دوره فعلی، دوره مدیریت پیمان جبلی است و ما تحولاتی را در همین یکسال ابتدایی مدیریت او شاهد بودیم. از تغییرات در بخش سیاسی سازمان و عناصر درگیر در تولید برنامههای سیاسی گرفته تا تلاش برای تغییرات ساختاری همچون حذف دو شبکه. ما در نوع تولیدمحتوا هم تغییرات کند، ولی جاری را شاهدیم، اما این تحولات چه تأثیری در جامعه گذاشته و اصولا بازتابی هم در بیننده داشته است یا نه؟
بخش سیاسی سازمان، با تغییر در خبرگزاری صداوسیما و بخشهای خبری سیما آغاز شد. در این تغییرات، شبکه خبر ترجیحا به نفع خبرگزاری، هم عقبنشینی داشت و هم دربرابر بخشهای خبری دیگر پیشروی. عقبنشینی داشت، چون عملا در تولید خبر از سوی خبرنگارانش، ما دیگر شاهد میکروفن با لوگوی این شبکه نیستیم و همه بهصورت یکسان در حال تولید برنامه هستند، اما در پیشروی، ما شاهد حذف عمده بخشهای خبری شبکهها و تمرکزشان در شبکه خبر هستیم. در این حالت میتوان استنباط کرد که رقابت درونشبکهای، حذف شده است و باید نوعی یکسانی ببینیم. حتی در نام خبرنگارانی که در حال تولید محتوا هستند، ما به اسامی جدید رسیدهایم که ترجیحا در قالب محتوا بدون تمرکز روی چهرهشان مطرح شدهاند. نکته دیگر در این تحولات سیاسی و خبری، سیر تدریجی برنامهها در طول روز تا شب، از حالت سرگرمکننده و خانوادگی به سیاسی در ساعات غروب تا شب است. ما اگر بخشهای روز شبکه خبر را نگاه کنیم اخبار و پیگیریها را عمومیتر میبینیم، اما در ساعات بعدی، بهتدریج غلبه بیشتر گزارشهای میانی بر عناوین سیاسی و اخبار و گفتگوهایی است که کفه سنگینشان به آیتمهای سیاسی نزدیکتر است. این ترکیب شاید برای این باشد که عمده مردم در آن ساعات به سمت برنامههای دیگر شبکهها سوق داده شوند و ترجیحا تکافراد به این شبکه نظر کنند. یعنی اگر با محوریت خانواده نگاه کنیم، برداشت عام این است که یک انتخاب جمعی معمولا سرگرمکننده مانند مجموعهها در ساعات شبانگاهی خانواده با وجود یک تلویزیون در پذیرایی منازل، تمرکز برای دیدن این محتواهای سیاسی را کم میکند.
یک نکته دیگر در کفه سیاسی برنامههای سازمان را میتوان به واکنش نشاندادن به رویدادهای جاری دانست. از این جهت میتوان گفت تغییراتی رخ داده است. نسبت به واکنشهای قشرهای گوناگون جامعه به موضوعات صنفیشان مانند رتبهبندی معلمان، مشکلات کمبود آبشرب، مشکلات نپرداختن حقوق یا واحدهای تعطیل و ... تا میرسیم به واقعیت این روزها، یعنی ماجرای مرحومه مهسا امینی و آنچه در سطح صاحبنظران یا افراد حاضر در خیابان میبینیم. از این جهات تحولات مثبت است و حتی اینکه آمار غیررسمی تلفات را منتقل میکند و مردم را به انتظار نتیجه از سوی رسانه بیگانه نمینشانند، نکته جدیدی است. ما حتی شاهدیم که از تجربه به فرسایش کشیده شده برنامه «بدون توقف»، به برنامههای گفتوگومحوری که در شبکه خبر و شبکه چهار دیده شده رسیدهایم، که در کنار آنچه در شبکههای یک و افق و مانند آن نیز همراهی میشود، نشان از تحولی جدید دارد که باید تداوم یابد و به انقطاع نرسد. حتی میتواند به سوژهسازی و جریانسازی نزدیک شود. البته در تولید این برنامهها که محتواهای نامنتظری برای ساختار سنتی سازمان دارد، باید صبور ماند، چون عمده حضار با یک مرکزیت علاقه به میهن و نظام بحث میکنند، همه از داخل هستند و همه اصطلاحا، یک انگور با نامهایی، چون عنب و ... را مطرح میکنند. برای همین، باید بهتر از این هم شد و دستکم مدیریت پیشبرد محتواها را بهتر کرد. از این جهت، شبکه چهار، نمره برتر را میگیرد. بازتابهای اینها را هم دیدهایم در سطح صاحبنظران و رسانهها تا مردم.
در مسیر چابکسازی
ما در بحث چابکسازی، به حذف دو شبکه رسیدهایم. شبکه استانی شما، رفت تا شاهد توزیع محتوای آن در شبکههای دیگر باشیم و شبکه ایرانکالا هم حذف شد تا همان مسیر در ساختارهای دیگر جستوجو شود. در بحث شبکه استانی، به نظرم، تجربه آغازین شبکههای استانی در دستگاههای دیجیتال بهتر بود و اینکه هر روز از ماه، به یک شبکه استانی و پخش کامل آن اختصاص داشت و از این جهت، ما به حالوهوای این شبکه بیشتر نزدیک میشدیم تا گلچین آنها در یک شبکه. الان در بحثهای خبری گاهی گزارشهایی از حتی روستاها در مناسبتها داریم، اما باید بیشتر از اینها، سهم شهرستانها دیده شود. در بحث ایرانکالا ما عمده آن مباحث را در شبکههای دیگر شاهدیم و تنها، ردیف زیرنویسهای آن شبکه را حذفشده داریم که بهجای خودش، جذاب بود. باید دید ارزیابی از حذف این شبکهها برای چه منظوری بوده و آیا ظرفیت اینها به شبکههای جدید منتقل میشود مانند ورزش ۲ یا شبکه خبر ۲، یا نه.
در بحث مجموعهها، بدون تعارف، شوروحال پیشین دیده نمیشود. تولیدات پخش میشود، اما استقبال، کاسته شده است. درست است که با آمدن سپهر سیمرغ بهجای سیمافیلم، قرار است تمرکز و تحرک بهتر و بیشتری ایجاد شود، اما مجموعهسازی، زمانبر است و باید از این جهت، تنوع کم مجموعهها یا محتواها را جبران کرد و حتی اگر محتوای مجموعهای را مناسب میدانیم، باید در معرفی بهتر آن، کوشش شود.
صداوسیما، باید بیشتر از این اندیشه کند و حتی در بازیابی آیتمها و افراد گذشته بیشتر تلاش کند. تجربه ساده پخش تکراری مجموعههای قدیمی نشان میدهد که پاککردن اذهان از موضوعات پیشین و سوقدادنشان به سمت موضوعات جدید و افراد جدید، کاری بسیار زمانبر است و بهسادگی نمیتوان آیتم مرسوم و چهره دیدهشده بسیار را، نادیده انگاشت و برنامه جدید یا افراد جدید را بهجای آنان نشاند. برای همین باید از این جهات، با احتیاط عمل شود و حتی آیتم چندساله نادیده انگاشته شده، درصورت ضرورت احیا شود. آیتمهای سینما و تلویزیون و دیگر هنرهای نمایشی مانند تئاتر را هم بازیابی و برنامههایی، چون «هفت» را احیا کنیم.
به موضوعات کمتردیدهشده مانند مناسبتهای تاریخ معاصرمان، همانند موضوع دفاعمقدس که بسیار هم غنی و پرنکته است، بیشتر پرداخته شود و زمانهای مناسبی برای این محتوای جریانساز درنظر گرفته شود و آنتنپرکن نباشد. در کنار این آیتم، حتما دانشآموزان و دانشجویان، از حالت بیننده در برنامهها، به مشارکتکننده سوق یابند و پدیده حضور نوجوانان و جوانان در وقایع این روزها، باید به ما برساند که در عرصه بهرسمیتشناختهشدن تبلیغی و بیان حرفها و علایقشان، حتما آنان را ببینیم.
روزنامه جام جم