نقش زنان در استحکام خانواده در مجموعه‌های تلویزیونی

زنان در آینه تصویر

نسبت بین زن و سریال‌های تلویزیونی یک نسبت چندوجهی است که می‌توان آن را از دو منظر درون تلویزیونی و برون تلویزیونی مورد تحلیل قرار داد.
کد خبر: ۹۵۵۲۴۹

از منظر بیرونی فارغ از تصویری که از زنان در مجموعه‌های تلویزیونی می‌بینیم و در واقع از حیث رسانه‌ای ـ نه دراماتیک ـ زنان در همه جای دنیا بیشترین یا اصلی‌ترین مخاطبان سریال‌های تلویزیونی هستند و حتی این واقعیت به عنوان یک مولفه در سریال سازی از سوی نویسنده یا کارگردان هم لحاظ می‌شود. جالب این‌که برخی از کارگردان‌ها، زنان بویژه زنان خانه‌دار را به عنوان مخاطب اصلی آثار خود، قرار داده و معتقدند اگر بتوانیم این گروه را راضی نگه داریم می‌توان به موفقیت یک سریال مطمئن بود.

یکی از دلایل مهم این مساله که برآمده از روانشناختی مجموعه‌های تلویزیونی و روحیات زنان ایرانی است این است که غالب مجموعه‌های نمایشی تلویزیونی خانوادگی است و ملودرام یا درام‌های خانوادگی در میان انواع ژانرهای مختلف بیشترین طرفدار و مخاطب را دارد و معلوم است که وقتی با یک سریال خانوادگی مواجهه هستیم حتما یک پایه آن از حیث درام و قصه زنان هستند. نمی‌توان از سریال خانوادگی ایرانی سخن گفت که یک یا چند نفر از شخصیت‌های اصلی آن زن نباشند؛ اما سوال اینجاست که سریال‌های تلویزیونی ما چه تصویری از زن به مثابه همسر، مادر، خواهر و حتی شهروند ارائه می‌دهد و چقدر این تصویر به واقعیت نزدیک است و اساسا زنان در مجموعه‌های نمایشی ما چقدر در تحکیم و تقویت بنیادهای خانوادگی نقش دارند؟

در میان نقش‌های مختلف اجتماعی در زنان بدون شک مادر بودن بیشترین نسبت و نزدیکی را با عنصر تحکیم بخش خانواده دارد. مادری که البته همسربودن نیز در درون آن جای گرفته و معنا می‌شود. گویی تلویزیون تا حد زیادی، بسیاری از نقش‌های مادرانه را به عهده گرفته و با تغییر و جابه‌جایی در نقش، رسالت آموزش و تعلیم و تربیت را در نظام خانوادگی نمایندگی می‌کند.

چه‌بسا فرزندان از تلویزیون و برنامه‌های آن حرف‌شنوی بیشتری داشته باشند تا مادر خود. بسیاری از گویندگان و مجریان برنامه‌های تلویزیونی امروز به مراجع رفتاری و الگوهای تربیتی برای بچه‌ها تبدیل شده و نقش مادران مجازی را ایفا می‌کنند.

یک رسانه مادر

از سوی دیگر مادران نیز در ایفای نقش مادرانه به الگوهایی رفتاری که به واسطه تلویزیون آموزش داده می‌شود، مراجعه کرده و با اعتماد و اتکای به آن به تربیت فرزند مشغولند. تولید انبوه برنامه‌های خانوادگی و روانشناسی، بستری فراهم کرده تا مادران خانه‌دار درباره وظایف مادرانه خویش اطلاعات و مهارت‌های تازه‌ای کسب کرده و آن را در تربیت کودکانشان به کار ببندند. از سوی دیگر تلویزیون را در مقام یک رسانه و ابزار ارتباطی می‌توان یک رسانه مادر دانست که دامنه و عمق نفوذ آن بر مخاطبان بیش از رسانه‌های دیگر است و مثل مادر در ساختار خانوادگی در نظام رسانه‌ای مقام و منزلت ویژه‌ای دارد. از سوی دیگر بخشی از مادرانگی و حدود آن را می‌توان در تصویری که تلویزیون از مادر ارائه می‌کند، جست‌وجو کرد. به این معنی که مادر چه جایگاه و تصویری در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی دارد و این تصویر چقدر در تحکیم یا تزلزل نقش مادران در جامعه امروز موثر است که البته پرداختن به این موضوع فرصتی فراخ‌تر از این یادداشت می‌طلبد. با این حال تصویر مادر تلویزیونی را نمی‌توان بی‌ارتباط با جایگاه مادر در خانواده ایرانی امروز دانست و بدیهی است که سریال‌های تلویزیونی نیز بازتابی از واقعیت‌های اجتماعی هستند. از این حیث می‌توان مدعی شد تصویر تلویزیون از مادر یک تصویر دوگانه است که با توجه به نوع قصه و داستانی که روایت می‌کند، موقعیت مادرانه را می‌توان ترسیم کرد. معمولا در طبقات پایین جامعه بیشتر با زنان سنتی و خانه‌دار مواجه هستیم که بار ‌مسئولیت فرزندان و خانه بیشتر بر دوش اوست و در طبقه متوسط به بالا با مادری متفاوت و مدرن‌تر که دغدغه‌های مادرانه او مصادیق دیگری دارد. این دوگانگی بین تصویر سنتی و مدرن از مادر در واقع برخاسته از موقعیت زن در جامعه امروز است.

شاید شما هم وقتی می‌خواهید به حافظه هنری ـ تاریخی خود مراجعه کرده و تصویری ماندگار از مادر را به یاد آورید به سال‌های دورتر می‌روید و مثلا سریال‌هایی مثل آیینه یا پدرسالار را به یاد می‌آورید. سریال‌هایی که نقش مادران با شکوه حضور او در جمع خانوادگی و محوریت خانه ترسیم می‌شد.

جالب این که حتی در سریال پدرسالار که محوریت مرد در آن قابل تشخیص است باز هم تصویر بازی حمیده خیرآبادی به عنوان مادر دلسوز و مهربان در ذهنمان تداعی می‌شود. به عبارت دیگر شاید کمتر سریال ایرانی را بتوانیم مثال بزنیم که در آن مادر جایگاه و نقش خاصی نداشته باشد و از آنجا که اکثر سریال‌های تلویزیونی، خانوادگی هستند و در خانواده‌های ایرانی، مادر نقش محوری و تاثیر‌گذاری در خانه دارد، بنابراین سریال‌های تلویزیونی نیز با حضور پررنگ مادران شکل می‌گیرد. وقتی به دهه 60 و 70 برمی‌گردیم بیشتر مادران تلویزیونی را به یاد می‌آوریم که این خود متاثر از نسبت این مساله با تحولات فرهنگی ـ اجتماعی در کشور ماست. در واقع تصویر مادرانه بی‌تاثیر از مولفه‌های اجتماعی ـ تاریخی نیست و اگر بخواهیم عمیق‌تر به این موضوع نگاه کنیم، باید بگویم نقش مادر نیز به موازات تحولات اجتماعی دستخوش تغییر شده است. در واقع نقش مادر در سریال‌های ایرانی اکنون به واسطه تغییر کارکردهای مادرانه و تحولاتی که در نظام خانوادگی رخ داده، باید بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد. شاید بخشی از این مساله را باید در ساختار دراماتیک و قدرت‌های بازیگران دانست که نمی‌توانند شخصیت‌های تاثیرگذار از نقش مادر را به تصویر بکشند.

موقعیت‌های زنانه

امروز بیشتر با مادرانی جوان و مدرن مواجه هستیم که نقش آنها بیشتر زیر سایه موقعیت زنانه ترسیم و تصویر می‌شود. قضاوت درباره این تصویر البته هدف این مطلب نیست. سریال‌های خانوادگی جدید به اقتضای تغییر و تحولاتی که در جامعه پیش آمده و بالطبع به بازتعریف نهاد خانواده و کارکردهای آن انجامیده بیشتر رویکرد آسیب‌شناختی به این مقوله دارد که نسبت و جایگاه زن با این شرایط را دست‌کم به دو شکل می‌توان صورت‌بندی کرد؛ یکی بازنمایی آسیب‌های روانی ـ اجتماعی که زنان جامعه امروز را تهدید می‌کند و دیگری نقشی که زنان و مادران در کاهش آسیب‌های رفتاری و اجتماعی در خانه و خانواده ایفا می‌کنند. به نظر می‌رسد دومی کمی مورد غفلت واقع شده و کمتر با این نگاه، سریال تولید شده است.

به طور کلی می‌توان زنان را که برخی از آنان مادر هم هستند در تلویزیون از حیث موقعیت اجتماعی به دو گروه زنان خانه دار و شاغل تقسیم‌بندی کرد. در مورد زنان خانه‌دار تأکید بر ویژگی‌هایی چون ناآگاهی اجتماعی و محصور بودن در حصار تنگ موضوعات، دعواها و آشتی‌های خانوادگی، مشغولیت فکری برای تربیت و حل مشکلات فرزندان به تنهایی و بدون حمایت عاطفی پدر خانواده، هم چنین پراشتباه نشان دادن تصمیم‌های آنها و کسب نتایج نامطلوب و بعد سرزنش پدران و دخالت و حل مشکل، نامعقول نشان دادن تصمیم‌های زنان و تأکید بر عاطفی و احساسی بودن این تصمیم‌گیری‌ها و مسائلی از این قبیل، تصویر غریبی از زنان خانه‌دار می‌سازد. در گروه زنان شاغل نیز این بازنمایی‌ها بیشتر از این که نشان‌دهنده توانایی‌ها و شایستگی‌های آنها باشد، نمایش‌دهنده مسائل و مشکلاتی است که اشتغال در وضعیت زندگی خانوادگی آنان به وجود می‌آورد و موجب نارضایتی اعضای خانواده می‌شود.

از طرفی زن شاغل، بیش از همه در محیط و فضای خانوادگی به تصویر کشیده می‌شود که نشان از اهمیت این نقش در رسانه و نیز نهادینه کردن آن در جامعه ضمن اثرگذاری بر مخاطب دارد. از طرف دیگر، اشتغال زن در عمل هیچ تغییری در تقسیم نقش‌های خانوادگی و مشارکت بیشتر مردان و دیگر اعضای خانواده برای به‌عهده گرفتن برخی مسئولیت‌هایی که زن به علت اشتغال از پس آن برنمی‌آید، ایجاد نمی‌کند؛ به علاوه نقش شغلی زن در مشاغلی به تصویر کشیده می‌شود که در حقیقت تداوم نقش‌های خانوادگی وی است و از این نظر نیز تصویر یکجانبه موجود را هر چه بیشتر تقویت می‌کند.

اکنون به نظر می‌رسد برای تاکید بر نقش موثر زنان در مدیریت و رهبری خانواده ابتدا باید تصور کلیشه‌ای درباره نقش زن و مادر در خانواده را تغییر داد و این اتفاق می‌تواند از همین سریال‌های تلویزیونی آغاز شود. به این معنا که به جای زنان خانه دار از اصطلاح «زنان؛ محور خانواده‌» استفاده شود تا بار منفی احتمالی که در ذهن بخشی از افکار عمومی نسبت به خانه‌داری به عنوان یک کار کم‌ارزش که اساسا آن را به مثابه یک شغل نمی‌پذیرند اصلاح شود تا بتوان به اهمیت و جایگاه زنان در استحکام بنیادهای خانوادگی پی برد و این باور را بارور کرد. کارکردهای عاطفی ـ حمایتی زنان در سریال‌های ما باید برجسته شده تا مهارت‌های یک زندگی و خانواده سالم به درستی به تصویر کشیده شود.

سیدرضا صائمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها