چند سالی هست که دیگر سنت شب‌نشینی و دورهمی‌های فامیلی ورافتاده، آن قدیم‌ها بجز اقوام درجه یک، حتی اقوام درجه دو و سه هم فامیل نزدیک محسوب می‌شدند و رفت و آمد با آنها از اوجب واجبات بود. قدیم که می‌گویم نه صد سال پیش، همین 15-10 سال پیش هم این‌طور بود. آدم‌ها سرزده مهمان همدیگر می‌شدند و تند و تند دورهمی و شب‌نشینی برگزار می‌کردند.
کد خبر: ۸۹۴۹۳۶

تابستان فصل بچه‌ها بود. گوی و میدان دست آنها، اگر حیاط خانه تحت اشغال گرگم به هوا، وسطی، آب تنی وسط حوض نه‌چندان عمیق و قایم‌باشک در اتاق‌های کوچک و زیرزمین و بالای درخت بود و امان به بزرگ‌ترها نمی‌دادند که چرتی در گرماگرم ظهر زیر پنکه پر صدا بزنند، قطعا پاییز و زمستان فصل بزرگ‌تر‌ها بود. فصل مادربزرگ و پدربزرگ، پدر و مادرها، عمه، خاله، دایی، عمو و اقوام دور و نزدیک. آغاز شب‌نشینی‌ها با طعم گس خرمالو و پره پرآب پرتقال نارنجی و دانه‌های قرمز و عاشق که در کاسه بلوری همدیگر را سخت در آغوش گرفته بودند. فصل میوه‌های خشک تابستانی و گندم شاهدانه و تخمه هندوانه بو داده؛ فصل شب‌نشینی.

شب‌نشینی‌ها اغلب سر‌زده و معمولا بعد از صرف شام و اتمام مشق نوشتن‌های بچه‌ها شروع می‌شد، دورهمی‌های کوتاه که طعم چایی زنجبیل و دارچین، لبو و شلغم می‌داد و البته سخن از هر دری. میان مردها همیشه بحث از سیاست، بازار، کسب و کار، مدل ماشین و میان زن‌ها نقل بچه و خانه‌داری و پرس‌و‌جو از احوال قوم و خویش و صدالبته بافتنی و یادگیری آخرین مدل پیچ و یقه و دست‌هایی که بسرعت در میان نخ و میله در حرکت بود.

گاهی شب‌نشینی‌ها حول محور کرسی بود و بعدها هم نزدیک بخاری و شوفاژ. حتی بازی بچه‌ها هم رنگ زمستان می‌گرفت و در نقطه‌بازی و اسم و فامیل ختم بخیر می‌شد.

هر چقدر شب‌ها درازتر، شب‌نشینی‌ها طولانی‌تر و هر چقدر هوا سردتر، دل‌ها بهم نزدیک‌تر. گاهی این شب‌نشینی‌ها به مجلس وعظ و بازخوانی گلستان سعدی و شعرخوانی حافظ و پند مولانا گره می‌خورد و گاهی محل بازنمایی داستان رستم و اسفندیار و سیاوش و آتش برای بچه‌ها می‌شد. شب‌نشینی‌ها گاهی پا را فراتر می‌گذاشتند و محلی برای حل مشکلات فردی در قوم و آشنایی در همسایگی می‌شد و گاهی هم در دل آن خواستگاری، جشن و عروسی.

قدیم‌تر‌ها، سال‌های نه‌چندان دور، شب‌های پاییز و زمستان خیلی خوشبخت بودند، چون کسانی بودند که به آنها دل می‌بستند و آمدنشان را برای همین شب‌نشینی‌ها و دورهمی‌ها انتظار می‌کشیدند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها