به گزارش جام جم آنلاین به نقل از پرشین وی ،مهمترین اصل در تربیت کودکان و یا نوجوانان این است که همواره والدین باید یک رفتار صمیمانه با فرزند خود داشته باشند برقراری یک ارتباط درست با کودک و نوجوان باعث می شود که یک رابطه قابل اعتمادی بین والدین و فرزندان پدید آید اما برخی از والدین راه درست و ارتباط دوستانه با فرزند را نمی دانند که چگونه باید رفتار کنند ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم نکات ارتباط دوستانه با فرزند را مورد بررسی قرار دهیم
برقراری رابطه دوستانه با نوجوان
همه ما خاطراتی از گذشته خود داریم و بعضی از آن ها چنان در ذهنمان نقش بسته اند که فکر می کنیم هیچ گاه فراموششان نمی کنیم. اغلب این خاطرات شیرین هم مربوط به زمانی است که والدین یا مربیانمان با نگاه، کلام، هدیه یا حتی فقط با محبت، ما را تشویق کرده و با ما گفت و گو یا رفتار کرده اند.
درواقع نوع زبانی که ما برای رفتارمان به کار می بریم، تعیین کننده میزان تاثیرگذاری آن برای ما خواهدبود: یعنی هنگامی که با عصبانیت و خشم با فرزندمان صحبت کنیم، هم او را می رنجانیم و هم تاثیر مخربی بر شخصیت وی خواهیم گذاشت.یادمان باشد استفاده از «زبان خشونت» یکی از موانع برقراری ارتباط دوستان با نوجوان است. گرچه راه برقراری ارتباط دوستانه و صحیح با نوجوانان هم چندان آسان نیست؛ البته گاهی هم نوجوانان به گونه ای رفتار می کنند که والدین چاره ای جز ابراز خشونت ندارند.
پس چه کار باید کرد؟
باور نوجوانوالدین گاهی نمی توانند نوجوان را باور کنند. بنابراین ترجیح می دهند مدام وی را تحت کنترل داشته باشند تا از او اشتباهی سر نزند؛ در صورتی که لازم است گاهی نوجوان در زندگی خود ریسک کردن را تجربه کند که البته این حرف، به معنای اجازه داشتن وی برای امتحان راه های اشتباه و خطرناک نیست. بلکه باید اجازه داد نوجوان هیجانات خود را به نوعی نشان دهد و ما هم نباید مانع بروز آن ها شویم. گاهی نوجوان فقط دوست دارد خودش را بیشتر نشان دهد. بنابراین باید او را درک کنیم؛ در غیر این صورت او پافشاری بیشتری بر خواسته های خود خواهدکرد.
هراس های بیهوده والدین
بعضی اوقات والدین به دلیل ترس های بیش از حد خود، مدام نوجوان را از چیزهایی که دوست دارد تجربه کند، محروم می کنند؛ مثلا هر جایی بخواهد برود، از وی توضیح می خواهند و در نهایت هم مکالماتشان تبدیل به جنجال و رفتارهای خشونت آمیزی می شود که نه تنها فاصله زیادی میان آنان به وجود می آورد، بلکه موجب می شود نوجوان دیگر نتواند به والدینش اطمینان کند و آنان را محرم راز بداند.متاسفانه گاهی پدر و مادر وقتی حس کنند فرزندشان می خواهد استقلال داشته باشد و دیگر مایل نیست مانند کودکی به آن ها وابسته باشد، نگران می شوند و تصمیم می گیرند در مقابل آنان ایستادگی و مقاومت کنند.
نوجوانان نمایندگان ما نیستند!
گاهی والدین فکر می کنند فرزندانشان باید هر کاری که آن ها می خواهند، انجام دهند، وگرنه آبرویشان خواهدرفت؛ در حالی که باید بدانیم فرزندان ما افرادی کاملا مستقل و جدا از ما هستند و دلیلی ندارد که همیشه مطابق میل و سلیقه ما رفتار کنند. گاهی هم والدین می خواهند نوجوان، ناکامی های زمان خودشان را برای آن ها جبران کند و به همین دلیل دائم با او اختلاف سلیقه دارند و از او ایراد می گیرند؛ گرچه در مواردی دیده می شود علایق و خواسته های نوجوان برخلاف نظر والدینش است.
گاهی حتی والدین می گویند: «اصلا تو با من بیرون نیا! با این سر و وضعی که برای خودت درست کردی، مردم در مورد من چی فکر می کنن!» این نوع برداشت های والدین از ارتباط با نوجوان تاثیر بسیار مخربی در ذهن او باقی می گذارد و کاری می کند که نوجوان دیگر نتواند محیط خانواده را محیط امنی برای خود خود بداند و در آن احساس راحتی و آسایش بکند.یادمان باشد فرزندان ما نمایندگان ما نیستند که حتما بر طبق میل و علاقه ما رفتار کنند؛ بنابراین اگر کاری هم می کنند که مخالف سلیقه ماست، نباید انتظار داشته باشیم برای اینکه ما احساس خوبی داشته باشیم، حتما آنان خواست خودشان را نادیده بگیرند.
به دوران نوجوانی خودمان برگردیم
برای اینکه بتوانیم نوجوان را به خوبی درک کرده و ارتباط بهتری از هر لحاظ با او برقرار کنیم، بهتر است نگاهی به دوران نوجوانی خودمان و خواسته ها و علایق در آن دوران بیندازیم. گاهی زبان گفتار ما به درون ما و تجربیاتمان بر می گردد. وقتی با خشونت و تلخی با ما ارتباط برقرار شود، ما هم ناخودآگاه آن را به فرزندانمان منتقل می کنیم.
درواقع والدین باید ببینند در تاریخچه خود چه اندوخته ای دارند و از چه ادبیاتی برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده می کردند.درواقع والدین باید به این نتیجه برسند آن فضایی که سال ها پیش میان آنان و والدینشان حاکم بود، امروزه دیگر جو دلخواهی تلقی نمی شود؛ ضمن اینکه خود آن ها هم معمولا رضایتی از نوع ارتباط خود با والدینشان نداشته اند؛ ولی بدون اینکه متوجه باشند، دارند مثل آن ها رفتار می کنند.
نوجوان سالاری
گاهی وقتی والدین می بینند که ارتباطشان با نوجوان خوب نیست، نخستین کار این است که زبان مناسبی را برای گفت و گو انتخاب کنند؛ درواقع والدینی که اقتدار ندارند، از زبان «کرنشی» استفاده می کنند؛ یعنی انگار می خواهند با تملق نوجوان را به سوی خود جذب کنند.در بعضی خانواده ها هم نوجوان سالاری حاکم می شود؛ چون والدین از ترس اینکه فرزندشان به سمت دوستانش گرایش پیدا کند، بیش از حد به وی و نیازهایش توجه می کنند؛ در صورتی که این روش هم به نفع نوجوان نیست و نمی تواند نتیجه بخش باشد.
پس یادمان باشد برای اینکه در نهایت نوجوان سالاری در خانواده باب نشود، بهتر است حتما آموزش ببینیم و به «خودآگاهی» بیشتری برسیم و هر کار اشتباهی که انجام می دهیم، علت واقعی آن را از خودمان بپرسیم. مثلا وقتی با خشونت به نوجوان تحکم می کنیم یا بر سر او داد می زنیم، از خودمان سوال کنیم که ریشه این رفتار من با فرزندم از کجاست و چرا من چنین کاری کردم؟! البته والدین برعکس این سوالات را هم می توانند از خود بپرسند و ببینند چرا می گذارند نوجوانان هر کاری که مایلند انجام بدهند.
انتخاب زبان مناسب بین والدین
مهم ترین زبان و ارتباط در خانواده، زبان یا ارتباطی است که والدین با یکدیگر برقرار می کنند. درواقع جایی که نوجوان نخستین الگوی خود را انتخاب می کند و از آن تاثیر می پذیرد، محیط خانواده و نوع ارتباطی است که بین والدینش برقرار است. همچنین میزان هماهنگی ای که بین پدر و مادر در انتخاب نحوه برقراری ارتباط با فرزندشان وجود دارد، نقش مهمی در یادگیری نوجوان برای برقراری ارتباط با دیگران ایفا می کند.
گاهی مادر از نوجوان حمایت می کند؛ در حالی که پدر، مخالف است و او را شماتت می کند. یادمان باشد بدترین کار این است که والدین با راه انداختن جنگ قدرت بین خود، هر لحظه بخواهند نوجوان را به سمت خود بکشانند، چون در این صورت نه تنها مسائل بین خودشان را حل نمی کنند، بلکه مشکلات آنان با فرزندانشان بیشتر خواهدشد.بنابراین اگر والدین مشکلی با یکدیگر دارند، نباید آن را به فرزندانشان منتقل کنند و یا بدتر از آن، بخواهند فرزندانشان را وسیله ای برای تلافی مشکلاتشان قرار دهند.
نوجوان فرزند ماست، نه فقط یک دانش آموز
فراموش نکنیم مورد مهم، کیفیت ارتباطی است که ما با نوجوان برقرار می کنیم، نه کمیت آن. ما می توانیم ساعت ها در کنار فرزندانمان باشیم و با گفت و گو به نتیجه درستی برسیم. وقتی هم نتوانیم زبان مناسبی را برای گفت و گو انتخاب کنیم، مدام به فرزندمان می گوییم: «درس هات رو خوندی؟ نمی خوای بری سر درس هات؟ پس کی کارات تموم می شن؟!»
در صورتی که لازم است قبل از هر پرسشی درخصوص مدرسه و درس، احوال خودش را بپرسیم و نشان بدهیم که چقدر برای ما مهم است.ولی والدین تا فرزندشان وارد خانه می شود، او را یک دانش آموز می بینند و نقش ناظم را برایش ایفا می کنند؛ مثلا گاهی نوجوان می خواهد برنامه مورد علاقه اش را ببیند؛ ولی پدر و مادر آن قدر او را سرزنش می کنند که چرا به جای درس خواندن، تلویزیون تماشا می کند که باعث می شوند فرزندشان نه از دیدن فیلم لذت ببرد و نه از درس خواندن. درواقع گاهی ما با رفتار اشتباه خود فقط مانع «لذت بردن» فرزندمان از کاری که می کند می شویم و بدین ترتیب عزت نفس او را هم نابود می کنیم.
مدارا کردن با نوجوانان:
اگر بتوانیم کاری کنیم که فرزندمان احساسات، دلبستگی ها و ناراحتی های خود را آشکار سازد، فرصت مناسبی برای مدارا با او و پرهیز از بکار بردن زور و فشار خواهیم داشت. مثلاً اگر درخواست ما از او این باشد که در تمیز کردن پنجره ها من ما کمک کند و درخواست او از ما این باشد که آخر هفته او را من تماشای فیلمی ببریم منتر است هر دو از توسل من زور برای رسیدن من خواسته خویش خودداری کرده و برای رسیدن من هدف معامله کنیم.
در مدارا و معامله طرف بازنده و برنده مطرح نیست، بلکه هر دو طرف برنده هستند. نیازهای فرزند خود را بشناسید و سعی کنید درازای هر درخواستی که از او دارید، شما نیز پاسخگوی یکی از نیازهای او باشید. با استفاده از این روش می توانید من فرزندخود بگویید؛ من از نیازهای تو اطلاع دارم و تو نیز از نیازهای من. اگر تو با من همکاری کنی من هم با تو همکاری می کنم، ولی اگر همکاری نکنی نمی توانی از من انتظار همکاری داشته باشی.
پرهیز از ایجاد عصبانیت: همه نوجوانان گاهی عصبانی و سرکش می شوند و این احساسات را من شکلهای گوناگون نشان می دهند. والدین باید من فرزندان خود کمک کنند تا احساسات و خشم آنها من صورتی منتاسب ظاهرشود و از انباشته شدن عصبانیت در آنها جلوگیری من عمل آید.
لاف نزدن:
والدین من شکلهای گوناگون تناقضات و بی ثباتی گفتارهای خود را نشان داده و موجب گیج شدن فرزندان خود می شوند و رفتارهای خاصی چون گوش ندادن من گفته های والدین را در فرزندانشان باعث می گردند.
-اگر سر موقع من خانه برنگردی پاهایت را قلم می کنم. – اگر در درسهایت پیشرفت نکنی سال آینده تو را من مدرسه نمی فرستم. – اگر اذیتم کنی دیگه دوستت ندارم.
شما حتماً مثالهای فراوان دیگری سراغ دارید که والدین در سخنی که میگویند جدی نیستند و قصد ندارند آنرا اجرا کنند. نکته مهم این است که کودکان نیز متوجه این مسئله می شوند. بنابراین تهدیدهایی از این قبیل نه تنها باعث ترک رفتار نخواهد شد بلکه کودک شما من رفتار خود ادامه داده نهایتاً این شما هستید که عقب نشینی خواهید کرد.
– تو هیچ وقت موفق نمی شوی گواهینامه رانندگی بگیری…
– تا وقتی دیپلم بگیری نمیدانی چطور از تلفن استفاده کنی… اغراقهایی از این قبیل نیز یکی از عوامل پیدایش بی ثباتی درخانواده است.
والدین عصبانی شده و قولهایی می دهند یا تهدیدهای میکنند که قادر من انجام آنها نیستند.
سخنی میگویند یا کاری می کنند اما بی درنگ از کرده خود پشیمان می شوند. این رفتارها من فرزند خود آموزش می دهند که من حرفهایی که می زنم توجه نکن و آنها را جدی نگیر چون من آن عمل نخواهم کرد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد