، درنهایت بله یا خیر؟
ازدواج فامیلی نه «بله مطلق» است و نه «نه مطلق». ازدواج فامیلی ذاتا بد یا خطرناک نیست، اما بدون آگاهی، مشاوره و بررسی علمی میتواند آسیبزا باشد. این نوع ازدواج نه نسخهای کاملا امن است و نه الزاما خطری اجتنابناپذیر. ازدواج فامیلی اگر با آگاهی، علم و نظارت تخصصی همراه شود، میتواند بسیاری از آسیبهای احتمالی را به حداقل برساند؛ اما تصمیمهای احساسی و سنتی، آینده نسل بعد را در معرض خطر قرار میدهد.
نکته دیگر اینکه با استفاده از علم روانشناسی و ژنتیک، میتوان جلوی بخش بزرگی از خطرات احتمالی را گرفت. سلامت روان خانواده و جامعه، از همین انتخابهای آگاهانه آغاز میشود.
ضرورت انجام روانشناسی و مشاوره ژنتیک قبل از ازدواج
درحالحاضر،مشاوره قبل ازطلاق اجباری شده امامشاوره قبل ازازدواج که نقش پیشگیرانه دارد،اجباری نیست.این رویکرد باعث میشود بسیاری از مشکلات، به جای پیشگیری، پس ازوقوع مدیریت شودکه هم پرهزینهتر است و هم آسیبزنندهتر.
اجرای اجباری مشاوره پیش از ازدواج، بهویژه برای ازدواجهای فامیلی، میتواند نقش بسیار مهمی در ارتقای سلامت روان جامعه ایفا کند.
هیچ عقد رسمی نباید بدون تأیید سلامت روان و انجام مشاوره پیش از ازدواج ثبت شود. در ازدواجهای فامیلی، مشاوره ژنتیک باید الزامی باشد.
این اقدام میتواند از طلاقهای زودهنگام، تولد کودکان دارای معلولیت و بسیاری از تنشهای روانی و خانوادگی جلوگیری کند و در بلندمدت هزینههای اجتماعی و درمانی را کاهش دهد.