در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
راننده با بازی حمید ابراهیمی میمیرد و محتشم با بازی محمد متوسلانی بستری میشود و این در حالی است که مجسمه گم شده است. حالا پس از 25 سال، پویا پسر راننده کامیون برای انتقام از تابش آرام آرام و با حمایتهای پنهانی محتشم وارد کارخانه تابش شده و سهامدار و یکی از اعضای مورد وثوق او میشود. در این میان شبنم، دختر تابش هم مدیر مالی کارخانه است و آشناییاش با پسر جوانی که کارمند خواهر بزرگترش است، ماجراهایی پیچیده میآفریند.
قصه «گاهی به پشت سر نگاه کن» در نگاه اول پر پیچ و خم به نظر میآید، حال آن که بسیاری از ابهامات را بیننده در هر قسمت کشف میکند، اما تکنیک این سریال و داستانش حل معماهای کوچک نیست بلکه در قسمتهای پایانی است که داستان به گونهای پیش میرود که مخاطب هر آنچه در طول داستان دیده در سویی و در سوی دیگر رازی بزرگ را میبیند. این که محتشم طراح تمام این بازیهای پیچیده است و اصلا معلولیت یا شرایط سخت اقتصادی ندارد و در تمام این سالها با مهارت نقش بازی میکرده است.
گاهی به پشت سر نگاه کن ازجمله سریالهایی است که با توجه به جزئیات، قصهای محکم و پرکشش دارد. این کشش نه به دلیل ابهامات فراوان که به دلیل یک راز بزرگ در بطن قصه است. مجسمهای که مخاطب منتظر است بداند بالاخره توسط چه کسی سرقت شده است و این در حالی است که متهم اصلی این سرقت تابش است، اما در ادامه بیننده در مییابد او این دزدی بزرگ را انجام نداده است.
ساختار روایی سریال
گاهی به پشت سر نگاه کن از نوعی فاصلهگذاری استفاده میکند. به این معنی که مخاطب از همان قسمتهای ابتدایی متوجه میشود پویا برای انتقام از تابش بابت مرگ پدر و آوارگی مادر وارد کارخانه و حتی زندگی خصوصی تابش شده و هدف نهاییاش نابود کردن اوست. این تکنیک باعث میشود راز بزرگتر قصه یعنی ماهیت محتشم و باند خطرناکش پنهان بماند و مخاطب در پایان قصه درمییابد پویا هم قربانی این بازی بوده است.
نکته دوم در ساختار روایی این سریال استفاده از خرده داستانها یا همان روایتهای فرعی است که در پیوند با قصه اصلی ساختاری محکم را بوجود میآورد. این داستانکها همگی مربوط به اطرافیان جلال تابش هستند که به مرور به وجود میآیند و در نهایت به گره گشایی اصلی کمک میکنند. به عنوان مثال قصه دو دختر او بخصوص شبنم و نامزدیش با جوانی خودساخته یا دوست شبنم که از خانواده ضعیفی است و فریب پویا را میخورد و در آخر جانش را هم به همین دلیل از دست میدهد، ازجمله این داستانکها هستند.
نکته سوم شروع داستان از یک فلاش بک است. یعنی قسمتهایی که میتوانست مانند بسیاری از آثار در میان قسمتهای معاصر گنجانده شود یا در گرهگشایی به کار گرفت و در همان ابتدا نشان داده میشود. البته ذکر این نکته ضروری است که این روایت اولیه از اتفاقات 24 سال پیش است و در ادامه این دو قسمت از زاویههای دیگری هم به تصویر کشیده میشود.
هدفگذاری مضمونی
گاهی به پشت سر نگاه کن در سایه داستانی پرکشش به شکل مستقیم به بحث اقتصاد مقاومتی و تولید ملی و همچنین استفاده از متخصصان و جوانان با استعداد ایرانی در صنعت داخلی میپردازد. کارخانه تابش به دلیل تحریمها و بد عهدی چینیها و البته توطئه محتشم و دوستانش در مرز تعطیلی است، اما با استفاده از همین ظرفیتهای داخلی دوباره جان میگیرد. البته در این راه اتفاقات ناگواری هم میافتد، اما به هر حال نشان میدهد استفاده از ظرفیتهای بومی هرگز اشتباه نیست و با صبر و ممارست نتیجه خواهد داد.البته در این مجموعه سعی شده یک شمای کلی از وضعیت کارخانههای داخلی و مشکلاتشان نشان داده شود تا در سطح تصمیمگیریهای کلان به آن توجه شود.
نکته دوم این مجموعه نقدی است به روابط انسانی و البته گذشته بسیاری از انسانها که در آینده باعث تراژدی میشود. این که اتفاقی مبهم در گذشته جلال تابش و محتشم و البته پدر پویا در بیست و چند سال بعد باعث چند قتل و باز شدن پای پلیس به ماجرا میشود. البته پلیس داستان با بازی هدایت هاشمی پس از چندی متوجه میشود قصه اصلی مربوط به همان گذشته پرابهام است و اتفاقات معاصر ریشه در آن دوران دارد و اینجاست که در سکانسی زیبا به تابش در حالی که تهران در پشت سرش دیده میشود میگوید بهتر است انسان گاهی به گذشته اش سرک بکشد.
گروه بازیگران
این سریال مجموعهای از بازیگران کارکشته و البته جوان را در خود دارد که با یک فیلمنامه منسجم و کارگردانی حرفهای ترکیبی همگون را به وجود آورده است. جلال تابش با بازی امین تارخ گرچه همان مدل بازیگری مختص به خود را ارائه میدهد، اما به همراه محمد متوسلانی ترکیبی حرفهای به وجود آوردهاند. هدایت هاشمی در یک ساختار شکنی هوشمندانه نقش پلیسی عصبی،بد اخلاق و البته باهوش را بازی میکند که با کارنامه کاری او که عمدتا در این سالها کمدی بوده بسیار تفاوت دارد. بهاره کیان افشار در نقش شبنم فرصتی استثنایی در اختیارش قرار میگیرد تا با درخشش در این نقش آینده روشنی داشته باشد که البته به نظر میرسد این اتفاق نیفتاده باشد، اما بیشک غافلگیری این سریال سعید چنگیزیان در نقش پویاست که با تکنیکی بر خواسته از تئاتر و با چهرهای سنگی و خونسرد بخوبی نقشش را ایفا میکند. پویا یکی از شخصیتهای محوری سریال است که با این ویژگیها بخوبی نقش یک آدم انتقامجو و کینهای را بازآفرینی میکند.
نقشهای فرعی این سریال هم توسط بازیگرانش بخوبی خلق شده و میتوان از این حیث آن را در دسته تولیدات موفق سازمان قرار داد.
گاهی به پشت سر نگاه کن از آن دسته سریالهایی است که با صرف زمان کافی در مرحله نگارش فیلمنامه و البته تولید، ساختاری منسجم و حرفهای دارد و بخوبی میتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند. سریالی که در بسیاری از سکانسها رگههایی از نگاه سینمایی سازندهاش وجود دارد و این نکته را اثبات میکند که با برنامهریزی مناسب و صرف زمان کافی میتوان چشماندازی درست از آینده پیش روی مخاطب قرار داد و در آخر این که برای ساختن سریالهای خوب و پرطرفدار بهتر است مجموعه رسانه هم گاهی به پشت سرش نگاهی بیندازد.
کارگردان مبتنی بر تکنیک
مازیار میری کارگردان جوان ودر عین حال برجستهای است که آثار خوبی در سینما و تلویزیون دارد. به آهستگی، کتاب قانون، پاداش سکوت و حوض نقاشی در سینما و سریالهای فرات و گاو صندوق برای تلویزیون که همگی آثار قابل اعتنایی هستند. در گاهی به پشتسر نگاه کن به وضوح میتوان نشانههای مجموعه گاو صندوق را دید.داستانی بر مبنای معما و هیجان که در اینجا هم وجود دارد. نکته دیگر در فیلمسازی مازیار میری استفاده از بازیگران حرفهای و صاحب نام است.
مازیار میری فیلمسازی مبتنی بر تکنیک و البته داستان است که عموما از فیلمنامههایی نوشته نویسندگان دیگر استفاده میکند و اصراری بر ساخت آثاری با متنهای خود نگاشته ندارد و شاید به همین دلیل است که در چند گونه مختلف تجربه فیلمسازی دارد.
گاهی به پشت سر نگاه کن کارگردانی محکم و قابل اعتنایی دارد که در تمام 31 قسمت کار مشاهده میشود. البته شاید تنها نقدی که بتوان به این کارگردانی داشت دو قسمت ابتدایی یا به نوعی گذشته تابش و محتشم است که میتوانست با سر و شکلی بهتر اتفاق بیفتد. استفاده از تصاویر سیاه و سفید و گریم تا حدودی توانسته این حس را بازسازی کند، اما میشد با تمهیدی بهتر این دو قسمت را واقعیتر ترسیم کرد.
علیرضا قاسم بریشی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: