این فضا کاملا استریل است یا ممکن است عامل آلایندهای مثل بعضی قارچها یا باکتریها در این فضا وجود داشته باشند؟ اگر وجود داشته باشند، ممکن است چه اثری روی مغز داشته باشند؟ اصلا وجود دارند؟ پاسخ مثبت است! بله فضای مغز، آنطور که به نظر میرسید، استریل نیست و همین مساله احتمالا زمینهساز ابتلا به بعضی بیماریهاست که درباره آن بیشتر میخوانیم.
تا مدتها تصور میشد فضای مغز، فضایی کاملا استریل یا اصطلاحا «عقیم» نسبت به رشد میکروارگانیسمهاست. اما یافتههای جدید نشان میدهند که مغز ما دارای انواع میکروارگانیسمها از باکتری تا انواع قارچهاست. این یافته، زمینهساز این پرسش مهم است که وجود این عوامل بیماریزا چهقدر در بروز بیماریهایی مانند آلزایمر یا بیماریهایی مشابه به آن موثر است؟
نخستن جرقه بررسی بیشتر فضای مغز، ۹ سال پیش آغاز شد. زمانی که فردی به نام «نیکی شولتک»، خانمی کاملا سالم و فعال در اوایل سیسالگی به صورت ناگهانی به مجموعه نشانههای ناتوانکننده و دردناک مانند مشکلات شناختی و آریتمی قلبی (نامنظم شدن ضربان قلب) دچار شد. نشانهها، باعث شد تا پزشکان به بررسی بیماری «مولتیپل اسکلروزیس» یا«اماس» در این زن سی ساله بپردازند. اما اسکنهای مکرر مغز و عکسبرداری با اشعه ایکس نشان داد بیمار دچار اماس نیست. اماهیچ تشخیص یا طرح درمانی مشخصی هم برای توضیح این وضعیت وجود نداشت. نیکی شولتک میگوید: «لحظههای دشواری بود. به این دلیل که هیچ تشخیص و درمانی وجود نداشت و من تصور میکردم که دیگر به زودی قادر به دیدن فرزندان سه و پنج سالهام نخواهم بود.»
از یک عفونت آغاز شد
بررسیهای منفی ناشی از اسکن و اشعه ایکس نشان داد که باید برای این تغییر ناگهانی در بیمار به دنبال گزینههای دیگر بود. در گزارشهای بالینی مشخص شد نیکی شولتک به چندین عفونت مزمن از جمله باکتری Borrelia Burgdorfreri که عامل بیماری « لایم»- عفونت باکتریایی ناشی از نیش کّنه- است، دچار شده که همین مساله روی عملکرد مغز او تاثیر گذاشته. اگرچه مصرف آنتیبیوتیک تاحدی توانست باعث بازگشت سلامتی او شود اما ریشهکن کردن باکتری موردنظر در مغز به همین سادگی نیست.
در بررسی این گروه تحقیقاتی مشخص شد که «شولتک»، تنها کسی نیست که اختلال عصبی ایجاد شده در او ناشی از درگیری مغز با عوامل بیماریزا باشد؛ بلکه هستند افراد دیگری که آلودگی مغز در آنها باعث بروز زوال عقل و آلزایمر شده یا به عبارتی این عوامل، آغازگر این بحرانها بودهاند. نمونه دیگر، مردی ۷۰ ساله است که ناگهان به اختلال شناختی دچار شده و توان رانندگی و خروج از خانه را به تنهایی از دست میدهد. بررسی مایع نخاعی او نشان میدهد این اختلالها به دنبال ابتلا به عفونت قارچی ناشی از «کریپتوکوکوس نئوفورمانس»، بروز کرده است. او طی دو سال مصرف منظم داروهای ضد قارچ درمان شده و دوباره عملکرد مغزی خود را بازیافت.
آنتیبیوتیک برای بازگشت
پروفسورریچارد لث، سرپرست گروه تحقیقاتی این پروژه از دانشگاه ادینبورگ درباره نتایج این پژوهش میگوید: «افراد به طور تصادفی به بیماریهای باکتریایی، قارچی یا ویروسی دچار میشوند و ممکن است به هر دلیل پیگیر درمان به طور قطعی نشوند. اما این آلودگیها روی مغز اثر گذاشته و علایمی را به شکلی که به آن اشاره شد در فرد باقی میگذارند.» او ادامه میدهد: «درمان کامل با آنتیبیوتیک و از بین بردن عوامل بیماریزا میتواند نشانههای بیماری را از بین برده و فرد را به زندگی عادی بازگرداند.» به عقیده دکتر لث، مغز نیز مانند روده میزبان جامعهای از میکروبهاست.یکی دیگر از افرادی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت، باغبانی بود که با قارچ C. neoformans، قارچی که در گیاهان وحیوانات یافت میشود، آلوده شده بود.هاگهای این قارچ به راحتی از طریق تنفس وارد بدن میشوند.نمونه دیگرآلودگی باباکتری بورلیا ونمونهی دیگرنیزازویروس«هِرپس سیمپلکس» و«هرپِس زوستر»- عامل ابتلا به زونا - بود.
بررسی همهجانبه آغاز شد
پروفسور شولتک بادعوت ازگروه پژوهشی بینالمللی Lathe که به طورمتمرکز روی آلزایمرتحقیق میکنند،به بررسی پاتوبیوم آلزایمرپرداختند(پاتوبیوم به میکروبهای بیماریزا،عامل بیماری وحساسیت بیمارنسبت به آنها گفته میشود)در این گروه میکروبیولوژیستها، ایمونولوژیستها،متخصصان اعصاب حضور داشتند تا نقش میکروبها روی مغز به شکل همهجانبه مورد بررسی قرار گیرد.
به گفته این گروه پژوهشی، ابتدا به نظر میرسید که مغز، آخرین سنگر مقاوم و خاص بدن انسان است. برای مثال دارای سد محافظتی خونیای است که باکتریها و دیگر عوامل بیماریزا توان عبور از آن را ندارند. اما بررسی، خلاف آن را ثابت کرد. به این معنی که عوامل بیماریزا میتوانند از مغز عبور کرده و به سلولهای آن آسیب وارد کنند. اما نکته اینجاست که مطالعه میکروبیوم مغز دشوار است. به این دلیل که مانند روده بهراحتی قابل نمونهبرداری نبوده یا مانند بینی یا واژن قابل سواپ کردن نیست. با این وجود، این تصور که عفونت میکروبی در زوال عقل نقش دارد به «آلوپس آلزایمر» بازمیگردد که در سال ۱۹۰۶ میلادی، موفق به کشف این بیماری شد و یک سال بعد نیز «اسکار فیشر»، مجددا این بیماری را شناسایی کرد. به گفته پروفسور لث، آلوپس آلزایمر و اسکار فیشر، هر دو به این نظریه مشکوک بودند که ورود میکروبها به بدن و راهیافتن آنها به مغز در ابتلای افراد به بیماری آلزایمر دخیل هستند اما آنها در آن زمان و با امکانات پزشکی آن زمان، قادر به پیگیری دقیق نظریه خود نبودند. پروفسور لث به پژوهشهای دیگری نیز اشاره کرده و میگوید پژوهشگران دانمارکی و مادرید نیز به نتایج مشابهی درخصوص تاثیر ابتلا به آلزایمر، ناشی از ابتلا به بیماریهای باکتریایی، ویروسی و قارچی رسیدهاند. پروفسور لث درجمعبندی نتایج پژوهشها میگوید: «در بسیاری از افرادی که مغز آنها دچار آلزایمر شدهاند- نه همه آنها- شواهد فراوانی از وجود چند نوع میکروب مشاهده شد. به این ترتیب که عمدهترین آنها گونههایی مانند استرپتوکوک و استافیلوکوک از نمونههای باکتریایی، کاندیدا و کریپتوکوک از مخمرها و یک گونه مرموز جلبک بودند.اگرچه نیاز به پژوهشهای بیشتر حتمی است اما به نظر میرسد میتوان تاحدی به این نتیجه رسید که این عوامل میتوانند روی سلولهای مغز تاثیر منفی گذاشته و زمینهساز ابتلا به بیماری آلزایمر باشند.» او میافزاید: «سلامت دهان و دندان ضروری است. به این دلیل که ابتلا به بیماریهای لثه، مدتهاست با خطر زوال عقل مرتبط بوده و نشان داده شده که ارگانیسمهای خاصی مانند باکتریهای پریودنتال ممکن است سد مقاومتی مغز درمقابل نفوذ عوامل بیماریزا را از بین ببرند. علاوه بر ضرورت رعایت بهداشت دهان و دندان، تقویت عملکرد سیستم ایمنی بدن با ورزش و تغذیه سالم، کنترل میزان قند خون و کلسترول از دیگر راهکارهای حفظ سلامت سلولهای مغز است.»
منبع: The Guardian