اواخر ماه آوریل ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا مستقر در آب‌های خلیج‌فارس از برگزاری بزرگ‌ترین رزمایش جهان با حضور 30 کشور از شش قاره و در مناطقی چون تنگه هرمز و باب‌المندب خبر داد.
کد خبر: ۹۸۲۶۶۳

براساس آنچه اعلام شد این رزمایش بر عملیات دفاعی برای محافظت از تجارت جهانی تمرکز دارد و علاوه بر آن، محافظت از زیرساخت‌ها و عملیات دریایی در ارتباط با تردد دریایی غیرنظامی نیز در آن تمرین می‌شود. این رزمایش در محدوده مناطقی چون آبراه سوئز، تنگه باب‌المندب و تنگه هرمز که 20درصد مسیر انتقال نفت جهان را به خود اختصاص داده‌اند، برگزار می‌شود. هرچند مقامات آمریکایی به‌عنوان برگزار‌کننده اصلی این رزمایش اعلام کرده‌اند که هدف از برگزاری این رزمایش حفاظت از خطوط ارتباطی و حمل و نقل بین‌المللی و مقابله با تهدیدات ناشی از جانب داعش و القاعده است، اما برخی رسانه‌ها از‌جمله رویترز تنش‌های میان ایران و حزب‌الله با کشورهای عربی را دلیل این رزمایش اعلام کردند. این ادعای رسانه‌ها با سفر اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا و باراک اوباما، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا به ریاض و شرکت در نشست شورای همکاری خلیج‌فارس و توافقات حاصله رنگ واقعیت نیز به خود گرفت.

ادامه حضور بیگانگان در غرب آسیا

در سی و هفتمین دوره نشست سران عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در منامه پایتخت بحرین نیز دو مسأله مهم قابل رویت بود. نخست سفر «ملک سلمان» پادشاه عربستان سعودی به چهار کشور امارات، بحرین، کویت و قطر و عدم حضور در کشور عمان. این موضوع بیانگر تعیین یک هویت جدید برای شورای همکاری یعنی اتحادیه خلیج‌فارس است که قرار است ایجاد گردد. مسأله مهم دوم حضور ترزا می، نخست‌وزیر انگلیس در نشست شورای همکاری است؛ وی در این سفر علاوه بر دیدارهای دوجانبه با سران کشورها، در صفی واحد با آنها برای اعلام دشمنی با ایران قرار گرفت و در سخنرانی پایانی خود در این نشست نیز بر این نکته تاکید کرد. این تحولات در کنار احداث پایگاه نظامی ترکیه در قطر، حضور مجدد بریتانیا در منطقه و احداث پایگاه در بحرین، حضور نظامی فرانسه در امارات متحده عربی و گسترش همکاری‌های ناتو با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس از جمله کویت نشان از این دارد که منطقه خلیج‌فارس هنوز به نظمی درونداد که تأمین‌کننده امنیت همه کشورهای عضو منطقه باشد دست نیافته است.

تحولات منطقه خلیج‌فارس در طول سال‌های اخیر نشان داده که هم موضوع امنیت و هم مرجع امنیت از تفسیر کلاسیک آن فاصله گرفته است. جایی که در رویکرد سنتی به امنیت، هدف و مرجع امنیت «دولت» قلمداد می‌شد و موضوع امنیت موضوعی «نظامی» است، ولی تحولات سال‌های اخیر نشان داده که امنیت دیگر نه «دولتی» است و نه صرفا مسأله‌ای «نظامی». رهیافت رئالیستی در طول جنگ سرد و پس از جنگ سرد (تا قبل از 11 سپتامبر) با توجه و تأکید و تمرکز آن بر قدرت و امنیت در مناسبات بازیگران نسبت به بسیاری از تهدیدها و چالش‌های داخلی بازیگران بی‌توجه بوده است.

حاکم شدن این رهیافت بر مناسبات دولت‌ها باعث شده بود که برای چند دهه (تا دهه 1990) نسبت به آنچه که در زیر سطح دولت‌ها (یعنی چالش‌های داخلی ناشی از عدم مشروعیت، مشکلات مربوط به دولت رانتیر، نارضایتی‌های سیاسی) می‌گذشت بی‌توجهی شود که این مشکلات با حضور مستقیم آمریکا در دهه 1990 و وابستگی امنیتی رژیم‌های محافظه‌کار عرب به آمریکا به‌طور یکجانبه بتدریج طی این دهه چهره خود را آشکار ساخت و در نهایت حادثه 11 سپتامبر به یک معنا اوج چالش رهیافت رئالیستی در منطقه محسوب می‌گردد که لازم است بازیگران منطقه در نوع مناسبات خود تجدید‌نظر به عمل آورند. در طول جنگ سرد ایالات متحده با نگرش نورئالیستی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم به ناچار مجبور بود که به ستون‌های امنیتی قدرتمند تکیه کند. تکیه بر ایران، به‌عنوان ژاندارم نظامی منطقه و در حد کمتری به عربستان سعودی، در زمان شاه تا قبل از انقلاب 1979 و برای جلوگیری و مهار کمونیسم و در برابر عراق طرفدار شوروی، و پس از انقلاب نزدیکی به عراق برای مهار انقلاب اسلامی ایران از آن جمله بود.

گذار راهبردی در مساله امنیت منطقه

پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آغاز جنگ عراق ـ ایران به فروپاشی سیستم اول امنیتی و برقراری «سیستم دوم» منجر شد، سیستمی که از سال 1979 تا 1991 بر منطقه حاکم بود، ارتباط گسترده آمریکا با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، همکاری نسبی شوروی و آمریکا با عراق، تلاش برای مهار ایران (در سطح کلان مهار شوروی که با اشغال افغانستان نگرانی‌های جدی برای غرب ایجاد کرده بود) از ویژگی‌های اساسی این سیستم بود. فروپاشی نظام دوقطبی در سال 1989 و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991، منجر به این شد که استراتژی آمریکا دچار چرخش قابل ملاحظه در منطقه خلیج‌فارس گردد. گرچه هدف اصلی ـ یعنی تضمین دسترسی به نفت خلیج‌فارس ـ به عنوان یک هدف اساسی بود که تا به امروز هم ثابت باقی مانده است.

در دوره پس از جنگ سرد، استراتژی آمریکا به شکل مداخله مستقیم، مداخله با اتکا بر پیمان‌های مشترک مانند ناتو و مداخله با بهره‌گیری از ابزارهای جهانی مانند سازمان ملل مبتنی است.

ویژگی‌های سیستم جدید امنیتی نه‌تنها از پدید آمدن یک رژیم امنیت منطقه‌ای در منطقه جلوگیری کرده، بلکه یک معضل امنیتی را نیز پدید آورده است. باید یادآور شد که یک رژیم امنیت منطقه‌ای زمانی پدید می‌آید که تمامی کشورهای حوزه خلیج‌فارس به دور از نقش مداخله‌جویانه قدرت‌های خارج از منطقه در برقراری نظم امنیت منطقه‌ای شرکت مؤثری داشته باشند. در این رژیم، شرایط امنیتی منطقه شرایطی مشترک و جمعی تلقی می‌شود و هرگونه پاسخی به این شرایط با منافع تمامی بازیگران منطقه مرتبط است. بر این اساس اصل موازنه قدرت در منطقه میان سه قدرت ایران، عراق و شورای همکاری خلیج‌فارس که نتیجه آن راضی‌ بودن هر سه طیف قدرت است از چالش‌های اصلی نظم امنیتی خلیج‌فارس در حال حاضر است. برای تحقق نظم مطلوب امنیتی در منطقه استقرار نظام‌های مردمی با «زمامداری» که مبتنی بر نهادسازی، حاکمیت قانون و دموکراسی باشد لازم و ضروری است. سیستم امنیتی نباید تنها افراد امنیتی را در رأس حکومت قرار دهد، بلکه باید فراتر از آن بیندیشد تا ریشه‌های نارضایتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و افراط‌گرایی را از بین ببرد و به مقولات امنیت انسانی و توسعه انسانی توجه داشته باشد.

جواد حیران نیا/ دبیر گروه خلیج فارس مرکز پژوهش‌های علمی و استراتژیک خاورمیانه وزارت خارجه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها