وقتی اخیرا در نشست سالانه منافقین در فرانسه، به صورت ضمنی از مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین، به عنوان مرده یاد شد، بحث‌هایی درباره زنده یا مرده بودن او در داخل و خارج کشور به میان آمد، اما ظاهرا از شواهد و قرائن این‌طور برمی‌آید که این خائن به مملکت به‌درک واصل شده است، ولی نکته جالب این ماجرا که آن را با سینما مرتبط می‌کند، تقریبا همزمانی این موضوع با اکران فیلم «امکان مینا» است که مدتی است در سینماهای کشور روی پرده رفته؛ فیلمی عاشقانه که قصه‌اش با گروهک تروریستی منافقین در دهه 60 و دوران دفاع مقدس گره‌ای اساسی می‌خورد و اصلا روند و مسیر زندگی شخصیت‌های اصلی را تغییر می‌دهد. نظرات درباره این فیلم چه زمان جشنواره فیلم فجر و چه همین مدت اندک از اکران عمومی، چندان مثبت نبوده و استارت خوبی در فروش نداشته است. با این‌که فیلم امتیازاتی در مضمون و ساختار دارد و به گفته یکی از فیلمنامه‌نویسان، می‌خواهد هشداری به جامعه درباره فرقه‌ها بدهد.
کد خبر: ۹۳۰۳۳۰

قصه فیلم از چه قرار است؟

مهران و مینا، زوج جوانی هستند که در سال‌های جنگ تحمیلی، زندگی عاشقانه‌ای دارند. مهران یک خبرنگار متعهد است و مینا هم همسر باردار اوست و به نظر می‌رسد تولد این نوزاد، پیوند عاشقانه آنها را محکم‌تر خواهد کرد، اما کمی که داستان جلوتر می‌رود، می‌فهمیم که این زندگی روی تلخ و وحشتناکی هم دارد؛ مینا عضو و درواقع جاسوس گروهک تروریستی منافقین است که اخبار و اطلاعات محرمانه همسرش را به بالادستی‌ها منتقل می‌کند. از طرف دیگر به مینا گفته می‌شود که حق بچه‌دارشدن ندارد و باید جنینش را سقط کند. وقتی مهران پی به این واقعیت‌های تلخ می‌برد و شک و تردیدش نسبت به خیانت همسرش، به یقین تبدیل می‌شود، باید تصمیمی اساسی برای سرنوشت و ادامه زندگی مشترکشان بگیرد.

کمال تبریزی؛ راوی یک خیانت سیاسی

کمال تبریزی، چند فیلم خوب و خاطره‌انگیز در سینما دارد و معمولا بعید است که مردم در مرور خاطرات سینمایی‌شان، به فیلم‌هایی مثل لیلی با من است، مارمولک، شیدا و مهر مادری اشاره نکنند و از برخی دیالوگ‌ها و صحنه‌های خوب آنها نگویند. ضمنا او سریال‌های «دوران سرکشی» و «شهریار» را هم در کارنامه دارد که زمان پخش، خیلی‌ها را پای تلویزیون می‌نشاند. اما این کارگردان خوب و باسابقه در سال‌های اخیر چندان اثر موفقی ارائه نداد. شاید موفق‌ترین فیلم او در این سال‌ها، کمدی «طبقه حساس» باشد که دلیل اصلی توفیق نسبی و نصفه نیمه آن را باید به حضور رضا عطاران در نقش اصلی نسبت داد، وگرنه فیلم با آثار موفق تبریزی فاصله دارد.

امتیاز طعم شیرین خیال هم تنها در ایده محیط زیستی‌اش متوقف ماند و چیز دندانگیری از آب درنیامد.

«امکان مینا» آخرین ساخته تبریزی هم گرچه نامزد 9 سیمرغ بلورین در جشنواره فیلم فجر شد، اما نقدهای منفی روی آن خیلی بیشتر از نظرات مثبت است و بجز جسارت پرداخت موضوع، نمی‌توان آن را موفقیتی در کارنامه فیلمسازی تبریزی محسوب کرد. چراکه آثار موفق او در گذشته یا تائید منتقدان را با خود داشت یا تشویق و رضایت تماشاگران را؛ مواردی که هیچ‌کدام درباره «امکان مینا» نیفتاده است.

میلاد کیمرام؛ یک خبرنگار عاشق و متعهد

میلاد کیمرام را حالا باید از جوان اولی‌های سال‌های اخیر سینما و تلویزیون دانست؛ بازیگری که از بازی در مجموعه‌های تلویزیونی و نقش‌های کوتاه و مکمل کارش را شروع کرد و بتدریج استعداد خود را نشان داد. سریال‌های بچه‌های نسبتا بد و نابرده رنج، هنر و توانایی او را بیشتر نشان داد و راه را برای ورود او به سینما هموارتر کرد. در فیلم پربازیگر خط ویژه ساخته مصطفی کیایی، خودی نشان داد و در فیلم حادثه‌ای 360 درجه ساخته سام قریبیان هم جواب اعتماد کارگردان را داد و بازی خوبی به عنوان یک جوان زخم خورده به نمایش گذاشت. در «مستانه» حسین فرحبخش هم یک نقش منفور را خوب از آب درآورد، اما یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های این بازیگر در فیلم تحسین شده و دفاع مقدسی «ملکه» ساخته محمدعلی باشه آهنگر ارائه شد؛ او در این اثر، دیده‌بانی به نام سیاوش بود که در موقعیت بغرنجی گرفتار می‌شد و باید بر تردیدهایش غلبه می‌کرد.

کیمرام در «امکان مینا»، نقش اصلی مرد قصه، یعنی خبرنگاری به نام مهران را بازی می‌کند؛ جوانی متاهل و عاشق همسر و بچه در راهش، اما به یکباره همه چیز تغییر می‌کند و او باید آمادگی مواجهه با واقعیتی تلخ را داشته باشد. کیمرام تلاش می‌کند، تصویری باورپذیر از این موقعیت دردناک و غیرقابل هضم ارائه دهد؛ یکی از اشتراکات جالب بازیگر و نقش در این فیلم هم خاستگاه شمالی هردوست که کیمرام نهایت استفاده را از این مساله می‌کند.

مینا ساداتی؛ تردید میان خانواده و سازمان

مینا ساداتی با بازی در عیار 14 ساخته پرویز شهبازی، تا اندازه‌ای دیده شد و نوید ورود یک بازیگر خوب به سینما را داد، هرچند پیشتر در فیلم اولش، «زخم شانه حوا» به کارگردانی حسین قناعت هم این موضوع تا حدی قابل تصور بود. در «سعادت‌آباد» مازیار میری، ساداتی با این‌که حضوری کوتاه‌مدت دارد، اما در پایان قصه، نقشش تماشاگر را غافلگیر می‌کند. «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری و «برف» به کارگردانی مهدی رحمانی هم از دیگر فیلم‌هایی است که ساداتی فارغ از اندازه و کمیت نقش، بازی خوبی در آنها انجام داده است. ظاهرا او در فیلم هنوز اکران نشده «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی هم نقش مهمی بازی کرده که نقشی تعیین‌کننده در قصه دارد.

یکی از مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های ساداتی، بازی‌اش در سریال «تنهایی لیلا» به کارگردانی محمدحسین لطیفی است. با این حال بهترین و دلپذیرترین بازی ساداتی در سینما و احتمالا تا اینجای کارنامه بازیگری‌اش را باید به فیلم «محمد رسول‌الله» ساخته مجید مجیدی مربوط دانست که در آن نقش آمنه، مادر گرامی پیامبر اسلام را بازی می‌کرد. همسر بابک حمیدیان در این فیلم بخوبی توانست مهربانی، مسئولیت‌پذیری، رنج‌ها و دلنگرانی‌های یک مادر بسیار ویژه و یگانه را به تصویر بکشد.

ساداتی در «امکان مینا» هم ایفاگر نقشی دشوار است و باید مدام و در لحظه، تغییر چهره دهد. او به خوبی تردیدِ حفظ یک زندگی عاشقانه و اجرای بی‌چون و چرای اوامر منافقین را در بازی‌اش نشان می‌دهد.

هشدار درباره فرقه‌ها

مرتضی اصفهانی، یکی از نویسندگان فیلمنامه

دغدغه همیشگی من پرداختن به بحث فرقه‌ها بوده و همیشه می‌خواستم نسبت به وجود آنها در جامعه هشدار دهم. متاسفانه کسانی که درگیر فرقه‌ها می‌شوند، ابتدا متوجه این گرفتاری نیستند، اما زمانی به خودشان می‌آیند که می‌بینند کار از کار گذشته است و فقط مجری بی‌چون و چرای اوامر و دستورات تشکیلات هستند. مثل اعتیاد می‌ماند، شما وقتی از یک معتاد درباره اعتیاد او می‌پرسید و هشدار می‌دهید، اصلا نمی‌پذیرد که معتاد است.

حالا چطور می‌شود به افکار عمومی در این خصوص هشدار بدهید؟ چگونه می‌خواهید به آنها بگویید که خطر محاصره به وسیله فرقه‌ها تهدیدشان می‌کند؟ برای همین تصمیم گرفتم این موضوع را به‌صورت فیلمنامه و در ظرفی مثل گروهک تروریستی منافقین مطرح کنم که قابل دیدن باشد.

به نظر من منافقین، متکامل‌ترین فرقه معاصرند و تمامی شاخصه‌های فرقه‌ها را دارند. اما مثلا داعش فقط برخی کارکردهای فرقه را دارد و برخی المان‌های فرقه در آن دیده نمی‌شود.

دشمن اصلی فرقه‌ها، خانواده است. لذا ما در فیلمنامه، اصل را عشق مهران و مینا گذاشتیم و می‌بینیم که فرقه منافقین، چطور این عشق خانوادگی را می‌درد و باورهای آنها را هدف قرار می‌دهد.

در سکانسی از «امکان مینا»، روسای سازمان اسلحه، آمپول و سیانور دراختیار مینا قرار می‌دهند تا اول همسرش مهران را بکشد، بعد بچه‌ای که باردار است را سقط کند و بعد هم خودش را خلاص کند، یعنی خواهان نابودی خانواده او هستند. رابطه خانواده و فرقه مثل جن و بسم‌الله است. برای همین فرقه‌ها از اعضایشان می‌خواهند اول از همه پدر و مادر و خانواده‌شان را نادیده بگیرند. این مساله یا در همان ابتدا صراحتا به فرد گفته می‌شود یا ممکن است بتدریج و در طول زمان به او گفته شود.

فرقه‌ها همواره از خانواده به عنوان شیطان یاد می‌کنند. رجوی هم همیشه از اصطلاح شیطان‌سازی در این خصوص استفاده می‌کرد و معتقد بود خانه و خانواده، لانه فساد است. مرحله بعد از خانواده، جامعه است و اصحاب فرقه، خودشان را ناجی مردم می‌دانند. نظر آنها این است مردمی که ما را می‌فهمند، باید نجات پیدا کنند و آنها که ما را نمی‌فهمند، باید نابود شوند. یعنی یک نگاه سیاه و سفید و این‌که هرکه با ما نیست، از ما نیست.

من این موضوع را به دل واقعیت آوردم و قصه در زمانی می‌گذرد که شهرهای ایران به دستور صدام موشک‌باران می‌شد. این مساله، تئوری منافقین و شخص رجوی بود. 16 هزار نفر در جریان این حملات شهید شدند، 12 هزار نفر هم که مستقیما به‌وسیله گروهک تروریستی منافقین ترور شدند. درنتیجه این فرقه، 28 هزارنفر از مردم ما را به شهادت رساند.

برخی‌ها می‌گویند «امکان مینا» یک فیلم تاریخ مصرف گذشته و عقب‌افتاده به لحاظ زمانی است، اما من مدعی‌ام که اتفاقا یک فیلمنامه به‌روز و حتی جلوتر از روز نوشتم. «امکان مینا» یک عاشقانه سیاسی است که نوشتن و ساختن آن در این زمان یک ضرورت بود.

می‌خواستیم درباره فریبکاری، شیادی و ذهن‌شویی فرقه‌ها آگاهی و هشدار به مردم و خانواده‌ها بدهیم، چراکه دشمن فرقه، آگاهی دادن است.

علی رستگار

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها