گفت‌و‌گوی «جام‌جم» با مجری فلسطینی تلویزیون

ساعت به وقت قدس؛ صدای مردم غزه

اهل فلسطین است اما در کشور دیگری به‌دنیا آمده و بزرگ‌ترین آرزویش این است که روزی بتواند به وطنش بازگردد و در صلح و آرامش و آزادی زندگی کند. همین عرق ملی باعث شده تا به یک هنرمند دغدغه‌مند تبدیل شود و هر‌آنچه را که دارد برای معرفی فرهنگ مردم کشورش به‌کار بگیرد.
کد خبر: ۱۴۳۵۰۱۷
نویسنده زینب علیپور طهرانی و فاطمه عودباشی - گروه رسانه
ساعت به وقت قدس؛ صدای مردم غزه
 
اصلا یکی از دلایلی که باعث شد اجرای برنامه «ساعت به وقت قدس» شبکه یک را به‌عهده بگیرد همین بود. این‌که بتواند برای هموطنانش گامی هر‌چند کوچک بردارد و مردم دنیا را با هر‌آنچه در کشورش می‌گذرد آشنا کند. علی خلیلی، فعال فلسطینی است که در کشور سوریه به دنیا آمده، ولی چند سالی است به ایران سفر کرده و مدتی است اجرای برنامه ساعت به وقت قدس را به‌عهده دارد که با اجرای این برنامه مورد توجه مخاطبان قرار گرفته‌است. به‌خصوص این‌که بر زبان فارسی با لهجه‌ای شیرین مسلط است. از این‌رو جام‌جم در یک عصر پاییزی میزبان علی خلیلی شد و از هر دری با او سخن گفت که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

مردم فلسطین سال‌هاست که مبارزه می‌کنند و ما می‌بینیم که در عین این‌که جبهه مقاومت را حفظ می‌کنند، به زندگی خودشان هم ادامه می‌دهند. ازدواج می‌کنند، صاحب فرزند می‌شوند. یعنی حس زندگی هیچ‌وقت میان مردم فلسطین از بین نمی‌رود. به‌عنوان یک فلسطینی نگاه‌تان چیست؟ چطور فضای جنگ و مقاومت روی زندگی مردم فلسطین تاثیری نگذاشته است؟
فلسطینی‌ها زندگی را دوست دارند. یعنی اهل دعوا و جنگ نیستند و دوست دارند زندگی کنند. به مهمانی بروند، ازدواج کنند، صاحب فرزند شوند؛ یعنی دوست دارند از زندگی‌شان لذت ببرند. چون ما که جنگ را انتخاب نکرده‌ایم، جنگ به ما تحمیل شد و ما در این جنگ تنها مانده‌ایم و کسی به ما کمک نمی‌کند. البته به جز بعضی کشورها که محور مقاومت هستند، مثل ایران، سوریه و... اما از سال ۱۹۴۸ تنها هستیم. بگذارید این‌گونه بگویم که برای فلسطینی‌ها مرگ و شهادت همه زندگی نیست. ما ایمان به این حرف داریم که وقتی به شهادت برسیم، به بهشت و نزد خدا می‌رویم. به همین دلیل زندگی را خیلی سخت نمی‌گیریم و این چیزها برای‌مان اهمیتی ندارد. تنها چیزی که برای‌مان مهم است این است که در زندگی ذلیل نباشیم و ظلم را قبول نکنیم و در عوض باید شجاع باشیم. این حرف فقط برای مردان نیست. حرف کودکان و زنان فلسطینی هم هست. یعنی اعتقاد و حرف کل مردم فلسطین است. برای‌تان مثال می‌زنم. زمانی که آتش‌بس و گذرگاه رفح باز شد، فلسطینی‌هایی که در این مسیر بودند به جای این‌که فرار کنند یا به کشورهای دیگر پناهنده شوند، وارد غزه شدند، چون مردم فلسطین با شهادت خوشحال می‌شوند. به همین دلیل است که مردم وسط جنگ و زیر بمباران و زیر آوار از این‌که در غزه زندگی می‌کنند خوشحال هستند. من ویدئویی چند وقت پیش دیدم که بچه‌ای در غزه در کما بود و وقتی بیدار شد گفت ای کاش شهید می‌شدم و به بهشت و پیش دایی، عمو و خانواده‌ام می‌رفتم.
 
منظورتان این است که بچه‌های فلسطین با فرهنگ شهادت به دنیا می‌آیند و بزرگ می‌شوند؟
بله و برای همین از زندگی لذت می‌برند و همیشه خوشحال هستند. باید همه آدم‌ها این‌گونه باشند. شما اگر ویدئوهای اسرای فلسطینی را ببینید، متوجه می‌شوید که آنها از اسیر و زندانی شدن ناراحت نیستند.
 
همین ویژگی باعث می‌شود که بچه‌های فلسطینی آماده شهادت باشند و اسم خودشان را قبل از شهادت روی دست‌شان بنویسند؟
الان به این دلیل بچه‌ها این کار را می‌کنند، چون بمباران و جنگ است و هر بار کلی جنازه روی زمین می‌ماند که ممکن است شناسایی نشوند. بچه‌ها به‌دلیل این‌که اگر شهید شدند بتوانند شناسایی شوند، این کار را می‌کنند.
 
برسیم به این‌که شما امروز در کشوری دور از وطن زندگی می‌کنید. چند سال است که در ایران سکونت دارید؟
فکر کنم بیشتر از هشت سال است. 
 
چه شد که به ایران سفر کردید؟ برای تحصیل یا کار در صداوسیما وارد ایران شدید؟
من سال ۲۰۱۲ در سوریه فارغ‌التحصیل شدم و لیسانس گرفتم. می‌خواستم در کشور دیگری ادامه تحصیل بدهم، چون خیلی دانشگاه خوب برای فوق‌لیسانس و دکترا نداریم. البته دانشگاه‌های‌شان خوب است اما ارشد و دکترا ندارند. من در رشته طراحی فضای تئاتری رتبه اول بودم و در دفاع هم رتبه اول گرفتم ولی رتبه دوم معدل کل شدم. در حال حاضر هم ارشد کارگردانی تئاتر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر هستم. می‌توانستم بورسیه برای کشورهای اروپایی بگیرم، زبان روسی و انگلیسی را هم خوب بلدم اما چون ساکن سوریه بودم هیچ کشوری به جز ایران پذیرای من نبود. به ایران که آمدم و فارغ‌التحصیل شدم، فیلم «به وقت شام» را می‌خواستند بسازند که برای بازیگری فراخوان دادند. خیلی از بچه‌های خوابگاه تست دادند اما با خودم گفتم من که بازیگر نیستم ولی بعد دیدم در تعطیلات همه بچه‌ها برای فیلمبرداری رفتند و من تنها می‌ماندم. من هم تماس گرفتم و تا من را از دور با موی بلند و ریش دیدند، گفتند این برای نقش داعشی مناسب است. عربی هم که بلد بودم. برای همین از من خوش‌شان آمد و فهمیدم نقش اصلی را به من می‌دهند. برایم ماشین می‌فرستادند تا سرصحنه بروم اما با موتور دوستم می‌رفتیم. برای این‌که موهایم خراب نشود، کلاه کاسکت سرم نمی‌کردم. تصادف کردم و چند روز به کما رفتم و یک ماه بستری شدم. در کما که بودم، زبان روسی، انگلیسی و فارسی که بلد بودم، یادم رفت. خاطراتم در سوریه هم یادم رفت اما بعد که بهتر شدم، از دفتر آقای حاتمی‌کیا با من تماس گرفتند و گفتند بیا. همه عوامل نگرانم بودند و با دیدنم خوشحال شدند. من نتوانستم نقش اصلی داعشی را که قرار بود، بازی کنم اما برایم یک نقش کوچک نوشتند؛ یعنی آخرین داعشی که کشته می‌شود را برای من نوشتند. من چهار روز فقط نقش جنازه را بازی می‌کردم.

چطور شد که وارد حوزه اجرا شدید؟
من نه بازیگر هستم و نه مجری. چون خیلی تند حرف می‌زنم. چند بار هم در سوریه می‌خواستم بازی کنم اما نشد. البته پدرم و برادرم در سوریه بازیگرهای معروفی هستند. من به‌دلیل این‌که تند حرف می‌زنم، نمی‌توانستم بازی کنم. نمی‌دانم چطور شد که اعتماد به نفس پیدا کردم و گفتم من می‌توانم بازیگر شوم. برادرم زمانی که در ایران دانشگاه می‌رفت، در شبکه الکوثر عروسک‌گردان بود. برایش کاری پیش آمد و از من خواست به جای او بروم. اما دو روز قبل از این‌که کارم تمام شود، آقای علی شعبانی، تهیه کننده گفت خیلی فعالی، دوست داری مجری شوی؟ آن هم مجری برنامه ورزشی. گفتم کار خودم است. با این‌که بلد نبودم اما گفت یک شرط دارد. باید موها و ریشت را کوتاه کنی. من قبول نکردم و این فرصت از دستم رفت. بعد ادامه تحصیل دادم. چون ایران دانشگاه‌های خوبی دارد. بعد از دو سه سال در شبکه اجتماعی، عکس آقای شعبانی، تهیه‌کننده را لایک کردم. از طرف ایشان با من تماس گرفتند و گفت یک مجری از الکوثر رفته و می‌خواهیم تو را جایگزین او در یک برنامه طنز سیاسی کنیم. قبول نکردم. بعد گفت برنامه کودک برای ماه مبارک رمضان داریم و باید خیلی هیجان داشته باشی. من هم قبول کردم و با پدرم درباره کار صحبت کردم. او چیزهایی به من یاد داد. تست دادم و روز اول ماه رمضان برنامه «راز جزیره» را زنده روی آنتن رفتیم. بعد فهمیدم به خاطر این‌که تجربه اجرا نداشتم، همه با کار من مخالف بودند. فقط آقای شمسی، مدیر شبکه به من اعتماد داشت. به این ترتیب برنامه را چهار سال ادامه دادیم. 
 
بعد از آن برنامه بود که مجری «ساعت به وقت قدس» شدید؟
در شبکه الکوثر، مجری و تهیه کننده بودم. آقای شمسی که مدیر شبکه آی‌فیلم شد از من خواست به آن شبکه بروم اما به خاطر تحصیل قبول نکردم تا این‌که آقای تاجیک، تهیه‌کننده برنامه ساعت به وقت قدس با من تماس گرفت. راستش چون او را نمی‌شناختم‌، توجه نکردم. آقای شمسی مرا دعوت کرد و درباره این برنامه صحبت کرد و من قبول کردم. آقای تاجیک مرد جوان و مهربانی است که در این کار خیلی تبحر دارد و از او انرژی مثبت گرفتم. وقتی درباره دستمزد از من سؤال کرد، گفتم مهم نیست، چون برنامه درباره فلسطین است، قبول می‌کنم. 
 
با توجه به این‌که شما در سوریه به دنیا آمده‌اید و هیچ وقت فلسطین نبودید، چه تصوری از مقاومت مردم فلسطین دارید و چطور آن شرایط را درک می‌کنید؟
من در اردوگاه فلسطینیان در سوریه بزرگ شدم. صبح تا شب با فلسطینی‌ها زندگی کردم. البته در فلسطین هم خانواده دارم و مدام از اخبار آنجا مطلع می‌شوم. از طرفی پدرم مسئول انجمن نقاشان فلسطینیان در سوریه و مادرم مجسمه‌ساز است. یعنی پدرم در همه فستیوال‌ها درباره فلسطین صحبت می‌کند و به همین علت مدام درباره فلسطین می‌شنوم و می‌بینم. پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها درباره روستایی که زندگی می‌کردند، حرف می‌زنند. مادر بزرگم می‌گوید از روستایی آمدند که در شمال فلسطین است. وقتی حمله کردند و مردم را کشتند، بیشتر روستایی‌ها رفتند. مادربزرگم هم طلاهایش را داخل ملحفه گذاشت و خیاطی کرد. کلید خانه را هم با خود آورد که همیشه با اوست. مطمئنم روزی به خانه برمی‌گردم و با آن کلید در را باز می‌کنم. به همین دلیل از بچگی درباره فلسطین شنیده‌ام و همیشه در ذهنم هست. 
 
برنامه ساعت به وقت قدس چه ویژگی‌هایی داشت که پذیرفتید؟ فقط به خاطر این‌که درباره فلسطین بود، اجرای آن را پذیرفتید؟
اجرای این برنامه فرصتی بود که بتوانم از کشورم حمایت کنم. من که سرباز نیستم تا بجنگم و از کشورم دفاع کنم اما باید برایش کاری کنم و دینم را ادا کنم. هنر و رسانه بهترین راه برای این کار است، چون خیلی تاثیر دارد. من هم می‌خواهم از این ابزار برای حمایت کشورم استفاده کنم. به نظرم کسی که از کشورش حمایت نمی‌کند، خائن است. هر کسی از هر سهمی باید استفاده کند.
 
در این برنامه چقدر توانسته‌اید وجوه دیگری از فلسطین و مردمش را به دنیا نشان بدهید که کمتر کسی از آن اطلاع دارد؟
از همان اول با آقای تاجیک در این باره حرف زدیم که برنامه فضای خشک نداشته‌باشد و فقط درباره جنگ حرف نزنیم. درباره همه مسائل فلسطین حرف بزنیم. مثلا درباره هنرمندان، ورزش و فرهنگ مردم فلسطین بگوییم تا همه دنیا آن را بهتر بشناسند. آیا شما می‌دانید قدیمی‌ترین شهر مسکونی دنیا در فلسطین است؟ آیا می‌دانید نقوش لباس زنان فلسطین چه معنی دارد؟ یا این‌که می‌دانید رنگ ارغوانی کشف اجداد من است؟ من به این برنامه آمدم تا این چیزها را به مردم بگویم. ما فرهنگ غنی داریم که باید به همه منتقل شود و بدانند. شما ایرانی‌ها به فرهنگ و تاریخ خودتان همیشه افتخار می‌کنید. ما هم می‌خواهیم فرهنگ و تاریخ کشورمان را همه بدانند. 
 
مهمان‌ها و کارشناسان بسیاری به این برنامه می‌آیند. شما پیش از برنامه درباره آنها مطالعه می‌کنید تا بحث‌های چالش جذابی داشته‌باشید یا فقط به متن نویسنده‌ها اکتفا می‌کنید؟
ما گروهی کار می‌کنیم. مثلا آیتم‌های اول و آخر برنامه را من می‌نویسم. درباره مهمان‌ها هم سوالات پیشنهادی را به گروه نویسندگان می‌دهم. آنها هم سؤال پیشنهادی دارند و بعد آقای تاجیک همه چیز را جمع‌بندی می‌کند. من هم چون با این گروه حرفه‌ای کار کردم، قبل از برنامه درباره کارشناس‌ها تحقیق و مطالعه می‌کنم. 
 
از وقتی که مجری این برنامه شده‌اید، هموطنان شما چه واکنشی داشته‌اند؟ آیا به زعم آنها در نشان دادن فرهنگ کشورتان موفق عمل کرده‌اید؟
بازخورد خوبی در سوریه گرفتم و هنرمندان سوریه، لبنان و فلسطین خوش‌شان آمد و می‌گویند از تجربیات ما هم استفاده کن. چون فیلم‌های برنامه را در فضای مجازی می‌گذارم و آنها می‌بینند. مردم سوریه و فلسطین می‌دانند ایران از فلسطین حمایت می‌کند و خوشحال هستند این برنامه پخش می‌شود. اتفاقا من پیشنهاد دادم برنامه‌ای مثل «ساعت به وقت قدس» را که برنامه خوب و موفقی است و به گونه‌ای صدای مردم فلسطین است، به زبان‌های مختلف ترجمه کنند تا همه بدانند در این برنامه چه چیزهایی گفته می‌شود و همه کشورها بیننده‌اش باشند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها