در این میان باید به این نکته توجه کنیم که سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا عمدتا تحت تاثیر نتیجه انتخابات، تغییرات شگرفی نخواهد داشت مگر در موارد خاص.
به این جهت که آمریکا همواره در طول سدهها و دهههای گذشته به دنبال ایجاد، حفظ و ارتقای هژمونی و سلطه برای تامین منافع ملی خود بوده است و در این جهت همکاریهای بین المللی، ایجاد پیمانهای متعدد منطقهای و جهانی را نیز در این راستا دنبال کرده است و هر جا که منافع این کشور اقتضا میکند در کانون پیمانها است و اگر شرایط متفاوت شد و منافع این کشور اقتضا کند از همان پیمانها خارج میشود و یا به ناکارآمدی پیمانهایی که در آن عضویت دارد کمک میکند.
ایالات متحده این رویه را در مورد سازمانهای بین المللی نیز انجام داده و میدهد. امروز بخشی از ناکارآمدی سازمان ملل متحد در نتیجه خلل و ایجاد موانعی است که آمریکا بویژه در شورای امنیت ایجاد کرده است. پس در یک کلام باید بپذیریم که آمریکاییها نه منافع سایر ملل و دول بلکه منافع خودشان را در همه مناطق جهان دنبال میکند.
از دیدگاه آنها اروپا در سطحی رقیب آنها محسوب میشود به همین جهت موضوع اوکراین از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا یک موضوع منطقه اروپا است و نه لزوما موضوع کلیت غرب و آمریکا.
از دیدگاه آنها موضوع منطقه شرق آسیا و اختلافات بین چین و تایوان و یا کره شمالی و کره جنوبی در حالتی ارزیابی و پیگیری میشود که اقدامات و ورود آمریکا منافع بیشتری برای این کشور ایجاد کند و نه برای سامان دهی منطقه آسیا و ایجاد آرامش و صلح در این مناطق.
به عبارت دیگر آمریکاییها از جنگ استفاده میکنند برای تامین منافع خود و از صلح هم استفاده میکنند برای به حداکثر رساندن منافع خودشان. هر جا لازم باشد جنگ و جایی که جنگ لازم نباشد صلح را در دستور کار قرار میدهند؛ بنابراین آنها کاملا نگاه منفعت گرایانه آن هم منفعت آمریکایی و آن هم با رویکرد و منش و روش آمریکا را دنبال میکنند. برای آنها غرب آسیا، منطقه فلسطین، اسرائیل، سوریه، آفریقا و هر جای دیگری با همین منطق دنبال میشود.
تجربه ثابت کرده است که تغییر رئیس جمهور در آمریکا میتواند سیاستهای داخلی را تغییر بدهد و یا روشها و رویکردها متفاوت شود، اما در بعد سیاست خارجی این مبحث بشدت و سرعت توسعه مسائل داخلی نیست.
از زاویهای دیگر، چون انتخابات آمریکا سبب روی کار آمدن ترامپ شده است میتوان گفت که براساس تجربه تاریخی گذشته اکنون از یکسو او اهل معامله است و از سویی دیگر کاملا حسابگرانه مطابق منفعت خود، حزبش و منافع ملی آمریکا عمل میکند.
وی بخوبی میداند که قدرت آمریکا در منطقه آسیا بویژه غرب تحلیل رفته و تضعیف شده است؛ بنابراین نگاه مادیگرایانه به او دیکته خواهد کرد که با ایران متناسب با وضعیت موجود آمریکا تعامل کند و این زمینه تحقق اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی را بیش از پیش فراهم میآورد، چون ما اکنون هم قدرت مادی نظیر موشک، رادار و امکانات و تجهیزات نظامی افزونتری داریم و هم همپیمانان قویتر و متعددی در منطقه داریم و از سوی دیگر رفاقت ما با چین، روسیه و کشورهای عضو بریکس و شانگهای افزایش یافته است. اکنون ما باید با توجه به این داشتهها بدانیم که آمریکا بیش از هر زمانی دیگری در منطقه ما ضعیف است و نباید به گونهای رفتار کنیم که این ضعف آمریکا به سمت قوت پیش برود.
ایران کشوری است بزرگ و بیش از ۷۰ برابر رژیم صهیونیستی وسعت دارد و بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی جمعیت دارد و اکنون توان نظامی افزونتری هم پیدا کرده است.