آمریکا کشوری است که به شکل امروز و صنعتی آن بر اساس نیروی کار شکل گرفت. این کشور از آغاز تاسیس خود و به دنبال رشد صنعت در این کشور به دنبال وارد کردن نیروی کار از دیگر قاره‌ها بود. یکی از مهم‌ترین بسترهای تامین این نیرو یا همان «بانک انسانی» برای تامین نیروی کار، قاره سیاه آفریقا بود. این نیروها در آمریکا به بردگی کشانده می‌شدند و رسما عنوان بردگی را یدک می‌کشیدند و در سه حوزه معادن، کشتزارها، و خانه‌های ثروتمندان کار می‌کردند.
کد خبر: ۹۲۲۹۷۸

برده‌داری در آمریکا عملی قانونی بود که بین قرون 17 و 19 انجام می‌شد. این پدیده از بریتانیا به آمریکا ارث رسید.

هنگامی که اروپاییان استعمار قاره آمریکا را آغاز کردند، بردگان را برای کار کردن در کشتزارها و معادن جدید، از آفریقا به آنجا بردند. میان سال‌های 1500 تا 1800 میلادی در حدود 15 میلیون سیاهپوست آفریقایی به قاره آمریکا انتقال یافتند. تجار برده، آنها را از غرب آفریقا می‌خریدند. بیشتر این بردگان بوسیله دیگر سیاهپوستان آفریقایی به هنگام جنگ یا شبیخون‌هایی که برای شکار آنان صورت می‌گرفت، به اسارت درمی‌آمدند.

برده‌ها را در زیر عرشه کشتی، با زنجیر بهم می‌بستند تا قادر به فرار یا پریدن به دریا نباشند. تقریبا از هر 5 برده یک نفر در مسیر می‌مرد. پرتغالی‌ها کشتی‌های حامل برده خود را tumbeirus یا تابوت می‌نامیدند.

تبعیض‌هایی که ادامه دارد

پس از جنگ‌های داخلی، تمایلات ضدبرده‌داری بتدریج در ایالات شمالی گسترش پیدا کرد اما در جنوب، توسعه‌ سریع صنعت پنبه از سال 1800 باعث شد که ایالت‌های جنوبی بشدت متکی به برده‌ها شوند و بکوشند تا آن را در سرزمین‌های غربی جدید نیز شایع کنند. ایالات متحده به‌وسیله‌ خط میسون ـ دیکسون که مریلند (برده‌دار) و پنسیلوانیا (آزاد) را جدا می‌کرد به دو قطب ایالت‌های برده‌دار و ایالت‌های آزاد تقسیم شده بود. هر چند که آبراهام لینکلن حدود 1.5 قرن قبل آزادی بردگان را اعلام کرد و به متمم 13 قانون اساسی آمریکا افزود، اما رفتار نژادپرستانه در حاکمیت آمریکایی از بین نرفت. بر همین اساس بود که مارتین لوترکینگ یکی از رهبران معروف جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا یک قرن بعد و در زیر مجسمه یادبود لینکلن در سخنرانی معروف خود به نام «رویایی دارم»، اعلام آزادی بردگان لینکلن را «چک بی‌محلی» توصیف کرد که منجر به آزادی سیاهپوستان از رفتار نژادپرستانه نشده است. امروز بر همین منوال آمریکا همچنان یکی از بزرگ‌ترین کلونی برده‌های جهان را در خود جای داده است. سیاهپوستان این کشور با گذشت سال‌ها از تصویب قوانین ضدنژادپرستی و ضدبرده‌داری، همچنان در معرض شدید‌ترین تبعیض‌ها هستند.

سیاهپوستان بالقوه یک هدف

طبق اعلام مرکز ملی آمار آمریکا، 13 درصد از جمعیت 324 میلیون نفری این کشور را سیاهپوستان (شامل سیاهپوست یا دورگه سیاه) و 62 درصد را سفیدپوستان تشکیل می‌دهند. بیشتر سیاهپوستان در ایالت‌های نیویورک در شمال، تگزاس و فلوریدا در جنوب زندگی می‌کنند. یکی از ابعادی که تبعیض علیه سیاهپوستان آمریکا را به وضوح نمایان می‌سازد، برخورد امنیتی و پلیسی با این گروه است. با وجود چنین نسبت جمعیتی سیاهان و سفیدپوستان در آمریکا، تنها 49 درصد از کسانی که از سوی پلیس کشته می‌شوند سفید هستند و 24 درصد متعلق به اقلیت 13 درصدی سیاهان هستند. بر اساس آخرین اطلاعات منتشر شده احتمال تیراندازی و کشته‌شدن سیاهان در آمریکا از سوی پلیس 2.5 برابر بیش از سفید‌پوستان است.

تعداد افراد بدون سلاحی که در بین سیاهان و سفیدها از سوی پلیس کشته شده دقیقا برابر است و این در حالی است که جمعیت سفیدپوستان 5 برابر سیاهپوستان است و این نشان می‌دهد تعداد افراد سیاهی که اسلحه با خود حمل می‌کنند یک پنجم سفید‌پوستان است.

همچنین آمارها حاکی از آن است که از هر 15 مرد سیاهپوست یک نفر زندانی می‌شود که این رقم برای سفید‌پوستان 1 به 106 است. خشونت پلیس نسبت به سیاهان 4 برابر بیش از سفید‌پوستان است. تعداد زنان سیاهپوست نیز که روانه زندان می‌شوند سه برابر سفید‌پوستان است. این تبعیض‌ها حتی نوجوانان سیاهپوست را نیز شامل می‌شود. 37 درصد از پرونده‌های آنها وارد روند قضایی می‌شود و 58 درصد به زندان بزرگسالان انتقال داده می‌شوند. در سال 2014، 6 درصد از تمامی مردان سیاهپوست بین 30 تا 39 سال در زندان بودند این رقم در بین اسپانیایی‌تبارها 2 درصد و در بین سفیدپوستان یک درصد بود.

پلیس آمریکا در شش ماهه اول سالجاری میلادی، 491 نفر را کشته است که این رقم نسبت به زمان مشابه در سال گذشته که 465 تن بوده، افزایش یافته است.

سیاهان و گرایش‌های سیاسی

در بعد سیاسی، رنگین‌پوستان آمریکا در اوایل قرن بیستم دچار تحول و تغییری اساسی شدند. تا قبل از این تغییر، یکی از اصلی‌ترین عوامل تعارض‌نژادی، رقابت بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بود. حزب دموکرات که پایگاه مردمی آن در جنوب بود، برای دفاع از منافع کشاورزان و زمین‌داران جنوب حامی اصلی نظام برده‌داری بود و برای باقی ماندن آن تا پای تجزیه آمریکا پیش رفت. در مقابل، حزب جمهوریخواه بود که در رقابت سیاسی با حزب رقیب، از اهرم رنگین‌پوستان استفاده کرد و با شعار رفع تبعیض‌نژادی آنها را دور خود جمع کرد. بعد از جنگ داخلی آمریکا، جمهوریخواهان قدرت را برای 40 سال قبضه کردند. حزب دموکرات در مواجهه با این یکسویی قدرت، دست به اقدام مشابه حزب رقیب در سال‌های پیش از جنگ‌های داخلی زد. رفته‌رفته حزب دموکرات که سمبل نظام برده‌داری بود با حمایت از رنگین‌پوستان بخصوص سیاهان آمریکا، حمایت آنها را جلب کرد تا آنجا که دموکرات‌ها، حزب مدافع رنگین‌پوستان ازجمله سیاهان و حزب جمهوریخواه حزب سفید‌پوستان لقب گرفت.

در نظرسنجی‌های صورت گرفته، سیاهپوستان در خصوص وابستگی خود به احزاب سیاسی؛ 76 درصد دموکرات، 16 درصد جمهوریخواه و 8 درصد خود را مستقل می‌دانستند.

بعد اجتماعی تبعیض علیه سیاهان

در بعد اجتماعی، تبعیض‌ها نسبت به سیاهان بیشتر قابل رویت است. بر اساس آماری که در سال 2014 در آمریکا منتشر شده، 11.8 درصد مردم این کشور زیر خط فقر هستند که این آمار برای سیاهپوستان 28.1 درصد است. 38 درصد کودکان سیاه در زیر فقر هستند و این رقم در کل کودکان آمریکا 22 درصد است. زنان سیاهپوست در سنین کار (از 18 تا 64 سال) 26 درصد در فقر هستند و این رقم حتی از مردان سیاهپوست با شرایط مشابه که 21 درصد است، بیشتر است.

طبق آمار 2.9 میلیون نفر از سیاهان آمریکا جزو جمعیت بیکاران این کشور هستند. همچنین در این کشور، 63.9 درصد از مردم صاحب خانه و 36.1 درصد از آنها نیز اجاره نشین اند که این آمار برای سیاهپوستان این کشور 42.5 درصد صاحب خانه و 57.5 درصد اجاره‌نشین است.

رشد جمعیت سیاهپوستان در مناطق مختلف، در بعضی نقاط باعث تغییر در ترکیب جمعیتی بعضی مناطق شده است. به این صورت که اکثریت را از سفید‌پوست به سیاهپوست تغییر داده است. از‌جمله این تغییر ترکیب می‌توان به شهر فرگوسن اشاره کرد. اما با وجود چنین تغییراتی در ترکیب مناطق به دلیل عدم پیش‌بینی دولت در مواجهه با آن و عدم قانونگذاری صحیح، باعث ایجاد نارضایتی و اعتراضات شده است. به‌طور مثال در فرگوسن مناصب و شغل‌ها و امکانات به‌طور هماهنگ تقسیم نشده است تا جایی که که 94 درصد نیروهای پلیس و افراد برجسته دولت محلی نظیر شهردار، سفیدپوست هستند و این یکی از دلایل اعتراضات مداوم در این شهر است.

آیا «انتفاضه سیاه» در راه است

بر اساس همین نابرابری‌ها ،مردم شامگاه پنجشنبه در شهر دالاس از ایالت تگزاس به خیابان‌ها آمده بودند تا در اعتراض به کشته‌شدن دو سیاهپوست به دست پلیس در ایالت‌های مینه‌سوتا و لوئیزیانا راهپیمایی کنند. اما ساعت 20 و 45 دقیقه به وقت محلی بود که صدای گلوله آرامش تظاهرات را به هم زد. تیراندازی از سوی کسانی بود که از بالای یک ساختمان و پارکینگ موضع گرفته بودند و توانستند پنج افسر پلیس را کشته و 11 تن دیگر را زخمی کنند.

این تصویری از یک درگیری تمام عیار با پلیس در واکنشی خونین به کشتار سیاهپوستان به دست پلیس آمریکاست که هر چند بی‌سابقه نیست، اما به این صورتی که انجام شده، کم‌سابقه است. در شامگاه شنبه بیستم دسامبر دو سال قبل بود که یک سیاهپوست به خودروی ویژه گشت پلیس در محله بروکلین نیویورک حمله و بعد از کشتن دو پلیس در این خودرو اقدام به خودکشی کرد. این فرد هم مثل تک‌تیراندازهای دالاس در اعتراض به کشته‌شدن جوان سیاهپوستی در شهر فرگوسن از ایالت میسوری به خودروی پلیس حمله کرد.

در اواسط تیر ماه سال جاری هم صدها نفر در مراسم سوگواری برای دستفروش سیاهپوستی که در باتون روژ آمریکا به دست پلیس سفیدپوست کشته شد، عزاداری کردند.

به گزارش آسوشیتدپرس، صدها نفر در منطقه باتون روژ آمریکا جمع شدند و برای آلتون استرلینگ، مردی که در تیراندازی افسران پلیس محلی در بیرون سوپرمارکتی کشته شد، سوگواری کردند.

دنیس مارسل، نماینده دموکرات مجلس ایالتی لوئیزیانا که در این عزاداری شرکت کرده بود، گفت: برخی گفتند اگر بخواهیم در این مراسم شرکت کنیم ساختمان‌ها و خودروها را آتش می‌زنیم. اما من به آنها گفتم اینجا فرگوسن نیست، بلکه باتون روژ است.

تصویر بالا مربوط به فردی به نام «پیتر» است. او در سال 1863 از سوی صاحب خود شلاق خورده و به این شکل در آمده و با گذشته چند قرن هم اکنون هم‌نژادی او در هنگام فروش سی‌دی‌های موسیقی در بیرون فروشگاهی در همان منطقه به دست پلیس کشته می‌شود.

هیچ چیزی عوض نشده است

باید گفت که افراد بیشتری با برنامه و هماهنگ با یکدیگر مجبور شدند وارد این جنگ شوند و حمله دالاس می‌تواند نقطه شروعی برای این جنگ باشد. برای شروع این جنگ نژادپرستانه بیش از هر چیز دو عامل نقش تعیین‌کننده‌ای دارند که یکی مربوط به رفتار نژادپرستانه حاکمیت آمریکایی و دیگری به جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا می‌شود.

لوترکینگ قصد داشت با اصل اعتراض مسالمت‌آمیز رفتار نژادپرستانه حاکمیت آمریکایی را تغییر بدهد، اما هم ترور او و هم تجربه دهه‌های بعدی نشان داد که اصل او و همراهانش ناتوان از تغییری در این رفتار بوده و هر چه که گذشته نژادپرستی در حاکمیت آمریکایی و نیروی پلیس آن ریشه‌دارتر شده است. حال که جنبش مدنی و اصل اعتراض مسالمت‌آمیز آن با گذشت نیم‌قرن تغییری در حاکمیت آمریکایی ایجاد نکرده چاره‌ای جز دست بردن به اسلحه باقی نمانده که دو مورد از بروکلین و دالاس نمونه‌هایی از این موضوع هستند.

حسین امیری/ روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها