در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
ما برای فهم بهتر آنچه جامعه در ارتباط با این گروهک تجربه کرده است، در گفتوگو با افرادی از اقشار مختلف که کاملا تصادفی انتخاب شدهاند، دو پرسش را مطرح کردهایم: اول این که با شنیدن نام منافقین چه چیز را به یاد میآورند و دوم، آیا ترسی از این گروه دارند؟ پاسخ ها، خواندنی است.
آن نوزاد که شیر میخورد
طاهره. ش، 37 ساله، معلم دبستان: وقتی از منافقین میپرسید بشدت متاثر میشوم. شش یا هفت ساله بودم که فریادهای اهالی کوچه را شنیدم که میگفتند «منافقین حمله کردهاند» ما همراه بقیه خانوادهها به سمت بیرون شهر فرار کردیم. در راه اجساد جوانهای شهرمان را دیدم. جوانهای برومندی که سعی کرده بودند در برابر منافقین مقاومت کنند. اما فقط جوانها نبودند... کودکی را دیدم که به سینه مادر چسبیده بود. انگار داشت شیر میخورد که هر دو را کشته بودند. بشدت ترسیده بودم. در 5 کیلومتری اسلامآباد جاده کرمانشاه آنها مردم را میگرفتند و راهی روستای تجر میکردند. هر کس تابعیت منافقان را میپذیرفت در صف قرار میگرفت و هر کس نمیپذیرفت به گلوله اش میبستند. به مردم میگفتند باید علیه نظام و رهبر شعار بدهید. برخی را اسیر کردند. اگر میدیدند کسی ریش و سبیل دارد به زور سر و صورتش را میتراشیدند و میگفتند «بگو مطیعی... بگو مطیعی...» اگر نمیگفت شلیک میکردند. مادرم من را در آغوشش میفشرد که نبینم، اما من از میان دستهایش همه چیز را میدیدم. آنروز ناگهان پدرم را گرفتند، خودم را از آغوش مادر بیرون کشیدم و به طرف پدر دویدم، اما با ضربه قنداق تفنگ یکی از آنها بیهوش شدم. دیگر چیزی از آن روز یادم نیست، وبعدا پدرم گفت که سپاه و مردم ما را نجات دادند. سالها گذشته است، اما آن جنازهها کابوس شبانه من هستند. بخصوص آن نوزاد... آن نوزاد که شیر میخورد.
روی واقعیشان را نشان دادند
حجتالاسلام حسین شهامت، 48 ساله، استاد حوزه علمیه قم: اسمشان را که میآورید یاد جنایت، نفاق و پستی میافتم. اجمالا این گروهها را در زندانهای شاه دیده بودم چون آنها هم علیه شاه بودند.
من آن زمان در مشهد در جلساتی با حضور شهید هاشمینژاد و روحانیت پیشتاز شرکت میکردم و بارها در آن جلسات مطرح میشد که منافقین از اسلام بریدهاند و در شیوه عملی، بی تقوایی پیشه کردهاند، اما شور و هیجان انقلاب که پیش آمد، همه مردم به صحنه آمدند و طبیعتا اینها هم که سابقه زندان داشتند همراه مردم شدند. وقتی انقلاب پیروز شد، اما خط فکری آنها از امام و مردم جدا شد و روی واقعیشان را نشان دادند.
هدفشان راه انداختن تشکیلات و فروپاشی نظام بود و با هر جریانی که با نظام مشکل داشت همراه میشدند. سپس به ترور شخصیتهایی مانند شهید مدنی، شهید دستغیب، شهید اشرفی اصفهانی و شهدای 72 تن رو آوردند. مردم را هم به هر بهانهای شهیدکردند. در جنگ تحمیلی هم با دشمن همراهی کردند به همین علت هم ملتمان تصمیم گرفتند آنها را از صحنه سیاسی ایران حذف کنند.
شبیه سرطان
حسین رمضانی، 40 ساله، فروشنده کامپیوتر: یاد «عملیات فروغ جاویدان» شان در سال 1367 میافتم. آنها به پشتگرمی رژیم بعث عراق، به مرزهای غربی ایران حمله کردند. چگونه ممکن است مردم کشوری، به خاک خودشان تجاوز نظامی کنند؟! شبیه سرطان بودند در سرطان هم سلولهای کسی علیه خودش شروع به تکثیر میکنند. اینها هم جزئی از کشور ما بودند که علیه خودمان عمل کردند. کینهای که مجاهدین خلق از ایران دارند سبب انتقامجویی شان میشود، اما از آنجا که پایگاه مردمی ندارند شاید این انتقامجویی به شکلی دیگر مانند همپیمانی با مخالفان ایران و نظام جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد.
ایدئولوژیهای متعصبانه کمعمرند
محمود ابری، 50 ساله، کارمند سازمان مردم نهاد: بازی خوردند. قربانی سوءاستفاده سرکردههایشان شدند. خیال میکردند کنار مردمند، اما در مقابل مردم قرار گرفتند، حتی رو در روی رزمندههای جنگ تحمیلی. به نظرم تهدید نیستند و ضعیفتر از آن هستند که بتوانند علیه ایران اقدام کنند. تجربه زندگی به من میگوید گروههای تروریستی از این نوع با ایدئولوژیهای متعصبانه عمر کوتاهی دارند. حالا عمر این گروهک هم گذشته است. بیشترشان از نسلهای 40 و 50 هستند
مرده که لگد زدن ندارد
ابراهیم حسینی، 78 ساله، بازاری: به قول مادر خدا بیامرزم مرده که لگد زدن ندارد. چرا نقلشان را میآورید؟ آنها سالهاست مردهاند. از همان وقتی که مطرود ملت شدند. ترسی هم نداریم. خیالتان جمع باشد ایران قویتر از آن است که بتوانند کاری کنند البته به شرطی که اتحاد مردم حفظ شود از هر قومی، هر مذهبی، هر نژادی. همه با هم، علیه هر دشمنی.
عملیات انگلی بله مستقل نه
رضا. س، 30 ساله، دانشجوی علوم سیاسی: رابطه خوب ما با عراق، محبوبتر شدن چهره جهانی و قدرت نظامی بالایما در مبارزه با داعش، جرات دست زدن به عملیات تروریستی مستقل علیه ما را از آنها گرفته است.
پس به شما اطمینان میدهم که آنها دیگر هیچ عملیات مستقلی علیه ایران نخواهند داشت، اما انجام عملیات انگلی، بعید نیست یعنی آنها خودشان را به جریانهای مخالف میچسبانند تا بهرهای ببرند. نمونهاش را سال 88 دیدید. آنها ناگهان ظاهر شدند و خودشان را به گروههای مخالف داخلی چسباندند و اگر باز هم در کشور ناآرامی باشد، آنها با معاندان همراه میشوند و آسیب میزنند.
دلتنگ صیادم، صیاد شیرازی
فاطمه محمدی، 40 ساله، خانه دار: یاد ترور شهید بزرگوار صیاد شیرازی میافتم. ایشان را ترور کردند چون یکی از تاثیرگذارترین شخصیتها در شکست عملیات «فروغ جاویدان» یا «مرصاد» منافقین بود. جایی خواندم که مسعود رجوی ملعون بعد از ترور صیاد شیرازی ما، جشن اعلام کرده بود. کاش بدانند که ما یک شهید صیاد شیرازی نداشتیم، اگر منافقین قصد داشته باشند به کشورمان تجاوز کنند و هر کداممان، یک صیاد شیرازی میشویم. از آنها ترسی ندارم، منتظر اذن رهبرم که انتقام خون شهیدان را بگیرم.
فرزندانشان چگونه فکر میکنند؟
فاطمه. ح، 28 ساله. روانشناس بالینی: مسالهای که ذهنم را در ارتباط با این گروه بشدت درگیر میکند نسلی از منافقین است که در عراق و اردوگاه اشرف متولد شدند. از منظر روانشناسی اجتماعی، اگر جریان اطلاعات برای این گروه بشدت بسته بوده باشد، یعنی اگر والدین این بچهها صرفا ایدئولوژیهای تند و متعصبانهشان را به مغز این نسل منتقل کرده باشند آنها میتوانند تروریستهای بعدی باشند؛ یک کپی از نسل قبلیشان، اما اگر در این سالها کوچکترین روزنهای برای دستیابی به جریان آزاد اطلاعات برای آنها بوجود آمده باشد، شک نکنید که ممکن است همه ایدئولوژیهای والدینشان را پس بزنند تا اثبات کنند که فردیت و هویت دارند.
منتظر اقدامشان نمانیم
تقی امام وردی، 40 ساله، فروشنده بلیت مترو: اسمشان من را یاد اقدامات تروریستی میاندازد و احساس خطر میکنم. به نظرم میخواهند هر طور شده به ما آسیب بزنند فعلا قدرتی برایشان نمانده است. اما بالاخره آنها دشمن هستند و میخواهند زهرشان را بریزند. به نظرم پیش از این که کاری کنند باید علیه شان اقدام کنیم. نباید منتظر خرابکاریشان باشیم.
مساله دیگر مرزهای غربی ایران است که فکر میکنم باید بیشتر تقویت شود و علاوه بر آن رسانهها باید به مردم اطلاعرسانی کنند. من یک کارمندم و سعی میکنم وارد مسائل سیاسی نشوم. سرم را پایین میاندازم و مثل بقیه شهروندان به مسئولیتهایم عمل میکنم، اما اگر روزی بخواهند علیه مردم کشورم خرابکاری کنند، دیگر سکوت نمیکنم.
وقتی همه میگویند اعتماد میکنم
پیام. ع، 38 ساله، نصاب ماهواره: با آنها برخوردی نداشتهام. من از سر بیکاری نصاب ماهواره شدهام، اما علیه نظام که نیستم. مثل همه از منافقین متنفرم. اطلاعات سیاسیام زیاد نیست، اما میدانم که خطرناکند چون وقتی ده نفر بگویند خطرناک هستند، لابد خطرناک هستند. من به حرف نظام اعتماد دارم، به حرف مردم. ترس؟ بله. دروغ چرا. میترسم. نسبت به منافقین مشغله فکری دارم. همیشه میترسم خرابکاری کنند.
آناهیتا اسفندیاری / روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: