درحالی که انجام برخی کارهای زیبایی در سنین بالاتر با درنظر گرفتن شرایط جسمی و روانی و در مراکز معتبر میتواند انتخابی آگاهانه و قابل دفاع باشد، پرسش اصلی این است: چرا ذهن نوجوان و جوانی که هنوز در حال شکلگیری هویت است، تا این اندازه درگیر تغییر ظاهر میشود؟
بحران هویت و مقایسه دائمی
از دیدگاه روانشناسی رشد، نوجوانی و اوایل جوانی دوره شکلگیری «هویت» است؛ زمانی که فرد به این پرسش اساسی پاسخ میدهد: «من کی هستم؟»
در این دوره، بدن یکی از مهمترین عناصر هویت میشود. نوجوان بدن خود را نهتنها بهعنوان یک واقعیت زیستی بلکه بهعنوان یک ویترین اجتماعی تجربه میکند و شبکههای اجتماعی این فرآیند را تشدید کردهاند. نوجوان هر روز با تصاویر فیلترشده و اصلاحشدهای روبهروست که استانداردهای غیرواقعی از زیبایی را القا میکنند و از آنجا که ذهنش هنوز توان تفکیک کامل «واقعیت» از «تصویر ساختهشده» را ندارد بدن طبیعیاش را ناکافی و نیازمند اصلاح میبیند.
برای مثال دختری ۱۹ساله که بینیاش از نظر پزشکی کاملا طبیعی است، ممکن است پس از دیدن دائم چهرههای شبیه بههم در فضای مجازی احساس کند چهرهاش زشت است یا پسر ۲۲سالهای که اندام متناسبی دارد، با دیدن بدنهای تراشخورده غیرواقعی، از بدن خودش متنفر شود. در چنین شرایطی، جراحی زیبایی نه برای بهبود کیفیت زندگی بلکه بهعنوان راهحل اضطراب، ناامنی و مقایسه دائمی انتخاب میشود.
زیبایی بهعنوان مسکن روانی
در بسیاری ازنوجوانان وجوانان گرایش افراطی به تغییر ظاهر، نشانه یک مسأله عمیقتر روانی است.اضطراب اجتماعی، عزت نفس پایین، ترس از طرد شدن یا احساس دوستداشتنی نبودن، همگی میتوانند در پشت این میل پنهان باشند.
برخی جوانان باور نانوشتهای دارند: «اگر زیباتر شوم، پذیرفته میشوم!»
این باور بهویژه در کسانی دیده میشود که در کودکی یا نوجوانی تجربه تمسخر، مقایسه یا فشار ظاهری از سوی اطرافیان داشتهاند. مثلا نوجوانی که بارها از سوی خانواده یا همسالانش درباره وزن، بینی یا اندامش مورد انتقاد قرار گرفته ممکن است به این نتیجه برسد که تنها راه رهایی از این رنج، تغییر بدن است. در اینجا عمل زیبایی نقش مسکن روانی را بازی میکند؛ مسکنی که موقتا اضطراب را کاهش میدهد اما ریشه مشکل را حل نمیکند.
به همین دلیل است که بعضی افراد بعد از یک عمل سراغ عمل بعدی میروند و رضایت کوتاهمدت جای خود را به نارضایتی تازه میدهد. زیرا مسأله اصلی، تصویر ذهنی از خود بوده، نه صرفا ظاهر.
نقش خانواده و مسیر درست
خانوادهها نقش بسیار مهمی در پیشگیری ازگرایشهای افراطی به جراحیهای زیبایی دارند. اولین گام شنیدن بدون قضاوت است. وقتی نوجوان درباره نارضایتی از ظاهرش صحبت میکند، انکار یا تمسخر احساس او فقط فاصله را بیشتر میکند.
گام دوم کمک به تفکیک «نیاز واقعی» از «فشار روانی» است. خانواده میتواند با گفتوگو بفهمد آیا این تمایل از یک مشکل عملکردی یا پزشکی میآید یا ریشه در مقایسه، اضطراب یا فشار اجتماعی دارد.
در مواردی که اصرار بر مداخله زیبایی وجود دارد، ارجاع به مشاوره روانشناسی قبل از هر اقدام پزشکی بسیار حیاتی است؛ اقدامی که متاسفانه هنوز در فرهنگ ما جا نیفتاده.
ضمن اینکه اگر قرار بر انجام کاری باشد، تنها مراکز معتبر باید مدنظر قرار گیرند که عبارتند از:
مراکز درمانی دارای مجوز رسمی وزارت بهداشت
جراحان دارای بورد تخصصی مرتبط
کلینیکهایی که ارزیابی روانشناختی پیش از اقدام را جدی میگیرند.
مراکزی که اگر شرایط مناسب نباشد بهراحتی به نوجوان «نه» میگویند.
مرکز معتبری که بدون بررسی سن، رشد جسمی و سلامت روان هر درخواستی را میپذیرد درواقع بیشتر یک کسبوکار است تا یک مرکز درمانی. بنابراین زیبایی اگر به انتخابی آگاهانه و متناسب با سن و شرایط روانی تبدیل شود، میتواند بخشی از مراقبت از خود باشد اما وقتی نوجوان و جوان، زیبایی را تنها راه دیده شدن و پذیرفته شدن بداند زنگ خطر به صدا درمیآید.در این مسیر، خانواده، متخصصان سلامت روان و نظام درمانی هر سه مسئولند تا آینه را دوباره راست کنند؛ آینهای که پیش از هر تغییری به نوجوان بگوید ارزش تو فقط در ظاهر تو خلاصه نمیشود