تساوی و برابری از آن دسته واژه هایی هستند که شنیدنشان احساس خوبی به انسان می دهد. احساس یکی بودن ، عدالت ، دنیایی بدون ظلم و...
کد خبر: ۱۲۳۴۲۳

به همین دلیل است که همیشه یک پای ثابت شعارهای تبلیغاتی و انتخاباتی روی همین واژه می گردد و عجیب هم تاثیرگذار است ، در بخشهای مختلفی مانند سیاست ، اقتصاد ، اجتماع و در بخش مورد بحث ما زنان. سالهاست موضوع برابری میان زن و مرد هم از موضوعات روز شده است و در مجالس مختلف در خارج و داخل کشور هر کس به گونه ای می کوشد به نوعی میان زن و مرد تساوی و برابری ایجاد کند. شعاری فریبنده که هر انسان آزاده ای را به خود جلب می کند.

موضوع تساوی زن و مرد اولین بار در جوامع غربی مطرح شد. کارشناسان دلایل متفاوتی را برای ظهور و پا گرفتن این شعار ابراز می کنند. عده ای معتقدند زنان در مجامع غربی و در قرون گذشته همواره مورد ستم واقع شده اند و موجود درجه 2 به حساب می آمدند. آنها از هر گونه حقوق مدنی محروم بودند و تا اواخر قرن نوزدهم و در بسیاری از کشورهای اروپایی تا اوایل قرن بیستم از حق رای محروم بوده و حق تصرف در اموال خود را نداشتند. در آن زمان مردان سلطه جو در امریکا و کشورهای غربی به دلیل مصرف مشروبات الکلی به ضرب و شتم زنان می پرداختند ، طوری که اساس مناسبات انسانی به هم می ریخت.
نهضت زنان اولین بار در قرن نوزدهم و در اعتراض به تبعیض های موجود در جامعه غربی و فراموشی حقوق زن در اعلامیه حقوق بشر در فرانسه شکل گرفت ؛ اما تا اواخر این قرن توفیق چندانی نیافت. پس از انقلاب صنعتی از آنجا که زن تاثیر شگرف و غیرقابل انکاری در جهت دهی الگوی اقتصادی خانواده و تعیین الگوی مصرف و نیز شکل گیری الگوی شخصیتی فرزندان و نسل آینده دارد ، نظریه پردازان فرهنگ جهانی توجه ویژه ای به زنان و مسائل آنان کردند.
بر این اساس ، عده ای دیگر خاستگاه نظریه تساوی زن و مرد را انگیزه های اقتصادی صاحبان سرمایه می دانند و به اعتقاد این گروه کارخانه داران برای این که زن را از خانه به کارخانه بکشند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند حقوق زن ، استقلال اقتصادی زن ، آزادی و تساوی حقوق زن با مرد را عنوان کردند. ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذات فلسفه در این زمینه می گوید: تا حدود سال 1900 زن بسختی دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. او سپس درباره علل تغییر وضع زن در قرن بیستم بحث می کند، و ادامه می دهد: زنان کارگران ارزان تری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح می دادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار شد ؛ اما اعلامیه ها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه ها بفرستند. نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود. به موجب این قانون ، زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و آن این که پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومت ناپذیری زنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده و گرفتار جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است.
سرانجام ، در قرن بیستم موضوع «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر (که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد) تساوی حقوق زن و مرد به روشنی اعلام شد.

چرا تساوی؛

در همه نهضت های اجتماعی غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر ، محور اصلی 2 چیز بود: آزادی و تساوی و نظر به این که نهضت حقوق زن در غرب دنباله دیگر نهضت ها بود و زنان از نظر آزادی و برابری وضعیت بسیار سختی داشتند ، درباره حقوق زنان فقط 2 واژه «آزادی» و «برابری» مورد توجه قرار گرفت.
پیشگامان این نهضت ، آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر دانستند و مدعی شدند بدون تامین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی معنی است و همه مشکلات خانوادگی ناشی از نبود آزادی زن و تساوی نداشتن حقوق او با مرد است و با تامین این قضیه ، مشکلات خانوادگی یک جا حل می شود ، از این رو همه فقط به تعمیم اصل آزادی و اصل تساوی درباره زنان نسبت به مردان می اندیشیدند. همه سخنها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک و یک انسان تمام عیار است ، پس باید از حقوق فطری و غیرقابل سلب بشر مانند مرد و برابر با او برخوردار باشد.
در ایران نیز پس از مشروطه حرکتهایی تحت تاثیر همین نوع خواسته ها و سیاستگذاری ها و بدون توجه به تفاوت های موجود میان جامعه زنان ایران و کشورهای غربی شروع شد.

هیچ کس با هیچ کس برابر نیست

این طبیعت بشر است که وقتی مشکلات او را احاطه و مستاصل می کنند ، اولین و ساده ترین راه حل را برمی گزیند ، بدون این که به عواقب و تبعات بعدی آن بیندیشند. این همان کاری است که بسیاری از زنان ما برای مبارزه با روحیه مردسالارانه حاکم بر جامعه ایرانی انتخاب کردند. آنان گمان کردند مشکل اصلی در زن بودن آنهاست ، بنابراین خواستند با مرد برابر باشند و حقوق مساوی داشته باشند. بدون توجه به این که همین طرز فکر مهر تاییدی است بر سالار بودن مردان.

شعار تساوی ابزاری برای نبرد خانوادگی


شعار برابری زن و مرد از جنبه های دیگری نیز قابل توجه است. در جوامعی مانند ایران و بسیاری از کشورهای جهان سوم ، مساله برابری زن و مرد به صورت ابزاری برای رودررو قرار دادن این 2 بخش از جامعه و ایجاد اغتشاش و بی ثباتی مورد استفاده قرار می گیرد.
هم اکنون آمار طلاق و تشنجات میان افراد خانواده در کشور بسیار بالا رفته و تبعاتی مانند فحشا و فساد جوانان ، جرم و جنایت ، اعتیاد و فرار فرزندان از خانواده را به دنبال داشته است. یکی از دلایل افزایش طلاق را می توان به همین موضوع نسبت داد. زنان ایران مانند همه جا مشکلات زیادی را متحمل می شوند ؛ ولی نباید در مقابله زن و مرد که باید با ارتقای مقام شامخ زن در جریان دادن به زندگی فردی و اجتماعی جستجو کرد و با استفاده از راه حلهایی که در فرهنگ ما وجود دارد برای حل این مشکلات قدم برداشت.
جامعه غرب درباره فناوری و علوم می تواند درسهایی به ما بدهد ؛ ولی از نظر فرهنگی بسیار فقیرتر از آن است که بتواند در موضوعاتی که ما در طول هزاران سال تعامل و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات تجربه به دست آورده ایم به ما چیزی بیاموزد.
برابری زن و مرد سلاحی است در دست سیاستمداران غرب که اثر آن از صدها بمب اتمی کارسازتر و آثار تخریب آن صدها بار کاری تر است. برابر بودنی را که کشورهای غربی می خواهند برای زنهای ایرانی به ارمغان بیاورند ، جز فریبی بزرگ نیست. عواقب آن را هم اکنون در بسیاری از سطوح جامعه خویش می توانیم بسادگی مشاهده کنیم. در آینده صدمات و پیامد این روند هزارها برابر بیشتر خواهد بود

بسیاری از مشکلاتی که بعدها گریبانگیر زنان شد ناشی از همین تفکر و تلاش برای تساوی با مرد بود. در اصل هنوز کسی تعریفی از این برابری پیشنهاد نکرده است.
آیا زن با مرد برابر است؛ آیا در پرتو علوم امروز معلوم شده است که تفاوت و اختلاف زن و مرد یک تفاوت ساده عضوی است و در اساس ساختمان جسمی و روحی آنها و حقوقی که به آنها تعلق می گیرد و مسوولیت هایی که باید برعهده بگیرند تاثیری ندارد و به همین دلیل حسابی جداگانه برای آن باز نشد؛ اتفاقا قضیه به طور کامل بر عکس است.
در پرتو اکتشاف ها و پیشرفت های علمی زیستی و روانی ، تفاوت های 2 جنس روشن تر شد ؛ ولی با همه این ها مساله اساسی به فراموشی سپرده شد. نهضت تساوی زن و مرد در عین این که یک سلسله بدبختی ها را از زن گرفت ، بدبختی ها و بیچارگی های دیگری برای او و برای جامعه بشریت به ارمغان آورد. گفتیم که زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بود و تنها در اوایل قرن بیستم مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت های دیگر در زمینه «تساوی» و «آزادی» بود ، همه معجزه ها را از معنی این 2 کلمه خواستند ، غافل از این که تساوی و آزادی مربوط است به رابطه انسان ها با یکدیگر به آن دلیل که بشرند. زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوقی مساوی بهره مند است ، ولی زن انسانی است با چگونگی های خاص و مرد انسانی است با چگونگی های دیگر. واقعیت این است که هیچ کس با هیچ کس برابر نیست.
نه مردی با مرد دیگر برابر است و نه هیچ زنی با زن دیگر برابر و در سطح بالاتر هیچ مردی با هیچ زنی برابر نیست. زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دوگونه انسانند با خصلتها و روان شناسی متفاوت و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی یا تاریخی و اجتماعی نیست ؛ بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و طبیعت از این دوگونگی ها هدف داشته است. هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت ، عوارض نامطلوبی به بار می آورد. در منطق و زبان فطرت هر یک از زن و مرد اخلاق ، تربیت ، رسالت و مسوولیتی مخصوص بخود دارند.
در نهضت تساوی زن و مرد به این نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی وجود دارد. تساوی به جای تشابه به کار گرفته شد و کیفیت تحت الشعاع کمیت قرار گرفت. انسان بودن زن موجب فراموشی زن بودن وی شد و این همان نکته ای بود که بعدها مشکلات فراوانی را برای زن به وجود آورد. با این دیدگاه زن تنها یک انسان مونث بود که فقط در فرزندآوری با مرد تفاوت داشت و نه چیز دیگری. این شد که زنان مجبور شدند علاوه بر وظایفی که طبیعت بر عهده آنها گذاشته است ، بار مردان را نیز به دوش بکشند.
دکتر مرتضی کافی جامعه شناس در این باره می گوید: اگر نتیجه تساوی زن و مرد را در کشورهایی که آن را مطرح و تجربه کرده اند بررسی کنیم ، می بینیم این مقوله جز فریبی بزرگ برای زنان نبوده است.
کشور فرانسه در این خصوص نمونه ای روشن است که در میان کشورهای غربی به عنوان پیشگام مورد توجه قرار می گیرد. در این کشور تا چند سال پیش در رسانه ها چیزی در این گونه موارد مطرح نمی شد ؛ ولی از یکی دو سال پیش که فجایع وحشتناک در این زمینه اتفاق می افتد ، گاهی بعضی از رسانه ها مواردی را برای عموم افشا می کنند که حاکی از ارقام وحشتناکی درباره قتل و جنایت نسبت به زنان و همچنین ضرب و شتم مردان درباره همسرانشان است. علاوه بر این در این جوامع شاهد آن هستیم که بسیاری از وظایفی که در گذشته براساس سنتهای قدیم بر دوش مردان گذاشته شده بود با همین ادعای اعطای برابری زنان اکنون به زنان سپرده شده است ، در حالی که بسیاری از زنان همچنان انجام کارهای خانه را نیز در کنار تامین مخارج خانواده به عهده دارند. در بازار کار نیز بیشتر برای انجام کارهای سنگین و پاسخ به ارباب رجوع همیشه زنان در جلوی جبهه قرار دارند در صورتی که مردان نقش مدیر و فرمانده را ایفا می کنند.
در این زمینه همچنین شاهد استثمار زنان توسط مردان هستیم ؛ چرا که سطح حقوق و درآمد زنان بسیار کمتر از مردان است و بیشتر به جز در موارد استثنایی با دستمزد ناچیز به انجام کارهای طاقت فرسا می پردازند. نگاهی به آثار و پیامدهای اصل برابری زن و مرد در جوامعی که خاستگاه این نظریه بوده است نشان می دهد ، الگوی غربی روش مناسبی برای احقاق حق زنان در سرزمین ما نیست. مقوله برابری زن و مرد حاصل دیدگاه فردگرایی در کشورهای غرب است ؛ در صورتی که در جهان بینی ایرانی - اسلامی ، فرد چه زن و چه مرد به تنهایی علت وجودی چندانی ندارد. واحد اجتماعی در این جامعه خانوار است که از اتحاد زن و مرد به وجود می آید. در این جوامع مرد و زن یک واحد اجتماعی را تشکیل می دهند. چنانکه گویی دو روح در یک بدن و یا دو بدن در یک روح همگام و واحد عمل می کنند. در این ساختار برابری زن و مرد نه مفهوم پیدا می کند و نه کاربردی دارد.
در ساختار سنتی ایران زن با مرد نه تنها برابر نیست ، بلکه والاتر است. زن در جامعه ایران ابتدا به خاطر زن بودن ، سپس در مقام همسری و بعد مادری جایگاه ویژه ای دارد. در این جامعه برخلاف کشورهای غربی زن هر چه مسن تر می شود ارزش و اعتبار بیشتری پیدا می کند. مادران و مادر بزرگان همیشه در میان اعضای خانواده جایگاه والا و محترمی داشته اند ، جایگاهی که اکنون به دلیل حضور زنان در بازار کار و سرمایه و پیروی از الگوهای غربی روزبه روز کمرنگ تر می شود.

چه باید کرد؛

شک نیست زنان کشور ما نیز با مشکلات فراوانی دست به گریبانند. امروز حقوق زن در بسیاری از خانواده ها نادیده گرفته می شود و بسیاری از مردان توانایی های فیزیکی و اقتصادی خود را دستمایه ای برای ظلم و تجاوز نسبت به همسران خود قرار داده اند. در این خصوص عده ای از زنان ، شمشیر را از روبسته اند و با پیروی از الگوی غرب در برابر مردان به ستیز پرداخته اند. عده ای نیز موضع انفعالی گرفته و هر آنچه را که به سرشان می آید دست تقدیر می دانند و به آن راضی هستند ؛ اما عده ای دیگر براساس اعتدال ، درستی ها را با بصیرت می گزینند و نادرست ها را به علت برمی گردانند. این گروه ترجیح می دهند میان وظایف فردی و ضرورت های اجتماعی و نقش های خانوادگی خود تعادل ایجاد کنند و اینجاست که دانشمندان ، قانونگذاران و مسوولان جامعه اسلامی وظیفه دارند در بخش حقایق و معارف دینی ، جایگاه انسانی ، خانوادگی و اجتماعی زن را شناسایی و القائات را طرح و طرد کنند و با پیگیری راه کارهای مناسب تدابیری اتخاذ کنند که شان و مقام انسانی زن بودن زن را تحت الشعاع قرار ندهد.

سعیده کافی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها