اولین آرزوی او، ثروت بود. پیرمراد به او گفت: «امشب موقع غروب آفتاب، جایی که سایه سرت افتاد را بکن.»
با یافتن صندوقچه طلا، توشیشان مرد ثروتمندی شد ولی سرمستی از ثروت، خوشگذرانی وغفلت از حساب و کتاب، باعث شد مال و منالش از کف برود. بار دوم آرزوی قدرت کرد. اما به دلیل بیکفایتی خودش و توطئه اطرافیان،آن هم از دست رفت. توشیشان مال و قدرتباخته که دیگر سرد و گرم روزگار چشیده، این بار میداند که چه بخواهد؛ انسانیت و مردانگی. آرزویی که برای دستیافتن به آن وارد فضاهای مالیخولیایی شد. گذر از صخرههای بلند، حمله موجودات عجیبالخلقه و...همچنین پیرمراد برای او شرط می گذارد که به هیچ وجه نباید بترسد و حرف بززند. آن مرارتها برای پاککردن پسرک از تعلقات نفسانی بود. در نهایت توشیشان با یافتن گلسر مادرش آرام گرفت، در حالی که برای خودش مردی شده بود.
این انیمهٔ ژاپنی که محصول سال ۱۹۸۱ - به کارگردانی تاکه ایچی سایتو- است،با صدای زهره شکوفنده برایمان روایت می شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد