به گزارش
جام جم آنلاین، چند سال پیش سریالی با عنوان محکومین و سرگذشت نوشتم که داستان اپیزودیک داشت. در سه چهار قصه در مورد اهدای عضو کار کردیم و همیشه بسترش در تلویزیون فراهم بوده است.
درگیر شدن احساسات
شما وقتی یک فیلم یا سریال را تماشا میکنید، احساستان درگیر میشود. وقتی احساسات درگیر شود، بالاخره خودتان را به جای خانواده اهداکننده، خانواده گیرنده یا عواملی مثل پزشکان که بهعنوان واسطه در این امر دخیل هستند، میگذارید و با آنها همذاتپنداری میکنید. در واقع خود را گوشهای از این اتفاق تصور میکنید. شاید عدهای به واسطه همین آثار نمایشی قانع شدند که اگر خدایناکرده روزی برایشان چنین حادثهای رخ داد، به اهدای عضو تن دهند.
تحقیق میدانی و تجربههای حقیقی
در مجموعه محکومین و سرگذشت که در یک قالب، اما با فاصله زمانی تصویربردای شد و روی آنتن رفت، چند قسمت درباره اهدای عضو قصه نوشتیم که بهزعم من خیلی قصههای خوبی شد و مخاطبان از آن استقبال کردند.
همچنین در سریال
«در کنار پروانهها» هم قصه را بر این محور ساختیم. برادر یکی از همکاران ما در حوزه سینما چند سال پیش دچار مرگ مغزی شد و نزدیک به ۲۴ تا ۲۶ عضو این عزیز را اهدا کردند. شاید بعضی از این اعضا حیاتی نباشد، اما به هر حال به کسی که برای بهبود زندگی به آن نیازمند است، ثمربخش بود. با این خانواده آشنایی داشتم و مضاف بر آن تحقیق میدانی، کتابخوانی، دنبال کردن خبرها و سر زدن به بیمارستانها برای نوشتن چنین قصههایی به من و همکارانم کمک میکرد. مخاطبان و اطرافیان ما زیاد به این بخش قصه که چه خوب شد سراغ این سوژه رفتید، اشاره نداشتند، مثلا درباره درکنار پروانهها، میگفتند چقدر جالب، قلب به کسی رسید که خودش باعث مرگ طرف شده بود! این اتفاق برایشان جذابیت داشت.
واقعیت به اضافه نمایش
همچنین در سریال در کنار پروانهها و محکومین، مشاور پزشکی داشتیم، اما گاهی نمیتوان نعل به نعل واقعیت را در قصه پیاده کرد. مثلا سریال در کنار پروانهها، قصهاش به شکلی بود که اگر میخواستیم دقیق مطابق با واقعیت آن را تعریف کنیم از اساس نباید شکل میگرفت. پس، چون داریم قصه و فیلم کار میکنیم و وجه سرگرمی هم در آن مهم است تا جاییکه به حقیقت لطمه نخورد، میتوانیم منعطف عمل کنیم. مثلا برخلاف بسیاری از آثار، در واقعیت، سیستم هوشمندی برای کسانی که در نوبت هستند، وجود دارد.
این فرآیند به شکلی نیست که در آن خانوادههای طرفین با همدیگر روبهرو شوند. البته هرساله جشنی برگزار میشود که در آن خانوادههای اهداکننده و گیرنده حضور دارند، اما نمیدانند کی به کیست! حتی واقعیت موجود در این فرآیند هم زوایای تازهای برای نوشتن قصه و نقل کردن در اختیار فیلمنامهنویس قرار میدهد. این ماجرا زوایای مختلفی دارد که هنوز به بسیاری از آنها پرداخته نشده و به همین علت گاهی فیلمسازان دچار کلیشه برای پرداختن به موضوع اهدای عضو شدند که این از اثرگذاری کارشان میکاهد.
امیرمحمد عبدی - فیلمنامهنویس / روزنامه جام جم