به گزارش جام جم آنلاین، سرهنگی میخواهد ریاست کلانتری منطقهای را بپذیرد که برادر شیریاش در آنجا زندگی میکند، اما اعضای خانواده معتقدند که این اتفاق «ذبیح» و «غـلام» را که آدم لات و دردسرسازی هستند، روبهروی یکدیگر قــرار میدهد. این خلاصهای از سریال حکم رشد است که پخش آن از چندی پیش از شبکه سه آغاز شده و به پخش قسمت بیستم رسیده است. در این سریال مخاطبان شاهد کشمکشهایی میان قهرمان و ضد قهرمان هستند. گرچه در میان آنها شخصیتهای بسیاری هم حضور دارند که هر کدام از آنها تیپ و ویژگیهای خاص خودشان را دارند. در این اثر مخاطبان شاهد موقعیتهای چند گانه تراژیک هستند. موقعیتهایی که آنها را با واکنشهای متعددی رو به رو میکند، زیرا جدالی است بین عاطفه و وظیفه. این سریال که با اقبال مردمی رو به رو شده است، باعث شد تا میزبان مهدی فرجی تهیه کننده، حسن لفافیان کارگردان، پیام احمدی نیا، مجتبی فلاحی و آزیتا ترکاشوند بازیگران و علی زادمهر مشاور رسانهای این سریال باشیم. صحبتهای آنها را در ذیل مطالعه میکنید.
در سریال حکم رشد، کشمکشهایی بین پلیس و مجرم میبینیم که سعی کرده اید مخاطبان در قالب شخصیتهای قصه بیننده این اتفاقات باشند. همین موضوع باعث شده که این سریال در مقایسه با دیگر کارهای پلیسی تولید شده، ویژگیهای متمایزتری داشته باشد. این موضوع شامل حال صحنه ها، دیالوگها و ... میشود. حتی این سریال در مقایسه با دیگر ساختههای قبلی تان نون خ و لژیونر متفاوتتر است. چطور شد به چنین فضایی برای قصه سریال حکم رشد رسیدید؟
مهدی فرجی، تهیه کننده: این کار از طرف شبکه به من پیشنهاد شد و طرح من نیست. یک روز آقای آذرپندار مدیر وقت فیلم و سریال شبکه سه مرا دعوت کردند و این طرح هم از طرف نیروی انتظامی به آقای آذرپندار معرفی شده بود. قرار شد یکی از شخصیتهای واقعی نیروی انتظامی که کارهای مهمی را در دوران خدمتش انجام داده بود بازسازی کنیم و قصههای آن شخصیت را به تصویر بکشیم که یکی از پلیسهای موفق نیروی انتظامی به نام جناب سروان بختک بود که یک مستند هم از او ساخته بودند. این مستند را نیز دیدم و به این شخص علاقمند شدم. قرار بود اقدامات این شخص بازسازی شود که طرح کلی قصه که هفت تا هشت صفحه بود توسط آقای نعمت الله که آن موقع نوشته شده بود را خواندم و پسندیدم و قرار شد کار را بسازیم. من به قصه و شخصیت و اتفاقات آن علاقمند شدم و تصمیم گرفتم این کار را بسازم.
یعنی قصه ذبیح سریال حکم رشد، قصه سروان بختک است و بر اساس اتفاقات واقعی زندگی این شخصیت ساخته اید؟
فرجی: نه، قالبش در اجرا خیلی فرق کرد. واقعیت این است که ساخت نقش محروم بختک کمی در رویاها بود و بعد که وارد شدیم دیدیم دشواریهای زیادی برای به تصویر کشیدن این نقش وجود دارد و کمی تعدیل شد و برخی از اتفاقات حذف شد. آنچه که الان نوشته شده ۸۰ تا ۹۰ درصد تخیل نویسنده است و چندان با نقش مرحوم بختک تطبیق ندارد و قصههایی است که توسط ذهن و تخیل نویسنده به تصویر کشیده شده است.
آقای لفافیان با توجه به اینکه شما به غیر از کارگردانی، نویسندگی هم در کارنامه تان به چشم میخورد، آیا دخل و تصرفی در نگارش کار داشتید؟
حسن لفافیان، کارگردان: بنده به صورت مستقیم خیر؛ یعنی دو نفر از دوستان برای بازنویسی اقدام کرده بودند که زیر نظر آقای فرجی و شبکه بود. از چیزی که وجود داشت، ۳۰ تا ۴۰ درصد را بازنویسی کردیم که به شکل کنونی رسید. دوست داشتیم بخشی از ادبیات نویسنده اولیه را تغییر دهیم. برای این که نوع نگاه و ادبیات نویسنده خیلی عام پسند نبود و ثقیل بود و مخاطب فضا را از دست میداد و برای مردم قابل هضم نبود و دلیل این که کار پر بیننده شده این است که مردم با شخصیتها ارتباط برقرارمیکنند. تمام تلاش ما این بود که سعی کنیم این ادبیات به شکلی شود تا هم مردم پسند و قابل فهمتر باشد. این امر موجب شد بیش از سه ماه پیش تولید این را داشتیم که متنها بازنویسی شود و به شکل کنونی که دارد دیده میشود برسد.
سبک و سیاق تعقیب و گریزها در سریال حکم رشد با دیگر آثار پلیسی تفاوت دارد. شما در این سریال به دنبال انجام دادن صحنههایی که به قول معروف آدرنالین خون را بالا ببرد، نبودید. درباره این بخشها توضیحاتی بدهید که روایت تازه ایی در آثار پلیسی خانوادگی است.
لفافیان: در این کار تقریبا در همه مسائل مشورت میگرفتم، چون تجربه آقای فرجی چندین برابر من است و در این حوزه نگاه ایشان خیلی دقیقتر از من است. به این رسیدیم که فیلمهای پلیسی زیادی با شخصیتهای فراوان ساخته شده و ۹۰ درصدشان تکراری است؛ یعنی فضاها و شخصیتهایی که میبینیم اشکالی دارد که برای بیننده جذابیتی ندارد و اگر بخواهیم همانها را تکرارکنیم شاید بیننده آن را پس بزند و بگوید این نوع فیلم و چندین مورد از الگوی شخصیت ذبیح را دیدم. البته فیلمنامه نگاه این طوری داشت که تفاوتهایی در آن داشته باشیم و در ساخت این تفاوتها را بیشتر کردیم. مثلا در بازی با خود بازیگران. تلاش کردیم بیشتر از این که فضای پلیسی قصه را پررنگ کنیم، فضای رو در رویی این دو شخصیت را پررنگترسازیم و ملودرام اجتماعی مان پررنگتر از یک کار پلیسی در فضای پلیسی قرار بگیرد تا این که یک سری کارهای اکشن تکراری و تعقیب و گریزهای پلیسی را به تصویر بکشیم.
زیبا چاباری علاوه بر اینکه جزو شخصیت منفی قصه است، تیپ خاصی هم در نوع دیالوگها و رفتارهایش دارد. به ویژه در دورهمی با آدمهای بدهای قصه. درباره این تیپ سازی در این صحنهها بگویید که چطور به این نقش آفرینی رسیدید؟
آزیتا ترکاشوند، بازیگر نقش زیبا: با توجه به این که نقشهای منفی زیادی را بازی کردم و با این گونه آشنایی دارم. چیزی که برای من در نقش زیبا چاپاری خیلی جذابیت داشت، چند بعدی بودنش بود و این که این شخصیت نمیتوانست یک بازی یکنواخت داشته باشد و بازیگر را به چالش میکشاند. اگر در روند کار نگاه کنید با همسرش و اهالی خانواده خیلی عادی صحبت میکند و وقتی در دورهمی هاست تیپ میگیرد. با آقای لفافیان صحبت کردیم که حتی غلو هم این بخشها داشته باشد. البته زیبا در کنار این خصوصیات هایش به افشین عشق دارد، زیرا نهایت ذات زن، عشق است حتی اگر شرایط او را در موقعیتی قرار دهد که بخواهد منفی یا هر چیز دیگری باشد، اما همیشه عشق بر زن قالب است و تصمیم گرفتیم این را در این نقش نشان دهیم.
پس با این حساب گل درشت شدن برخی از دیالوگهای لات منشانه زیبا تعمدی بوده است. نگران این موضوع نبودید منجر به به نقدهای منفی از سوی مخاطبان شود و بازخوردهای منفی دریافت کنید؟
ترکاشوند: نه، نگران نبودم به دلیل این که میدانستم دارم چه کارمیکنم و به نوعی خودم را به کارگردان کار سپرده بودم و ایشان میدانست وحتی جاهایی که یادم میرفت و همان تیپ را میگرفتم آقای لفافیان تذکر میدادند؛ بنابراین نگران این موضوع نبودم. خوشبختانه بازتاب منفی هم در فضای مجازی نداشتم.
این رفت و برگشتها به سمت این که در خانواده، آدم معمولی هستید و در جای دیگر تیپ میگیرید، بازیتان را سختتر نکرد؟
ترکاشوند: علت این که من این نقش را دوست داشتم این بود که مرا به چالش میکشاند؛ چون من اساسا بازیگری هستم که عاشق نقشهای سختم و اگر رزومهکاری مرا نگاه کنید میبینید کارهایم با گریمهای متفاوت است و نقشهای سخت بازی کرده ام که همین جذاب است.
آقای احمدی نیا شما ایفاگر نقش غلام هستید که در این قصه کشمکشهای فراوانی با برادر شیری اش ذبیح دارد. البته غلام وقتی در محیط بیرون است، خشن است و آدمهایی که با او مخالفت میکنند را زخمی میکند و ...، اما با خانواده به ویژه مامان توران (ثریا قاسمی) و همسرش سایه (هدی استواری) مهربان است. این تضادها در نقش برایتان چه ویژگیهایی به همراه داشت؟
پیام احمدی نیا، بازیگر نقش غلام: ابعاد مختلفی که کاراکتر غلام دارد شخصیتش را جذاب و دوستداشتنی کرده است. بنده قبلا افتخار داشتم در سریال لژیونر در کار آقای فرجی باشم و این کار، دومین کارم با ایشان است. زمانی که مرا دعوت به کار کردند من سر کار دیگری قرارداد داشتم، آقای لفافیان نقشهای دیگری به من پیشنهاد دادند تا بازی کنم، چون وقت نداشتم و من نپذیرفتم؛ ولی وقتی گفتند نقش غلام را بازی کنم نتوانستم نه بگویم برای این که نقش غلام در فیلمنامه جذاب بود و کار دیگرم را کنسل کردم و آمدم تا شش دانگ در خدمت حاج آقا فرجی و آقای لفافیان باشم تا نقش غلام را بازی کنم و ویژگیهایش آن را جذاب و حتی باورپذیر میکند.
اگر دقت کنید غلام خیلی فرد اذیت کنی نیست و آدم خوبی بوده و ذاتش ذات بدی نبوده و شرایطی که در زندگیش اتفاق افتاده از جمله فوت پدر و مادرش و ... شاید به نوعی باعث شده غلام به سمت دیگری برود و مسیرش از ذبیح جدا شود. کل درگیریش با ذبیح و آن اتفاق همگی دلایلی داشته و شاید هم خیلی از آنها سوءتفاهم بودهاند. به نظرم غلام خاکستریترین شخصیت این فیلمنامه بود. به این دلیل که ذبیح و غلام دو کاراکتری هستند که در محورند و مخصوصا غلام با همه بازیگران و همه شخصیتها برخورد و بازی دارد و برای همین سعی کردم روابطم را با بقیه کاراکترها برقرار کنم که باورپذیر باشد و درست بنشیند؛ مثلا مدلی که غلام با نوید ۵۹ حرف میزند با مدلی که با مامان توران حرف میزند ۱۸۰ درجه فرق دارد و بقیه کاراکترها هم همین طور است، حتی دشمنش افشین کافر یا زیبا چاپاری و. برای همه فکر کرده بودیم و سکانس به سکانس با آقای لفافیان طراحی میکردیم و آقای راشدی هم خیلی کمک کرد به عنوان بازیگردان.
غلام خشونتهای زیادی هم دارد. به عنوان نمونه صحنهای که به پاتوق افشین میرود و او را در یک غافلگیری کور میکند. بازتاب منفی برای این صحنهها نداشتید؟
احمدی نیا: نه، خدا را شکر. همه شخصیت غلام را دوست دارند و اصلاً پیام منفی در فضای مجازی نداشتم. در مجموع برای من اندازه نقش مهم نیست و خود کاراکتر و ویژگیهایش و این که چقدر در قصه کاربردی است برایم مهم است.
فرجی: تعامل خیلی زیادی بین من و آقای لفافیان سر همه اجزای کار وجود داشت و من از کارگردانی آقای لفافیان راضیم و سریال خیلی مورد اقبال مردم قرار گرفته و فقط در تلوبیون به عنوان یک پلتفرم، متوسط تماشای هر قسمت از این سریال حدود ۳۵۰۰۰۰ نفر است و حتی برای نمایش خانگیها در بهترین حالت این قدر نیست. اگر این اتفاق افتاد یکی از دلایلش این بود افرادی که سریال را میبینند نقشهارامیپذیرند و آدمهابرایشان قابل باور است. نباید خیلی سفید مطلق و نه خیلی سیاه مطلق ببینیم. حتی ذبیح هم که یک پلیس است وقتی به گذشتهاش برمیگردیم میبینیم اشتباهاتی داشته که الان بار عذاب شان روی دوشش است و غلام که نقش منفی ماست خاکستری است.
این سریال خیلی یک سریال پلیسی صرف نیست؛ در یک طرف متهم، یک طرف خائن، یک طرف مجرم و یک طرف پلیس داریم. بستر اصلی قصه ما خانواده است و وقتی وارد مثلثهای گوناگون قصه میشوید. یک مثلث ذبیح، غلام و توران است و ماجرا بین این افراد است. در یک طرف زیبا چاپاری، افشین و سودابه و یک خانواده این طوری را داریم که خلافهایی دارند. خانواده ذبیح را هم داریم که در آنجا هم ماجراهایی وجود دارد. در یک طرف هم قصه محبوبه را داریم و این قصه در بعضی جاها خیلی به ما کمک میکند و قصه وسریال را جلو میبرد. غیر از اینها قصههای دیگری داریم مثل نوید که با خواهرش قصهای دارد و ... در مجموع کارگردان همه را به خوبی اجرا کرده است. در قسمتهای جدید یک نقش جدید هم وارد قصه میشود که جان تازهای به داستان میدهد. از سوی دیگر همه بازیگران خیلی خوب نقشهایشان را درآوردند و برای مردم قابل باور است.
این تضادها در شخصیت ذبیح هم دیده میشود. او بین عشق و منطق (وظیفه) گیر کرده است. در آوردن چنین تضادی خیلی سخت است. ضمن اینکه وقتی ذبیح رو به روی غلام قرار میگیرد با حرص با او حرف میزند و شما سعی کردید از میمیک صورت تان بیشتر استفاده کنید تا حسهای ذبیح را انتقال بدهید. درباره این چالشها برایمان بگویید؟
مجتبی فلاحی، بازیگر نقش ذبیح: از آقای فرجی و آقای لفافیان تشکر میکنم که به من اطمینان کردند. این اولین تجربه من به شکل جدی در تلویزیون است و فقط تجربه خیلی کوتاه دو سه قسمت یک سریال داشتم که خیلی تجربه محسوب نمیشود. من هم تمام تلاشم را کردم بازی استاندارد و قابل ارائهای انجام دهم. نسبت به بقیه بازیگران، کمی به من سختترگذشت به خاطر این که از روزی که وارد دفتر شدم تا وقتی جلوی دوربین رفتم، پنج روز زمان برد که برای خودم یک چالش بزرگ بود.
از آنجا که من در سینما، فیلم کوتاه و تئاتر کار کرده بودم و در هیچ کدام طول نقش این قدر زیاد نبود، برای خودم خیلی ترسناک بود و خیلی کسب تجربه کردم. البته کارگردان حواسش به من بود و آقای راشدی به عنوان بازیگردان خیلی کمک کرد و همین طور بازیگرانی که روبهروی من بازی میکردند مثل آقای پیام احمدی نیا، خانم مه لقا باقری و خانم ثریا قاسمی در حق من لطف میکردند. اول کار تا دستم بیاید تکرار برداشتها بسیار زیاد بود و من گاهی دوستان را خسته میکردم به خاطر این بود که به استاندارد برسیم. تجربه جسورانهای بود. شخصیت ذبیح با دیگر پلیسهایی که دیده اید متفاوت است.
ضمن اینکه در موقعیتهای متفاوتی قرار دارد. از یک طرف غلام است. از سوی دیگر مامان توران، پسرش و همسرش. در مجموع این رفتارهای متفاوت انرژی زیادی در کار میبرد. همانطور که خودتان گفتید از میمیک صورتم خیلی استفاده کردم و به ویژه با چشمانم بازی کردم تا نقش ذبیح همانی شود که کارگردان میخواهد. در صحنههایی که با غلام صحبت میکرد، عمداً در چشمان او خیلی زل میزد و نگاهم برنده بود. اما در هنگام برخورد با خانواده ام این طور نبودم. در مجموع تلاش شد سریال حکم رشد با دیگر آثار پلیسی متفاوت باشد. به همین دلیل پلیس اش، خلافکارهایش همان همیشگیها نیستند.
شما و آقای احمدی نیا در صحنههای مختلف کشمکشهای زیادی داشتید، پیش آمده بود که در این کشمکشها دیالوگهای بداهه داشته باشید؟
احمدی نیا: اگر بداهه داشتیم در تمرینها و قبل از استفاده حتماً با کارگردان صحبت میکردیم و بعد انجام میدادیم و خارج از چیزی که تمرین کردیم بداهه نداشتیم و همه چیز تحت کنترل کارگردان بود.
فلاحی: ما خیلی تلاش کردیم مقید با متن باشیم. یعنی شکل حرف زدن کاراکترها به شکلی بود کهانگار هر کدام در حرف زدن شان فلسفهای دارند. البته در کنارش وحدتی هم داشتیم و نخ تسبیحی بین شخصیتهای قصه وجود داشت. خاطرهای برایتان بگویم و اینکه از روز اول در لوکیشن که بودیم گفتم آیا اجازه میدهید من در کل کار با پیام قاطی نشوم؟ علتش این بود که شخصیت مستقیم روبهروی من بود و از ۱۷ سالگیش به بعد رسما او را ندیده بودم و حالا ۴۰ و چند سالگی به همدیگر رسیده بودیم. از آنجایی که میخواستم همه چیز در نقش باورپذیر باشد این موضوع را در پشت صحنه هم رعایت میکردم و کاری با هم نداشتیم و جلسه آخر از پیام عذرخواهی کردم بابت فاصلهای که در طول کل کار سعی کردم داشته باشیم.
احمدی نیا: (با خنده) این اتفاق طوری بود که یکی از گریمورها وقتی برای روتوش گریم من آمدم به او گفتم برو ذبیح را روتوش کن! دست به من نزن!
فلاحی: انگار یک جدال خودخواسته روانی بینمان وجود داشت و با هم غذا نمیخوردیم و خیلی با هم حرف نمیزدیم زدیم.
یکی از ویژگیهای سریال تعدد شخصیت هاست. آیا همانهایی انتخاب شدند که از ابتدا مد نظر داشتید؟ درباره این پروسه توضیح بدهید.
لفافیان: انتخاب بازیگریک پروسه سخت است و سختیش به این دلیل است که شاید معمولا خواستهای که داریم اتفاق نیافتد، چون بازیگران که بیکار نیستند و یا سر کارند و یا وقتشان آزاد نیست و یا نقش را دوست ندارند. من و آقای فرجی حتی در انتخاب نقشهای کوچک با هم مشورت میکردیم تا به جهانی برسیم و این جهان قبل از این که خودمان انتخاب کنیم تحلیل و نقد شود. یکی از نگاههایمان این بود که چندان دنبال بازیگرانی نرویم که بارها این نقشها را تکرار کردند. اعتقاد ندارم خانم ترکاشوند نقشهای منفی بازی کردند و به نظرم نقشهای چند بعدی به عهده داشتند و آقایان فلاحی و احمدی نیا هم همین طور است. ما سفید و منفی مطلق نداشتیم. ضمن اینکه میخواستیم بازیگرانی انتخاب شوند که نقشها را باورپذیر بازی کنند. معتقدم بازیگری مانند خانم قاسمی در این سن و سال و با این توانایی خیلی کم داریم. در مجموع ما خانوادگی بازیگران را انتخاب میکردیم؛ یعنی میخواستیم خانواده ذبیح را با هم انتخاب کنیم و بعد سراغ خانواده دیگر برویم و ... چالش سختی بود، اما به نظرم ۹۰ تا ۹۵ درصد انتخابهایمان را درست جلو رفتیم و چند درصد بقیه هم طبیعی است.
از آنجایی که این کار ملودرام پلیسی است، اولین تصویری که در ذهن مخاطب ایجاد میشود این است که قهرمانان آن مرد هستند، ولی در این کار میبینیم زنان این سریال نقشهای خیلی پر رنگی بازی میکنند و هر کدام ویژگیهای متمایزی دارند. مثلا شخصیت محبوبه (مه لقا باقری) که بعد از فوت همسرش برای انتقام از ذبیح تصمیم میگیرد به غلام پیشنهاد بدهد تا همسر او شود. نقش مامان توران (ثریا قاسمی) و ... محدودیتی در این باره نداشتید، چون برخی هنرمندان میگویند چنین نقشهایی در تلویزیون درگیر ممیزی میشود.
فرجی: وقتی کار نوشته میشد باگروه و ناظر کیفی تعامل داشتیم و اول نقشها و شخصیتها تعریف میشد که آغاز، وسط و پایان نقش چیست و سپس نوشته میشد و این خیلی کمک کرد تا ممیزیهای ما به حداقل برسد. البته در چند قسمتی که پخش کردیم ممیزیهایی داشتیم که بستگی به شرایط روز جامعه و کشور بعضیها طبیعی به نظر میآید، ولی ممیزی که به قصه ما لطمه بزند برایمان به وجود نیامد. یک نکته خیلی مهم این است که همه نقشهاوکاراکترهایی که در سریال داشتیم ما به ازای خارجی داشتند و برای مردم قابل لمس بودند. وقتی نقش را خوب و نزدیک به افراد اطراف خود در جامعه تعریف کنید و موضوع را نیز خوب تعریف کنید، شما را از این که دچار ممیزی شوید مصون میکند. اگر ذبیح و غلام در قصه ویژگیهای رفتاری خودشان را نداشتند برای مخاطب واقعی نمیشدند. همه شخصیتهای قصه از ذبیح، غلام، نوید ۵۹ گرفته تا بقیه درست شخصیت پردازی شدند و گذشتهای داشتند که حالا به این نقطه رسیدند. وقتی شروع به نوشتن قصه کردیم با این که گفتیم از سوی شبکه و نیروی انتظامی پیشنهاد شده، ولی از اولین ممیزیها متوجه شدیم باید طوری طراحی کنیم که با ملاکهای تلویزیون، جامعه و نیروی انتظامی تطبیق داشته باشد و مردم نیز قصه را دوست داشته باشند. این سریال واقعا کار خیلی سختی بود. با اینکه فیلمنامه نوشته شده بود، اما در حین تولید بازنویسی داشتیم.
برایتان سخت نبود حین اجرا تغییراتی در کار داشته باشید، زیرا وقتی کاری پیشنهاد میشود چهارچوبهای آن را در ذهن تان ترسیم میکنید؟
لفافیان: معمولاً اکثر فیلمنامهها در حین ساخت درگیر تحول و تغییر میشوند. ممکن است بازیگر، لوکیشن و ... خیلی موارد دیگر تغییر کند و مجبور شویم فیلمنامه را دستکاری کنیم. یکی از سختترین کارهایی که در طول تولید داشتیم این بود که فیلمنامه رابتوانیم تبدیل به تصویری کنیم که کمترین ممیزی داشته باشد. چون کل ایده این سریال ممیزی است؛ یعنی نمایش یک سری آدم خلافکار که قرار است یک نفر بیاید و خلافشان را ببیند و آنها را دستگیر کند و عدهای را به زندان بیاندازد و عدهای را تنبیه کند که خود این کلی چالش ممیزی خواهد بود. این که چطور بسازیم که هم ممیزیهای درون تلویزیون دیده نشود که بخواهیم حذفشان کنیم و هم حرفمان را زده باشیم و این ما را دچار چالش زیاد میکرد و تلاش کردیم اینها را تبدیل کنیم به چیزی که خوب باشد و تجربه آقای فرجی به کمکمان آمد و قبل از هر سکانس نکات خودشان را میگفتند.
در این سریال شاهد هستیم زیبا در مقابل پلیس شو بازی میکند و سعی میکند بگوید فرد نترسی است و وقتی پلیس میرود با ترس و لرز به همسرش افشین زنگ میزند. برای در آوردن این صحنهها با چه چالشهایی همراه بودید؟
ترکاشوند: کلا جذابیت شخصیت زیبا چاپاری این بود که دارد شو اجرا میکند و به عمد میخواستم بگویم اگر این زن خلافکار با این قدرت جلوی پلیس میایستند، خودش میداند قدرتی در مقابل قانون ندارد و یک ماسک زده و تظاهری است که در مقابل پلیس انجام میدهدکه میگوید از قانون و تو نمیترسم، اما میخواستم به مخاطبم بگویم این نیست و بیشتر از همه خود این زن میداند عاقبت این کار در نهایت به کجاست. زیبا چاپاری اولین نقشی بود که بیشتر با ریاکشن آن را بازی میکردم وبازی چشم و مینیک و بدون کلامم شاید بیشتر از دیالوگهایم است؛ چون کارگردان به من میگفت دیالوگ ندارم، ولی باید نشاندهم که ترسیدم.
برای شخصیت غلام ما به ازایی داشتید که چطور این شخصیت را به تصویر بکشید و از سوی دیگر غلام با همه بدیهایی که دارد به هیچ وجه مخاطب از او متنفر نمیشود و حتی در صحنههایی برای او دل میسوزاند. تعمدی خواستید غلام را این گونه بازی کنید؟
احمدی نیا: آدمهایی به این شکل، رفتار و خصوصیات دیده بودم، اما این که ما به ازای غلام باشد و من بتوانم این قدر نزدیک شوم که به لحاظ شخصیتی بشناسم خیر. اتفاقی که در مورد غلام افتاد این بود که در این سالها نقشهای خلافکار و منفی بازی کردم مثل سرجوخه، ملاقات خصوصی و صحنه زنی، ولی هیچ کدام از شخصیتها چه به لحاظ رفتاری، چه به لحاظ جنس صدا و حتی چه به لحاظ حرکات بدن با همدیگر شبیه نیستند و متفاوتند و غلام یک شخصیت دوست داشتنی و شیرین شده است. در مجموع من هیچ وقت دوست ندارم نقشی بازی کنم که تماشاچی حتی در راستای فیلمنامه از او متنفر باشد و به همین خاطر اکثر کاراکترهایی که بازی کردم و منفی بوده، اما شیرین و دوستداشتنی برای مخاطبان بودند.
اما در برخی صحنهها شخصیت ذبیح با اینکه کار درست را انجام میهد، اما مخاطب سمت غلام است و ذبیح بتمن ماجرا میشود.
لفافیان: از روز اول این نگرانی را داشتیم، چون هم نوع بازی پیام به سمتی میرفت که غلامی خواهیم داشت که خاکستری خواهد بود و تماشاچی با او ارتباط برقرار میکند و ازسوی دیگر میخواهیم به تماشاچی بگوییم یک شخص مثبت به نام پلیس داریم و قرار است بیاید و منطقهای که غلام آنجا را ناامن کرده امن کند و خود این نگرانی ایجاد میکرد که نکند شخصیت مثبت پلیسمان را در این فضا از دست بدهیم و بیننده به سمت منفیها برود. اصولانقش منفی برای بیننده و بازیگری که آن را بازی میکند جذاب است. کار ما هم خیلی سخت شده بود، اما همه این موارد هدفمند انجام شده بود تا بتوانیم یک قصه جذاب را به تصویر بکشیم. به همین دلیل همه نقشها چند بعدی است. ذبیح در برخی جاها این قدر تحکم دارد که خود نیروی انتظامی را هم نگران میکرد که نکند تحکم پلیس این قدر زیاد باشد که مخاطب پس بزند و از سوی دیگر در جاهایی این قدر مهربان بود که نگران بود نکند اقتدارش زیر سؤال برود و این اتفاقی بود که در این مدت هفت هشت ماه در همه نقشها درگیرش بودیم. چون در بازنویسی فیلمنامه به این رسیدیم که شخصیتها طوری شخصیت پردازی شوند که مرتب بالانس خوبی بین شان حاکم بوده و برای مخاطب جذاب باشد. البته از روز اول نگران همه این ماجراها بودیم و تا پایان پخش این نگرانی همراه مان خواهد بود.
ترکاشوند: تلاش کردیم تا مخاطب را با خود در این سریال همراه کنیم. البته باید درباره آقای حمید ابراهیمی بازیگر نقش مقابلم هم بگویم که او بسیار بازی خوبی در این سریال داشته است. او ریسک زیادی کرد و سعی داشت نقطه سیاه قصه باشد و انصافا یک بازی انجام میدهندکه مخاطب بدش آمده و معنایش این است که خیلی سیاه است و بدین معناست که درست بازی کرده و توانمندیش را نشان میدهد.
فلاحی: با این که در کار از افشین کافر بدم میآمد، ولی در سکانسی که افشین کافر اشک میریخت جگرم کباب شد.
احمدی نیا: قصه یک قصه انسانی بود. همه بازیگران عالی بودند و این به باورپذیری کار کمک کرد و از صفر تا صد بازیگری همه بچهها تلاش کردند.
آیا پایان این کار را باز میگذارید که فصل دومش ساخته شود یا خیر؟
فرجی: لازم میدانم ازآقای سعید نعمت الله نویسنده کار تشکر کنم که یک کار جذاب، اخلاقی، انسانی و خانوادگی نوشتند؛ اما به هر دلیل نشد همراهی ما با ایشان تا پایان کار باشد و برایشان آرزوی موفقیت میکنم. ایشان متن بسیار خوبی نوشتند و خیالمان راحت بود که یک قصه خوب و جذاب داریم و به این متن خوب کارگردانی خوب آقای لفافیان افزوده شد و یک کار قابل قبول و مردم پسند را دیدیم. بعید میدانم فصل دوم را بسازیم، چون بخشی از عناصر اصلی قصه را از دست میدهیم و تعریف فصل دوم برایش ممکن است قدری سخت باشد.
فاطمه عود باشی دبیر گروه رسانه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد