تجربه ثابت کرده فیلمهای سینمایی و تلویزیونی تا جایی که بخواهند مخاطب خود را سرگرم کنند و لحظات مفرحی را فراهم کنند، آثار قابل تحملی هستند
کد خبر: ۱۳۹۷۰۷
اما در اغلب موارد وقتی یک اثر نمایشی بخواهد به سراغ موعظه و الگوسازی و کارهایی اینچنینی برود، مشکل آغاز می شود.
در اغلب موارد فیلمساز یا از این سوی بام می افتد و یا از آن سوی بام و معمولا وقتی چنین هدفی پایه و اساس ساخت یک فیلم قرار بگیرد؛ نتیجه قابل قبولی حاصل نمی شود.
برخی از موضوع ها در چنین حالتی حساسیت بیشتری دارند و نزدیک شدن به آنها باید با وسواس خاصی انجام شود تا نتیجه کار قابل قبول باشد. شاید موضوع های مربوط به زنان از همین مسائل حساس باشد که باید با دقت و وسواس خاصی به آن نزدیک شد.
فیلم تلویزیونی آسیه که جمعه بعدازظهر از شبکه یک سیما پخش شد، یکی از آثاری است که سازنده آن تلاش کرده تا با به تصویر کشیدن زندگی یک زن روستایی به نام آسیه که بعد از فوت همسرش دچار مشکلات مختلف می شود، الگویی از یک زن نمونه ارائه دهد. زنی که با همه مشکلات و سختی ها دست و پنجه نرم می کند، تن به ذلت نمی دهد، استقلالش را حفظ می کند و در نهایت با یک پایان بندی آرمانی به نتیجه می رسد و به نوعی رستگار می شود.
برای بیننده ای که به هر دلیل به تماشای این فیلم می نشیند، آسیه چه حرف و پیامی دارد؛ فیلم با نمایی از یک مزرعه آغاز می شود که با حرکت دوربین به قبرستانی می رسد. جمعیت در حال خاک سپاری فردی هستند و چهره غمگین زنی که بر بالای قبر نشسته نشان می دهد متوفی همسرش است. در چند صحنه بعد پدر آسیه برای بردن او به ایل مراجعه می کند اما آسیه مایل است در روستا بماند. کمی کشمکش او با اهالی روستا برای حفظ زمین همسرش ، دختری که مادرش فوت کرده و مردی بیکار که بعد از ازدواج دختر مورد علاقه اش به دنبال جایگزین کردن آسیه است ؛ همه مصالحی است که فیلمنامه بر آن بنا شده تا داستان روایت شود.
حمیرا ریاضی همچنان بازیگر کلیشه ای نقش «زن خوب و سربه زیر» است که مانند فیلم رنگ شهر که جمعه هفته گذشته از شبکه یک سیما پخش شد، این بار هم زنی خوب و مظلوم و ستم دیده است. در فیلم گاهی افراد با لهجه صحبت می کنند و گاهی هم لهجه را فراموش می کنند و زبان آنها کاملا فارسی و شهری می شود. روستا فضایی خشک و رو به نابودی است و تنها محل عمومی آن یک فضای باز است که ظاهرا با چند تکه حصیر تبدیل به قهوه خانه روستا شده تا اهالی در آن بنشینند و بعد از خوردن چای حرفهای بی اهمیت بزنند.
هیچ نشانه ای از ورود تکنولوژی به این روستا دیده نمی شود. نه تلویزیون ، نه رادیو و نه چیز دیگری. از دیگر مظاهر تمدن همچون مدرسه هم در این روستا خبری نیست. روستا ظاهرا مسجد هم ندارد. تنها نشانه امروزی چنین روستایی هم به مردی خلاصه می شود که مانند اغلب فیلمهای روستایی ، آدمی با ظاهری شهری است که ذاتا آدم چشم چران و مساله داری است و از دزدیدن موتور تا نظر داشتن به زنان بیوه را سرلوحه کارش قرار داده است. تمامی اهالی روستا در چند شخصیت خاص محدود شده اند و جز این چند نفر روستا ظاهرا جمعیت دیگری ندارد. حتی کارگردان محترم به این مساله هم فکر نکرده که در کوچه های روستا کمی هنرور نشان دهد تا بلکه حرکت آنها و مثلا احوال پرسی آنها با یکدیگر بتواند کمی به داستان حس و حال «زنده بودن» بدهد.
نکته مهم تر این است که همه این عناصر نیم بند هم به خدمت گرفته شده تا زندگی زنی را به تصویر بکشد که هم کشاورزی می کند، هم گوسفند می چراند و هم در مواقع بیکاری قالی ای را می بافد که تصویر همسر مرحومش بر روی آن نقش بسته است! این سوال که فیلمی با چنین مشخصاتی چه نسبتی می تواند با زمان حال داشته باشد؛ سوال مهمی است که هر مخاطبی احتمالا در پایان فیلم از خود می پرسد.
آیا برای نشان دادن شخصیت آرمانی یک زن کشاورز نمی شد به سراغ این مساله رفت که مثلا زن برای احیای مزرعه همسرش به سراغ شیوه های جدید می رود و از علم روز برای کشاورزی کمک می گیرد؛بعد از تماشای این فیلم به سراغ خبری رفتم که سال گذشته از این فیلم در روزنامه جام جم منتشر شده بود. آرش سجادی حسینی کارگردان این فیلم گفته بود در ساخت آسیه «تلاش خواهم کرد به نوعی به فضاهای رئالیسم جادویی نزدیک شوم که در ادبیات نمونه های مختلفی دارد و کمتر در سینمای ایران تکرار شده است. البته این سبک و سیاق در فیلم ما به شکلی کاملا بومی عرضه خواهد شد.»
اما به هر دلیلی این اتفاق رخ نداده است و آسیه چیزی نیست که بتوان چنین توصیفی را درباره آن به کار برد.


رضا استادی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها